Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
سه-شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۳ برابر با  ۰۹ سپتامبر ۲۰۱۴
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :سه-شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۳  برابر با ۰۹ سپتامبر ۲۰۱۴
فمنیسم کوردی و راز آن اسلحۀ مقدس

فمنیسم کوردی و راز آن اسلحۀ  مقدس!

 

رؤیا طلوعی

16 شهریور 1393

        

 

مدرسه فمینیستی: بعد از سخنرانی در پانزدهمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان با موضوع «زن کورد و مدرنیتە» در حالی کە در پرسش و پاسخ ها بە مشکلات زنان کورد اشارە شدە بود، دختر خانمی تهرانی کە از مدعوین پانل جوانان از داخل ایران بود پشت میکروفن رفت و گفت کە او از تهران آمدە و آن چە را کە از کوردستان می گویم از نظر او نامأنوس است و با فضای ایران انطباق ندارد. من هم اتفاقاَ در آن زمان در ایران و در کوردستان زندگی می کردم و از همانجا بە کنفرانس دعوت شدە بودم. در حالی کە دختر زیبا با موهای مش کردە و آرایشی ملایم از آزادی خود در تهران و حق داشتن دوست پسر و امکان تردد با او می گفت، نالەهای پروانە دختر جوان کوردی کە هفته پیش خودسوزی کردە بود و او را در بیمارستان «توحید» سنندج قبل از مرگش دیدە بودم در گوشم طنین می انداخت. پروانە به علت کتک های فراوان برادرش بە جرم این کە با نگاه اش از پنجرە با پسر جوان خردە نان فروشی دلداری کرده است، ناچار بە خودسوزی شدە بود. پروانە سادەی سادە بود. او فقط برای رد و بدل کردن نگاهی، بی رحمانە کتک می خورد چە برسد بە رؤیای مش موهایش، روژلبی بر لبانش یا دستی در دستان پسر فقیر عاشق گذاشتن. چقدر کوردستان و تهران متفاوت بود کە درک شرایط یک دختر کورد را برای یک دختر تهرانی غیر ممکن می نمود. ایران البتە سرزمین پُر تناقضی است کە نمی توان تمام آن را با دیدن بخشی از آن قضاوت کرد، کاری کە هم اکنون بسیاری از فوتوژورنالیست های غربی با عطش و اشتباه فراوان انجام می دهند.

 

مایلم از دریچەی این مقدمە وارد بحث دربارەی مقالاتی شوم کە اخیراَ در سایت «مدرسەی فمینیستی» در نکوهش و رد اسلحە در دست زنان کوردی کە در «شنگال» و «کوبانی» در حال دفاع از خود و جنگ با داعش هستند، نگاشتە می شود. دوستان نگارندە با دوگانەی «فمینیسم- اسلحە» دچار مشکل شدە و در واقع پندارەی اصلی آنان بر «فمینیسم- صلح» است. اما آیا به راستی فمینیسم فقط باید کاملا بر مبنای صلح و آرامش پایەگذاری شود و از این منظر، در تقابل و انکار منافع و نیاز مردمانی قرار گیرد کە برخی از زنان شان به هر دلیل دست بە اسلحە می برند؟ آیا فمینیسم نباید در پی یافتن جوابی قانع کنندە برای چرایی و چگونگی تسلیح زنان باشد و ارزیابی واقع گرایانەای از فمینیسم در «شرایط جنگی»، یا فمینیسم در میان «ملل بدون دولت»، و یا فمینیسم «زنان اقلیت های ملی و مذهبی» که خواهان احقاق حقوق از اکثریت هستند، ارائە دهد؟ به هرحال نباید تأثیر مسائل اتنیکی را بر فمینیسم نادیدە گرفت و با زدودن خیالی همەی مرزهای قراردادی و تفاوت های میان ملت های مختلف، زنان را خواهران جهانی همسانی دانست کە: مشکلات مشابهی دارند؛ یکسان کتک می خورند؛ یکسان کشتە می شوند؛ و یکسان تحت خشونت قرار می گیرند. واقعیت این است کە زنان ملت ها و اتنیک های مختلف علاوە بر تفاوت های فرهنگی دارای تفاوت هایی ناشی از نایکسانی توزیع قدرت سیاسی و بە تبع آن نابرابری ها و مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند کە بە نوبەی خود در تشدید خشونت مردان علیه زنان و حتی زنان علیه زنان، اثری غیر قابل انکار دارد.

 

زنان کورد: فعالیت مدنی، فعالیت سیاسی و فعالیت مسلحانە

 

بنابر روایات و مستندات، بانوی کورد آسوری به نام «مارگارت جورج» اولین زن کوردی بودە کە بە کسوت پیشمرگە در آمدە است (۱). گویا رشادت وی در میدان جنگ چنان بودە کە تصویر او به عنوان یک تصویرِ الهام بخش و تشویق کنندە در میان مردم کورد، توزیع و دست به دست می شدە است. او کە متولد سال ۱۹٤۱ بود در دهەی شصت میلادی بە صفوف پیشمرگان «ملا مصطفی بارزانی» پیوستە بود. مارگارت در سال ۱۹٦۹ بە طرز مشکوکی بە قتل رسید. عدەای قتل او را بە رهبران کورد منتسب کردە و برخی معتقدند کە قاتل او عاشق سمجی بودە کە پاسخ رد شنیدە بود (مصداق بارز خشونت علیه زنان، حتی یک زن شجاع). با توجه بە رویدادهای تاریخی آن برهەی زمانی کە مارگارت پیشمرگە بودە است به خوبی می توان دریافت کە در آن زمان مبارزەی مسلحانە نە تنها نکوهیدە نبود کە مبارزان مسلح مورد ستایش هم قرار می گرفتند.

 

دومین زن مشهور کورد «لیلا قاسم» متولد ۱۹۵۲ است کە در میان کوردها شهرت بسزایی دارد و به عنوان اولین زن اعدامی کورد شناختە می شود. او در عراق یک فعال سیاسی بود نە یک پیشمرگەی مسلح(۲) با این حال او را اعدام کردند. اعدام زنان کورد، منحصر به عراق نیست و در کشورهای دیگر منطقه نیز اتفاق افتاده است از جمله در ایران که با خواهران پرستار کعبی در سقز آغاز و بە شیرین علم هولی در اردیبهشت ۱۳۸۹ ختم شدە است (۳ و ٤). زنان کورد در ایران در زمان ایجاد جمهوری کوردستان توسط قاضی محمد در مهاباد بسیار فعال بودند. فعالیت های آنها مدنی بود نە مسلحانە. زنان کورد بە تأسیس «اتحادیە زنان حزب دمکرات کوردستان» مبادرت ورزیدند و سپس با تأسیس مدارس، بە تلاش برای آموزش و پرورش زنان پرداختند. آنان همچنین در چاپ نشریات نیز فعال بودند.

 

حضور زنان کورد در کسوت پیشمرگە در ایام انقلاب ایران و بە تشویق احزاب سیاسی کورد، در جریان رقابت احزاب چپ و ناسیونالیست (کوملە و دمکرات) برای جذب اعضای زن، گسترش چشمگیری یافت. زنان و دختران جذب شدە بسیار جوان بودند و کاملا تحت تأثیر فضای انقلابی آن زمان قرار داشتند. برای دختران سالهای ۱۳۵۷ به دست گرفتن سلاح، پوشیدن لباس مردانە کوردی و در آمدن بە هیئت یک پیشمرگ، در واقع نوعی مبارزە با سنت رایج و نوعی احساس قدرت، محسوب می شد. البتە فضای آن زمان برای این دختران، فضایی دوگانە بود. فضایی سرشار از تحسین و تشویق از یک سو، و از سوی دیگر، فضایی مملو از شایعات ناپسند و مخالفت سنتی با حضور زنان در عرصه عمومی! شاید اگر احزاب کوردی امکان ادامەی فعالیت سیاسی قانونی در داخل را می یافتند، حضور زنان و فعالیت آنان بە مرور زمان و با کسب تجربە، رنگ و بوی فمینیستی به خود می گرفت اما با وقوع جنگ و لزوم جنگیدن زنان همپای مردان، فمینیسم بە معنای امروزی، مجالی برای عرض اندام نیافت. زنان بازداشت و شکنجە و اعدام شدند یا ناچار شدند کە مردانە بجنگند و حتی سعی کنند بیشتر «مرد» بنمایند تا زن. بارها از زبان زنان پیشمرگ آن زمان کە اکنون گرایشات فمینیستی یافتەاند شنیدە شدە کە اقرار می کنند آنها بیشتر از آنچە «زن» باشند تلاش می کردند «همچون یک مرد» شجاع و جنگجو جلوه کنند. با خروج اجباری احزاب کورد از کوردستان و پناه بردن بە کوهستان های واقع در کردستان عراق، روند جنگ میان کوردها و حکومت مرکزی حالتی فرسایشی گرفت و این فرسایش منجر بە مهاجرت جمع کثیری از دختران پیشمرگ بە کشورهای غربی شد. چە آنها کە رفتند ولی هنوز ارتباط سازمانی خود را حفظ کردە بودند و چە آنها کە بعدها در اردوگاه های عراق باقی ماندند، هیچ کدام بە معنای واقعی تا مدتهای مدیدی فمینیست نبودند و طبعاَ دارای خودآگاهی فمینیستی هم نبودند. با وجود فداکاری ها و تلاش ها و «جوانمردی هایشان» نیز جایگاهی درخور در احزاب سیاسی و بویژە در سطح رهبری نداشتند. معدود زنانی هم کە در سطح کمیتە مرکزی یا دفتر سیاسی احزاب چپ بودند دارای نسبت های همسری با اعضای مرد کادر رهبری این احزاب بودند به طوری کە گاه بە کنایە، «حق رأی دوم مردان شان» خواندە می شدند.

