Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
يكشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ برابر با  ۱۴ اگوست ۲۰۱۶
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :يكشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵  برابر با ۱۴ اگوست ۲۰۱۶
یادداشت مصطفی تاج‌زاده

واکنش ها به نوار صوتی آیت الله منتظری در جمع  «هیئت مرگ»

 

 

یادداشت حسن مرتضوی

بر یادداشت مصطفی تاج زاده

 

من فكر نمي‌كنم مشكل تاج‌زاده و امثال او نافهمي باشد. آنان دنيا و جامعه را دهكده كوچك خود مي‌پندارند كه همه چيز با كدخدامنشي و حلاليت‌طلبي حل مي‌شود. آنان دو حالت براي اين موضوع قائلند: يا حلال‌طلبي يا «دوگانه سازی های غیرضرور، تفرقه افکن و فرصت سوز». آنان در نهايت مي‌خواهند از جان‌باختگان دهه‌ي ۱۳۶۰ و به ويژه ۱۳۶۷ نه در نقش اپوزيسيون انقلابي بلكه در نقش قربانيان خطاكاري ياد كنند كه از قضا و از بدحادثه گير يك بخش افراطي افتادند. او هنوز هم مانند آن سال ها متوجه نيست و هرگز هم نخواهد بود كه نه مقابله‌ي مخالفين آن سال ها با حكومت به ويژه چپ‌ها از سر گول خوردن و حماقت بوده و نه خواهد فهميد كه سركوب مخالفين، استراتژي درازمدتي بود كه از ابتداي ۵۷ قدم به قدم براي خردكردن تمام خودكنشي توده‌هاي مردم در پيش گرفته شد. او همان تاج‌زاده است كه صرفاً حضور در موضع و جايگاه مغلوب باعث شده اندكي «احترام به حقوق بشر» را از خود نشان دهد. (برگرفته از فیسبوک نویسنده)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یادداشت مصطفی تاج‌زاده

 

درباره نوار آیت‌الله منتظری

 

۱- انتشار نوار سخنان آیت‌الله منتظری حقایق تلخی را درباره اعدام‌های گروهی سال ۶۷ برملا کرد. من بدون آن که از جزئیات آن فاجعه آگاه باشم در مقاله «حصر در دهه ۶۰ و ۹۰» نوشتم: «آن چه پس از عملیات مرصاد انجام شد غیرقانونی بود. پذیرفته نیست برای زندانیانی که محاکمه و محکوم شده‌اند، بدون ارتکاب جرم جدید حکم جدیدی صادر و اجرا شود. به باور من جمهوری اسلامی یک پوزش‌خواهی و حلالیت‌طلبی به خانواده‌های آنان بدهکار است که گذشت زمان آن را منتفی نمی‌کند.... من اندیشه، راهبرد و روش‌های تشکیلاتی فرقه رجوی را چنان فاشیستی و غیرانسانی می‌بینم که فقط با داعش قابل مقایسه است. با وجود این وقتی اعضای همین سازمان مخوف بازداشت، محاکمه و زندانی می‌شوند، حقوقی دارند که با هیچ توجیهی نمی‌توان و نباید آن‌ها را نادیده گرفت یا نقض کرد.»

 

۲- من همچنین نقش و سهم سازمان مجاهدین خلق را در سوق دادن جمهوری اسلامی به کاربرد خشونت استراتژیک می‌دانم. رجوی با توهم کسب انحصاری و خشونت بار قدرت، تروریسم گسترده و بی سابقه‌ای بر میهن و مردم تحمیل کرد و با قتل هزاران انسان بی‌گناه، از دولتمردان آزادیخواه و قانون‌گرا مانند دکتر بهشتی و باهنر تا شهروندان عادی در حد کاسبان محل، آن هم تنها به دلیل اعتقاد به جمهوری اسلامی و رهبری فقید آن، سیاست‌ورزی قانونی را تا حدود زیادی به محاق برد.

همچنین از وطن‌فروشی سازمان مزبور و مزدوری و خبرچینی برای صدام، آنهم در زمان جنگ و اشغال بخشی از خاک ایران توسط ارتش بعث و بویژه از اوضاع و احوال کشور و مدیریت آن در ماه‌های منتهی به پایان جنگ خبر دارم و می‌دانم که رجوی پس از پذیرش قطعنامه ٥٩٨ توسط ایران با لشگر کشی ناموجه جنایت بزرگ دیگری مرتکب شد و هزاران عضو ساده دل را با نام آزادسازی ایران به کام مرگ فرستاد تاهم بر تحلیل غلط خود از خاتمه جنگ سرپوش گذارد و هم با جاری کردن شطی از خون چرخه‌ى خشونت‌ورزی را استمرار بخشد.

با وجود همه این مسائل محاکمه مجدد زندانیان را در سال۶۷ و اعدام گروهی آنان را نقض موازین حقوقی و قانونی کشور به شمار می‌آورم. ما حق نداریم با استاندارهای دوگانه با پدیده‌ها و رخدادها مواجه شویم. کار اشتباه از سوی هرکس که سر زند اشتباه است. هنگامی که ما درباره خداوند می‌گوییم او جز عدل عملی انجام نمی‌دهد (در برابر اشعریان که شعارشان این بود: هرکار که خداوند انجام می‌دهد عدل است) تکلیف بندگان خدا روشن است. معیار سنجش ما در مورد هر موضوع و اقدامی حقیقت و عدالت است نه شخصیت افراد هر قدر هم که بزرگ و تاریخ‌ساز باشند. شاید به همین دلیل مهندس موسوی می‌گوید هم خود او در همان زمان نخست‌وزیری و هم رییس جمهور وقت- آیت‌الله خامنه‌ای - با این روش اعدام به شدت مخالفت کردند اگر چه وقتی متوجه ابعاد فاجعه شدند، که کار از کار گذشته بود.

 

۳- یکی از دلنشین‌ترین اخباری که پس از آزادی شنیده‌ام سخنان پدر یکی از قربانیان سال ۶۷ در جمع گروه دیگری از والدین اعدام شدگان همان سال بود، که برخلاف روال سالیان گذشته و برخلاف مضامین سرودهای رایج مجاهدین خلق، که دعوت به کینه‌ورزی و انتقام‌گیری می‌کند، وی خواهان آن شد که به کینه و نفرت پایان داده شود و به جای آن دعوت به مهر و دوستی کرد. مهم‌تر آن که این پیام با استقبال و تشویق بعضی دیگر از خانواده‌ها مواجه شد.

 

۴- حاکمیت می‌تواند با عذرخواهی از ملت، حلالیت‌طلبی از بازماندگان و اصلاح‌ سازوکار قضائی میهن به گونه‌ای که تکرار چنین فجایعی را ناممکن کند، زخم ناشی از این اعدامها را التیام بخشد. من به سهم خود از خانواده‌های اعدام شدگان آن فاجعه از جمله بازماندگان قربانیانی که عضو مجاهدین خلق نبودند، پوزش می‌طلبم. و متواضعانه آنان را فرامی‌خوانم تا با تأسی به ماندلا «ببخشند اما فراموش نکنند» تا ایران و ایرانی از چرخه شوم نفرت و کینه و انتقام رها شوند. از رهبر هم می‌خواهم که پیش از آن که دیر شود پرچم دوستی و مهر و آشتی ملی برافرازد و با پایان دادن به حصرها، زندان‌ها، پناهندگی‌ها و مهاجرت‌های سیاسی، تلخ‌کامی این روزها را به شیرینی هم زیستی مسالمت‌آمیز آحاد هم‌وطنان تبدیل کند تا قطار انقلاب در ریل اصلی خود که «همه با هم بودن» است، قرار گیرد.

 

۵- شهروندان ایران زمین در این باب می‌توانند نقش بسیار مهم و به باور من تعیین کننده‌ای ایفا کنند. آنان نه تنها نباید اجازه دهند هیچ فرد یا گروهی با استناد به سخنان آیت‌الله منتظری به ایجاد دوگانه‌سازی‌های غیرضرور، تفرقه افکن و فرصت‌سوز بپردازد و آگاه یا ناآگاه جبهه بزرگ دموکراسی‌خواهان و عدالت‌طلبان را در مصاف با انسدادطلبان داخلی و سلطه‌جویان خارجی تضعیف یا خدای ناکرده دو پاره کند، به عکس باید از توجه عمومی به این سخنان کمال استفاده را به سود استقرار دموکراسی، نفی خشونت‌ورزی و حاکمیت قانون در ایران ببریم و به آرمان طرفین، که خواهان سربلندی ایران و بهروزی ایرانیان بوده‌اند، اگرچه به نظر ما مسیر را اشتباه پیموده‌اند، جامه عمل بپوشانیم.

