Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۶ برابر با  ۰۳ مارس ۲۰۱۸
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۶  برابر با ۰۳ مارس ۲۰۱۸

ترامپ کوچکترین اطلاعی ندارد

 

نویسنده ی اسرائیلی، عاموس عوز می‌گوید که چراپس از انتخاب دونالد ترامپ ، به آنگلا مرکل نامه نوشته و نتایجی را که حالا پس از پنجاه سال می‌توان از جنگ شش روزه گرفت با ما در میان می‌گذارد .

اشپیگل:25,02,2017

برگردان: گلناز غبرایی

 

 

عوز در خانه ی کوچکش که در طبقه ی دوازدهم یک آپارتمان  مشرف به خلیج تل آویو واقع شده، ما را می پذیرد. از زمانی که دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده، عوز هفتاد و هفت ساله که هنوز خشم و شور را در خود حفظ کرده، با بدبینی به آینده نگاه می‌کند. روی میزش نسخه ی آلمانی کتاب« گفتگوی سرباز» که در مورد جنگ شش روزه است، به چشم می خورد. پس از جنگ ۱۹۶۷ او با سربازان اسرائیلی درباره ی تجربیاتشان سخن گفت. همان جنگی که نتیجه‌اش اشغال نوار غزه وکرانه ی باختری رود اردن بود.

اشپیگل: آقای عوز شما ده هاست که به دنبال راه حلی برای بحران خاورمیانه هستید.حالا ترامپ به عنوان اولین رئیس جمهور آمریکا موافق راه حل تشکیل دو کشور مستقل نیست. از شنیدنش شوکه شدید؟

عوز: برای من بیشتر به یک جوک شبیه بود. ترامپ گفت که در اصل برایش یک یا دو کشور تفاوتی ندارد و هرکاری دلتان خواست بکنید. من گمان نمی‌کنم که این برخوردی جدی در رابطه با سیاست خارجی آمریکا باشد. فقط یک شانه بالا انداختن بود. فکر می‌کنم که ترامپ کوچکترین برنامه‌ای برای خاورمیانه در ذهن ندارد. شاید به زمان بیشتر و مشاوران وارد نیاز داشته باشد. اما یک جمله را به واقع بر زبان نیاورد. نگفت که آقای نتانیاهو اگر دلتان خواست کرانه‌ی باختری رود اردن را بگیرید. ما با شما هستیم.

اشپیگل: پس راه حل تشکیل دو دولت مستقل اسرائیلی و فلسطینی همچنان دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد.

عوز: بله، دوران خوبی نیست. ما از تشکیل دو دولت اسرائیلی و فلسطینی دفاع می‌کنیم. طرحی که از سوی راست افراطی و چپ افراطی در اسرائیل و اروپا مورد حمله قرار می‌گیرد. اگر من پارانوئید بودم، می‌گفتم نکند این دو گروه با هم کار می کنند. راست ها می‌گویند که باید دولتی یهودی از کناره ی ساحلی تا کرانه ی باختری رود اردن تشکیل شود. چپ ها می‌گویند که ما باید استقلال یهودی‌ها را فراموش کنیم و در دولت عربی به عنوان اقلیت ـ چیزی شبیه سیاه پوست ها در افریقای جنوبی ـ زندگی کنیم. هر دو گروه هم عقیده دارند که شرایط کرانه ی باختری رود اردن «غیر قابل بازگشت» است. چقدر از این کلمه متنفرم.

اشپیگل: چرا؟

عوز: برای اینکه من در زندگیم دیده‌ام که چطور شرایط عوض می‌شود. صبح همان روزی که دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهورامریکا انتخاب شد، من به مرکل نامه نوشتم. برایش نوشتم که حالا او را به عنوان رهبر جهان آزاد می‌شناسم . هفتاد سال پس از هیتلر ، صدر اعظم آلمان ، یک زن برای من رهبر جهان آزاد است. برایم از غیر قابل بازگشت بودن حرف نزنید.

