مصاحبه محمد رضا شالگونی

با رادیو سپهر درباره اوضاع سیاسی با نگاه به اعتراضات هجدهم تیر

 

رحیمی : در برنامه امروز (جمعه19 تیر ماه 1388 برابر با 10 ژوييه 2009 میلادی) طبق روال جمعه ها، به گفتگو می نشینیم با آقای محمدرضا شالگونی، از فعالین اپوزیسیون چپ خارج از کشور و از تحلیل گران برجسته مسائل ایران، منطقه و جهان. آقای شالگونی با درود به شما.

محمد رضا شالگونی: سلام عرض می کنم آقای رحیمی به شما و سلام عرض می کنم خدمت شنوندگان عزیز رادیو سپهر . در خدمتتان هستم .

رحیمی: آقای شالگونی این روزها علاوه بر روزهای خاص پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و یک بار دیگر حمله به کوی دانشگاه، دهمین سالگرد هیجده تیر 1378 نیز است . یقیناً برای شما هم ایمیل های زیادی این روزها به ویژه از ایران میرسد. مطلب کوتاه و زیبائی در خیل ایمیل هائی که تا دیشب بدست من رسید وجود داشته اگر اجازه دهید با خواندن آن گفتگوی امروز را آغاز بکنیم .

محمد رضا شالگونی: خواهش می کنم بفرمائید.

رحیمی: نویسنده [ایمیل] که نمیدانم کیست نوشته: ''در روز 18 تیر خانه نشین نخواهیم بود. چون پدران ما ایران را در امتداد تاریخ دست بدست نکرده اند تا امروز دیکتاتور عظمت آن را به لجن بکشد. ما خوشرنگ و بو زعفران ها را در خراسان نکاشته ایم، ناب ترین گلاب ها را در قمصر تقطیر نکرده ایم، زیباترین قالیچه ها را در کاشان و تبریز و کردستان نبافته ایم، نخستین کتیبه حقوق بشر را به جهان عرضه نکرده ایم، نفت جنوب کشور را ملی نکرده ایم، در امتداد تاریخ افزون بر 8 سال اخیر با چنگ و دندان در برابر متجاوزین نجنگیده ایم؛ تا امروزه دیکتاتور خون ما را بر دستاوردهای ما بریزد و غرور ما را به بازیچه گیرد. ما می آئیم. چه اوباما قصد مذاکره با دیکتاتور را داشته باشد چه نداشته باشد. چه گروه صنعتی 8 سرکوب وحشیانه مردم ما را محکوم کند و چه نکند. ما نشان داده ایم که شایسته یک حکومت دیکتاتوری نیستیم و احمدی نژاد انتخاب ما نیست. نشان داده ایم که زنده ایم و نفس می کشیم. نشان داده ایم که میتوانیم با دنیا گفتگو کنیم و زبان بمب و گلوله زبان دیکتاتور است نه زبان ما. دنیا بر حقانیت ما صحه گذاشت و همچنان همدردی خود را با ما ابراز میدارد . این برای ما کافی است، بقیه ماجرا بر عهده ماست! ما سرنوشت خود را با دست خود رقم می زنیم و دیکتاتور را به زانو در می آوریم.'' می خواستم تحلیل شما را از ملتی با این روحیه منطقی ، زیبا ، غرور آفرین و بپا خاسته در روزهای خاصی که در آن بسر می بریم بپرسم .

محمد رضا شالگونی: واقعا ً قشنگ و زیباست. همانطور که ایشان گفته اند مردم ایران خودشان سرنوشت خودشان را بدست می گیرند و آنها هستند که تعیین می کنند کشور ما به کجا می رود . من فکر می کنم این بیداری بزرگی که شروع شده اینجا متوقف نخواهد شد . هر قدر هم سرکوب بشود ، هر قدر هم کشتار بشود ( از این بیشتر ها هم شده ) ولی نتیجه ای نداشته است. حالا یک اتفاقی  كه افتاده عبارت از این است که نسل جوان ایران ( هفتاد درصد جمعیت ایران زیر سی سال هستند )  اینها خیلی هایشان اصلاً انقلاب بهمن 57 را ندیده اند . خیلی هایشان از سالهای اولیه انقلاب ، از سرکوب های بعد از 30 خرداد سال 60 تجربه مستقیم و حتی خبر هم ندارند. حالا دارند خودشان به چشم خودشان کشف می کنند که ولایت فقیه یک مصیبت است.

