جنبش زنان با کدام نیرو؟

لاله حسین پور

                                               

 

جنبش زنان بسیار آرام به پیش می رود. آرام، آهسته و بطئی. شمرده و با طمأنینه ، آن چنان سنجیده و آگاهانه قدم بر می دارد که گوئی تمام دره های میان راه را می شناسد. راهی پر از دره های عمیق و پر هیبت. از هیجان و غوغا سالاری اثری نیست.  نمی خواهد قدمی کج بردارد، به اطراف خود نیز به ندرت می نگرد، می خواهد صاف و سالم به مقصد برسد. آیا نمی خواهد هزینه ای بپردازد؟ چرا، هر قدمی که برمی دارد، جوهره ای گران بها دارد که برای آن می پردازد. از جان و هستی خود مایه می گذارد. صداقت و صراحتی زنانه را با خود حمل می کند و به همین واسطه توان و کارآیی خود و هرچه در چنته دارد را به معرض دیدگان عامه قرار می دهد.

 

این ها که برشمردم، همه نقاط قوت و جنبه های مثبت جنبش زنان واقعا موجود در کشورمان است. اما، مشکل کجاست؟

 

جنبش مبارزه برای رهایی زنان در ایران، ساختار ندارد. آرایشی به خود نمی دهد. روی سطح حرکت می کند و آن هم در محدوده معینی. به اعماق کاری ندارد. پراکنده است و "رهبر" ندارد. (هرچند که بسیار خوب است، به جای مفهوم رهبر از فعالین جنبش زنان نام ببریم. رهبر نیز از آن مفاهیمی است  که باید جای گاه آن در جنبش های انقلابی ایران روشن گردد.)

 

جنبش زنان نیروی پایه ای خود را نمی شناسد و روی آن سرمایه گذاری نمی کند. به جنبش های موجود در اعماق بی اعتناست و خود را با جنبش دمکراسی موجود در ایران هم راه ، هم هدف و یک سان می پندارد و تا به آن جا پیش می رود که گاها خود را با جنبش اصلاحات مترادف می سازد و حتی از اصلاح طلبان حکومتی انتظاراتی دارد و وقتی پاسخ خود را نمی یابد به جنبش رفراندم دل می بندد.

 

جنبش زنان بدون گردآوری نیروی واقعی خود، قدرت ابراز وجود نخواهد داشت و تنها به روشن فکران معدودی محدود خواهد ماند که از طریق اینترنت، صدای خود را به گوش تنی چند می رسانند.

اما، جنبشی که در دهه اخیر ابراز وجود کرده، پتانسیل آن را دارد که درجا نزند و به جلو برود، اما برای این کار باید بستر حرکت خود را نورانی کرده تا راه خود را گم نکند. جنبش زنان برای این کار به نیروی زیادی نیاز دارد، به نیروی اکثریت زنان ایران.  به زنانی نیاز دارد که یا هنوز کلمه فمینیسم به گوششان نخورده و یا اینکه تصوری نادرست از آن دارند، زنانی که یا شبانه روز به کار بیرون از خانه و در خانه مشغولند و یا حتی سواد خواندن و نوشتن ندارند. زنانی که هنوز اینترنت را نمی شناسند و یا اصلا توان خریدن کامپیوتر را ندارند. این اکثریت زنان ایران هستند که نیروی پایه ای جنبش رهایی از چنگال تبعیض و نابرابری را تشکیل می دهند. جنبش زنان بدون این نیروی پایه ای قدرتی نخواهد داشت و جز از طریق هم راهی با مبارزات اقشار مختلف زنان، همانند پرستاران، معلمین، دانشجویان، کارگران و  غیره، نمی تواند توجه آنان را به حقانیت مبارزات خود جلب نماید. جنبش زنان تنها با شنیدن صدای این نیروها می تواند فریاد خود را به گوش آنان برساند.

 

چانه زدن در بالا، و حتی تعویض برخی قوانین به نفع حقوق زنان، صددرصد از زمره اولین گام ها در مسیر رهایی خواهد بود، اما، اولا رسیدن به آن نیز بدون داشتن یک نیروی مؤثر امکان پذیر نیست، ثانیا ترمز در این حوزه، زنان را برابر با مردانی می کند که جز فرهنگ زور و سلطه و سرکوب ، چیز دیگری نمی شناسند. برابری حقوقی با مردان به شرطی که درجا نزند و متوقف نشود، تنها می تواند گامی در جهت تغییر ساختار مردسالارانه باشد، اما واضح است که تغییر بنیادی این ساختار، نیاز به جامعه ای دارد که در آن انسان ها در تمامی عرصه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی برابر به حساب آیند. جامعه ای که در آن، نه  مردان حکومت می کنند و نه زنان. در این جامعه انسان ها به طور مساوی سرنوشت خود را تعیین می کنند.

 

جنبش زنان باید آگاه باشد که خود نیز متأثر از یک ساختار به شدت پدر-مردسالارانه است و در چهار چوب یک جامعه سرکوب گر و نا عادلانه شکل گرفته است. در چنین جامعه ای برابری به معنای برابری با خصائل و مفاهیم حاکم بر اجتماع است. برابری با خصوصیات خشونت طلبانه و مبتنی بر سرکوب، رقابت طلبانه و مردسالارانه حاکم بر جامعه. برابری حقوق زنان و مردان بر بستر یک نابرابری عظیم. بر چنین بستری ، زنان برابر با مردانی می شوند که در طول تاریخ با تکیه بر زور و چپاول، طبقات را به وجود آوردند، تبعیض را جاری ساختند و مفاهیمی را پایه گذاری کردند که تنها با نابودی آن می توان  از گام برداشتن به سوی یک برابری واقعی بین زنان و مردان سخن گفت.

 

 جنبش رهایی بخش زنان ، یعنی جنبش مبارزه با سرکوب گری، مبارزه با خشونت، مبارزه با طبقات، تبعیض و نابرابری. جنبش مبارزه با سرسپردگی و اسارت. وبرای پیش برد چنین مبارزه ای مسلما نیروی شماری از زنان کفایت نمی کند. این مبارزه به نیروی اکثریت زنان و هم راهی آنان نیاز دارد. زنانی که در این ساختار، جز سرکوب، ستم، فقر و تحقیر، چیز دیگری نصیب شان نمی شود.

 

جنبش زنان باید بداند که به کدام سو می رود و برای رسیدن به هدف، باید نیروی خود را بازشناسد و خود را بیاراید، آن گاه می تواند گام به گام، بدون عجله و هیاهو و با نقشه و برنامه به پیش رود.