Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۰ برابر با  ۰۷ نوامبر ۲۰۱۱
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۰  برابر با ۰۷ نوامبر ۲۰۱۱
۱ - پراکندگی و ضعف تشکیلاتی جنبش کارگری ایران محصول چه عواملی است؟ بعضی ها رژیم های دیکتاتوری هاری را که هر نوع تشکل مستقل را

 پاسخ هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)

به سوالات نشریه آرش درباره مسائل کارگری

 

1 -  پراکندگی و ضعف تشکیلاتی جنبش کارگری ایران محصول چه عواملی است؟ بعضی ها رژیم های دیکتاتوری هاری را که هر نوع تشکل مستقل را سرکوب می کنند، علت اصلی می دانند و بعضی ها رفرمیسم و سازشکاری و بعضی های دیگر چپ روی های فعالان کارگری و چپ را، شما چه نظری دارید؟ ویژگی های اقتصادی ایران و مخصوصاً نقش دولت رانت خوار نفتی را در این میان چگونه ارزیابی می کنید؟ برای بیرون آمدن از این پراکندگی چه باید کرد و از چه راهکارها و از چه نوع سازماندهی باید بهره جست؟

 

پراکندگی و ضعف تشکیلاتی جنبش کارگری ایران واقعیتی است که نمی توان انکار کرد. اما نه سرکوب هار و لجام گسیخته، نه عواملی چون رفرمیسم یا فرقه گرایی با این که نقش غیرقابل انکاری در شکل دادن به وضع موجود دارند هیچ یک به تنهایی قادر نیستند این ضعف را به شکل کامل توضیح دهند. علاوه بر آنها ضعف تشکیلاتی جنبش کارگری ایران با ساختار نیروی کار ایران، با تحریم اقتصادی،  با برچیدن یارانه ها، با خصلت رانتیر نفتی دولت و با ویژگی های تاریک اندیشانه حاکمیت نیز مربوط است. این مجموعه عوامل در ترکیب با هم می تواند تصویر دقیق تری از پراکندگی و ضعف تشکیلاتی جنبش کارگری ما ارائه کند. مثلا در تشریح اهمیت ساختار نیروی کار ایران همین بس که بر اساس محافظه کارانه ترین آمارها بیش از 60 درصد کل نیروی کار کشور در کارگاههای کوچک زیر ده نفر کار می کنند. سازماندهی مقاومت جمعی کارگران که یک پایه تشکل یابی صنفی / طبقاتی و از این طریق موقعیت تشکیلاتی جنبش کارگری است، در کارگاههایی چنین کوچک به مراتب دشوارتر است تا کارگاههایی با تعداد بیشتری کارگر. عامل دیگری که سازمان یابی کارگری را در ایران دشوار می کند و به نوبه خود بخشی از بستر ضعف تشکیلاتی جنبش کارگری است، بحران بخش صنعت و فروپاشی پی در پی واحدهای تولیدی است که تحریم اقتصادی، قاچاق کالا و برچیدن یارانه ها آن را شدت داده است. تحریم اقتصادی که گلوی اقتصاد ایران را در چنگال خود گرفته از طریق افزایش هزینه های کارمزد مبادلات تجاری و کالاهای مهم واسطه ای، جلوگیری از واردات قطعات یدکی مورد نیاز صنایع، مانع تراشی بر سر انتقال ارز و دشوارترکردن سرمایه گذاری خارجی در پروژه های داخلی، به فروپاشی صنایع شتاب می دهد. سیل قاچاق کالاهای ارزان قیمت خارجی (که براساس آمار رییس پلیس آگاهی نیروی انتظامی، مورخ 28 شهریور 89 حجم کل آن 19 میلیارد دلار در سال برآورد شد)، با نابود کردن قدرت رقابت کالاهای داخلی، کاهش تولید، افزایش ورشکستگی واحدهای صنعتی و گسترش بیکاری، کارگران را هر چه بیشتر در منگنه قرار داده است. برچیدن یارانه ها با حذف مزیت سنتی برخورداری بخش صنعت ایران از انرژی ارزان در تولید، و افزودن بر هزینه نهایی تولید به عامل مهمی در فروپاشی تولید، گسترش بحران صنایع و فشار بر طبقه کارگر تبدیل شده است. صنایع انرژی بر نظیر کوره پزخانه ها، سنگ بری ها، مرغداری ها، دامداری های صنعتی، بخش حمل و نقل، چاپخانه ها، بخش صید و صیادی، تولیدات گلخانه ای و صنایع لبنی، پس از "هدفمند شدن" قیمت های حامل های انرژی و شیر و نان یکی پس از دیگری فرو می ریزند. نمایندگان مجلس اعتراف می کنند که صنایع کشوربا حدود ۴۰درصد ظرفیت خود کار مي‌کنند، " و "حداکثر تا ۵۰ درصد از واحد‌های موجود در شهرک‌های صنعتی فعال هستند".

علاوه بر آنچه گفته شد توجه به خصلت رانتیر نفتی دولت در درک موقعیت کنونی جنبش کارگری ایران مهم است. رانت نفتی، که از تفاضل بالا میان هزینه استخراج آن با قیمت بازار به دست می آید، اولا بخش مهمی از بودجه دولت را از تولید صنعتی و به طور کلی فعالیت های اقتصادی بی نیاز می کند وفرصت می دهد که دولت بتواند برنامه های خود را کمابیش مستقل از طبقات اجتماعی پیش ببرد، ثانیا، با اتکا به همین رانت عوارض ویرانگر این برنامه ها را مهار کند. مثلا حفره ناشی از ضعف شدید بخش صنعت و ناتوانی آن در تامین نیازهای مصرفی اکثریت مردم به این دلیل به قحطی نمی انجامد که عموما از طریق اهرم واردات انبوه به اتکا درآمدهای نفتی پر می شود. این وضعیت از یک سو با کاهش اشتغال پایدار موقعیت عمومی طبقه کارگر را تضعیف می کند و از سوی دیگر حجم مصرف نسبت به حجم سرمایه گذاری در کل تولید ناخالص داخلی را بشدت بالا می برد و از این طریق به تقویت سوداگری و بخش انگلی در اقتصاد، منجر می شود.

رانت نفتی و نحوه توزیع آن در عین حال ابزار موثری در دست دولت است که از آن طریق برای جذب حمایت لایه نازکی از جامعه هزینه کند، مخارج عظیم دستگاه گسترده سرکوب را تامین نماید، یا  برخی حوزه های حساس را براساس سیستم ترجیحی و پلکانی نظام امتیازات از سایر حوزه ها متمایز نگاه دارد. در این مورد اخیر شکاف کنونی میان بخشی از لایه برنشسته طبقه کارگر بخصوص در بخش صنعت نفت و خودروسازی با سایر لایه ها که از موقعیت استخدامی وحداقل امنیت شغلی هم برخوردار نیستند نمونه ای از این شکاف هاست که خصلت رانتی دولت در طول دهه های اخیر در آن بی تاثیر نبوده است.