این انتخابات از طریق یک نمایش انتخاباتی جور شد و خود دستگاه ولایت فقیه سعی می کرد که بازی را داغ نگه دارد تا نشان بدهد که در ایران دمکراسی است . اعتراضات عمیق مردم ایران و آن توان انفجاری خشم مردم چه در هفته قبل از انتخابات و چه هفته های اخیر نشان داد که مردم از هر فرصتی، از هر اختلافی در درون طبقه حاکم برای بیان نارضایتی شان استفاده می کنند.  نه از این مسئله که رئیس جمهور کی است یا کی نیست. [مردم] ولایت فقیه ( حکومتی که مال عهد بوق و یک جامعه شتر چرانی می تواند باشد) را برای امروز ایران اصلاً قابل تحمل نمی بینند. این ظرفیتی که در تظاهرات دیروز ( 18 تیر) نشان دادند با اینکه اینهمه سرکوب صورت گرفته و همه جا را قرق کرده بودند، علیرغم این، صدای خفه شده مردم از هر فرصتی که امکان داشته اند بیرون زده ، یک چیز خیلی روشنی را نشان می دهد. آن عبارت از این است که نارضایتی مردم از حکومت جمهوری اسلامی بسیار بسیار عمیق تر از آن چیزی است که خود آنها فکر می کردند و حتی خود اپوزیسیون جمهوری اسلامی و دنیا فکر می کرد . واقعیت این است که رژیم انتخابات را طوری چیده بود که احمدی نژاد علی القاعده بدون اشکالات بزرگ پیروز شود . منتها آن فرصتی که مردم بدست آوردند و این بازی را بهم زدند رژیم را وادار کرد که طرحشان را در واقع ببلعند و چهره وقیح ولایت فقیه را به نمایش بگذارند. اساساً انتخابات در جمهوری اسلامی دو نقش داشته. [ یکی ] وسیله ای بوده برای پوشاندن واقعیت ولایت فقیه که استبداد مطلقه است ( همانطور که خودشان در قانون اساسی شان هم می گویند ولایت مطلقه فقیه ). اگر سلطان ما قبل از مشروطیت مستبد بود( این را در تئوری می گویم و گرنه ما بعد از مشروطیت هم چنان کشور استبداد زده بودیم )، در واقع بعد از انقلاب 57 و تسلط جمهوری اسلامی بر کشور ما در تئوری هم ما با یک استبداد روبرو شده ایم که بازگشت به سالهای قبل از انقلاب مشروطیت بود. در آن شرایط سلطان در واقع " ضل الله في الارض " تلقی می شد یعنی سایه خدا در زمین .حالا ما با یک موجود دو پائی روبرو هستیم که خود را نماینده خدا تلقی می کند و حتی سایه نیست بلکه مستقیماً با خدا ارتباط دارد! مثلاً در نماز جمعه 29 خرداد وقتی آقای خامنه ای گریزی می زند به اما م زمان و آخرش گزارش می دهد به امام زمان و می گوید حرفی هم با آقا امام زمان دارم و ریا کارانه یک عده ای را به گریه وا میدارد و خودش بغض اش می گیرد یک معنا دارد . و آن عبارت از این است که او فکر می کند ،ادعا می کند که با کسانی ارتباط دارد . آیا اینکه کسی  جائی هست یا نه ( البته از نظر من مسلم و روشن است که کسی جائی وجود ندارد )، آقائی که یک جائی ناظر بر جهان باشد وجود ندارد. از اولش هم وجود نداشت. تاریخ این ماجرا تاریخ یک حقه بازی هائی است که یک عالم مستندات وجود دارد در باره ي حقه بازی این پدیده. اگر چنین آقائی وجود می داشت یعنی آقای امام زمان، خامنه ای می خواهد بگوید که من با او ارتباط دارم . کاری که حتی خمینی نکرده بود . شاید هم نمی توانست در آن شرایط این کار را بکند . شاید هم یک مقدار بدبین بود به این چیزها . در هر حال وقتی موسوی نخست وزیر خمینی به این آقایان می گوید: خرافه گرائی و رمالی؛ وقتی که آدمی مثل کروبی از خرافه گرائی شکوه می کند ، پس ببینید که چه اتفاقاتی در این کشور اتفاق افتاده است . حال برگردم به آن حرفم که وظیفه انتخابات در کشور دو چیز بود .

 يك؛ پوشاندن چهره ولایت فقیه استبداد مطلقه است . در واقع یک نفر همه کاره است و متصل است به آسمان. این را باید به خورد مردم در قرن بیست و یکم و یا در اواخر قرن بیستم میدادند. بنابراین یک جمهوری درست کردند. چیزی که حالا حتی محسن کدیور آدمی که شاگرد منتظری بوده و خودش را از شاگرد شاگردان خمینی میدانست می گوید که اصلاً یک کلاهبرداری شده است. در واقع ولایت فقیه اول در ماجرای پیش نویس قانون اساسی نبود و حتی خمینی خودش هم این را تائید کرده بود . آنجا یک ساخت و پاختی شد و آن پیش نویس را کنار گذاشتند و ولایت فقیه را آوردند . در هر حال آن نکته ای که می گوید در 12 فروردین سال 58 آن رفراندوم را کردند که جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. این دیگر فقط جمهوری اسلامی نیست بلکه جمهوری ولایت مطلقه فقیه است .