اشپیگل: دولت باراک اوباما هم بعد از هشت سال نتوانست راه حلی پیدا کند. شاید در برخورد زمخت و روستایی ترامپ شانس بیشتری وجود داشته باشد

عوز: خیلی خوشوقت می‌شوم اگر شما بتوانید به من بگویید که دولتش چه برنامه‌ای دارد. من که حتی با دیدن کنفرانس خبری مشترک با نتانیاهو هم سر درنیاوردم . فکر می‌کنم که همه چیز امکان دارد.

اشپیگل:سالهای پیش، نظر غالب این بود که دنیا در حال بهتر شدن است و پیشرفت و دمکراسی در حال گسترش، یعنی حالا داریم عقب گرد را تجربه می کنیم؟

عوز: می‌دانید، استالین و هیتلر بدون آنکه بخواهند، به ما هدیه ی فوق‌العاده‌ای دادند. ارمغان آن‌ها به ما ۶۰ سال نفرت از خشونت، راسیسم و نظامی گری بود. می‌شود گفت که تا حدی ما را در برابر این امواج مصون کرده بودند. الان به نظر می‌رسد که تاریخ مصرف هدیه ی استالین ـ هیتلر گذشته. ما نازپرورده شده بودیم. می‌شود گفت که به طور نسبی در دوران طلایی زندگی می کردیم. می‌گویم نسبی چون در همین دوران ویتنام را داشتیم، افریقای جنوبی و البته یوگوسلاوی. اما دوران بعد از جنگ جهانی دوم تا یازده سپتامبر ۲۰۱۱ دوران خوبی بود.

اشپیگل: فقط در این دوران  بحران خاورمیانه تغییر چندانی نکرد. راه حل دو کشور هنوز هم برایتان تنها راه رسیدن به صلح است؟

عوز: هر قدر هم که دلم بخواهد، راه حل دیگری به نظرم نمی‌رسد. سوئیس تنها کشور موفق چند ملیتی ست. درقبرس، یوگوسلاوی و اتحاد شوروی جنگ و خونریزی وحشتناکی به راه افتاد. فلسطینی ها نمی‌توانند به جای دیگری بروند. یهودی‌های اسرائیل هم نخواهند رفت. اما ما نخواهیم توانست یک خانواده ی متحد و خوشبخت شویم. ما دو خانواده ی بدبخت هستیم. حالا باید خانه‌مان را به دو آپارتمان کوچک‌تر تبدیل کنیم و یاد بگیریم که هر روز صبح به هم روزبخیر بگوییم. شاید یک وقتی با هم نشستیم وفنجانی قهوه هم نوشیدیم. اما در هر صورت به دو آپارتمان جدا نیاز داریم.

اشپیگل: در نسخه ی جدید کتابتان درباره ی جنگ شش روزه می نویسید که جامعه ی اسرائیل بعد از پنجاه سال آشغال کرانه‌ی باختری اردن ، امروز بی‌تفاوت تر و بی احساس تر از قبل شده، فکر می‌کنید که دلیلش چه باشد؟

عوز: اولش این را روشن کنم که این کتاب من نیست. من و ناشرم فقط شهادت سربازان را منتشر کردیم.اسم قدیمی کتاب را که همان«حرف های سربازان » بود از اسم جدید«آدم شلیک می‌کند و اشک می‌ریزد . صحبت با سربازان جنگ شش روزه» بیشتر دوست داشتم. اما بله این درست است. من بی‌تفاوتی بیشتری نسبت به گذشته می‌بینم. وینستون چرچیل در سال ۱۹۴۰ گفت که جنگ برای بریتانیای کبیر اصیل‌ترین زمان را به وجود آورد. اما جنگ طولانی مدت تأثیر ویرانگری دارد. روح انسان را از بین می‌برد . این اختلاف خشونت بار بیش از حد لزوم به درازا کشیده و به ما و فلسطینی ها ضربه زده. یکی از همین ضربه‌های وحشتناک ، بی‌تفاوتی ست. مردم به خود می‌گویند که در هر صورت که کاری از دستشان برنمی آید و امیدوارند که فردا کمی اوضاع روبه راه تر شود و در کنارش می‌خواهند از زندگی هم لذت ببرند.

