Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶ برابر با  ۲۷ نوامبر ۲۰۱۷
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶  برابر با ۲۷ نوامبر ۲۰۱۷
an mich

تحت رهبری «ژی جین‌پینگ»، چین به‌کجا می‌رود؟

 

علیه فساد و شکاف‌ها، بر له شرکت‌های خصوصی!

 

نویسنده: دانیل اوپستروم

(Daniel Uppström)

ترجمه : داریوش ارجمندی

 

توضیح مترجم: مقاله‌ی زیر در شماره‌ی هشتم نوامبر امسال هفته‌نامه پرولتر ارگان حزب کمونیست سوئد، به‌چاپ رسیده است. هدف از انتخاب این نوشتار بیش از هر چیز اطلاع‌رسانی در مورد سیاست‌ها و راهبردهای کنگره‌ی حزب کمونیست چین و رهبری‌ی آن در دوران متغیر امروز است و نه به معنای تأیید و‌هم‌نظری با نقطه‌نظرات نویسنده.

 

دیرزمانی‌ست که چین تحت رهبری حزب کمونیست، کشوری کاپیتالیستی‌ست. ارائه‌ی تحلیل از این تناقض‌ و پاسخ دادن به پرسش که چین به کجا می‌رود، چندان سهل نیست. نگاهی به کنگره‌ی اخیر حزب کمونیست چین، تا اندازه‌ای چشم‌اندازهای رهبران آن را برای آینده روشن می‌کند.

 

در جریان کنگره‌ی نوزدهم حزب کمونیست چین، اعضای جدیدی برای پولیت‌بورو که عملاً بالاترین ارگان رهبری‌ی حزب می‌باشد، به‌همراه یک کمیته‌ی مرکزی‌ی جدید بالغ بر دویست عضو انتخاب شدند.

 

گزارش‌های رسانه‌های خارجی از این کنگره، بیش‌تر یادآور نوع گزارش‌های دوران قدیم از کرملین بود، گمانه‌زنی در مورد جنگ قدرت در داخل حزب، اینکه دقیقآ چه کسی برای سخنرانی‌ی چه کسی کمی طولانی‌تر کف زد، و دیگر آنکه چه کسی در کنار چه کسی ایستاده بود و امثالهم. نمونه‌ی یکی از این حساسیت‌ها، بحث مربوط به حضور یافتن جیانگ زمین رهبر نود ساله‌ی سابق حزب در کنگره بود که بسیاری پیش از این از مرگ او خبر داده‌ بودند. به‌ گزارش رسانه‌های بریتانیا، حضور او در کنار رهبری‌ی حزب، موضوع داغ بحث‌های شبکه‌های مجازی چین بود.

 

از این‌ها گذشته، عمده‌ی گزارش‌های منتشره به تحلیل از سخنرانی‌ی سه ساعت و ‌نیمه‌ی ژی جینگ‌پینگ اختصاص داشت. ژی که در سال ۲۰۱۲ به پست خود دست یافته بود، اکنون برای یک دوره‌ی دیگر نیز انتخاب شد. این امر که در جریان کنگره صحبتی از انتخاب و تعیین فردی به‌عنوان جانشین رهبری به‌میان نیامد، برخی از ژورنالیست‌های غربی را واداشت که در وحشتی توأم با خوشنودی، ژی را به تمامیت‌خواهی‌ی از نوع مائو تسه‌تونگ، و تلاش وی برای گرفتن کشور در چنگال آهنین خود متهم کنند.

 

اجازه بدهید بحث موقعیت دقیق ژی جینگ‌پینگ در دستگاه رهبری حزب را فعلاً کنار بگذاریم، اما یک نکته روشن است و آن اینکه در کشور چین، ژی از محبوبیت زیادی برخوردار شده ‌است. او در سال ۱۹۵۳ بدنیا آمد و در جریان انقلاب فرهنگی همچون بسیاری از جوانان شهرنشین به مناطق روستایی اعزام شد تا با شرایط زندگی مشقت‌بار دهقانان آشنا شود. ژی خود بارها از این دوره‌ی زندگی‌اش بعنوان یک تجربه‌ی مثبت یاد کرده، مسئله‌ای که بسیاری را بر‌آن داشته که او را به‌طور جدی طرفدار تهیدستان تلقی کنند.