آدمی مثل محسن کدیور ملای معتقد و متدین كه خودش را مدام متعهد به فقه میداند ( کتابها و نوشته هایش را ببینید) وقتی این آدم چنین حرفی می زند تکلیف ما " بندگان خدا" که به هیچ جا وصل نیستیم و با وحی هم مرتبط نیستیم روشن است که چه کلاه گشادی سر مردم گذاشته اند. وظیفه جمهوریت و انتخابات عبارت از این بود که آن ولی فقیه را آن کسی که حکومتش خصلت استبدادی دارد را بپوشاند . یعنی گویا مردم رای می دهند . نگاه کنید به قانون اساسی جمهوری اسلامی كه اساساً رده های مختلفی دارد ،[ببينيد] مرکز قدرت کجاست. اصلاً ریاست جمهوری هیچ چیزی نیست. [ریاست جمهوری ] یک عامل اجرائی است که بایستی به آن دستور بدهند و 8 جا هم به آن نظارت می کنند و اختیاراتش را محدود می کنند. یعنی یک رئیس جمهور منتخب در یک انتخابات کاملاً آزاد آزاد وجود داشته باشد – چنین چیزی اصلاً در نظام ولایت فقیه ناممکن است – رئیس جمهور اصلاً کاری نمی تواند بکند . هیچ کاری ممکن نیست بتواند انجام دهد. این یک طرف . دیده اید که برای اینکه داروی تلخ را به خورد آدم بدهند یک روکش شیرین به دورش می کشند . انتخابات در جمهوری اسلامی چنین چیزی است. این وظیفه اول انتخابات است که هی مردم را فرا بخوانند. و هر چه مردم بیشتر شرکت بکنند و هر چه بیشتر هیجانی بشوند که انتخابات واقعی است، آنقدر به نفع [رژيم] است .

نکته دوم ؛ وظیفه ای که انتخابات در جمهوری اسلامی دارد. جمهوری اسلامی یک حکومتی بوده که از بطن یک انقلاب بر آمده.انقلابی که خفه اش کرده اند. در نتیجه توهم مردم ، نبود سازمانیابی مستقل توده ای ، دستگاه روحانیت سوار شد و از این قشنگ استفاده کرد. منتها نمی توانست بعضی چیزها را از بین ببرد . واقعیت این است که نفس مبارک انقلاب با خودش چیزهائی را آورده بود که جریان های مختلفی در داخل حکومت ماندند و نمی توانستند حذف بشوند . و خود دستگاه روحانیت شیعه هم اصلاً یک دستگاه چند مرکزی است. بنابراین جناح های مختلف در داخل حکومت جمهوری اسلامی یک واقعیت بوده است و یکی از وظایف انتخابات این بوده ( اینجا انتخابات یک مقداری جدی می شود ) که در سطح قوه مقننه ( واقعیت این است قوه مقننه اساسش در شورای نگهبان و باز هم در دست ولی فقیه است ) یا بهتر است اینجوری بگویم که مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری و بعداً هم شوراهای محلی ( که هر چه بیشتر غیر سیاسی و اخته اش کرده اند ) این انتخاب ها برای توزیع سهام جناح های مختلف و تنظیم رابطه آن با هم بوده است. آنجا یک انتخاباتی که بهر حال انتخاب شوندگان که انتخاب می شود و چطور انتخاب می شود مهم است . اداره این انتخابات برای جمهوری اسلامی مهم بود . من بارها در رادیو شما یاد آوری کرده ام که دیکتاتوری ولایت فقیه ، دیکتاتوری که ما تا کنون داشته ایم در 30 سال گذشته ایران با دیکتاتوری های کلاسیک جهان سوم فرق هائی دارد.  یکی از آن فرق ها وجود همین جناح های درونی درون حکومت است و دعواهائی که بین آنها وجود دارد . وانتخابات از نظر آنها انتخاباتی است واقعی اما از لحاظ مردم نه . مردم وظیفه اشان این است که بروند در انتخابات شرکت کنند و شرکت  کردن در انتخابات هم هیچ محدودیتی ندارد . حتی می شود سن رای دهندگان را هر چه پائین تر آورد تا اینکه تعداد بیشتر باشد . ولی آن جائی که کسانی انتخاب می شوند بایستی  از فیلترهای مشخص بگذرند که خود اینها باشند . این [ سیستم ] کار میکرده اما از آنجا که خود این دینامیسم حرکت به جائی می رود که وقتی ولی فقیه آن دستگاهی که ولایت فقیه در راس آن است، جوهر آن و اداره کننده آن است هر چه بیشتر در جریان حرکت قدرتش بیشتر می شود . وقتی انقلاب فروکش می کند ، منابع مالی مختلف در دست ولایت مطلقه فقیه متمرکز می شود . وقتی خطر تهاجم خارجی بزرگ می شود ، یک نیروی مسلح قوی درست می شود، منابع مالی خیلی عظیمی در کنترل ولی فقیه قرار دارد ، همه اینها باعث می شود که دستگاه ولایت فقیه از آن چه که در قانون اساسی در تئوری است ، حتی در عمل از آن هم فراتر برود و جریان های دیگر را عملاً هیچ و پوچ می کند و جناح های دیگر را تحت کنترل در می آورد.

