ناموس مردان در جامعه و حقوق بشر

ناهید جعفرپور

 معضل آزارهای ناموسی یکی از معضلات اساسی در جوامع با فرهنگ مذهبی سنتی پدرسالارانه ای چون جامعه ماست. تا کنون از سوی بسیاری از زنان آزاده عضو جنبش اجتماعی زنان ایران و جهان در باره این معضل و اثرات آن  درزندگی زنان و دختران جوان بخصوص در ایران و کشورهای مجاور و همسایه، قلم فرسائی های فراوان و سخن های بسیار گفته شده است. از سوی دبگر آسیب شناسان و جامعه شناسان ایرانی هم تا کنون زنگ خطر های فراوانی را بصدا درآورده اند که نمی توان از آن گذشت . برای نمونه دكتر سيد حسن‌ حسيني‌، آسيب‌ شناس‌ اجتماعي‌ و عضو هيات‌ علمي‌ دانشگاه‌ نيز مي‌ گويد:" قتل‌هاي‌ خانوادگي‌ در ايران‌ افزايش‌ چشمگيري‌ داشته‌ است‌. بخش‌ قابل‌ توجهي‌ از اين‌ نوع‌ قتل‌ها به‌ قتل‌هاي‌ ناموسي‌ اختصاص‌ مي‌يابد كه‌ در آن‌ همسران‌، دختران‌ و خواهران‌ به‌ قتل‌ مي‌رسند. وي‌ ادامه‌ مي‌ دهد: بدين‌ ترتيب‌ بيش‌ از 70 درصد قتل‌ها به‌ دختركشي‌ و 30 درصد به‌ پسركشي‌ اختصاص‌ دارد". 70% دختر کشی یعنی فاجعه ای در جامعه مردسالار ایران.  

البته هدف مقاله زیر بررسی مجموعه احساسات ناموس پرستانه تک تک افراد کشور ما یا افراد کشورهای با فرهنگ های متفاوت و مذاهب متفاوت نیست، بلکه منظور این مقاله بیشتر بررسی این مسئله از دید اجتماعی با توجه به تحولات 500 سال اخیر جوامع به اصطلاح متمدن است: شکست فئودالی ، آتش زدن جادوگران ، قدرت گرفتن بورژوازی، انفلاب فرانسه ، گوناگونی جنگ ها ، سرمایه داری با نوع دیگری از نان آوری و احتیاج به نیروی کار زنانه و تاثیرات متفاوت از مذهب و فلسفه

 همچنین باید افزود که در طول تاریخ تا کنونی در میان تمامی جوامع سنتی پدرسالارانه، اشترکات مشخصی  وجود دارد که برای زنان و مردان انتخاب فردی نوع زندگیشان را غیر ممکن ساخته است .

جنایات ناموسی

در حال حاضر " جنایات ناموسی" برای رسانه های جهان از اهمیت بسزائی برخوردار است. در برخی از کشورهای اسلامی کاملا طبیعی است که قتل های ناموسی و آزار های وحشیانه  نسبت به زنان انجام پذیرد. به طور واقعی هم در اسلام ساختارهای پدرسالارانه خانواده وجود دارد. فرمانبرداری زنان در مقابل مردان در قرآن صریح و روشن بیان شده است. همچنین تحریم هائی که خداوند برای زنان وهی نموده است:" اخطارشان کنید ، از آنان در رختخواب روی برگردانید،آنان را بزنید اگر در این صورت از شما فرمانبرداری نمودند، سپس بر علیه آنان کاری نکنید". (4/3)

البته هیچگاه از کشتن و بقتل رساندن در قرآن سخنی بمیان نیامده است. اما مثلا در قوانین کشور اسلامی ایران مثلا در ماده‌ 220 قانون‌ مجازات‌ اسلامي‌ دست جامعه برای ارتکاب به قتل آزاد شده است :" پدر يا جد پدري‌ كه‌ فرزند خود را به‌ قتل‌ رسانده‌ تنها موظف‌ به‌ پرداخت‌ ديه‌ قتل‌ به‌ ورثه‌ مقتول‌ است‌ و مستوجب‌ قصاص‌ نيستند". مسلما هم مسئله آزار های ناموسی تنها ریشه از مذهب اسلام و یا سایر مذاهب نمی گیرند و به عوامل دیگر هم ربط پیدا می نمایند.