 

در اواخر دهە هفتاد و اوایل دهەی هشتاد شمسی با ظهور جنبش فمینیستی زنان ایران و نیز طلیعەی جنبش فمینیستی زنان کورد در داخل کشور، موضوع فمینیسم و نیز فمینیسم کوردی رفتە، رفتە وارد مقولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کورد شد. ابتدا برخورد زنان احزاب، بویژە احزاب چپ نسبت بە فعالیت زنان فمینیست در داخل بسیار بدبینانە و حتی با اتهام و برچسب همراه بود. اما با افزایش امکان تبادل نظر (بە یمن گسترش تدریجی اینترنت) فضای بدبینی و اتهام، اندک، اندک ملایم شد، اگرچە در مواردی هنوز کاملا برطرف نشدە است. ابتدا تحرکات و نداهای فمینیستی داخل با مارک ضدیت با آرمان های چپ و سوسیالیزم، تلاش برای تفرقه و جدایی میان صفوف طبقەی کارگر، تلاش برای انشقاق زنان از جنبش ناسیونالیستی کورد و غیرە برچسب زدە می شد. فمینیست های نوظهور کورد روزهای تلخ و سختی را پشت سر نهادند تا اثبات کنند کە جنبش احقاق حقوق زنان کورد در ضدیت با جنبش ملی کورد نیست بلکە احقاق حقوق جنسیتی همگام و موازی با تلاش برای احقاق حقوق کوردهاست. اگرچە فمینیست های کورد عامل تأسیس اتحادیەهای زنان در احزاب کوردی نیستند اما بدون شک در تشویق آنان بە گرایش بە فمینیسم و بازنگری در وضعیت خود به عنوان یک زن در عرصەی سیاسی نقش مهمی ایفا کردەاند. رفتە، رفتە کار برخی از شاخەهای احزاب چپ کورد بدانجا کشید کە با دیدن تحرکات فمینیستی زنان و وجود لرزان اما مستمر یک جنبش زنانەی فمینیستی یا نسبتاَ فمینیستی در داخل ایران، در صدد مصادرە بە مطلوب آن برآمدند کە خود داستان جداگانەای دارد. همان جنبش یا نیمچە جنبش نوظهور فمینیستی داخل نیز از سرکوب بە سلامت نرست و بازداشت و خروج از کشور برخی فعالان آن، وقفە و ضربەای بر پیکر جنبش نواخت. خوشبختانە هستەهایی از زنان فعال هنوز هم در حال فعالیت های مدنی در برخی شهرستان های کوردستان هستند. افزایش آگاهی فمینیستی در میان برخی زنان پیشمرگ ساکن در اردوگاه های حزبی و نیز برخی زنان پیشمرگ سابق کە اکنون در اروپا زندگی می کنند منجر بە چاپ نشریاتی با رنگ و بوی بیشتر زنانە، حاوی مقالاتی بە قلم زنان و تشکیل کنفرانس هایی با موضوعات مرتبط با زنان در خارج از کشور شدە است. البتە باید اذعان کرد کە این کنفرانس های خارج کشوری تاکنون تأثیر عملی در بهبود وضعیت زنان داخل نداشتە است.

 

زنان پیشمرگە/ زنان گریلا

 

با ظهور حزب کارگران کوردستان «پ. کا. کا» در ترکیە و تبدیل شدن آن بە یک نیروی جدی در معادلات سیاسی کوردی نە تنها در ترکیە بلکە در سوریە، ایران و عراق، و تأسیس احزاب اقماری «پ کا کا» برای سایر بخش های کوردستان، مفاهیم دیگری وارد ادبیات سیاسی-حماسی کورد شد. امروزە مفاهیمی چون باکوور/شمال، باشوور/جنوب، رۆژهەڵات/شرق و رۆئاوا/غرب کوردستان کە برای بخش هایی از کوردستان کە بە ترتیب در ترکیە، عراق، ایران و سوریە قرار دارند تقریبا در میان همەی کوردها، رسمی و فراگیر شدە است. این روزها واژەی کوردی «رۆژئاوا» گاه از رسانەهای غربی هم در اطلاق بە کوردستان واقع در سوریە، شنیدە می شود. واژەی «گریلا» کە به جای پیشمرگە مورد استفادە قرار می گیرد نیز از جملەی واژەهای وارداتی «پ. کا. کا» است. در واقع «پ. کا. کا» نیروهای مسلح خود را «گریلا» خواندە و آنها را تحت آموزش های نظری بر مبنای کتاب های «عبداللە اوجالان» و آموزش های نظامی سخت و حرفەای قرار می دهد، به طوری کە یک دختر گریلا بە آسانی و بدون هیچ تفاوتی با مردان از لحاظ قوای جسمانی، جسورانە با نیروهای نظامی کشورها و حتی با نیروهای خشن داعش می جنگد. در این میان، «پ. کا. کا» از همەی بخش های کوردستان جذب نیرو کردە و نیروهای نظامی اش را صرف نظر از کشور زادگاه، بە هر کشوری کە کوردها در آن در حال جنگند می فرستد. نیروهای مسلح «پ کاکا» حق عشق و ازدواج ندارند، آنها وجود خود را کاملا صرف مبارزە کردە و تمامی نیازهای انسانی، عاطفی و همه ی علایق خود را، با عشق بە رهبر (عبدالله اوجالان) و ایدئولوژی و اهداف مبارزاتی شان پُر می کنند. البته ممنوعیت عشق و ازدواج در میان آنان بارها مورد نقد قرار گرفتە است اما توجیه آنان این است کە یک جنگجو برای خدمت بە آرمان خود بە کوهستان می آید. جنگجویی کە خود را وقف آرمانش کردە نباید بە نیازهای عاطفی، سکس و مسائل جانبی، حتی به خانوادە و فرزند بیاندیشد و این عین آزادی است! البتە نباید از نظر دور داشت کە هواداران راویتگر این توجیه، لزوماَ خودشان در چنان شرایط دشواری زندگی نمی کنند!

 

لازم بە اشارە است کە نیروی کورد مسلح کوردستان سوریە را هم عمدتاَ احزاب وابستە یا طرفدار «پ. کا.کا» ادارە می کنند، به همین سبب، زنان جنگندەی کورد سوریەای در ویدیوها در واقع «گریلا» هستند نە پیشمرگە. همچنین زنان بسیاری در کوردستان ترکیە و کوردستان سوریە بە مقامات حزبی و یا شهرداری و یا نمایندگی پارلمان رسیدەاند کە اگرچە از هواداران و وفاداران «پ. کا. کا» هستند اما لزوماَ گریلا نیستند و حزب «پ. کا. کا» فرصت ارتقای آنان را فراهم آوردە است.

 

و اما واژەی «پیشمرگە» هنوز در میان دیگر احزاب مسلح کورد به کار می رود. در روزهای اخیر هم کە شاهد جنگ کوردها و داعش هستیم واژەی پیشمرگە ورد زبان رسانەهای دنیا شدە و واژەای شناختەشدە و جهانی برای یک جنگاور کورد است. پیشمرگەها بر خلاف گریلاها، از حق عشق و ازدواج و خانوادەداری و فرزندداری بهرەمندند. در واقع در اردوگاه های امروزەی احزاب مسلح کورد نسل جوانی از فرزندان پیشمرگان دهەهای پنجاه شمسی وجود دارد کە همراه والدین خود مشغول بە کار حزبی- سیاسی بودە و بە احزاب وفادار ماندەاند. در کنار آنان البتە نسل جوانی از پیشمرگەهای جدید نیز وجود دارند اما قدرت و مقامات حزبی هنوز عمدتاَ در انحصار پیرمردان ریش سفید کردە در احزاب است کە به هیچ عنوان تمایلی بە کنارەگیری و جاباز کردن برای نسل جوان (به خصوص برای زنان) ندارند. گفتە می شود بعد از توافق غیر رسمی کە میان احزاب کورد عراق و ایران صورت گرفتە است، احزاب کورد ایران عملا حق فعالیت مسلحانە ندارند. وضعیت آنان بە نحوی است کە نە امکان فعالیت چندانی در اردوگاه و نە جایی برای فعالیت سیاسی در وطن دارند. این مسئلە سبب نارضایتی هایی در میان قشر جوان شدە است کە هدف شان از پیوستن بە احزاب، یک فعالیت عملی و مفید بودە است نە انفعال و انتظار.

 

پیشمرگەهای احزاب کوردستان عراق نیز بعد از تشکیل حکومت فدرال حریم کوردستان، در آرامش و فضای غیر جنگی قرار گرفتە و تا قبل از جنگ اخیر داعش عمدتاَ بە عنوان نیروهای نظامی حزبی- حکومتی مورد استفادە قرار می گرفتند. در واقع آنها قبل از جنگ داعش عملا از کسوت نیروی آزادیبخش خارج شدە بودند. در میان این نیروهای پیشمرگ، زنان پیشمرگ نیز وجود دارند اما در عمل برای جنگ مورد استفادە قرار نمی گیرند. آنهایی کە اکنون با داعش در حال جنگند مردان پیشمرگ، و زنان و مردان «گریلا» هستند. در مورد حضور زنان پیشمرگ تاکنون بە فیلم ها و ویدیوهای تبلیغاتی اکتفا شدە اما تا اما تا لحظەی نگارش این مقالە (چهارده شهریور ماه ۱۳۹۳) خبری از حضور زنان پیشمرگ در جنگ با داعش منتشر نشدە است.