این از مدتها پیش شروع شده بود . در واقع اولین جوانه آن موقعی شروع شد که دوم خرداد سال 76 اتفاق افتاد که در واقع می خواستند یک تقلبی بکنند که با شورش عمومی روبرو شدند و یک کاندیدایی را که از خودشان بود ولی مورد توجه و نظر دستگاه ولایت نبود و کس دیگری را می خواستند بیاورند ، آنجا قضیه بهم ریخت و هشت سال تمام اینها در یک جنگ و گریزی سعی کردند آن را مهار بکنند ، و در کنارش  دستگاه های موازی درست کردند که آنها هدایت بکنند . در سال 84 که احمدی نژاد را آوردند می دانیم که یک نیروی عظیمی را درست کردند. در آن فاصله ایی که خاتمی رئیس جمهور بود ، داشتند دستگاههایشان را تجدید ساختار می کردند . یک دستگاهی را بنام بسیج درست کردند . این بسیج بنا بگفته خودشان بیش از پنج میلیون نفر است. حالا می گویند (طبق بعضی گزارش ها) حدود سیزده میلیون نفر می تواند باشد . نه اینکه همه این سیزده میلیون نفر نظامی هستند . نه! اینها درجات مختلف دارند . 375 هزار نفر از اینها مرتب آموزش نظامی ، امنیتی می بینند و دوره های ویژه طی می کنند و تحت کنترل نظامیان هستند و حقوق دریافت می کنند . خیلی از جوانان بیکاری را که مساعد تشخیص داده می شود و آدمهائی هم که خیلی موفق نبوده اند ( و بعضی ها هم که می گویند که احمدی نژاد مدافع تهیدستان است و تهیدستان به احمدی نژاد رای می دهند ) خیلی جاها همین بسیج را در واقع آورده اند و نانخور کرده اند و دورشان هم یک عده ای درست کرده اند . مثلاً از مدارس ابتدائی گرفته تا دانشگاهها بسیج دارد. اینها همه شان جاسوس رژیم نیستند ولی  شبکه ای وسیع درست کرده اند که برای خودشان چیزهائی را تهیه بکنند و پایه ای را داشته باشند. در انتخابات 1384 دیدیم که به قول خودشان چطور با چراغ خاموش آمدند و در دور دوم انتخابات چطوری توانستند پیش بروند .

رژیم  دو تا بازوی مهم دارد؛ یکی باصطلاح مستضعفین است. و همیشه سعی کرده اند بین طبقات پائین جامعه شکاف ایجاد بکنند. همیشه سعی کرده اند  طبقه کارگر و زحمتکشان ایران را نگذارند به یک هویت و به یک آگاهی مستمر دست پیدا بکنند . از طریق چه ؟  از طریق آن چیزی که موسوی می گفت :  اقتصاد صدقه ایی. در واقع همان دنبال ماشین راه انداختن شان ، عریضه گرفتن ، انعام دادن ، نمیدانم هر کسی که وضعش خراب بود برایش چک می نویسند و برای فرزندش موتور سیکلت می خرند و از این قبیل چیزها .  یک طرف همین مستضعف نمائی و طرف دیگر عبارت است از بزرگ کردن خطر تهاجم خارجی ، عمده کردن اینکه خطر وجود دارد .و بنابراین در برابر محاصره دشمن ما باید هوشیار باشیم . البته نه اینکه واقعیتی وجود نداشت  البته اینها همدیگر را تقویت می کردند . بعد از 11 سپتامبر هم یک امکاناتی بوجود آمد که اینها را تقویت بکند و رژیم از اینها استقبال می کند . در واقع رژیم یک خطر خارجی درست می کند و از این طریق مدام نیروهایشان را بسیج می کنند وکشور را  در یک حالت بسیج امنیتی نگه می دارند و از آن طریق نانشان را در تنور داغی که درست کرده اند بچسبانند . مسئله ای که وجود دارد جائی حتی اگر خطر خارجی فروکش بکند ، امکان اینکه خطری وجود ندارد یا اینکه تهاجمی قریب الوقوع به ایران وجود ندارد ، رژیم سعی می کند کاری بکند که حتماً یک تهاجمی ، چیزی در دهانها بیفتد .یادتان باشد که مثلاً قبل و بعد از همین انتخابات تمام تلاششان را کردند ماجرای انقلاب مخملی جا بزنند و بگویند که دیگران در واقع داشتند این کار را می کردند ما جلویشان را می گیریم و تحت این عنوان هم بیایند آن کودتای انتخاباتی شان را راه بیندازند . توجه داشتید که حتی بعد از انتخابات اعتراضات در ایران شروع شد اتحادیه اروپا سعی می کرد خیلی وارد ماجرا نشود . و حتی خاویر سولانا حرکت های اعتراضی مردم که شروع شده بود در یک مصاحبه ایی نظرش را راجع به ایران پرسیدند گفت: اینها مسائل داخلی است و سعی کرد طفره برود . حتی اوباما که سیاست دیگری در پیش گرفته ( نه اینکه با ایران کاری ندارند و نمی خواهند ایران را ببلعند .نه اصلاً چنین حرفهائی نیست. منتها سیاستشان اصلاً سیاست نئو کان ها و بوش نیست ) می بینید که در آنجا سعی می کردند ، هی فشار می آوردند به لابی اسرائیل که شما باید اعتراض بکنید می گفت که نه اینها مسائل داخلی است و زیاد مداخله نمی کرد و سعی می کرد در حد یک محکوم کردن اخلاقی باشد و از آن فراتر نگذاشت برود . در اینجا رژیم به یک چیزهائی احتیاج داشتند بایستی یک خطر خارجی می بود . بنابراین پای سفارت انگليس را راحت می شود پیش کشید . سفارت انگلیس که در ایران شهره آفاق است . همیشه مرکز توطئه بوده قبل از مشروطیت از دوره ناصرالدین شاه گرفته تا کنون . همیشه انگلیسی ها معروف به مداخله گری هستند معروف به امپریالیسم پیر و روباه پیر بودند . حالا چه بشود یا نشود آمدند چند نفر از کارمندان ایرانی سفارت را گرفتند . سفارت را محاصره کردند عین همان  بازیهائی که سفارت گیری آمریکا راه انداخته بودند . منتها ایندفعه مواظب هستند که مبادا سفارت را بگیرند . چرا ؟ برای اینکه یک ماجرائی درست بکنند . مثلاً فیروزآبادی رئیس ستاد نیروهای مسلح گفت: اروپا حق ندارد در مسائل اتمی ایران طرف مذاکره باشد و ما حاضر نیستیم آنها را تحمل بکنیم . اولاً که تو چکاره هستی؟ و نیروهای مسلح از کی شده که سیاست خارجی را هدایت بکنند ؟ ولی اینها در سیاست خیلی روشن معنا دارد. از سفارت خانه یک کشور خارجی کسانی را می گیرید یا مثلاً در کانالهای ماهواره ای بی. بی. سی و صدای آمریکا و غیره اختلال ایجاد می کنید ، مثلاً " رهبر" کشور می آید در نماز جمعه از کشور ''خبیث'' انگلیس اسم می برد . معلوم است که نقشه ها را چیده اند تا یک خطر بزرگ را در مقابل مردم قرار بدهند که دوباره آن ماجرا حفظ بشود . از طرف دیگر هم دم گرفته اند که گویا مثلاً طرفداران موسوی همه شان از بالای شهر بودند و غیره و غیره … تا اینکه نشان بدهند مثلاً ما طرفدار مستضعفین هستیم و آنها طرفدار مستکبرین هستند . ضمناً بگویم این آقای موسوی همین بازی را در هشت سال دوره نخست وزیری اش داشت و واقعی تر از اینها هم داشت . واقعیت این است که اینها اگر صدقه پروری می کنند او یک سیستم لااقل کوپنی راه انداخته بود که بنفعی موثرتر کمک بکند [آنهم] در دوره جنگ که نفت بشكه ای 9 دلار بود نه 130 یا 140 دلار در دوره احمدی نژاد. که بعداً اینها آن  [ پول نفت] را زدند به زخمهائی که داشتند و تمام ذخائر ارزی را بر باد دادند و خیلی هم افتخار می کنند که ما خیلی کارهای مهمی کرده ایم . بقول همین اصلاح طلبان سیصد میلیارد دلار پول زبان بسته نفت را در عرض سه سال خورده اند و معلوم نیست که چه اتفاقی افتاده است و همه اش هم بنام مستضعف پناهی است. ميخواهم اينرا بگويم كه اين دو سناريويي را كه ميبيند، رژيم هميشه ميخواهد اين دو تا بازو راداشته باشد: مستضعف پناهي و خطر خارجي.

