Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷ برابر با  ۱۴ مارس ۲۰۱۹
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۷  برابر با ۱۴ مارس ۲۰۱۹
تقدیم به کارگران نیشکر هفت تپه و کارگران فولاد اهواز: مصاحبه با ماتیلدا و الویرا، دو کارگر کارخانه‌ی خودگردانِ "پوشاک‌ بروکمن"

تقدیم به کارگران نیشکر هفت تپه و کارگران فولاد اهواز:

 

مصاحبه با ماتیلدا و الویرا، دو کارگر کارخانه‌ی خودگردانِ "پوشاک‌ بروکمن"

 

نویسنده: بهرام قدیمی، امین حصوری

 

گفت و گوهایی با کارگران کارخانه‌های اشغال‌شده و

مبارزان دیگر جنبش‌های اجتماعی در آرژانتین

 

بخش چهارم:

کارخانه‌ی اشغال‌شده‌ی پوشاک بروکمن

 

توضیح مختصری درباره‌ی تعاونی پوشاک‌ بروکمن:‌

کارخانه‌ی پوشاک‌ بروکمن یکی از کارخانه‌های اشغال‌شده‌ و خودگردان در قلب بوئنوس‌آیرس است که به‌دلیل سوابق مبارزاتی‌اش شهرت دارد. شرح فشرده‌ای از روند اشغال و خودگردانی این کارخانه پس از ورشکستگی نهاییِ آن را از زبان یوری فرناندز نماینده‌ی کارگران بروکمن بشنویم: «بحران کارخانه از سال ۹۶ آغاز شد و در سال ۲۰۰۰ بسيار شدت پيدا کرد. در ماه نوامبر همین سال ما از اوضاع کارخانه با خبر شديم. کارخانه مقروض بود و اوضاع داشت به جایی می‌کشيد که آن‌را به طلبکاران واگذار کنند.
 در آن زمان کارخانه را برای ۱۵ روز تعطيل کردند. بعد صاحب جديدی پيدا کرد و کارخانه را دوباره گشودند. در سال ۲۰۰۱ متأسفانه شرايط ديگر به هيچ وجه مناسب نبود، بسياری را اخراج کرده بودند. کارخانه بين ماه‌های ژوئن و ژوئيه ۲۰۰۱ به‌لحاظ اقتصادی سقوط کرد. قبل از آن هم شرکتْ حقوق‌مان را نمی‌پرداخت و به ما مقروض بود؛ عيدی و حق فرزند و سایر مزايای اجتماعی هم دیگر وجود نداشت. ۱۱۵ کارگر بوديم که همچنان تا ۱۸ دسامبر کار می کرديم.

 

به‌جای پول به ما هر هفته ۱۵۰ پزو کوپن می‌دادند، همين هم به‌تدريج کم شد، اول ۸۰ بعد ۷۰ پزو، ۵۰ پزو، ۳۰ پزو و تا به حد تحقيرآميز ۲ پزو در هفته رسيد. وضع واقعاً تحقيرآميز بود. اين قضيه در آخرين هفته‌ی قبل از ۱۸ دسامبر (۲۰۰۱) اتفاق افتاد. ... وقتی وضع انفجاری شد، صاحبان کارخانه پيداشان نشد و کارگران را در فقر رها کردند. ... کارخانه ديگر ورشکسته بود و در اختيار طلبکاران قرار داشت. خودتان بهتر می‌دانيد که سرمايه‌داران در اين اوضاع چطور عمل می‌کنند. ما آن روز (۱۸ دسامبر) در کارخانه مانديم. در انتظار آن که صاحبان کارخانه بيايند و بدهی‌شان را به ما بپردازند؛ نيامدند. در آن روز ولی داستان ديگری شروع شد؛ داستانی که به واقعيت پيوست و حالا ديگر بسياری با آن آشنا هستند.