 پس بنابراین اگر این گونه فجایع بر علیه زنان تنها ریشه مذهبی ندارند پس چرا مردان اعضای مونث خانواده خود را بقتل می رسانند؟

جنایت های ناموسی تنها به کشتن ختم نمی شوند بلکه آزارهای جسمی و استثمار و طلاق زنان و همچنین " ازدواج های اجباری" امروزه در جوامع اسلامی ، هندوئی ، بودائی  و مسیحی بنام دفاع از شرف و ناموس اجرا می شوند.

جنایات ناموسی حداقل در14 کشور جهان اجرا میشود: هندوستان ـ بنگلادش ـ پاکستان ـ اردن ـ مراکش ـ ترکیه ـ ایران ـ برزیل ـ اکوادر در آلمان به عنوان مشکل مهاجرین و .......................

ناموس پرستی

مثالی ترکی می گوید" یک مرد سه چیز را نباید از دست بدهد: اسبش ، اسلحه اش و زنش". بروک هایوس در این باره می گوید:" مسئله ناموس اکثرا ارزش فردی یک انسان نیست بلکه مقامی است که اجتماع برای آن فرد معین می کند".

زمانیکه در فضای یک اجتماع بطور ریشه ای تمایلات جنگ جوئی و عشیره ای عقب مانده، در محیطی ناسالم همواره در حال رشد است، دقیقا در یک چنین اجتماعی تک تک انسانهائی که مورد غارت و تجاوز و آدم ربائی قرار می گیرند و تنها مشکل عاجل آنها پیدا کردن نان برای روز بعد است، درست در یک چنین اجتماعی انسانها مجبور می شوند خود از خود دفاع نمایند و خود به تنهائی به محکمه روند و حکم اجرا نمایند. دقیقا در چنین جامعه نابسامان و بدور از نرم های حقوق بشری، مردان از آنجا که هیچ نرم اجتماعی انسانی وجود ندارد برای دفاع از هر آنچه جامعه مرد سالار بطور قانونی و شرعی جواز مرگ و زندگیش را در اختیارشان نهاده است ،زمانیکه بتوانند خود قاضی ناموس و غیرت برای حفظ آن خواهند شد. ( فرزندان، همسران ، خانواده و ثروت)

در چنین جامعه ای در حالیکه ناموس و غیرت شخصی مردان به توانائی دفاع و ایجاد امنیت در قدرت پدرانه و همسرانه آنان بستگی پیدا می کند، زنان مجبور می شوند با بکارت و نشان دادن طاهر بودن خود نسبت به همسران و پدران با رفتار های پر از شرم و حیا فرمانبرداری خود را نسبت به مردان نشان دهند.

 در یک چنین اجتماعی زن به تنهائی از ناموس برخوردار نیست زیرا که او ناموس مرد و خانواده را با خود حمل می کند. از بین رفتن ناموس زن یعنی حمله به ناموس مردی که صاحب زن است. حتی اگر زن مقصر نباشد ( تجاوزات جنسی ، زن ربائی) از آنجا که ناموس مرد و خانواده خدجه دار گشته است، بنابراین رسوائی برای مردان خانواده ببار آمده و در این صورت قربانیان اصلی مردان بوده وبرای جبران این رسوائی زن به قربانگاه مجدد یعنی مرگ و یا طلاق و... فرستاده می شود.

حقوق بشر برای زنان

در قرن 18 میلادی " کاراکتر جنسیتی " در طبیعت انسانها خود بخود از تقسیم بندی مشخصی پیروی می کند. هر آنچه که قوی ، با استقامت ، شجاع و یا با شرف و غیرت است طبیعتی مردانه است و هر آنچه ضعیف ،زیبا ، شکننده ، وابسته و احساساتی است به طبیعت زنان نسبت داده می شود.

تازه از قرن 20 در زمان روشنگری ایده حق تعیین سرنوشت بر زندگی خویش ( همچنین برای زنان) با قوانین حقوق بشر در سال 1948 به عنوان قانونی جهانی معرفی و شناخته می شود.

