Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۷ برابر با  ۱۱ مارس ۲۰۱۹
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۷  برابر با ۱۱ مارس ۲۰۱۹
واکنش های غیر منطقی به خواسته های منطقی معلمان

 

واکنش های غیر منطقی به خواسته های منطقی معلمان

 

مژگان باقری ـ معلم

 

۱) سومین تحصن معلمان در اسفند ماه ۹۷ برگزار شد. اما به نظر می رسد نه نیروهای امنیتی و نه مسئولین آموزش و پرورش و نه حتی تشکل های فرهنگی هنوز به یک راه حل خردمندانه در رابطه با اعتراضات فرهنگیان نرسیده اند. بهتر است نگاهی به عملکرد آنها در هر سه تحصن بیندازیم.

 

الف) نیروهای امنیتی معمولا چند روز قبل از تحصن، تعدادی از معلمان را فرا می خوانند و با تهدید، آنها را وادار به نوشتن بیانیه ای برای لغو تحصن می کنند. این مسئله نشان می دهد که هیچ گونه خردگرایی در تصمیمات آنها وجود ندارد. چرا که اولا بیانیه را کسانی باید لغو کنند که خودشان صادر کرده اند! ثانیا امضای چند معلم نه چندان فعال و بدون عضویت در یک تشکل رسمی، چه تاثیری می تواند بر تصمیم سایر معلمان بگذارد؟ و ثالثا بر فرض که با ایجاد فضای رعب و وحشت، معلمان از تحصن بر حذر داشته شوند، آیا مسئله حل می شود؟ متاسفانه وضعیت آنقدر بحرانی و وخیم است که مسئولین حتی قادر به پاک کردن صورت مسئله هم نیستند چه برسد به حل آن!

 

ب) روسای ادارات نیز با تماس تلفنی، مدیران را به طور ضمنی تهدید می کنند که مبادا در مدرسه تحصنی صورت گیرد. پس از تحصن مهر و آبان، رئیس یکی از مناطق آموزش و پرورش شیراز، مدیران مدارسی را که در آنها تحصن انجام شده بود تحت فشار قرار داده که چرا در مدرسه شما فعالیت سیاسی صورت می گیرد؟ این رئیس محترم که مدرک دکترا نیز دارد ظاهرا هنوز تفاوت بین کنش صنفی و کنش سیاسی را نمی داند و تحصن را یک امر سیاسی تلقی می کند!

پس از پایان تحصن هم مسئولان وزارتخانه پیروزمندانه اعلام می کنند که تحصن کمرنگ بوده و در مدارس محدودی انجام شده است. شوربختانه آنان قادر به درک این موضوع نیستند که با فشار بیش از حد نیروهای امنیتی و روسا و حراست ادارات و مدیران مدارس، همین تحصن انجام شده یک شاهکار بزرگ محسوب می شود و کافی است که کمی از این فشار ظالمانه از روی دوش معلمان برداشته شود. آنگاه همین مسئولین ناچار خواهند بود که بحران ناشی از تعطیلی صد در صد مدارس کشور را مدیریت کنند!

بنابراین عدم شرکت معلمان نه نشانه رضایت از وضع موجود و نه حتی نشانه مخالفت با کنش تحصن، بلکه نشانه وحشت شدید معلمان از واکنش های غیر قابل پیش بینی نیروهای امنیتی و حراست است و البته این موضوع به هیچ عنوان زیبنده نیروهای امنیتی کشور نیست.

 

ج) تشکل های فرهنگی، همچنان تحصن را راه حل اساسی نمی دانند. تعدادی از این تشکل ها هر گونه تحصن و تجمع را علنا محکوم می کنند و تعدادی دیگر با وجود آنکه به طور مستقیم در تحصن شرکت نمی کنند اما پس از پایان تحصن با انتشار بیانیه از اقدام معلمان حمایت می کنند که البته جای بسی خوشحالی است.

اما تشکل هایی که همیشه تحصن را محکوم و استقبال معلمان را از آن کمرنگ توصیف کرده اند خوب است نیم نگاهی به میزان استقبال معلمان از انتخابات شورای عالی آموزش بیندازند. در کل کشور حدود هفتاد هزارنفر شرکت کرده اند؛ یعنی تقریبا هفت درصد معلمان. همین آمار هم پس از چند هفته تبلیغات شبانه روزی و تمدید چندباره زمان انتخابات به دست آمده است. در استان فارس با آمار حدود ۶۵ هزار معلم، نفر اول برگزیده شورای عالی آموزش فقط ۶۵۸ رای آورده است!