ولی لحظات بسيار سختی داشتيم، بار بحران اقتصادی بر دوش‌مان بود، گرسنگی کشيديم، بيمار شديم و خيلی بلاهای ديگر.
اواخر سال ۲۰۰۱ بود و دو روز قبل از سقوط دِ لا روآ. ما هم بخشی از اين تغيير سياسی در کشور بوديم. سال ۲۰۰۱ اينطور به آخر رسيد. سال ۲۰۰۲ در حالی آغاز شد که درهای کارخانه بسته بود، و کارگران بدون پول. تنها کاری که از دست‌مان بر می‌آمد کارزار تبليغی بود. ابتدا در پايتخت، بعد گام‌به‌گام در سراسر کشور، و تا جایی‌که به سطح بين‌المللی رسيد. تنها راه خروج از اين شرايط، کارکردن بود. می بايستی کارخانه را به راه می‌انداختيم و پس از يکماه تعطيل، راه اندازی مجدد کارخانه عمل بسيار دشواری بود. مجمع عمومی برگزار کرديم و در آن بحث‌های زيادی شد. بسياری از رفقا نظرشان اين بود که کارخانه را به راه بيندازيم و برخی هم مخالف بودند. می‌گفتند سخت است، و از اين بابت می‌ترسيدند؛ و از طرف ديگر، برای مالکيت خصوصی احترام قایل بودند. دست آخر شروع کرديم به توليد. از نو، همه‌ی افراد باقی مانده را سازمان داديم. کميسيون‌های مختلف تشکيل داديم، يک کميسيون برای توليد، يک کميسيون برای ايمنی و حفاظت، يک کميسيون برای فروش و يک کميسيون اقتصادی که تمام دخل و خرج را کنترل می‌کرد. اين‌طور کار را شروع کرديم. ... با تمام افرادی که باقی مانده بودند کار کرديم. روشن است که بسياری با ما نماندند. حدود نیمی از کارگران بيرون رفتند. یعنی از ۱۱۵ نفر، حدود ۵۰ نفر باقی مانده بوديم؛ بقيه رفتند چون با اشغال کارخانه و مبارزه‌ای که پيش می‌برديم موافق نبودند و به‌همين دليل هرگز با ما همراه نشدند. آن‌ها که ماندند، مبارزه کردند و رنج کشيدند. شرايط سختی را گام‌به‌گام پشت سر گذاشتيم و به اين‌جا رسيديم. مهم‌ترين نکته براي‌مان حفظ کارمان بود، مبارزه‌ای برای حيثيت انسانی‌مان. با آن که آرژانتين در شرايط بسيار سختی بسر می‌برد، برای ما داشتن کار و از اين طريق پيش بردن زندگی، امری حياتی بود»۱.

 

 
یکی از ما (ب. ق.) در سال ۲۰۰۵ همراه با  فلیسیتاس ترویه از این کارخانه دیدن کرده بود۲. در این بازدید دوم آگاهی از سرنوشت این کارخانه از آن رو برای ما اهمیت داشت که می‌توان آن را به‌عنوان نمونه‌ای از کارخانه‌های اشغال‌شده‌ای در نظر گرفت که در بستر یک جامعه‌ی سرمایه‌داری (هرچند با ساختار تشکیلاتی متفاوت و مهم‌تر از آن با روابط انسانی متفاوت میان کارگران) کارش را ادامه می‌دهد.  به‌منظور کسب تصوری از آینده‌ی یک کارخانه‌ی اشغال‌شده طبعا می‌توان از منظرهای مختلفی به حرکت آن نگریست: می‌توان با ترسیم تصویری از اوضاع ملی و جهانی و خط سیر تحولات آنها و با استناد به تئوری اقتصادی کوشید درباره‌ی مسیر آینده‌ی آن گمانه‌زنی کرد؛ می‌توان حتی به یک شعار کلی نیز بسنده کرد: «تاجایی که کلیت نظام سرمایه‌داری واژگون نشود یا آماج حمله قرار نگیرد، تمامی این تلاش‌ها بی‌ثمر و محکوم به شکست‌اند». از نظر ما، مبارزات اجتماعی در روند پویش خویش، به‌رغم محاط‌شدن توسط مناسبات موجود، ازطریق نقد شکست‌ها و دستاوردهای‌شان، امکانات بالقوه برای گام‌های بلندتر آینده‌ را نیز ترسیم می‌کنند. از همین رو، مصمم بودیم که در این سفر ضمن آشنایی و مصاحبه با دیگر جنبش‌های اجتماعی، به همان کارخانه‌هایی بازگردیم که قبلاً یک بار (در سال ۲۰۰۵) با کارگرانش به گفت‌وشنود نشسته بودیم؛ بر آن بودیم که ببینیم آن‌ها اینک خودشان در مورد تجربه‌‌ی مبارزاتی‌شان و ماحصل این مبارزات چه می‌گویند.

