Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۱ برابر با  ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۱  برابر با ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲
ترور شخصیت، تخریب ارزش ها

 

 

ترور شخصیت، تخریب ارزش ها!

آموزه های پرویز ثابتی و حسین شریعتمداری ها

 «بخش دوم»

 

نامدار بینام

 

در بخش اول از این مطلب به برخی از شیوه های ناپسند در زمینه ترور شخصیت و تخریب ارزشها اشاره نمودیم و در این قسمت سعی خواهم نمود به قسمتهایی از افشاگریهای آقای ایرج مصداقی و اعلامیه هیئت اجرایی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) که پیرامون آقای وزیر فتحی و موضوع ترور شخصیت شکل گرفته است بپردازیم.

بدون شک پرداختن به این موضوع نه تنها برایم مهم بوده بلکه آنرا وظیفه خود دانسته ام، زیرا آقای ایرج مصداقی، وزیر فتحی ، هیئت اجرایی راه کارگر و دیگر دوستانی که در این زمینه بعنوان موافق و یا مخالف ابراز نظر نموده اند جزیی از سرمایه سیاسی مردم ایران بوده که هرکدام توانسته اند با تحمل رنجهای بسیار بخشی از وظایف مسئولانه خود را در قبال تعهدات اخلاقی و سیاسی که با مردم خود پذیرفته و داشته اند در پروسه عمل به اثبات رسانند، هرچند ممکن است در زندگی سیاسی خود اشتباهاتی داشته باشند.

بر کسی پوشیده نیست که آقای ایرج مصداقی و وزیر فتحی بهمراه خانواده های خود همچون هزاران زندانی سیاسی دیگر دوران سخت زندان را توائم با شکنجه های جسمی و روحی بسیار تحمل نموده و هرکدام از آنها متناسب با شرایط و توان خود شکل زندگی و مبارزه بیرون از زندان را انتخاب نموده و بدان عمل کردند.

شناخت آقای ایرج مصداقی از وزیر فتحی مربوط امروز نیست و سازمان راه کارگر و هیئت اجرایی آن نیز امروز متولد نشده اند. آقای ایرج مصداقی، وزیر فتحی، هیئت اجرایی راه کارگر و دیگر زندانیان شناخته شده تا قبل از شروع اولین جلسه دادگاه نمادین تریبونال در صحن علنی رسانه ها نه تنها اختلافاتی جدی در این سطح نداشته اند بلکه می شود گفت نمی توان آنها را به القابی که بعد از برگزاری دادگاه تریبونال نثار هم نموده اند آذین نمود.

آقای ایرج مصداقی بعنوان یکی از زندانیان سیاسی و چهره های مخالف رژیم اسلامی نزد نیروهای سیاسی شناخته شده است و بنابر وظیفه ای که خود احساس نموده است، توانسته بخشی از جنایات رژیم اسلامی را نزد افکار عمومی افشاء کرده و با تحمل درد و رنج در فعالیتهای شبانه روزی خود پرده از چهره کریه جناحهای مختلف رژیم اسلامی بردارد و افشای جنایات آنها را مستند، ماندگار و رسانه ای نماید. این عمل آقای ایرج مصداقی در بین مخالفین رژیم اسلامی در نوع خود بی نظیر و جای بسی قدردانی و تشکر را دارد.

آقای وزیر فتحی نیز همچون ایرج مصداقی از زندانیان سیاسی شناخته شده است. او نیز سپری نمودن یک دهه دوران جوانی توائم با رنج در زندان بهمراه اعدام برادرش توسط رژیم اسلامی و مرگ پدر بر اثر شوک حاصله از این جنایات را با خود بهمراه دارد. ایشان افشاگریهای ارزشمند خود را نزد گالیندوپل زمانی شجاعانه بیان نمود که از در و دیوارهای زندانهای رژیم اسلامی خون می بارید و از رسانه های دنیای مدرن نیز خبری نبود. ناگفته پیداست آقای وزیر فتحی در اندک زمانی که ناچار شده از کشور خارج شود، توانسته است بخشی از تجربیات زندان خود را بیان نموده و پیرامون جنایات رژیم اسلامی افشاگری نماید.

با چنین اوصافی نمی توان گفت افراد مورد بحث یک شبه تغییر ماهیت داده اند ولذا مستحق چنین القاب ناروایند، القابی را که تنها می توان از عناصری انتظار داشت که با فرهنگ ملی، انقلابی و انسانی بیگانه اند.

آیا باید همان گفتمانی را بازتولید نمود که بارها از طرف جنایتکاران رژیمهای شاه و شیخ علیه اپوزیسیون ملی و انقلابی بکار گرفته شده است. آیا از فرهنگ سیاسی بی بهره ایم و سیر قهقرایی و مرور زمان نیز شامل حرمت انسانی شده است؟

براستی چه شده است که در اندک زمانی آقای ایرج مصداقی ناچار شده است به افشاگری علیه وزیر فتحی برآید و در برابر هیئت اجرایی راه کارگر در این سطح وارد عمل یا عکس العمل شود؟

 

افشاگریهای آقای ایرج مصداقی

آقای ایرج مصداقی بعد از انتشار مطلبی با امضای وزیر فتحی که بلافاصله بعد از انتشار آن در چند سایت با اعتراض فتحی مواجه شده و آنرا از صفحه خود حذف نمودند، برآشفته شده و برای دفاع از خود در مقابل آن مطلب و بطلان آن دیدگاه نقطه نظراتی را ایراد نموده و دست به افشاگری "شخصیت "وزیر فتحی زده است.