ما شهروندان می‌توانیم و باید خودمان را، رهبر و نهادهای منصوبش را، خانواده‌های قربانیان را و نیروهای سیاسی اعم از مخالف و موافق را به نماندن درگذشته، در عین درس گرفتن از آن، و نگاه به آینده و تلاش برای اجرای بدون تنازل قانون اساسی دعوت کنیم و با تبدیل آشتی ملی و مهر و دوستی به خواستی عمومی، فردایی بهتر را برای خود و فرزندانمان رقم زنیم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فروغ اسدپور

(فیسبوک)

شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ برابر با ۱۳ اگوست ۲۰۱۶

فیلم آلکاپون و داستان آیت اللهی که شماری از مارکسیست ها در سوگش آه کشیدند

جایی در فیلم پلیس جدید شیکاگو شماری از «تبهکاران» را دستگیر کرده و یکی از کادرهای جدید پلیس برای گرفتن اطلاعات به ضرب و شتم اسیر می پردازد و برای زهر چشم گرفتن از اسیر، گلوله ای در دهان یکی از همقطاران کشته شده ی او خالی میکند و مغزش را روی شیشه می پاشد. اسیر زنده آنقدر می ترسد که با زبان از ترس بند آمده میگوید هر چه بخواهید به شما خواهم گفت فقط با من آن کار را نکنید. یکی از اعضای پلیس کانادا که آرامتر است و در همکاری با پلیس جدید آمریکا در عملیات شرکت جسته، با دیدن این وضع رو به رییس پلیس جدید شیکاگو میگوید: من روش های شما را نمی پسندم

I don't like your methods

رییس پلیس جدید با طعنه به او میگوید که ناخوشایندی ات به این خاطر است که از پلیس شیکاگو نیستی. داستان آیت اللهی که شماری از مارکسیست ها در سوگ او آه کشیدند و دیگران او را به نقطه ی «امید»ی در تیره روز و تیره شام این سرزمین تشبیه کردند، حکایت همین پلیس آرام کاندایی است که در «متد» با پلیس شیکاگو مشکل دارد.

یادم هست هنگام شروع جنگ ویرانگر عراق، یکی از کارمندان بالایی دولت که با دلایل ارائه شده از سوی دولت دانمارک برای مشارکت در این قتل عام مخالف بود، بیدرنگ اسناد درونی دولت را که نشان میداد عراق دارای سلاح اتمی و نظایر آن نیست، منتشر کرد و حول آن اسناد تبلیغات راه انداخت. بگذریم که دولت «لیبرال» آن چنان عرصه را بر او تنگ کرد که زندگی خانوادگی اش از دست رفت و یک بار هم دست به خودکشی زد. اوف! از دست این آیت الله حوصله ام سر رفت. برای اعتراض و افشای حقیقت این همه زمان لازم بود؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شهاب برهان

(فیسبوک)

شهاب برهان چیزی که انتشار این نوار در پی دارد، تشدید و تقویت روحیه جماعتی است که گمان می کنند منتظری کسی بود که به قیمت چشم پوشی از مقام، از قربانیان دفاع کرد. این یک خطای باصره است که بخصوص برای خانواده های قربانیان ممکن است پیش بیاید. نوار روشن می کند که او با وجود چشم پوشی از مقام، قربانیان را نجات نداد، وجدان ایمانی و فردی خودش را نجات داد. او امروز در قبال تاریخ می تواند سر افراز باشد که دست اش به خون آن زندانیان آلوده نشد، اما هرگز نمی تواند سرفراز این باشد که جبهه ی قاتلان را برای پیوستن به جبهه قربانیان ترک کرده است. خانواده های قربانیان این را باید بفهمند. او حقیقت را می دانست و آن را از مردم پنهان کرد.

 

ــــــــــــــــــــــــــــ

تند روی در داوری _ به شویندگی آب باور بیاوریم!

 ناصر کاخساز

تند روی در داوری نسبت به شخصیت ها، اینست که آنها را از شرایط و موقعیتی که زاده ی آنند بیرون بیاوری، یا او را در جای خودت قرار بدهی و در موردش داوری کنی. من با آقای منتظری به تصادفی و در جایی تنگ و کوچک زندگی کرده ام و با او گپ زده ام و دور حیاتی کوچک با او قدم زده ام. و او با من قدم می زد که چهره ام مثل خود او روشن و صریح بود. در همان موقعیتی که رفسنجانی حتا نگاهش را به ما نمی دوخت چون نگاه به صورت بی نماز مکروه است. وقتی شنیدم به خمینی بخاطر جنایتی که می کرد اعتراض کرد و مال و جاه و مقام رهبری مطلق دین و ملتی را هم براحتی تمام کنار گذارد برایم طبیعی بود. برخی خدمت ها بقدری بزرگند که بسان آب، شوینده اند. بسان آب می شویند و گذشته ها را پاک می کنند. خدمتی را که منتظری به ملت، و به حقوق به دار آویخته گان و به آگاهی دادن به تاریخ کرده است از وصف بیرون است. حق شناسی فضیلتی است که با آن، تفاوت خود را با حاکمیت آشکار می کنیم. آزادگی منتظری مطلقا به دین او ربطی نداشت، او آدم ساده و شوخ طبعی بود که واقعا فکر می کرد دروغ بد است و مقام و قدرت و رهبری به هر بهایی نمی ارزد و واقعا فکر می کرد اگر دشمن ات اسیر تو شد دگر تعدی به او روا نیست.. شاید هم سادگی اش در همین بود. خدمتی را که این غیر خودی به ما کرد هیچ خودی طبیعتا نمی توانست بکند. با داوری تند و خشن و غیر هرمنوتیکی در مورد غیر خودی ها، به بافت فرهنگی نظام داوری حاکمیت نزدیک می شویم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 ‏رضا علیجانی

(فیسبوک )

نوارگفت و گوی آیت الله منتظری با هیئت مرگ تقابل دو نوع شخصیت انسانی است. شخصیتی با حفظ عواطف انسانی اش و دیگرانی با شخصیت های گوناگون مسخ شده؛ از رهبر قوه قضائیه که در خفا مخالف بود و در روی صحنه توجیه و تشویق می کرد؛ کارمندان دفتر آقای خمینی که قاضی بخت برگشته را نمی دانم با چه لطائف الحیلی تنها به دست بوسی آقای خمینی وادار می کنند و نه حقیقت گویی؛ قاضی حق گویی که باز نمی دانم به چه دلیل در برابر آقای خمینی که همه مرگها به حکم او صورت میگیرد جرئت سخن گفتن نمی یابد و بالاخره آدمهای مسخ شده ای که در برابر آیت الله منتظری که به هر آیه و روایت و تاریخ و سنتی متوسل می شود تا ثابت کند کارشان اشتباه است، تنها تقلا می کنند کارشان را توجیه کنند و اینکه کمتر از دیگران کشته اند! و بیشرمانه سعی می کنند از پیر روشن ضمیر اجازه بقیه قتل عام را بگیرند. مسخ شده هایی که خشم و خون چشمان شان را بسته و فتوای جنایت دستاویز خاموشی وجدان و رحم و انسانیت شان شده و چون قطعه ای سنگ می مانند و بدتر از آن چون ابلیسی که جنایت را توجیه و تزئین می کنند و ضحاکانی که باز مغز جوان می طلبند.

و بالاخره لحن و خشم آیت الله با شخصیتی تماما انسانی بروز می کند که در کلمات تندش و خطابهای صریح و نهیب های خشم آلودش برآنها می خروشد و چشم در چشم شان صریحا جنایتکار می خواندشان و از بزرگترشان به عنوان سفاک و خونریز یاد می کند و عواطف انسانی اش را بروز می دهد و دینش را نیز همین گونه می خواند و می خواهد.

اکثر وقایع این نوار قبلا در خاطرات آیت الله آمده بود به جز حس و حال و خون و خشم و جان و حیاتی که در صوت و کلام هست و نیز تصریح بر این نکته که سودای این قتل عام از سالها قبل توسط وزارت اطلاعات و سیداحمدخمینی دنبال می شده است. این تصریح یک بار دیگر خط بطلانی است بر فریبکاری تبلیغاتی که می خواست این اعدام ها را به عملیاتی ساده لوحانه در مرزها از سوی مجاهیدن نسبت دهد. عملیاتی که هیچ ردپایی از آن در سئوال و جواب ها و فتوا و خاطرات و از جمله در این نوار از آن نیست. به یک دلیل ساده و آن اینکه این نقشه از یکسال قبل یعنی مدتها قبل از این عملیات طراحی شده بود. و دلیل ساده دیگری که ارابه مرگ مارکسیست ها را که هیچ ربطی به این عملیات نداشتند نیز به زیر تیغ تصفیه خویش کشید.

