Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳ برابر با  ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۴
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳  برابر با ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۴
پرسه‌ای میان آنان که کلاس نرفتند، کار رفتند

پرسه‌ای میان آنان که کلاس نرفتند، کار رفتند

کودکان کار، بازمانده از «مهر»

محمدحسین نجاتی

 

«گل‌پسر یاتاقان 209 داری؟»، «نه دایی؛ برو چارراه سوسکی از بنگاه عمو پروین بگیر!» از سروزبان چیزی کم ندارد. صاحبکارش اصرار دارد، بگوید «زبونش پرز» دارد. یک‌روز در باغ آذری (محله‌ای مابین میدان شوش و ترمینال‌جنوب) یاتاقانی پیدا کرده و با پیچ‌گوشتی و پاره‌آجر آنقدر به جان یاتاقان افتاده تا تیله‌های آهنی‌اش را به چنگ آورده. تیله‌های آهنی را برداشته به کوچه‌پس‌کوچه‌های جنوبی میدان شوش آورده و موی دماغ اسقاطی‌فروش‌ها و یدکی‌فروش‌های شوش شده. تیله آهنی‌ها را دانه‌ای 100تومان آب کرده و همین رفت‌و‌آمد‌ها و موی‌دماغ‌شدن‌هایش، کاری کرده که امروز (سه‌شنبه اول مهرماه 1393) در اواسط هشت‌سالگی به‌عنوان پادو، کرکره یدکی‌فروش خیابان احمد جهانیان در میدان شوش را بالا بزند. «مادرم پول نداره من‌رو بذاره مدرسه، پدرم مرده و عموم فقط برامون روغن و برنج میاره و دوباره برمیگرده سمنان، به عموم گفتم اومدی دوباره تهران منو بذار مدرسه، هنوز رفته که مارو بذاره مدرسه.» فرهاد یک‌سال از تحصیل بازمانده و اگر بازنمانده بود باید با هم‌سالانش حالا سر کلاس دوم دبستان می‌نشست. «آره خب، خیلی دلم میخواد برم مدرسه اما مامانم میگه ما فرق داریم، ما پول نداریم، میگه رو 200هزارتومن تو حساب کردم، خب منم هیچی نمی‌گم.» اینجا یدکی‌فروشی‌ها و اسقاطی‌فروشی‌های شوش است، او به‌راحتی در میان فروشنده‌ها و مغازه‌دار‌های این راسته قابل تشخیص است. «نمی‌دونم اینجا برام خوبه یا نه، تو این دو‌سال فقط یه‌بار خیلی ترسیدم؛ روزی که پلیسا اومدن و معتادای دزدی‌فروش شوش‌رو جمع کردن، لباس کار من سیاه و روغنیه، ترسیدم بگن منم معتادم.»

فرهاد یک بازمانده از تحصیل است، او امسال باید به کلاس دوم دبستان می‌رفت و در حالی برای دومین ‌سال از تحصیل بازمانده که وزیر آموزش‌وپرورش می‌گوید: «امسال سال تحصیلی را با قوت زیاد آغاز می‌کنیم و سعی داریم نرخ پوشش تحصیلی را به صددرصد برسانیم.» اما پیداکردن کودکان بازمانده از تحصیل در این شهر نه کار سختی است و نه مانند پیداکردن سوزن در انبار کاه. در اسقاطی‌ها و بلورفروش‌های شوش، بازار مواد غذایی مولوی و پارچه‌فروشی‌های این منطقه، بازار تهران در مناطق خیام، چهارراه گلوبندک و سیروس، چهارراه استانبول و... یعنی درست در مناطقی که بخش زیادی از مردم روزانه برای خرید اقلام مصرفی به آنجا مراجعه می‌کنند می‌توان رد این کودکان را زد؛ رد یکی مانند ابراهیم. ابراهیم سه‌ماه است از خلج، یکی از روستاهای اراک با دامادشان به تهران آمده. او امسال باید کلاس ششم ابتدایی باشد و حالا شاگرد کمک‌فنرفروش میدان شوش است. ابراهیم به خواست خود از خلج به تهران نیامده. آرام صحبت می‌کند: «دلم در خلج است، بابام گفت میری تهران مرد برمیگردی خلج، پولی نداشت و دامادمون من‌رو تا تهران آورد، شبا پیش اون می‌خوابم و منو آورد گذاشت اینجا که کار کنم.» ابراهیم اصرار زیادی بر مردشدن دارد اما تا حرف درس به میان می‌آید سرش را پایین می‌گیرد: «خودم دلم به درس‌خوندنه، اما پرید، نمی‌دونستم امروز اول مهره و نمی‌رسم اینجا برم مدرسه، شب را در پاساژی در بلورفروش‌ها می‌خوابیم و اونجا کار برای انجام‌دادن زیاد هست.»

 از یک مادرایرانی به دنیا آمدم

تشر‌های محمدحسن، روی دوستش که او هم شاگرد اسقاطی‌فروش‌هاست، اثر دارد. دوستش اصرار دارد که بگوید مدرسه‌نرفتن محمدحسن به‌خاطر بی‌پولی است، اما محمدحسن او را پس می‌زند. او منطق عجیبی برای مدرسه‌نرفتن دارد: «به من می‌گن باید بری مدرسه افغان‌ها، من بابام کابلی است، اما مامانم واسه مشهده. من از شکم یه ایرانی به دنیا اومدم اما الان دارن به من زور می‌گن، منم خوشم نمیاد، نمی‌خوام برم.» در این راسته همه‌جور کودک کاری دیده می‌شود. برخی که روز اول مهر مدرسه را پیچانده‌اند و اول مهرشان از شنبه آغاز می‌شود، برخی که شیفت بعدازظهر یا شبانه به مدرسه می‌روند و برخی دیگر مانند محمدحسن به‌کلی امسال رنگ کلاس درس و مدرسه را نخواهند دید. محمدحسن چشمان سبزی دارد و خال‌های صورتش، ترکیب چهره‌اش را متفاوت کرده، او امسال اگر به مدرسه می‌رفت باید در نیمکت‌های پایه هفتم می‌نشست. «من فقط دلم می‌خواد مدرسه عادی برم.» به دوستش اشاره می‌کند «مثل این به‌دردنخور.»