 

تقدیس مبارزەی مسلحانە در میان کوردها

 

سابقەی تأسیس برخی از احزاب کوردی همچون حزب دمکرات کوردستان بە بیش از شصت سال پیش باز می گردد، یعنی بە زمانی کە جهان درگیر انقلاب ها و مبارزات مسلحانە بود و آراء کسانی چون رژی دبره ها، چگواراها و... مورد تحسین و تمجید قرار می گرفت. جبر شرایط آن زمان و نیز انعطاف ناپذیری حکومت ها در مقابل احقاق حقوق کوردها بە نبرد مسلحانە مشروعیت بیشتری می بخشید. از آنجا کە برخورد حکومت ها هموارە توأم با سرکوب، اعدام، زندان و شکنجە بود، رفتە رفتە اسلحە در دست یک کورد بە نماد مقدسی از آزادگی، رهایی، دفاع و حمایت مبدل شد. پیشمرگ نمادی مقدس از یک انسان از جان گذشتە شد کە آسایش خود را فدای تلاشی مخاطره آمیز برای رسیدن مردمش بە حقوق سیاسی و مدنی شان کردە بود. پیشمرگە نماد قهرمانی حامی مردم مظلوم در برابر حکومت ظالم بود. او حتی اگر در شهرها حضور نداشت اما تنها افروختن آتشی بر کوه مشرف بە شهر، یا خبر حملەاش بە نیروهای حکومتی کافی بود کە برقی در چشمان مردم بدرخشاند و حس مطلوبی از داشتن یک حامی در مقابل نیروهای خشن، عدالت ستیز و زورگوی حکومتی بە آنان ببخشد. اسلحە و پیشمرگ تا بدانجا تقدس یافتند کە امروزە حتی نقد اشتباهات سیاسی احزاب و ندانم کاریهای رهبران آنان را با مشکل مواجە می سازد.

 

اگرچە امروز با توجە بە شرایط انفعالی احزاب کورد در اردوگاه های کوردستان عراق، عملا واژەی پیشمرگە بە معنای دیروزی خود وجود ندارد و سران سیاسی برخی احزاب در مصاحبەها و گفتگوها علناَ پیشمرگان را بادیگاردهای شخصی خود و اعضای رهبری حزب شان، می خوانند اما تقدس پیشمرگە همچنان در اذهان، باقی مانده است. این تقدس تا بدانجا کارگر است کە حتی برخی ها با هر سابقەای بە محض گرویدن بە صف احزاب و در دست گرفتن یک اسلحە، در واقع خود را مبرا از اشتباهات گذشتە و مصون از هرگونه انتقاد می دانند.

 

امروزە با گسترش شبکەهای اجتماعی اینترنتی، تلویزیون های حزبی و گروهی و وسایل ارتباطی از جملە موبایل های دوربین دار با پدیدە و رخسار جدیدی از پیشمرگە مواجهیم کە صد و هشتاد درجە با تصور قبلی از پیشمرگ متفاوت است. امروز به جای پیشمرگان از جان گذشتە تصاویری دیدە می شود از مردان اصلاح کردە و تمیز و مرتب با سلاحی بر دوش و زنان آرایش کردە با ابروهای شمشیری غیر طبیعی، سایەهای رنگی پشت چشم، ریمل، روژ لب و شینیون های مرتب کە به جای لباس مهمانی، رخت مردانەی پیشمرگ را بە تن دارند و با سلاح های مقدس در حال تمرین نظامی عکس می گیرند! صد البتە این ها هیچ کدام در میدان واقعی جنگ نیستند و این عکس ها تبلیغاتی است. تبلیغاتی با استفادە از رخسار زیبای دختران جوان آرایش کردە کە تناقض و استفادەی ابزاری از آن با انتقاد معدودی فمینیست ها و غیر فمینیست های کورد مواجە شدە است. درست است کە باید این را هم در نظر داشت کە این عکس های تبلیغاتی از "زندگی" هر چند راکد و گاه بسیار کسل کنندە در کمپ ها، گرفتە می شود نە از "جنگ"، اما استفادەی ابزاری از جوانان و زنان برای تبلیغ آرمان هایی کە اکنون در عمل اجرا نمی شوند نوعی خدشە دار کردن محتوای آن آرمان ها است. بدون شک چنین استفادەی ابزاری، لطمەهای شدیدی بر جایگاه و مفهوم پیشمرگە وارد می سازد کە به هیچ عنوان با جنبەی دلسوزی و اصلاحی نقد منتقدان قابل مقایسە نیست اما متأسفانە پنهان شوندگان پشت ماسک های تبلیغاتی، نقد بر نمی تابند!

 

از طرفی باید اذعان داشت کە در شرایط کنونی خاورمیانە این عکس های تبلیغاتی از زنان پیشمرگەی زیبا و آرایش کردە در تضاد چشم نواز و دلنشینی با عکس های داعشیان افراطی با پوشش های سیاه کە فقط چشمان آنها پیداست قرار می گیرد. این تضاد تصویری، به نحوی بیانگر مخالفت و رد الگوی زن اسلامی داعش در منطقەای است کە زنان را بە بردگان جنسی مردان جنگجوی اسلامی تقلیل دادە است. اما این کاربرد فقط تصویری و تبلیغاتی است نە عملی.

 

فمینیسم کوردی

 

فمینیسم کوردی در ایران مفهومی است که از بطن شرایط و مناسبات نوین اجتماعی فراروییده و البته نیازمند پردازش جدی است. بروز و ظهور «عملی» فمینیسم کوردی نخستین بار توسط فعالان کورد حقوق زنان از درون جامعەی شهری کوردستان در دهەی هشتاد شمسی سر برآورد. به دلیل ممنوعیت تأسیس و فعالیت احزاب سیاسی در کوردستان، جامعەی شهری و روستایی کوردستان اگرچە بە ظاهر غیر سیاسی می نماید اما در عمل جامعەای آکندە از التهاب سیاسی است. مردم کورد از بدیهی ترین حقوق سیاسی و مدنی خود بی بهرەاند و این بی بهرگی هموارە بە نارضایتی ها دامن زدە است. با وجود سرکوب شدید نارضایتی ها و سکوت ظاهری، سیاست در جامعەی کوردستان همچون آتش زیر خاکستر دائما حضوری خاموش نشدنی دارد. در واقع تار سیاست در میان ملت های محروم از حقوق بە پود همەی جنبەهای دیگر زندگی گرهی ناگسستنی خوردە است. دقیقاَ بە همین دلیل فمینیسم کوردی نتوانست و نمی تواند خود را از سیاست مبرا کند یا نسبت بە مشکلات سیاسی کورد بی تفاوت باشد و خود را تنها در تلاش برای برابری جنسیتی فارغ از ملیت و قومیت، خلاصە کند. سیاست حتی عامل تشدید خشونت در منطقە و بویژە تشدید خشونت علیه زنان است. دیدە شدە کە مردانی کە از دست تبعیض های سیاسی و اجتماعی بە ستوه آمدەاند نارضایتی خود را به صورت تشدید خشونت علیە زنان به طور ناخودآگاه تخلیە کردەاند. تبعیض ها و مشکلات سیاسی حتی در تشدید نگرش ناموسی بە زنان و لزوم حفظ این ناموس در مقابل زورگویان پایمال کنندەی حق نیز مؤثر بودە است.

 

فمینیست های کورد در ابتدا ناچار بودند در دو سوی متضاد به شدت فعالیت کنند تا نگرش ها و درک های نادرست از فمینیسم کوردی را اصلاح نمایند. آنان باید توهم توطئە را زدودە و بە فعالان و احزاب سیاسی شان می فهماندند کە فمینیسم کوردی مفهومی ساختە و پرداختەی حاکمیت برای تفرقە و ضربە زدن بە جنبش کورد نیست بلکە جنبش زنان کورد برای احقاق برابری جنسیتی، همراه و موازی جنبش ملی کورد است و هیچ کدام بر دیگری اولویت نداشتە و نمی توان یکی را معطل بە ثمر رسیدن دیگری کرد. در واقع فمینیست های کورد سرانجام موفق شدند کە این ایدە را جا انداختە و همەگیر کنند کە چنانچە هرکدام از کشورهای واجد بخشی از کوردستان، حقوق کامل زن و برابری جنسیتی زن و مرد را بە مرحلەی اجرا بگذارند اما اگر مردم کورد همچنان تحت ستم بودە و از حقوق سیاسی و مدنی خود بی بهرە باشند، زن کورد آزاد نشدە است. از سوی دیگر چنانچە مردم کوردستان بە حقوق خود در هر شکلی دست یابند اما برابری جنسیتی محقق نشود، قوانین ضد زن همچنان پابرجا باشد، و زنان همچنان تحت تبعیض و خشونت قرار داشتە باشند، زن کورد آزاد نیست.