 البته با افزایش تدریجی هزینه های سرمایه گذاری زیربنایی برای تامین سطح جاری استخراج نفت، افزایش هزینه های پرداخت سوبسید در شرایط رشد جمعیت، و ادامه تحریم های اقتصادی تاثیر خصلت رانتی دولت به تدریج رو به کاهش نهاده و همین واقعیت دولت را ناگزیر کرده است در کنار درآمدهای نفتی به سمت منابع جدید درآمدی رو کند. مالیات بر ارزش افزوده ی اصناف بازار یکی از این منابع است. حذف یارانه ها نیز صرف نظر از نتایج تاکنونی آن اساسا با هدف تامین درآمد جدید برای دولت و کاهش هزینه های اجتماعی آن توجیه شده است.

در مجموع هر چه خصلت رانتی دولت کاهش یابد، از میزان استقلال اقتصادی آن نسبت به طبقات و لایه های اجتماعی کاسته می شود.

عامل دیگری که برساختار طبقه کارگر و از این طریق بر موقعیت جنبش کارگری تاثیر می گذارد تبعیت اقتصاد ایران از الزامات نظام ایدئولوژیک مذهبی حاکم و تاریک اندیشی ذاتی آن است. تقریبا در همه جا برنامه برچیدن یارانه ها و حذف یا کاهش شدید خدمات و وظایف اجتماعی دولت، هسته طرح انطباق ساختاری صندوق بین المللی پول است. و انطباق اساسا یعنی انطباق با نیازهای بازار جهانی و تقسیم کار ناعادلانه موجود در آن. ولی رژیم اسلامی با آن که همین برنامه را اجرا می کند اما نمی تواند  و حاضر نیست همه عواقب آن را تماما پذیرا باشد. هر جا که این "انطباق" با تاریک اندیشی آن برخورد کند یا موجودیت دستگاه ولایی را به چالش بگیرد و آن را به سمت استحاله به سمت یک نظام متعارف سرمایه داری براند، آن را پس می زند. مثلا عدم رشد یدیده هایی مثل تجارت الکترونیک در ایران بی دلیل نیست. گسترش تجارت الکترونیک یا حتی خدمات الکترونیک نظیر خرید کالا از طریق آنلاین، ثبت نام در ادارات، دریافت برخی اسناد از طریق اینترنت که لازمه آن رشد پهنای باند، افزایش سرعت و کاهش قیمت اشتراک برای عموم مردم و سرمایه گذاری زیربنایی بر آموزش است، فضای انحصار خبری رژیم را درهم می شکند و به همین دلیل به شیوه های مختلف با آن مقابله می شود. حتی در حوزه تجارت جهانی نیز که خطر شبکه سازی و نقل و انتقال اطلاعات سیاسی در خارج از مجاری کنترل رژیم به مراتب کمتر است آمار مرکز اطلاعات علمی تخصصی مدیریت به نقل از ری واکر رییس سابق کمیته مرکز تسهیلات بازرگانی الکترونیک سازمان ملل (سیفکت) نشان می دهد که ایران در میان 147 کشور جهان در رتبه پنجاه قرار دارد. در مجموع خصلت ایدئولوژیک مذهبی و تاریک اندیشی ذاتی نظام جمهوری اسلامی مانع اشتغال مولد و رشد لازم در برخی حوزه های خدماتی است. نظام اولویت های بودجه وجه دیگری از تاثیر مخرب این خصلت بر موقعیت عمومی طبقه کارگر را بازمی تاباند. مثلا در حالی که مطابق اعتراف نمایندگان مجلس صنایع کشوربا حدود ۴۰درصد ظرفیت خود کار مي‌کنند، به جای افزایش ظرفیت تولید و تمرکز بر حل بحران آن و مقابله با ورشکستگی کارخانه ها و بیکاری کارگران، بودجه مساجد را در سال جاری پنج برابر می کنند و از 40 میلیارد تومان به دویست میلیارد تومان افزایش می دهند. در حالی که می شد با اتکا به موقعیت جغرافیایی ایران با بودجه ای معقول در چهارچوب طرح های شناخته شده ای چون احداث پارک های بزرگ انرژی خورشیدی در مناطق گرم و خشک و کویری، هزاران شغل ایجاد کرد، یا با سرمایه گذاری بر بازسازی شبکه های برق حداقل تلفات سی و پنج تا چهل درصدی صنعت برق  ایران از نیروگاهها تا مقصد را کاهش داد، به قیمت هزینه های گزاف، پذیرش خطر انفجار هسته ای و تحریم مرگبار اقتصادی، برنامه هسته ای به بهانه تولید انرژی پیگیری شده است.

در مجموع اگر بپذیریم که ساختار نیروی کار ایران، تحریم اقتصادی،  برچیدن یارانه ها، خصلت رانتیر نفتی دولت، و ویژگی های تاریک اندیشانه حاکمیت همراه با سرکوب لجام گسیخته و خطاهای بینشی و نگرشی رایج در جنبش کارگری ایران عوامل اصلی پراکندگی این جنبش در موقعیت فعلی است، تصویر بهتری از مختصات اصلی خروج جنبش کارگری از وضعیت کنونی خواهیم داشت. اولا: به شکل عام، کارگران ایران در سرنگونی استبداد حاکم عمیقا ذینفع اند. هر چه نظام جمهوری اسلامی ضعیف تر شود به همان میزان امکانات بیشتری برای رهایی کارگران و زحمتکشان فراهم خواهد شد. بنابراین مشارکت هر چه گسترده تر کارگران و زحمتکشان در مبارزات ضد دیکتاتوری، مشارکتی است برای رهایی آنان از شر نظام فعلی.

ثانیا: برای بیرون آمدن از پراکندگی فعلی مبرم ترین وظیفه عبارت است از عزیمت از مطالبات جاری و بی واسطه کارگران و سازماندهی نیروی کار بر محور همین مطالبات در راستای ایجاد تشکل های مستقل پایه ای کارگری.

 ثالثا: نظر به این که بخش های مختلف نیروی کار مطالبات واحدی ندارند، شرایط و امکانات مبارزه آنها برای مطالبات شان یکسان نیست، و عملی شدن مطالبات کارگری بخش های مختلف نیروی کار تاثیرات یکسان، پیش شرط های واحد و بنابراین واکنش و مقاومت یکسانی برنمی انگیزد، سازماندهی کارگری تنها می تواند بر اساس شناخت دقیق و موقعیت هر بخش از نیروی کار کشور بنا شود. مثلا سازماندهی توده کارگران اسیر قراردادهای موقت 29 روزه یا سه ماهه یا کارگران پیمانی که به طرز بسیار وحشیانه ای مورد بهره کشی قرار دارند, الزاما همان شکل سازماندهی بخش برنشسته طبقه کارگر نیست. یا مثلا مناسب ترین شیوه سازماندهی کارگران زن خانگی سازماندهی براساس محل زندگی است، یا تجربه نشان می دهد که برای سازماندهی بخشی از نیروی کار که مشاغل ثابت و محل کار واحد ندارد، پاتوق های تقریبا ثابت نقطه عزیمت خوبی است. در حالی که در برخی از واحدهای تولیدی متوسط سازماندهی بر اساس محیط کار همچنان می تواند نتایج موثرتری داشته باشد.

