Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ برابر با  ۰۱ مارس ۲۰۱۴
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۲  برابر با ۰۱ مارس ۲۰۱۴
سقوط و سرشکستگی ولایت و نظامِ دینمدار

فرطِ سرشکستگی ولایت و سقوطِ دیانتش

 

بهنام چنگائی

 

سرآخر، پس از سپری شدن 35 سالِ تحمیل و تحمیق سیاه فرهنگِ واماندگی، سرکردگی سهمناک سیاسی، سرخوردگی اجتماعی، جنون سرسام آور تمامیتگرائی مذهبی و سراسر پُرهزینه و خونین زندگی اجباری طبق دستور و به میل دکان چاربر ولایات فقیه، ما برابر یک پرسش پایه ای ایستاده ایم! آیا ما اکثریت مردم کارمزد، بی سهم و حقوق، برای تصفیه حساب نهائی با یک مشت سران رژیم و کاسه لیسان آن آماده شده ایم تا رهائی خود را سازمان دهیم؟ آیا ما عملا و ضرورتا به آخر خط این تجربه شرمسارِ تاریخ، بیرون رفتن از راه تباهی آن و الزام حذفِ ناگزیرش برای نجات جان و مال و کشور خودمان، به مرحله گذر جدی و پایانی از آن نرسیده ایم؟ آیا این مسلکِ فرقه ای به درستی در همه عرصه ها و حوزه های مورد ادعاهایش در چشم همگان یکسر فرونریخته است؟ مگر نه که تاکنون هیچیک از وعده های خمینی در طی این سال های جنگ و جنایت و جنون عملی نشده است؟ در حالیکه با ویرانی همان حداقل های تأمین معاش و آزادی دردوره ی شاه مفتضح که امروز دیگر برای 50% مردم، همان ها هم امروزه وجود خارجی هم ندارد. آیا هنوز هم باید منتظر اصلاح رژیم توسط احمدی نژادها، روحانی ها و کروبی ها و موسوی ها شد؟

 

 آیا در همین فاصله ی تاراج هستی مردم، فقر ما گواه مکنت یک کاست خارق العاده مقتدر اقتصادی ـ سیاسی با ثروت های کلانِ اسلام آورده، متشکل از "مُکلا و معمم" و "مفتخورانِ رانتخوار"آنها نیستیم که از قِبل سروری سیاسی مطلق شیعه تکوین و چنین عینی و عریان همچون اختاپوسی هزاران دست اقتدار بلامنازع یافته است؟ رهبر سرخورده و بی آبرو که جای خود دارد! او با بند بازی و مانور هنوز هم دارای مهره ی مار خودش است که اراده اش توسط همان باند ها و مافیاهای رنگین اقتصادی و نظامی و بطبع سیاسی که لازم و ملزم هم اند به پیش برده می شود و همچنان نقش اساسی و کلیدی بر پیشانی نظام دارد. این آقا و بیت اش و همه ی طیف های وابسته به نظام ولائی، هر کدام به نوعی به شدت آلوده به مال و منال، و به تبع آن همچنان در جنگ قدرت و ثروت، و لاجرم تباهی بی پایان سرمایه های جانی و مالی کشورمان بوده و هستند.

 

(گرهِ پیچیده و حساسیت مقطع کنونی با شکنندگی توامان نظام و زندگی احاد مردم و ناتوانی پاسخ رژیم به هیچیک از آنها، می تواند با نابردباری و غلیان نیروی عصیانی و خیزش اجتناب ناپذیر مردمی که منشأ پیدایش 88 شد را یکبار دیگر بازتولید کند و حال و هوای 88 را بازگرداند. آیا به نظر اپوزیسون برابری جو چنین نمی آید که این بار تضاد ذاتی و جدال درونی رژیم با خود و خواست نان و آزادی مردمِ تبعیضزده مهیاتر از همیشه است؟ تعارضی واقعی که دیگر چاره ای جز استفاده از این فرصت آن نیست و باید در این نبرد سرنوشت ساز، نیروهای انقلابی، دمکرات و مترقی به سوی همراهی و بسیج اراده مردمی در مسیل ویرانی و سرنگونی کل بساط شیعی همگام شوند! و البته هم جز این امیدی در دستان و شکم های خالی مردم کار و زحمت و فرودستان باقی نمانده است.)