منطقه بلورفروش‌های شوش حالا یک‌سالی است که سنگفرش شده و نمایی به خود گرفته است. خیابان باریک و بلندی که هر روز یک ساختمان و پاساژ بزرگ و بلند در آنجا متولد می‌شود و صندلی‌های میان راه جای مناسبی برای بساط‌کردن است. علی اهل مرودشت شیراز است. قرار بود سه‌ماه تابستان اینجا پیش عموی مادرش بماند و کار کند و به مرودشت برود، اما انگار در تهران ماندگار شده. «مامانم من‌رو به مدرسه برد، گفتن پر شده، جا نداریم، همین مدرسه امیرکبیر تو مولوی؛ پارسال همونجا درس خوندم، کلاس اول بودم اما امسال دیر رفتیم و گفتن نمیشه، نمی‌ذاریم.» علی به‌همراه مادرش سراغ چند مدرسه دیگر هم رفته اما نتیجه نداشته و حالا گردوفروشی می‌کند. کنار دست او مجید نشسته. با 10 یا 15بسته دستمال‌کاغذی لوله‌ای که سه‌هزارو500تومان می‌خرد و پنج‌هزارتومان می‌فروشد. پدر مجید در بلورفروش‌ها چرخ‌کش است و کمردرد دارد و حالا خانه‌نشین شده. مجید از ته یک پلاستیک سیاه شیشه آمپولی درمی‌آورد که برای پدرش است. «ما پول نداریم بریم مدرسه، باید دوا بخرم، داداشمم میخره منم میخرم. داداشم نذاشت برم مدرسه به بابام داد زد که نباید بره، مامانم داره برامون بچه میاره دوباره و همه‌اش من و داداشم کار می‌کنیم.» مجید همسن دانش‌آموزان چهارم ابتدایی است. او سال اول ابتدایی سر کلاس درس رفته و امسال سومین سال بازماندگی او از تحصیل است.

مدرسه درختی یه‌عالمه درخت داشت

فاطمه ابتدایی‌ترین نوع دستفروشی را انتخاب کرده. او هرروز از عمده‌فروش‌های میدان اعدام، دستمال‌کاغذی جیبی را بسته‌ای 250تومان می‌خرد و آنها را در لابه‌لای مشتریان پارچه‌فروشی‌های مولوی آب می‌کند. پاتوق او در منطقه پارچه‌فروش‌های مولوی جایی است روبه‌روی مدرسه «شهید ابوذر غفاری». مادر فاطمه در چهارراه تهرانپارس گلفروشی می‌کند و او ظهرها بعد از آنکه سری‌اول دستمال‌کاغذی‌ها را آب کرد، کورس‌کورس به سمت سه‌راه تهرانپارس می‌رود تا به مادرش برسد. مادرش، خواهر سه‌ساله او را از قنداق باز می‌کند و فاطمه او را در پارک می‌خواباند. «مامانم، بابامو ول کرد، منم ولش کردم نمی‌دونم الان کجاست.» فاطمه و مادرش یک‌سالی هست که از آمل به تهران آمده‌اند. فاطمه امسال اگر به مدرسه می‌رفت نوآموز اول ابتدایی بود. «مامانم می‌خواست منو بذاره مدرسه درختی، اما اومدیم تهران.» «مدرسه درختی یه‌عالمه درخت داشت، بعدازظهر‌ها اونجا تو زمین خاکی‌اش می‌رفتیم اما اومدیم تهران.» فاطمه به‌خاطر شهریه 250هزارتومانی مدرسه از تحصیل جا مانده.

امسال کار می‌کنم سال بعد مدرسه میرم

شهر از کودکان خالی است. غیر از کودکانی که در کالسکه جا خوش کرده‌اند یا در آغوش مادرانشان. بازارها اما خلوت‌شدنی نیست. چهارراه گلوبندک جای سوزن‌انداختن نیست. درگاه‌های مترو فوج‌فوج مردم را به شلوغی بازار اضافه می‌کند. دستفروش‌ها قابل شمارش نیستند. کالسکه‌ها و لکوموتیوها در سبزه‌میدان حسابی توی ذوق می‌زنند و کودکانی که متوسط سنی دستفروش‌ها را کم می‌کنند. حسابی توذوق می زنند؛ بهزاد هفت، هشت کیف سنتی زنانه را به خود آویزان کرده و امسال باید به کلاس هفتم می‌رفت. «خب زندگی خرج داره. خواهرم سری‌کاری می‌کنه تو خیاطی، مامانم چایی بسته‌بندی می‌کنه و بابام حماله تو بازار، سر مسجدشاه وایمیسه. من دلم تو مدرسه س اما پول ندارم.» بهزاد و خانواده‌اش از خرم‌آباد به تهران آمده‌اند. اول به‌خاطر بیماری خواهرش و بعد به‌خاطر کار پدرش در تهران ماندگار شده‌اند. بهزاد با احتساب امسال که به مدرسه نمی‌رود، پنج‌سال از تحصیل جامانده «دیگه امسال آخرین سالیه که درس می‌خونم، تو خرم‌آباد همه معلما منو دوست داشتن، اینجا رنگ معلم هم ندیدم، امسال کار می‌کنم سال بعد حتما می‌رم مدرسه.»