 

۲ - مبارزات خود انگیخته کارگران ایران برای دفاع از حق شان و مقابله با تهاجم دائمی رژیم و برای متشکل شدن را چگونه ارزیابی می کنید؟ اعتصابات ، تحصن ها ، راهپیمایی ها و جمع شدن هایشان در مقابل مراکز و نهادهای مختلف دولتی چقدر چشمگیر و اثرگذار اند؟

 

مبارزات خودانگیخته کارگران ما قبل از هر چیز موقعیت دشوار طبقه کارگر در مقابل تهاجم سازمان یافته دولت و کارفرمایان و وضعیت تدافعی جنبش کارگری را بازتاب می دهد. واقعیت این است که مجموعه اعتراضات کارگری تاکنون نتوانسته است این وضعیت را دگرگون کند. رواج بیش از پیش مشاغل موقت، قراردادهای سفید امضا و پیمانی که سند بی حقی وحشتناک بخش بزرگی از کارگران ایران به شمار می رود گوشه ای از این وضعیت را بازتاب می دهد. ابعاد فاجعه در حدی است که براساس آمار رییس اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی "در حال حاضر85  درصد از كارگران كشور در حالت قراردادي و پيماني به سر مي‌برند. " این واقعیت نیز که بخش اصلی اعتراضات کارگری سال گذشته بر محور دریافت حقوق معوقه استوار بوده گوشه ای دیگر از موقعیت دشوار طبقه کارگر ایران را نشان می دهد. با این همه در حرکات کارگری یک سال اخیر دو پدیده امیدبخش به چشم می خورد که عبارت است از الگوبرداری در حرکت به سمت سازمان یابی مستقل کارگری و همبستگی رشته ای با اعتراضات کارگری. مثلا حمایت کارگران پتروشیمی های تبریز و شیراز از اعتراضات یازده روزه کارگران پتروشیمی بندر ماهشهر اگر به سرمشقی برای رشته های دیگر کار تبدیل شود می تواند پایه حرکت های حمایتی رشته ای و اعتراضات فراکارخانه ای قرار گیرد. فراتر رفتن اعتراضات از سطح واحدهای منفرد تولیدی بویژه بر اساس پیوندهای درونی رشته های واحد کار، گام مهمی در شکل گیری حرکت جمعی تر و عامل مهمی در اثرگذارترشدن اعتراضات کارگری است.

 

۳ - در سال های اخیر کارگران دو واحد بزرگ، یعنی شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و نی شکر هفت تپه ، توانسته اند سندیکای مستقل خودشان را به وجود بیاورند و هرچند رهبران این دو حرکت با سرکوب و اخراج از کار و زندان روبرو شده اند ، ولی این دو تشکل مستقل عملاً هویت کاملاً شناخته شده ای پیدا کرده اند. این حرکت ها را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا سندیکای مستقل در ایران می تواند پا بگیرد و آیا می تواند از طریق مذاکره با دولت مشکلی از مشکلات کارگران را حل کند؟

 

دو سندیکای شرکت واحد تهران و نی شکر هفت تپه با وجود سرکوب بیرحمانه رژیم و با وجود هزینه های گزافی که پایه گذاران این سندیکاها تاکنون پرداخته اند و همچنان می پردازند، توانسته اند نمونه های درخشانی در اثبات این واقعیت باشند که حتی در سخت ترین شرایط و زیر سرکوب مداوم رژیمی هار و وحشی با مشخصات جمهوری اسلامی نیز می توان به صورتی مستقل متشکل شد و برای حقوق پایه ای کارگران مبارزه کرد. اعلام موجودیت دو هیات موسس یکی برای ایجاد سندیکای کیف و کفش زنانه مهرانه شوشتر، دیگری برای تاسیس سندیکای کارگران شركت مخابرات شهرستان انديمشك نشان می دهد که تشكيل سنديكا در درون محيط كار به عنوان يك راهكار موثر براي رسيدن به خواسته هاي جمعي کارگران به تدریج و با وجود فشار بیرحمانه دستگاه سرکوب رژیم در میان کارگران جا باز می کند و به الگویی برای سازمان یابی مستقل در مبارزه موثر در جهت مطالبات پایه ای صنفی و طبقاتی تبدیل می شود.

 

۴ - عده ای از فعالان جنبش کارگری بدیل شورا و جنبش شورایی را در مقابل سندیکا سازی پیش می کشند و عده ای نیز شوراها را نهادهای قیام کارگری می دانند که فقط در شرایط انقلابی می توانند پا بگیرند و در شرایط عادی سندیکا سازی را تنها راه می دانند. نظر شما چیست؟

 

شوراها و جنبش شورایی نمی توانند بدیل سندیکاها و اتحادیه ها و جایگزین آنها باشند. اولا به این خاطر که این دو، سطوح متفاوتی از سازماندهی کارگران در شرایطی متفاوت هستند. بطور کلی تفاوت موقعیت بخش های مختلف طبقه کارگر، از نظر رشته و ساختار کار، تفاوت درجه حساسیت در ارتباط با کارکرد نظام سرمایه داری و یکسان نبودن درجه آگاهی همه کارگران سطوح متفاوت سازمان یابی کارگران را اجتناب ناپذیر می سازد. بطور مشخص نیز سندیکاها برای مبارزه جمعی کارگران بر محور مطالبات بی واسطه شان شکل می گیرد.

ثانیا: شوراها زمانی ممکن است شکل بگیرند که مساله تعیین تکلیف با قدرت حاکمه به شکل بلافصل در دستور قرار بگیرد و یا حداقل قدرت دوگانه شکل گرفته باشد. به خاطر فقدان همین شرایط است که بیش از دو دهه حمایت  نظری و تلاش عملی عده ای از فعالان کارگری برای برپایی شوراهای انقلابی نتوانسته است عملا شوراهایی که بتوانند ارگان های اقتدار کارگری و معطوف به کسب قدرت باشند در جامعه ما ایجاد کند؛ در حالی که تلاش های بخشی دیگر از فعالین کارگری برای سازماندهی کارگران بر محور مطالبات پایه ای و صنفی / طبقاتی آنان پاسخ داده و توانسته است حداقل موجودیت مستقل دو سندیکای شرکت واحد و نی شکر هفت تپه را به رژیم اسلامی تحمیل کند. تنها شوراهای شناخته شده موجود و دارای کارکرد در شرایط حاضر در کشور ما شوراهای سازش با رژیم یا همان شوراهای اسلامی کار هستند. تلاش برای شکل دادن به شوراهای انقلابی در غیاب قدرت دوگانه، آن هم به ضرب اراده یا صرفا بر پایه ملاحظات ایدئولوژیک و آرمانی، شوراها را به ارگان سازش تبدیل می کند.

