Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
يكشنبه ۲ تير ۱۳۹۲ برابر با  ۲۳ ژوئن ۲۰۱۳
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :يكشنبه ۲ تير ۱۳۹۲  برابر با ۲۳ ژوئن ۲۰۱۳
” زنانه شدن بازار کار”

 

زنانه شدن بازار کار

به مثابه شدت بهره‌کشی از نیروی کار

 

زهره اسدپور

 

 در تحلیل سوسیال فمینیستی از فرودستی زنان در جامعه بر نقش سرمایه‌داری و مردسالاری و تعامل پیچیده‌ی این دو با هم تاکید می‌شود. به عنوان مثال گرچه سرمایه‌داری در دوره‌های متعددی بر حضور زنان در بازار کار تاکید کرده است و از آن حمایت کرده است، اما از سوی دیگر نه تنها با این باور مردسالارانه که “نقش” و ” وظیفه ” اصلی زنان در خانه داری و شوهرداری است مقابله نکرده است که با اتکا به آن از زنان نیروی کار ارزان قیمتی ساخته است که می‌توان با حضور بالقوه و بالفعل آنان بازار را کنترل کرد و به سود بیش‌تری دست یافت. به عبارت دیگر آن‌چه که ویژگی‌های اشتغال زنان شناخته می‌شود- کم‌تر تشکل یافتگی، دستمزد کم‌تر، اشتغال در مشاغل پایین‌تر در سلسله مراتب شغلی، اشتغال در مشاغل کاربر، …همه گی ناشی از درهم تنیدگی و تعامل مردسالاری و سرمایه‌داری است که در نظامی پیچیده به بهره کشی از زنان می‌پردازند. 

 

از دیگر سو، یکی از رایج‌ترین شاخص‌ها برای قابل فهم کردن نابرابری جنسیتی در جامعه،اشاره به میزان حضور کم‌تر زنان در بازار کار است. به این معنا که این حضور نابرابر به عنوان نتیجه ی عملکرد عوامل محدود کننده و فرودست سازنده زنان شناخته می‌شود. در نتیجه از میزان بالاتراشتغال زنان به معنای عقب نشینی نسبی عوامل فرودست سازاستقبال می‌شود.

 

اما در سال‌های اخیر با گسترش جهانی سازی میزان مشارکت زنان در بازار کارجهان به شدت افزایش یافته است. پرسش فمینیستی در این حوزه این است که آیا می‌توان یک باره از این پدیده به عنوان عقب نشینی عوامل فرو دست ساز استقبال کرد یا باید با احتیاط بیش‌تری با این پدیده مواجه شد؟ به عبارت دیگر آیا این حضور بیش‌تر خود عرصه ای جدید برای بهره کشی از زنان فراهم نکرده است؟

 