 

در طی 35 سال این دستگاه مکار، مخوف و مرتجع پیوسته مولد اشکال تبعیض ها، نابرابری ها، فساد ها، غارت ها، بی ارزشی ها، چاپلوسی ها، قساوت ها، دروغ ها، شرارت ها، توطئه ها، رواج فحشا و افیون ها، مکیدن و ریختن خون توده های ندار و آسیب پذیر به بهانه های بسیاری بوده است. همه ی این مصائب و مافات، تنها در پی یک فریب خوردگیِ خوشباورانه، و در یک استعداد استثنائی تاریخِ مبارزات توده ای ـ همگانی روی داد، تا همه ی ما چنین اسیرِ شعبده بازی هایش شدیم. اینک اما، بازمانده های پشیمان نسل حامی از خمینی و خیل سرخورده و عظیم همین مردم گرسنه و سرکوب شده و بیدادرس در عصر خامنه ای، همگی با چشمان خود دیده و شاهد فریفتگی و افسانگی رحمت "خدا پناهان" شده اند و هر روز  با تلخ و نا امن تر شدن همین زندگی ساده و فقیرانه شان، این فقدان حداقل ها، گواه هر چه بیشتر بی اساسی "عدل علی" و کلاه گشاد دینکاران و فروریزی دعاوی سرشکسته ی ولایات بی آبرو، کل دستگاه شیعه و دولت های تبهکار آن می باشد.

 

 اغراق آمیز نسیت که امروز دیگر رهبر و کل رژیمِ پاکباخته اش، حتی یک بهانه ی کوچک هم برای امیدبخشی قابل باور و در نتیجه آرام کردن کارگران و توده های سرسامزده از بیکاری، نداری و بیدادرسی، جهت جلب اعتماد دوباره آنان را ندارد. اعتراضات گسترده و سراسری کارگری در بخش های مختلف به دلیل تأخیر در دریافت چندماهه ی حقوق و افزایش درآمد متعادل با نرخ تورمِ رو به شتاب، تنها بیانگر این بی اعتباری وعده ها و مقاومت سازش ناپذیر در برابر تهاجم به حقوق بخور و نمیر همه کارمزدان یدی و فکری ست. همه ما، بحرانِ معاش، ژرفا و پهنای نیاز قریب به اتفاق کارگران، تنگدستان و لایه های کم درآمد میانی به سبد اهدائی یا گدا پروری را که در آن صف های طویل و دردآور کاملا آشکار شد دیدیم. «ابعاد خردکننده ی این محرومیت ها دقیقا مرتبط است با ماجراجوئی های اتمی و جنگ فرقه ای منطقه ای از یکسو، انباشت، غارت و انتقال صدها میلیارد دولار سرمایه های کشور به نقاط امن جهت فردای "چند نفر"از سوی دیگر، تاب و قرار مردمان مزدبگیر و کم درآمد و حاشیه نشین های بی پناه را بریده است و متصور هم نیست که رژیم بخواهد و بتواند بیشتر از این و با این همه نارسائی ها و نابسامانی های بلند و گسترده و کمر شکن و روزانه، آنان را دعوت به بردباریِ گرسنگی، آرامش در برابر زورِ کور، بیکاری چند میلیونی نسل های جوان، تورم و گرانی روزافزون با بی ثباتی هستی خویش، بار دیگر متقاعد به تحمل این بساط " بی پیر و بی مذهب"ولائی کند؛ تا مگر باندها همچنان به غارتگری ها و شبیخون های همیشگی شان ادامه دهند. در این سیاه بازی و بازار مکاره، شگفت و شرم آورتر طرح اقتصاد مقاومتی خامنه ای ست که وی با این توطئه نخ نما می خواهد در پشتیبانی از اهداف روحانی و یاران اقتصاد نئولیبرال داخلی، سفره ی های خالی مردم را هر چه بیشتر توسط جهانخوران اقتصاد گلوبال و نئولیبرال تهی تر کند.  

 

رژیمی که از ابتدا خودرأی، لجوج و تک قطبی نعره ی مستانه الهی ـ آسمانی می زد و بی کمترین نرمش در برابر دیگر دیدگاه های اجتماعی ـ طبقاتی به تبلیغ تنها راه خدا، برتری و بنای مطلق اصول شیعه ناب محمدی بر علیه همه شیوه های علمی و اندیشه ای و تفکرِ تاریخِ مدرنِ نوع بشری پرداخته و به تمسخر، نخوت و نفرت به همه جهان بینی ها می نگریست! همین فرقه و دعاوی یکسویه، توانست با شیوه های تدریجی، علنی و بی پایه حکومت اش را بر خوشبینی، پذیرش وعده ها و همزمان با جلب حمایت طیف بزرگی از نیروهای سیاسی در اعماق ساده لوحی ها استقرار دهد؛ و داد. بی هیچ کم و کاست، مردم و نیروهای مدافع سیاسی رنگین، منهای اندکی از آنها، همه فریب خوردند. زیرا این تکصدائی در همان آغاز با دمکراسی؛ جمهوریت و حتی منویات خود شیعان نیز بیگانه بود. یعنی اراده ی مردمان و ملیت های شیعه را هم در تعین سرنوشت خویش هرگز بر نمی تابید و آن هم متاثر از قدرت لایزال ولی فقیه بود. او: با هر نرمش و چرخش باز برای یافتن راه های تعاون، تراکم اندیشه، تشکل نیروهای رنگین، دیالوگ باز، همکاری مشترک و همگانی، تفاهم در بین جوامع و ملیت های رنگین با هم یکسر ضدیت داشت و عملا کوچکترین تحول در بیرون از کاست ولایت غیر ممکن بود و هنوز هست. به همین خاطر چه در عرصه های داخلی و چه در دیپلماسی منطقه ای و جهانی آشکارا هویت و بقایش در مقابله، ناسازگاری و دشمن تراشی هاست و نه ضرورت ارتباطات دوستانه، منطقی و ناگزیر میان ما با جهانیان. به هر حال اگر واقعیت داشته باشد که مذهب اکثریت مردم ما شیعه است که هست، آنگاه شما بهتر به تخریب، خیانت و کشتار حاکمیت از زندگی همین شعیان جگر سوخته پی می برید.

