Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
پنجشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۴ برابر با  ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۵
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :پنجشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۴  برابر با ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۵
از بغض‌های فرو خورده فعالان کارگری در ایران

 

از بغض‌های فرو خورده فعالان کارگری در ایران

 

گزارش میدانی به مناسبت درگذشت شاهرخ زمانی

 

سیاوش مبینی

 

شاهرخ زمانی، کارگر نقاشی که به اتهام توهین به رهبری، تبلیغ علیه نظام و تشکیل گروه به قصد بر هم زدن امنیت ملی در اسارت به سر می‌برد، در شب یکشنبه ۱۳ شهریور در زندان رجایی‌شهر کرج، درگذشت. علت مرگ این فعال کارگری، سکته عنوان شده است. خبر غیر رسمی سکته قلبی شاهرخ زمانی از آن جهت مورد تردید است که به شهادت دیگر زندانیان سیاسی، این فعال کارگری از دخانیات استفاده نمی‌کرده، برنامه روزانه ورزش داشته، به خنده‌رویی و پر انرژی بودن شهره بوده و سابقه بیماری خاصی نداشته است.

 

از همان دقایق اولیه اعلام خبر فوت این فعال کارگری، در محافل خصوصی و گرو‌های غیر علنی در فضای مجازی، واکنش‌های تند و تیزی به این رخداد تأسف‌بار نشان داده شد، اما در فضای علنی اثر چندانی از اعتراض‌ و انتقاد به ساختار‌های حقوقی و حکومتی و نیز به کم‌توجهی نسبی فعالان حقوق بشری به موضوع فعالان کارگری زندانی دیده نشد. علت چیست؟ آیا جمهوری اسلامی موفق به ساکت نگاه داشتن فعالان سیاسی و اجتماعی درون ایران شده است؟ در دل فعالان کارگری چه می‌گذرد که قادر به بیان علنی آن نیستند؟ ساکت‌شدگان و در تنگا قرار گرفتگان چه برنامه‌ای برای بازگشت و تسخیر فضای علنی دارند؟ آیا اصولا اعتقادی به وجود چنین برنامه‌ای وجود دارد؟

 

زندگی ما بیشتر از این جایی ندارد

 

اکثر فعالان کارگری، نداشتن ایمنی اقتصادی و از هم پاشیدگی وضعیت معیشتی در صورت بیکاری موقت یا دائم را مهمترین دغدغه بر سر راه فعالیت صنفی و اجتماعی کارگران و فعالان کارگری می‌دانند. نمونه گویا و ساده‌ای از آن در بیان یکی از فعالان کارگری ایران قابل مشاهده است که در ادامه می‌آید:

 

«خوب حرف‌های من همین است. قرار باشد جای دیگری هم بگویم اینها را می‌گویم. مگر آدم چندتا حرف دارد که هر کجا رفت یک حرف دیگری بزند. خوب نمی‌توانیم! حرف بزنیم باید برویم جواب پس بدهیم و اینطوری هم نیست که بگویند بیا اینجا این سوالات را جواب بده و برو. می‌ریزند آدم را می‌برند و چند ماه نگه می‌دارند. آخرش با یک پرونده زیر بغل می‌روی دادگاه و هزارتا فحش و بی‌ادبی می‌شنوی و تازه زندان هم هست. من که کارگرم و جای کارم، جای خانه‌ام، وضع خورد و خوراکم، لباس بچه‌هایم و همه چیزم معلوم است، از کجا بیاورم خرج زن و بچه‌ام را بدهم وقتی زندان هستم؟ یکی دانشجو است، جوان است، برای همه سخت است ولی از زمین تا آسمان فرق هست بین مجرد و متاهل. آدم خودش باشد می‌گوید به درک ولی وقتی پای زن و بچه وسط است، ترس این را داری که آنها چه می‌شوند. از زمین تا آسمان فرق هست بین کسی که وضع و روزگارش خوب است و اگرسه ماه برود زندان اینقدر دارد که لنگ نباشد با ما که کارگر هستیم و اگر ۱۰ روز نرویم سر کار باید یک سال بدویم تا خرج آن ۱۰ روز را از کنارش در بیاوریم.»