 

هنگامی‌که برای بازدید پوشاک بروکمن و انجام گفت‌وگو به جلوی کارخانه می‌رسیم، با درب‌های بسته مواجه می‌شویم. روزهای قبل هم تلفن‌های ما برای انجام هماهنگی‌ لازم بی‌جواب مانده بود. در آستانه‌ی ناامیدشدن از درکوفتن‌ها هستیم که درب جانبی کارخانه باز می‌شود. کارگری که درب را گشوده به ما اطلاع می‌دهد که به‌دلیل نبود سفارشات فوری، کارخانه برای چند روز تعطیل است و همه‌ی کارگران به مرخصی رفته‌اند و اینکه او (ماتیلدا) و یک کارگر دیگر مسیولیت نگهبانی را بر عهده دارند. پس از شنیدن اینکه قصد انجام مصاحبه داریم و اینکه قبلاً (۲۰۰۵) هم مصاحبه‌‌ای با آن‌ها داشته‌ایم، ما را به درون دعوت می‌کند. وارد سالن کوچکی می‌شویم که با حلقه‌ای از کت‌وشلوارها و بلوزدامن‌های آویخته احاطه شده است و در‌واقع دفتر فروش کارخانه و محل دریافت سفارشات است. در آنجا رفیق همکار ماتیلدا، الویرا، هم به ما می‌پیوندد و گفتگوی خودمانی‌ و دوستانه‌ای درمی‌گیرد. 

در انتهای مصاحبه آلبوم تصویری فشرده‌ای گنجانده‌ایم که امیدواریم تاحدی بتواند تصوری از ابعاد مبارزات کارگران بروکمن به‌دست بدهند۳.

 

ماتیلدا و الویرا، دو زن میان‌سال (شاید پنجاه و اندی‌ساله) با خوش‌رویی و بذله‌گویی به پرسش‌های ما پاسخ می‌دهند. آن‌ها از پیش از اشغال و خودگردانی کارخانه‌ی بروکمن در اینجا مشغول کار بوده‌اند و در فرآیند مبارزات کارگران بروکمن برای بازپس‌گیری کارخانه مشارکت فعال داشته‌اند.

 

ب. ق. / ا. ح. -

اسفند ۱۳۹۷

 

۴.

هشت‌ماه در خیابان چادر زدیم و مبارزه کردیم

 

مصاحبه با دو عضو تعاونی پوشاک‌ بروکمن

 

سوال: اکنون وضعیت اقتصادی کارخانه در مقایسه با گذشته چگونه است؟

الویرا: وضعیت اقتصادی ما در مقایسه با دوره‌ی کیرشنرها تغییر چندانی نکرده است. اما به‌طور کلی وضعیت تولید رونق چندانی ندارد، یعنی میزان سفارش‌ها پایین است، هم به‌ این‌دلیل که به‌طور کلی قدرت خرید مردم در مقایسه با گذشته کمتر شده است و مردم این روزها کمتر توان تأمین برگزاری مراسم جشن و نظایر آن را دارند؛ و هم به این‌دلیل که بخش زیادی از پوشاک مصرفی مردم از طریق واردات تأمین می‌شود. این مشکل البته فقط مختص ما نیست؛ بلکه کارخانه‌ی پوشاک‌دوزی معروف دیگری هم که در همین نزدیکی‌های ماست و به‌مراتب از ما بزرگ‌تر و مدرن‌تر است نیز با همین مشکل مواجه است.