 این نتیجه درخشان! نشان می دهد که اگر به خواسته های به حق معلمان توجه نشود آنها به دعوت هیچ یک از تشکل های فرهنگی که خود را پرچم دار فعالیت صنفی می دانند لبیک نخواهند گفت.

 

۲) روشن است که معلمان به هیچ عنوان مخالف گفتگو و رایزنی با مسئولین نیستند. اما گفتگو و رایزنی تشکل ها بدون تحصن و تجمع بدنه معلمین به راه حل مطلوب منجر نخواهد شد. اصلاح طلبان بیست سال قبل با شعار ( فشار از پایین، چانه زنی از بالا ) وارد میدان سیاست شدند. امروزه انتظار می رود که تشکل های اصلاح طلب فرهنگی، حداقل به همین شعار رهبران خود پایبند باشند و نه بیشتر! کمترین عقب نشینی از این شعار، تشکل ها را تبدیل به مترسکی خواهد کرد که فقط برای برگزاری میزگرد با مسئولین وزارتخانه و نمایش های تبلیغاتی به کار می آیند.

 

مسئولان آموزش و پرورش هم باید بدانند که با بیان عبارات نسنجیده ای مانند ضایع شدن حق دانش آموزان در اثر تحصن، فقط معلمان را عصبانی تر خواهند ساخت. کیست که نداند حق دانش آموزان در اثر کالایی شدن آموزش و در کلاس های چهل نفره و با حجم انبوه کتاب های درسی ضایع شده است و نه در اثر تحصن چند روزه معلمان؟

 

مشکلات معلمان هیچ راه حلی ندارد مگر رسیدگی عاقلانه به آنها. بنابراین فشار نیروهای امنیتی و حراست ادارات به این قشر فرهیخته نتیجه ای جز شعله ور ساختن آتش زیر خاکستر نخواهد داشت.

برگرفته از کانال تلگرامی معلمان

دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۷ برابر با ۱۱ مارس ۲۰۱۹

.................................................................................

ریا و اقتضائات قدرت

(پیرامون موضع محمد بطحائی در ملامت معلمان تحصن کننده)

 

عزیز قاسم زاده

 

