Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۱ برابر با  ۱۲ دسامبر ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۱  برابر با ۱۲ دسامبر ۲۰۱۲
Original-Anhang herunterladen

 

تاثیر سیاست نئولیبرالی بر زندگی زنان کارگر در دهه ۹۰ در برزیل

نوشته ماریا دا کونزلاچاو روچا

ترجمه آزاده ارفع

 

درباره نویسنده: "ماریا دا کونزولاچاو روچا"(Maria da Consolação Rocha) معلم دبستان ابتدائی در" بلو هوریزونته"(Belo Horizonte) و استاد دانشکده امور آموزشی در دانشگاه استان "میناس"(Mines Gerais) می باشد. او همچنین از فعالان "راهپیمائی جهانی زنان" (Marcha Mundial de Mulheres) و عضو حزب" سوسیالیسم و آزادی"( Partei Socialismo e Liberdade) است.

 

این مقاله از مجموعه " فریگا هاگ"(Frigga Haug) به نام " نامه هائی از دور، الزامات یک پروژه فمینیستی در دوره حاضر" ترجمه شده است. نامه هائی از دور پروژه ای انترناسیونالیستی است که به ابتکار" فریگا هاگ" فیلسوف و یکی از سرشناس ترین نظریه پردازان فمینیسم سوسیالیستی آلمان منتشر شده است. در این مجموعه قریب پنجاه نفر از فعالین و نظریه پردازان فمینیست از پنج قاره جهان به این سوال " فریگا هاگ" که الزامات یک پروژه فمینیستی در دوره معاصر چه می باشد پاسخ گفته اند.

 

از سال ۱۹۹۰ که سیاست اقتصاد نئولیبرالی در برزیل به اجرا گذاشته شد ، تاثیر زیادی بر زندگی طبقه کارگرو بویژه زنان بر جای نهاده است. در این نوشته به برخی از این تصمیمات و تاثیرات این سیاست ها بربازارکار زنان خواهم پرداخت. نوشته شامل سه بخش خواهد بود. در قسمت اول به رابطه زنان و کار و نسبت کار زنان در مجموعه اشتغال می پردازم. در قسمت دوم ارتباط سیاست نئولیبرالی در برزیل را از سال ۱۹۹۰0 مورد بررسی قرار خواهم داد. در پایان، تاثیرات منفی سیاست نئولیبرالی بر روی کار و زندگی زنان، گسترش فقر ناشی از این سیاست ها ، کاهش اماکن نگه داری کودکان ، ادامه نژادپرستی وایجاد گتو های کار و بی ارزش کردن مشاغل و دستمزدها و مسائلی از این دست را مورد بررسی قرار میدهم.

 

زن و کار

 

تحقیقات بر روی نسبت زنان در مجموعه اشتغال جامعه افزایش یافته و الگوهای تحلیلی که برای درک نقش نیروی کار زنان در جامعه ضروری هستند، گسترش پیدا کرده است. روش های مختلف تحلیلی وارد عرصه این بررسی ها شده اند از جمله آن ها مطالعات تاریخی است، که عرصه تحقیق را بر روی مناسبات کار خانگی و کار بیرون از خانه ، خانواده و دستمزد، متمرکز ساخته است، و یا مطالعات اقتصادی که کار خانگی، تقسیم کار در خانواده و تاثیرات آن ها بر دنیای کار و شغل را در کانون بررسی های خود قرار داده است.

 

در فاصله سالیان 1950 تا 1960 مطالعات انجام شده بر این فرضیه استوار بودند که رشد نیروی کار زنان با رشد اقصاد سرمایه داری رابطه مستقیم دارد. دراین بررسی ها دو گرایش شکل گرفتند. یک گرایش، با نگاهی منفی، بر آن بود که تکامل شیوه تولید سرمایه داری، نیروی کار زنان را به حاشیه رانده و نیروی کار آن ها را به بخشی از ارتش ذخیره نیروی کار مبدل می سازد. کارخانه و مراکز تولیدی برحسب نیازهای خود این بخش از ارتش ذخیره نیروی کار را وارد چرخه تولید خود کرده و یا از چرخه تولید خارج می کنند. گرایش دیگر با نگاهی مثبت بین مدرنیزه شدن و نیروی کار زنان رابطه مستقیم برقرار می کرد. از نظر این گرایش، مدرنیزاسیون موجب گسترش بلاواسطه آموزش عمومی،بهبود شرایط اجتماعی ناشی از شکل گیری دولت رفاه ، کوچک شدن خانواده ، ساده شدن کار خانگی شده و این مجموعه امکانات گسترده تری در بازار کار برای زنان فراهم می ساخت.(D`Albora 1991).