در این مطلب قصد نخواهم داشت به درستی و یا غلط بودن تحلیلی بپردازم که آقای مصداقی از آن نام می برد زیرا آن مطلب اساسا از آقای فتحی نبوده و ایشان بطور مسئولانه از سایتها خواستند تا این مطلب که به غلط با امضای او درج شده بود حذف گردد. اما چگونه است که آقای ایرج مصداقی در پاسخ به آن تحلیل به تخریب شخصیت روی آورده است آیا برای درستی و یا بطلان بودن آن تحلیل نمی شد با وزیر فتحی تماس نگرفت، آیا ایشان هیچگونه کانال ارتباطی همچون، تلفن، ایمیل، اسکایپ، فیسبوک، ام اس ان مسنجر و یا دوستان مشترکی نداشت تا از آن طریق مسائل و اعتراضات خود را با وزیر فتحی درمیان گذارد و به اصل موضوع پی برد؟

به چه دلیل آقای مصداقی بر افشاگریهای خود علیه شخصیت وزیر فتحی اصرار داشته و آنرا در سایت خود منتشر کرده و تاکنون از سایت برنداشته است در حالیکه آقای وزیر فتحی اعلام نموده است آن مطلب از ایشان نبوده و آنرا از سایتها حذف کرده اند؟

در این افشاگریها و مقاله بعدی ایشان(حکم تاریخی دادگاه لاهه و ...) مسائل و پرسشهای مختلفی طرح شده است که نقد، پاسخ، تائید و یا رد آن بحثهای بسیار را طلب می کند که در حوصله و حیطه این بخش نمی گنجد. اما می شود نکاتی از آنها را بطور کلی طرح و بحث کرد.

آقای مصداقی افشاگریهای خود را اینگونه آغاز می کنند: وزیر فتحی هوادار دکتر شریعتی چرا و چگونه «رفیق» شد؟

آقای مصداقی آگاه تر از آن است که نداند آنچه کمونیستها را با دیگر افراد و گروههای اجتماعی نزدیک می سازد و یا آنها را موظف می سازد تا در مناسبات خود دیگر همراهان را با احترام رفیق خطاب نمایند، تنها آذین نمودن افراد به باورهای کمونیستی و سوسیالیستی زیر بیرق سرخ نیست بلکه اعتقاد و پایبندی افراد به مبارزه طبقاتی برای برقراری آزادی، عدالت اجتماعی، نفی استثمار و هرگونه تبعیض در جامعه است.

متاسفانه افراد و گروههای بسیاری بودند و هم اکنون نیز هستند که به عناوین و القاب مختلف در حرف خود را کمونیست و سوسیالیست می نامند اما در عمل نه تنها چپ و مدافع منافع زحمتکشان نیستند بلکه آب به آسیب دشمن طبقاتی کمونیستها می ریزند. از یاد نباید برد که چگونه باندهای کیانوری و فرخ نگهدار یکی از بزرگترین و خوشنامترین سازمانهای سیاسی چپ خاورمیانه را زیر نام کمونیسم به بیراهه برده و خسارات جبران ناپذیری را بر جنبش ملی و چپ ایران وارد نمودند!

آیا بر چنین عناصری (کیانوری و فرخ نگهدار ) که در مقاطعی از تاریخ مبارزات سیاسی خود مرارتهایی را نیز کشیده اند می توان نام رفیق را اطلاق نمود؟

بر فرض اینکه آقای فتحی در گذشته هوادار شریعتی بوده و اکنون نیز مسلمانی دو آتشه باشد، آیا تمام مسلمانان از یک قالب فکری و سیاسی پیروی می کنند، وقتی رژیم اسلامی تفتیش عقاید را در قانون اساسی ارتجاعی خود ظاهرا ممنوع نموده است آیا مضحک نخواهد بود اگر فرد دمکراتی در دنیای "مدرن" از دیگران بخواهد تا یک فعال سیاسی را وادار به تفتیش عقاید بنماید، آیا کسی همچون وزیر فتحی که در گذشته وفاداری خود را به دفاع از حقوق محرومین نشان داده و علیه ارتجاع اسلامی حاکم رزمیده است و چندی پیش در دانشگاه برکلی ضمن افشای جنایات رژیم اسلامی خود را سوسیالیست معرفی می کند، آیا سزاوار احترام و کلمه رفیق نیست!

آقای مصداقی در ادامه می فرمایند: هیچ‌گاه گذشته‌ی افراد و یا وابستگی‌های سیاسی و ایدئولوژیک شان برایم مهم نبوده و نیست.

آیا ایشان برخلاف گفته خود در ابتدا وابستگی سیاسی و ایدئولوژیک وزیر فتحی را نشانه نگرفته است، ایشان با باورهای وزیر فتحی مشکل دارند و یا دیدگاه سیاسی و رفقاتهای او، آیا وزیر فتحی تا قبل از اولین جلسه دادگاه نمادین تریبونال حکم یک زندانی سیاسی خوشنام و مورد حمایت را برای ایرج مصداقی را نداشته است؟

آیا اگر فردی آقای مصداقی را نشناسد و این افشاگریها را بخواند با همان استدلالها از آقای مصداقی نخواهد پرسید شما از چه موضع سیاسی و ایدئولوژیک، بنیان فکری و سیاسی و شخصیتی وزیر فتحی را به چالش گرفته اید!