 

سوال: وضعیت ماشین‌آلات تولیدی‌ کارخانه چگونه است؟

ماتیلدا: ماشین‌آلات ما نسبتاً جدید و خودکار (اوتوماتیزه) هستند، چون در سال‌های گذشته بخشی از درآمدهای کارخانه را برای نوسازی ماشین‌آلات ذخیره و هزینه کردیم.

 

سوال: رابطه‌ی شما با احزاب و سازمان‌های سیاسی چپ چگونه است؟

الویرا: احزاب چپ قبلاً در فرآیند اشغال و شروع خودگردانی از ما پشتیبانی کردند. اما به‌تدریج احزاب این رویه را در پیش گرفتند که ما را از تظاهراتی به تظاهرات دیگر بکشانند. ما زمانی به آن‌ها گفتیم که اگر بنا باشد در راهپیمایی‌ها پرچمی بالا برود، باید نخست پرچم کارگران بالا برود و پرچم احزاب در حاشیه‌ی آن باشد، و نه برعکس. این بود که به‌تدریج روابط‌مان را با آن‌ها محدودتر کردیم. با این‌حال، هرجایی‌که لازم باشد از منافع کارگران کارخانه‌ای دفاع کنیم، در راهپیمایی‌ها و اعتراضات خیابانی مشارکت می‌کنیم و با مبارزات‌شان همبستگی می‌کنیم.

 

سوال: مرجع تصمیم‌گیری‌های جمعی تعاونی شما چیست؟

ماتیلدا: مجمع عمومی.

 

سوال: مجمع عمومی شما به‌ چه‌نحوی برگزار می‌شود؟

ماتیلدا: مجمع عمومی هر دو سال یک‌بار برای انتخاب هییت مدیره‌ی تعاونی و صندوق‌دار و غیره برگزار می‌شود. اما علاوه‌بر این، هر زمانی که لازم باشد به مسئول نماینده‌ی تعاونی اطلاع داده می‌شود و او موظف است که از طریق اطلاع‌رسانی به کارگران همکار، آن‌ها را به شرکت در جلسه‌ی عمومی دعوت نماید.

 

سوال: وضعیت دستمزدهای کارگران یا اعضای تعاونی بروکمن چگونه است؟

الویرا: مثل گذشته همه‌ی ما هنوز دستمزدهای برابر می‌گیریم.

 

سوال: با نگاهی به تجارب گذشته و وضعیت امروزتان، آیا شما از تصمیم‌تان در آن مقطع برای اشغال و خودگردانی کارخانه رضایت دارید؟

الویرا: ما هنوز هم با قطعیت از تصمیمی که آن موقع گرفتیم دفاع می‌کنیم؛ چون آن اقدام نه‌فقط به‌خاطر فشارهای معیشتی‌ حادی که آن موقع بر همه‌ی ما وارد می‌شد ضروری بود، بلکه تجارب سال‌های گذشته و فرآیند خودگردانی کارخانه دستاوردهای زیادی برای تک‌تک ما داشت که نشان می‌دهد تصمیم درستی هم بوده است: ما توانستیم شرایط کار و زندگی شغلی‌مان را خودمان تعیین کنیم؛ از همدیگر و کارگران دیگر پشتیبانی کنیم؛ و با وجود بحران‌ اقتصادی جامعه، حداقلی از امنیت معیشتی را برای خودمان فراهم کنیم.

سوال: آیا به کارگرانی که امروز با وضعیتی مشابه آن روز شما روبه‌رو می‌شوند همین راهکار را پیشنهاد می‌کنید؟

ماتیلدا: ما به کارگران دیگر کارخانه‌های بحران‌زده نیز همین مسیر را پیشنهاد می‌کنیم. ما قبلاً هم در شرایط مشابه همکاران‌مان را به این کار تشویق کرده‌ایم و همواره در حد توان از چنین اقداماتی پشتیبانی کرده‌ایم. یک مورد اخیر آن، یک کارخانه‌ی تولید مرغ بود که آن‌ها را برای اشغال کارخانه ترغیب کردیم و از اقدام‌شان حمایت کردیم. اول رفتیم با تک‌تک آن‌ها حرف زدیم تا خوب بدانیم چه خبر است. آن‌ها دم در کارخانه ایستاده بودند. پرسیدیم: «چرا وارد نمی‌شوید؟».