 

آلبورا(D`Albaro) این دو نگرش را مورد انتقاد قرار می دهد. او معتقد است که هر دو این تحلیل ها غیر تاریخی بوده و در آن ها، به نیروی کار زنان، به مثابه نتیجه فرعی خودپوئی رشد سرمایه داری و بازسازی مناسبات ساختاری سرمایه داری، برخورد شده است. در این مورد او به این واقعیت غیرقابل انکار انگشت تاکید می گذارد که تحصیلات بهتر زنان به خودی خود نمی تواند آنان را وارد آن دسته از مشاغل سازد که ازمنزلت اجتماعی ممتاز برخوردار هستند.

 

در سال های 1970 حضور زنان فمینیست در جنبش های اجتماعی و دسترسی به دنیای آکادمیک باعث شد که مسئله تولید مثل در تحقیقات دانشگاهی توسط زنان و دیگر محققان دانشگاهی مورد مطالعه قرار گیرد. تمرکز اصلی در این تحقیقات بر روی تحلیل نقش زنان در جامعه و بویژه نقش زنان در تولید مثل قرار داشت از جمله تولید مثل چه الزاماتی در ارتباط با جذب زنان در بازار به وجود می آورد.به این ترتیب بود که بحث حول مسئله خانواده، کار خانگی و تولید مثل به اوج خود رسید. از نظرآلبورا کمبود این تحلیل ها ناتوانی در برقراری رابطه میان نظام پدرسالاری و نظام تولیدی بود تحلیل های فوق هر دو عرصه یاد شده را به مثابه عرصه های مجزا و موازی، بدون مبادله و تاثیر متقابل بریک دیگر، در نظر می گرفتند.

 

بحث حول قلمرو عمومی و خصوصی،تولید و باز تولید،ارتباط متقابل خانواده - کار خانگی - تولید همانند تغییرات در سیاست های عملی و اجتماعی جنبش های بین المللی زنان در طول سال های 1970همگی بر روی رابطه متقابل زنان و کارزنان درخارج از خانه، تمرکز داشته و بدین ترتیب در طول سال های دهه 1980 ضرورت انجام مطالعات در این عرصه را برانگیختند.:

 

"باید آن روندهای پیچیده ساختار های اجتماعی را درک و مورد تحلیل قرار داد که به واسطه آن ها تاثیر عوامل ایدئولوژیک و فرهنگی بر روند بازتولید و شرایط خانوادگی زنان ظاهر می شود، عواملی که به صورت یک مجموعه بر روی موقعیت جنسیتی زنان تاثیر می گذارند، ساختار و سازمان دهی تولید را شکل می دهد و موقعیت زنان در بازار کار را تعیین می کنند"."(D´Albora 1991: 69)

 

از سال های 1990 تحقیقاتی در رابطه با مسئله زنان و کار و بویژه موقعیت زنان در بازار کار انجام می گرفت که در پی تحلیل و یافتن ابعاد فرهنگی و ایدئولوژیک جدایی جنسی در این فضای اجتماعی بود. گفتگو میان انسان شناسی اجتماعی ، روانشناسی و جامعه شناسی کار، اجازه داد که سوال های اساسی مانند رابطه بین عوامل بیولوژیک و اجتماعی ، رابطه طبیعت و فرهنگ و جنسیت و جنس(Hirata / 2003:69) و همچنین رابطه بین جنسیت و تکنولوژی پاسخ گفته شود.

 

در سال 1994 بروشینی(Bruschini) براین مسئله تاکید کرد که اگر بخواهیم مشارکت زنان در بازار کار را از نقطه نظر شرایط عمومی حاکم بر روابط کار بهتر درک کنیم باید نقشی را که زنان در تولید مثل دارند را وارد تحلیل هایمان کرده و سهم زنان در مجموعه جمعیت آماده به کار و شاغل را براساس مجموعه کار زنان در خارج از خانه وکارخانگی شان، محاسبه کنیم.عواملی همچون سن، سطح آموزش، وضعیت خانوادگی، تعداد کودکان، ساختار خانواده و چرخه زندگی زنان در مشارکت آنان در بازار کار تاثیر دارد.

 

مختصات سیاست نئولیبرالی که از سال ۱۹۹۰ در برزیل به اجرا گذاشته شده است

 

تغییراتی که در سال های 1990 در جامعه برزیل بوجود آمد را می توان از طریق سه مفهوم ساختاری مرتبط با هم ، درک کرد:برنامه نئولیبرالی، تجدید ساختاری تکنیکی و سازمانی کارخانه ها( رشد نیروی تولید) و احیای اقتدارگرایی تحت پوشش دموکراسی صوری بورژوائی.