پیش از هر چیز باید دید چه توضیحاتی برای “زنانه شدن بازار کار” وجود دارد. به عنوان مثال السون(۱۹۹۹)[۱] معتقد است باید با پذیرش جهش در میزان اشتغال زنان با احتیاط مواجه شد و علاوه بر این به تمامی آن را مثبت ارزیابی نکرد. زیرا  گاه افزایش میزان اشتغال زنان در کشورهای مختلف، به خصوص در کشورهای در حال توسعه ناشی از بازبینی شیوه‌های جمع آوری اطلاعات دراین کشور‌ها است، و نه سیاست‌های تشویقی و یا رفع موانع در راه اشتغال زنان. به عنوان مثال در پاکستان بازبینی شیوه‌های جمع آوری اطلاعات اشتغال، موجب شد تا میزان اشتغال از ۱۴ درصد به حدود ۵۰ درصد جهش یابد. در مواردی نیز که این آمار نه ناشی از ترمیم شیوه‌های جمع‌آوری اطلاعات، بلکه ناشی از حضور واقعی بیش‌تر زنان در بازار کار بوده است، نمی‌توان تاثیر جهانی سازی و سیاست‌های نولیبرالیستی را نادیده گرفت. سیاست‌هایی که گرچه زنان را به بازار کار کشانده است، اما آسیب‌های فراوانی را نیز برزنان وارد کرده است. به عنوان مثال در شیلی حضور بیش‌تر زنان در بازار کار ناشی از انهدام اقتصاد خود کفا و معیشتی و الحاق به شیوه ی تولید سرمایه‌دارانه بوده است. (همان)در بخش‌های وسیعی از این کشور زنان روستایی ای  که در اقتصاد معیشتی و البته نه در برابر دستمزد فعال بودند، با گسترش جهانی سازی و حذف موانع بر سر حضور شرکت‌های چند ملیتی از یک سو مجبور به واگذاری باغ‌ها و مزرعه‌های خود به شرکت‌های چند ملیتی شدند و از سویی دیگر خود نیز برای بقا در شرایطی به مراتب سخت‌تر به کار دستمزدی در همان مزارع و باغ‌ها پرداختند. در بنگلادش نیز جهانی سازی و سیاست‌های نولیبرالیستی در ارتقای میزان اشتغال زنان بسیار موثر بوده است. تاثیر این سیاست‌ها در حذف موانع بر سر راه سرمایه گذاری خارجی و مقررات زدایی از بازار کار در جهت دسترسی بیش‌تر به کارگر ارزان قیمت، از یک سو و خروج سرمایه ازکشور‌های متروپل به جستجوی سود بیش‌تر و کارگر ارزان تر و انتقال صنایع کاربر که به تخصص بالایی نیز نیاز نداشتند به کشورهای در حال توسعه موجب شد تا این کشور به محل تولید لباس‌های ارزان قیمت برای شرکت‌های بزرگ غربی تبدیل شود. جهانی سازی همچنین با گسترش الگوی اشتغال نیمه وقت، نیز به حضور بیش‌تر زنان در بازار کار منجر شده است.  الگوی اشتغال نیمه وقت، از آن جایی که راه گریزی است از مقررات سخت گیرانه اشتغال، به الگویی سود آور به خصوص در کشورهای توسعه یافته که بر رعایت مقررات کار با سخت گیری بیش‌تری نظارت می‌شود، تبدیل شده است. از سوی دیگر اشتغال نیمه وقت اساسن الگویی است که ” زنانه ” تلقی” می‌شود. زیرا زنانی که “وظیفه اصلی آنان” خانه داری و بچه داری است، می‌توانند با اشتغال نیمه وقت، هم به کار “اصلی ” خود بپردازند و هم زمان اشتغال را با زمان فراغت خود از کارهای منزل تنظیم کنند. زنان در مشاغل نیمه وقت طبیعتن به مراتب کم‌تر از مشاغل تمام وقت دستمزد می‌گیرند و امکان ارتقای شغلی بسیار ناچیزی نیز دارند و به همین میزان قدرت چانه زنی کم‌تری نیز به نسبت زنانی که در مشاغل تمام وقت مشغولند ، در خانواده دارند. در نتیجه، گرچه حضور گسترده زنان در مشاغل نیمه وقت به میزان اشتغال زنان افزوده است ، اما این حضور مزایای کم‌تری نسبت به  الگوهای دیگر برای زنان شاغل به همراه دارد.

 

با توجه به آن چه که گفته شد، به نظر می‌رسد اگر از تاثیر اصلاح شیوه‌های گردآوری اطلاعات اشتغال صرف نظر کنیم، عمده‌ی ارتقای میزان اشتغال زنان متاثر از جهانی سازی است. به عبارت دیگر، جهانی سازی بیش از هرچیز به گسترش مشاغل پرکارتر- هم‌چون  مشاغل مربوط به تولید لباس‌های ارزان قیمت در بنگلادش- و مشاغل کم درآمدتر- هم‌چون مشاغل نیمه وقت در کشورهای توسعه یافته-  که امکان ارتقای شغلی کم‌تری نیز دارند، منجر شده است.

 

با ارجاع به تحلیل سوسیال فمینیستی  در توزیع زنان در بازار کار و حضور بیش‌تر زنان در مشاغل سطوح پایین منزلتی می‌توان در یافت که علت آن چه زنانه شدن بازار کار نامیده شده است، در واقع نتیجه گسترش فرصت‌های شغلی در سطوح پایین تر سلسله مراتب شغلی است، سطوحی که عمدتن توسط زنان – و نه مردان – اشغال می‌شود. در ادامه با جزییات بیش‌تری به شرایط کار زنان در صنعت دوزندگی بنگلادش – به عنوان نمونه‌ای از عملکرد جهانی سازی در ایجاد شغل‌های زنانه – می‌پردازیم.

