پیام دستگاه ولایت به جنبش ضد دیکتاتوری و فرصت بی همتای چهارشنبه سوری

 

گفتار سیاسی رادیو راه کارگر:
چهارشنبه  ۱۲ اسفند۱۳۸۸ - ۳ مارس ۲۰۱۰

حکم اعدام محمد امین ولیان در دادگاه تجدید نظر تایید شده است. باور کردنی نیست که جوانی به خاطر پراندن سه عدد سنگ به قصد دفاع از خود در برابر هجوم وحشیانه نیروهای گارد ویژه و بسیجی و سردادن شعار مرگ بر دیکتاتور به اعدام محکوم شود.  این اوج توحش و سبعیت کودتاچیان و دستگاه سلاخی قضایی که به ماشین کشتار جوانان آزادیخواه این کشور تبدیل شده است را نشان می دهد؛ این حکم نشان می دهد که دستگاه زور و سرکوب و جنایت مصمم است به قیمت ریختن خون بیگناهان همچنان بقای خویش را تامین کند. صدور این حکم وحشیانه اگر در کنار حمله شبانه به خانه هنرمندان و دستگیری فله ای اهل سینما, توقیف روزنامه اعتماد, بازداشت های جدید  و ادامه فشار روانی و بازجویی حامیان مادران عزادار در سلول های مخوف بند 209 اوین گذاشته شود؛ و باز در کنار این خبر که در آستانه 22 بهمن بی سابقه ترین موج دستگیری فعالان سیاسی و مدنی, دگراندیشان, معترضان و منتقدان حکومت از طیف های مختلف براه افتاد و حدود 20 هزار نفر را دستگیر کردند, پیام دستگاه ولایت و کارگزارانش  خطاب به جنبش اعتراضی ضد دیکتاتوری را با صراحت خیره کننده ای روشن می کند. پیام این است که می گویند: ما رفتنی نیستیم! باید اگر می توانید ما را براندازید. می کشیم! و بر قدرت می مانیم! این است پیام دستگاه ولایت؛ دستگاهی که دیگر می داند آبرو و اعتباری در میان مردم  ندارد, بشدت منفور است و فقط با تکیه بر سرکوب عریان می تواند به حفظ قدرت خود بیاندیشد. این پیام را باید دریافت و از فرصت بهره جست و ضربه جانانه دیگری بر پیکرشان وارد ساخت. چهارشنبه سوری چنین فرصتی است؛ فرصتی بی همتا تا جنبش اعتراضی به لاف و گزاف رژیمی که لشکرکشی ایادی زور و سرکوب و جنایت را "حماسه " 9 دی و 22 بهمن" می نامد پاسخ دهد؛ پاسخی به وسعت همه کوچه ها و معابر و خیابان های سراسر شهرهای ایران.

 سخت برخطا هستند آنان که به موعظه سکوت و رواداری رو آورده اند و در برابر سرنیزه سرخم می کنند, این روش برای حکومتی که کهریزک را در پرونده اش دارد و برخی از سخنگویانش رسما و علنا از تکرار قتل عام 67 سخن می گویند تنها بهانه دادن به زنگی مست است تا  جوانان بیشتری را در بیدادگاههایش به قتل برساند. خون ندا و سهراب وثیقه تسلیم طلبی و موعظه سکوت نبود؛ جوانان آزادیخواه این سرزمین جان عزیزشان را ندادند و مادران و پدران شان را دلسوخته بر جا نگذاشتند تا  کسانی به اندیشه دوختن قبایی از رنج مردم برازنده خویش فراخوان به سکوت و پرهیز دهند.و راستی آخر چه جای سکوت است هنگامی که پرده دار به تیغ می زند همه را؟

این اندیشه خطاست که گویا دستگاه سرنیزه دیکتاتوری را نمی توان درهم شکست. می توان با در پیش گرفتن نبردهای پراکنده موضعی در هر کوی و برزن, دستگاه سرکوب رژیم را فرسوده کرد و در نهایت از پا انداخت. اگر قدرت آنها در تجمع آنها و آتش سلاح شان است, قدرت ما در وسعت شمار ما و تحرک ما و تحمیل زمان و مکان رویارویی محدود به آنهاست. انتقال مبارزه به محلات و در پیش گرفتن روش جنگ و گریز کودتاچیان را ناگزیر خواهد کرد به ایجاد پایگاههای ثابت و سیار در بسیاری از مناطق و محلات دست بزنند, اما روشن است که با توجه به دامنه جنبش اعتراضی هرگز نخواهند توانست در رویارویی با جوانان ابتکار عمل را در دست بگیرند. چهارشنبه سوری که جشن ملی و تاریخی ماست؛ می تواند فرصتی باشد تا بار دیگر به دیکتاتور کین توز و خونخوار که با مردم ایران بدتر از بیگانه اشغالگر رفتار می کند, نشان داده شود که در برابر عظمت مردم یک لاشه متعفن متحرکی که تنها تاریخ دفن اش به تاخیر افتاده بیش نیست. چهارشنبه سوری می تواند رفراندوم خودجوش توده ای شود و غریو شعار مرگ بر دیکتاتور از ورای کوچه ها و معابر و خیابان ها در پهندشت سرزمین به یفما رفته مان را جاری کند؛ چهارشنبه سوری می تواند پشت دیکتاتور را بلرزاند.