تصفیه زندانها یکی از چند تصمیم مهمی بود که در آن سال در بالاترین سطوح نظام از سوی کسانی که سودای تمرکز قدرت پس از فوت آقای خمینی را داشتند گرفته شد و با همراهی وی یک به یک عملی شد. آنهایی که از بیماری اش مطلع بودند و می خواستند مسئله جنگ را بدست خود آقای خمینی به پایان برسانند و تکلیف قائم مقام رهبری را نیز به همین طریق یک طرفه کنند و قانون اساسی را برای تغییر شرایط رهبری بازنویسی کنند و...

اعدام های 67 باید به عنوان نقطه «اوج» خشونت های بعد از انقلاب مورد توجه قرار گیرد. اوج خشونتها اما نه «تنها» نقطه خشونت های گسترده بعد از انقلاب که مخالفان قدرت نیز در آن سهمی داشتند. پرونده خشونت ها نیز نه به قصد انتقام و تصفیه حساب سیاسی بلکه به عنوان «تجربه» ای باید مورد بررسی قرار گیرد که مانع تکرار آن در آینده شود. در این باره بحث بسیار است.

مجموعه مباحثم در باره اعدام های 67 را در این جزوه آورده ام|:

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رضا حقیقت نژاد

(فیسبوک)

گمانم سال ۷۰ بود که نام کشتار تابستان ۶۷ به گوشم خورد. همکلاسی و دوستی داشتم به نام الیاس فرامرزی، می گفتند برادرش را اعدام کرده اند و بعد از مدتی که پدر و مادرش پیگیری کرده اند، جایی را نشان شان داده اند که قیر پاشی شده بود و گفته اند اینجا دفن شده است. اسم برادرش گمانم نادر بود. کسی نمی دانست دقیقا چه شده، می گفتن منافق بوده، با خیلی های دیگر اعدام شده اند. روستای ما کوچک بود و کسی درباره این چیزها کنجکاوی نمی کرد و حرفی نمی زد، مثل یک بغض فرخورده بود. بعدا با برادر بزرگتر الیاس آشنا شدم که شیمی خوانده بود. کلی کنجکاوی کردم و او اندکی برایم توضیح داد که چه شده است. کمی هم ترس داشت، کلا هراس داشتند درباره این موضوع حرف بزنند. این خیلی موضوع آزاردهنده تری بود که برادرت را اینطوری کشته باشند و تو نگران باشی درباره اش حرف بزنی حتی. آنها مهم ترین شاهدان فضای رعب و وحشت آن دوران هستند. پدرشان مردم محترم و رکی بود، صدای رسایی داشت و اهل بذله گویی. یک پسرش هم در جنگ ایران و عراق کشته شده بود، بیژن. یک پسرشان هم کارمند دولت بود و گاهی در هیات های مذهبی مداحی می کرد. خیلی خانواده عجیبی بودند برای من؛ مجاهد، شهید، مداح. اینکه پدری که گاهی جلوی چشم همه می رود سر قبر پسر شهیدش و گاه پنهان از چشم همه برای پسر اعدام شده اش می گرید، گیجم می کرد. بعدها یک بار یکی از نزدیکانم که ادا و اصول حزب اللهی داشت، وقتی داشت مثال می زد درباره سرنوشت آدم ها، به سرنوشت فرامرزی هم اشاره کرد، می گفت لقمه حرام خورده و اینطوری شد، گفتم یک برادرش که سر سفره همین پدر نشسته بود، در جنگ ایران و عراق بوده و شهید شد، این هم لقمه حرام خورده بود؟‌ جوابی نداشت و سکوت کرد. خانواده فرامرزی هم خیلی سال است که سکوت کرده اند. وقتی داشتم این استوس می نوشتم، پیگیر شدم درباره خانواده شان، گفتند پدرشان پارسال فوت کرده، بی آنکه بداند فرزندش واقعا کجا دفن شده، جرمش چه بوده، چطوری محاکمه اش کرده اند و ... کاش یکی قصه اش را بنویسد، قصه های نادر!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سایت خبری تحلیلی زیتون

۲۱ مرداد ۱۳۹۵

گفتگو با رضا علیجانی درباره انتشار نوار صوتی آیت‌الله منتظری؛

اعدام‌های ۶۷ هولوکاست ایران بود

زیتون-آیدا قجر: همزمان با سالگرد اعدام‌های گسترده سال ٬۱۳۶۷ خانواده آیت‌الله منتظری، سندی تاریخی را منتشر کردند که مربوط به دیدار این مرجع فقید شیعه با «هیات مرگ» در اعدام‌های سال ۶۷ است.  در این جلسه که روز ۲۴ مردادماه آن سال برگزار شده است٬ حسینعلی نیری حاکم شرع وقت، مرتضی اشراقی دادستان وقت، مصطفی پورمحمدی نماینده وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین و ابراهیم رئیسی معاون وقت دادستان کشور حضور دارند.

بنابر روایت‌های مختلف٬ در مرداد و شهریور ماه همان سال حدود ۵۰۰۰ نفر از منتقدان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی با برگزاری چند دقیقه دادگاه اعدام شدند. اگرچه مواضع آیت‌الله منتظری پیش‌تر در کتاب خاطرات او مطرح شده بود اما برای اولین بار فایل صوتی اعتراض‌های او در مقابل «هیات مرگ» منتشر شد. هرچند فشار مسوولان باعث شد که این فایل از سایت رسمی آیت‌الله منتظری حذف شود اما در روزگار انقلاب تکنولوژیک و شبکه‌های اجتماعی این گونه‌ سانسورها کاملا بی تاثیر و بی‌فایده است.

زیتون با هدف تمرکز بر پیامدهای انتشار این سند تاریخی با رضا علیجانی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی گفت‌وگو کرده است که خود از سال ۱۳۶۵ به مدت ۴ سال در زندان‌ اوین محبوس بود. متن کامل گفتگو در پی می‌آید:

 

آقای علیجانی٬برای شروع بحث از نوشته‌ی خودتان در فیس‌بوک و تاکید آقای احمد منتظری  آغاز کنیم که فایل صوتی صحبت‌های آقای منتظری، ناگفته‌ای نداشته و موضع ایشان درباره اعدام‌های دهه شصت پیش‌تر در خاطرات‌شان ذکر شده بود. اما این فایل با واکنش‌های بسیاری در شبکه‌های اجتماعی مواجه شد و در پی فشار به خانواده آیت‌الله منتظری، این فایل از صفحه رسمی سایت وی حذف شد. چرا این فایل تا این اندازه مورد توجه قرار گرفته و وزارت اطلاعات خواستار حذف آن شده است؟

به نظر می‌رسد که حضور همزمان آیت‌الله منتظری و هیات مرگ است که این نوار را تاریخی می‌کند. درست است که این موارد و مواضع در خاطرات ایشان آمده بود اما در صدا نوعی زندگی جریان دارد. در این‌جا تقابل دو نگاه است که اهمیت پیدا می‌کند. از طرف دیگر مردم ایران عمدتا شفاهی هستند و شاید خواندن کتاب و خاطرات آن‌قدر گسترده نباشد که شنیدن این صدا و خبر. حکومتی که در پی لاپوشانی و خاک ریختن روی واقعیت است، علاقه‌ای ندارد که این جنایات در این سطح گسترده مطرح بشود.