دیگه درس‌خوندن کافیه

مسعود سخت‌ترین گزینه کار در بازار را انتخاب کرده؛ باربری. قد میله‌های چرخ ایستاده با قد او برابری می‌کند و فرزند قندهار است. مسعود در زندگی فقط یک‌هفته رنگ مدرسه را دیده؛ یک‌هفته‌ای در قندهار که با فرار شبانه به سمت ایران تمام شد و حالا باربر چهارراه سیروس است. به‌سرعت برق جعبه‌های کفش را بالا می‌برد. «تو بازار من از همه سریع‌تر میرم. از لابه‌لای مردم و به پای هیچ‌کس نمی‌زنم.» مسعود خواندن و نوشتن بلد نیست و امسال 13ساله می‌شود. «در ایران اصلا وقت درس‌خواندن ندارم. شش صبح از کهریزک اینجا میام، بعدازظهر یه پاساژ تو خیابون مروی‌رو تی می‌کشم و تا به آخرین مترو می‌رسم دیگه ساعت 11 شده.» کنار دست مسعود، صالح نشسته با بساطی از ظرف‌های پلاستیکی. صالح مردانه رفتار می‌کند. کودک کوچک‌تر از خود را امرونهی می‌کند و پول‌ها را دوتا کرده و مرتب و سفت در دست گرفته. «دیگه از ما گذشته. من شش کلاس خوندم و همین‌که بتونم گلیممو از آب بکشم بیرون کافیه.» صالح بچه باغ‌‌آذری است و جنس‌آب‌کن یکی از اقوام خود. «ما پول نداریم، پول روز رو می‌ریزیم تو شکم یکی از فامیلامون. می‌خواستم ادامه بدم اما فرصت ندارم، تا شب باید این جنس‌هارو آب کنم و 60درصد این فامیلمون‌رو بدم که تو خونش نشستیم. بابام هم خیلی هنر داشته باشه، شیکم خواهر کوچیکمو سیر کنه

فاطمه خواب مدرسه درختی را می‌بیند

اول مهر در تهران باد خوبی می‌آمد. درخت‌ها تکانی به خود دادند. تاکسی‌ها راس ساعت 12:30 دم در مدارس صف کشیده‌اند. مادران و پدرانی هم کودکان خود را صبح اول وقت به مدرسه بردند و شب که برسد، کودکان حرف‌های زیادی برای گفتن دارند. شب که تمام شود هم خواب‌های زیادی برای دیدن دارند. این وسط اما سه‌میلیون دانش‌آموز بازمانده از تحصیل در سرتاسر این کشور، شاید خواب‌های متفاوتی برای دیدن دارند. مثل فاطمه که شاید خواب مدرسه درختی را می‌بیند.

لینک خبر :  http://sharghdaily.ir/?News_Id=44475

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

آپارتاید جنسی، آپارتاید عقیدتی، تفکیک طبقاتی در نظام آموزشی جمهوری اسلامی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زنگ‌ها برای چه‌کسی به صدا درمی‌آیند؟

ناصر فکوهی . مدیر موسسه «انسان‌شناسی و فرهنگ»

شرق ـ اول مهرماه 1393

روز اول ماه مهر، سوای مناسک و تشریفات گاه کسالت‌آورش، برای همه ما به‌گونه‌ای خاطره‌انگیز است: سالیان سال است که این روز شاهد حضور میلیونی دانش‌آموزان در سراسر کشور در مدارس است؛ حضوری که هرچند بیشترین لذتگاه در آن، برای همه کنشگرانش، روزهای تعطیل و نبودش است، اما به‌هرحال گویای آغازی جدید و امیدی تازه در سال نیز هست؛ آغازی تازه زیرا هیچ‌وقت برای ازنوشروع‌کردن و تغییر در زندگی، در اندیشه و در عمل به‌ویژه در حوزه فرهنگ، دیر نیست و اگر انگیزه، اراده و انرژی لازم را داشته باشیم، دگرگونی برای بهترشدن هر حوزه‌ای ولو در حدی اندک، همیشه وجود دارد. امید نیز از همین‌جا ریشه می‌گیرد: امید به اینکه شاید کودکان و نوجوانانی که امسال برای نخستین‌بار پا در محیط مدرسه می‌گذارند، یا آنها که رتبه‌ای را با موفقیت پشت‌سر گذاشته و بالاتر می‌روند، بتوانند بهتر از پیشینیان خود باشند و پدیدآمدن فرهنگ و ذهنیت‌ها و رفتارهایی انسانی‌تر و شایسته‌تر را برای همه ما فراهم کنند. اما این آغاز و امید را نمی‌توان بر «هیچ» استوار کرد و باید همه مسوولان و نخبگان و هر کسی که توانی در این زمینه دارد، تلاش کند با شناسایی ضعف‌ها و آسیب‌های موجود در این حوزه به تحلیل و یافتن راه‌حل‌هایی مناسب برای آنها و ایجاد شرایط شکوفایی نظام آموزش‌وپرورش اقدام کند. این یادداشت کوتاه در همین جهت نوشته شده است. هم از این‌رو پرسش اصلی ما، پرسشی آسیب‌شناسانه در حوزه آموزش به‌ویژه آموزش ابتدایی و متوسطه است؟