 

سؤال: یعنی شما مستقیماً با کارگران آن شرکت حرف زدید تا آن‌ها را به اشغال کارخانه ترغیب کنید؟

ماتیلدا: بله. کارگران همان‌جا جلوی در کارخانه ایستاده بودند و وارد نمی‌شدند. به آنها گفتم باید وارد شوید. شما بیرون کارخانه کاری از پیش نمی‌برید. به آنها گفتم اگر امروز وارد کارخانه نشوید، سال دیگر مجبورید وارد شوید. … آن‌ها البته آن موقع وارد نشدند و ما از آنجا رفتیم. چندی بعد رفیقی از آنان به اینجا آمد. گفت: ماتیلدا وارد شدیم! [ماتیلدا از صمیم قلب می‌خندد...]

 

سؤال: یعنی از نظر شما سایر کارگران در شرایطی مشابه شما، باید دست به چنین کاری بزنند؟

الویرا: آری باید این کار کنند. زیرا این مشکل، مشکل یک کارخانه نیست. مثلاً در همین بغل‌دست ما این کارخانه‌ی بزرگ تولید پوشاک هم ظاهراً در شرایطی بحرانی قرار گرفته است.

 

سؤال: ولی با وجود این، مردم به زندگی‌شان ادامه می‌دهند؛ یعنی نیازهای‌شان باید تأمین شود، پس چرا کار نیست؟ یعنی چرا کارخانه‌ها تولید نمی‌کنند؟

الویرا: روشن است که مردم باید زندگی کنند؛ ولی نمی‌دانم چرا تولید کارخانه‌ها بسیار کم شده است. … فقط می‌دانم که سفارشات‌شان بسیار کم است؛ تقریبا هیچ سفارشی ندارند. از یکی  از دوستانم که آنجا کار می‌کند شنیده‌ام که اخیرا کاری برای انجام‌دادن نداشتند.

ماتیلدا:‌ البته حالا به‌خاطر فصل تعطیلاتْ بازار راکد است. اینجا ماه‌های ژانویه و فوریه هنوز وسط تابستان است. تازه از این به‌بعد فصل سفارشات پوشاک می‌رسد. از اواسط ماه مارس کار باید شروع شود.

 

سؤال: این‌ رویه که وقتی کار هست همه به‌اندازه‌ی هم کار می‌کنید و به یک اندازه هم دستمزد می‌گیرید، آیا حاصل یک بحث و تبادل‌نظر و تصمیم‌ بوده، یا این‌که همین‌طور اتفاقی جا افتاد؟

ماتیلدا: در مجمع عمومی درباره‌ی آن تصمیم گرفتیم.

الویرا:‌ بحث کردیم. سبک‌سنگین کردیم و به این نتیجه رسیدیم که بهتر است همگی دستمزد برابر داشته باشیم.

 

سؤال: آیا رئیس تعاونی دستمزدش با شما که در بخش فروش کار می‌کنید تفاوت دارد؟

ماتیلدا: نه، همه‌ی ما دستمزد برابر می‌گیریم. به نفع ماست که همه دستمزد برابر داشته باشیم.

 

سؤال: اگر شما به سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱ بازگردید، آیا باز هم کارخانه را اشغال خواهید کرد؟

ماتیلدا: آری.

الویرا:  به‌علاوه، حالا کلی تجربه هم داریم.

 

سؤال: آیا واقعاً‌ مطمئن هستید؟

ماتیلدا و الویرا [با هم پاسخ می‌دهند]: آری.

 

سؤال: این سؤال را به‌ این‌خاطر طرح کردیم که در ایران مجتمعی است که از نیشکر، شکر تولید می‌کند. صاحبان مجتمع گاهی ماه‌ها حقوق کارگران را نمی‌پردازند. این رفقا دست به مبارزه زده‌اند و در حال حاضر هم مبارزات‌شان در شرایط سختی به پیش می‌رود. دولت آنجا را خصوصی‌سازی کرده است و به صاحب فعلی کارخانه کمک می‌کند. صاحبان کارخانه ترجیح می‌دهند زمین مزارع نیشکر را به فروش برسانند، زیرا برای آنها سود بیشتری دارد تا تولید شکر.