 

باید برپاخاست و هوشیار بود. ما در بدترین دوران ستمزدگی و تلفیق مذهب و سرمایه باهم و در بهترین بزنگاه رهائی از آنان ایستاده ایم؛ البته با کوله بارهائی از تجربه های خونین 60 و 67 و بسیار یاری بخش دیگر! دیگر دوره ربوده شدن و تصاحب انقلاب و شکست ما توسط طیف ملا ها و مکلا های لیبرال، ملی های مذهبی های متنوع سپری شده است و واقعیت های مطامع و جاه طلبی های هر یک آنان کاملا بر ملاست! بر همه ی ما نیروهای برابریخواه، آزادیجو، نوعدوست و مترقی ست که این فرصت را از دست ندهیم و لازمه ی آن ایجاد صف متحد و مستقل چپ و کمونیستی ست تا به تبع آن بر کالبد سست و پراکنده ی مبارزات کارگران، زنان و جوانان و تبعیضزدگان و تهیدستان و ملیت های به جان آمده امید و هشدار و وقار دهیم که ما همه با هم هستیم. این رژیم آنگونه که فکر و باور داشت عمل کرده و زندگی امروز ما محصول آن است. و همچنین باید کاملا صراحت داد که رژیم به هر قیمتی شده و توسط هر جریان هار و جهانخواری، می خواهد خود را با به حراج گذاردن سرمایه ی مردمی به کمین امپریالیست ها بگذارد و خود را نجات دهد. ما باید همزمان با تأئید دیپلماسی متمدنانه و مسالمت جو از گشودن عرصه های فعالیت اقتصادی و سیاسی برابر و متقابل با همه ی علاقمندان استقبال کرده، و از توقف برنامه های پُرخرج، بی هوده و جاه طلبانه اتمی رژیم هم پشتیبانی کنیم. در کنار آن فرصت هر دسیسه و خیانت و همکاری های دول غرب و مخصوصا امپریالیست آمریکا برای حفظ نظام را شدید محکوم زیر نظر داشته باشیم.

 

جریان های چپ هیچ بهانه ای برای تأخیر همکاری های متحد و مشترک ندارد. تردیدی نیست که صف مستقل چپ و یا هر طیف دیگری می تواند در این شرایط خاص، محرک زمینه ی شکل گیری جبهه سرنگونی را در میان جریان های دمکرات و مترقی به حرکت درآورد و به تبع آن بیشترین سود برای طبقه کارمزد و تهیدست است که چپ های پراکنده بهتر می توانند با حفظ هویت های خویش، به ایجاد چنین ظرف های بزرگ با نتایج چشمگیر آن منتج و به همبستگی طبقاتی منتهی ای کنند. گسترش دایره ی چنین صف بندی های سیاسی ـ طبقاتی می تواند به تنهائی انگیزه و ضرورت مبارزه شگرف توده ای را ترغیب، تشویق و جو خفقانی تور پلیس را سست کرده و به اضطراب و پریشانی بکشاند. هر همکاریِ فراسازمانی، مشترک و دموکراتیک بر علیه چماق سرکوب موجود، یک گام موثر در تضعیف رژیم است و قطعا منشأ نزج و فراز جنبش حیاتی کارگری ـ توده ای نیز می تواند باشد. وجود چنین فضائی، با کار سیاسی و همبستگی مشترک علیه حاکمیت، حتما اشتلم ورزی خامنه ای را ناگزیر به نرمش بیشتر به مردم و عقب نشینی از زوز خواهد ساخت؛ اگر چه شاید در کوتاه مدت می تواند عکس اش صادق باشد و خشونت و قهر او را تقویت کند؛ اما این در حالتی ست که رژیم از آن وحشت دارد و می داند که دیگر قادر نیست فاجعه ی 22 تا 25 خراداد 88 را باز تولید کند؛ زیرا حکم مرگ خود را صادر کرده است. پس تفاهم، همکاری مشترک و ایجاد صف متحد چپ، بی گمان بازتاب مستقیم کارگری ـ توده ای خواهد داشت؛ چه در ابتدا با دادن یک اعلامیه ی سراسری باشد؛ چه با اعلام ایجاد شبکه رسانه ای بزرگ با یک نام!

بهنام چنگائی 8 اسفند 1392

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©