 

تاریخ جدید برزیل سرشار از ناامنی های اقتصادی بسیار بزرگ است. از سال 1986 تا 1994 شش "برنامه تثبیت " به اجرا گذاشته شده است: نام این برنامه ها عبارت بودند از:کورزادویک،(Cruzado I)کورزادو دو(CruzadoII)، برسر(Bresser)، وراو(Veäo) ، برزیل نوو و رئال (Brasil Novo e o Real). . در

 

برزیل در این دوره ها پنج ارز رایج شد که عبارت بودند از: کروزایرو(Cruzeiro) ، کروزادو(Cruzado)، کروزادو نوو(Cruzado novo)، کروزایرو نوو(Cruzeiro novo) و در نهایت رئال(Real).

 

از سال 1986 تا 1989 وضعیت اقتصادی کشور میان تورم ورکود در نوسان بود.در این دوره برزیل شاهد انتقال نیروی کار صنعتی به بخش کارغیررسمی، رشد کُنداشتغال زائی ، رشد ناچیز کار آموزی نیروی کار ، کاهش دستمزد های واقعی ، رکود اقتصادی و تورم بالای مالیات ها، بود.

 

در سال 1990 فرناندو کولور دو مه لو(Fernando Collor de Mello) بعنوان رئیس جمهوربرزیل انتخاب شد. تحت حکومت او مشی اقتصادی جدیدی به اجرا گذاشته شد که عبارت بودند از: کاربست اصول نئولیبرالی، بازگشودن بازارهای داخلی برای واردات خارجی که بنگاه های اقتصادی بومی بویژه در بخش صنعت و مالی را برای تسریع کاربست تکنولوژی جدید و تغییرسازماندهی نیروی کار تحت فشار قرار می داد به گونه ای که آن ها بتوانند قدرت رقابت خود را دربرابر انحصارات خارجی حفظ کنند. این روند موجب شد که در بخش صنعت مولدیت تولید به شکل چشم گیری افزایش یابد. از تاثیرات دیگر این سیاست کاهش نیروی کار در بخش صنعت و تاثیرگذاری این تحول بر روی بخش های دیگر اقتصاد بود.

 

با استیضاح رئیس جمهور، فرناندو کولور، کشور برزیل در سال 1992 با یک برزخ تاریخی مهم روبرو شد . جانشین وی ایتامار فرانکو(Itamar Franco) تلاش کرد بحران را تحت کنترل در آورد. بعضی از مشاغل مجددا احیاء شدند اما با این وصف اشتغال نتوانست به سطح سال 1990 افزایش یابد. ایتامار فرانکو در پایان دوره ریاست جمهوری خود پول جدید(Plano Real) یا ریال برزیل را به جریان انداخت با این هدف که تورم را کنترل و ارزش پول را تثبیت نماید.

 

در سال 1994 فرناندو هنریکو کاردوسو(Fernando Henrique Cardoso) به ریاست جمهوری انتخاب شد و در انتخابات سال 1998 مجددا برای بارد دوم مقام ریاست جمهوری را از آن خود ساخت. در زمان دوره اول ریاست جمهوری او سه رفورم صورت گرفت که تاثیرات درازمدتی بر جامعه برزیل بر جای نهاد. از جمله اقدامات کاردوسو،انجام اصلاحاتی در بخش مدیریت دولتی بر اقتصاد بود.او وظائف دولت را محدود به بخش های راهبردی اقتصاد، نظیر سیاست پولی و مالی نموده و بنا را بر خصوصی سازی خدمات عمومی و کارخانه های دولتی نهاد. وی با این استدلال که با خصوصی کردن، کارها بهتر پیش خواهد رفت خدمات عمومی نظیر بهداشت و درمان، آموزش و تحقیقات را به بخش خصوصی سپرد. کاردوسو با همین استدلال بخش های دیگر خدمات عمومی برزیل، نظیر آب، برق، پست، تلفن وارتباطات را طبق سیاست رایج نئولیبرالی به بخش خصوصی واگذار کرد. در ادامه، با فروش بی سابقه کارخانه های دولتی، خصوصی سازی صنایع نیز در سطح وسیع به اجراء گذاشته شده و بخش هائی مانند معدن ، تولید فولاد را نیز در بر گرفت. در تحت دولت لولا نیز روند خصوصی سازی خدمات دولتی ادامه یافت.

 

رفورم در مدیریت دولتی ، به رفورم در عرصه سیستم تامین اجتماعی نیز گسترش یافته و موجب از بین رفتن اصل همبستگی و تامین اجتماعی در جامعه شد. دولت کاردوسو حقوق بازنشستگی را به شدت زیر ضرب قرار داد و بدین ترتیب به جای پایه قرار دادن طول سالیان کار به عنوان پایه بازنشستگی، میزان مالیات پرداخت شده به عنوان بیمه بازنشستگی را پایه دریافت حق بازنشستگی مقرر کرد. علاوه بر آن او سالیان پرداخت بیمه بازنشستگی را افزایش داده و این مجموعه را پایه محاسبه حداقل سن برای دریافت کامل حقوق بازنشستگی قرار داد.