 

صحبت‌های دیگر هم کم و بیش شامل چنین توصیف‌ها و استدلال‌هایی است، اما دغدغه اقتصادی و معیشتی تنها ترمز و مانع فعالیت‌های کارگری نیست. برای مثال یکی دیگر از فعالان کارگری از بی‌توجهی عمومی به فعالیت کارگری در ایران می‌گوید:

 

«اینها را به اسم خودم بنویسی، تکذیب می‌کنم روی اینترنت. حوصله دعوا و جواب و جوابکشی را ندارم… بیایید با هم می‌رویم پای کامپیوتر و سایت‌ها را باز می‌کنیم. حالا می‌خواهد حقوق بشر باشد یا سایت یا هر چی! حتی جنبش سبزی‌ها را خبری ازشان نمی‌شنوی به آن صورت. به جز … از اول تا آخر دیگر اسم کی هست؟ اسم فعال کارگری چرا نیست؟ مگر کم کارگر زندانی داریم. می‌نویسند ولی مثل خبر شاهرخ بیچاره! زندان بوده سالم و سرحال؛ شب خوابیده و صبح بلند نشده؛ خبر فوتش را نوشته‌اند بعد آخرش باز اسم آدمهای خودشان را نوشته‌اند که اینها هم دارند می‌میرند اگر نروند دکتر. این یعنی چی؟ بچه که نیستیم ما. می‌فهمیم چه خبر است.»

 

این فعال کارگری در ادامه می‌گوید:

 

«این جمهوری اسلامی دارد به همه ظلم می‌کند. از کارگر تا بهایی و مجاهد و سیاسی و ان.جی.او و زنان و معلم و هر کسی که با خودشان نباشد. ما نمی‌گوییم چرا از اینها می‌‌نویسید، حرف ما این است که چرا همه را نمی‌نویسید؟ آخرش این بوده که یکی سر حرف خودش مانده و در زندان مرده است. معلوم هم نیست طبیعی بوده یا سرش را زیر آب کرده‌اند. آن وقت اندازه یک خبر ارزش ندارد که نصفش را بزنی فلانی و فلانی.»

 

یک فعال کارگری دیگر همین انتقاد را به شیوه‌ای دیگر بیان می‌کند:

 

«متاسفانه زندانیان سیاسی تقسیم بندی شده‌اند به اینکه راست هستند یا چپ. یا مثلا زندانی کارگری است یا روزنامه‌نگار. یک طوری که از یکی صد خبر منتشر می‌کنند و از یکی دیگر که در همان بند است و حکمش سنگین‌تر است یک خبر منتشر می‌کنند. مشخص است که فرق می‌گذارند در صورتی که طبق حقوق بشر اینکه رنگ پوستش چه رنگی است یا فکرش چه چیزی است باید همه زندانی سیاسی باشند و ارزش همه آدمها اندازه هم است. آنها (حکومت) بلد شده‌اند! با چند نفری که حساسیت روی آنها است و اطرافشان پر است نرم برخورد می‌کنند و کسانی که خبری از آنها نیست و توجه نمی‌شود به آنها، هر بلایی دوست دارند به سرشان در می‌آورند. یک نمونه را عرض می‌کنم شما اگر اشتباه است اعلام کنید؛ اشکالی ندارد. چند وقت قبل حمله کردند به بند سیاسی زندانی اوین و گفتند موبایل پیدا شده است. اعتراض کردند و تلویزیون نشان داد. بعد آن ماجرا برای بعضی زندانی‌ها حکم اضافه زدند به جرم اینکه اعتراض کرده بودند. در خبرها نوشته بودند که همه اعتراض کرده‌اند ولی حکم اضافه را فقط برای چند نفر زدند. بررسی که بکنید مشخص است اینها، همان‌هایی هستند که در رسانه‌ها به آنها اهمیت نمی‌دهند.»