ژی، کوتاه‌مدتی پس از آنکه در سال ۲۰۱۲ نخست به سمت دبیرکلی‌ی حزب و سپس ریاست جمهوری خلق چین انتخاب شد، کارزار گسترده‌ای علیه فساد را به راه‌ انداخت که در نتیجه‌ی آن، صدها هزار نفر در سطوح مختلف به‌ مجازات رسیده‌اند. گفته می‌شود که تعدادی از کازینوهای موجود در جزیره‌ی ماکائو مستعمره‌ی سابق پرتغال با کاهش درآمد مواجه شده‌اند، چراکه مشتریان سابق آنها، یعنی دولتمردان فاسد، دیگر امکان قمار کردن با پول‌های به‌سرقت‌برده از مردم را ندارند.

 

بدون تردید، پاکسازی‌‌ی رهبران فاسد، در رشد محبوبیت ژی بی‌تأثیر نبوده، اما از دیگر سو می‌توان کارزار مبارزه با فساد را حرکتی سیاسی تلقی کرد. برخی براین باورند که‌ این حرکت بیش از همه، تلاشی‌ست از‌سوی اطرافیان ژی برای خلاصی‌یافتن از مخالفان نظری: از یک‌ سو مخالفان در جناح راست با نگاهی لیبرالی‌تر‌به اقتصاد، و اما همزمان، آن ها که گرایش چپ‌ را نمایندگی می‌کنند.

در این رابطه، ماجرای مربوط به «بو ژیلای» بویژه جالب توجه می‌باشد. بو در سال ۲۰۰۷ منشی حزب در شهر «چونگ‌‌‌کینگ» و همچنین عضو پولیت‌بورو‌ بود. وی نه‌تنها از نفوذ خود برای به‌اجرا درآوردن اصلاحات اجتماعی در سطح محلی استفاده کرد، بلکه همزمان به اشاعه‌ی «فرهنگ سرخ» دوران مائو تسه‌تونگ پرداخت. این همه، علاوه‌ بر اینکه محبوبیت زیادی برای بو در عرصه‌ی محلی فراهم کرد، حتی در یک دوره، تشویق رفقای مرکزیت حزبی را نیز به ارمغان آورد. بطوری که گروه یاد‌شده، شهرهای دیگر را به پیروی از سرمشق موفق‌آمیز چونگ‌کینگ د‌ر‌ اداره‌ی امور تشویق می‌کردند.

اما دیری نپائید که ورق برگشت. در فوریه سال ۲۰۱۲، بو ژیلای به‌حکم رئیس پلیس محلی تحت تعقیب قرار گرفت و‌درنهایت ناچار به پناه‌بردن به کنسولگری‌ آمریکا شد. دو ماه بعد، بو ژیلای رسماً از تمامی‌ی مقامات خود یعنی منشی محلی‌ی حزب و عضویت در کمیسیون دائمی‌ دفتر سیاسی‌ مرکزیت، برکنار گردید. تقریباً بطور همزمان، همسر وی، «گو کایلای» به اتهام شرکت در نقشه‌ی قتل یک بازرگان بریتانیایی به دادگاه احضار شد.

 

به باور ‌برخی از ناظران، این ماجرا، از جنبه‌های مختلف، نمایانگر ناخشنودی‌ی رهبری‌ حزب از غلتیدن بیش‌از اندازه‌ی بو ژیلای به چپ بود بطوری که در نهایت، رهبران حزب وادار شدند که او را به درس عبرتی برای سایرین تبدیل کنند. به تعبیر برخی دیگر از ناظران، کنار‌گذاشن ‌ بو ژیلای را می‌بایست نتیجه‌ی جنگ قدرت در رهبری‌ حزب قلمداد کرد چراکه بو ژیلای و ژی جین‌پینگ به دو فراکسیون رقیب تعلق داشتند.

ناظران دیگری اما معتقدند که سقوط بو ژیلای، نتیجه‌ی تک‌روی و بی‌اعتنایی‌‌ی او نسبت اصول حزب مبتنی بر سانترالیسم بود.

