Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
پنجشنبه ۳ آذر ۱۳۹۰ برابر با  ۲۴ نوامبر ۲۰۱۱
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :پنجشنبه ۳ آذر ۱۳۹۰  برابر با ۲۴ نوامبر ۲۰۱۱

خطر جنگ و جنگ واقعی

رضا سپیدرودی

 

در هفته های اخیر در حوزه روابط پر تنش بین المللی دو خطر در رابطه با ایران در کانون توجه قرار گرفته است که عبارت است از احتمال وقوع جنگ و تحریم های بی سابقه جدید. اما در همه آژیرهایی که در هفته های اخیر به صدا درآمده اند و در واکنش همه طیف های مختلف افکار عمومی و گرایش های سیاسی مستقل از نظام اسلامی که از طریق بیانیه های جمعی و گروهی نسبت به خطر جنگ به حق واکنش نشان داده اند، مخالفت با تحریم ها اگر مطرح بوده صدای دوم به شمار می رفته است. این در حالی است که جنگ اگر یک احتمال است، تحریم های جدید و بی سابقه یک واقعیت تکان دهنده است که عملا شروع شده است. کانادا از روز دوشنبه گذشته صادرات اجناس مربوط به صنعت نفت و گاز و پتروشیمی و داد و ستد با بانک مرکزی را تحریم کرده است. انگلیس اقدامی مشابه صورت داده است. فرانسه اعلام کرده که قصد دارد متحدان غربی خود را متقاعد کند تا  تحریم های گسترده و یکپارچه ای را به سرعت علیه بانک مرکزی ایران و نیز خدمات فروش نفت ایران اعمال کنند. وزارت امور خارجه‌ی آمریکا نیز تاکید کرده که تحریم های تازه صنایع نفت و گاز و پتروشیمی ایران، موسسه‌های تحت نظارت نهاد ریاست‌جمهوری و خدمات و کالاهای پشتیبانی صنعت نفت ایران را شامل می‌شود. تحریم های جدید زدن شاهرگ اقتصاد ایران است. در اقتصاد بحران زده و ورشکسته ایران، نفت کالای اول صادراتی است، صنایع گاز و پتروشیمی کالای دوم. عمده درآمدهای بانک مرکزی نیز از دلارهای نفت و گاز است و همین بانک است که از طریق شبکه بانکی زیر مجموعه خود، بخش عمده نظام داد و ستد را سامان می دهد. تحریم این سه حوزه، سقوط آزاد اقتصاد ایران را بیش از پیش شتاب خواهد داد.

 

کشورهای غربی و متحدان شان مدعی هستند که هدف تحریم ها واداشتن رژیم تهران به دست برداشتن از برنامه هسته ای است ولی توضیح نمی دهند که چطور می خواهند رژیم تهران را به کاری که می خواهند وادار کنند. آنها محتوای فشار بر رژیم اسلامی را مسکوت می گذارند تا همدستی تبهکارانه روشی را که درپیش گرفته اند با روشی که رژیم اسلامی در حق مردم ایران به کار می برد  از افکار عمومی پنهان کنند.

 

در حقیقت تحریم تنها به شرطی ممکن است بر رژیم اسلامی فشار وارد کند که مردم را از فرط استیصال و فلاکت به شورش بکشاند. زیرا رژیمی که درست در اوج فشار تحریم ها سه هزار میلیارد تومان اختلاس در آن صورت می گیرد و رهبرش رسما می گوید قضیه را "کش" ندهید، و مجلس اش پرونده چنین اختلاس بی سابقه ای را در نهایت بی شرمی ماست مالی می کند، مسلما خود به عنوان حاکم بر مردم از تحریم متاثر نمی شود.

 

 تحریم در روایت طراحان مدافعان آن خواه بدانند و به آن اقرار کنند، خواه پنهان نمایند، قرار است چنان گرسنگی و حتی قحطی توده ای بوجود آورد که قطعیت انفجار اجتماعی رژیم را مجبور کند در برابر گرگ های "جامعه بین المللی" یعنی پادوهای سیاسی دیکتاتوری سرمایه مالی در غرب زانو بزند و به خواست آنها تسلیم شود. عملا هم هزینه تحریم ها را  همین حالا کارگرانی که گروه گروه از کارخانه های بحران زده اخراج می شوند، زحمتکشانی که ماه به ماه حقوق نمی گیرند، بازنشسته هایی که دستمزدهایشان پرداخت نمی شود، بیماران بی بضاعتی که با لباس بیمارستان و دست و پای شکسته و سوخته به عنوان آشغال در جاده های حاشیه شهر رها می شوند، می پردازند. این لایه های محروم و زحمتکش جامعه هستند که قربانیان اصلی تحریم ها به شمار می روند. فشار تحریم های مرگبار قبل از همه بر آنانی وارد می شود که بضاعت و پس اندازی برای مقاومت در برابر فقر و بیکاری گسترده تر ناشی از سقوط آزاد اقتصاد و بریده شدن شاهرگ هایش برایشان باقی نمانده است.