 

سومین رفورم در دوران حکومت کاردوسو رفورم در نظام آموزشی بود که به سازماندهی جدید سیستم مدارس در سطح شهری و منطقه ای کشور در ارتباط با محتویات درسهای آموزشی و نحوه تامین بودجه مالی انجامید. این تغییرات بویژه باعث تضعیف مدارس، نگهداری کودکان، آموزش بزرگسالان و محدودیت ادامه تحصیل به دلیل کاهش بودجه مدارس ابتدایی شد. علاوه بر این موارد، مسئولیت مدارس ابتدایی به شهرها و شهرک ها سپرده شد. همچنین اصلاحات پیش بینی شده در قانون برای اصلاحات در نظام مدارس به اجرا گذاشته نشد.

 

لولا در سال 2003 بعنوان رئیس جمهور انتخاب شد و با انتخاب مجدد برای بار دوم تا سال 2011رئیس جمهور برزیل بود. از نظر من لولا با نئولیبرالیسم قطع رابطه نکرد. او نه دستمزدها را افزایش داد و نه اصلاحات ارضی در برزیل را به اجراء گذاشت اما متقابلا"با پرداخت کمک هزینه به فقرا از طریق" برنامه خانواده بالزا(balsa Familia) مکملی برای دستمزد های آن ها ایجاد کرده و بدین ترتیب رنگی اجتماعی به برنامه های خود زد. لولا گفتگوئی رو در رو با کارگران بخش عمومی برسر"قراردادهای دسته جمعی"را شروع کرد درحالی که در همان زمان از طریق وزارت کار به"سازمان دانشجویان مدارس عالی"( که نام آن سندیکای ملی آندس است) هجوم آورده و آنان را تحت تعقیب قرار داد و همچنین حق اعتصاب در بخش خدمات عمومی را مورد تجدید نظر قرار داد.

 

لولا در ابتدای دوران ریاست جمهوری خود رفورم های دیگری در حوزه تامین اجتماعی به اجرا گذاشت که تاثیرات مخربی به همراه داشت. این اصلاحات به برابری میان نیروی کار فعال و بازنشستگان نقطه پایان نهاد، سن بازنشستگی را در بخش خدمات عمومی افزایش داد و بالاخره مبادرت به تغییرات دیگری کرد که حاصل آن افزایش سن بازنشستگی طبقه کارگر بود.

 

رفورم در سیستم تامین اجتماعی در دوران حکومت کاردوسو و لولا تاثیرات منفی عظیمی هم برای کسانی که در سن کم وارد زندگی شغلی خود شده بودند و هم کسانی که نزدیک به سن بازنشستگی قرار داشتند( برای مثال یک ماه و یا یک روز به بازنشستگی آنها باقی مانده بود) به همراه آورد زیرا قوانین جدید برای آن ها شمول اجرائی پیدا کرد. فراتر از آن، بازنشستگی از کار افتادگان و بیوگان نیز بطور قابل محسوسی کاهش پیدا کرد. در کنار این رفورم ها، دولت لولا در سال های بعد، از طریق وضع قوانین موقت و یا احکام صادره توسط وزارت خانه ها، مقررات تامین اجتماعی در مواردی نظیر بیماری های معمولی و یا حوادث کاررا تغییر داد و همچنین تغییراتی در قانون کار به وجود آورد که بر اساس آن ها مزایای مختلف کارگران قطع شد.

 

یکی از جوانب دیگر دگوگونی های دوران لولا ،افزایش روش های استبدادی در اداره امور (Authoritarianism) و وارد ساختن این نوع روش ها در چهارچوب دموکراسی صوری حاکم در برزیل بود؛ این روش های استبدادی چه به شکل به اجراء نهادن تردستانه رفورم ها وبرنامه های دولتی و یا مستقیما از طریق صدها قوانین انتقالی دولت در عرصه اقتصاد و حقوق تشکل های اجتماعی وارد ساختارهای سیاسی برزیل شد. مثال های زیادی می توان برای این موارد بر شمرد از جمله آن ها: اعزام تانک هنگام اعتصاب کارگران نفت در سال 1995، دستگیری غیر قانونی و کشتن اعضای جنبش دهقانان بی زمین در حوادث به قوع پیوسته در "الدورادو دوز کارایاس"(Eldorado dos Carajas) "، کورومبیارا"(Corumbiara) و... ده ها تدبیر برای محدود ساختن علنیت ، جریمه نقدی اتحادیه ها برای سازماندهی اعتصاب ها و متهم ساختن روزافزون جنبش های اجتماعی به خلاف کاری.