 

تفاوت‌‌های بنیادی در مواضع علنی و غیر علنی

 

یک شوخی ساده با یکی از فعالان کارگری که سابقه بازداشت و زندان به دلیل فعالیت‌های صنفی را در کارنامه خود دارد حقایق قابل تاملی درباره خودسانسوری شدید در فضای علنی را روشن می‌کند.

 

از این فعال کارگری درخواست کردم تا نظر خود را درباره مرگ شاهرخ زمانی در زندان بیان کند. او سوال کرد که «اسم‌ها را می‌زنی؟ » پاسخ دادم:

 

− بله.

 

− برای کجاست؟ خارج کشور یا سایت‌های داخل؟

 

− برای روزنامه … گزارش تهیه می‌کنم.

 

− باشه

 

− شروع کنید لطفا

 

−… مردم و مسئولین یادشان نرود که وقتی تحریم کردند ایران را به خاطر مسائل هسته‌ای، آخرش این تولیدات خودمان بود که نیازهای مملکت را تامین می‌کرد. آخرش خود مسئولین گفتند که باید اقتصاد مقاومتی شروع شود تا تحریم‌ها اثر نکند. اقتصاد مقاومتی یعنی ما در داخل کشور تولید کنیم و به کارگر ایرانی، مهندس ایرانی، کارخانه ایرانی اهمیت بدهیم. سوبسید را به جای اینکه بدهیم به ماشین خارجی یا به اسم یارانه پخش کنیم دست مردم، این را کارخانه درست کنیم و یارانه بدهیم به صنعت تا خود مردم، جوان‌ها، بروند سر کار و کشور قوی شود. کارگر اهمیت دارد. بدون کارگر مگر می‌شود تولید کرد؟ کارگر باید بتواند قوی شود تا صنعت قوی شود و ما بتوانیم جلوی تحریم‌ها مقاومت کنیم. باید سندیکا‌ها باشند و کارگر بتواند از حقوق صنفی خودش دفاع کند چون کارگری که حقوق‌اش اندازه نباشد شرایط جسمی و روحی خوبی ندارد موقع کار کردن. افرادی مثل مرحوم شاهرخ زمانی حرف خاصی نمی‌زدند که ببرند‌شان زندان. همین حرفها را می‌زدند. من به خانواده محترم آقای زمانی تسلیت می‌گویم. خیلی سخت است یک نفر بدون مرخصی و ملاقات چند سال زندان باشد. امیدوارم جامعه کارگری ایران یک روزی آنقدر ارزش پیدا کند که کسی برای گرفتن حق خودش مجبور نشود کار صنفی بکند و زندان برود.»

 

− ببخشید آقای «…» من یک اشتباه کردم. وسط صحبتهای شما یادم افتاد که با مطلب دیگری اشتباه گرفته‌ام. این صحبت‌ها در رادیو زمانه منتشر می‌شود. اشکالی ندارد؟

 

− نه. روی رادیو زمانه نه. اگر برای روزنامه است اشکال ندارد.

 

 − مشکلی با رادیو زمانه دارید؟

 

− نه به خدا. کلا با سایت‌های خارج کشور مصاحبه نمی‌کنم.

 

− برای چه؟

 

− پرونده باز دارم. دردسر می‌شود.

 

− اگر بدون انتشار اسم شما منتشر شود اشکالی ندارد؟

 

− نه. نزن.

 

− فکر نمی‌کنم بدون ذکر اسم مشکلی برای شما پیش بیاید.

 

− نه از آن لحاظ نه. این چرت و پرت‌ها که ارزش ندارد منتشر شود!

 

− چرت و پرت؟

 

− مجبوریم یک جوری حرف بزنیم که هم حرف بزنیم هم حرف نزنیم. شما گفتی شاهرخ زمانی، چون رفیق ما بود و مرده است، به خاطر دینی که به گردن همه ما دارد گفتم اسمش را بیاورم که مردم بدانند در زندان سر به نیست شده است.