در این زمینه، دو تهدید بزرگ به باور ما باید مدنظر قرار گیرد: کیفیت و محتوای آموزش و نیاز به نوآوری در آن از یک‌سو و پرهیز و جلوگیری از حرکت نولیبرالی برای پولی و کالایی‌شدن آموزش و در نتیجه پایین‌آمدن کیفیت مدارس غیردولتی یا ارزان‌قیمت‌تر به بهانه بالابردن کیفیت کل مدارس. در مورد تهدید نخست، باید گفت که این امر تا اندازه زیادی جنبه جهانشمول دارد، به این معنا که پس از خروج جهان از دهه 1989 از چارچوب‌های صنعتی و ورود آن به عصر انقلاب اطلاعاتی، یکی از میراث‌های بازمانده از قرن نوزدهم و بیستم نظام‌های آموزش‌وپرورشی بودند که دولت‌های ملی با روی‌کارآمدن خود از قرن 19 با اجباری‌کردن آموزش و ایجاد محتوای ثابت و طبقه‌بندی‌شده و تقسیم‌بندی‌های دقیق دانش‌آموزان ایجاد کرده بودند. در این تقسیم‌بندی‌ها، با هدف ایجاد «مردم» و «ملت»ی که بتواند بر سرنوشت خود حاکم باشد، فرض بر آن گرفته می‌شد که همه کودکان را می‌توان بر اساس گروهی از مشخصات کلی از جمله مهم‌ترین آنها، سن و جنسیت ایشان و در درجه بعدی بر اساس استعداد‌هایشان (در تشخیصی بسیار دلبخواهانه) در گروه‌های بزرگی تقسیم کرد و آموزشی یکسان به آنها داد تا از آنها شهروندان دلخواه را ساخت و شرایط موفقیت آنها را در جامعه به ایشان داد. فرض بر این بود که کودک پیش و بیش از هر کجا در مدرسه تربیت می‌شود و بنابراین باید سهم خانواده را در تربیت کودک به حداقل و سهم مدرسه را به حداکثر رساند. اما امروز نزدیک به دوقرن پس از ایجاد نظام‌های آموزش همگانی، اجباری و رایگان، تجربه نشان می‌دهد که فرض اصلی اشتباه بوده است و هرروز بیشتر بر میزان عدم دقت آن افزوده می‌شود: امروز کودکان و نوجوانان بیشترین اطلاعات خود را نه از مدرسه بلکه از تعداد بی‌شماری منابع اطلاعاتی اینترنتی، تلفن‌های همراه، کنش اجتماعی و کوچه و خیابان، تلویزیون و رادیو و شرکت در شبکه‌های اجتماعی و... می‌گیرند. افزون بر این، آنها دیگر قابل طبقه‌بندی بر اساس معیارهای ساده‌ای همچون سن و جنسیت نیستند و علاقه‌مندی‌ها و قابلیت‌های آنها بسیار متفاوت است بنابراین در نظام آموزش مدرن باید به تمام این موارد توجه و بر آن اساس برنامه‌ریزی دقیق‌تر و مناسبی که با وضعیت جدید جهان و نظام‌های اجتماعی، خوانایی داشته باشد، انجام داد. اما دومین آسیب جدی که برخی از کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه از آن مصون مانده‌اند، تمایل و انگیزه به خصوصی‌کردن و کالایی‌کردن نظام‌های آموزش است که ضربه مهلکی به آنها می‌زند. تجربه اکثر کشورهای جهان از توسعه‌یافته تا در حال توسعه نشان می‌دهد که هرگاه دولت‌ها توانسته‌اند یا وادار شده‌اند کیفیت خدمات و حقوقی مثل بهداشت و درمان، آموزش، مسکن و غذا را برای همه یا اکثریت مردم خود حفظ کنند و بالا ببرند، پیشرفت و سود حاصل از این امر به همه افراد جامعه و نه فقط به نیازمندان رسیده است و برعکس هر کجا این خدمات به زیر سوال رفته‌اند و اغلب با بهانه بهترشدن کیفی، پولی شده‌اند، در کل جامعه ضربه خورده‌اند. اما متاسفانه امروز در کشور ما نیز این تمایل به‌وجودآمده و در آموزش و پرورش با کالایی و خصوصی‌شدن، حتی در بخش دولتی، که گاه به بهانه‌های مختلف از مردم پول می‌خواهند، کیفیت نظام اخیر (دولتی و رایگان) هرچه بیشتر ضربه خورده و ما را با خطری بزرگ روبه‌رو می‌کند که می‌تواند در عرض چند دهه بیشترین ضربات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را به کل نظام توسعه وارد کند. فراموش نکنیم کشوری به توسعه‌یافتگی آمریکا با کاهش کیفیت بخش دولتی آموزش خود و کالایی‌کردن هرچه بیشتر آن سبب شد که امروز بیش از 30درصد از مردم این کشور در حد بی‌سواد یا کم‌سواد و شاید به همین میزان باوجود داشتن سواد، فاقد توانایی درک و تحلیل نوشته‌های ساده هستند، اتفاقی که شدت آن در اروپای غربی بسیار کمتر بوده است. برای جلوگیری از این چشم‌انداز، کشور ما باید حق آموزش، بهداشت، مسکن، غذا و حمل‌ونقل را جزو طبیعی‌ترین و ابتدایی‌ترین حقوق انسانی همه اعضایش بداند تا به این‌ترتیب بتواند به آینده خود امیدوار باشد.  با رعایت این نکات دیگر همچون عنوان رمان «همینگوی» نخواهیم گفت: «ناقوس‌ها برای مرگ چه کسی به صدا درمی‌آیند؟» و خواهیم دانست که زنگ‌ها برای سالی پرانرژی به صدا درمی‌آیند و شاید برای همه ما هم آکنده از امید به آینده‌ای بهتر باشد