اشپیگل: شما می نویسید که آنچه در کرانه ی باختری رخ می‌دهد در مرز جنایت جنگی قرار دارد. اکثریت مردم اسرائیل این‌طور نمی بینند.

عوز: مردم می‌خواهند احساس خوبی داشته باشند. نه فقط اینجا، همه جا همین‌طور است. در بعضی از مطبوعات می‌خوانیم که چه بلایی شهرک نشینان و سربازان بر سر فلسطینی ها می‌آورند . خیلی از اسرائیلی ها از شنیدنش ناراحت می‌شوند ، اما می‌خواهند که به حال خود گذاشته شوند و آرامش شان به هم نریزد. می‌خواهند به زندگی‌شان برسند. به خود می‌گویند که در مقایسه با سوریه و یا عراق که اینجا، کرانه ی باختری مثل بهشت است. من اولین کسی بودم که بعد از جنگ شش روزه اخطار دادم که این اشغال دامن ما را خواهد گرفت. هم اشغالگر و هم آشغال شده را به نابودی خواهد کشید.

اشپیگل: منظورتان چیست؟

عوز: این کار غلطی ست که مسلسل بدهیم  دست یک سرباز هجده ساله و او را به این ترتیب تبدیل به امیریک دهکده ی کوچک عربی بکنیم. هیچ مرد جوان یا پیری نباید چنین قدرتی در رابطه با زندگی و مرگ انسان‌های غیر نظامی داشته باشد، این کار او را به فساد می‌کشاند و باعت تحریک مردمی می‌شود که درمناطق اشغالی زندگی می کنند. خشمی دیوانه وار و ناچار در آن‌ها ایجاد می کند.. جنگ شش روزه ، پنجاه سال پیش نفرتی عمیق را پایه ریزی کرد  من این حرف‌ها را وقتی زدم که خیلی‌ها دست می‌زدند و هورا می‌کشیدند که سرزمین نیاکانشان را آزاد کرده‌اند . آدم فقط انسان‌ها را می‌تواند آزاد کند و نه سرزمین را . ما نه به عنوان آزاد کننده، بلکه اشغالگر وارد شدیم.

اشپیگل: شما در سینا جنگیدید، این تجربه چه تغییری در شما به وجود آورد؟

عوز: من اتفاقاً در مورد این جنگ ننوشتم. میدان نبرد محل بوهای غیرقابل توصیف است. نه تصاویر و نه صداها، در این باره نمی‌شود به خوبی نوشت. اما بله، جنگ مرا تغییر داد . مرا تبدیل به یک فعال سرسخت جنبش صلح کرد.

اشپیگل: خاطره ای از جنگ دارید که تا حال در ذهن‌تان مانده باشد؟

عوز: بله ، خاطره ای عجیب و تا حدی مضحک. همان روز اول با تعدادی سرباز روی شیب یک تپه ی ماسه ای نشسته بودیم. یک‌باره از تل ماسه ی رو به رو مورد حمله قرار گرفتیم. . من به آدم‌های کوچکی که آن طرف بودند، نگاه کردم که اسلحه شان را به سوی ما گرفته بودند. اولین فکری که به طور غریزی به سرم زد ، این نبود که من هم شلیک کنم یا مخفی شوم، بلکه این بود که به پلیس زنگ بزنم و بگویم که این‌ها دیوانه شده اند. ما را می‌بینند و باز هم شلیک می‌کنند . این آخرین واکنش انسانی و طبیعی من در طی جنگ بود.

اشپیگل: در حال حاضر پرونده ی آقای نتانیاهو در رابطه با فساد باز است. اوضاع را چطور ارزیابی می کنید؟

عوز: من دلم نمی‌خواهد که جای او بودم. فکر می‌کنم این بار واقعاً به دردسر افتاده. به نظر می‌رسد که نظر اودرباره ی اخلاقیات خود با نظر خیلی از سیاستمداران درباره‌اش  تفاوت دارد. می‌پرسید که من چه آرزویی دارم؟ دلم می‌خواهد که این دولت برود به جهنم . دولت پیش از او هم به همچنین.