ماتیلدا: داخل شوند! داخل شوند! کارگران باید وارد کارخانه شوند.

الویرا:‌ اگر نه، همه‌چیز را به فروش می‌رسانند.

ماتیلدا: قدم اول این است که وارد کارخانه بشوند.

الویرا:‌ ما را سه بار از کارخانه بیرون کشیدند. ولی هر سه بار باز وارد کارخانه شدیم.

ماتیلدا: با وجود پلیس و نیروهای امنیتی.

الویرا:‌ با وجود تیراندازی و گاز اشک آور و...

ماتیلدا: باید در درون کارخانه مبارزه کرد. الویرا تو باید بروی آنجا... [هر دو می‌خندند].

الویرا:‌ وگرنه کسی ما را به حساب نمی‌آورد.

 

سؤال: اگر شخصی اینجا بیاید و بگوید که می‌خواهد بخشی از تعاونی بشود، چطور تصمیم می‌گیرید؟

ماتیلدا: مسؤل بخش تصمیم می‌گیرد.

الویرا:‌ او بررسی می‌کند که آیا در کارخانه نیاز هست و آیا آن شخص مهارت لازم را دارد یا نه. بعد تصمیم می‌گیرد.

 

سؤال: آیا وقتی کسی در اینجا شروع به کار می‌کند، به‌طور اتوماتیک عضو تعاونی بروکمن می‌شود و در جایگاهی مثل سایرین قرار می‌گیرد؟

الویرا: قبلاً هر کارگر یا همکار جدید بی‌درنگ عضوی از تعاونی محسوب می‌شد. اما اخیرا تغییری در این‌خصوص ایجاد کرده‌ایم، چون در سال‌های گذشته چند مورد تجربه‌ی منفی داشتیم که افراد تازه‌وارد چنان‌که باید و شاید در انجام وظایف محوله همکاری نمی‌کردند یا نسبت به پیشبرد جمعیِ کارها و اداره‌ی امور تعاونی مسئولیت‌‌پذیری و تعهد کافی نشان نمی‌دادند. مثلاً با آگاهی از این که دستمزدشان با دیگران برابر است، وظیفه‌ی خودشان را به گردن دیگران می‌انداختند. به‌همین خاطر، از مدتی پیش یک دوره‌ی شش‌ماهه‌ی همکاری آزمایشی را به‌عنوان پیش‌شرط عضویت در تعاونی در نظر گرفتیم. در این شش‌ماه، همکار تازه‌وارد دستمزدی برابر با دیگران دریافت می‌کند، ولی هنوز عضو تعاونی نیست.

ماتیلدا: ببینید! ما یک پروژه داریم. باید ببینیم که آیا این فرد تازه‌وارد در چارچوب این پروژه می‌گنجد یا نه.

 

سؤال: اگر عضوی از تعاونی بمیرد، چه کسی جانشین‌اش می‌شود؟

ماتیلدا: کارکردن در اینجا موروثی نیست. این تصمیم را همان ابتدای راه‌اندازی تعاونی گرفتیم. اگر کسی بمیرد، هر یک از ما به خانواده‌اش کمک می‌کند، ولی این امر داوطلبانه است. قانونی در این‌باره نداریم. ولی این کمک خود‌به‌خود انجام می‌گیرد.

الویرا:‌ ولی اگر عضوی از تعاونی بمیرد، تعاونی تمام مخارج ضروری را می‌پردازد.

 

سؤال: آیا در درون کارخانه فعالیت‌های فرهنگی و برنامه‌های آموزشی هم دارید؟

الویرا:‌ در ابتدا سعی کردیم این کار را بکنیم؛ ولی بعد نه، نتوانستیم ادامه بدهیم.

 

سؤال: آیا طی مبارزه برای اشغال و راه‌اندازی کارخانه دوره‌ی سختی را پشت سر گذاشتید؟

ماتیلدا: بله، مسلماً همین‌طور بود.