 

بعد از کش و قوس فراوان این فعال کارگری نظر واقعی خود را بیان می‌کند. مقایسه این صحبت‌ها به صحبتهای قبلی او، روشنگر بسیاری از مسائل است. حرف اصلی او این است:

 

«…وقتی یک نفر را اعدام می‌کنند یعنی او را می‌کشند. حکومت طناب می‌اندازد گردن او و با جرثقیل بالا می‌کشد تا بمیرد. شاهرخ زمانی را هم کشتند. یکی را با طناب می‌کشند و یکی را مثل شاهرخ زمانی اینقدر اذیت می‌کنند تا در زندان بمیرد. شاهرخ زمانی نمرده، او را کشته‌اند. این حکومت مسئول خون شاهرخ است. بچه‌هایی که با این اصلاح‌طلب‌ها ارتباط دارند می‌گویند از داخل زندان اس‌ام‌اس زده‌اند که صبح دور دهان شاهرخ کبود بوده و صورتش جوری بوده که طبیعی نبوده است. از کجا معلوم چیزی نریخته باشند، بخورد؟ همین خامنه‌ای چند وقت قبل مصاحبه کرد و گفت به من خبر داده‌اند مارکسیست‌ها داخل دانشگاه فعالیت می‌کنند. گرا داد که یعنی بروید مارکسیست‌ها را بگیرید. فعال کارگری‌ها را بگیرید. هر کسی که بخواهد اعتصاب راه بیاندازد چون اینها بهتر می‌دانند که وضع طبقه کارگر چقدر بد است و هر کجا را که دست بگذارید آماده اعتصاب است منتها کسی نیست که راهنمایی کند کارگران را و رژیم از همین می‌ترسد که اسم فعالان کارگری به گوش کارگران برسد و یاد بگیرد و شروع کنند به اعتصاب.

 

برای آنها که در خواب خوش هستند و فکر می‌کنند این رژیم درست بشو است می‌گویم که خیالتان راحت که درست بشو نیست. اگر زورش برسد یکی، یکی ما را می‌کشد. برایش مهم نیست. این رژیم باید برود. سرمایه‌داری درست و حسابی در ایران باشد لااقل به اسم خدا و دین ما را زندانی نمی‌کنند. من رای می‌دهم، دنبال انقلاب هم هستم! هر کاری که یکجوری چوب لای چرخ این حکومت بگذارد را باید انجام بدهیم. حواسمان باشد این رژیم دارد کارهای آخر خودش را انجام می‌دهد و دیگر وقتی بشویم مثل زمان فاشیسم کار از کار گذشته و هیچ کاری از دست کسی بر نمی‌آید. جلوی این حکومت را باید گرفت.»

 

راه‌ها بسته و تلاش‌ها ادامه دارد

 

فعالان کارگری به صورت متفق‌القول عقب نشینی از فضای علنی نسبت‌ به سالهای گذشته را تایید می‌کنند. دلایلی به وجود آورنده این وضعیت بیشتر حول اعتراضات پس از انتخابات ۸۸ و خفقان حاکم بر ایران در این دوره برشمرده می‌شود اما اختلافاتی نیز وجود دارد. عده‌ای معتقد هستند که فعالان کارگری نتوانسته‌اند آنطور که لازم بوده است با دیگر فعالان سیاسی و اجتماعی ارتباط برقرار کنند و به همین دلیل در حاشیه فضای رسانه‌ای قرار گرفته‌اند و عده‌ای دیگر معتقد هستند اصولگرایان و اصلاح‌طلبان منافع مشترکی برای مقابله با جنبش کارگری در ایران دارند و به همین دلیل همانقدر از طرف حکومت تحت فشار هستند که از طرف جریانات سیاسی راست‌گرا. این گروه معتقدند «فقط شکل و شیوه فشار این دو جناح با یکدیگر متفاوت است.»