ثالثا: اگر منشا شکل گیری شوراها به مثابه ارگان های اقتدار کارگری، شرایط ویژه انقلابی است، منشا شکل گیری تشکل های مستقل پایه ای طبقاتی مزد و حقوق بگیران، منافع اخص طبقاتی این طبقه به عنوان فروشنده نیروی کار در هر شرایطی است.  به همین دلیل تقلیل گرایی ابهام آمیزی است اگر شکل گیری آنها صرفا به شرایط عادی فروکاسته شود. سندیکاها تا زمانی که منافع فروشندگان نیروی کار مبارزه جمعی آنها را در برابر کارفرمایان و دولت الزامی می سازد، بستر و زمینه شکل گیری دارند. و اتفاقا سست تر شدن فشار سرکوب در نظامی چون جمهوری اسلامی که تشکل مستقل طبقاتی را اصولا برنمی تابد می تواند به شکل گیری سندیکاها شتاب بدهد. بنابراین حتی شکل گیری قدرت دوگانه هم به معنای پایان دوره تلاش برای تشکیل سندیکاها نیست و مغایرتی با تشکل شوراها در این دوره خاص ندارد. کارگران در همه دوره ها و در هر شرایطی مطالباتی اساسی و پایدار دارند و باید بتوانند تشکل های پایه ای خود را هم برای مبارزه در راه تحقق آنها داشته باشند.

 حل پیشاپیش و ذهنی فاصله ای که احیانا میان منافع عمومی کل طبقه کارگر در دوره خیز برای قدرت با منافع صنفی بخش های مختلف این طبقه درهمین دوره می تواند بوجود بیاید، آن هم در قالب انتخاب شورا به جای سندیکا، هم مبارزه برای شوراها و هم مبارزه برای سندیکاها را تضعیف می کند. زیرا شوراها به صرف شکل گیری در شرایط قدرت دوگانه و به صرف معطوف بودن به حل مساله قدرت سیاسی، خود به خود معادل نمایندگی درست منافع عمومی کل طبقه کارگر نیستند. سندیکاها هم به صرف شکل گیری بر بستر منافع اخص فروشندگان نیروی کار، خود به خود معادل بخشی نگری و مقیدات صنفی نیستند. این نه شوراها و نه سندیکاها، بلکه معمولا احزاب کارگری هستند که حمایت از منافع عمومی کل طبقه کارگر در هر موقعیتی را در صدر وظایف خود قرار می دهند. از این رو گرایشاتی در جنبش کارگری ما که نقدا از شوراها و جنبش شورایی به عنوان بدیل سندیکاها جانبداری می کنند در واقع آرزوهای حزبی خود و انتخاب مجرد ایدئولوژیک خویش را جایگزین عزیمت از هستی اجتماعی کارگر به عنوان فروشنده نیروی کار می سازند و به همین دلیل غالبا در حمایت از منافع عمومی طبقه کارگر نیز ناکام می مانند.

 

۵ - در سال های اخیر در خارج از کشور، فعالیت های چشم گیری برای جلب حمایت بین المللی از مبارزات کارگران ایران صورت گرفته است، این فعالیت ها را تا چه حد موفق می دانید و برای سازماندهی یک مبارزه کارآمد برای جلب  حمایت بین المللی از جنبش کارگری ایران چه پیشنهادی دارید؟ به نظرتان این حمایت بین المللی را در کجا باید جُست؟

 

فعالیت هایی که در خارج از کشور برای حمایت از مبارزات کارگران ایران صورت گرفته  در مجموع تاثیرات مثبتی داشته است. جمهوری اسلامی مخصوصا نسبت به رسانه ای شدن پرونده های فعالین کارگری و قرار گرفتن آنها در کانون توجه رسانه های برون مرزی و سازمان های بزرگ و نیرومند کارگری در سطح جهان حساس است و تجربه کارزارها نشان می دهد که در مواردی در برابر اعتراض به سرکوب ها به عقب نشینی هایی دست زده است. تردیدی نیست که هر چه فشار سازمان یافته تر و گسترده تر باشد بازتاب های وسیع تری نیز خواهد داشت. این امر نیازمند آن است که اولا و در گام نخست اتحاد عمل همه نیروهای حامی مبارزات کارگری در خارج از کشور گسترش یابد. حمایت و پشتیبانی از مبارزات کارگری در ایران می تواند اصلی ترین اهرم نزدیکی و اتحاد عمل نیروهای چپ و سوسیالیست در خارج از کشور و یک معیار عملی در طرد فرقه گرایی باشد.  ثانیا، سرکوب اعتراضات کارگران، بازداشت وصدور احکام سنگین برای فعالین کارگری از مظاهر آشکار و فاحش نقض حقوق بشر است و بنابراین فقط امری مربوط به نیروهای چپ نیست. هر چند چپ باید پیشتاز جا افتادن این حقیقت انکار ناپذیر باشد که بدون دفاع از حقوق کارگران نمی توان مدافع واقعی حقوق بشر بود. زیرا دفاع واقعی از حقوق بشر جز دفاع بی قید و شرط از حقوق انسانی همه و مطلقاً همه افراد بشر چیز دیگری نیست. نمی توان مدافع حقوق بشر بود و به رنج ها و بی حقی بخش بزرگی از افراد بشر بی اعتنا بود. این پیشتازی از یک سو بستر شکل گیری یک جنبش رادیکال دمکراتیک را در دفاع از حقوق انسانی و لاجرم حقوق کارگران و زحمتکشان فراهم می سازد و از سوی دیگر میدان مانورهای ریاکارانه قدرت های دیکتاتوری یا امپریالیستی را که حقوق بشر را به ابزار معامله و اهرم امتیازگیری از یکدیگر تبدیل کرده اند محدود می کند. همین رویکرد است که در جلب حمایت بین المللی از مبارزات کارگران ایران باید لحاظ شود.