 

از دیگرسو فمینیست های کورد باید با فمینیست های عمدتاَ مرکز نشین ـ و گاه دارای سؤتفاهم های پیشداورانە نسبت بە کوردستان ـ وارد بحث می شدند کە ستم جنسیتی جدای از ستم ملیتی نیست و زنان کورد تحت ستم مضاعف قرار دارند. این امر خوشبختانە تا حد زیادی پذیرفتە و در نوشتەهای برخی فعالان جنبش زنان ایران هم بە آن اذعان شد.

 

از آنجا کە فمینیست های ایران هم با وجود اعلام غیرسیاسی بودن فعالیت های شان، عملا درگیر سیاست و جنبەهای اثرگذار آن بر جنبش فمینیستی ایران هستند گاه نوشتەها و موضع گیری هایشان، دوگانەای از نگاه متملکانەی مردسالارانەی ایرانی بە سیاست را بویژە در مورد کوردها، در کنار ایدەهای فمینیستی دارد. هنوز هم مشاهده می شود کە زنان فمینیستی کە خود از حس تملک و برتری جویی های مردسالارانە گله مند هستند اما وقتی بە زنان کورد می رسند همان دیدگاه های مردسالارانه را در قالب نصایح مثلا دلسوزانە القا می کنند. این القاء را به خصوص در نوشتەهای خانم فهیمە تفسیری و گاه برخی دیگر از نویسندگان زن می توان به وضوح دید. آیا به راستی همەی دغدغەهای فمینیستی و برابری طلبانەی این دوستان، معطل نگرانی از جدایی احتمالی کوردها از عراق و تأثیر آن بر کوردهای ساکن ایران در آیندەای مبهم است؟ آیا درست است کە در تفسیر فمینیستی، جنگ تحمیل شدەی داعش بە کوردها کە با مکر سیاسی حکومت های همسایە بە کوردستان کشیدە شدە است، همچون یک مرد سیاسی پان وطنی کە تمام فکر و ذکرش مالکیت بر خاکی است کە گاه سالهاست از آن دور شدە، نگران توهّم تجزیە بود و همە چیز را بە نحوی بە این نگرانی احتمالی پیوند زد؟ آیا چنین برخوردهایی سطل آب یخی بر سال ها تلاش فمینیست های کورد و فارس در ایجاد درک متقابل و همدلی برای احقاق حقوق زنان، نمی ریزد؟

 

و اما فمینیست های مسلح

 

درست است کە فمینیسم کوردی در سال های اخیر در جامعەی شهری غیر جنگی و غیر اردوگاهی حزبی/سیاسی از داخل کوردستان سر برآورد اما با تلاش بی وقفەی فعالان آن، محدود بە مرزهای داخلی نماند و بە اردوگاه های حزبی هم سرک کشید. درست است کە اکنون همەی زنان مسلح، فمینیست نیستند اما در میان آنان تعدادی فمینیست سابقاَ مسلح یا مسلح ولی اثرگذار وجود دارد کە اتفاقا بعضاَ بسیار شجاعانە بنیادهای مردسالار حزبی شان را بە نقد کشیدەاند. برخی از آنان همچون کوێستان فتوحی، پیشمرگە، عضو کمیتەی مرکزی حزب دمکرات کوردستان، مسئول کمیتەی انتشارات حزب، وبلاگ نویس، فمینیست و منتقد هستند. زنانی کە با قلم کوردی خود حضوری غیر قابل انکار در عرصەی فمینیسم کوردی و سیاست کوردی دارند (۵). فمینیسم کوردی هرگز و به هیچ بهانەای نمی تواند وجود چنین زنانی را انکار کردە و نادیدە انگارد. واقعیت این است کە مبارزە و نمادهای مبارزە چنان در فرهنگ کورد ریشە دواندە است کە حتی نام های کوردی دختران و پسران از آن نشات می گیرد. بە عنوان مثال اسامی کوێستان، خەبات و شۆرش کە بە معنای کوهستان (مامن پیشمرگان)، انقلاب، و شورش هستند، اسامی فراگیری در میان اهالی کوردستان است. حال چگونە امکان دارد کە فمینیسم کوردی در بستر چنان جامعەای شکل گیرد اما با نام دوری از خشونت و سیاست و اسلحە از آنچە کە در جامعەاش ریشە دواندە تبری جوید؟ فمینیسم کوردی می تواند و باید ریشەهای خشونت، موانع ارتقا و تبعیض علیه زنان را در همەی ابعاد آن بە نقد بکشد و در این مسیر جهت شناخت و نقد خشونت های ایدئولوژیک، سیاسی و حزبی بە زنان سیاسی-فمینیست کورد کە خود دستی بر آتش دارند صددرصد نیازمند است. فمینیسم کوردی می تواند و باید قادر باشد چرایی و چگونگی سیاسی شدن و مسلح شدن زنان را دریابد و از توان و تجربەهای آنان برای بهبود و ارتقای جایگاه زنان کورد در سیاست بهرە جوید. حتی فمینیسم کوردی باید در صدد یافتن امکان ها و ظرفیت هایی باشد که به همگان نشان دهد برای سیاسی شدن، راه های بسیاری وجود دارد و حتماَ نباید بە اسلحە و خشونت، پناه برد. در واقع اینجاست کە فمینیسم کوردی باید تلاش کند تا راز آن اسلحەی مقدس را یافتە و در تعریف خشونت، مرز باریک و ظریفی را کە در میان «جنگ افروزی و دفاع از خود» قرار دارد با هوشیاری دریافتە و بازتعریف کند. از سویی فمینیسم کوردی مسئولیت دارد کە زنان را بە این درک و نگرش برساند کە رهایی و ارتقای وضعیت آنان «با تکیە بر توان خود آن ها» ممکن است و نە دنبالە روی محض از مردان سیاسی و سازمان های سیاسی مردسالار مدعی احقاق حقوق زنان کە در عمل از شعارهای زیبای شان فرسنگ ها به دورند.

 

در این جا لازم است بە نکتەی متمایزی در مورد گریلاهای زن اشارە شود. دختران گریلا را نمی توان فمینیست نامید اما آنان، زنانی توانمند، شجاع و وارستە ولی پیرو بی چون و چرای شخص رهبر (عبدالله اوجالان) و ایدئولوژی او هستند. البتە اگر فمینیست را در معنای کلی بە هر انسانی کە برای احقاق برابری و یکسانی حقوق زن و مرد می جنگد اطلاق کنیم، گریلاها هم فمینیست محسوب می شوند اما به نظر می رسد علاقەای بە خواندە شدن تحت چنین عنوانی ندارند. به هرحال چندی پیش پیامی از آپو (لقب اوجالان) منتشر شد کە پیروانش را بە پرورش و توسعەی مفاهیم «ژنۆلۆژی» بە معنای «زن شناسی» یا احتمالا همان «مطالعات زنان» دعوت کردە بود. در همین رابطە کنفرانسی هم در اروپا برگزار کردند. امید آن می رود کە چنانچە گریلاهای زن با جدیت بە مقولەی مطالعات زنان بپردازند گنجینەی گرانقدری از تجربیات آنان بە کتابخانەی فمینیستی و بویژە فمینیسم کوردی اضافە شود، چراکە بە نظر من مجموعەی تجربیات زنان پیشمرگ و زنان گریلا بە رمزگشایی از راز آن اسلحەی مقدس در میان زنان کورد کمک خواهد کرد و مباحثی همچون فمینیسم و جنگ، فمنیسم و نقش زنان در ایجاد صلح پایدار، فمنیسم ملل بدون دولت و درحال مبارزە برای کسب حقوق را پروردە و پختەتر خواهد کرد.

 

نقش زنان مسلح کورد در دفاع از مردم شنگال و کوبانی

 

زنان مسلحی کە در شنگال و کوبانی واقعا می جنگند و ویدیوهای آنها صرفاَ تبلیغاتی نیست، زنان «گریلا» هستند. دختر مسلحی کە با لبخند به خبرنگار خارجی می گوید کە از داعش نمی ترسد و این داعش است کە باید از او بترسد همان گریلای جسور اما ظاهرا غیر فمینیست است. البتە «فمینیست صلح مبنا» نیز در میانەی میدان جنگ کاری از پیش نخواهد برد و مطمئنا حتی خشونت پرهیزترین زن در آن میدان یا باید از خود و دیگران دفاع کند و بە کمک مردمش بشتابد، یا قربانی جنگ باشد و یا فرار کند.

 

در شرایطی کە با مکر سیاسی کشورهای همسایە، پیکان جنگ داعش کوردستان را نشانە گرفتە است تا مردم کورد سپر بلا شوند، رسانەهای دنیا با تصویری غیر از تصویر غالب زن خاور میانەای در اذهان غربی ها مواجە شدند. دوربین ها خواستە یا ناخواستە بە شکار تصاویر زنانی پرداختند کە سراپا محجبە و سیاهپوش نیستند، نگاهی مملو از مظلومیت قربانی منفعل جنگ مردسالار را ندارند و ترسان و هراسان تسلیم شرایط موجود نشدەاند. آنها همراه مردان اسلحە به دست گرفتە و با داعش می جنگند و از مردم شان محافظت می کنند. قیافەهای شان گرد و خاکی و آفتاب سوختە است. موهای شان در همریختە است. تشنە و خشک لب اند اما شجاعت در نگاه شان موج می زند. بدون شک همەی زنان آن منطقە در حال جنگ نیستند اما همین تعداد زنان جنگندە توجە دوربین ها را کاملا به خود معطوف می دارند. خبرنگاران غربی با ستایش از این زنان یاد می کنند و البتە از بردن نام گریلا و حزب شان به دلیل همسویی سیاسی ترکیە و غرب، پرهیز کردە و کل آنها را پیشمرگە می خوانند.