الویرا:‌ البته همیشه یک‌جور نبود. گاهی شرایط بسیار سخت می‌شد. به‌خصوص که نود درصد ما زن هستیم. بعضی‌ها می‌ترسیدند. می‌گفتیم: برویم؛ و خب می‌رفتیم.

 

سؤال: در دوران مبارزه رابطه‌ی خانواده‌های‌تان با شما چطور بود؟

ماتیلدا: دخترهای من شب‌ها با من به کارخانه می‌آمدند.

الویرا:‌ پسرهای من هم می‌آمدند. من هفت پسر دارم.

ماتیلدا: الویرا عقب نماند. خیلی فعال بود... [همه می‌خندیم]

الویرا:‌ پسرم از من پرسید: «مامان چه کار می‌خواهی بکنی؟». پاسخ دادم: «در درون کارخانه می‌مانم. آن‌ها به ما بدهکارند. اگر برویم، دیگر هیچ‌کس به ما چیزی نمی‌دهد. به ما عیدی و پاداش بدهکارند، و حقوق‌مان را هم نداده‌اند. من می‌مانم تا پولم را بگیرم».

 

سؤال: کسی که مثل ما بیرون از ماجرا قرار دارد، ممکن است به‌خوبی درک نکند که شما در آن موقع چه کشیدید. می‌توانید قدری بیشتر درباره‌ی آن دوره توضیح بدهید.

الویرا:‌ آن میدان رو‌به‌رو را می‌بینید؟ آنجا هشت‌ماه چادر زده بودیم و به‌طور شبانه‌روزی در آن مستقر شدیم. … هشت ماه آنجا ماندیم و مبارزه کردیم.

 

سؤال: یعنی در این هشت ماه، کارگران با هم زندگی می‌کردند؟

الویرا:‌ آری. روابط دوستی‌مان بسیار بیشتر شد؛ چرا که مدت زیادی را در درون چادر با هم گذراندیم. پیش از اشغال، در محل کار با هم هیچ ارتباطی نداشتیم. موقع کار در کارخانه حتی حق نداشتیم با همکار میز مجاور حرف بزنیم، چه‌رسد به اینکه به‌طبقه‌ی دیگری برویم و در آنجا با یک همکار گپی بزنیم. درحالی‌که از وقتی‌که برای بازپس‌گیری کارخانه در مقابلِ آن چادر زدیم، روابط‌‌مان به‌سرعت شکل صمیمانه‌ای پیدا کرد؛ طی آن هشت‌ماه، ما همگی زیر یک چادر با هم غذا می‌خوردیم و زیر یک سقف می‌خوابیدیم؛ و همین امکانی شد تا آشنایی و شناخت ما از هم عمیق‌تر شود.

 

سؤال: آیا این رابطه‌ی رفاقت بعدها هم باقی ماند؟

الویرا:‌ آری. بعد از آن وحدت و همدلی بیشتری بین ما ایجاد شد.

 

سؤال: فرزندان‌تان در آن دوره نسبت به مبارزه‌ی شما چطور فکر می‌کردند؟ به آنها چه گذشت؟

الویرا:‌ بعد از سه‌سال مبارزه، آنها به مادرشان و به کاری که انجام دادیم افتخار می‌کردند. چون ما در کنار هم یک کارخانه را مجددا راه اندازی کردیم. اکثریت ما زنان سن‌وسال‌داری هستیم. معلوم است که به کار مادران‌شان افتخار می‌کردند.

ماتیلدا: و اضافه کنم که وقتی ما به کارخانه‌های دیگر می‌رفتیم، کافی بود حرف بزنیم؛ حرف‌مان گوش شنوا داشت. ... ما مثل «رهبران» این حرکت بودیم [می‌خندد].

 

سؤال: چرا فکر می‌کنید این‌طور است؟

ماتیلدا: چون ما در کنار کارگران ایمپا و زنون و نخستین کسانی بودیم که دست به اشغال کارخانه‌ها زدیم.