اتفاقا آقای مصداقی هم گذشته افراد برایش مهم است و هم وابستگی سیاسی و هم ایدئولوژیک آنها، متاسفانه او شدیدا ضد چپ است اما احترام آقای مصداقی تنها شامل چپهایی می شود که بدست جنایتکاران شاه یا شیخ کشته شده اند و می فرمایند: بارها سر تعظیم را در مقابل‌شان فرود می‌آورد و ارادت قلبی‌‌اش را نثار آرمانشان می‌‌کند اما با جملات و کلمات ناپسند چپهایی را که هنوز زنده اند و به پیکار ادامه می دهند را به ناسزا میگیرد از نظر ایشان چپی خوب است که مرده باشد و تنها بشود از نام نیکش در مناسبتها یاد کرد.

براستی آقای مصداقی از کدام آرمان امثال احمدزاده و جزنیها سخن می گوید و در مقابل چه آرمانی سرتعظیم فرود می آورد؟ آیا آرمان کمونیستی آنها رهایی ملت ایران از دست امپریالیسم و نوکر داخلیش نبود. آیا آن رهبران در بدترین شرایط سرکوب حاضر شدند تقاضای کمکهای انساندوستانه از امپریالیسم بنمایند تا ملت ایران را از چنگ نوکرش نجات دهد. آیا آنها خواهان تحریم و نهایتا جنگ و نابودی زیرساخته های کشور بودند.

آیا آرمان و باورهای سیاسی جزنیها به راه کارگر نزدیک است یا ایرج مصداقی، آیا با نگرش آقای مصداقی مبارزه ضدامپریالیستی احمدزاده ها دیگر دوره اش تمام نشده زیرا نوکران قطری و شیوخ عربستان امروز چهره و نقشی انسانی بخود نگرفته و ناجی ملتها نشده اند؟

اصولا آقای مصداقی با کدامیک از گروهای چپ زنده میانه خوبی دارد و مبانی نظری و سیاسی آنها را نسبتا می پسندد، دیدگاه آن چپ "زنده و پویا" نسبت به امپریالیسم، تحریم و حمایتهای بشر دوستانه اش چگونه است؟

آقای مصداقی در مطلب (حکم تاریخی دادگاه لاهه و ... ) عنوان می کند: هرکس که کتاب «دوزخ روی زمین» من را خوانده باشد می‌داند که گرایش مذهبی ندارم.

البته این حق آقای ایرج مصداقی است که گرایش مذهبی داشته باشد یا غیر. اگر کسی کتاب ایشان را نخوانده باشد و یا به چنین نتیجه ای نرسیده باشد یقینا این حق را نخواهد داشت بقصد تجسس و تفتیش عقاید باورهای شخصی او را مورد پرسش قرار دهد. اما اگر کسی بخواهد با همان منطق، افشاگریهای آقای مصداقی را دنبال کند آیا از ایشان نخواهد پرسید: کی و به چه دلیل گرایش مذهبی خود را کنار گذاشته اید و یا هم اکنون ایدئولوژی شما چیست زیرا بین گرایش مذهبی و باور مذهبی فرق بسیار است و ادامه این موضوع تکرار همان مکررات خواهد شد.

ایشان از وزیر فتحی بعنوان هوادار شریعتی و مسلمان دوآتشه نام می برد که برای به دست آوردن دل حضراتی که امروز دم‌اش را باد می‌دهند از «رژیم اسلامی» می‌گوید.

اکثرا پذیرفته ایم که تفتیش عقاید ممنوع بوده و هیچکس حق تجسس در اعتقادات شخصی دیگر افراد را ندارد چه مسلمان دو آتشه باشد، چه مجاهد، چه منافق و یا کمونیست کافر. نه هوادار شریعتی بودن جرم است و نه مسلمان بودن.

اگر مسلمانی به باور جدیدی رسید آیا باید او را وادار به اعترافات تلویزیونی و رسانه ای نمود، آیا افراد و گروههای کمونیستی حق نخواهند داشت دیگر افراد آزادیخواه و برابری طلب را به صرف مسلمان بودن، رفیق خطاب نمایند و یا مسلمانان باید بساط و سرفه خود را از کمونیستهای "کافر" جدا نمایند تا نجس نشوند؟

تاکنون گروههایی با برداشتهای خاص از افکار شریعتی خود را هوادار او معرفی کرده اند، شریعتی نزد عده ای از سیاسیون ایرانی بعنوان فردی خوشنام و موثر شناخته می شود و بخشی نیز عکس آنرا فکر می کنند اما اصطلاح "مسلمان دوآتشه" می تواند معانی و تصاویر متفاوتی را نزد خواننده تداعی کند، آیا مسلمانان دوآتشه از نوع حزب الهی های پیرو خمینی اند و یا مسعود و مریم، آیا آتش بنیادگرایی آنها به داغی طالبان است یا اخوان المسلمین؟

آقای مصداقی مدعی است: "از چیزی در حق او(وزیر فتحی) فروگذار نکرد و همه‌ی تجربیاتش را در اختیار او گذاشت..."که بطور همه جانبه وزیر فتحی را در ترکیه همراهی نموده است از کمک مالی تا راهنمایی در مورد مسائل مربوط به پناهندگی ...

معمولا افراد مسئول براساس وظیفه ای اخلاقی که در خود احساس می کنند متناسب با توان خود به چنین رفتارهایی پسندیده ای مبادرت می ورزند. رفتارهایی که بسیاری از یاران و همراهان دردمند دیروز و مدعیان امروز متاسفانه از انجام آن طفره رفته و یا در انجام آن کوتاهی می نمایند.