 

در میان مردم کورد ویدیوهای واقعی و حتی تبلیغاتی با شوری حماسی در فضای مجازی می چرخد و باز هم اسلحە تقدیس و ستایش می شود. درست است کە اسلحە نماد خشونت است اما در اینجا همە یک دل و یک زبان جنبەی تدافعی آن را در مقابل توحش و خشونت غیر قابل وصف داعش می بینند. آنان کە دستی بر آتش داشتە و یا تجربەهای دردناک مشابهی از تحمیل جنگ و لزوم دفاع دارند به خوبی معنا و ضرورت دفاع را متوجه شده اند و درکی واقع بینانه از وضعیت زنانی دارند کە نمی خواهند تصویر کلیشەای یک قربانی منفعل باشند. در حقیقت در میان شعلەی برافروختەی جنگ یا باید کشتە یا اسیر شد یا تا جایی کە ممکن است دفاع کرد. هیچ زنی در بحبوحەی حملەی داعش نمی تواند با دستە کلی سفید و موعظەهای خشونت پرهیز، جنگجوی داعشی را از تجاوز و کشتار منع کند. باید جنگ دیدە باشی تا عمق فاجعە را درک کنی. کسانی کە بدون توجه بە تمام زشتی ها و غیرممکن های ایام جنگ و شاید بدون هیچ تجربەی واقعی و ملموس از جنگ از خانەهای امن خود قلم برداشتە و بە تقبیح و رد تقدیس زنان کورد مسلح می پردازند و نگران گسترش خشونت در میان زنان هستند اگر چە در مخالفت با تقدس و تقدس گرایی کاملا محق اند اما چشم بر حقیقت مهار خشونت افسار گسیختەی داعش توسط این زنان می بندند. این چشم پوشی بە جایی می رسد کە با وجود پخش خبر اجرای قوانین شرعی ایام جنگ در بە اسارت گرفتن و بە عنوان کنیز فروختن زنان کورد ایزدی توسط داعش عکس العمل چندانی دیدە نمی شود! آیا تقدس یافتن زنان مسلح کورد شوک آورتر و نگران کنندەتر است یا احیای نظام بردەداری و فروش زنان در قرن بیست و یکم؟

 

با توجه به مجموعه مسائلی که در بالا مطرح شد اکنون به طور مشخص تر می توان به واکاوی مقالاتی که دوستان فمینیست درباره مبارزه مسلحانه زنان کورد با داعش و نقدِ بازنمایی رسانه ای این مقاومت ها، در مدرسه فمینیستی منتشر کرده اند، پرداخت.

 

مروری بر مقالات دوستان فمنیست در بارەی نقش زنان مسلح کورد در جنگ با داعش

 

1. خانم منصوره شجاعی در مقالەی «ائتلاف زنان منطقه، راهی برای مقابله با گفتمان خشونت سپاه داعش»، خواهان باز پس گرفتن تصویر ربودە شدەی زنان خاور میانە از تصویر دهشتناکی شد کە داعش از زن این منطقە بە تصویر کشیدە است (6). او تصویر دلخواه اش را به صورت تصویر زنانی کە همگام با «جنبش سبز ایران» و جنبش بهار عربی با تلاش و جدیت کمر همت به برقراری دموکراسی و مدنیت بسته بودند، توصیف کرد. منصورە کە خود بسیار دلبستەی تصویر جنبش سبز زنان بە نظر می رسد، تصویری از زنان کورد در خاورمیانە کە با هر دو تصویر او متفاوت بودند ترسیم نکرد چراکە در آن هنگام هنوز داعش بە کوردستان حملە نکردە بود و تصویر نامرئی زنان کورد مرئی و رسانەای نشدە بود. زنان کورد در مقالەی او به صورت زیر مجموعەای «قومی» مورد اشارە قرار گرفتند کە بە رغم اختلافات قومی و اختلافات شیعە و سنی، بە جنبش زنان ایران پیوستە و در تظاهرات ۲۲ خرداد ۱۳۸٤ و پس از آن «کمپین یک ملیون امضا» مشارکت کردە بودند. آن چە کە منصورە مورد توجە قرار نمی دهد «عدم مشارکت کوردها در جنبش سبز» است. مشارکت زنان کورد در جنبش زنان ایران به هیچ عنوان دلیلی برای زیر مجموعە شمردن آنان و ادغام کردن شان در تصویر نمادین زن جنبش سبز نیست. شاید بهتر باشد کە یادآوری کرد کە ما زنان کورد نە بە عنوان یک زیر مجموعە کە بە عنوان مجموعەی زنان کورد با پلاکارد کوردی و خواستەهای مشخص خود در کنار خواستەهای مشترک با جنبش زنان در تظاهرات ۲۲ خرداد شرکت کردیم.

 

منصورە بە درستی در پی تشکیل یک کمپین فراگیر منطقەای است اما بلافاصلە دغدغەی سیاسی مردسالارانەی ایرانی را با طرح خطر تکە، تکە شدن کشورهای منطقە و لزوم مقابلە با آن وارد مقالەاش کردە و آب سردی بر همەی دغدغەهای برابری طلبانەی می ریزد. او با اشارە بە مقالەی «زنان کرد و جداسری از ایران» نوشته فهیمەی تفسیری آب را سردتر هم می کند به گونەای کە احساسی منفی را بە یک خوانندەی کورد القا کردە تا جایی کە از خود بپرسد آه، حتی زنان فمینیست هم بە پتک توهّم تجزیە مجهزند؟ به باور من همین اشارە کافی است کە بسیاری از فعالان کورد را از چنین کمپینی راندە و دلزدە کند.

 

در حالی کە مقالەی اول منصورە تصویر مدنی زن کورد را محو کردە و زیر مجموعە می پندارد، در مقالەی دومش تحت عنوان «سە تصویر از زنان در قاپ حضور داعش» (7) بە محض شنیدن صدای گلولە از اسلحەی زنان کورد برای دفاع در مقابل داعش، تصویری فقط مسلح از زنان کورد ارائە می دهد. تصویر مسلحی کە اکنون بە یمن رسانەها جهانی شدە است. منصورە باز هم نگران گم شدن تصویر زنان کنشگری است که از شروع جنبش سبز دموکراسی خواهی در ایران تا جنبش بهار عربی به جهان معرفی شده بودند. در نگاه او باز هم نە تنها زنان فعال مدنی، فمینیست های سیاسی و فمینیست های مسلح کورد غایب اند، بلکە تاریخ حضور و مبارزات زنان منطقە هرچە کە بودە باشد بە جنبش سبز ایران و زمستان بهارنمای عربی کە وضعیت زنان عرب را وخیم تر از گذشتە کردە است گرە خوردە و در آن خلاصە می شود. اگرچە به نظر می رسد کە او با نگاهی از بالا بە پایین، فعالان مدنی کورد حقوق زنان را درایران زیر مجموعە می پندارد اما با توجە بە این کە مقالەاش نگرشی منطقەای دارد و بویژە از زنان کورد و منطقەی موصل صحبت می کند، نمی بایست فعالان مدنی سایر بخش های کوردستان را نادیدە بگیرد. به نظر می رسد او کە خواهان «ائتلاف و کمپین منطقەای زنان برای مبارزە با داعش» است، از وجود چنین نیروهای مدنیی در منطقە بی خبر است! سؤال اینجاست کە چگونە می توان خواهان کمپین بود اما شناخت و ارزیابی از وجود و پتانسیل نیروهای لازم برای چنین کمپینی نداشت یا احیانا آنان را بە حساب نیاورد؟

 

منصورە در ادامە پاراگرافی را تحت عنوان «بە کجا چنین شتابان ؟» آغاز و در پی آن سؤال های جالب و در خور توجهی را مطرح می کند. بە سهم خود بە عنوان یک زن کورد کە دستکم تجربیاتی از کوردستان های واقع در ایران، عراق و ترکیە دارم مایلم بە این پرسش ها پاسخ دهم:

 

- آیا این رویکرد [کە زنان کُرد بارها تأکید کرده اند که همزمان با پافشاری بر مطالبات شان، به دفاع از شهر و سرزمین شان نیز خواهند پرداخت] در میان دیگر نقاط کُردنشین رویکرد غالب نسبت به آزادی و برابری زنان است؟

- بە نظر من با قاطعیت تمام پاسخ این سؤال مثبت است و فکر می کنم چنانچە نظر سنجیی صورت بگیرد اکثریت زنان کورد اعم از اکتیویست و غیر اکتیویست بە این سوال پاسخ مثبت خواهند داد.