 

سکوت و مکث فعالان کارگری در مقابل پرسش‌های مربوط به حضور در فضای علنی و طرح مسائل طبقه کارگر در ایران، تا حدودی نشان دهنده فقدان وجود برنامه جدی در این زمینه است. عده‌ای حضور در فضای علنی را نادرست می‌پندارند و عده‌ای آنرا تایید می‌کنند. یکی از استدلال‌های مشترک هر دو گروه که البته به نتیجه گیری‌های متفاوتی ختم می‌شود تاکید بر «بسته بودن» راه حضور در فضای علنی است. «دغدغه‌های امنیتی»، «فقدان حق آزادی بیان»، «ضعف کلی ساختارهای مدنی و اجتماعی در ایران» و «متناسب نبودن بحث هزینه و فایده»‌ی حضور در فضای علنی، از جمله دلایل مطرح شده در تایید بسته بودن این راه است.

 

یکی از فعالان کارگری نکته مهمی را درباره ایرادات موضع گیری علنی فعالان کارگری مطرح می‌کند که باید با توجه ویژه‌ای به آن نگریست:

 

«دو مورد یادم هست که خود من مصاحبه کرده‌ام ولی بعدا که خوانده‌ام راستش را بخواهید خودم متوجه نشدم چه گفته‌ام. یک چیزهایی را خودم حذف کرده‌ام و یک مواردی را آنها سانسور کرده‌اند و یک مطلب ضعیف شده بود. کسی که می‌خواهد در فضای علنی موضع بگیرد و حضور داشته باشد باید در چهارچوب قانون حرف بزند. ایراد همین است. مشکل ما با خود قانون است. این قانون است که اجازه تشکل‌یابی و فعالیت را از ما گرفته است. هر کس بگوید با این قانون مشکل داریم به جرم مخالفت با نظام بازداشت می‌شود. فایده حضور در فضای علنی چیست؟»

 

یک فعال کارگری دیگر ضمن تایید شیوه سازمان‌یابی غیر علنی در جنبش کارگری می‌گوید:

 

«بله. ما مخالف این هستیم که جوری کار بشود که معنی‌اش این باشد که پلیس بیا مرا بگیر! ولی باید حرف‌ها به گوش بقیه برسد. مردم چه کسانی را می‌شناسند؟ همین‌ها که در شبکه‌های ماهواره‌ای و سایت‌ها و روزنامه‌ها هستند. طبقه کارگر از همین مردم هستند و ماهواره و موبایل و اینترنت و روزنامه باعث می‌شود که بفهمند کارگران مهم هستند و قدرت دارند که به حرکت در آیند. گوش می‌کنند و بعضی از آنها می‌آیند ارتباط می‌گیرند. این به نظرم به هر حال نباید خالی بگذاریم. امکانی هست که استفاده بکنیم بهتر است.»

 

مرگ‌هایی که فراموش می‌شود

 

یک فعال کارگری ضمن گلایه از فراموشی رسانه‌ها و افکار عمومی در ایران می‌گوید:

 

«شاهرخ مُرد. چند روز سر و صدا می‌شود و چندتا بیانیه بیرون می‌آید. بعدش هیچی. مثل دهه ۶۰، مثل این جوان‌ها که در انتخابات مردند. ندا، سهراب، آن بیچاره‌ای که با ماشین پلیس از رویش رد شدند؛ فراموش می‌شود. دفعه بعد نوبت یکی دیگر می‌شود. آن کسی که می‌گوید دهه ۶۰ تمام شد و فراموش کنید، فردا می‌گوید انتخابات تمام شد و فراموشش کنید و بعدش می‌گوید اختلاس تمام شد و ولش کنید. به خدا جمهوری اسلامی خیلی خوشبخت است که این افراد در اپوزیسیون آن هستند. شیلی هنوز قتل‌های زمان پینوشه را فراموش نکرده. در بحرین و یمن، مردم ول نمی‌کنند. ولی در ایران سختی هر اتفاقی برای جمهوری اسلامی یک هفته است. بعدش همه یادشان می‌رود.»

۲۶ شهریور ۱۳۹۴

برگرفته از :« سایت زمانه»

http://www.radiozamaneh.com/237298

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©