 

۶ - تأثیر اجرای طرح "هدفمند کردن یارانه ها" روی زندگی کارگران و زحمتکشان کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟ بعضی ها می گویند قشری از کم درآمدترین و فقیرترین کارگران و زحمتکشان به کمک این طرح وضع بهتری پیدا کرده اند و برعکس ، خیلی ها معتقدند که این طرح فشار سهمگینی بر زندگی کل کارگران و زحمتکشان وارد می آورد؟ اثرات این طرح را به ویژه در آینده چگونه می بینید؟

 

هدفمند کردن یارانه ها وضع کارگران و زحمتکشان را بی تردید وخیم تر کرده است. اولا: با رها شدن حامل های انرژی و آب، همچنین حذف یارانه نان و شیر، هزینه تولید افزایش یافته است. در نتیجه ورشکستگی صنایع ایران که بدون افزایش هزینه تولید نیز در اثر تحریم اقتصادی و قاچاق کالا در وضعیت بحرانی دست و پا می زد با هدفمند شدن یارانه ها شتاب یافته است. حالا تقریبا روزی نیست که خبر تعطیلی واحدهای تولیدی و اخراج کارگران انتشار نیابد. ثانیا: با "هدفمند شدن یارانه ها" انرژی ارزان که از مزیت های اقتصاد بحران زده ایران بود از دست رفته است. جای خالی این مزیت عملا با تشدید بهره کشی از نیروی کار و ارزان تر کردن قیمت فروش نیروی کار پر می شود. اصلاحیه قانون کار که اکنون با شتاب در دست بررسی است، نمونه ای از تلاش برای قانونیت دادن به بردگی و بی حقی بیشتر کارگران است. در این اصلاحیه تشدید رقابت بین کارگران شاغل و ارتش ذخیره بیکاران، باز تر کردن دست دولت و کارفرمایان در اخراج کارگران، قانونیت دادن به اخراج کارگران معترض و حذف بخشی دیگر از بازمانده های حقوق قانونی کارگران به نام افزایش بهره وری مطرح شده است. بنابراین از این جنبه نیز وضعیت نیروی کار کشور بدتر شده است. ثالثا: اگر چه وضع لایه نازکی از فقیرترین مردم محروم از هر گونه درآمدی، با دریافت یارانه نقدی به مصداق بالاتر از سیاهی رنگی نیست اصولا نمی توانسته است بدتر شود، اکثریت کارگران و زحمتکشان بار اصلی گرانی و تورم ناشی از هدفمندی یارانه ها را به دوش می کشند. زیرا برخلاف بازار و کارفرمایان که می توانند افزایش قیمت ها را با کشیدن روی قیمت های محصولاتشان جبران کنند هیچ ابزاری برای مقابله با افزایش قیمت ها جز گران تر کردن نرخ فروش نیروی کارشان ندارند. اما در شرایط بیکاری میلیونی، رقابت شدید و بیرحمانه موجود بر سر به دست آوردن کار، و در حالی که حمله تازه ای برای بدتر کردن همین شرایط موجود به نام اصلاح قانون کار نیز آغاز شده است، عملا قدرت چانه زنی موثری برای افزایش نرخ فروش نیروی کار خود ندارند. بنابراین از این جنبه نیز آنها قربانیان اصلی هدفمندی یارانه ها هستند. علاوه بر این باید توجه کرد که هدفمندی یارانه ها تاکنون به شیوه مرحله ای به اجرا گذاشته شده و رژیم از ترس شعله ور شدن اعتراضات توده ای در این زمینه به شیوه مصلحت جویانه پیشروی کرده است. درآمدهای پیش بینی شده از محل برچیدن یارانه ها نیز به اعتراف خودشان تاکنون به دست نیامده است و بنابراین ناچار شده اند از منابع دیگری برداشت کنند که بی تردید پیامدهای دامنه داری به همراه خواهد داشت. بی دوام بودن این وضعیت باعث شده است که کاهش شدید میزان یارانه های نقدی پرداختی یا افزایش دوباره قیمت ها یا ترکیبی از این دو راه را تدارک ببینند. بدون هیچ تردیدی می توان گفت که گسترش شکاف طبقاتی، افزایش بیکاری، تشدید فقر و تهیدستی مردم پیامدهای اجتناب ناپذیر ادامه اجرای این طرح در آینده است. بنابراین اگر اعتراضات وسیعی با هدف واداشتن رژیم به عقب نشینی از این طرح و کنار گذاشتن آن صورت نگیرد، وضع مردم از این هم که هست بدتر خواهد شد. نافرمانی مدنی گسترده بر سر نپرداختن قبض های گاز و آب و برق که سازمان ما در آستانه آغاز اجرای طرح هدفمندی یارانه ها بر آن تاکید کرد، نشان داده است که نارضایتی بزرگی در میان مردم نسبت به این طرح وجود دارد. از این رو بهره برداری از این ظرفیت برای مقابله با تهاجم لجام گسیخته رژیم به سطح معیشت مردم  همچنان از اهمیت حیاتی برخوردار است.

 

۷ - کارگران و زحمتکشان بخش اعظم جمعیت ایران را تشکیل می دهند و در تظاهرات و راه پیمایی های گسترده سال ۸۸ بخش قابل توجهی از آنها شرکت داشتند ، اما چرا آنها در گرماگرم این اعتراضات خواست های اخص خود را پیش نکشیدند ، در حالی که مثلاً کارگران تونس و مصر با گرفتن نان در دست و فریاد گرسنگی بر لب به اعتراضات توده ای پیوستند ، فرق شرایط ایران را با شرایط این کشورها در چه می بینید؟

 