لینک خبر :  http://sharghdaily.ir/?News_Id=44335

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اول مهر، طبقه متوسط و شهریه

شبنم رحمتی . روزنامه‌نگار

شرق ـ اول مهر1393

دلم پیش والدین آن یک‌میلیون‌و238هزار کودکی است که امسال رفتند کلاس اول. بچه من هم یکی از این یک‌میلیون‌وخرده‌ای است و می‌دانم حتی اگر آن 238هزارنفرشان اهل غیرانتفاعی باشند و با قبیله من نسبتی نداشته باشند، حتما والدین یک‌میلیون باقیمانده در موضوعی که می‌خواهم مطرح کنم با من همدلی دارند و آن موضوع شکایت از نرخ شهریه مدارس دولتی است. نرخ رشد تورم در ایران بیشتر از 30درصد است و حداقل حقوق کارمندان 600هزارتومان. با این تورم و با این دستمزدها واقعا باید به پدر و مادرهایی که از پس مخارج تحصیل فرزندانشان برمی‌آیند آفرین گفت. با اینکه امسال هم طبق روال مرسوم سنوات گذشته، وزیر آموزش‌وپرورش و متولیان امر اعلام کردند هزینه تحصیل در مدارس دولتی رایگان است و پولی از خانواده‌ها تحت هیچ عنوانی دریافت نمی‌شود اما باز هم مدیران مدارس به‌دلیل واقعی کمبود بودجه و تلاش‌های وزارت آموزش‌وپرورش برای خصوصی‌سازی مدارس، از والدین تقاضای وجوهی از 250تا500هزارتومان در تهران کرده‌اند، آن هم برای ثبت‌نام پایه اول. به این مبلغ اضافه کنید 80هزارتومان برای تهیه لباس‌فرم بچه‌ها و 80هزارتومان برای برگزاری جشن شکوفه‌ها؛ یعنی خانواده‌ای که 500هزارتومان پول ثبت‌نام داده با احتساب حداقل قیمت برای لوازم‌التحریر ایرانی، ناچار شده 700هزارتومان برای دانش‌آموز کلاس اولی در مدرسه دولتی هزینه کند آن‌هم در ابتدای راه.

چون بچه‌ها تا پایان سال کلی هزینه دیگر هم روی دست والدین می‌گذارند. آن هم در مدرسه‌ای که در آن نه از کلاس فوق‌برنامه زبان انگلیسی خبری هست نه از کلاس شنا، ستاره‌شناسی و آزمایشگاه مجهز. طرفه اینکه در کشور ما طبق قانون اساسی، آموزش برای همه تا پایان دوره دبیرستان رایگان است. چندسالی است که خصوصی‌سازی ترجیع‌بند سخنرانی‌های وزرای آموزش‌وپرورش است. حتی رییس‌جمهور چندی پیش در این‌باره اظهارنظر کرد و گفت: «مشکلات نظام آموزشی کشور تنها از طریق دولت مرتفع نمی‌شود و باید زمینه حضور بخش خصوصی در اداره مدارس غیردولتی را فراهم کرد.» این خصوصی‌سازی یا به شکل هیات امنایی اداره‌کردن مدارس روی می‌دهد و دست مدیران را برای تامین بودجه مدارس از طریق شهریه‌ای که با لطایف‌الحیل موفق می‌شوند از والدین بگیرند بازمی‌گذارد و یا از طریق واگذاری اداره مدارس به قیمت تمام‌شده به مدیران که قرار است امسال در نیم‌درصد مدارس اجرا شود. به‌عنوان روزنامه‌نگار حوزه اجتماعی؛ اطلاع دقیق دارم که بودجه آموزش‌وپرورش برای چنین وزارتخانه عریض و طویلی ابدا کفایت نمی‌کند اما راه‌حلش اخذ وجوهی نامتناسب با امکانات مدرسه از والدین نیست. اینکه مدیرانی تربیت کنیم که از راه‌ها و روش‌های مختلف بلد باشند هزینه مدرسه را از جیب پدر و مادر کارمند بیرون بکشند ره به صواب نمی‌برد و به تعامل بیشتر خانواده و مدرسه نمی‌انجامد. دولت باید در این زمینه تدبیر تازه‌ای بیندیشد و این کسری بودجه را از طرق دیگری تامین کند.

لینک خبر :  http://sharghdaily.ir/?News_Id=44339

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هزینه بازگشایی مدارس برای خانواده‌ها چقدر است؟

700هزار تا 10میلیون‌تومان، میانگین کف و سقف هزینه هر دانش‌آموز

شرق ـ اول مهر 1393

محمدحسین نجاتی: یک دانش‌آموز طی هفته‌های گذشته تا به امروز که سر کلاس درس نشسته ، چه هزینه‌هایی را برای خانواده خود تراشیده است؟ پاسخ به این سوال نیازمند بررسی‌های میدانی است.

بر اساس بررسی صورت‌گرفته در روزنامه «شرق» یک دانش‌آموز تهرانی در کمترین حالت در مدرسه دولتی و بدون رفت‌وآمد با سرویس مدرسه به‌طور میانگین 700‌هزار‌تومان برای نشستن در کلاس درس در روز اول مهر، برای خانواده خود هزینه‌بردار است. در طرف دیگر اما برای یک دانش‌آموز در مدرسه غیرانتفاعی با احتساب نرخ سرویس مدرسه و شهریه دریافتی، حدود 10میلیون‌تومان هزینه صرف شده است. هزینه‌های نجومی‌ای که هم‌اکنون با افزایش سهم مدارس غیرانتفاعی و هیات‌امنایی از 5/8درصد سال 1391 به 5/12‌درصد از میان کل مدارس کشور در سال 1392، روزبه‌روز در حال افزایش است و الزام مدارس دولتی برای دریافت هزینه‌هایی از خانواده‌ها نیز بر جمع این هزینه‌ها افزوده است.