سوای کم و کیف کمکها و راهنمایی های آقای مصداقی و طرح نادرست آنها در محافل رسانه ای، لازم می دانم مراتب تشکر خود را از ایشان ابراز دارم.

بر کسی پوشیده نیست که رژیم اسلامی در همه زمینه ها عرصه را بر زندگی مردم ایران تنگ نموده است و کمتر کسی وجود دارد که از فشار و جنایات این رژیم در امان مانده باشد. هیچکدام از مردم ایران سزاوار چنین حاکمیت ارتجاعی و ضدبشری نمی باشند، باید به آنها حق داد تا براساس اراده خود با این رژیم مبارزه کنند و به میل خود شکل زندگی را انتخاب نمایند.

طبیعی خواهد بود که موقعیت، شرایط و توان افراد در ایران علیرغم فشارهای رژیم اسلامی یکسان نبوده و نخواهد بود. مسلم است که افراد برای دستیابی به امنیت، امکانات بهتر و فرصتهای بیشتر راه های عقلانی و انسانی متفاوتی را برحسب موقعیت و مسئولیتی که دارند جستجو خواهند کرد. شکل و راهکارهایی که افراد گزینش می نمایند ممکن است نسبت به دیگری متفاوت باشد.

هیچکس محکوم نیست تا ابد زیر سایه رژیم اسلامی عمرش را سپری کند یا دیگران را به زندگی در زیر چتر ناامنی آن ترغیب نماید. شاید کسانی باشند که بتوانند و یا بخواهند در این دایره ترس و نومیدی گذران کنند و عده ای نیز باشند جان برکف در تقابل با این سپاه تاریکی به مخالفت برخیزند اما ممکن است افراد یا خانواده هایی نیز باشند که وضعیت زندگیشان ایجاب کند سرنوشتی دیگری را برای خود رقم زنند.

آقای مصداقی در ادامه مدعی است که وزیر فتحی در کشور مشکلی نداشته و چنانچه مشکلی داشت او هم مثل ده ها زندانی مجاهد می بایست در زندان اعدام می شد و یا مانند تنی چند از هواداران شریعتی از زندانی به زندان دگر منتقل می گردید. ایشان توضیح می دهد فتحی نه تنها با کسانی که زندانی و یا اعدام شده اند "قابل قیاس" نیست بلکه در پروژه های نان و آبدار عسلویه و شرکتهای مهندسی در کنار کارگران، تکنسینها و مهندسین مشغول بکار بوده است و این دوران را با زرنگی جزء مبارزات خود به حساب آورده در حالی که از در و دیوار کشور خون می بارید.

آقای مصداقی در همین افشاگریها مدعی می شود که وزیر فتحی بدلیل وضع بد اقتصادی مبادرت به خروج نمود و در ادامه می افزاید که ایشان در پروژه های نان و آبدار عسلویه مشغول بکار بوده است!

متاسفانه نمی دانیم کدامیک را باور نمایم آیا عدم همراهی وزیر فتحی بعنوان یکی از زندانیان شناخته شده دهه شصت با دادگاه نمادین تریبونال باعث عصبانیت و تنفر آقای مصداقی شده است یا هم نشینی آقای مصداقی با قضات چنین دادگاهی!

اگر آقای مصداقی مشکلات حقوقی و اقتصادی جامعه کارگری ایران را می شناخت، پی می برد که جامعه ایران نیز مانند دیگر جوامع سرمایه داری، طبقاتی است. با این تفاوت که حضور نظامیان، دستگاههای اطلاعاتی و مدیران دولتی در چنین پروژه هایی بقدری پر رنگ است که اجازه نخواهند داد رقیبانی در این عرصه عرض اندام نمایند چه رسد به زندانی پیشانی سفید و دردمندی که از سرناچاری مجبور است بدور از خانواده و در شرایط بد جوی و هوای شرجی مشغول باشد. چنین پروژه هایی همیشه انبانی برای غارت و زد و بند شرکتهای بزرگ بین المللی و مدیران دولتی بوده است و حاصلی جز رنج و استثمار برای جامعه کارگری ایران نداشته است.

متاسفانه آقای مصداقی مبارزه را مختص زندانیان سیاسی و تنها در درون زندان قلمداد می نماید. از نظر ایشان چنین برمی آید چنانچه کسی به زندان نرفت و یا در زندان نماند و یا اعدام نشد، نمی تواند ادعای مبارزه با رژیم را داشته باشد.

آیا باید تنها در زندان بود تا بتوان ادعای مبارزه کرد، آیا مردمی که بطور روزمره حکومت اسلامی را تحت عناوین و بهانه های مختلف به چالش می گیرند در حال مبارزه بسر نمی برند، آیا مردمی که در کارخانه ها، مدارس، دانشگاهها، بازار و خیابان بطرق گوناگون به سیاستهای رژیم اعتراض می نمایند در حال مبارزه نمی باشند، آیا همه آنها در اوین و دیگر زندانها بسر می برند؟

آیا به هر موضوع ساده و ابتداعی که بنگریم آثاری از مبارزات علنی و مخفی مردم و از جمله فعالین سیاسی را نمی شود دید. آیا هدف از مبارزه دستگیر شدن و بسر بردن در زندان و در نهایت اعدام و قهرمان سازی است یا حضور در میان مردم و گسترش آگاهی و مبارزات سراسری نیز جزیی از وظایف سیاسیون می باشد؟

اگر افراد و گروههایی برحسب هوشیاری پلیس رژیم، اشتباهات فردی و یا مواضع غلط و سیاستهای غیر مسئولانه رهبران خود گرفتار رژیم ارتجاع و یا دیکتاتوری جنایتکار شدند، دیگران نیز موظف خواهند بود همان طریق را طی نمایند. دفاع از حقوق زندانیان سیاسی و غیر سیاسی که در زندانها و بیدادگاههای رژیم اسلامی گرفتار شده اند وظیفه همگان است و نباید آنرا مختص افراد و گروههای خاصی نمود. با تمام این اوصاف حمایت از حقوق عادلانه همه زندانیان به معنای تائید خطوط سیاسی و یا رفتار و اعمالی که در گذشته انجام داده و یا هم اکنون انجام می دهند نخواهد بود.