 

- آیا این زنان [مسلح کورد] پس از پایان مناقشه های خونین منطقه، امکان زندگی در جامعه ای امن و برابری خواه را خواهند داشت؟

- در این بارە تجربەی کافی در اختیار نداریم. جنگ سیاه و سفید علیه کوردها عملا در همەی بخش های کوردستان در جریان است. تنها باشوور کوردستان یا همان کوردستان عراق است کە دستاوردی داشتە و بقیە هنوز در حال مبارزەاند. پاسخ بە این سوال از سویی متاثر از فرهنگ حاکم بر کوردهای هر منطقە خواهد بود چراکە چە بخواهیم و چە نخواهیم فرهنگ هر بخش از کوردستان متاثر از فرهنگ غالب فارسی، ترکی یا عربی در آن منطقە نیز هست. در کوردستان عراق امکان حکومت نیمە مستقل و نیمە دمکراتیک کوردها فراهم شدە است اما هنوز تا رسیدن بە برابری زنان و مردان راه درازی در پیش است. همین مسئلە شوک و تلنگری بر زنان بخشهای دیگر کوردستان وارد کردەاست کە عمیقا بە پرتلاشتر کردن مبارزەی موازی برابری جنسیتی در کنار مبارزە برای حقوق کوردها، فکر و عمل کنند. ایدەهایی چون تشکیل حزب فمنیستی زنان اما نە بە شیوەی احزاب سنتی در میان فعالان زن رد و بدل می شود ولی هنوز شکل عملی به خود نگرفتە است. من اعتقاد دارم کە دنبالە روی محض زنان از مردان سیاسی و سازمان های سیاسی مردسالار مدعی احقاق حقوق زنان کە در عمل از شعارهای زیبای شان به دورند، آنان را بە سرمنزل مقصود رهنمون نخواهد کرد و زنان باید در این بارە مستقلانە فکر، برنامە ریزی و مدیریت کنند.

 

- آیا گستردگی چتر حمایتی که در اثر مبارزه مسلحانه ی این زنان ایجاد خواهد شد در عمل می تواند موجبات همبستگی عموم زنان و مناسبات دوسویه آنان را در منطقه بی ثبات ما را فراهم آورد؟

- این چتر حمایتی یک چتر حزبی -گروهی و از سوی دیگر یک چتر احساس عمومی در پناه تقدس پیشمرگ و اسلحە است. شاید در شرایط جنگی کە احساسات برافروختەتر می شود موجب همبستگی بیشتر زنان گردد (همچنان کە در فضای مجازی این روزها کاملا قابل رؤیت است) اما دلیلی وجود ندارد کە با پایان جنگ و فروکش کردن احساسات، بە همان شیوە باقی بماند. تجربەی کوردستان عراق نشان داد کە وقتی پیشمرگان از حالت نیروی آزادیبخش خارج و بە نیروی نظامی معمولی تبدیل می گردند با دگرگونی ارزش ها در خود و در جامعەی اطراف شان مواجه می شوند. چنانچە زنان مسلح پس از پایان دفاع مسلحانە بە بازگشت بە خانەها رضایت ندادە و بە فعالیت برای حصول برابری در همەی زمینەها ادامە دهند جای امیدواری هست. البتە بە شرطی کە تکیە بر سلاح و خشونت را دستاویز قدرت طلبی قرار ندادە و به راستی هم و غم کسب برابری جنسیتی را داشتە باشند.

 

- آیا نگاه این زنان استوار و رزمنده در پی یافتن آن تصویر گمشده ای است که تجسم تلاش های زنان منطقه از جنبش سبز تا جنبش بهار عربی بوده است؟

- خیر! تصویر گمشدەای از جنبش سبز و زمستان بهارنمای عربی برای زنان کورد گیرایی ندارد کە در پی یافتن آن باشند. آنها آینەی تمام نمای تصویر خود و ملت شان هستند کە این تصویر با تصویر همەی زنان برابری طلب جهان دارای اشتراکاتی نیز هست. تصویر زنان کورد شجاع و استواری کە برابری طلبی را فقط در برابری طلبی جنسیتی خلاصە نمی کنند. همچنان کە قبلا هم اشارە کردم چنانچە هرکدام از کشورهای واجد بخشی از کوردستان، حقوق کامل زن و برابری جنسیتی زن و مرد را بە مرحلەی اجرا بگذارند اما مردم کورد همچنان تحت ستم بودە و از حقوق سیاسی و مدنی خود بی بهرە باشند، زن کورد آزاد نشدە است. از سوی دیگر چنانچە مردم کوردستان بە حقوق خود در هر شکلی دست یابند اما برابری جنسیتی محقق نشدە، قوانین ضد زن همچنان پابرجا باشد و زنان همچنان تحت تبعیض و خشونت قرار داشتە باشند، زن کورد آزاد نیست.

 

- آیا این تصویر محو شده [تصویری که از جنبش سبز تا به بهار عربی گسترده شد] واقعاَ ظرفیت دموکراتیک لازم برای ایجاد همبستگی و ائتلافی گسترده میان زنان منطقه را دارد؟

- تصویری می تواند همەگیر شود کە همگان خود را در آن ببینند. در تصویر ترسیمی شما زن کورد غایب است یا حذف شدەاست. تصویری دارای ظرفیت دمکراتیک برای ایجاد همبستگی و ائتلاف خواهد بود کە کاملا از نگاه های برتری بینانە مبرا باشد و یکسانی را القا نماید. به همین دلیل باید در نوشتەهای فمینیستی بسیار دقت کرد کە از ادبیات و اصطلاحات سیاسی مردسالارانەی پان وطنی دوری گزید. اگر زن فمینیست فارس زبان هم پتک «توهّم تجزیە» را به دست گرفتە و در نوشتەهایش دائما نگران تملک و خاک پرستی باشد نمی تواند اعتماد زنان کورد و بە احتمال قوی زنان سایر ملل محروم را بە ادعای برابری خواهی جلب کند. در این صورت نتیجە این خواهد شد کە هر گروه براه خود رود و مسلما این نتیجە برای جنبش زنان مطلوب نیست.

 

- آیا آن چه در ایران طی سال ها تحت عنوان «کف مطالبات» در میان جنبش زنان موجب نقش بستن «تصویری نسبتاَ مشترک» در میان کنشگران زن ـ فارغ از گرایش های مذهبی، فرهنگی و قومی آنها ـ شد و نقش سیمان انسجام در شکل گیری ائتلاف ها و همگرایی ها داشت، اکنون نیز توان ایجاد ائتلاف های گسترده تر (در سطح منطقه ای) را دارد؟

- کف مطالبات زنان ایرانی کە بە تغییر قوانین تبعیض آمیز در نظام سیاسی و حقوقی جمهوری اسلامی ایران خلاصە شدە است از بسیاری جهات با نظام سیاسی و حقوقی نقاط دیگری از خاورمیانە همچون کوردستان و ترکیە بە عنوان مثال متفاوت است. در دیدارم از کوردستان ترکیە متوجە شدم کە قانون از زن خشونت دیدە حمایت می کند و زن میتواند همسرخشن اش را بە راحتی بە پلیس و دادگاه بسپارد. اما من زنان کوردی را دیدم کە با کمال تعجب حاضر بودند خشونت را تحمل کنند اما مرد کورد خود را بە پلیس و دادگاه ترکیە (دادگاه هایی کە حقوق کوردها را رعایت نمی کنند) نسپارند! هدفم از ذکر این مثال این بود کە مثلا حق طلاق و حق حضانت لزوما مشکل قانونی همسان همەی زنان منطقە نیست کە بر حول آن گرد هم آیند حتی اگر این حقوق فقط در کتب حقوقی آنان مرقوم اما بلحاظ موانع فرهنگی کاربرد چندانی نداشتە باشند.

 

- جنبش زنان ایران در خلال این سالها بر سر کدام بزنگاه ها دست به دست زنان گروه های قومی و مذهبی داده است؟

- دو بزنگاه تظاهرات ۲۲ خرداد ۱۳۸٤ و کمپین یک ملیون امضا. اما هموارە زنان کورد هم از قوم خواندە شدن بیزار بودەاند و هم بە مطالبات شان بطور کامل توجە نشدە است. البتە خود زنان کورد هم در این میان بی تقصیر نبودەاند!

 

- آیا اراده برای ایجاد پیوند با این زنان منبعث از وقایعی در مقاطع مختلف بوده است یا به واسطه ی یک استراتژی آگاهانه ـ برآمده از سه دهه مبارزات ـ اتخاذ شده است؟

- جنبش فمنیستی ایران هنوز جوان است و استراتژی مشخصی را کاملا تدوین و دنبال نکردە است.

 

- آیا پاسخ زنان گروه های قومی و مذهبی به تقویت خواست مطالبات مشترک انجامیده و یا موجب تفکیک گروه ها و رویکردها شده است؟

- بدون شک زنان کورد هم از قوانین ضد زن و تبعیض آمیز ایران رنج می برند و در مطالبات تقلیل یافتە بە یک کف حقوقی با همەی زنان ایران نقطە اشتراک دارند، ولی نباید دیدگاه زنان کورد را در موازی و همسو بودن جنبش برابری طلبانەی زنان کورد با جنبش ملی کورد نادیدە گرفت. برخورد و نگاه نصیحت گرانە و از بالا بە پایین با فعالان زن کورد، چە مدنی و چە سیاسی موجب تفکیک و دلخوری و دوری می شود.

 

- و اما [زنان کورد] بە کجا چنین شتابان؟

- بسوی احقاق حقوق زنان کورد و ملت ستمدیدەی کورد. به سوی آزادی، برابری، دمکراسی، آرامش، احترام، صلح و زندگی مسالمت آمیز در رفاه.