 یک دانش‌آموز در کمترین حالت برای نشستن سر کلاس در روز اول مهر نیاز‌هایی همچون: خرید کتاب‌های درسی، خرید 10جلد دفتر تحریر، پنج‌عدد مداد، پنج‌عدد خودکار، یک‌عدد مدادتراش، یک‌عدد پاک‌کن، یک‌عدد جامدادی، یک‌جعبه مدادرنگی، روپوش مدرسه، کیف مدرسه، کفش، یک‌دست لباس ورزشی، هزینه‌های خوراکی دانش‌آموز در طول روز (یک کیک و شیرکاکائو) و هزینه‌های متفرقه در آغاز سال تحصیلی (جشن آغاز سال و...) دارد که جمع آنان رقمی حدود 700‌هزار‌تومان می‌شود. (شرح کامل در جدول شماره یک) علاوه‌بر این دانش‌آموزانی که سال تحصیلی خود را در مدارس غیرانتفاعی آغاز می‌کنند، اوضاع متفاوت‌تری دارند. چرا که خانواده‌های این دانش‌آموزان باید در قبال دریافت خدمات آموزشی شهریه‌هایی را نیز پرداخت کنند.

 در حال حاضر بر اساس بررسی‌های میدانی صورت‌گرفته در روزنامه «شرق» میانگین شهریه‌های مدارس غیرانتفاعی به شرح زیر است: مدرسه غیرانتفاعی ابتدایی درجه‌یک 5/5میلیون‌تومان، مدرسه غیرانتفاعی ابتدایی درجه‌دو 5/4میلیون‌تومان، مدرسه غیرانتفاعی راهنمایی درجه‌یک 5/6میلیون‌تومان، مدرسه غیرانتفاعی راهنمایی درجه‌دو 5/5میلیون‌تومان، مدرسه غیرانتفاعی دبیرستان درجه‌یک 9‌میلیون‌تومان و مدرسه غیرانتفاعی دبیرستان درجه‌دو هفت‌میلیون‌تومان (کمتر یا بیشتر از این رقم شهریه‌ها نیز وجود دارد اما این ارقام به‌صورت میانگین است). بر این اساس می‌توان گفت خانواده‌ها با هزینه‌های جاری دانش‌آموز در کمترین حالت متحمل هزینه 700‌هزار‌تومانی می‌شوند و در مدارس غیرانتفاعی با میانگین شهریه‌های هفت‌میلیون‌تومانی، هزینه‌های جاری و هزینه‌های سرویس مدارس، رقمی حدود 10‌میلیون‌تومان صرف فرزندان خود برای نشستن سر کلاس درس می‌کنند.

هزینه 200 تا 800‌هزار‌تومانی سرویس مدارس

علاوه‌بر هزینه‌های اشاره‌شده، سرویس مدارس نیز یکی از هزینه‌بردارترین موارد در آغاز سال تحصیلی برای خانواده‌هاست. بر اساس ارقام اعلام‌شده از سوی سازمان تاکسیرانی تهران که به تصویب شورای شهر تهران نیز رسیده است، هزینه ماهانه کرایه خودرو سواری هر دانش‌آموز 85‌هزار‌تومان است که جمع سالانه آن به رقمی در حدود 800‌هزار‌تومان می‌رسد. همچنین اگر دانش‌آموزان با خودرو ون رفت‌وآمد کنند، باید سالانه رقمی حدود 440‌هزار‌تومان پرداخت کنند و اگر به‌جای ون از میدل‌باس یا اتوبوس استفاده می‌کنند باید به‌ترتیب سالانه 250‌هزار‌تومان و 200‌هزار‌تومان پرداخت کنند. ارقامی که تنها مربوط به مسافت‌های 10 تا 15کیلومتر می‌شود و اگر مسافت‌ها بالای 20 تا 25کیلومتر شود به تمامی ارقام حدود 25‌درصد افزوده می‌شود.

هزینه‌های دریافتی در مدارس دولتی

مدارس دولتی طبق قانون موظف به دریافت شهریه از خانواده‌ها نیستند. اما شانه خالی‌کردن آموزش‌وپرورش از پرداخت هزینه‌های جاری مدارس اعم از هزینه‌های انرژی و... باعث شده مدیران مدارس دولتی راهی جز دریافت هزینه‌ها از خانواده‌ها نداشته باشند. مساله‌ای که هنوز از سوی آموزش‌وپرورش کنترل نشده است و

هر سال باوجود شعار‌های این وزارتخانه مبنی بر برخورد با مدیران متخلف، باز هم خانواده‌ها گزینه‌ای جز پرداخت شهریه به مدارس دولتی ندارند.

لینک خبر :  http://sharghdaily.ir/?News_Id=44359

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نشاط آموزشی در مخاطره

آرمان ـ اول مهرماه 1393

آرمان- میمنت گلشنی: وزیر آموزش‌وپرورش در تازه‌ترین اظهارات خود در آستانه بازگشایی مدارس نسبت جداسازی دانش‌آموزان بر اساس مبلغ پرداختی خانواده‌ها واکنش نشان داد و وعده داد تا با متخلفان در این حوزه برخورد کند. در روزهای گذشته، برخی از منابع خبری از اقدام عجیب مسئولان یکی از مدارس مبنی بر دریافت وجه اضافه از خانواده‌ها برای شرکت دانش‌آموزان در کلاس‌های هوشمند خبر دادند. مبتنی بر اخبار منتشرشده، دانش‌آموزانی که خانواده‌هایشان مبلغ حداقل 230 هزار تومان پرداخت می‌کردند، روانه کلاس‌های هوشمند و مابقی مجبور به نشستن در کلاس‌های عادی بودند. اعتراض خانواده‌ها به جداسازی دانش‌آموزان بر اساس مبلغ پرداختی خانواده‌ها و انتشار این خبر در رسانه‌ها موجب شد تا مسئولان وزارتخانه به ویژه وزیر آموزش‌وپرورش از اخراج متخلفان خبر دهد.