 

تاثیرات سیاست نئولیبرالی بر کار زنان

 

حضور زنان برزیل در بازار کار دارای اهمیت بزرگ و چند جانبه بوده و علیرغم بحران اقتصادی همچنان رو به ازدیاد است. دگرگونی های عمیق در نقش اجتماعی زنان برزیل، نیازهای اقتصادی، افزایش و متنوع شدن سبد مصرف خانواده از جمله دلائلی می باشند که چرا زنان در برزیل کار می کنند.

 

در سال های1970 با وجود افزایش فاصله طبقاتی و بالا رفتن اجاره خانه ها، تثبیت رشد صنعتی برزیل موجب رشد اقتصادی و افزایش اشتغال شد. در آن سال ها مبارزه زنان علیه تبعیض موجب کاهش نرخ زاد و ولد در جامعه، بهبود سطح آموزش زنان و ایجاد دگرگونی های بنیادی در نقش زنان در جامعه برزیل شد. جان سختی تبعیضی که علیه زنان روا می شد در همراهی با تقسیم کار جنسیتی زنان را به گتوهای کار و بخش خدمات سوق می دهد.

 

در سال های 1980 تعداد زنان شاغل در برزیل افزایش چشم گیری پیدا کرد. میزان زنان شاغل در شهرها 40درصد و در روستا ها 30 درصد جمعیت شاغل را تشکیل می داد. رشد اشتغال زنان در بازار کار ویژگی هائی را به نمایش می نهاد مانند افزایش تعداد زنان ازدواج کرده و در سنین بالا دربازار کار که هم از سطح آموزش بیشتری برخوردار بودند و هم مسولیت اداره امور خانواده را نیز به عهده داشتند. زنان 30تا 39 ساله، نرخ اشتغالشان 66 درصد و زنان بین 40 تا49 ساله نرخ اشتغالشان، بالغ بر 63 درصد بود.

 

لازمه شغل یابی برای زنان بسیار فقیری که سرپرست خانواده بوده و در فقراقتصادی به سر می برند وجود تشکیلاتی دولتی در جامعه است که مراقبت از فرزندان را به عهده گیرد تا آن ها بتوانند وارد زندگی شغلی شوند.اما واقعیت این است که در فقدان چنین تشکیلاتی زنان اقشار فقیر به کار سیاه و یا پاره وقت با زمان کار نامنظم مانند کارخانگی یا کار کشاورزی می پردازند تا رابطه کار و خانواده را تنظیم کنند بدون آن که قواعد حاکم بر شغل ثابت مانع از انجام وطیفه خانه داری توسط آن ها شود.

 

کمبود نهادهای نگه داری کودکان( مهد کودک ها و...) فشار زیادی به زنان وارد می سازد. در سال 1985 در پایتخت حدود 80 درصد کودکان از دوران نوزادی تا 6 سالگی توسط مادران خود نگه داری می شدند و تنها 23 درصد آن ها به مهد کودک ویا پیش دبستان می رفتند. در مدارس ابتدائی یک اطاق در اختیار مادرانی که سن فرزندشان بیشتر از هفت سال است قرار می گیرد تا کودکان بتوانند ساعات اضافی در محیط مدرسه باقی مانده و مادرانشان پس از پایان ساعت کار آن ها به خانه ببرند. آمار سال 1980 نشان می دهد که بیش از 41 درصد از مادرانی که فرزندانشان بیش از 7 سال سن داشتند از این امکان استفاده می کردند.

 

فقدان امکانات نگهداری کودکان مسلما" اشتغال زنان را دشوار کرده و در نتیجه زنان را از چرخه بازار کار خارج می سازد. بدین ترتیب وابستگی زن به کار خانه به ویژه هنگامی که فرزندانش خردسال هستند موجب می شود که در زندگی شغلی و بازار کار به نقش درجه دوم تنزل کند. با این وصف در سال های دهه نود تغییرات جالبی درتعداد مادران جوان شاغل در کل جمعیت شاغل کشور پدیدار شد: امار این دوره نشان می دهد که درمیان زنان با سن 30 سال و به بالا، دیگر تفاوت چندانی در میزان اشتغال در میان زنان بی فرزند و زنانی که دارای فرزند هستند دیده نمی شود :

 

 

 

آمار تاثیر مادر شدن در جمعیت شاغل برزیل در 1995

 

زنان با سن 20 تا 25 - میزان اشتغال زنان دارای فرزند 50 درصد، زنان فاقد فرزند 61 درصد