 

2. خانم آزاده دواچی در «مقالەی نظامی کردن زنان: مبارزه علیه خشونت داعش یا تشدید آن؟»(8) به درستی نگرانی های خود را از تشدید خشونت علیه زنان در خاورمیانە مطرح می کند. آزادە ضمن طرح این پرسش کە آیا نظامی کردن زنان و مشارکت آنها در جنگ می تواند از اعمال خشونت بیشتر علیه آنان بکاهد، خود پاسخ می دهد کە «سلاح به دست گرفتن و فرستادن زنان به جنگ نیز نوع دیگری از خشونت علیه زنان را تداعی می کند و آنان را بیشتر در معرض خشونت های اعمال شده از سوی نیروهای افراطی قرار می دهد. مشخص نیست که نیروهای افراطی اگر هر کدام از این زنان پیشمرگه را به اسارت بگیرند آیا با آنان رفتاری مشابه با مردان جنگجو خواهند داشت؟» به نظر می رسد آزادە بیشتر از آنچە کە بە توانایی و امکان موفقیت زنان مسلح در پس راندن خشونت داعش فکر کند بە شکست و ضعف آنها و احتمال اسارت و تحت خشونت قرار گرفتن شان می اندیشد. این خود تداعی کنندەی بی اعتمادی بە توانایی زن است کە بە گمان من از یک فمنیست قابل قبول نیست! اگر هرکدام از ما خود را برای لحظەای بجای آن زنان قرار دهیم خواهیم دید کە یا باید بگریزیم یا اسیر شویم یا بجنگیم. خطر خشونت داعش در همەی موارد بالا وجود دارد مگر نە این کە زنان غیر مسلح اسیر شدە بعنوان بردەی جنسی خرید و فروش شدە و مورد تجاوز قرار می گیرند؟ آیا منظور از رفتار نامشابە با زنان جنگجویی کە بە اسارت در بیایند چیزی جز خطر تجاوز است؟ این کە متاسفانە رویە داعش است چە زن اسیر منفعل باشد چە اسیر جنگی!

 

آزادە ایدە و پیشنهاد خوبی را مطرح می کند، «شرکت و طرح ریزی گسترده ی زنان برای بالا بردن کیفیت آموزش زنان در منطقه و به خصوص زنان مسلمان، به طوری که الگوها و تبلیغات نیروهای رادیکال بر این زنان نتواند موثر واقع شود.» این پیشنهاد بسیار جالب و عملی است به شرطی کە جامعە در حالت عادی قرار داشتە باشد نە در حالت اضطراری جنگی! در شرایط ناگهانی جنگ فعلی داعش، زنان بسیاری با تصویری منفعلانه کە آنان را در نقش قربانی محض معرفی می کند ظاهر شدەاند. اگر زنان کورد در این شرایط تحمیلی دفاع نکنند و فقط منتظر مردان مسلح جنگجو باشند بخشی از همان قربانیان منفعل را تشکیل خواهند داد. آیا فقط باید منتظر مردان بود تا از زنان دفاع کردە و آنها را مصون دارند؟ این نە رسم زن کورد است. اگر زنان کورد در حالی کە دشمن وحشیانە بە آنها حملە می کند، گل بدست از صلح بگویند نە تنها شنوندەای نخواهند داشت بلکە بە اسارت و بردگی گرفتە خواهند شد. درست است کە مسلح شدن زنان چیزی از وجود خشونت علیه آنان را کم نکردە و نمی کند و تجربەی زنان سیاسی مسلح هم اینرا نشان دادە است، اما زن کورد نمی تواند قربانی منفعل باشد. همچنان کە در حالت عادی قتل ناموسی یا مشکلات دیگر خشونت علیه زنان را جار زدە و بە مبارزە با آن بر می خیزد، در شرایط تحمیلی جنگی هم منتظر نجات و معجزەی نیروی مردان نخواهد ماند.

 

در مجموع به نظر من اگر فمینیسم ایرانی از حالت یک فمینیسم قربانی پرست و اشک ریز و نگران برای قربانی خارج شدە و وجهەی یک فمنیسم شجاعت محور و برانگیزانندە به خود بگیرد موفق تر شدە و در ارزیابی زنان کورد هم واقع بینانه تر عمل خواهد کرد.

 

3. خانم فهیمه تفسیری در «مقالەی زنان کورد و جداسری از ایران» (9) کە حدودا دوسال پیش در ۱٤ دیماه ۱۳۹۱ نگاشتە است، می گوید: «شاید بهتر باشد ایده جدا شدن مردمان کردستان را که امروز بحث محافل روشنفکری است، با مساله اصلی آن پیوند زد تا بتوان فارغ از احساسات عوام پسندانه و پوپولیستی، در مورد آن به بحث پرداخت. بویژه زنان کرد، اگر با چنین تصور ایده آل گرایانه ای مثل ایده خلاصی از تبعیض و ستم، از طریق جداسری از ایران بیاندیشند، بعدها خیلی احتمال دارد که دچار سرخوردگی های بسیار شدید خواهند شد، چون تجربه بسیاری از کشورها نشان داده است که دیدگاه هایی که با تعصب بر هویت های قومی افراط گرایانه، پای می فشارند می تواند همانند هویت های ملی افراط گرا، به راحتی بر بدن زنان حکمفرمایی کنند و سنت های تبعیض آمیز علیه زنان را بدتر از قبل چنان بازتولید کنند که زنان را از هر چه «هویت قومی» و «هویت ملی» است بیزار کند و به توبه بیاندازد

 

اولا کە برای من مشخص نیست چە حادثە یا اتفاقی در دیماه ۱۳۹۱ خانم تفسیری را نگران احتمال جدایی طلبی زنان کورد از ایران کردە است کە سعی دارند بە ما بفهمانند از چالە بە چاە خواهیم افتاد و توبە کنان حسرت روزهای سخت پیشین را خواهیم خورد. لابد هم روزهایی کە مجازات فعالیت سیاسی کە سهل است، مجازات فعالیت مدنی هم زندان و شکنجه و حبس های سنگین بود!

 

از آنجا کە در استان ها و مناطق کورد نشین ایران هیچ نمونەی احقاق حقوق کوردها دیدە نشدە و خود آنها اختیار ادارەی مناطق خود را ندارند، لذا نمونەی تائید کنندە یا رد کنندەای برای استدلال خانم تفسیری وجود ندارد. اما بە باور من زنان کوردستان عراق با وجود همەی سختی ها و عدم تحقق برابری جنسیتی، وضعی بدتر از دوران صدام ندارند و فکر نمی کنم توبە کنان خواهان بازگشت بە آن دوران باشند. کوردستان عراق با همە مشکلات و کاستی هایش کە خود من از منتقدان آن بودە و هستم، در مقایسە با سایر مناطق عراق و بویژە ایران و کشورهای عربی منطقە، دمکرات تر و برخوردارتر از آزادی است. می توانید سری بە سلیمانیە بزنید و مقایسەای در زمینەی وضعیت زنان و وضعیت انتشار مطبوعات داشتە باشید.

 

حال اگر هم و غم مشترک ما زنان ایران احقاق برابری جنسیتی است کە به رغم سال ها تلاش هنوز محقق نشدە و فعلا هم هیچ آیندە امیدوار کنندەای در پیش رو ندارد، چە ضرورتی است کە با عینکی مردسالارانە و قیم مابانە بە یک مبحث سیاسی فرعی و حساسیت زا کە نە زمان و مکان آن فراهم است و به قول معروف نە بە دار است و نە بە بار است وارد شویم و همەی رشتەهای همدلی و همکاری زنان کورد و فارس را حول محور خواستەهای مشترک و کف مطالبات پنبە کنیم؟ همچنان کە قبلا هم در این مقالە اشارە کردم برخی فمینیست های ایران هم با وجود تبری جویی از سیاست، عملا درگیر سیاست هستند. گاه نوشتەها و موضع گیری هایشان تناقضی از نگاه متملکانەی مردسالارانەی ایرانی بە سیاست را بویژە در مورد کوردها، در کنار ایدەهای فمنیستی دارد. هنوز هم دیدە می شود کە زنان فمنیستی کە خود از حس تملک و برتری جویی های مردسالارانە ناراضیند، بە زنان کورد کە می رسند همان دیدگاه ها را در قالب نصایح مثلا دلسوزانە القا می کنند. آیا به راستی همەی دغدغەهای فمینیستی و برابری طلبانەی این دوستان معطل نگرانی از جدایی احتمالی کوردها از عراق و تاثیر آن بر کوردهای ساکن ایران در آیندەای مبهم است؟ آیا درست است به سان یک مرد سیاسی پان وطنی کە تمام فکر و ذکرش مالکیت بر خاکی است کە گاها سال ها است از آن دور شدە، نگران توهم تجزیە بود و همە چیز را بە نحوی بە این نگرانی احتمالی پیوند زد؟ آیا چنین برخوردهایی سطل آب یخی بر سال ها تلاش فمنیست های کورد و فارس در ایجاد درک متقابل و همدلی برای احقاق حقوق زنان نمی ریزد؟

 

البتە خانم تفسیری در مقالەی جدیدش تحت عنوان «تقدیس زنان مسلح کوبانی: خدمت بە گفتمان جنگ»(10) کلا آب پاکی را بر دست زنان کورد میریزد. ابتدائا کە بدون شناخت از تاریخ مبارزات کوردها و زمان مسلح شدن زنان کورد، همەی زنان خاورمیانە را یک کاسە کردە و می نویسد: «امروز در دهه دوم قرن بیست و یکم، با توجه به تغییرات ساختاری که در جوامع ایجاد شده و به واسطه این تحولات، نقش و جایگاه زنان در جامعه به طرز آشکاری تغییر کرده، و طبعاَ سبب شده که زنان نیز پا به پای مردان در همه حوزه ها و میدان ها، به عنوان کنشگران فعال ـ و نه منفعل ـ وارد شده و مداخله کنند.» ایشان باید توجه کنند کە زنان کورد از دهەی دوم قرن بیست و یکم مسلح نشدەاند بلکە بیش از شصت سال از تسلیح زنان کورد می گذرد!