 

این نوار گامی علیه فراموشی است. بزرگ‌ترین خطری که خانواده‌های قربانیان احساس می‌کنند، فراموشی است. فراموشی که قدرت هم سعی در تحمیل آن دارد

 

من در سال ۱۳۷۸ در گفت‌وگو با روزنامه «آریا» اشاره‌ای به این مساله کردم که باعث تعطیلی یک ماهه روزنامه شد. بعدتر این مورد در کیفرخواست من آمده بود و برای آن بازجویی مفصلی پس دادم. شگفت‌انگیز این بود که در روز دادگاه٬ کل داستان یعنی سوال‌ها از کیفرخواست و پرونده‌ام ناپدید شده بود. این نشان می‌دهد که تمایل اصلی قدرت به فراموشی سپردن این واقعه است و بعد هم تحریف آن. در همین ۲۴ ساعت کانال‌های تلگرامی و شبکه‌های مجازی وابسته به نیروهای امنیتی و نظامی و جریان راست افراطی مملو از تحریف شده‌اند. در کانال «عماریون» خواندم که نوشته شده بود آقای منتظری ساده‌لوح بود و منافقان را نمی‌دید، زمان این نوار هم بعد از برکناری ایشان از قائم مقامی رهبری و نفوذ منافقان در دفتر ایشان است، در آن نام هاشمی و موسوی خویینی و میرحسین موسوی آمده است. در حالی‌که تمام این‌ها دروغ است و آقای منتظری در آن زمان همچنان قائم مقام رهبری بود. در همین ۲۴ ساعت شبکه‌ها پر از تصاویری شده که گوشه‌هایی از ترور مجاهدین را نشان می‌دهد. می‌خواهند جوسازی کنند که این اعدام‌ها در برابر ترورهای مجاهدین بوده است. آقای رازینی مصاحبه کرده که در پرونده این افراد بعدها مشخص شده که در بازجویی‌ها همه واقعیت‌ها گفته نشده و مثلا در تروری دست داشته‌اند و بعدتر دوباره محاکمه شده‌اند. در حالی‌که همه این‌ها دست و پا زدن و دروغ‌پراکنی است. دروغ‌پراکنی‌هایی که ما در چند روز اخیر پس از اعدام عده‌ای از زندانیان کرد سنی هم شاهد آن بودیم که به صورت فله‌ای جرایم و اتهاماتی را مطرح کردند که حتی بعد از دستگیری‌شان اتفاق افتاده و ان‌ها را دلیل اعدام معرفی کردند. اما این نوار، سرزندگی آن و تجدید حافظه تاریخی باعث می‌شود ما بین اعدام به عنوان یک روش سرکوب در روزهای اخیر و سال‌های گذشته ارتباط برقرار کنیم.

 

آقای احمد منتظری هدف از انتشار این فایل را تصریح موضع آیت‌الله منتظری درباره اعدام‌های سال ۶۷ عنوان کردند. اما اگر قبول داشته باشیم که افشای هر حقیقتی دو طرف دارد، ما با شماری از قربانیان این جنایت تاریخی مواجهیم که هنوز هم داغ دل‌شان تازه است. انتشار این فایل صوتی چه اهمیت و فایده‌ای می‌تواند برای قربانیان داشته باشد؟‌

این نوار گامی علیه فراموشی است. بزرگ‌ترین خطری که خانواده‌های قربانیان احساس می‌کنند، فراموشی است. فراموشی که قدرت هم سعی در تحمیل آن دارد. البته خاطرات آقای منتظری قبل‌تر منتشر شده بود، شاید تنها سند رسمی باشد که این خانواده‌ها از درون قدرت دارند. شهادتی که جدا از پیکر در گور دسته‌جمعی خفته فرزندان و همسران‌شان می‌توانند به آن استناد کنند. آقای احمد منتظری دو موضع‌گیری درباره چرایی انتشار این نوار در این زمان دارد. هرچند نمی‌دانم آیا این نوار تا به حال در اختیار خانواده آقای منتظری بوده یا خیر. آقای منتظری گفته‌اند که وقتی کتاب منتشر می‌شود عده‌ای جوسازی می‌کنند و صحت و استناد آن را زیر سوال می‌برند. این نوار که صدا و زنده است می‌خواهد نشان دهد که آن کتاب عین واقعیت است. در جای دیگری نیز ایشان گفته این نوار امانتی دست ما بوده که خواستیم قبل از مرگ آن را به دست مردم بسپاریم. فکر می‌کنم اگرچه داغ خانواده‌های قربانیان تازه می‌شود اما دادخواهی آن‌ها هم زنده می‌شود. از طرفی برای نسل جدید هم که در آن دوران نبوده و شاید مساله‌اش آن‌قدر که کهریزک بوده و با آن ارتباط برقرار می‌کند، اعدام‌های دهه ۶۰ نیست، همذات‌پنداری ایجاد کند تا متوجه شود این نقطه‌چین از کجا آغاز شده و از چه تونل‌های دردناک و خونینی گذشته که ما امروز شاهد برخی داغ‌ها و اعدام‌های جدید هستیم.

 

در اظهارنظرهای شبکه‌های اجتماعی پیرامون انتشار این نوار، دو تقابل دیدگاه در دو سوال مطرح شده است. برخی پرسیده‌اند که اگر آقای منتظری صبر می‌کرد تا رهبر شود شاید می‌توانست اصلاحاتی انجام دهد و چه‌بسا جمهوری اسلامی را نجات بخشد. گروهی نیز می‌گویند اگر این نوار یا نامه‌های آقای منتظری به آقای خمینی زودتر و در زمان خودش منتشر می‌شد، شاید می‌توانست مقابل اعدام برخی از زندانیان را بگیرد. پاسخ شما به این دو سوال چیست؟

شاید پاسخ به سوال دوم راحت‌تر باشد. آقای منتظری هم مناسبات داخل قدرت را و هم روان‌شناسی رهبران سیاسی را بهتر از هرکس دیگری می‌شناخته است. به نظر من تشخیص او درست بوده که بایستی در پشت‌صحنه، این ارابه مرگ را متوقف کند و این کار به جز به دست آقای خمینی نیز میسر نیست. آقای خمینی و هیات مرگ و کسانی که این مساله را طراحی کرده بودند، در صورت علنی شدن آن، شاید فضای کشور را متشنج‌تر می‌کردند. به هر حال تنازعات سیاسی که وجود داشت و همین‌طور استارت برکناری آقای منتظری، وضعیت را تشدید می‌کرد. در این میانه اعدام‌ها نیز تشدید می‌شد. خصوصا که روان‌شناسی آقای خمینی نشان می‌داد که ایشان هم مغرور و هم لج‌باز است و تحلیل بسیار تندی روی مخالفان و منتقدان خود دارد، آقای منتظری را هم فرد ساده‌ای می‌دانست که این مناسبات را درک نمی‌کند. به هر حال آقای منتظری از ارتفاع بالاتری به این مسائل نگاه می‌کرد که آقای خمینی این ارتفاع دید را نداشت.

 

 اگر مجاهدین عملیات کردند خب چپ‌ها و مارکسیست‌ها را برای چه کشتند؟ این مساله نشان می‌دهد که هدف مهم‌تری مطرح بود یعنی تصفیه زندان از زندانیان سیاسی. این را باید در کنار تحلیل‌ کلان‌تری قرار دهیم

 

اما سوال اول، پرسش سخت‌تری است. خود آقای منتظری پاسخی به این سوال داده است. همان‌موقع هم عده‌ای از سیاسیون ایشان را نصیحت می‌کردند که با آقای خمینی درنیفتید تا به رهبری برسید و کشور را اصلاح کنید. در همین نوار هم ایشان می‌گوید همه دوستان مخالف بودند و من چند شب خوابم نمی‌برد و تصمیم گرفتم آن نامه را بنویسم. پاسخ ایشان این است که اگر من در این مدت سکوت کنم و در مقابل ظلم سر خم کنم اما بمیرم چی؟ این را هم از موضع مذهبی می‌گوید که من چه پاسخی برای خدا دارم و هم از موضعی که در همین نوار هست که تاریخ از شما به عنوان جنایت‌کار و از آقای خمینی به عنوان فردی سفاک و خون‌ریز یاد می‌کند. آقای منتظری نمی‌خواهد قضاوت تاریخ آن چیزی باشد که در دل ندارد و می‌خواهد اعتراض کند. اما در سطح عمیق‌تر اخلاقی می‌توان مطرح کرد که اساسا اختلاف آقای منتظری با آقای خمینی این بود که هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. آقای خمینی به مصلحت نظام معتقد بود. مصلحت نظام و نه مصلحت ایران و نه حتی اسلام. یعنی مصلحت قدرت و حکومت مستقر. در حالی‌که آقای منتظری در آخرین درسی که برای طلابش بعد از رفع حصر داشت تصریح کرد که روی این مساله اختلاف داشتم و معتقدم ما حکومت را برای اجرای این اهداف و آرمان‌های مذهبی می‌خواستیم، نه آن‌که مذهب را به خدمت آن درآوریم، حتی اگر این هدف رسیدن به رهبری و اصلاح جامعه باشد که اگر با ابزارهای کثیف بخواهم به حکومت برسم به نظرم می‌رسد که بعدتر هم کثیف عمل خواهم کرد. آقای منتظری در واقع هم قهرمان اخلاق شد و هم قهرمان سیاست و تاریخ.