سخنان محمد بطحائي را می توان از زوایای مختلف مورد ارزیابی قرار داد.این مواضع از هر دریچه که نگریسته شود،جز تحسر حاصلی ندارد.علی الظاهر طبق همه ی اصول شناخته شده دیپلماسی و چانه زنی های مرسوم نظام های دموکراتیک، وزیران و مدیران مترصدند تا در زیر مجموعه ی مدیریتیشان، از طریق راهکارهای اعتراضی، شرایط  برای چانه زنی در نهاد قدرت برای آن ها فراهم آید.آنچه بطحائي می گوید، تنها نباید از منظر شخص بطحایی مورد داوری قرار گیرد و قلم رد بر شخص او کشیده شود.بلکه بطحائي و وزیران پیش از او با اتخاد مواضعی از این دست، تفاوت ساختارهای دموکراتیک و غیر دموکراتیک را به بهترین شکل به نمایش می گذارند.در کشورهای توسعه یافته اگر معلمانی در سه مرحله برای تحقق خواسته های خود (که اتفاقا دستمزد های پایین در حاشیه خواسته های دیگری چون بودجه عادلانه و آموزش رایگان و بیمه کار آمد رنگ می بازد)،دست به حرکتی چنین مسالمت آمیز برای فرزندان سرزمین خود بزنند، وزیر متبوعه را وادار می کنند تا ضمن سپاسگزاری از معترضان و متحصنان،با قدرت و اعتماد به نفس بالاتری وارد مذاکره برای تحقق مطالبات متعرضین با نیروهای مافوق خود گردد.در چنین جوامعی وزیر آموزش و پرورش اعتراض های مدنی را فرصتی برای مطلوب تر کردن موقعیت آموزشی ارزیابی می کند.اما وزیر در ایران کسی است که ساز و کار بروکراسی اداری روزانه را طی طریق می کند و تنها زمانی مواضعی خاص از خود بروز می دهد، که جمعی خواهان مطالبه ی حقوق خود شوند. در چنین مواقعی وزرا با اتخاذ مواضعی، بر همگنان به درستی می نمایانند که آن ها را نه برای تحقق این خواسته ها که برای تقابل و سرکوب مطالبات آنان در رأس قدرت گمارده اند.نگارنده  در دیداری که همراه شورای هماهنگی تشکل های صنفی سراسر کشور در تاریخ 7 شهریور ماه 97 با محمد بطحائی وزیر آموزش و پرورش داشت به صراحت خطاب به او اعلام داشت:«جناب آقای بطحایی از نگاه عموم معلمان وزیر آموزش و پرورش  نماینده ی آن ها برای مهندسی و عملیاتی کردن مطالباتشان نیست،بلکه او نماینده حاکمیت است برای سرکوب خواسته های آنها.شما بیایید اولین وزیری باشید که خط بطلان بر این نگاه می کشید.»در آن دیدار دوستان شورای هماهنگی مواضع انتقادی خود را نسبت به سیاست های حاکم بر آموزش و پرورش ابراز داشتند اما آنچه که مایه شگفتی حاضرین بود،برخورد بسیار همدلانه و موافقت مدارانه ی وزیر با مواضع  اعضای آن جمع بود.او نه تنها کمترین نقب و ردی بر مواضع نمایندگان تشکل ها وارد نیاورد بلکه به صراحت اعلام کرد:متاسفانه ما طی تمام سالهای بعد انقلاب بد عمل  کردیم باید به تشکل ها میدان می دادیم.من باید میلیون ها تومان خرج می کردم تا مشاورانی چنین دلسوز برای آموزش و پرورش می یافتم.(نقل به مضمون امیدوارم جناب بطحائی و دوستانش شجاعت انتشار نوار مذاکرات خود با نمایندگان شورای هماهنگی تشکل های صنفی را داشته باشند.)او در این دیدار حتی درباره محمد حبیبی گفت: فکر نکنید من موضع علنی نمی گیرم نسبت به سرنوشت او بی تفاوت هستم.ما یک خانواده ایم و....چند هفته ای از این دیدار سپری شد و شورای هماهنگی همان طور که حتی در حضور وزیر هم اعلام نموده بود، دعوت به تحصن در ماه مهر نمود.به دنبال این تحصن معلمانی از استان های مختلف زندانی شدند.همه ی ما با هیجان و امید منتظر بودیم که جناب وزیر با صدای بلند نسبت به این دستگیری ها اعتراض کند اما در کمال ناباوری او ضمن حمله به معلمان متحصن و دستگیر شده یعنی همان ها که بطحائی در ستایششان در جلسه دیدار سخن های آنچنانی گفته بود، در فضای علنی همه ی چراغ سبزهای تایید برای برخورد با آن ها را صادر می کند او با از یاد بردن همه ی حرف های همدلانه درباره محمد حبیبی در مصاحبه با خبرنگاران اعلام کرد که جرم محمد حبیبی صنفی نیست و امنیتی است و بدین ترتیب مهر تایید بر حکم ده سال زندان محمد حبیبی و 74 ضربه شلاق او زد.محمد حبیبی برای فعالان صنفی نماد شرافت صنفی است.کسی که ده ها مقاله ی آموزشی درباره تحصیل رایگان و حق تشکل یابی مستقل نوشته و برای کودکان کار قلم زده و در فعالیت های علنی نیز برای این بچه ها تلاش بسیار کرده و تمام زندگیش داشتن پرایدی است که به قول ظریفی حتی دزد هم حاضر به دزدیدنش نیست،اینک در یک همنوایی آشکار وزیر با قوه قضاییه، با وجود این همه مدارک بین و روشن بر کنشگری صنفیش،حاضر می شود تن به چنین دروغ بزرگی بدهد.دروغ بزرگی که برایش ذره ای اهمیت ندارد که یکی از شریف ترین معلمان کشور از تبار خانعلی باید ایام جوانی خود را سالها در سیاه چال ها بگذراند و وزیر آموزش و پرورش به جای اینکه سینه چاک کند تا ظلم رفته به او و دیگر معلمان دربند آقایان محمود بهشتی لنگرودی،اسماعیل عبدی، عبدالرضا قنبری، روح ا...مردانی را فریاد زند، بل با مهر تایید بر این دستگیری ها و تضییع حقوق شهروندی این معلمان، آشکارا مخالفت خود را با ایده هایی چون مخالفت با پولی سازی مدارس و حق تشکل یابی مستقل و اختصاص بودجه عادلانه برای آموزش و پرورش به بدترین و عریان ترین زبان بیان می نماید.چرا که معلمان زندانی سالها این مطالبات را  سماجتمندانه پیگیری کرده اند و همه ی رایزنی های لازم و پیگیری های منطقی و قانونی را انجام داده اند اما نتیجه ی زحماتشان زندانی شدنشان بود و بطحائي هم مهر تایید بر این احکام می زند تا ثابت کند در جوامعی مثل ایران وزیر آموزش و پرورش قرار نیست صدای معلمان معترض باشد،بلکه وزیر باید تلاشش کارآمدی برای اصحاب قدرت باشد و از نظر اهالی قدرت وزیر کارآمد وزیری است که بهترین همراهی را در خاموش کردن این صدا داشته باشد.موضع اخیر بطحائي در تقبیح اقدام تحصن و مغایر بودنش با عدالت در حق دانش آموز، جدا از کمیک بودنش،ترجمان نمادینش چیزی جز اقتدا به سیاست های عریان قدرت علیه مطالبات معلمان نیست.مواضع علنی بطحائي علیه معلمان معترض را در مغایرت 180 درجه ای با آنچه که پیشتر از آن در دیدار با تشکل ها سخن رفت را از زاویه ی دیگری هم باید تحلیل کرد و آن هم  بسامد ریا در جوامعی نظیر ایران در احوالات اهالی قدرت است.اقتضائات قدرت در جوامعی مثل ایران مدیران را به شخصیت های دوگانه و چندگانه تبدیل کرده است آنان تا زمانی که اطمینان پیدا نکرده اند که مقام و موقعیتشان با مواضع خاصی به خطر نمی افتد،سعی می کنند به لحاظ ذهنی خود را مدیری طرفدار حق و حقوق شهروندی نشان دهند و اعتراض را امری پویا برای پیشرفت بدانند اما در حیطه ی عینی برخلاف آن رفتار می کنند تا تعارض ذهن و عین در جوامعی مثل ایران را صورت بندی نظری و عملی نمایند.نگارنده پیشتر  نامه سرگشاده ای برای بطحائي نوشته بود که با اتخاذ مواضع این روزهای او که شمشیر را از رو بسته است، حقانیت این نامه جلوه ی بیشتری می یابد.مواضع او از اعتراضات مهر تا اکنون نشان می دهد،وزیر عزم جزم کرده تا در مقابل مطالبات معلمان بایستد.اینک مناسب می بینم بخش هایی از آن نامه ی سرگشاده را دیگر بار منتشر کنم:

 

بطحایی بداند که در تماشاخانه ی تاریخ ننگ هجوم به معلمان بی پناه با هیچ آبی پاک نخواهد شد و مواضع شگفت انگیز و معلم ستیزانه ی او در حافظه ی آموزش و پرورش ایران و معلمانش باقی خواهد ماند.قصه ی رنجوری و انبوهی اندوهی معلمان این سرزمین دلها را بریان و چشم ها را گریان کرده است.خادمان تعلیم و تربیت این سرزمین و کنشگران مدنی همچنان رسالت معلمانه ی خود را با تمامی تنگناها و رنجوری ها و نامروتی ها ادامه می دهند.محمد بطحایی بداند التذاذ صندلی وزارت به قیمت انهدام تجمعی مسالمت آمیز و برخورد با معلمان سرزمینش هنری سترگ نیست و آن قدر ارج و ارزش ندارد که بدنامی امروز و فردای تاریخ را به نام خود رقم زند.خیرخواهانه و ناصحانه از او می خواهیم که مصطبه ریاست و معرکه ی سیاست و مرتبه ی وزارت را رها کند و هم از خلق پروا ورزد و هم خالقش.از بیم آبرو بترسد و گلیم خویش از گردونه ی نحاست به در برد و جامه ی عافیت به تن کند و اگر حق هم صحبتی با معلمان ادا نمی کند،لااقل ردای احتیال نجات کشتی تعلیم و تربیت  از تن برون کند و عبای اعتزال را به قامت قصیر وزارتش عجین کند و عطای ملک و وزارت را به قیمت خروج  دنائت و رذالت رها کند و این امر را به کسی بسپارد که بداند بر کدام جایگاه تکیه زده و از چه منظر و موضعی باید به جامعه ی معلمی نظر کند.دعایی چنین مشفقانه در این روزهای سخت و تنگ بر جامعه ی معلمان، مشاوره ای صادقانه و راه حلی عاقلانه در حق اوست که بیش از همه معلمان جامعه این روزها گفته اند و نوشته اند که داشتن و یا نداشتن چنین وزیری توفیرش چیست؟!!!

برگرفته از کانال تلگرامی معلمان

.........................................

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©