ما نباید افتخارات خود را محدود به تعداد زندانیان و ارقام اعدام شدگان نمائیم. ما وظیفه خواهیم داشت بطرق گوناگون نیروهای مردمی و ارزشمند خود را حفظ نموده و برای سلامتی و رهایی آنها سیاستهای مسئولانه اتخاذ نمایم. در مقابل رژیم جنایتکار اسلامی مخالفین بسیاری صف آرایی نموده اند که جملگی یک هدف و راهکار را دنبال نمی کنند، چه بسا بخشی از این مخالفین رژیم اسلامی بتوانند با جناحهایی از حاکمیت و یا قدرتهای بیگانه کنار آیند اما نتوانند همدیگر تحمل کنند و در صف اپوزیسیون دمکرات و انقلابی جای گیرند!

با چنین اوصافی تنها مخالفت با رژیم اسلامی نمی تواند نقطه ثقل ما باشد و در زندانهای آن بسر بردن نیز معیار سنجش مبارزین دمکرات و انقلابی نیز نمی باشد. زندان و اعدام مخالفین توسط رژیم اسلامی عمل جنایتکارانه است که از جانب حاکمان برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه ایجاد می شود. آنها با توسل به چنین شیوه هایی سعی دارند فضای سیاسی جامعه را دچار رکود نمایند، آنچه می تواند سبب نزدیکی و همراهی ما باهم علیه رژیم اسلامی گردد نه تنها مخالفت با آن است بلکه درجه اعتقاد ما به آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی است که می تواند عامل تعیین کننده در مناسبات ما باشد. پایبندی به چنین اصولی می تواند زمینه اتحاد و همکاری ما را بیشتر نموده و جنبش انقلابی را در مقابل ارتجاع و بیگانه تقویت نماید.

ایرج مصداقی مدعی است که وزیر فتحی به توصیه‌ی او "با «کانون زندانیان سیاسی در تبعید» در استکهلم تماس گرفت. بارها مجیز آن‌ها را گفت تا از این «کانون» تأئیدیه گرفت. در آن‌جا نیز مرا واسطه قرار داد."

آیا کانون زندانیان سیاسی در تبعید نیاز داشت تا یک زندانی سیاسی با آن سابقه، مجیز آنها را بگوید، یکی از وظایف چنین کانونهایی که اعتبار خود را از مبارزات زندانیان سیاسی کسب می نمایند آن است که همدرد و همراه یاران خود در جهت پیشبرد مبارزات علیه رژیم اسلامی باشند، آنها حق نخواهند داشت برای تاِئیدیه دادن به چنین اشخاصی از طریق رابطه و واسطه ای عمل کنند؟

آقای مصداقی می فرمایند: برای هرکس که با رژیم مبارزه کند احترام قائلم؛ چرا که دشمن اصلی را رژیم جمهوری اسلامی و باندهای آن می‌دانم. اگر رابطه خود با مجاهدین را تکذیب می‌کنم از این موضع نیست که هواداری از مجاهدین را «ضد‌ارزش» می‌دانم، خیر. در نگاه من «محافلی» در حد «هیات اجرایی» اساساً‌ قابل قیاس با مجاهدین نیستند.

بر این اساس باید گفت توهینها و بی احترامی هایی که آقای مصداقی نثار امثال وزیر فتحی و هیئت اجرایی سازمان راه کارگر نموده است لابد بدین خاطر بوده است که آنها با رژیم مبارزه نمی کنند و بخشی از جناحها و باندهای آن هستند! ایشان هواداری از مجاهدین را نیز ارزش می داند زیرا این سازمان در حال مبارزه با رژیم است و هیئت اجرایی اساسا با آنها "قابل قیاس" نیست!

آیا همه نیروهایی که با رژیم اسلامی مخالفند و با آن در حال مبارزه می باشند را می توان به عنوان اپوزیسیون دمکرات و انقلابی بحساب آورد. آیا شاخص ارزش گذاری نیروها و قیاسها آنها براساس مخالفت با رژیم است یا مولفه های دیگر همچون باورمندی و پایبندی به اصول دمکراتیک نقش تعیین کننده را خواهد داشت و مبارزه در جهت حرمت انسانی می تواند مرز بین ارزش و ضد ارزش را مشخص نماید.