 

در این فایل صوتی درباره زمانی صحبت می‌شود که آقای خامنه‌ای متوجه این اعدام‌ها شد. آقای احمد منتظری نیز بر همین مساله تاکید کرده‌ که ایشان چندی پس از اجرایی شدن اعدام‌ها متوجه آن شد. به هر حال برخی اظهارات کوتاه می‌توان از عواملی یافت که در اعدام‌های دهه ۶۰ نقش داشتند و در صدد توضیح یا توجیه نقش خود برآمده‌اند. در نوار صوتی هم در مقابل استنادهای آقای منتظری، مسوولان حاضر در جلسه اقدام‌های خود را توجیه می‌کنند. اما می‌توان گفت که آقای خامنه‌ای نقشی نداشته یا سکوت ایشان در همان زمان و پس از آن، به نوعی دست داشتن در همان جنایت‌هاست؟

همه کسانی که در راس امور بودند از این ماجرا به مراتب و با فاصله‌هایی مطلع شدند. عموما و از جمله آقای خامنه‌ای نیز از موضع خود دفاع کرده‌اند. اما نمی‌خواهم در این توجیه و دفاع همه را یک‌سطح کنم. کسانی بوده‌اند که در این تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری موثر بوده‌اند. در این نوار آقای منتظری در حد اطلاعاتی که در آن زمان دارد از آقای احمد خمینی و وزارت اطلاعات یاد می‌کند و می‌گوید آن‌ها از چند سال پیش به دنبال این قتل‌عام بودند. این مساله نشان می‌دهد تبلیغات و تئوری‌هایی که بعدا ساخته شد و عملیات مجاهدین سر مرز را علت این اعدام‌ها معرفی کرد، دروغ است. در مدارک و اسناد هم می‌بینیم نه در فتوای منتشرشده آقای خمینی فتوای قتل عام هست و نه در سوال و جواب‌هایی که از زندانیان می‌شد، نه در هیچ خاطره‌ای و حتی در این نوار هیچ اشاره‌ای به عملیات مجاهدین نمی‌شود. اگر مجاهدین عملیات کردند خب چپ‌ها و مارکسیست‌ها را برای چه کشتند؟ این مساله نشان می‌دهد که هدف مهم‌تری مطرح بود یعنی تصفیه زندان از زندانیان سیاسی. این را باید در کنار تحلیل‌ کلان‌تری قرار دهیم. در یکسال آخر عمر آقای خمینی نزدیکان ایشان و افراد قدرتمند آن زمان می‌دانستند که ایشان فوت خواهد کرد، برای همین چند مشکل مهم نظام را در همان یک سال آخر حل کردند. یعنی پایان جنگ،‌ برکناری آقای منتظری، تغییر قانون اساسی برای حذف شرط مرجعیت برای رهبری تا رهبری بعدا به امثال آیت الله گلپایگانی نرسد و در مدار آقای خمینی و نزدیکانش باقی بماند، دیگری هم تصفیه زندانیان سیاسی بود که فکر می‌کردند این‌ها می‌توانند خطری برای ایران پس از خمینی باشند. هر کدام از این‌ها از نظر آن‌ها خطر امنیتی می‌توانست باشد. به هر حال این تصمیم‌‌ها نمی‌توانست بدون پیشینه و دورخیز باشد. اما این‌که آیا در آن جمع تصمیم‌گیرنده که فکر میکنم در بالاترین سطوح تصمیم‌گیری کشور بوده‌اند و تصمیم گرفته‌اند که این چند موضوع را با هم حل کنند آقای خامنه‌ای هم نقش داشته یا نه،‌ من بی‌اطلاع هستم. این مساله یکی از حلقه‌های مفقوده تاریخ معاصر ماست. اما در حد همین بخش از پازل یعنی اعدام زندانیان سیاسی، تصمیم‌گیرندگان و افراد موثر در وزارت اطلاعات این تصمیم را گرفتند و با توجیه و مستندسازی برای آقای خمینی مطرح کردند. رابط آن‌ها با آقای خمینی احتمالا آقای احمد خمینی بوده که خودش سیر شگفت‌انگیزی دارد. آقای منتظری هم به این دو مورد در نوار اشاره می‌کند و البته استعدادی که آقای خمینی شخصا داشت. یعنی تندی و خشونتی که ایشان در برخورد با مخالفان حکومت ابراز می‌کرد. جملات ایشان معروف است که اگر ما از ابتدا قلم‌ها را می‌شکستیم و چوبه‌های دار را برقرار می‌کردیم شاید شرایط چنین نمی‌بود.

 

این نوار شاید موضوع آقای رییسی و سابقه ایشان را که همیشه با چراغ خاموش و در تاریکی حرکت می‌کند، در افکار عمومی بیشتر مطرح کند

 

زندگی و مرگ آقای احمد خمینی یکی از موارد مبهم و شاید کم‌تر شناخته شده برای بسیاری در تاریخ جمهوری اسلامی است، آیا جزییات بیشتری از نقش ایشان در دوران دهه ۶۰ وجود دارد؟ در این فایل صوتی صرفا آمده که ایشان اجازه نمی‌داد خبرهای اعدام به گوش آقای خمینی برسد.

آقای احمد خمینی سیر پر فراز و نشیبی داشته. ابتدا مصطفی خمینی مورد اعتماد پدر بود که در میان‌سالی فوت کرد. آقای احمد خمینی در ابتدا مواضع متفاوتی نسبت به سران حزب جمهوری اسلامی می‌گرفت یعنی آقای هاشمی‌رفسنجانی، موسوی اردبیلی، دکتر بهشتی و خامنه‌ای. حتی در آن زمان تئوری راه سومی را در جدال میان آقایان بهشتی و بنی‌صدر، یعنی حزب جمهوری اسلامی و نهاد ریاست‌جمهوری مطرح کرد. اما احمد خمینی از سال ۱۳۶۰ به بعد چرخش شدیدی به سمت سران حزب داشت و به آقای رفسنجانی نزدیک شد. از این‌جا به بعد نقش ایشان در حالتی از ابهام قرار دارد. آقای منتظری در این نوار به نقش او در اعدام زندانیان اشاره دارد و بعد نقش وی در برکناری شخص آقای منتظری که باز هم توسط خود ایشان مطرح می‌شود. یا همین‌طور نقش ایشان در نوشتن نامه تندی علیه نهضت آزادی نشان می‌دهد که او نقش بسیار محوری در بیت پدر داشته و مورد اعتماد ایشان بوده است. از سوی دیگر برخی از نوشته‌های آقای خمینی ادبیاتی متفاوتی از سخنرانی‌ها و ادبیات رسمی ایشان دارد، در برخی خط آن متفاوت است که البته همه آن‌ها امضای آقای خمینی را دارد و ممکن است پیش‌نویس آن‌ها توسط آقای احمد خمینی تهیه شده باشد. همین‌طور شهادت‌های آقای هاشمی و احمد خمینی در تایید آقای خامنه‌ای توسط آقای خمینی بعد از مرگش که البته بعدها مشخص شد آقای خمینی از چند نفر اسم برده بوده و نه فقط آقای خامنه‌ای. به هر حال آقای احمد خمینی نقش مهمی در انتقال قدرت به این هسته حزب جمهوری اسلامی داشت. ولی مرگ او در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. اعترافاتی در پرونده باند سعید امامی هست که آن‌ها احمد خمینی را کشتند اما علت آن مشخص نیست که آیا ایشان رازهای مهمی داشته یا با آقای خامنه‌ای یا این حلقه به اختلاف رسیده بود؟ یا اساسا با مرگ طبیعی فوت کرد. این‌ها همه از ابهامات تاریخ است. اما در این مقطع مورد بحث در این نوار نقش آقای احمد خمینی در قتل عام زندانیان، توجیه آن برای آقای خمینی و جلوگیری از رسیدن خبرهای وحشتناک اجرای آن فتوا به آقای خمینی مشخص است. حتی آن حاکم شرع اهوازی که داخل بیت آقای خمینی می‌رود و نمی‌دانم چگونه او را راضی می‌کند که دست آقای خمینی را ببوسد و برود نقش تاریخی ایشان را در این مقطع تاریخی نشان می‌دهد.