 آموزش‌وپرورش و برخورد با مدیران متخلف

علی‌اصغر فانی، وزیر آموزش‌وپرورش همزمان با آغاز سال تحصیلی گفت: همکاران ما در آموزش‌وپرورش از حدود ۸ ماه پیش کلید بازگشایی مدارس را زده‌اند و تاکنون ۱۲ میلیون و ۲۶۸ هزار و ۶۵ دانش‌آموز در سامانه وزارت آموزش‌وپرورش ثبت نام کرده‌اند که پیش‌بینی می‌شود این آمار به ۱۲ میلیون و ۷۰۰ هزار دانش‌آموز برسد. به گفته او ساماندهی و بهسازی منابع انسانی، توسعه مشارکت در آموزش‌وپرورش، ارتقای مدیریت آموزش شفاهی، تمرکززدایی و عملیاتی‌کردن بودجه آموزش‌وپرورش را از سیاست‌های این وزارتخانه عنوان کرد. فانی همچنین، در رابطه با جداسازی دانش‌آموزان براساس پرداختی والدین در یک دبستان واقع در منطقه ۵ تهران ضمن تشکر از حساسیت خبرنگاران در پیگیری این موارد عنوان کرد: این کار غیرقانونی است و من هنگام اطلاع از چنین گزارشی بلافاصله به همکارانم دستور دادم که این قضیه را پیگیری کنند و در صورتی که صحت موضوع به ما گزارش شود، قطعا حکم مدیر مدرسه را لغو خواهیم کرد. او با اشاره به لغو امتیاز دو تن از مدیران مدارس شهر تهران به دلیل گرفتن شهریه از والدین تاکید کرد: جلوگیری از دریافت شهریه‌های غیرقانونی توسط مدیران مدرسه یکی از سیاست‌هایی است که در شهرهای بزرگ به ویژه تهران دنبال می‌کنیم و امیدواریم که این بحث بالاخره به سامان برسد. به گزارش ایلنا، وزیر آموزش‌وپرورش سال گذشته را در آموزش‌وپرورش سال حاکمیت اخلاق و روابط اسلامی خواند و افزود: ما معتقد به امنیت فرهنگی هستیم و نه فرهنگ امنیتی و در سال گذشته نیز در آموزش‌وپرورش شاهد این امنیت فرهنگی بودیم و در سال پیش رو نیز این سیاست همچنان دنبال خواهد شد.

 جداسازی غیراصولی

جداسازی کلاس‌های درس در کشور موضوع چندان جدیدی نیست. تراکم جمعیت و تعداد بالای دانش‌آموزان در مدارس به ویژه در دهه‌های 60، 70 و اوایل 80، مسئولان وزارت آموزش‌وپرورش و مدارس را بر آن داشت تا با تشکیل چندین کلاس در هر پایه امکان تحصیل دانش‌آموزان را فراهم کنند. در آن دوره، جداسازی کلاس‌ها در پایه‌های مختلف چه در مدارس دولتی و چه غیرانتفاعی اغلب بر اساس معیارهایی چون اسامی دانش‌آموزان و ترتیب حروف الفبا، معدل دانش‌آموزان و در مواردی اولویت ثبت نام صورت می‌گرفت. در واقع، در آن زمان به دلیل شرایط نسبتاً برابر کلاس‌های درس از نظر کیفیت معلمان و سایر امکانات و شرایطی که در دسترس دانش‌آموزان قرار داشت، جداسازی کلاس‌ها نه تنها اعتراضی را به همراه نداشت بلکه، اغلب به دلیل تراکم بالای دانش‌آموزان، ناتوانی معلمان از اداره کلاس‌ها و افت کیفیت آموزشی با استقبال از سوی خانواده‌ها مواجه شد. این در حالی است که در سال‌های اخیر به دنبال کاهش چشمگیر جمعیت دانش‌آموزان، تعطیلی برخی از مدارس ابتدایی ، یک نوبته‌شدن بسیاری از مدارس دو یا چند نوبته و به تازگی چندپایه شدن کلاس‌های درس به معنای حضور دانش‌آموزان چندین پایه در یک کلاس که در گذشته تنها به مدارس روستایی و عشایر تعلق داشت، شاهد تغییر گسترده در معیارهای مربوط به جداسازی دانش‌آموزان در کلاس‌ها هستیم چنانچه، هوشمندسازی کلاس‌ها و حضور در کلاس‌های فوق‌العاده از عواملی هستند که بر خلاف گذشته، سنگ محک جداسازی به شمار می‌روند. به عقیده کارشناسان، جداسازی دانش‌آموزان در کلاس‌های درسی بر مبنای عواملی چون دسترسی به امکانات بهتر و ایجاد تفاوت میان گروه‌های مختلف دانش‌آموزی با توجه به حساسیت‌های دوره کودکی می‌تواند تبعات بسیاری با خود به همراه داشته باشد. چنانچه در بسیاری از موارد، کودکان با احساس تحقیر‌شدگی به تدریج منزوی شده و از جامعه کنار‌ه‌گیری می‌کنند. ضمن اینکه جداسازی‌های این چنینی یکی از بزرگترین موانع در راه ارتباط سالم کودکان با یکدیگر و ایجاد جوی دوستانه و مبتنی بر تعامل می‌شود.