آیا همه مخالفین رژیم اسلامی از جمله سازمان مجاهدین خلق به یک نسبت به این اصول باور دارند و در مناسبات داخلی خود و در پیوند با دیگر نیروهای اپوزیسیون این اصول ارزشی را بکار می برند. آیا آقای مصداقی از طی طریق و مخالفتهای سه دهه اخیر مجاهدین خلق بی خبر است. آیا سیر تحولاتی که در درون این جریان از سه دهه گذشته تاکنون وجود داشته نشان دهنده و بیانگر روندی دمکراتیک و ارزشمند بوده است. اصولا از نظر آقای مصداقی کدام نیروها با این رژیم مبارزه می کنند و آیا هر مخالفت، خشونت و راهکاری را می توان مبارزه و ارزش نامید. آیا شکل، شیوه، ماهیت و اهداف مبارزه یک جریان سیاسی نوع ارزشهای آن جریان را بیان، نمایندگی و دنبال نمی کند؟

یقینا بکارگیری خشونت، استفاده از شیوه های بیخردانه، عدم مسئولیت در حفظ جان اعضا و هواداران، عدم پاسخگویی در قبال اعضاء و هواداران، زدو بند ( سیاسی، اطلاعاتی، مالی و نظامی ) با شیوخ مرتجع و دستگاههای اطلاعاتی بیگانه، ساختار غیردمکراتیک درونی، بکارگیری انواع (فشار، تهدید، توهین، تهمت، زندان، شکنجه های روحی و روانی) بر منتقدین تشکیلاتی و دیگر بخشهای اپوزیسیون، عدم شفافیت و دهها موضوع دیگر را می توان برشمرد که نشان از عقب ماندگی سیاسی و تشکیلاتی سازمان مجاهدین خلق را دارد.

چگونه می توان برای سه دهه فعالیت سازمانی ارزش قائل بود که حداقل مناسبات انسانی را در درون ساختار خود بکار نبسته و با سیاستهای قدرت طلبانه و ارتجاعی خود خساراتهای جبران ناپذیری را بر جامعه سیاسی ایران وارد نموده است.

ارقام و لیست بلند بالای اعدام و زندان اعضای و هواداران نه تنها افتخاری برای رهبران سازمان مجاهدین خلق نیست بلکه ماهیت جنایتکارانه رژیم اسلامی و بی خردی رهبران این سازمان را نشان می دهد.

یکی از وظایفی که بهر دلیل آقای مصداقی تاکنون از آن سرباز زده برخورد انتقادی به مناسبات غیر دمکراتیک درونی و اشتباهات فاحش سیاسی این سازمان می باشد. آقای مصداقی در مقابل همان کسانی که بخاطر اجرای فرامین اشتباه رهبری مجاهدین خلق و خوی جنایتکارانه رژیم اسلامی جان باختند وظیفه داشته است برخوردی انتقادی و مسئولانه به این سازمان بنماید. چگونه است که او فردی همچون وزیر فتحی را بخاطر یک تحلیل ارائه نشده مورد بی مهری و انواع توهینها قرار می گیرد اما در مقابل جنایات رهبرانی که نفس را برمنتقدین و جدا شدگان خود حرام می دانند نه تنها آقای مصداقی افشاگری نمی نماید بلکه برای آنها ارزش قائل است و دیگران را نیز با آنها قابل قیاس نمی داند.

از کدام ارزشهای این سازمان باید سخن راند، از شعار رهبر خمینی و رئیس جمهور رجوی، از زمانیکه ترکمن صحرا غرق خون بود و کردستان زیر بمباران، از خالی نمودن دانشگاه در زمان انقلاب فرهنگی، از زمانیکه با یک جناح حاکمیت برای کسب قدرت سازش کرد، از مشی مسلحانه جدا از توده ها، از انقلاب ایدئولوژیک، از طلاق و ازدواجهای اجباری، از انحصار طلبی در شورای ملی مقاومت، از خالی نمودن میدان مبارزه و گسیل اعضا و هواداران به عراق، از همکاری اطلاعاتی و نظامی با صدام حسین، از عملیاتهای نظامی و نتایج فاجعه بار آن، از سرکوب کردهای عراق، از قربانی نمودن نسل مجاهدین خلق در کمپ اشرف، از محروم نگهداشتن و بایکوت رسانه ای اعضا در کمپ اشرف، از بن بست سیاسی نظامی در عراق، از تسلیم شدن به قدرتمندان بین المللی و دولتهای امپریالیستی، از لابیگری تا نمایشهای میلیون دلاری مضحک، از همکاری اطلاعاتی با سرویسهای جاسوسی، از اعلام آمادگی برای همکاری با مرتجعین مخالف دیکتاتور سوریه، از فتوی و وصیت مسعود رجوی مبنی بر "حرام بودن نفس" بر منتقدین و جداشدگان مجاهد!

پرداختن به کلیت سازمان راه کارگر و از جمله هیئت اجرایی آن موضوعی نیست که بتوان در چند سطر پیرامون آن نوشت یا سیاه نمایی کرد، این نیرو و اعضای برجسته آن عمری طولانی در مبارزات سیاسی مردم ایران داشته و دارند. هرچند هیچ نیرویی در زمان حیات سیاسی خود خالی از اشتباه و خطاء نخواهد بود اما با اطمینان می توان از کلیت سازمان راه کارگر( دو جناح منشعب شده ) بخصوص هیئت اجرای آن بعنوان یکی از گروههای خوشنام سیاسی اپوزیسیون رژیم اسلامی نام برد و با کلی گویی نمی توان مبارزات سازمان راه کارگر را با فجایع مسعود و مریم قیاس نمود.

آقای مصداقی در مورد وزیر فتحی می فرمایند: این مبارز «ضد‌امپریالیست» وقتی پایش به امریکا رسید ضد «دیکتاتوری سرمایه» گشت و مرز «شرم» و «وقاحت» را پشت سر گذاشته است...