 

در جلسه‌ای که این فایل صوتی حاصل آن است، چندین مسوول وقت حضور دارند از جمله آقای ابراهیم رییسی که گفته می‌شود از نامزدهای احتمالی برای جانشینی آقای خامنه‌ای است. ایشان به عنوان تولیت آستان قدس نیز انتخاب شده است. در میان حاضران در این جلسه به نظر شما باید توجه ویژه‌ای به نقش ایشان داشت، چرا؟

در این نشست عده‌ای حضور دارند از جمله آقای پورمحمدی، رییسی، اشراقی و .. که برخی از آن‌ها معلوم نیست امروز کجا هستند. اما دو نفر معروف‌تر از بقیه هستند. یکی آقای پورمحمدی که در ساختار قدرت و دولت حضور دارد و دیگری هم آقای رییسی که یکی از نامزد‌های مطرح برای رهبری پس از آقای خامنه‌ای است. این نوار شاید موضوع آقای رییسی و سابقه ایشان را که همیشه با چراغ خاموش و در تاریکی حرکت می‌کند، در افکار عمومی بیشتر مطرح کند. آقای رییسی با سن کمی وارد دستگاه قضایی امنیتی شد و تمامی عمرش در جمهوری اسلامی پشت صحنه حضور داشت. کاش فضای ایران چنان باز بود که خبرنگاران می‌توانستند به سراغ او بروند. اما فکر می‌کنم شبکه‌های مجازی و جامعه مدنی می‌تواند این نقیصه را جبران کند. آقای رییسی باید از تاریکی بیرون بیاید. او یکی از خطرهای جدی برای آینده ایران است. فردی که از جوانی در بخش‌های قضایی امنیتی بوده مدتی است که روی صحنه آمده. او هم سید است و هم حالا در بارگاه امام رضا که برای نیروهای سنتی ایران ارج و قربی داره مطرح شده. شاید بعدا بخواهند از سید و خادم امام رضا بودنش برای فضا سازی در مورد کسی استفاده کنند که هیچ سابقه مدیریتی و سیاسی علنی ندارد و چهره مرموزی است. امیدوارم این زاویه از این پرونده نیز مورد توجه جامعه مدنی و فعالان سیاسی ایران‌دوستی که به آینده ایران فکر می‌کنند قرار بگیرد و مانع از آن شوند که افرادی ناشناخته بتوانند از نردبان قدرت در ایران بالا بروند.

 

 همه ما یعنی جامعه مدنی و  به ویژه نسل جوانی که کهریزک را بیشتر از اعدام‌های ۶۷ و بهشت زهرا و خاوران می‌شناسد می‌توانیم به تجربه‌ی مشترکی برای آینده ایران برسیم

 

به نوشته خودتان در نسبت با قربانیان اعدام‌های دهه شصت برمی‌‌گردم. شما نوشته‌اید که این واقعه «نقطه اوج» خشونت‌های بعد از انقلاب است که می‌توان آن را به عنوان «تجربه»ای برای آینده مورد بررسی قرار داد و این مساله را ذیل «دادخواهی» برای قربانیان ذکر کرده‌اید. شما تجربه تحمل زندان و شکنجه را دهه شصت داشته‌اید و با برخی از خانواده‌های بازماندگان اعدام‌های آن دهه در ارتباط بوده‌اید. زمانی‌که این فایل را شنیدید و گستردگی را در شبکه‌های اجتماعی دیدید، چه حسی داشتید؟ برای دادخواهی با استناد به این فایل صوتی چه می‌توان کرد؟

شنیدن این صدا برای من بسیار متاثرکننده بود. فکر می‌کنم این تاثر برای خانواده‌ها شدیدتر باشد. واقعا تقابل دو منش و دو شخصیت است که یکی می‌خواهد با صداقت انسانی خود جلوی جنایت را بگیرد و در مقابل شخصیت‌های مسخ‌شده‌ای قرار دارند که نه تنها از این جنایت دفاع می‌کنند بلکه خواهان ادامه آن هستند. در این‌جا مساله دو سوی دارد. یکی خود جنایت که باید از آن به دادخواهی رسید و علیه فراموشی باشد. اما یک جنبه هم استراتژیک و سیاسی است. یعنی تجربه‌گیری از این نقطه اوج خشونت که من حتی اسم آن را هولوکاست ایران گذاشتم. این هولوکاست ایران باید به سمت تجربه تاریخی پیش برود. همان‌‌طور که درباره کشتار یهودیان ایجاد و به تجربه‌ای تاریخی و حافظه تبدیل شد تا دیگر تکرار نشود. اما نکته من این است که این اوج خشونت پس از انقلاب، تنها خشونت جمهوری اسلامی نیست. خشونت‌های زیادی در عرصه اجتماعی در حمله به گروه‌های سیاسی و حمله به هنرمندان دیدیدم از جمله خشونت‌هایی که مخالفان و برخی از گروه‌های سیاسی هم در آن سهیم بوده‌اند. گشودن پرونده این خشونت و توجه به نقطه اوج آن یعنی اعدام‌های ۶۷ که خودش یک پرونده خاص است، می‌تواند تبدیل به حافظه تاریخی مشترک شود تا بتوانیم چه در رابطه با کلیت ایران و چه با کردستان و بهاییان ابعاد مختلف را بررسی کنیم. از جمله دریابیم در خشونت سیاسی پس از انقلاب سهم هر جریان چقدر است، هرچند من حکومت‌ها را مسوول و متصدی و متهم درجه یک می‌دانم اما این به معنای انکار و نادیده گرفتن خطاهای سیاسی دیگران نیست. ما اگر این مساله را با این دید تجربه‌آموز بنگریم، همه ما می‌توانیم به حافظه تاریخی مشترکی برسیم. اگرچه فعلا گوش حکومت برای شنیدن این صداها بسته است اما روزی گوشش باز و این صداها بر او تحمیل خواهد شد. همه ما یعنی جامعه مدنی و  به ویژه نسل جوانی که کهریزک را بیشتر از اعدام‌های ۶۷ و بهشت زهرا و خاوران می‌شناسد می‌توانیم به تجربه‌ی مشترکی برای آینده ایران برسیم که اختلاف‌ها را نه به وسیله سلاح و طناب دار بلکه از راه دموکراسی و گفت‌وگو حل کنیم و به جای تئوری‌های تضادی و تقابلی تئوری‌های تعاملی، همزیستی مسالمت‌آمیز و همبستگی ملی مبتنی بر رفع تبعییض قومی و طبقاتی و جنسیتی و .. داشته باشیم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پویا عزیزی

(فسبوک)

شنیدن بیش از چهل دقیقه جر و بحث میان هیئت مرگ و منتظری جز رنج روان مضاعف برای من نداشت. نه من از “تازه کشتار ۶۷ شنیده‌های مایل به شیپورنوازی معطوف به دیده‌شدن” بودم و نه از خمینی و خامنه‌ای-برگشتی‌های عشق «آیت‌الله اخلاق‌مدار و ایستاده در برابر قدرت-منتظری»؛ و نه از مکُش‌مرگ‌ماهای« ولش کن! سال ۶۷ تمام شد! کسی یادش نیست! تو هم به یادشون نیار»!

من از آن دسته بودم که میان هیئت مرگ، کار به دستان دوران طلایی، بنیانگزارانش و فرزندان شرعی و غیر شرعی‌اش، خلف و ناخلف‌اش، هواداران رنگین دیروز و امروزش و دلبستگانش و حتی تاسف‌خورندگان بی‌عمل، با خود هیچ راه گفتگویی را هرگز نیافته‌اند. راهی را هرگز نیافته‌اند که امر نابخشودنی جنایت را در فراموشی محض بخشودنی کند.

آن دسته که حتی اگر در گردش روزگار تن به خیرگی سکوت داد؛ پیش از آن راه را بر پرسش “آیا باید بخشیده و فراموش شود؟” بسته‌اند و رنج روانشان!

این زمین‌های سوخته، لعنت‌شده که بارها خاکشان به توبره کشیده شده است. این ده‌ها خاوران جای گرفته در گوشه گوشه‌ی آنچه که نامش جز میهن است. این قلب داغدار آن مادر، آن خواهر، آن برادر، آن همسر، آن رفیق، شراره حضور او که ما را بخشید و رفت. راه گفتگوی من با این‌هاست که باز مانده است.

راه گفتگوی من از خاوران تبعید، از خاکستر سردی که بر آن نشسته‌ام تنها به سربلندی خاوران‌های دور ختم می‌شود. راهی که پیمودنش راه هر روز است. نه راهی که تنها تابستان هرسال بپیمایم. نه یک یادبود تنها. نه یک سخنرانی شورانگیز یا اشک‌اور!