اشپیگل: اما بخش بزرگی از مردم در آینده هم از نتانیاهو پشتیبانی خواهند کرد. گمان می‌کنید که جامعه ی اسرائیل در رابطه با فساد زیاد هم به خود نگرانی راه نمی دهد؟

عوز: من گمان نمی‌کنم که حد تحمل مردم اسرائیل بیش از مردم فرانسه، آمریکا و یا ایتالیا باشد. اسرائیل از جنبه ی دیگری منحصر به فرد است. ما یک اسرائیل داریم که چهره اش را در روز می‌بینیم و یکی اسرائیل در شب. اولی اعتماد به نفس بالایی دارد، شجاع و پراز شوق و شور مثل دیگر کشورهای مدیترانه ایست. لذت گرا و ماتریالیستی است و تا حدی هم متکبر . شبها ولی مردم ترسخورده اند. زندگی شان را در خطر می‌بینند و این نگرانی‌ها زیاد هم بی‌پایه نیست. درست است که یهودیان متحدانی جدی در آمریکا دارند، اما جزئی از آن خانواده ی بزرگ به آن مفهومی که دراتحادیه ی اروپا و یا کشورهای مسلمان عربی، شاهدش هستیم، نیست. کسی که این تفاوت را درک نکند، اسرائیل را نخواهد فهمید. نخواهد فهمید که چطور نتانیاهو قادر به پیروزی در انتخابات با گفتن این حرفها می‌شود : جمهوری اسلامی ایران می‌خواهد ما را از نقشه جهان حذف کند و یا داعش در حال رسیدن است، اعراب پشت در هستند و دنیا هم که در هر صورت از ما متنفر است.

اشپیگل: پس گمان می کنید که این بارهم نتانیاهو موفق به بستن پرونده و رهایی خود خواهد شد؟

عوز: نمی دانم. پاسخ فقط در اینجا داده نمی‌شود. دمکراسی در بسیاری از نقاط جهان دچار بحران سختی ست. سیاست تبدیل به بخشی از برنامه سرگرم کننده ی رسانه‌ها شده. مردم دیگر بهترین سیاستمدار را انتخاب نمی‌کنند ، می‌روند سراغ سرگرم کننده ترین شان.

اشپیگل: منظورتان امریکاست؟

 عوز: نه فقط آنجا. من در مورد اروپای دوست‌داشتنی شماهم حرف می‌زنم و امیدوارم آلمان جزو آن‌ها نباشد.

اشپیگل: با توجه به وضعیت کنونی امید به برقراری صلح در خاورمیانه را چطور می بیند؟

عوز: من فکر می‌کنم که یا خشونت تشدید می‌شود و یا تمام خاورمیانه از اساس تغییر می‌کند. امکانش هست و من باید اینجا به دوستان فلسطینی ام بگویم که یک فرصت تاریخی را از دست داده اند. زمانی بود که افکار عمومی جهان و بخش عمده‌ای ازمردم اسرائیل با آن‌ها بودند . اما حالا داعش و مسلمانان افراطی هستند وبرای  سیاستمداران اسرائیلی بسیار ساده است که مردم فلسطین را که برای کشورشان می جنگند با این افراطیون در یک صف قرار دهند.

اشپیگل: پس دیگرهمانطور که خیلی از راست های اسرائیلی می گویند،  باید دور ایجاد دو کشور مستقل را خط کشید؟

عوز: نه اما به احتمال زیاد کشور فلسطینی در راستای  معاهده  ی اسرائیل با کشورهای مخافظه کار عرب تشکیل خواهد شد و نه  در گفتگو و قراداد با خود فلسطینی ها.

اشپیگل: روحیه ی خودتان را در این روزها چطور ترسیم می کنید؟ به اندازه ی همیشه بدبین هستید یا بیشتر از قبل؟

عوز: من خیلی دلم می‌خواست دنیای بهتری را برای بچه‌ها و نوه هایم به جا بگذارم. اما وقتی فکرش را می‌کنم که چه دنیایی به من رسیده بود، یعنی دنیای هیتلر، استالین و فرانکو به این نتیجه می‌رسم که امروز هم خیلی افتضاح نیست.

از فیسبوک گلناز

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©