افزایش نسبی وزن مطالبات و خواست های کارگری در انقلاب های تونس و مصر نسبت به اعتراضات سال 88 در ایران محصول شرایط متفاوت آنهاست. اولا جنبش ضد دیکتاتوری سال 88 در ایران از درون شکافی در درون حاکمیت در جریان تقلب انتخاباتی با شعار رای من کو بیرون زد. این جنبش البته به سرعت رادیکال شد و بر محور شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه هسته اصلی قدرت را نشانه گرفت، ولی رادیکال شدن آن نتوانست با گسترش دامنه جنبش همراه شود و از این رو زیر فشار سرکوب شدید و بیرحمانه فروکش کرد، در حالی که در تونس و مصر اعتراضات اساسا علیه بیکاری و تورم بود که آغاز شد و با سرعتی حیرت انگیز که در عین حال پوسیدگی دیکتاتورهای این کشورها را عیان می ساخت به شکل گیری موقعیت انقلابی و سقوط دیکتاتورها انجامید. فراموش نباید کرد که در مصر کار سقوط مبارک فقط 18 روز طول کشید. ثانیا در ایران خصلت تاریک اندیشی مذهبی رژیم،  و سرکوب دامنه دار و مداوم اصلی ترین مظاهر زندگی مدنی، وزن مخصوص مطالبات مدنی لایه های میانی جدید را افزایش داده و این در جنبش ضد دیکتاتوری سال 88 نیز بازتاب یافت، در حالی که در مصر و تونس اصولا سرکوب سیاسی با سرکوب دامنه دار مدنی همراه نبوده است. ثالثا: جمهوری اسلامی رژیم یکپارچه ای نیست. نابهنگامی اش در حوزه فرهنگی، ضدیت دائمی اش با تجلیات زندگی مدنی، ناتوانی اش در پاسخ به نیازهای توسعه اقتصادی و اجتماعی دائما به شکل اختلافات و تشکیل باندها و دسته بندی های تازه رقیب و حتی متخاصم در درون آن بازتولید می شود و این وضعیت علیرغم سرکوب شدید و بی وقفه  در مقیاس توده ای، شکاف در میان بالایی ها را به مجرایی و فرصتی برای بیرون زدن اعتراضات در پائین تبدیل می کند، در حالی که دیکتاتوری های تونس و مصر دیکتاتوری های یکپارچه وابسته ای بودند که بدون مشاجرات دامنه دار میان بالایی ها و شکاف های برجسته قابل بهره برداری در پائین، از طریق تحمیل اختناق بر مردم حکومت می کردند، در نتیجه وقتی اعتراضات از پائین آغاز شد، بسرعت و به شیوه انقلابات کلاسیک در برابر کلیت دیکتاتوری قرار گرفت. در جنبش ضد دیکتاتوری سال 88 این انسجام و یک دستی وجود نداشت. رابعا: رژیم های تونس و مصر رژیم هایی وابسته به امپریالیسم بودند و این وابستگی مبارزه علیه دیکتاتوری را با مبارزه علیه امپریالیسم همسو می ساخت، در ایران، جنبش ضد دیکتاتوری سال 88 علیه رژیم تاریک اندیش و سرکوبگری بود که با امپریالیسم و متحدان آن بر سر برنامه هسته ای، سیاست منطقه ای، نفوذ در خاورمیانه و نقش اسرائیل درگیر بود و بنابراین نه تنها همسویی انقلابات مصر و تونس در مورد نقش و جایگاه قدرت های خارجی در حمایت از دیکتاتوری در آن وجود نداشت که برعکس امپریالیسم و متحدانش خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی بوده و در نتیجه با بخشی از مخالفان آن همسو بودند. این همسویی ناخواسته، پیامدهای متناقضی داشته است. وجود توهم ناسیونالیستی نسبت به این که شاید پیوستن به مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی، استقلال و موجودیت کشور را به مخاطره دچار کند از سوی بخشی هر چند محدود از مردم، عدم موضع انتقادی نسبت به سیاست های تجاوزکارانه امپریالیسم در برابر ایران و منطقه از سوی بخش دیگری از مخالفان رژیم، شکاف میان این هر دو بخش با گرایش دیگری که از هر دو فاصله داشت، بخشی از این پیامدها بوده که در جنبش ضد دیکتاتوری سال 88 بازتاب یافتند. خامسا: جنبش ۸۸ ایران شورشی بود علیه یک دیکتاتوری رانت خوار نفتی که در آن مواضع کلیدی اقتصاد زیر کنترل مستقیم و غیر مستقیم دستگاه های مختلف دولتی و شبه دولتی قرار دارند و رژیم با استفاده از اهرم های اقتصادی خود کوشید از همزمانی و همگرایی نارضایی های سیاسی و نارضایی های اقتصادی مردم جلوگیری کند. در حالی که انقلاب های تونس و مصر علیه دیکتاتوری هایی برخاستند که از قدرت مانوور دولت های نفتی برخوردار نبودند. علاوه بر همه این ها باید عدم تحمل هر نوع تشکل مستقل در محیط کار و زیست کارگران و زحمتکشان از طرف رژیم؛ و نبودِ یک نیروی سیاسی – اجتماعی پیوند دهندۀ شاخه های مختلف اعتراضات مردم که بتواند مبارزات معطوف به آزادی های سیاسی و مدنی را با مبارزات معطوف به برابری اجتماعی و رهایی از بهره کشی طبقاتی پیوند بزند، در نحوه حضور کارگران و زحمتکشان در جنبش سال 88 و عدم طرح مطالبات اخص آنها در نظر داشت.

 

۸ - در سال های اخیر شاهد پیروزی های بزرگی از طرف کارگران نبوده ایم ، چرا چنین است؟ آیا علاوه بر سرکوب و قهر پلیسی، وضعیت کنونی جهان سرمایه داری هم در این میان نقش دارد؟

 

 

تردیدی وجود ندارد که سرکوب و قهر پلیسی در شرایط، کیفیت و کمیت اعتراضات کارگری و شکست یا پیروزی این اعتراضات نقش اساسی دارد. همچنان که درجه سازمان یابی و قدرت چانه زنی کارگران، و شدت فشار ناشی از بحران اقتصادی در موقعیت عمومی جنبش کارگری در ایران نقش دارد. با این وجود وضعیت کنونی جهان سرمایه داری را نیز در شکل دادن به موقعیت فعلی جنبش کارگری ایران نمی توان نادیده گرفت. نباید فراموش کرد که ایران در حال حاضر برنامه تعدیل ساختاری صندوق بین المللی پول را اجرا می کند که اجرای آن در همه جا عامل گسترش شکاف طبقاتی و حذف تعهدات اجتماعی دولت شده است. حمله به سطح معیشت کارگران و زحمتکشان، جوانان و زنان از محورهای اصلی این برنامه  است. یک نمود آشکار این تهاجم در ایران رواج بیش از پیش مشاغل پیمانی و قراردادهای موقت است که امنیت بخش بزرگی از کارگران را عملا نابود کرده و دست کارفرمایان و دولت را بازگذاشته است تا با کارگران کشور بدتر از برده رفتار کنند. تازه اگر طرح هدفمندی یارانه ها متوقف نشود و مراحل بعدی آن نیز به اجرا گذاشته شود، میزان تاثیرپذیری اقتصاد ایران از نوسانات قیمت در بازارهای جهانی نیز با همسطح شدن قیمت های حامل های انرژی، آب، گندم، شیر و کالاهای حیاتی مصرفی دیگر افزایش می یابد و این تاثیرات بر عوارض تحریم اقتصادی و قاچاق گسترده کالا افزوده خواهد شد.

 

۹ - بخش اعظم کارگران ایران در کارگاه های کوچک کار می کنند، برای سازماندهی اینها چکار باید کرد و از چه اشکال سازمانی باید بهره گرفت؟ سازماندهی اینها عمدتاً باید در محیط کارشان صورت بگیرد یا در محیط و محلات زندگی شان؟

 

این پرسش که سازماندهی کارگران در کارگاههای کوچک چگونه می تواند صورت بگیرد، به خاطر ساختار نیروی کار در ایران از اهمیت فوق العادی برخوردار است، زیرا سازمان دهی موفقیت آمیز این بخش از توده طبقه کارگر، بخش مهمی از معضل سازماندهی نیروی کار را برطرف می کند. هم به این دلیل و هم به خاطر کم توجهی رایج به سازماندهی در خارج از محیط کار، لازم است همفکری و مشورت در مورد نحوه سازمان یابی کارگاههای کوچک در کانون توجه همه فعالین کارگری قرار بگیرد و همه تجربه های موجود گردآوری شده و تعمیم یابد. مشکل اساسی که در مورد سازمان دهی کارگری در واحدهای کوچک وجود دارد این است که در شرایطی که جامعه با لشکری انبوه از بیکاران روبروست آستانه تحمل استثمار و حق کشی مدیران و کارفرمایان در میان کارگران از ترس از دست دادن کار و پرتاب شدن به گردونه بیکاران بیشتر است. کوچک بودن کارگاهها در عین حال قدرت چانه زنی کارگران را پائین می آورد و باعث می شود که صدایشان به جایی نرسد. بی دلیل نیست که بخش عمده اعتراضات کارگری که گزارش می شود مربوط به واحدهایی است که بیش از ده کارگر دارند و اخبار کارگاههای کوچک تر به ندرت شنیده می شود. و بی دلیل نیست که شکل عمده حرکت در واحدهای متوسط تولیدی اعتراض دسته جمعی است اما در واحدهای کوچک شکایت رسمی به مراجع دولتی است. از دیگر مشکلات سازماندهی واحدهای کوچک این است که این سازماندهی چون خصلت فراکارخانه ای آن به نقطه شروع سازماندهی نزدیک تر است تا نقطه پیشروی بعدی، نسبت به سازماندهی در محیط کار کارخانه های متوسط و بزرگ به سطح بالاتری از آگاهی طبقاتی نیاز دارد. در حالی که وسعت روابط اجتماعی بالقوه کارگران در واحدهای بزرگ تر تولیدی محیط مناسبت تری برای رشد آگاهی طبقاتی آنان فراهم می کند تا کارگاههای کوچک و منزوی با تعدادی انگشت شمار کارگر.