هر روز به آنها می‌گویم که اینجا خاوران تبعید ما، با خاوران سرخ آنها تفاوت چندانی ندارد و توانایی ما نیز با توانایی آنها. شب همان شب است و روز همان روز. آنها نماد مبارزه‌اند و ما مبارز نمادین. می‌گویم که خوش‌شانس‌تر از آنها هم نیستیم که تاریخ را ساختند و یگانه شدند و ما هیچ نساختیم جز رنج روان که خاطره آن‌چه شد را در ما جاودانه کرده است.

خاطره‌ای اما به سان گردبادی بلند که اینک به جنگ فراموشی خواهان و انکارگران می‌رود و پیروزی‌اش در همین عدم فراموشی اوست. هر بار که عبای جنایتکاران را به کناری می زند و جنایت خالکوبی شده بر تن‌شان را به نمایش می‌گذارد اوجی می‌گیرد و باز به زمین می‌افتد تا دوباره چون طوفانی سهمناک‌تر از قبل برخیزد.

هر عصر که آفتاب غروب می‌کند فرزندی وداع می‌گوید و می‌رود و باز نمی‌آید تا صبح که از خاوران‌ طلوع میکند و به سرتاسر زمین می‌تابد؛ تاریخ ما را واگویه کند. تاریخ رنج روان ما و رنج روان ما عمیق تر از آن است که با شنیدن اعتراض غیرعلنی منتظری‌نامی التیامی یابد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زیتون ـ  سایت خبری تحلیلی

۲۰ مرداد ۱۳۹۵

آقایان شما جنایت‌کار هستید!

محمد رهبر

 

هنوز آن پنجاه سال که آیت‌الله منتظری وعده می‌داد، نگذشته است که نام آقای خمینی با خونریزی و سفاکی می‌رود و آن هیئت چهارنفره که با هلیکوپتر از اوین به گوهردشت می‌رفتند و ساعت‌به‌ساعت ، امضای اعدام می‌کردند به جنایت شهره‌ شده اند.

صدای منتظری شجاع را پس از ۲۸ سال و در یکی از سری‌ترین جلسات نظام شنیدیم. جلسه‌ای مخوف که یک‌سوی آن روح انقلاب و آخرین سنگر صداقت در جمهوری اسلامی است و آن‌سو جانیانی که هنوز دستشان به خون گرم رنگین است.

آیت االله منتظری انگار که خدا و تاریخ و مردم شاهد گفته‌های او هستند، در تمام این چهل دقیقه نفس‌گیر از نظام و خمینی و ولایت‌فقیه فاصله می‌گیرد.

دیگر هیچ عذر و بهانه‌ای نمی‌بیند تا خمینی را همراهی کند و یا سرپوشی بر کشتار چهار هزار نفر در یک تابستان بنهد.

عجیب اینکه هولناکی سهمناک این خونریزی را فقط وجدانِ بیدار او درک می‌کند وبی‌خوابی‌های شبانه تنها بر او هجوم آورده است وگرنه این چهار جانی، شب‌ها آسوده خوابیده‌اند و سحرگاه به شوق اعدام چشم باز کرده‌اند.

اما انقلاب اسلامی ایران چگونه در ۲۷ سال بعد به این درجه از سقوط اخلاقی رسیده است که حالا اشراقی و نیری و رییسی و پورمحمدی به نیابت از همه جلادان نظام در لباس روحانی روبروی منتظری نشسته‌اند و هر چه شیخ از عفو و گذشتِ پیامبر و حرمتِ محرم و جان و مال انسان‌ها می‌گوید در سکوتشان به سخره می‌گیرند و حتی می‌خواهند در این بزم خون ، منتظری را هم به مهمانی دعوت کنند. آنجا که یکی از جلادان اصرار دارد تا منتظری اجازه دهد تا ۲۰۰ نفری که در انفرادی در صف اعدام هستند را هم بی‌جان کنند و به این دلیل که اگر به بند بازگردند ، خبرکشتار را جار می‌زنند.

آیت‌الله منتظری در چهره مخوف این چهار نفر لابد می‌نگریسته و با خود فکر می‌کرده که چه طور قاضیان جمهوری اسلامی می‌توانند به این وحشی‌گری رسیده باشند.

انقلاب از ۲۳ بهمن ۵۷ منحرف شد

انقلاب در همان شب پیروزی منحرف شد. شبی که بی‌هیچ محاکمه‌ای اسرای ارتشی را بر بام مدرسه علوی، اعدام انقلابی کردند تا لبخندی بر چهره امام بنشانند. انقلاب از دست‌بوسی خمینی و همین امامت آقا ، منحرف شد.

گویی در حوزه علمیه قم غده چرکینی از قدرت‌طلبی و شهوت دنیوی باد کرده بود و با سرود «خمینی ای امام» ترکید. روحانیان به هوای غنیمت از حجره‌ها بیرون زدند و اول جایی که به‌عنوان ارث پدری گرفتند ، دادگستری و قضاوت بود و انصاف باید داد که سقوط آرمان‌های انقلاب با عروج روحانیان بر مسند قضا بود.

روحانیان شیعه و در رأس ایشان امام خمینی از تاریخ صدر اسلام درس گرفته بودند و دیگر نمی‌خواستند اشتباهات پیامبر و علی را تکرار کنند. از همین است که بی‌رحمی در ذات جمهوری اسلامی است و هیچ قاعده و قانونی هم برنمی‌دارد.

می‌توان نوجوان ۱۵ ساله‌ای را به جرم پخش کردن اعلامیه مجاهدین در سال ۶۰ به ده سال زندان محکوم کرد و در سال ۶۷ بی‌هیچ محاکمه‌ای اعدامش کرد. این فقه ناب جواهری است!

آیت‌الله منتظری در این چهل دقیقه نه از منظرِ یک آخوند که به‌عنوان تنها انسان باقی‌مانده در نظام و کسی که انصاف در او نمرده و هنوز قلبش سنگ نشده و ضربان دارد ، آخرین حجت‌های آدمیت را برای چهار آدمخواره، می‌شمرد.

بحث بر سر این نیست که محارب و معاند و منافق و مرتد چه کسی است ، حرف منتظری این است که بر سر موضع ماندن زندانیان تقصیر حزب الهی‌هاست .

منتظری می‌گوید با آن تندروی‌ها که لاجوردی کرده اگر من هم بودم سر موضع ام می‌ماندم . منتظری می‌گوید این‌ها به عقیده و فکری معتقدند و عقیده را با کشتن نمی‌توان محو کرد.

اما کار از کار گذشته است. در تمام ارکان نظام اسلامی و میان همه آن‌هایی که از کشتارگاه اوین و گوهردشت آگاه هستند و بوی خون به مشامشان رسیده ، هیچ‌کس دم برنمی‌آورد و به این ستم آشکار، اعتراضی نمی‌کند، جز همین شیخ حسینعلی آزاده که به‌طعنه ساده‌لوح لقبش داده‌اند و بی‌سیاست.

اما در لحن آیت‌الله آنجا که پشت سر هم می‌گوید من مخالفم و خودتان می‌دانید و این نظر من است، هراس بزرگی موج می‌زند. ترس از خمینی و جلادانش ندارد بلکه دلش می‌لرزد از اینکه دامنش در این سیل خون‌آلوده شود.

منتظری در این چهل دقیقه، هرلحظه و ثانیه از نظام هولناک جمهوری اسلامی فاصله می‌گیرد و بر تارک تاریخ می‌ایستد.

برای شجاعت برای وجدان

آیا جمهوری اسلامی قابل اصلاح است؟ نظامی بی‌اخلاق، بی‌قانون و جلاد پرور و دزد محور.

اگر اصلاحات یعنی اینکه امثال پورمحمدی و رئیسی را مجاب کرد که خون انسان‌ها محترم است و دموکراسی چیز خوبی است، یقیناً این تلاش ابلهانه آب در هاون کوبیدن است.

اینکه آرزو کنیم احمد جنتی با اصلاحات به رأی مردم احترام گذارد از محالات است و اینکه آیت‌الله خامنه‌ای آزادی مطبوعات را به رسمیت بشناسد و کمی انصاف و انسانیت را دخیل در انتخاب رئیس قوه قضاییه کند ، در خواب هم شدنی نیست.

