Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴ برابر با  ۱۴ اگوست ۲۰۱۵
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴  برابر با ۱۴ اگوست ۲۰۱۵
با خام خشت ها خانه نمی شد ساخت

با خام خشت ها، خانه نمی شد ساخت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

با خام خشت ها، خانه نمی شد ساخت

چيده ها کج اند و بی چِفت

خانه به گردبادی؛ زلزله ای؛ سيلی

می رُمبد

خانه که از پای بست ويران نبود

آجرهاش را کج چيده بودند

از رفقام نپرسيدی

هيچ کس هيچ نپرسيد

چرا؟

چرا نداشت، کسی نمی پرسيد

وقتی برای پرسيدن نبود، آيا بود؟

نه، نبود!

کسي به بِرس های پرسش، نرسيده بود

پای به راه بود و

مپرس خود می گفت که چون بايد رفت

مرد راه بوديم و

ميانِ خون می رفتيم

می رفتيم و سرنگون می رفتيم

ترانه از صدای تفنگ می آمد و رگبارِ کلاش

بوی باروت از عطرِ لاگرفلد هم قيمتی تر بود

پيرهنِ چينی مُد بود

عکسِ "چه" با سيگارِ بَرگ و

ريشِ تُنُکِ فيدلی

جنگ هم اگر بود، جنگ شکر بود

و استالين هنوز رفيق بود

عجب سبيل هايي

چی

هيچی

"چين" هنوز به چين نيفتاده بود

بوهام هنوز بو بود و نگنديده بود

فکر مي کني اگر تندتر مي رفتيم مي رسيديم

قرار نبود برسيم بود

رسيده ها همه اوفتاده اند

يا مي افتند

نا رسيده ها شايد به بعضي از بِرَس هاشان برسند

رسا و رسيده از پاي اوفتاده است

کسي نمي رسد که بو نکند

عاشقان نمي رسند

نپرسيده هات را بپرس

از کي؟  از آن که خودش پُر از ناپرسيده هاست و نارَس؟

من با ستاره راه مي رفتم و

شنا مي کردم و

خون را شنا مي کردم

گم کرده هات را به شنا جستي آشنآب که نبودي بودي

آشنآبان که بودند

آشنآبان دريا را غرق کرده بودند و

نپرسِ همه ي سمت ها را به پُرسه شنا کرده بودند و

نبودند

گم کرده هام را کجا شنا کنم

ره گُم ام

در بي کوچه گیِ بيابان ام و

در بي سويي دريا

غريب و غريق

نرسيده و نارس

دستي برآرم و ازهولِ ناجورِ اين ديجور بگذرم

آشنآبان و راه بَلَدان همه در خون و سرنگون

رفتند

من امّا

به برس هاي هيچ رسيده ای نرسيدم

پاي آبله ام و

راه دراز

نارس ام و

نارسا

من که نيامدم

آمده شدم

و اين بوي گَند به شنا در هفت درياي نمک سود از من

نمي رود

گنديده ام را

به آب نريز

به خاک ميآميز

به آتش نسوز

به باد نبيز

در کوير نمک رهام کن

اگر اين گول نبود و

اين غولِ زيبا

اگر اين وهم نبود و

اين هيولا

پيش از اينم بوي گنديدن فضا را خورده بود

ـــــــــــــــــ

سیاوش میرزاده

جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴ برابر با ۱۴ اگوست ۲۰۱۵

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©