در این شرایط یکی از راههای پیشبرد تشکل یابی کارگران کارگاههای کوچک، تمرکز بر سازمان یابی کارگری در سطح محیط زندگی و در محلات است. به طور کلی سازمان دهی براساس محیط زندگی به چهار دلیل اهمیت اساسی دارد. الف: تغییرات ناشی از ساختار کار و ویژگی های تراکم زیستی. ب: سرکوب سیاسی متمرکز و نظام یافته در برخی از محیط های بزرگ و حساس کارگری ج: وجود رشته های کار مرتبط با محیط زندگی که به شکلی تقریبا مستقل از ساختار رسمی اشتغال وجود دارد، و به این زودی از دست آن خلاص نخواهیم شد و به سادگی هم رسمیت نخواهد یافت. د: نقش مطالبات بی واسطه در سطح محیط زندگی زحمتکشان برای تقویت مبارزه کارگری.

 اصلی ترین تغییرات ساختار کار ایجاد مجموعه ای از مشاغل موقت یا پاره وقت، مشاغل روزمزد یا بر اساس ساعت کار، ایجاد فضای کار رایگان به نام  برخورداری از بیمه بیکاری یا تمدید مهلت حق دریافت بیمه بیکاری و نظایر آن است که به طور عمومی در دوره تهاجم نئولیبرالی به دستاوردهای مبارزات کارگری در سرمایه داری های پیشرفته گسترش یافته و خطوط و جوانبی از این طرح ها اکنون به شکل جا افتاده ای در ایران مورد بهره برداری قرار می گیرد. یک نمونه آن کار کشیدن از دریافت کنندگان کمک هزینه های کمیته امداد خمینی است که تحت عنوان توانمندسازی یا آموزش کار در واحدهای تولیدی آن به صورت دوره ای یا نیمه وقت صورت می گیرد. طرح احیای نظام استاد شاگردی و طرح دور کاری دو نمونه دیگر است. این تغییرات به شکل گیری لایه ای از کارگران کمک کرده است که محروم از حداقل امنیت شغلی مانند توده بزرگ سحابی بر محور بخش برنشسته طبقه کارگر و هنوز برخوردار از مزایای کار رسمی و استخدامی گرد آمده است. این توده بزرگ کارگری به خاطر فقر و تهیدستی از نظر جغرافیایی به شکلی متراکم  در محلات فقیر در حاشیه شهرهای بزرگ جمع شده است. این توده پرشمار کارگری را معمولا نمی توان در سطح کارگاههای کوچک یا در سطح محل کار که غالبا ثابت هم نیست سازمان داد. بهترین محل سازماندهی این بخش از نیروی کار کشور در خارج از محیط کار، در مراکز سنتی تجمع آنان در حاشیه محلات یا مراکز کاریابی یا پاتوق هاست.

عامل دومی که سازماندهی در خارج از محیط کار را در کانون توجه قرار می دهد سرکوب سیاسی متمرکز و نظام یافته در بخشی از محیط های بزرگ کار در کشور ماست. در این محیط ها به خاطر حساسیتی که ادامه کار این واحدها برای رژیم دارد، حراست بشدت هر نوع تحرک کارگری را کنترل می کند. درهم شکستن همبستگی درونی نیروی کار این واحدها نیز از طریق نظام چند طبقه ای از تبعیض و رده بندی شاغلین از نظر حقوق و مزایا  به موازات کنترل شدید از طریق حراست و با استفاده از اهرم تشکل های وابسته به رژیم در محیط کار به پیش برده می شود. این دسته از محدودیت ها را می توان از طریق سازماندهی در محیط زندگی تا حدودی برطرف کرد. مثلا پایه های اصلی تشکیل یک سندیکای کارگری در بعضی از خودروسازی ها شاید بشود از طریق ارتباط کارگران در محیط زندگی شان کم دردسرتر و با مزاحمت کمتری ریخته شود تا در درون خود کارخانه و زیر کنترل دوربین های مدار بسته. ایستگاههای محل سوار شدن کارگران برای رفتن به کار معمولا مراکز تشخیص میزان تراکم محیط زندگی کارگران هر واحد تولیدی در شهرک های کارگری هستند و در مواقعی که سازماندهی در محیط کار با سرکوب متمرکز روبرو می شود عزیمت گاههایی برای تمرکز اراده سازمانگرانه در محیط زندگی و در شهرک های کارگری به شمار می روند.

از دیگر تبعات ساختار فعلی نیروی کار که بحران دامنه دار اقتصادی در ایران آن را تشدید کرده است وجود رشته های کار مرتبط با محیط زندگی است که، تا حدودی و در بعضی موارد حتی به طور کامل مستقل از ساختار رسمی اشتغال است. قالی باقان، مشاغل خانگی سفارشی نظیر بافندگی، خیاطی، خدمتکاری، رختشویی، آشپزی در جشن و عزا، بسته بندی برای شرکت های غذایی و نظایر این ها از جمله مشاغلی است که در آنها محیط کار و زندگی کارگران تقریبا ادغام شده است. این بخش از نیروی کار معمولا نه از پوشش بیمه مناسبی برخوردارند، نه دستمزد کافی دریافت می کنند و نه مشاغل آنها به سادگی رسمیت خواهد یافت. این کارگران را که زنان بخش عمده آن را تشکیل می دهند بر اساس پیوندهای محل زندگی می توان سازمان داد.

سرانجام این که، نقش مطالبات بی واسطه در سطح محیط زندگی زحمتکشان را در تقویت مبارزه کارگری نمی توان از قلم انداخت. بخش عمده کارگران واحدهای کوچک، زنان سرپرست خانوار و کارگران مشاغل غیررسمی خانگی، در محلات فقیرنشین علاوه بر بهره کشی در کار مطالبات بیواسطه ای نیز دارند که تنها در سطح محلات می تواند سازماندهی شود. در سازماندهی در سطح محلات زحمتکش نشین هیچ نسخه از پیش تعیین شده یا طرح های طلایی حاضر و آماده ای که گویا فقط باید اجرا شود وجود ندارد. آنچه روشن است این است که هر طرح سازمان گرانه باید بر مطالبه فوری؛ اصلی و نیاز بلافصل مردم هر منطقه بنا شود. سازماندهی در سطح محلات حلقه ای است که می تواند به روند تشکل یابی مستقل کارگران و زحمتکشان کشور و ایجاد سنگرهای مقاومت و پایداری در برابر تهاجم دولت و کارفرمایان کمک کند و از این رو مهم است تا هر چه بیشتر در کانون توجه فعالین کارگری قرار بگیرد.