اصلاحات در جمهوری اسلامی راهی جز تغییر ساختارها و بنیادها ندارد، همان‌طور که آیت‌الله منتظری به سید محمد خاتمی هشدار داد که وزارت اطلاعات از بن فاسد است و دری نجف‌آبادی –وزیر اطلاعات دولت اصلاحات که به‌اجبار خامنه‌ای برگزیده شده بود- ماشین امضایی بیش نیست.

این چهل دقیقه تاریخی این چهل دقیقه حماسی شوریدن شیخ ما بر جنایت، درسِ وجدان و شجاعت است و عجیب اینکه پس از ۲۷ سال، سرتاپای تاریخ گواهی می‌دهد که هیچ مصلحتی بالاتر از حقیقت نیست .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زیتون ـ  سایت خبری تحلیلی

۲۰ مرداد ۱۳۹۵

انتشار فایل صوتی اعتراض آیت‌الله منتظری به اعدام‌های ۶۷؛

تلنگری تاریخی به آن‌ها که سکوت می‌کنند

زیتون- سینا پاکزاد: فایل صوتی دیدار ۲۸ سال پیش آیت‌الله حسینعلی منتظری با گروهی که متولی اعدام‌های سال ۱۳۶۷ بودند در نوع خود یک سند تاریخی منحصر به فرد است. در این فایل صوتی آیت‌الله منتظری به صریح‌ترین شکل ممکن از روند اعدام‌ اعضای سازمان مجاهدین خلق انتقاد می‌کند و آن را بزرگ‌ترین جنایت جمهوری اسلامی می‌‌نامد. طبق اطلاعیه‌ای که بیت‌ این مرجع فقید شیعه همراه فایل انتشار داده است در  آن جلسه حسینعلی نیری (حاکم شرع وقت)، مرتضی اشراقی (دادستان وقت)، ابراهیم رییسی (معاون وقت دادستان) و مصطفی پورمحمدی (نماینده وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین) حضور داشتند و تاریخ آن ۲۴ مرداد ۱۳۶۷ بوده است.

 

بی‌خوابی از ظلم

 

لحن آیت‌الله منتظری نمایانگر خشم و نگرانی است و او در چند جای صحبت‌های خود عنوان می‌کند که به دلیل خبرهایی که از «‌قتل عام»‌ها به گوشش رسیده٬ به راحتی نمی‌تواند بخوابد. ‌ایت‌الله بر مسوولیت اخلاقی خود و احساس تکلیف شرعی‌اش در هشدار نسبت به این اعدام‌ها انگشت تاکید می‌گذارد و مخاطبانش در آن جلسه که عاملان کشتار بود‌‌ه‌اند  را به پرسش می‌گیرد که با این کار چگونه در روز قیامت جواب پس خواهند داد؟

 

آیت‌الله منتظری به نقش سید احمد خمینی فرزند آیت‌الله خمینی به عنوان یکی از آمران اصلی اعدام‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید که او اجازه نمی‌دهد خبرهای مربوط به این اعدام‌ها به گوش آیت‌الله خمینی برسد. در جایی از این نوار٬ از زبان آیت‌الله منتظری شنیده می‌شود که «می‌خواهم ۵۰ سال دیگر برای آقای خمینی قضاوت نکنند و بگویند آقای خمینی یک چهره خونریز، سفاک و فتاک بود.»

 

سخنان آیت‌الله منتظری به وضوح بیانگر نگرانی‌های او در موارد متعدد دیگری از جمله بی خبری و تشویش خانواده اعدامیان٬ قرار گرفتن زنان در لیست اعدام٬ تداوم جوخه‌های مرگ در ماه محرم و همچنین لطمه به انقلاب٬ اسلام٬ ایران و ولایت فقیه است. او خطاب به هیات مرگ که در آن جلسه حاضر بوده‌اند می‌گوید که این اعدام‌ها « بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده و تاریخ ما را محکوم می کند به دست شما انجام شده و [نام] شما را در آینده جزو جنایتکاران در تاریخ می نویسند.» در نهایت هم اعضای حاضر در جلسه هر کدام توضیحاتی می‌دهند تا از عملکردشان در قبال اعدام‌ها دفاع کنند و حتی می‌خواهند به آیت‌الله منتظری بقبولانند که اگر آنها متصدی این کار نبودند تعداد زیادتری اعدام می‌شدند. ادعایی که با بی‌باوری آیت‌الله منتظری روبروست و ذره‌ای از نگرانی او و دغدغه‌خاطرش نمی‌کاهد.

 

فایلی که امروز بیت‌ الله منتظری منتشر کرد همچنین تلنگری است به کسانی که این روزها در واکنش به خبر اعدام‌های دسته جمعی گروه از سنی‌مذهب‌های متهم به سلفی گری‌ یا سکوت کردند یا حتی سعی کردند این اقدام‌ها را به نوعی توجیه کنند.

 

حقارت قدرت در برابر ارزش حق‌طلبی

 

انتقاد از اعدام‌های سال ۶۷ اسباب برکناری آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبر جمهوری اسلامی شد. او تنها چهره نظام بود که در مقابل سیل اعدام‌ها سکوت نکرد و با نگاشتن دو نامه به آیت‌الله خمینی و هشدار به وی درباره فرجام چنین جنایت‌هایی به مسوولیت اخلاقی خود عمل کرد. پاسخ این فریاد رسا چیزی نبود جز انزوای اجباری. منتظری نه فقط از منصب قائم مقامی رهبری عزل شد بلکه در عصر پساخمینی تلاش فراوانی شد تا او را در نزد افکار عمومی یک « شیخ ساده لوح» ترسیم کنند. منتظری در سالهای انزوا هم اما با سکوت میانه‌ای نداشت و سخنرانی‌اش در سال ۱۳۷۱ علیه جو سرکوب و ارعاب به حمله نیروهای لباس شخصی علیه بیت‌اش منجر شد و در آبان ماه سال ۱۳۷۶ نیز زمانی که به صراحت از حکومتی شدن مرجعیت شیعه انتقاد کرد نوبت به حصری ۵ ساله‌ رسید. آیت‌الله که با عافیت‌طلبی میانه‌ای نداشت بعد از رهایی از حصر هم به انتقادهای خود از جو ارعاب و خفقان ادامه داد و در بحبوحه جنبش سبز با حمایت‌های بی‌دریغش از حرکت دموکراسی‌خواهانه‌ مردم به عنوان پدر معنوی جنبش شناخته شد٬ درگذشت او در زمستان سال ۱۳۸۸ برای حامیان جنبش سبز  ضایعه‌ای بزرگ بود اما مراسم بدرقه‌اش به آرامگاه ابدی نیز از روزهای بزرگ و به یادماندنی جنبش سبز بود. جایی که ده‌ها هزار نفر از دوستداران آیت‌الله با شعار‌ «عزا عزاست امروز روز عزاست امروز ملت سبز ایران صاحب‌ عزاست امروز» او  را تا آرامگاه‌اش همراهی کردند.

 

بیرون از سنگر عافیت‌طلبی

انتشار فایل صوتی سخنان آیت‌الله منتظری در جمع قاضیان شرع بلافاصله با بازتابی خیره‌کننده و وسیع در شبکه‌های اجتماعی همراه شذ و تقریبا در همه واکنش‌ها به مفاهیمی مانند آزادگی٬ شجاعت و حق طلبی در توصیف منش آیت‌الله منتظری اشاره شده است. کاربران بسیاری به این موضوع اشاره کرده‌اند که ای کاش امروز نیز ایران کسانی چون آیت‌الله منتظری می‌داشت که حاضر بودند فارغ از ملاحظات و منفعت‌های سیاسی‌شان نسبت به رویه‌های غلط هشدار بدهند. برای برخی از کسانی که این فایل را گوش داده‌اند تاسف دیگر از این بابت بود که برخی عاملان آن کشتارها همچنان بر مصدر کار هستند و برای مثال مصطفی پورمحمدی اکنون به عنوان وزیر دادگستری دولت روحانی فعالیت می‌کند و ابراهیم رییسی به عنوان تولیت آستان قدس انتخاب شده و از کاندیداهای احتمالی جانشینی آیت‌الله خامنه‌ای نیز به شمار می‌رود. فایلی که امروز بیت‌ الله منتظری منتشر کرد همچنین تلنگری است به کسانی که این روزها در واکنش به وقایعی نظیر اعدام‌های دسته جمعی گروه از سنی‌مذهب‌های متهم به سلفی‌گری‌ یا سکوت کرده یا حتی سعی می‌کنند این اقدام‌ها را به نوعی توجیه کنند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*****************************

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©