چنین تعبیری را می‌توان در ادبیات رسمی‌ی حزب و ازجمله نشریاتی همچون روزنامه‌ی مردم، مشاهده کرد. بعنوان مثال روزنامه‌ی مردم در این‌رابطه نوشت: «هیچ عضوی، فراتر از حزب قرار ندارد». نشریات حزبی در این دوره بارها پیام‌هایی مشابه را منتشر کرده‌اند که باید مضمون آنها را چنین تعبیر کرد که هیچ عضوی، در هر موقعیت و‌مقامی، مختار نیست که سیاستی خودخواسته، فارق از اینکه چه محتوایی داشته باشد را به ‌اجرا بگذارد. تشکیل فراکسیون‌ها و براه‌انداختن کارزهای شخصی مجاز نیستند. سانترالیسم حزبی قید و شرط پذیر نیست.

شاید بتوان این مسئله را مهم‌ترین‌ ویژگی‌ی دوران ژی جین‌پینگ عنوان کرد. درجریان کنگره‌ی اخیر، اداره‌ی ویژه‌ای تأسیس شد که وظیفه‌ی آن نظارت و ‌اطمینان یافتن از پیشبرد و‌ پیروی از تصمیمات حزبی در سطوح گوناگون محلی می‌باشد.

 

ژی جین‌پینگ در سخنرانی‌ خود، با شفافیتی کم‌سابقه به ترسیم آینده و نقش چین در جهان پرداخت. اکنون چین می‌بایست در تعیین قواعد بازی در روابط بین‌المللی شریک باشد. چین همچنین می‌بایست به ترویج مدل «سوسیالیسم» خود به‌عنوان سرمشقی برای سایر کشورها اقدام کند. در آینده دیگر نباید انتظار داشت که چین آنچه را در تضاد با منافع خود می‌یابد، بپذیرد.  فهم اینکه منظور ژی از این ملاحظات بیش از همه ایالات متحده آمریکاست، چندان سخت نیست. چین ‌به‌ مثابه پرجمعیت‌ترین کشور کره‌ی زمین، و‌ دومین اقتصاد جهان (در آینده‌ای نه‌چندان دور، بزرگ‌ترین)، دیگر حاضر به تحمل تحقیر نیست و‌ خواهان احترامی در‌خور مقام و‌موقعیت خود می‌باشد.

ما (‌پرولتر) در شماره‌ی قبل خود یادآور شدیم که چین در حال ساختمان پروژه‌ی موسوم به «راه ابریشم جدید» می‌باشد، پروژه‌ای که بدون شک نقطه ثقل اقتصاد جهانی را به سوی شرق منتقل خواهد کرد. در همین راستا چین در حال برداشتن گام بزرگ دیگری نیز هست و آن پایان دادن به قاعده‌ایست که براساس آن از دهه‌ی هفتاد به این سو، تمامی‌ معاملات نفتی‌ جهان تنها با دلار آمریکا صورت می‌گیرد. این مسئله همه‌ی کشورهای تولیدکننده‌ی نفت را ناچار به شرکت در روندی کرده که از یک سو ارزش دلار را بالا نگاه داشته، و همزمان به ایالات متحده و بانک مرکزی‌ آن فرصت می‌دهد که بدهی‌های خود را از طریق چاپ اسکناس‌های جدید پرداخت کند، بی‌آنکه این چاپ بی‌پیشتوانه‌ی اسکناس موجب پائین رفتن بهای ارز آمریکا شود. در حالی‌که بدهی ایالات متحده آمریکا به کشورهایی نظیر چین به ارقامی نجومی رسیده، چین از امکان دریافت بهره‌ی مربوطه محروم بوده است.