آن حركتي كه مردم ايران شروع كرده اند و آن اتفاقاتي كه در خارج روي ميدهد (مخصوصاً با آمدن اوباما) بازي [رژيم] را بهم زده است. رژيم كسي را اجازه داده بود كانديداي رياست جمهوري بشود كه معرو ف است به ضديت با امپریالیسم. يعني مير حسين موسوي. تازه خيلي هم اصلاح طلاب داغ نبود و مستضعف پناه هم بود. [او] آمد يك حرف هايي هم زد كه بنظرم حرفهايش خيلي جاها يش معقول بود. نه اينكه از نظر مني كه طرفدار سوسياليسم و دمو كراسي هستم معقول بود؛ نه! در چهار چوب همان محدوده خودشان (جمهوري اسلامي) انتقادات معقولي بود. حرف درستي ميزد كه اينقدر تورم از كجاست؟ صدقه پروري يعني چه؟مال مردم را به خودشان بدهيد و اشتغال ايجاد كنيد. واردات را كم كنيد تا اقتصاد كشور روي پاي خود بايستد و از اين قبيل حرفها. اما حالا بازي بهم خورده است .از هر جهت جمهوري اسلامي بي آبرو شده است. و آن حسابي را هم كه كرده بودند كه مردم خاموش ميشوند درست از آب در نيامد. واقعيت اين است كه آنقدر توان و پتانسيل انفجاري نارضايي مردم ايران بالاست كه هيچكس پيش بيني نميكرد. ببينيد! در چند هفته گذشته رژيم عليرغم همه قتل و غارت هايي كه كردند نتوانستند كاملاً سركوب بكنند. بنا بر اين متكي بر اراده خود مردم، كاملاً روييده از خيابانها و كوچه هاي كشور خودمان يك چالش بزرگي براي رژيم بوجود آمده و قدرت هاي خارجي  نيز تا حدود زياد و چشمگيري هم كنار وايستاده ا ند. تمام بازي بهم خورده است. بر ميگردم به حرف آن دوست عزيزي كه به شما ايميل كرده است. مردم ايران همدلي جهان را مي خواهند ولي نمي خواهند كسي بجايشان حرف بزند و نشان دادند كه خودشان چقدر توانمند هستند.