آقای مصداقی معلوم نکرده است آیا ضد امپریالیست و ضد دیکتاتوری سرمایه بودن جرم است یا یک انسان ضد امپریالیست مجاز نیست تحت قوانین پناهندگی سازمان ملل به امریکا منتقل شود. شاید آقای مصداقی به مبارزه ضد امپریالیستی اعتقادی ندارد و یا امپریالیسم معنی سابق خود را نزد ایشان از دست داده و اصولا ادعای مبارزه با آن گذشتن از مرز شرم و وقاحت را خواهد داشت.

آیا وقتی آقای فتحی پایش به امریکا رسید نمی بایست نظرات افشاگرانه خود را مطرح میکرد که قدرتهای امپریالیستی در بقدرت رساندن رژیم اسلامی نقش داشته و یا در مقابل جنایات دهه شصت سکوت کرده اند، آیا افشای جنایات رژیم اسلامی در انحصار افراد خاصی است و برای تحلیل اوضاع سیاسی نیاز به اجازه محافل خاصی می باشد و یا آقای وزیر فتحی "سیصد دلار" را بعنوان حق سکوت دریافت کرده بود تا حریم مقدس «دیکتاتوری سرمایه» را نگهدارد!

آیا افرادی همچون وزیر فتحی از زمان ورودشان به خاک امریکا جز شهروندان 99 درصدی امریکا نبوده اند، آیا کسی که سه دهه تجربه سیاسی دارد و آثار سیاستهای غارتگرانه "دیکتاتوری سرمایه" را در کشور خود لمس کرده حق نخواهد داشت تجربیات خود را بیان نماید؟

سه دهه تجربه سیاسی در ایران نشان داده است که بازی جریانهای سیاسی تحت نام مبارزات ضد امپریالیستی در میدان رژیم اسلامی و همچنین همکاری بخشی دیگر با قدرتهای بیگانه تحت نام مبارزه با خمینی دجال نتایج فاجعه باری را بهمراه خواهد داشت و خطاکاران را تا مرز رسوایی و نابودی پیش خواهد برد.

آقای مصداقی خوب می داند بکارگیری چنین تزهای چگونه سازمان فدائیان خلق اکثریت و حزب توده را به نزدیکی با رژیم اسلامی کشاند. در آن مقطع شکوفایی نصیب جنایتکاران حاکم گشت و رسوایی در کارنامه سیاسی رهبران وقت سازمان اکثریت گردید. متاسفانه جانفشانی تعدادی زیادی از فدائیان اکثریت بعد از اصلاح آن سیاستهای فاجعه بار هنوز هم نتوانسته است تاثیرات منفی آن دوران را از افکار جامعه و تاریخ سیاسی ملت ایران بزداید.

سیاستهایی که نه تنها ضدامپریالیستی نبودند بلکه باعث تضعیف جنبش چپ و تقویت ارتجاع اسلامی در منطقه گردید و قدرتهای امپریالیستی به بهانه آن شعارهای فریبکارانه نفوذ خود را در خاورمیانه گسترش دادند.

آقای مصداقی بدرستی می داند که سازمان راه کارگر نه تنها همچون چرخ پنجم دستگاههای اطلاعاتی رژیم کار نمی کند بلکه این سازمان توانسته است با حساسیت خاصی از افتادن در دام ارتجاع و امپریالیسم به پرهیزد. مبارزات شفاف راه کارگر سبب شد تا این جریان سیاسی از اشتباهاتی که سازمان اکثریت در گذشته انجام داده و سازمان مجاهدین خلق تا امروز غرق در آن می باشد پرهیز کند.

آقای مصداقی خوب می داند رهبران مادام العمر مجاهدین خلق چگونه از صداقت اعضا و هواداران جان برکف این سازمان سوء استفاده کرده و شعور سیاسی آنها را به بازی گرفته اند. امروز بر کسی پوشیده نیست که چگونه رهبران مجاهدین خلق تحت نام مبارزه با خمینی دجال توجیهات عوامفریبانه ای آفریدند و سرنوشت این سازمان را با رژیم صدام و منافع امپریالیسم امریکا در منطقه گره زدند.

امروز همچون قبل همان تزها با زبانی دیگر در بین مخالفین رژیم اسلامی و فعالین سیاسی ایرانی وجود دارد. در یک صف کسانیکه در اندیشه اصلاح و رفرم در داخل نظام اند و بخشی نیز نومید از مبارزات مستقلانه مردم ایران چشم بر حمایتهای بشر دوستانه قدرتمندان و جنایتکاران بین المللی دارند.

در آن زمان صدام متحد تاکتیکی بخشی از مخالفین رژیم بود و امروز امپریالیسم امریکا متحد استراتژیک جبهه ای ازمخالفین رژیم اسلامی است. بخشی از مخالفین رژیم منافع بیگانه را در ایران همسو با منافع خود می دانند و برای قبول مسئولیت و عملیاتی نمودن برنامه های خود حاضر به قمار و بازی در بساط بیگانه اند.

با نگاهی به مواضع افراد و نیروهای سیاسی نسبت به مواردی همچون اصلاح رژیم، انتخابات آزاد، تحریم اقتصادی، مداخله بشر دوستانه، جنگ، آلترناتیو سازی، حمایت خارجی، دریافت کمک مالی از دولتها و مجامع بین المللی و منطقه پرواز ممنوعه، می توان به وجود سه جبهه با سه نگرش عمده پی برد. جبهه هایی متشکل از نیروهایی که در گذشته وجه اشتراکی باهم نداشته اند و امروز ناچارند بخاطر منافع و حیات خود بطور موقت یا دائمی در کنار هم قرار گیرند!