 

در بخش دیگری نوشتە شدە «که به هر میزان که زنان قدرت بیشتری در جامعه به دست می آورند، به همان اندازه هم می توانند مانند مردان، این قدرت را در حوزه های غیرانسانی و خشونت گستر، به کار ببرند و این روند، خارج از اراده ماست. بنابراین هر قدر زنان در جامعه به برابری دست می یابند، به همان نسبت هم در همه حوزه ها (چه خوب و چه بد) به عنوان «سوژه» از خود فاعلیت نشان می دهند و مداخله می کنند.» بنظر میرسد ایشان مسلح بودن زنان را بهر دلیل حتی بە دلیل دفاع از خود بد و منفی دانستە و نگران بدتر شدن زنانی است کە به جای قربانی منفعل بودن، جنگندەی فاعل بودن و مقاومت در برابر داعش را انتخاب کردەاند. این سخن همان احساس ناخوشایندی را تداعی میکند کە مذهبیون افراطی در مخالفت با آزادی زنان القا می کنند. آنها مایل نیستند زن از خانە خارج شود، پوشش اختیاری و حق طلاق داشتە باشد چراکە این امکان وجود دارد کە زن بە فساد کشیدە شود و مطیع بی چون و چرای همسرش نباشد!

 

خانم تفسیری اضافە می کند کە «نگرانی ما آنجاست که چنین بازنمایی ها و قهرمان پروری های نمادین آیا در مجموع به نفع زنان و کاهش خشونت در منطقه خواهد بود یا نه؟» از آنجا کە هدف وی نشانە رفتن مبارزات کوردها و البتە خلاصە کردن آن فقط در شکل مقاومت مسلحانە است خود پاسخ را ارائە می دهد. پاسخی از زبان همەی فمینیست ها! «حال اگر با دقت و انصاف و آینده نگری به بازنمایی رسانه ای که از زنان کوبانی اسلحه به دست، بنگریم، آن گاه می توانیم دغدغه فمینیست ها از طرح موضوع «افزایش خشونت در برابر زنان» در این نوع خاص از بازنمایی ها را درک کنیم. «تقدیس» مبارزه مسلحانه زنان و از آن دستمایه ای برای «مشروعیت بخشیدن به مقاومت مسلحانه»، طبعاَ متفاوت از قضیه «دفاع از خود» است.» این جملە به سادگی ربط بنیاد فکری سیاسی این نوشتە را با مقالەی قبلی اش "زنان کورد و جدا سری از ایران" مشخص می سازد. این رشتەی فکری با پاراگراف دیگری عیان تر بیان می شود: «بازآفرینی نظام نمادین تقدّس از تصویر زن اسلحه به دست، به نوعی از سوی آنان برای مشروعیت بخشیدن به خواسته ی «استقلال»، مورد استفاده قرار گرفته است. اما پرسش آن است که آیا بهره بردن از چنین تصویری از زنان، در نهایت به نفع خود زنان در خاورمیانه هم خواهد بود؟» در واقع آش همان آش و کاسە همان کاسە است! دغدغەی سیاسی «توهّم تجزیە»ای ایشان فمینیستی نیست ولی تلاش می کند کە با رنگ و لعاب فمینیستی بە خورد خوانندە بدهد.

 

مقالەی وی در جایی کە بە مقایسەی دفاع مسلحانە زنان کوبانی با پدیدەی قتل همسر می رسد کاملا بە بی راهە رفتە و ناکامانە سعی در تحقیر شجاعت کم نظیر زنان کورد کوبانی می نماید. او می نویسد«این «راه ناگزیر» (همسرکشی/ خودسوزی / اسلحه به دست گرفتن برای دفاع از خود در برابر متجاوز و...) را نباید به هیچ شکلی تقدیس کرد.» همچنان کە در بالا تأکید کردەام با تقدس و تقدس گرایی مشکل دارم و معتقدم تقدیس کردن راه نقد را می بندد. آنچە کە خانم تفسیری به هیچ عنوان حاضر بە دیدن و پذیرشش نیست، مقاومت جسورانەی زنان کورد و «دفاع از خود» است چراکە از موضع یک فمینیست شجاعت محور و برانگیزانندە ارزیابی نمی کند. او با دوگانەی فمنیسم/ اسلحە دچار مشکل شدە و در واقع پندارەی اصلی اش نە تنها بر فمنیسم-/صلح است کە در ورای آن بر نگاه سیاسی بدبینانەی «توهّم تجزیە» استوار است. بە نظر من فمینیسم نباید تنها بر مبنای صلح و آرامش پایەگذاری شدە و در تقابل و عدم درک مردمانی کە برخی از زنانشان به هردلیل دست بە اسلحە می برند قرار گرفتە و حالتی گریزان و تبرئە جو به خود بگیرد. فمینیسم باید در پی یافتن جوابی قانع کنندە برای چرایی و چگونگی تسلیح زنان باشد و ارزیابی واقع گرایانەای از فمینیسم در شرایط جنگی، یا فمینیسم در میان ملل بدون دولت، و یا فمینیسم زنان اقلیت های ملی و مذهبی و غیرەی خواهان احقاق حقوق از اکثریت ارائە دهد در غیر این صورت خود را فریب دادە و مسئلە را با پاک کردن صورت مسئلە حل کردە است!

 

از آن جا کە فمینیسم ایشان واجد نگاه برتر بینانەی اکثریتی بودە و قادر بە درک اقلیت ها نیست، وی را دچار قیاس مع الفارق زن نظامی آمریکایی با گریلای مسلح کوبانی کردە و می نویسد «چنین حضوری از زنان در ارتش ها به گونه ای «بازنمایی» شود که از این حضور، امری «مقدس» و نمادین ساخته شود، خود به خود، نظامی گری و خشونت را دامن می زند و در نهایت به ضرر خود زنان است.» آیا براستی انگیزەها و شرایط زنان نظامی کشور قدرتمند آمریکا با یک حکومت دمکراتیک و ثبات با دختر داوطلب گریلا در کوبانی کوردستان سوریە زیر حملەی داعش هیچ شباهتی دارد؟ دختری کە بە یمن دیکتاتوری بشار اسد حتی شناسنامە هم نداشت چون کورد است و عرب نیست! اگر این دختر نماد هم شود این کجا و آن یکی کجا؟ سمبل جان برکفی برای رهایی مردمی بی حقوق و تحت حملە و خشونت کجا و خانم نظامی زندان گوانتانامو کجا؟!

 

در پایان به نظرم خانم رؤیا صحرایی در مقالەی «دفاع زنان در برابر داعش و فمینیست نبودن موقتی» (11) پاراگراف زیبایی دارد کە به خوبی جوابگوی نوشتەی خانم تفسیری و سایر دوستان است: «در راه مبارزه با خشونت به طور عام و خشونت علیه زنان به طور خاص و تلاش برای گسترش صلح نباید از محکومیت زنانی که در یک جنگ خونین برای «دفاع» (چه دفاع از جان شان، چه دفاع از سرزمین شان) اسلحه به دست گرفته اند شروع کنیم. چرا که قصه زنانی که برقرارکنندگان صلح یا حتی همراهان جنگ هستند می تواند به طرز شگفت آوری متفاوت باشد، با این حال اما برای این موضوع، ما باید بتوانیم آنچه را که غیر قابل تصور می نماید با شهامت، به تصور درآوریم

 

فهرست منابع

 

1 – مارگارت جورج

 

http://kurdistan.photoshelter.com/image/I0000vhfk4kQLAOU

 

http://en.wikipedia.org/wiki/Margaret_George_Shello

 

2 – لیلا قاسم

 

http://en.wikipedia.org/wiki/Leyla_Qasim

 

3 – خواهران کعبی

 

http://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-3753/shahla-kabi

 

4 – شیرین علم هولی

 

شیرین_علم%E2%80%8C/http://fa.wikipedia.org/wiki/

 

5 – وبلاگ کوبستان فتوحی

 

http://kwestanftoohi.blogspot.com

 

6- ائتلاف زنان منطقه، راهی برای مقابله با گفتمان خشونت سپاه داعش/ منصورە شجاعی

 

http://www.feministschool.com/spip.php?article7547

 

7- سە تصویر از زنان در قاب حضور داعش/ منصورە شجاعی

 

http://www.feministschool.com/spip.php?article7552

 

8– نظامی کردن زنان، مبارزە علیه خشونت داعش یا تشدید آن؟ / آزادە دواچی

 

http://feministschool.com/spip.php?article7560

 

9– زنان کرد و جداسری/ فهیمە تفسیری

 

http://www.feministschool.com/spip.php?article7141

 

10- تقدیس زنان مسلح کوبانی: خدمت به گفتمان جنگ! / فهیمه تفسیری

 

http://www.feministschool.com/spip.php?article7577

 

11 – نقشهای جنسیتی در جنگ و خشونت/ رویا صحرایی

 

http://www.feministschool.com/spip.php?article7565

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©