 

این که قربانیان تحریم ها صدا ندارند؛ این که تحریم فاجعه ای هزار رنگ است که هر گوشه آن با حلقاتی کم پیدا در زنجیره ای بلند از وقایع و تصمیات در دو سو وصل است، و همین، میدان مانور وسیعی برای پنهان شدن پشت عوامل فرعی هم برای جمهوری اسلامی و هم برای دولت اسرائیل و  قدرت های امپریالیستی  فراهم می کند، در این واقعیت تلخ تجربی که تحریم بیش از همه از میان لایه های محروم جامعه قربانی می گیرد ذره ای جای تردید نمی گذارد.

 

 آن چهره پلید تحریم که قرار است اشک تمساح دروغین برای دمکراسی و حقوق بشر از یک سو و ادعاهای استقلال سیاسی رژیم اسلامی از سوی دیگر آن را پنهان سازد همین است. روشن است که این هر دو ردا عاریتی است و به تن هر دو طرف زار می زند. آیا آنان که به قیمت به ذلت کشیده شدن بیش از پیش اکثریت عظیم مردم ایران از تحریم ها دفاع می کنند، چشم ندارند که ببیند فقر و فلاکت گسترده چگونه نقدا و بلافصل مائده ای برای آسیب های هزارتوی اجتماعی در جامعه ما شده و پایه ای برای تعریض آن فراهم کرده است؟ و نمی بینند که چطور همین محصولات فقر خود به بازاری "شکوفا" برای باندهای حکومتی تبدیل شده؟ آیا دست های مافیای نظامی امنیتی حاکم را پشت قاچاق مواد مخدر، قاچاق کالا، تن فروشی و نظایر آنها نمی بینند؟ چه کسی گفته است اوج تهیدستی و فلاکت الزاما نقطه شورش است؟ و چه کسی می تواند ثابت کند شورش های ناشی از استیصال الزاما به تاسیس دمکراسی منجر می شوند؟ مدافعان تحریم اگر راست می گویند آیا برای شکل گیری و تاسیس دمکراسی همین روش مجازات مردم بیگناه را برای طراحان تحریم ها هم حاضرند تجویز کنند؟

 

آیا ملتی اسیر که هم از سوی رژیمی هار و وحشی بشدت سرکوب می شود و هم آخرین لقمه های نانش در اثر تشدید بحران  اقتصادی و تحریم ها از دستش می رود، مقاوم تر است یا ضعیف تر؟ آیا گسترش فقر در شرایطی که رژیمی سرکوبگر راه بر سازمان یابی مردم بسته است و هر جوانه ای را در این مسیر با بیرحمی هر چه تمامتر لگدکوب می کند بیشتر به سمت آسیب های اجتماعی و از هم پاشیدگی جهت گیری می کند یا ملتی که کمتر دغدغه نان و سرپناه دارد از شرایط بهتری برای اندیشیدن به حقوق و آزادی های انسانی خویش برخوردار است؟ از آن سو هم داعیه استقلال جمهوری اسلامی، طبعا برای مردم ایران ردایی عاریتی است. نظام جمهوری اسلامی البته مستقل است؛ اما همانقدر مستقل است که یک غده خطرناک سرطانی در بدن انسان. استقلالش از جنس مردم نیست، در همه جهات علیه مردم است. از خون مردم تغذیه می کند؛ ولی آنچه از این تغذیه رشد می کند غده ای کشنده است که برای نجات بیمار باید هر چه زودتر جراحی شود. جمهوری اسلامی تجسم بی حقی ملت ایران و نفی حق تعیین سرنوشت مردم است؛ حقی که پایه هر استقلال سیاسی برخاسته از مردم است و استقلال راستین سیاسی بدون آن اصولا نمی تواند معنای مثبت داشته باشد. بنابراین همانقدر که داعیه مقابله با برنامه های هسته ای این نظام برای توجیه تحریم های مرگبار اقتصادی ایران به گوهر خویش ضد مردمی است، استقلال سیاسی جمهوری اسلامی نیز چنین است.

 

آن دسته از مخالفان جنگ که از جایگاه حقوق بشر با چنین خطری به مخالفت برخاسته اند ناگزیرند صدای اعتراض خود را هم علیه شیادی سخنگویان سیاسی دیکتاتوری سرمایه مالی در غرب بلند کنند، هم علیه ماجراجویی های خطرناک و بلندپروازی های اتمی رژیم سرکوبگر اسلامی. این تنها جایگاه شایسته مدافعان راستین حقوق بشر در جنگی است که هم اکنون علیه مردم ایران جریان دارد  و روز به روز هم شدیدتر و بیرحمانه تر می شود.

 

پنجشنبه ۳ آذر ۱۳۹۰ برابر با ۲۴ نوامبر ۲۰۱۱

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©