تازه از این زمان برای نیمه دوم جمعیت جهان یعنی زنان این امکان به وجود می آید که برای خود موجودی مستقل جدا از خانواده باشند. در اروپا هنوز بسیاری از زنانی که در سال های 1977 در آلمان بدون اجازه شوهر و یا پدر حق استخدام نداشتند در حیات بسر می برند. از این زمان بود که در اروپا دیگر قانون " زن فقط خانه داری"و زن جزئی از حقوق قانونی مردان از بین رفت و زنان اجازه پیدا نمودند خود بر سرنوشت خود تصمیم بگیرند. در همین زمان بود که از کتاب قانون آلمان مرگ از روی عشق محو گردید و تفریبا از سال 1997 در آلمان مردان به جرم تجاوز جنسی به همسران مجرم شناخته شده و در صورت  ارتکاب به تجاوز و شکایت زن مورد پیگرد قانونی قرار گرفتند.

اما با این وجود این مسئله نباید ما را به این اشتباه در اندازد که ما در جهانی صلح آمیز زندگی می کنیم. در جهانی که هر انسانی حق حیات ، آزادی و امنیت شخصی و اجتماعی دارد. برای تغییر چنین جهانی باید برای تمامی تبعیضات جنسیتی که بر زنان وارد می شود مبارزه بنمائیم . قانون رفع تبعیضات جنسیتی بر علیه زنان که از سوی 180 کشور امضا گشته است هنوز از سوی کشورهای ایران ، سودان ، سومالی و آمریکا امضا نگشته است.

امروز هم همچنان می بینیم که در بسیاری از مذاهب زنان به هیچ وجه از حقوق مساوی با مردان برخوردار نبوده بلکه زیر فرمانروائی مردان قرار گرفته اند. بسیاری از دولت های اسلامی یا کاتولیکی چون ایران و واتیکان در سال 1994 در کنفرانس جمعیت جهان در قاهره که از سوی سازمان ملل متحد برگزار گردید در برابر تم حق زنان بر استفاده از ابزار جلوگیری از زایمان و حق سقط جنین و...... در مخالفت با حق زنان با هم همنظر بودند و رای منفی دادند. آنها در باره تشکیل خانواده ، آموزش، انتخاب شغل و کار بیرون از خانه حق را به جانب مردان داده و از زنان سلب رای می نمایند.

امروز همچنان می بینیم که در اثر جنگ های متعدد برای دسترسی به منافع بیشمار سرمایه داری پدرسالارانه چگونه زنان اسیر تجاوزهای جنسی  و تبعیضات غیر انسانی گوناگون قرار گرفته و هر روز بیش از روز پیش قربانی می دهند. شاهدیم که چگونه در کارخانه جات بازار جهانی زنان زیر چرخ های ماشین سرمایه له شده و از هیچگونه حقوق انسانی و بشری برخوردار نیستند. شاهدیم که در جامعه خود ما بسیاری از همین مردان غیرت مند جامعه در مقابل فقری که باعث تن فروشی زنانی که برای سیر کردن شکم فرزندان خود هیچ راهی دیگر ندارند، سکوت می نمایند. شاهدیم که چگونه حکومت هائی چون جمهوری اسلامی به این فرهنگ تحجر و بربریت زن کشی و زن ستیزی دامن می زنند.

برای مبارزه با قتل های ناموسی باید جامعه از اساس تغییر نماید و در مغز تک تک افراد جامعه خانه تکانی شود. اولین سنگ های تغییر زیر بنائی اجتماعی  ایجاد جامعه ای سکولار ، آزاد با انسانهائی دگر اندیش است. جامعه مریض کنونی به لحاظ فرهنگی احتیاج به روانشناسی طولانی مدت دارد. آسیب هائی که در طی تاریخ ظلم و استبداد شاهنشاهی و استبداد مذهبی به این جامعه وارد شده است، از بعد وسیع و مخربی برخوردار است. برای برقراری عدالت اجتماعی باید از جامعه سم کشی شود. تا زمانیکه تبعیضات زن ستیزانه از سوی اجتماع و خانواده تحمل می شود و تا زمانیکه جامعه به این مسئله پی نبرد که حل مسئله زنان و رفع تبعیض بر علیه زنان اولین شرط برقراری عدالت اجتماعی است ، تا آن زمان همه چیز در حد شعار و بر روی کاغذ باقی خواهد ماند و در نهایت رژیمی مردسالار می رود و رژیمی به غایت مردسالار تر بر سر کار خواهد آمد.