 اعتقادی به بحث جداسازی دانش‌آموزان ندارم

سخنگوی کانون صنفی معلمان در گفت‌وگو با آرمان با اشاره به پیامدهای جداسازی دانش‌آموزان می‌گوید: به طور کلی، اعتقادی به بحث جداسازی دانش‌آموزان ندارم. البته در مواردی به دلیل تراکم جمعیت دانش‌آموزان و کمبود منابع، چاره ای جز این اقدام نیست. بنابراین، در صورت الزام مسئولان مدرسه به تشکیل چندین کلاس در هر پایه لازم است تا این اقدام با توجه به اصول کارشناسی و بدون هیچ‌گونه تبعیض صورت بگیرد. محمود بهشتی لنگرودی در ادامه تصریح می‌کند: زمانی می‌توان از جداسازی در مدارس دفاع کرد که این عمل بدون هیچ گونه ضابطه از پیش تعیین‌شده صورت بگیرد. یعنی دانش‌آموزان نباید از نظر سطح علمی یا هر معیار دیگری از یکدیگر جدا شوند. به نظر من، چنین جداسازی به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست. او همچنین عنوان می‌کند: مدارسی هستند که تنها دانش‌آموزان قوی را ثبت نام می‌کنند. این نوع جداسازی تا حدی قابل قبول است. اما جداسازی دانش‌آموزان در یک مدرسه بر اساس معدل تنها اثرات مخرب روانی برای دانش‌آموز به همراه دارد. در واقع، دانش‌آموز تحت آن شرایط به شدت تحقیر و کوچک می‌شود. عطاءا... سلطانی صبور، عضو کمیسیون آموزش مجلس هم در گفت‌وگو با آرمان می‌گوید: جداسازی مدارس به عنوان واقعیتی که در حال حاضر وجود دارد تنها با رعایت نکات خاصی می‌تواند مفید و مثمر‌ثمر باشد. در این مورد باید به روحیات دانش‌آموزان و یژگی‌های اقلیمی آنها توجه کرد. او در ادامه مطرح می‌کند: هم جنس بودن دانش‌آموزان و در مناطق مهاجر‌پذیر، نزدیکی جغرافیایی محل زندگی دانش‌آموزان با یکدیگر، هم سن و سال بودن دانش‌آموزان از جمله مواردی است که باید موردتوجه قرار بگیرد. این نماینده مجلس بیان می‌کند: به اعتقاد من، احتساب معیار‌هایی چون معدل دانش‌آموزان یا میزان مبلغ دریافتی خانواده‌ها یک نوع ابتذال است که باید به شکل جدی با آن برخورد شود. چراکه، به تدریج می‌تواند انگیزه پیشرفت در دانش‌آموز را تضعیف کند و شرایط را برای او و خانواده‌اش سخت و دشوار سازد

لینک خبر :  http://armandaily.ir/?News_Id=90799

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

واکنش اداره‌کل آموزش‌وپرورش شهر تهران به یک خبر

شرق ـ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳ برابر با ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۴

عطف به مطلب مندرج در آن رسانه مورخ 30/3/93 با عنوان «جداسازی دانش‌آموزان یک‌دبستان براساس مبلغ پرداختی والدین» ضمن تکذیب خبر فوق و براساس گزارش اداره‌کل آموزش‌وپرورش شهر تهران موارد ذیل را برای تنویر افکارعمومی به اطلاع می‌رساند:

1- مدرسه موردنظر در سال گذشته فاقد کلاس هوشمند بوده و طرح این موضوع در خبر مندرج برخی از رسانه‌ها از اساس کذب می‌باشد.

2- با همت، همیاری و مشارکت داوطلبانه اولیای مدرسه تا قبل از تابستان سال جاری، 11کلاس از 18کلاس مدرسه مذکور به کلاس‌های هوشمند مجهز شده است و با توجه به اختیاری‌بودن مشارکت اولیا تاکنون حتی یک شکایت در خصوص اخذ وجه جهت تجهیز مدرسه به اداره‌کل آموزش‌وپرورش شهر تهران و اداره‌کل بازرسی و پاسخگویی به شکایات وزارت آموزش‌وپرورش اعلام نشده است.

3- براساس برنامه عمل تنظیم‌شده توسط مدرسه، در سال تحصیلی 94-93 مقرر گردیده‌ است، کلیه دانش‌آموزان از کلاس‌های مجهز به تخته هوشمند به‌صورت چرخشی و نوبتی با رعایت اصل فرصت‌های برابر و بدون هرگونه تبعیض از امکانات موجود در مدرسه به‌صورت مساوی بهره‌مند شوند و طرح موضوع جداسازی از اساس فاقد صحت می‌باشد.

وزارت آموزش‌وپرورش فرصت را غنیمت شمرده و در آستانه بازگشایی مدارس و آغاز سال تحصیلی جدید از تلاش و کوشش اصحاب رسانه در رصد و پوشش اخبار این وزارتخانه تقدیر و تشکر نموده و انتظار دارد کمافی‌السابق با توجه به حساسیت اخبار در میان خانواده‌های محترم، با رعایت اصول صحت، دقت و امانتداری این وزارتخانه را در اعتلای نظام تعلیم و تربیت یاری رسانند.

توضیح شرق:

خبر فوق را «شرق» به‌نقل از خبرگزاری «ایلنا» منتشر کرده است.

لینک خبر :  http://sharghdaily.ir/?News_Id=44479

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©