هرچه تحولات بین المللی و منطقه ای پرشتاب تر شود به همان نسبت تلاطم و تنش در میان این سه بخش از فعالین سیاسی بیشتر خواهد شد، طبیعی خواهد بود که امثال وزیر فتحی و نیروهایی همچون هیئت اجرایی راه کارگر مجبور خواهند بود مسئولانه در مقابل انحرافات دو جبهه متحد ارتجاع حاکم و غارتگران بین المللی به ایستند و مواضع سیاسی آنها را نقد نمایند. هرچند از طرف دو جبهه مقابل با ترور شخصیت مواجه گردند!

آقای مصداقی اخیرا به این نتایج رسیده است که دریافت کمکهای خارجی از دولتها و مجامع بین المللی مانعی ندارد و حمایتهای آنها را لازم میداند. ایشان معتقد است هیچ انقلابی بدون کمک خارجی پیروزیش امکانپذیر نبوده است و تنها خمینی بوده است که به آن کمکهای مالی نیاز نداشت و برای قدرت گیری خود از آن کمکها استفاده نکرد!

ایشان به بوضوع می بیند که چگونه نیروهایی با پولهای شیوخ مرتجع خلیج فارس و مداخلات بشر دوستانه ناتو بر امواج بهار عربی سوار می شوند و همچون انقلاب بهمن 57 هم کیشان خمینی را به جای دیکتاتورهای لائیک و سکولار برمسند قدرت می نشانند.

ایشان خوب می دانند که امپریالیسم امریکا خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی توسط مردم و برقراری یک حکومت دمکراتیک در ایران نمی باشد. زیرا برقراری یک حکومت دمکراتیک همه نیروهای ملی منطقه ای را به تحرک واداشته و عرصه را بر عناصر وابسته تنگ خواهد کرد. ناگفته پیداست نیروهای دمکرات ملی اجازه نخواهند داد منافع ملی کشورشان به حلقوم غارتگران و انحصارات امپریالیستی ریخته شود.

آقای مصداقی می فرمایند: نقدی که من به مجاهدین به لحاظ ایدئولوژیک، تشکیلاتی، سیاسی و یا روایت‌شان از زندان و تاریخ مبارزات مردم ایران دارم، نقدی است که به کل جنبش و اپوزیسیون ایران دارم وگرنه مجاهدین دارای ویژگی‌های مثبتی هم هستند که چه بسا «محفل‌هایی» همچون هیأت اجرایی از آن بی‌بهره‌ اند.

تاکنون نقدهای بسیاری از آقای مصداقی در مورد اپوزیسیون خوانده و شنیده ایم اما از ایشان انتظار می رود نقدی جامع به لحاظ ایدئولوژیک، تشکیلاتی و سیاسی نسبت به سازمان جاهدین خلق ارائه و عملکرد بعد از انقلاب آنها را مورد نقد قرار دهد. ایشان نشان دهند کدام ویژگیهای مجاهدین مثبت بوده و کدامها اشتباه، آیا ایرج مصداقی سازمان مجاهدین خلق را سازمانی مترقی و دمکراتیک می داند؟

آقای مصداقی همچون دیگران این حق را دارد که آزادانه نظرات خود را ارائه داده و یا مخالفین خود را مورد نقد قرار دهد و متقابلا مورد نقد قرار گیرد. اما امیدوارم آقای مصداقی از غلطیدن به برخوردهای سطحی، پرخاشگرانه و غیر سیاسی پرهیز نماید. ایشان این امکان و توانایی را دارند که ضمن مخالفت با دیگر بخشهای مختلف اپوزیسیون رژیم اسلامی سیاستها و نظرات خود را بطور شفاف طرح نمایند و حاصل سالها زحمت و مخالفت خود با رژیم اسلامی را پشتوانه سیاستهای مقطعی و احساسی ننمایند. آقای مصداقی چه بخواهد یا نخواهد با طرح و افشای بخشی از جنایات رژیم اسلامی در جایگاهی قرار گرفته که می تواند از خود چهره ای ماندگار در مقطعی از تاریخ زندانیان سیاسی ثبت نماید. البته اگر ایشان بتواند ظرفیت خود را در مقابل برخوردها و نقدهای اصولی و یا حتی غیر اصولی دیگران تقویت نموده و از رفتن به حاشیه و پرخاش اجتناب کنند. یقینا او می تواند اگر بخواهد و اندکی صبر و تحمل پیشه کند.

 

نامدار بینام ( 07.09.1391 )       namdar_binam2006@yahoo.com

لینک مطالب مرتبط:

ترور شخصیت، تخریب ارزش ها!

آموزه های پرویز ثابتی و حسین شریعتمداری ها- "بخش اول"

www.akhbar-rooz.com

 

وزیر فتحی هوادار دکتر شریعتی چرا و چگونه «رفیق» شد؟ - ایرج مصداقی

www.irajmesdaghi.com

 

حکم تاریخی دادگاه لاهه و واکنش ناگزیر «هیأت اجرایی راه کارگر» - ایرج مصداقی

www.akhbar-rooz.com

 

یادمان زندانیان سیاسی دهه‌ی۶۰/ سخن‌رانی: وزیر فتحی در دانشگاه برکلی/کالیفرنیا

www.youtube.com

 

vimeo.com

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©