Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
سه-شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ برابر با  ۱۷ فوريه ۲۰۱۵
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :سه-شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۳  برابر با ۱۷ فوريه ۲۰۱۵
محیط زیست سی و شش سال پس از قیام بهمن

سی و شش سال حاکمیت اسلامی

 و ویرانه ای به نام محیط زیست

مازیار واحدی

سی و شش سال از انقلاب شکوهمند بهمن می گذرد. سی وشش سال پیش در چنین روزهائی قیام پرشکوه بهمن ماه به بار نشست و دیکتاتوری رژیم شاهنشاهی سرنگون شد. پرداختن به اینکه چگونه ضد انقلاب توانست درست روز پس از قیام دستاوردهای قیام را یکی پس از دیگری از مردم پس بگیرد از حوصله بحث من خارج است. چیزی که من می خواهم در این مجال به آن بپردازم، عملکرد جمهوری اسلامی در حوزه زیست محیطی است. اکنون پس از سی و شش سال محیط زیست ما در تمام حوزه ها به ویرانه ای تبدیل شده است. مشکل کم آبی و خشکسالی خودش رو به صورت یک بحران نشان می دهد. دریاچه ها و تالاب ها در تمامی این سال ها یکی پس از دیگری، در نتیجه عملکرد مسئولین این حکومت خشک شده اند. آلودگی هوا در کلان شهرهای کشور حق تنفس هوای سالم را از شهروندان ما گرفته است. پدیده گرد و غبار به بزرگترین مشکل استانهای زیادی تبدیل شده است. محیط زیست حیات وحش هرسال محدودتر از سال قبل شده است. و بسیاری از مشکلات دیگر که هرکدام از ما در محیط کار و زندگی خود روزانه با آن دست به گریبانیم.

در این میان آنچه که ما در بین بالائی ها شاهدش هستیم، غارت روزافزون منابع طبیعی کشورمان توسط باندها و جناح های حکومتی است. فروش تراکم در شهرهای بزرگ، سدسازی های بیرویه، صدور مجوز حفر چاه های عمیق، گسترش صنایع آلاینده، پروژه های اتمی، منحرف کردن رودخانه های کشور، ساخت جاده از میان مناطق جنگلی، همه و همه در طول این سی و شش سال تخریب محیط زیست را به سطح وضعیت بحرانی رسانده است.

 اما یک چیز در تمام این سال ها برای مردم روشن و مسجل شده است. تا زمانی که فشار از پائین وجود نداشته باشد، آن ها حاضر نیستند قدمی از این سیاست خودشان به عقب بگذارند. هرگاه مردم توانستند با حضور خودشان توازن قوا را بین آنها به هم بزنند بخشی از حقایق چهره بیرونی پیدا کرد. در این مورد مثال فراوان است. افشاگری مردم و سازمان های محیط زیستی در مورد آلاینده بودن بنزین از یک سو، و سبک تر شدن کفه ترازوی دولت قبل از سوی دیگر باعث شد که همه مسئولین به آلاینده بودن بنزین تولید پتروشیمی گردن بگذارند و در نهایت هم آن را از چرخه تولید بیرون بکشند. تجمع و اعتراض مردم در مقابل پارک گیاه شناسی نوشهر، تجمع هزاران نفره مردم در پای شاه کوه، اعتراض یکپارچه مردم در رابطه با انتقال کارخانه سرب و روی زنجان، تشکیل زنجیره های انسانی در اصفهان، اهواز و سیستان، اکنون بار دیگر اعتراضات به وضعیت هوا د رخوزستان، همه و همه نشان از این داشتند و دارند که حضور مردم توانسته رژیم را به عقب نشینی وادار کند.

سوالی که اینجا مطرح است این است. آیا مشکلات محیط زیستی در جمهوری اسلامی جدای از دیگر مسایل و مشکلات امکان حلشان وجود دارد؟ آیا رژیمی که حق آزادی بیان را برای شهروندان به رسمیت نمی شناسد، این ظرفیت را دارد که برای مشکلات زیست محیطی راه حل ارائه کند؟ آیا رژیمی که برابر حقی زنان، که انصافا از پیگیرترین مدافعین محیط زیست هستند، با مردان را به رسمیت نمی شناسد که هیچ، بلکه هر روز بیش از روز پیش فشار بر آنان را افزایش می دهد، می تواند مشکلات محیط زیستی را حل کند؟ آیا کارگرانی که امنیت شغلی اشان مورد تهدید قرار دارد می تواند در رابطه با آلاینده های محیط کار خود برخورد فعال کند؟ پرستاران و معلمانی که غم نان بزرگترین مسئله زندگی آنان است چطور؟ این واقعیت ها نشان می دهند که برای بحران محیط زیست در کشورمان راه حل جداگانه وجود ندارد. رفورم هائی که اینجا و آنجا صورت می گیرد خوب است، ولی تجربه نشان داده که چندی بعد همان مشکل در جائی دیگر و به گونه ای دیگر سر باز می کند.