 

۱۰ - در بازار کار سیاه و غیر رسمی در ایران، زنان نقش بزرگی دارند و بخش اعظم زنان کارگر با مزد ناچیز و در شرایطی بسیار دشوار کار می کنند، نقش جنبش زنان را در سازماندهی زنان کارگر چگونه می بینید؟

 

از ضعف های بزرگ جنبش کارگری ایران کم توجهی به سازماندهی زنان به عنوان بخش مهمی از این جنبش است. این ضعف دلایل روشنی دارد و بی تردید موقعیت فرودست تر زنان در بازار کار نقش مهمی در آن ایفا می کند. از سوی دیگر گسترش و رسوخ هر چه بیشتر ایده برابری زنان و مردان در درون جنبش کارگری نیز که می تواند بخشی از ضعف این جنبش را  در حوزه سازماندهی زنان برطرف سازد نیازمند جهت گیری هر چه بیشتر جنبش زنان به سمت اعماق و توجه بیشتر به شرایط زنان کارگر است. در حقیقت بهبود عمومی نقش و جایگاه زنان زحمتکش در جنبش کارگری از نقاط اصلی اتحاد پایدار جنبش کارگری و جنبش زنان است و این شدنی نیست مگر این که جنبش زنان ما نیز از خواست های محدود و آرایش دفاعی کنونی خویش فراتر رود و نیاز خود به توده ای تر را از طریق نفوذ عمیق تر در میان زنان کارگر و زحمتکش عملی سازد. واقعیت این است که جنبش محدود مانده در میان زنان تحصیل کردۀ متعلق به طبقات میانی و بالا نمی تواند فاعل انقلاب بزرگی باشد که ما در نظام ارزشی و فرهنگی به آن نیاز داریم. جنبش زنان ایران اکنون تثبیت شده تر و رزمنده تر از آن است که به سرنوشت مصیبت بار زنان زحمتکش بی اعتنا بماند. این جنبش به مرحله ای رسیده است که برای گستراندن و توانمندتر ساختن خود به چرخش قاطع به چپ و به درآمیختن با پیکارهای طبقاتی کارگران و زحمتکشان نیاز دارد. تمرکز روی مسائل و شرایط این چرخش باید یکی از اولویت های اصلی ما باشد. جنبش زنان در درآمیختگی با پیکارهای طبقاتی کارگران و زحمتکشان این جنبش را فمینیستی می کند و خود نیز از رهگذر آن با نیروی وسیع زنان زحمتکش و حضورش در میدان مبارزه برای حقوق برابر نیرومندتر می شود.

 

۱۱ - بخش بزرگی از کارگران ایران در شاخه های مختلف بخش خدمات کار می کنند؟ وزن و اهمیت کارگران این بخش را در مجموعه مبارزات طبقه کارگر ایران چگونه ارزیابی می کنید؟

بخش های مختلف نیروی کار ایران به علت موقعیت کاری شان از قدرت تاثیرگذاری یکسانی برخوردار نیستند. نقش نیروی کار بخش خدمات، بویژه بخش هایی که کارکرد آنها با چرخش عادی زندگی شهری گره خورده است به موازات رشد شهرها و گسترش شهرنشینی افزایش یافته است. این افزایش در آمارهای مربوط به جایگاه بخش های مختلف اقتصاد در تولید ناخالص ملی نیز بازتاب یافته است. براساس آمار بانک جهانی در سال 2007 سهم بخش خدمات شامل خدمات دولتی در تولید ناخالص داخلی ایران به بیش از 56 درصد رسیده است. این سهم برای بخش نفت و گاز به 25 درصد و برای بخش کشاورزی به حدود ده درصد رسیده است. البته دامنه تاثیرات بخش خدمات فقط با رشد کمی آن تعریف نمی شود، بلکه دامنه تاثیرات اجتماعی است که عامل تعیین کننده به شمار می رود. مثلا یک اعتصاب مشترک کارکنان بخش مترو و اتوبوس رانی تهران می تواند پایتخت 12 میلیونی را برای ساعت ها فلج کند و خسارت هنگفت و ضربه سنگینی به دولت وارد سازد، در حالی که یک اعتصاب کارگری در یک واحد تولیدی مستقر در حاشیه شهر هر چند به متوقف شدن روند تولید در آن واحد بیانجامد اما دامنه تاثیرات آن در سطح همان واحد محدود می ماند. معلمان ایران اگر یک روز اعتصاب سراسری صورت دهند، خبر اعتصاب و مطالباتی را که پایه آن شده است را به هیچ وجه نمی توان پنهان کرد، اما اعتصاب کارگران یک کوره پزخانه الزاما چنین نیست. رفتگران یک هفته اگر در اعتراض به عدم دریافت دستمزد از خالی کردن زباله ها خودداری کنند، تمام شهر به زباله دانی تبدیل خواهد شد و کارفرما و دولت نه فقط با خود کارگران اعتصابی که با نیروی متراکم نارضایتی توده ای و داوری مردم روبرو می شوند، در حالی که اعتصاب یک واحد سنگبری یا مرغداری یا تولید کاشی چنین دامنه تاثیرات گسترده ای ندارد.  اهمیت بخش خدمات در مجموعه مبارزات طبقه کارگری اکنون در حدی است که بعید است بدون تحرک وسیع آن جنبش کارگری اصولا بتواند از موقعیت تدافعی کنونی به موقعیت تعرضی در آینده گذر کند.

 

۱۲ - به نظر شما ، آیا کارگران فقط کسانی هستند که کار یدی انجام می دهند یا مزد یا حقوق بگیران کارهای فکری را هم می توان جزو طبقه کارگر به حساب آورد؟ مثلاً معلمان را هم  ( که گروه شغلی بسیار وسیعی هستند ) می توان جزیی از طبقه کارگر به حساب آورد؟

 

تغییرات دامنه دار در ساختار نیروی کار، در مفهوم کار و پیوند فزاینده کار یدی و فکری در متن پیشرفت های تکنولوژی و فن آوری در بسیاری از رشته های خدمات و صنعت در طی دهه های اخیر، مفهوم محدود از طبقه را دگرگون ساخته است. گروههایی نظیر معلمان و پرستاران و بسیاری دیگر از گروههای مزد و حقوق بگیر جامعه نه تنها جزو طبقه کارگر محسوب می شوند بلکه نقش و جایگاه مهمی در مبارزات طبقه کارگر ایفا می کنند.

 

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©