البته بالا بودن ارزش دلار همزمان موجب ارزانی کالاهای ساخت چین و‌ به همین دلیل یکی از دلایل رشد صنایع صادراتی‌ این کشور بوده است. به‌عبارت دیگر معادله‌ی بالا از پیچیدگی‌های زیادی برخوردار است. اما براساس شایعات موجود، هم‌اکنون روسیه ‌و‌ چین درحال متقاعد کردن عربستان سعودی برای فروش نفت خود به یوآن هستند. مسئله‌ای که‌ در صورت تحقق یافتن، قواعد بازی را به‌شکل تعیین کننده‌ای تغییر خواهد داد. بویژه به این دلیل که سایر تولیدکنندگان نفتی مانند ونزوئلا و ایران قبلاً همراهی خود با این طرح را اعلام کرده‌اند.

 

بدین‌ترتیب می‌توان گفت که دو محور سانترالیسم و سمت‌گیری‌ اقتصادی، وجوه آشکار سیاست‌های رهبری‌ حزب کمونیست چین‌می‌باشند. آنچه در این میان چندان روشن نیست، تفسیر حزب از سوسیالیسم می‌باشد. ژی در سخنان خود بارها و بارها، اصطلاحاتی از این دست را به‌کار‌برد: «سوسیالیسم با مشخصات چینی»، «رویای چینی»، «مدرنیزه کردن سوسیالیستی» و ...

در همین راستا کنگره نیز تصویب کرد که اکنون «اندیشه‌ی ژی جین‌پینگ پیرامون سوسیالیسم با مشخصات چینی» پرنسیب راهنمای حزب می‌باشد.

هرچند مصوبات حزبی معنای عملی‌ این اصطلاحات را به دست نمی‌دهند، اما روشن است که مقامات حزبی بر این حقیقت واقف‌اند که در‌نتیجه‌ی سیاست‌های دهه‌های اخیر در چین، شکاف‌های طبقاتی رشد قابل توجهی یافته‌اند. هرچند اصلاحات بازارمحور در چین که در زمان «دنگ شیائوپینگ» آغاز شد، رفاه را در معنای مطلق آماری بالا برده، اما این امر به بهای گسترش نابرابری صورت گرفته است. نظرسنجی‌های عمومی نیز به روشنی حاکی از آنند که به باور مردم چین، شکاف طبقاتی و نابرابری‌ها بزرگ‌ترین معضل عمومی در این کشور هستند.

 

به این دلیل، لیبرالیزه کردن بیش از پیش اقتصاد در چین چندان محتمل به‌نظر نمی‌رسد، اما همزمان نباید انتظار برداشتن گام‌هایی به عقب را داشت. به‌ عبارت دیگر، تداوم سیاست بازارمحوری و سرمایه‌گذاری‌های خصوصی تا آنجایی‌که کامیابی و رفاه را موجب شود، مورد تشویق قرار خواهد گرفت، اما این روند اجازه نخواهد یافت که به ایجاد یک طبقه‌ی سازمان‌یافته‌ی سرمایه‌دار منجر شود. به احتمال زیاد ما در آینده شاهد نوعی سیاست برابری‌جویانه خواهیم بود که با هدف بازداری از رشد بیش از اندازه‌ی شکاف طبقاتی صورت می‌گیرد.

حزب کمونیست چین بدنبال یک ثبات موزون است که در نهایت هدف راضی نگاه‌داشتن اکثریت مردم کشور‌را دنبال می‌کند. سوسیالیسم با مشخصات چینی، در وحله‌ی نخست، بر مادی‌گری و نه ایده‌آلیسم استوار است. این سوسیالیسم خود را در غالب نان در سفره، سقف بالای سر، بهداشت و آموزش بهتر و خواست اصلاحات اجتماعی نمایان می‌کند. اما همزمان مبلغ ایده‌آل‌های لیبرالی در مورد خودباوری می‌باشد، ایده‌آل‌هایی که به باور ما در غرب با سوسیالیسم همخوانی ندارند.

درعین حال زمان آن فرا رسیده که چین الهام‌گیری از غرب را پایان دهد. چین می‌بایست تحول دمکراسی سوسیالیستی‌ی خود را منطبق بر راهبرد ژی جین‌پینگ تداوم بخشد، اما هرگز به کپی‌برداری از دمکراسی‌ی لیبرالی‌ی غربی رو نیاورد.

آینده پاسخگوی این پرسش خواهد بود که راه چین به کجا می‌انجامد.

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©