رحيمي: هنوز رهبر هيچ كشوري كه بقول معروف سرش به تنش بيارزد انتخاب مجدد احمدي نژاد را به او تبريك نگفته [است]. اگر اين تبريك گفتن ها را نوعي رسميت بخشيدن يا بقولي مشروعيت بخشيدن  به يك كانديد بر گزيده شده بدانيم و اگر اين اتفاق نيفتد چه تاثيري در روابط آينده كشورها و دولت احمدي نژاد خواهد گذاشت؟

محمد رضا شالگوني: من فكر ميكنم كه حالا هيچ اتفاقي هم نيفتد تا همين جا [رژيم] ضربه بزرگي خورده است.آنها اين انتخابات نمايشي را براه انداخته بودند. حتي توجه داشته باشيد كه مناظره هاي تلويزيوني را به هر حال دستگاه ولايت فقيه اگر اجازه نميداد اتفاق نمي افتاد. اينها [مناظره هاي تلويزيوني] را كه ديگران تحميل نكرده بودند. صدا و سيما در دست رهبر است و آنها نقشه اش را مي كشند و معلوم است كه تصادفي نبود. منتها بازي ها بهم خورد. تا همين جايي كه داريم صحبت ميكنيم و اين اتفاقاتي كه افتاده، جمهوري اسلامي در مقابل جهان بشدت ضعيف شده است. در اين هيچ ترديدي نيست.  یک بار هم گفتم از قول یک نفر از طرفداران اسرائیل که آدم شریری است و من اصلاً نفرت دارم از نوشته هایش منتها حرف درستی مطرح کرده بود اینکه : در خاورمیانه  کسی را که نتواند قلمرو خودش را کنترل کند نمی بخشند چون منطقه حساس است . حالا جمهوری اسلامی یک دفعه بمبی را که درست کرده بود و با آن بازی می کرد، در صورتش منفجر شد . و این جمهوری اسلامی را بی آبرو و بی حیثیت کرد و در سطح جهانی بی اعتبارش کرد. مهم نیست که دیگر رهبران جهان آن را می پذیرند یا نه، مردم ایران نمی پذیرند . این خیلی مسئله مهمی است . تظاهرات بعد و قبل را نمی گویم تظاهرات دوشنبه 25 خرداد را در نظر بگیرید . توجه داشته باشید که در آن راه پیمائی بنا به گفته قالیباف ( شهر دار تهران ) 3 میلیون نفر شرکت کردند . در حالیکه وزارت کشور اجازه نداده بود . توجه داشته باشید کسانی که در تظاهرات شرکت می کنند همینطوری به تظاهرات نمی روند . اگر به تظاهرات می روند باید بدانند که آیا امنیت است . آدمهائی که به تظاهرا ت می رفتند احتمال می دادند که درگیری صورت بگیرد چون اجازه داده نشده بود . منتها تحت پوشش اصلاح طلبان بود و تا حدی امنیت داشت ولی خطرات چشمگیری هم داشت . مردم به تظاهرات رفتند . سه میلیون نفر در یک شهر ده میلیونی شرکت کردند . در همان روز در 19 شهر بزرگ دیگر تظاهرات مشابهی اتفاق افتاد. این اتفاق کمی نبود. این رای مردم ایران جمهوری اسلامی را بی اعتبار کرده است . ما نباید منتظر این باشیم که دیگران آیا به احمدی نژاد تبریک می گویند یا نه ؟

برگردیم به اینکه دیگران تبریک می گویند یا نه . به نظر من جمهوری اسلامی کلاً یک کشور استثنائی است . عرق ناسیونالیستی را باید کنار گذاشت و خونسردانه تحلیل کرد . دومین ذخایر نفت و گاز جهان در ایران است . ایران وصل کننده دو تا کانون ذخائر بزرگ فسیلی جهان است: خلیج فارس و دریای خزر، منطقه آسیای میانه و خاور میانه . چنین کشورهائی [ با اهمیت ژئو پلیتیک] خیلی کم هستند .بعد جامعه پیشرفته دارند . در خاور میانه یکی از پیشرفته ترین جوامع مدنی است . ایران در حد ترکیه و مصر می شود مقایسه کرد و حتی از جهاتی از هر دو کشور به نظر من جلوتر است بنابراین [ ایران یک کشور استثنائی  است ] چنین کشوری را در دراز مدت مخصوصاً که بازی های بزرگ در جریان است نمی شود نادیده گرفت . من فکر می کنم مذاکراتی خواهند کرد . اروپائی ها به ایران احتیاج دارند مخصوصاً برای اینکه آن انحصار روسیه را در انرژی فسیلی (مخصوصاً گاز) که اتحادیه اروپا وابستگی پیدا کرده اند ، به نحوي خنثی بکنند . برای اینکار به چنین چیزی [مذاکره] نیاز است . حتی اگر بخواهند از نفت و گاز منطقه خزر استفاده بکنند. ضمن اینکه تلاش می کنند که راه های دیگری از طریق پاکستان و افغانستان بوجود بیاورند ( آن دعواها را که می بینید ، جنگهائی که راه انداخته اند در منطقه ) مجبورند از اینجا استفاده بکنند بعلاوه طرح یکجانبه گرایانه ی آمریکا در دوره بوش  در خاورمیانه شکست خورده است . جمهوری اسلامی نسبتاً تقویت شده است. نه اینکه قوی بوده نه ! در نتیجه شخم زدن کشورهای مسلمان نشین و برانگیخته شدن مسلمانان ، در واقع اساساً اسلام گرایی تقویت شد و امکان اینکه شیعه ها هم فعال بشوند بیشتر شده است . توجه داشته باشید که در کرانه های خلیج فارس 70 درصد جمعیت این منطقه که حساس ترین منطقه انرژی جهان است، شیعه هستند . فکر ش را بکنید که قسمت های خیلی حساس میدان های نفت در عربستان سعودی جمعیت بسیار بزرگ شیعه دارد . بحرین ، جنوب عراق را در نظر بگیرید اینها مناطق حساس هستند . بنابراین بازی های بزرگ ایجاب می کند که با ایران بازی بکنند. از یک طرف فشار می آورند و از طرف دیگر هم معاملاتی انجام میدهند .