الویرا:‌ زنون در آن دوردست‌ها و ما در اینجا. با این‌حال زنون همیشه اینجا حضور داشت. یادم می‌آید در آخرین تظاهرات برای بازپس‌گیری کارخانه، وقتی در صف‌های جلوی تظاهرات بودم، تصادفاً جمعی از رفقای زنون را پشت سر خودم دیدم. آنها برای حمایت از ما از نئوکن تا بوئنوس‌آیرس آمده بودند. 

 

سؤال: آیا شما هم برای کمک به کارخانه‌های دیگر رفتید؟

الویرا:‌ آری. تک‌تک ما.

ماتیلدا: معمولا وکلا به ما خبر می‌دهند که مثلا در مقابل فلان کارخانه یک راه‌پیمایی است و گاهی هم دعوت‌مان می‌کنند.

 

سؤال: آیا شما صندوقی برای کمک به دیگران دارید؟

ماتیلدا: نه. ولی هرگاه لازم باشد برا این کار پول جمع می‌کنیم. همان‌طور که دیگران به‌وقت خودش به ما کمک کرده‌اند.

 

سؤال: آیا وقتی کارخانه را اشغال می‌کردید، از تجربه‌ی کارخانه‌ی ایمپا آگاهی داشتید؟

الویرا:‌ بله، و وقتی از آنان کمک خواستیم، آمدند.

 

سؤال: در ایمپا یک مدرسه‌ی خلقی هست. آیا شما حاضرید فرزندان‌تان را به این مدرسه بفرستید؟

الویرا:‌ آری. رفقایی که در این منطقه ساکن‌اند از این موقعیت استفاده می‌کنند. ولی ما از راه دور می‌آییم و چنین امکانی نداریم.

 

سؤال: گاهی آدم در جوانی دست به کاری می‌زند که چندسال بعد ممکن است به‌نظرش اشتباه بیاید. ولی ظاهرا شما کاری را که کرده‌اید درست می‌دانید؟

ماتیلدا: بله، همین‌طور است. و همچنان پای تصمیم‌مان می‌ایستیم؛ البته تا زمانی که جسم ما کشش داشته باشد [می‌خندند].

الویرا:‌ اگر درست نمی‌دانستیم، الان اینجا نبودیم. البته نمی‌دانم اگر کارمان را حفظ نمی‌کردیم، اکنون چه وضعیتی می‌داشتیم. احتمالا بسیار مقروض می‌بودیم.

 

سؤال: پس با این اوصاف، شما هنوز به کاری که کرده‌اید افتخار می‌کنید؟

الویرا:‌ معلوم است. اگر این‌طور نبود، اینجا نمی‌ماندیم.

 

از شما بسیار سپاسگزاریم که وقت‌تان را در اختیارمان گذاشتید.

 

 

 

Charlas con obrer@s de las fábricas recuperadas e

integrantes de movimientos sociales en Argentina

Fábrica recuperada de Brukman

B. Ghadimi - A. Hosuri

Feb. 2019

----

۱ . «نمونه‌ای از اشغال کارخانه و مديريت کارگری، مصاحبه با یوری فرناندز»، وبسایت اندیشه و پیکار، آذر ۱۳۸۴.

۲ . گفتگوهای انجام‌شده در آن دیدار (ازجمله مصاحبه با یوری فرناندز)‌ در این کتاب مدون شده است:

بهرام قدیمی، فلیسیتاس ترویه: «گفتگوهایی با جنبش‌های کنونی در آمریکای لاتین»، نشر نیکا، ۱۳۸۹.

۳ . درباره‌ی تاریخچه‌ی مبارزات کارگران بروکمن در سال ۲۰۰۷ فیلم مستندی با نام «زنان بروکمن» با کارگردانی Isaac Isitan

و Carole Poliquin ساخته شده است. این فیلم با عنوان Les Femmes de la Brukman به زبان اسپانیایی (با زیرنویس فرانسوی) در اینترنت قابل دسترسی است.

......................................................................................

برگرفته از:«اندیشه و پیکار»

جمعه ، ۱۷ اسفند ۱۳۹۷؛ ۰۸ مارس ۲۰۱۹

http://www.peykarandeesh.org/movements/1112--q-q.html

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©