 

زنان با سن 25 تا 29 - میزان اشتغال زنان دارای فرزند56 درصد، زنان فاقد فرزند 63 درصد

 

ساختار اشتغال زنان در برزیل با شاخص های مهارت، منزلت شغلی و دستمزد خصلت بندی می شود. مشاغلی هستند که از نظر منزلت شغلی در سطح پائین قرار داشته و پول کمتری از آن ها عاید می شود مانند کارهای اداری ، توریستی، رستوران ها،آرایش، بهداشت و خدمات بهداشتی و.. . پنجاه درصد از زنان شاغل که به طور رسمی کارشان ثبت شده در این بخش ها به کار مشغولند. 18 درصد زنان نیز در مشاغل سطح بالا نظیر قضاوت، آموزش و هنر .... کار می کنند .( بروشینی و لمباردی- سال 2003).

 

از اوائل قرن بیست و یکم در برزیل تفاضل میان حقوق زنان و مردان رو به کاهش نهاد.کاهش فاصله حقوق ها از سوئی حاصل انعطاف پذیرشدن کار (work flexibility)در مشاغل صنعتی بود که شامل مردان می شد و آن ها را به کار های پاره وقت با حقوق کم سوق می داد و از سوی دیگر ناشی از ورود انبوه زنان به مشاغل با تخصص بالا و دریافت حقوق های بالاتر از سطح متوسط توسط زنان بود.بدین ترتیب باید ارزیابی دیگری از تفاوت حقوق میان زنان و مردان در برزیل ارائه شود که با تفاوت حقوقی معمولی میان زنان و مردان متفاوت است.

 

با این وصف و علیرغم روند بالا تبعیض جنسی تاثیرات خود را در رویکرد تبعیض آمیز بین دو جنس منعکس ساخته و بازتاب آن در عرصه حقوق های دریافتی به شکل برجسته ای قابل رویت می باشد. سطح حقوقی 45 درصد از زنان ، به اندازه دو ماه حداقل دستمزد، کمتر از حقوقی است که 36 در صد از مردان به دست می آورند . همچنین 25 درصد از زنان حقوقی دریافت می کنند که به اندازه یک ماه حداقل حقوق، کمتر از حقوق دریافت شده توسط 16 درصد از مردان است . در سال 1990 تعداد زنانی که اعلام کرده بودند بدون دریافت دستمزد کار می کنند از 13 درصد به 24 درصد افزایش یافت در حالی که تعداد مردانی که دستمزد دریافت نمی کردند تنها از 10 درصد به 13.3 درصد افزایش یافت.(بروشینی0 199).

 

عامل مهم دیگری که گواه وجود تبعیض جنسی در این عرصه می باشد عدم تاثیر آموزش و سطح تحصیلی بر روی دستمزد زنان میباشد. علیرغم آموزش بهتر در سطح دبیرستان زنان به آموزش مشاغلی چون بهداشت، هنر و علوم انسانی روی می آورند ؛ مشاغلی زنانه که از منزلت شغلی کمتری برخوردار بوده و کار در رشته های مزبور ( که به آن ها گتوهای کار زنانه نیز گفته می شود) درآمد کمتری را نصیب زنان می کند. در سال 1990 ، 64 درصد زنان شاغل در برزیل نه سال و یا بیشتر سابقه تحصیل داشتند و متقابلا" 28 درصد زنان نیز بدون داشتن دوره های آموزشی وارد زندگی شغلی شده بودند. با این صف این سطح از تحصیلات هیچ بهبودی در سطح دستمزد زنان در مقایسه با مردانی که دارای همان سطح از تحصیلات بودند به وجود نیاورده بود.در میان جمعیت فعالی که دارای 11 تا 14 سال پایه تحصیلی می باشند 50 درصد مردان تا پنج برابر حداقل دستمزد حقوق دریافت می کنند در حالی که تنها 22 درصد زنان با همین سطح از تحصیلات از میزان حقوق برابر با مردان برخوردارند. دو سوم مردان با پایه تحصیلات 15 سال یا بیشتر از حقوقی معادل با ده برابر حداقل دستمزد بهره می برند در حالی که این سطح از حقوق تنها نصیب یک سوم زنان با همان سطح از تحصیلات می شود. طبق آمار سال 1998، 85 درصد مردان با دوره کارآموزی شغلی 15 سال یا بیشتر حقوق شان پنج برابر حداقل دستمزد است در حالی که تنها 65 درصد از زنان با همین سطح از کارآموزی شغلی حقوقی برابر با مردان دریافت می کنند.( بروشینی 2003).