من فکر می کنم که رهبران جهان خیلی کاری برای ما نخواهند کرد . تصادفی نیست که آن طرح حمله کنار گذاشته شده  است . و یا اگر بعضی وقتها هم آن را زنده می کند و جوبایدن می آید مسئله اسرائیل را زنده می کند بیشتر مترسک را نشان دادن برای ترساندن جمهوری اسلامی است. ولی واقعیت مسئله عبارت از این است که یک طرح و استراتژی دیگری اتخاذ کرده اند و در اینجا ضمن اینکه راههای دیگری برای خود می گشایند در مقابل چین و روسیه ولی در حین حال می خواهند با ایران هم یک امیتازاتی و بده و بستانهائی داشته باشند . بنابراین من فکر می کنم خیلی نباید امید داشت که رهبران جهان کاری بکنند ولی همانطور که شما می گوئید کسی جز چاوز عزیز ما به احمدی نژاد تبریک نگفته و متاسفانه این آدم دوست داشتنی که واقعاً در کشور خودش کارهای بزرگی می کند کار خیلی خرکی کرده است. شما چکار دارید؟  هر کس که جلوی امپریالیسم بایستد مگر خوب است ؟ یا ایران مگر چکار می تواند بکند ؟ شما [ چاوز] یک ملت بزرگ را با خودتان دشمن می کنید که در مقابل آمریکا چه کار بکنید ؟

 همانطور که گفتید کسی از رهبران جهان به احمدی نژاد تبریک نگفته ولی از این مهمتر چند نفر از آخوندهای کله گنده به احمدی نژاد تبریک گفتند؟ این خیلی مسئله مهمی است . شکاف دردرون حکومت خیلی مسئله جدی است . مثلاً وقتی جوادی آملی چیزهائی می گوید . وقتی آدم دودوزه بازی مثل مکارم شیرازی که یک موقع در بساط شریعتمداری بوده و حالا در بساط خامنه ای است و می خواهد از همه جا استفاده بکند میانه را میگیرد که چیزی اتفاق نیفتد . اصلاً خود موضع گیری مکارم شیرازی خیلی مسئله مهمی است این نشاندهنده این است که اوضاع [ رژیم ] خیلی خراب است . جمهوری اسلامی بشدت ضعیف شده است . دستگاه ولایت بی آبرو شده است . احمدی نژاد معلوم شده است که یک دلقک بی هویتی است که اصلاً هیچ عددی نیست. مردم هم قبولش ندارند و برویش تف کرده اند . در  چنین شرایطی است که رژیم مجبور است به سرنیزه متوسل بشوند . ولی به سر نیزه می شود تکیه کرد ولی روی آن نمی شود نشست .

رحیمی : شنونده ای پرسیده اند که در تشکیلات سازمان راه کارگر تغییر و تحولاتی روی داده . از آنجا که بقول این شنونده به شما و نظرات شما اعتقاد دارد می خواستند از زبان شما بشنوند که چه اتفاقی افتاده است ؟ و آینده سازمان راه کارگر چه خواهد شد ؟