مورد دیگری که مطرح است این است که در سال های اخیر و بویژه در دو سه سال گذشته ، در پی گسترده تر شدن بحران، و بالا رفتن میزان افشاگری ها و اعتراضات مردمی، شاهد آن هستیم که مسئولین رژیم جدای از اینکه به کدام باند و جناح تعلق دارند، سنگ محیط زیست را به سینه می زنند. چشم انداز این است که با بدتر شدن محیط زیست  و دخالت مردم این موضوع به موضوع کشمکش بین جناح ها تبدیل شود. مجلسیان رشوه گیر، کمیسیون محیط زیست می زنند، قوه قضائیه دخالت می کند، دولتی ها پشت سرهم کارگروه تشکیل میدهند، ستاد بحران ایجاد می کنند، و مصوبه پشت مصوبه به تصویب می رسانند، تازگی ها هم که مجمع تشخیص مصلحت نظام کمیته محیط زیستی که هشت کارگروه را زیرمجموعه خود دارد فعال کرده است. سازمان محیط زیست از این هم فراتر رفته با سازمان ملل همکاری هائی را شروع کرده تا بلکه بتوانند مصوبات اجلاس ریو بیست را در کشور اجرائی کنند. در راس همه این ها رهبر هم در رابطه با حفظ محیط زیست داد سخن می دهد. سوال این است چه اتفاقی افتاده که یکباره همه این ها در هیبت سینه زنان پای "عَلم محیط زیست" ظاهر شده اند. ظریفی می گفت بوی گوشت به مشامشان خورده است. مسئله محیط زیست کشورمان اکنون در اختلافات بین آنها وجه المصالحه قرار گرفته است. از یک سوی آنها می توانند در انتخابات آینده از این تحرکات خود بهره برداری سیاسی بکنند. همانطور که دوره هایی از موضوع نهادینه شدن فساد در حاکمیت بهره برداری کردند. اگر آنها توانستند فساد را ریشه کن کنند، می توانند مشکل محیط زیست را هم حل کنند. از سوی دیگر رژیم در طول این سی و شش سال درس سرکوب مردم را خوب فراگرفته است. آنها هم متوجه شده اند که اعتراضات مردم در رابطه با تخریب محیط زیست هم چون بشکه ای باروت می ماند که هرگاه به دیگر جنبش های اجتماعی نزدیک شود، می تواند منفجر شود. پس سعی می کنند با جذب سازمان های محیط زیستی مستقل و حل کردن آنها در سیستم، فتیله آنها را پائین بکشند. آنها را از طرح خواسته های مشخص منع کنند و از نزدیک شدن به دیگر جنبش های اجتماعی مانند زنان، دانشجویان و کارگران باز دارند. موضوع مهم این است که از بازار مکاره ای که آنها راه انداخته اند چیزی عاید مردم و محیط زیست نخواهد شد. آن ها در پی آن هستند که از گسترش جریان محیط زیستی مستقل و مردمی، جدای از وابستگی به جناح های حکومتی جلوگیری کنند. فراموش نکنیم بحران محیط زیست با موجودیت رژیم پیوند خورده است. زنگ هشدار را به صدا در بیاوریم. سازمان ها و فعالان محیط زیستی مستقل در خطر خالی شدن از محتوا قرار دارند. فعالان محیط زیستی نباید فراموش کنند اگر حرکتی به ثمر نشسته در پی حضور مستقل مردم بوده است. مردم آرزو دارند که زندگی سالم داشته باشند و می توانند داشته باشند. در آلودگی هوای خوزستان این مردم هستند که دارند خفه می شوند. به این مردم بایستی اعتماد کرد. آنها هرگاه حضور داشتند پیگیرترین بوده اند. آنها برای معامله در صحنه حاضر نمی شوند. آنها حاضر می شوند تا از حق زندگی و خود زندگی دفاع کنند. نباید اجازه داد رژیم آنها را به پشت صحنه بفرستد.

در این وانفسا بعضی تصور می کنند که خوب حالا که بحران محیط زیست با موجودیت رژیم پیوند خورده و حالا که مثلا نمی شود راه حلی برای بحران محیط زیست پیدا کرد پس لازم نیست مردم مدافع محیط زیست اقدامی انجام دهند. آنها حتی می گویند که رفورم های مقطعی هم کمکی نمی کند. به نظر من این گونه نیست. در مقاطعی رفورم ها توانسته اند باعث برانگیختن حرکت در جوامع تحت تسلط دیکتاتوری شوند. بطور مثال در خوزستان مدفون زیر خاک، خیلی از فعالان محیط زیستی می گویند که حالا که گرد و غبار راه حل کوتاه مدت ندارد، دولت سرمایه گذاری کند و مراکز کار و محل های سکونت مردم را به گونه ای بسازد که اولا کار در محیط سربسته صورت بگیرد و ثانیا مردم در زیر سقف خانه ها، دانش آموزان در مدارس، کارگران در محیط کار و کارمندان در ادارات مورد تهدید ذرات گرد و غبار قرار نگیرند. یادمان نرود که ما بایستی زندگی کنیم و این خواست برای ما و فرزندان امان بسیار مهم است. فراموش نکنیم همیشه راه حلی وجود دارد، حتی اگر ما الان از آن بی خبر باشیم. مهم این است، برنامه ریزی و سرمایه کذاری برای یافتن راه حل. ما نمی توانیم تسلیم طلب باشیم. ما زندگی را دوست داریم و آن را نه برای اقلیتی خاص، بلکه برای همه می خواهیم.

بیست و چهارم بهمن ماه ۱۳۹۳

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©