 

علاوه بر آن در برزیل عامل ترکیبی متشکل از جنسیت و نژاد در بازار کار تاثیر دائمی برجای می گذارد. تحقیقات نشان می دهد که زنان سیاه پوست به گروه زنانی تعلق دارند که بیشترین تبعیض را تحمل می کنند. بدین ترتیب بازار کار تنها بر اساس جنس تقسیم نمی شود بلکه نژاد و رنگ پوست نیز از عوامل تعیین کننده بازار کار محسوب می شوند. بر این اساس، در راس هرم دستمزدها مردان سفید پوست قرار دارند، پس از آن ها نوبت به زنان سفید پوست می رسد، به دنبال آن ها مردان سیاه پوست قرار دارند و پائین ترین سطح هرم به زنان سیاه پوست اختصاص می یابد.

 

 

جدول میانگین دستمزدها بر اساس جنس و نژاد:

 

 

 

مردان سفید پوست مردان سیاه پوست زنان سفید پوست زنان سیاه پوست

 

6.3                          2.8                   3.6                   1.6 

 

 

 

نگاه به سیاست اقتصادی برزیل در سال های اخیر تهاجم به دست آورد های حقوق اجتماعی زنان و وخیم تر شدن شرایط زندگی اجتماعی آنان را به نمایش می گذارد. مثالی که میتوان در این رابطه مورد توجه قرار داد قانونی کردن کار پاره وقت و منعطف کردن زمان کار (طبق قانون سال 1998) می باشد.

 

در عرصه تامین اجتماعی با تغییر معیار بازنشستگی از سالیان کار به میزان پرداخت حق بیمه بازنشستگی ، وضعیت زنان به شدت به وخامت گرائیده است؛ ورود زنان به بازار کار سیاه شدت گرفته است؛ عاملی که خود به وخامت هر چه بیشتر حق بازنشتسگی زنان می انجامد. در کنار آن چه که گفته شد شاهد آن هستیم که مشاغل دولتی در عرصه خدمات عمومی و بویژه در عرصه آموزش و بهداشت طبق تصمیم دولت اساسا" به زنان اختصاص یافته است و بدین شکل بازنشسته شدن با قوانین جدید، که ترکیبی از مدت زمان پرداخت حق بیمه با سن تقاضای بازنشستگی میباشد زنان را وادار می سازد طولانی تر کار کنند تا قادر به دریافت حق بازنشستگی خود شوند. برای مثال معلمان مرد دبستان باید از سه تا هفت سال و زنان معلم از هشت تا دوازده سال طولانی تر کار کنند تا بتوانند حقوق کامل بازنشستگی را دریافت کنند.

 

روشن است که تعداد زنانی که از مزایای نظام تامین اجتماعی برخوردار می شوند با تعداد مردان فرق دارد. در مجموع 33.6 درصد مردان پس از خاتمه دوران زندگی کاری خود به دوره بازنشستگی می رسند اما این نسبت در مورد زنان 62.7 درصد است. بازنشستگی پرداخت شده به مدیر خانواده نشان می دهد که 76.6 درصد مردان و 95 درصد زنان از دریافت حق بازنشستگی برخوردار می شوند.

 

از آن چه که در بالا گفته شد می توان به نتایج زیر دست یافت:

 

* سیاست نئولیبرالی که در سال های 1990 به اجرا گذاشته شد فقرزدگی در میان زنان را افزایش داده است. تدابیر دولتی موجب کاهش سطح دستمزدها، سخت ترشدن ورود در بازار کار قانونی و تضعیف حقوق کارگران در عرصه بازنشستگی شده است.

 

    * سرمایه گذاری در آموزش در مردان تاثیر محسوس تری بر جای می نهد در حالی که آموزش بهتر زنان به طور بلاواسطه بر روی افزایش دستمزد آن ها نقشی ندارد.

 

    * فقدان تسهیلات دولتی برای نگه داری کودکان، برای ورود زنان به بازار کار، به ویژه برای مادران تنها، مشکل آفرین است. تعداد مادران تنها در بین سالیان 1970 تا 1989 از 13 درصد به 20 درصد افزایش یافته است.

 

    * نژاد پرستی در کنار تبعیض جنسی شرایط کار را دشوار می کند نه زنان سفید.

 

    * کاهش بودجه بهداشت و درمان ،آموزش ، مسکن و جمع آوری زباله زنان را وادار می کند که در پی شرایط بهتر زندگی باشند امری که به افزایش شدید فشار کار را بر آن ها می انجامد.