محمد رضا شالگونی :  تغییر و تحولات اتفاق نیفتاده است، کلمه [تغییر و تحولات] دوست عزیز یک مقدار [قضیه را] کوچک کرده است، بلکه جدائی اتفاق افتاده است. در واقع دو گروه شده اند . متاسفانه این جدائی روي یک سری اختلافات برنامه ای و تشکیلاتی است. در روابط درونی خود سازمان ما یک عده ای با عده  دیگری اختلافاتی داشته اند و ناگزیر شده اند که جدائی اتفاق بیفتد . در بیانیه هایشان آمده است و اجازه بدهید بیش از آن چه که در آن بیانیه آمده است وارد جزئیات شدن را در این اوضاع و احوال و خبرهای مهمی که در کشورمان است مناسب نمی دانم . در عین اینکه من عضو سازمان هستم و در یکی از این دعواها هستم ولی واقعیت این است که در آن طرفی ها هم دشمنی نمی بینم. آنها هم رفقای عزیز من هستند . متاسفانه امکان اینکه در یک تشکیلات فعالیت مفید انجام بدهند وجود نداشت و جدا شدند. فکر می کنم می شود بعدها اگر اسنادش را دیگران خواستند منتشر بکنند همه مطلع بشوند . ولی واقعیت این است که راه کارگر هر چه باشد  هم این طرفی ها و هم آن طرفی ها اینطور ی نیست که یکطرف انقلاب باشد و یک طرف ضد انقلاب .  این حرفها نیست. یک سلسله مناسبات و یک سلسله اختلافات برنامه ای و تشکیلاتی که در واقع عملاً اراده واحد تشکیلاتی را ناممکن می کرد . به این خاطر جدا شدند . من به خود حق نمی دهم به عنوان یک فرد در اینجا یکطرفه چیزهائی را که هنوز منتشر نشده را بگویم . این را مفید نمی بینم . البته حادثه خیلی مهمی نیست . بعضی وقتها ما چپها خیلی غلو می کنیم که مثلاً ما مرکز عالم هستیم .نه اینطور نیست اقیانوس بزرگ مردم در حرکت است و حالا اگر ما هم عُرضه داشته باشیم با آنها همراه می شویم و یا اگر نداشتیم کنار زده می شویم . همچین خبر مهمی نیست . البته ممکن است برای من و رفقای من مهم باشد ولی برای مردم ،برای طبقه کارگر ایران برای توده زحمتکش ایران که امروزشان را به فردا باهزار مصیبت بسر می برند خبر مهمی نیست .

رحیمی: آقای شالگونی  ، ببخشید که من این جسارت را می کنم آیا این نوع دعواهای خانوادگی از همین نوع دعواهای خانوادگی جمهوری اسلامی است ؟

محمد رضا شالگونی : واقعیت این است که ما خانواده هستیم . آنها [رژیم] اگر خانواده هستند نمیدانم. ولی ما خانواده هستیم. نه تنها با راه کارگریها، من با غیر راه کارگریها ، با چپها و حتی با آنهائیکه نظراتی مترقی دارند و می خواهند برای حاکمیت مردم مبارزه کنند حتی طرفدار سوسیالیسم هم نیستند ولی لااقل ضد کمونیسم و ضد سوسیالیسم نیستند و در واقع آزادی می خواهند من خود م را از یک خانواده می دانم . مخصوصا  که با چپ ایران .  چه چپی که در گذشته بود ه و چه چپی که دارد ظاهر می شود خود را صمیمانه از خانواده آنها می بینم و بعنوان یک عضو کوچک این خانواده افتخار کرده ام که این خانواده بیش از صد سال در ایران عمر دارد و منشاء بسیار چیزها ی مثبتی بوده است. البته اشتباهات بزرگی هم کرده و بعضی وقتها حتی در صفوف ما جنایاتی هم اتفاق افتاده . منتها اختلافات ما، اختلافات من درآوردی نیست. یک سلسله اختلاف مناسباتی ، یک سری اختلافات مربوط به بینش تشیکلاتی که سازمان چطور باید باشد . نظرات فردی که نظرات سازمانی چطور تنظیم شود و یک مقدار ش هم اختلافات برنامه ایی  است . مثلاً در مورد سازماندهی طبقه کارگر، در مورد دولت و غیره و غیره .... من ترجیح میدهم در باره شان کم صحبت کنم. مخصوصاً در یک رادیو عمومی که در اختیار من وقتی می گذارد که من در باره مسائل جدی صحبت بکنم . البته نمی خواهم از مسئله طفره بروم منتها دوست دارم [ وقت رادیو] را بعنوان یک فرد چپ نه بعنوان یک پروپاگاند سازمانی ازش استفاده کنم .

رحیمی : آقای شالگونی اجازه می دهید که سئوال کنم که شما جزو اقلیت هستید یا جزو اکثریت ؟

محمد رضا شالگونی :  ظاهراً طرفی که من هستم ( همان سایت قدیمی راه کارگر ) اکثریت است . ولی آنطور اقلیت و اکثریت خاصی نیست . تقریباً نصف به نصف هستند .

رحیمی:  امیدوار م هر وقت که مایل بودید ما در خدمتتان هستیم اصولاً سازمان ها و احزاب خطابشان به مردم است ...    

محمد رضا شالگونی : مسلم است

رحیمی :  ... و باید پشتیبانی مردم را داشته باشند چه بهتر به روشنی تمام بامردم هم برخورد بکنند

محمد رضا شالگونی : حتماً ! حتماً باید نظراتشان را هم بگویند . نظراتشان هم چیزی نیست که پنهان بمانند . واقعیت این است که یک به یک بیان می شود و مردم هم در جریان مسائل و تعقیب حوادث که کجا ها کی چی هست . و خیلی روشن می شود که چه می گویند و چه نمی گویند و تفاوت هایشان چه است . امیدوار هستم که خیلی دوستانه و رفیقانه پیش برود و دعوا از این بیشتر نشود . در بعضی انشعابها و جدایی ها چیزهای تلخی روی داده امیدوارم که مال ما آنطوری نشود و یا از آنها تلخ تر نشود .

رحیمی : بسیار سپاسگزار آقای شالگونی از شرکتتان در برنامه این هفته و بامید گفتگو در هفته آینده .

محمد رضاشالگونی : زنده باشید و تشکر می کنم از شما و خداحافظی می کنم  از شنوندگان عزیز رادیو سپهر.