 

    * رفورم در سیستم تامین اجتماعی که در نتیجه آن به جای پایه قرار گرفتن سالیان کار برای بازنشستگی، سهم بازنشستگی پرداخت شده پایه محاسبه عواید بازنشستگی قرار می گیرد همراه با تغییرات محاسبه عواید بازنشستگی در بخش عمومی - که سالیان پرداخت حق بازنشستگی با حداقل سالیان کار پیوند داده شده است- باعث طولانی شدن سالیان کارزنان برای دریافت عواید کامل بازنشستگی می شود.

 

 

به نظر می رسد بحثی در باره نحوه تقسیم دستمزدها( بر اساس جنس و نژاد) و البته مسائل دیگری نظیر سیاست بازار کار، آموزش و بالا بردن مهارت های نیروی کار، ضرورتی مبرم است. این بحث باید تجارب مشخص زنان و تبعیض هائی که در آمارهای منتشر شده از وضعیت زنان بازتاب یافته است را مورد توجه قرار داده و به سیاست هائی که تبعیض جنسی و نژادی را به مبارزه می طلبد،به پردازد.

از این نظر ضروری است که آن چنان پلاتفرم فمینیستی را مورد حمایت قرار دهیم که هدف آن تضمین استقلال اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زنان باشد. این پلاتفرم باید بطور شفاف در سنگر مقابله با اقدامات سرمایه داری پدرسالار که تلاش برای از میان برداشتن تبعیض جنسی را تقبیح می کند، قرار گیرد. سرمایه داری پدرسالاری که نژاد پرستانه و ویران کننده محیط زیست است. چنین پلاتفرمی باید مطالبات رسمی زنان را برای دنیائی مشحون از استقلال، برابری و آزادی بازتاب دهد. برای دست یافتن به چنین هدفی ما باید از دگرگونی اساسی در عرصه سیاست جانبداری کنیم:

 

    * استقلال اقتصادی : پرداخت حداقل دستمزد در سطحی که شایسته منزلت انسانی باشد؛ از بین بردن تفاوت دستمزد میان زنان با مردان، از میان برداشتن تفاوت دستمزد میان زنان سفید پوست و سیاه پوست و زنان بومی؛ برابری در شرایط ورود به بازار کار و دست یابی به تامین اجتماعی تضمین شده توسط دولت برای مردان و زنان؛ سازماندهی جدید کار با هدف تقسیم برابر کار در مسئولیت های مربوط به نگه داری کودکان، سالمندان و بیماران بین زنان و مردان؛ اجتماعی کردن کار خانگی با تضمین بهبود دستیابی به خدمات عمومی و ایجاد نهادهای اجتماعی مانند رخت شو خانه ها و کانتین های غذاخوری ، تضمین مهد کودک های تمام روزه برای همه کودکان.

 

    * استقلال سیاسی و اجتماعی : در تصمیم گیری برای زندگی خود ، حق برخورداری زنان از پوشش بهداشت و درمان، تضمین حق سلامت مادران همچنین حق سقط جنین مطمئن.

 

* پایان دادن به خشونت علیه زنان : در خانه ، در تبلیغات، در شرایط جنگی و درگیری های قومی- نژادی. مبارزه علیه خشونت جنسی نیاز به سیاستی دارد که خاتمه دادن به خشونت خانگی ، خودفروشی ، تجارت زنان و شیوه های دیگر فروش بدن زن مانند بهره برداری از بدن زن در تبلیغات را تضمین نماید. ما باید علیه نظامی کردن خزنده جامعه که در عملیات سرکوبگرانه و خشونت بار دولت بازتاب می یابد و همچنین علیه جنایات بی شماری که از جانب پلیس می گیرد و یا با این باورکه با تکیه بر سلاح می توان امنیت جامعه را تامین کرد، مبارزه کرد. مردان و زنان سیاه پوست در برزیل بیش از هر کس دیگر مورد خشونت قرار می گیرند.

 

    * تامین اجتماعی : دولت باید دستیابی همگانی به کالاهای مورد نیاز عموم - مانند آب آشامیدنی و کانال کشی- و خدمات عمومی برای بالا بردن کیفیت زندگی مانند بهداشت، آموزش، وسایل رفت و آمد عمومی و... را تضمین نماید. این وظیفه دولت است که حقوق و نیازهای پایه ای جامعه را تضمین نماید زیرا حقوق و نیازهای پایه ای جامعه امری نیست که به صورت کالا درآمده و موضوع خرید و فروش و تجارت قرار گیرد.

 

ما اهمیت مبارزه زنان را مورد تاکید قرار می دهیم، مقاومت زنان و اعتقاد به خودسازمان یابی آنان شرط اصلی برای دگرگونی زندگی ما زنان و جامعه می باشد." جهان از طریق دگرگونی زندگی ما زنان دگرگون خواهدشد ! زندگی زنان از طریق دگرگونی جهان دگرگون خواهد شد".

 

******************************************************************************************

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©