 

نگاهی گذرا به صنعت دوزندگی در بنگلادش

 

صنعت تولید لباس‌های ارزان قیمت در بنگلادش در اواخردهه ی ۷۰ با پیشی گرفتن از صنعت پارچه بافی در این کشور به ستون فقرات صنعتی بنگلادش تبدیل شد[۲]. این صنعت بیش از ۷۶ درصد از صادرات این کشور را تشکیل می‌دهد. بیش از ۷۸ درصد از سرمایه گذاری خارجی در بنگلادش، و ۸۶ درصد از اشتغال در این کشور، به این بخش اختصاص می‌یابد[۳]. اشتیاق سرمایه گذاران خارجی به سرمایه‌گذاری در این بخش تا به آن حد است که  در سال ۲۰۰۶ تنها ۲% از شرکت‌های دوزندگی صاحبانی بومی داشتند و باقی  کاملن یا بخشی در تملک سرمایه گذاران خارجی بودند.

 

متوسط ساعت کار در این صنعت بین ۹ تا ۱۲ ساعت در روز است و گاه این زمان به ۱۶ ساعت نیز می‌رسد. کارگران هیچ اضافه کاری ای بابت ساعاتی که ببیش‌تر مانده اند دریافت نمی‌کنند[۴]. عمدتا هیچ قرار داد کاری ای بین کارگر و کارفرما منعقد نمی‌شود و کارگران به سادگی استخدام و اخراج می‌شوند. دفاع متشکل از منافع کارگران نیزفراز و نشیب‌های فراوانی در بنگلادش داشته است. به عنوان مثال تاریخ فعالیت‌های اتحادیه‌های کارگری در بنگلادش، ملغمه ای است ازممنوعیت، بازداشت، مبارزه و آزاد سازی فعالیت و البته همچنان فشارهای سخت امنیتی[۵].

 

زنان در صنعت تولید لباس بنگلادش

 

به نظر می‌رسد سرمایه‌داری در حوزه‌های مختلف رابطه‌های متفاوتی با مردسالاری را شکل می‌دهد، گاه با تضعیف مردسالاری زنان را از خانه‌ها بیرون می‌کشاند و در محل کار آنان را استثمار می‌کند و هم زمان در محل کار، از الگوهای مردسالارانه که به کار استثمار بیش‌تر زنان می‌آید بهره می‌برد و این الگوها را بیش از پیش تقویت و پشتیبانی می‌کند. به عنوان مثال، گرچه خروج زن از خانه به قصد کار، مردسالاری سنتی بنگلادش را که بر خانه نشینی زن تاکید داشت لرزانده است، اما همان مبانی مردسالاری برای فشار  بیش‌تر بر زنان در محل کار مورد استفاده قرار می‌گیرد. محل کار زنان کاملن از منظر عموم پوشیده است، و از محل کار مردان هم جدا است و به شدت تحت نظارت و کنترل قرار دارد[۶].

 

صنعت تولید لباس ارزان قیمت در بنگلادش اساسن صنعتی زنانه است. ۸۵ % شاغلان این صنعت را زنان تشکیل می‌دهند. اغلب این کارگران بسیار جوان هستند و درصد قابل توجهی از آنان مجردند و در سنین کودکی کار در این صنعت را شروع کرده‌اند. در گزارشی که در سال ۹۶ منتشر شد، مشخص شد که ۶۰% این کارگران بین ۱۶ تا ۲۰ سال سن دارند و بین ۷۰ تا ۷۵% آنان مجرداند[۷]. برآورد می‌شود بیش از یک سوم زنان مجرد شاغل در این بخش زیر ۱۵ سال و در سنینی هستند که قاعدتن می‌بایست مشغول تحصیل در مدرسه باشند[۸].

 

کار سخت و برای زمان طولانی نیز از دیگر ویژگی‌های کار زنان در این بخش است. یافته‌های پژوهش‌ها نشان می‌دهد  که در موارد فراوانی زنان کارگر تا سه نیمه شب به کار مشغولند، در حالی که می‌بایست صبح روز بعد کار را در ساعت ۸ صبح شروع کنند. مقررات زدایی از بازار کار به هدف جذب سرمایه خارجی به سهل گیری در رعایت استانداردهای حهانی کار منجر می‌شود. اما در موردهای فراوانی حتی همین قانون‌هایی که با استانداردهای جهانی فاصله دارند نیز رعایت نمی‌شود. به عنوان مثال گاهی از زنان خواسته می‌شود تا بدون حتی یک روز تعطیلی یک ماه متوالی کار کنند. در حالی که طبق قانون حداقل بعد از هر۱۰ روز کاری باید یک روز تعطیل در نظر گرفته شود[۹]. نقض متداول قانون نیم بند کار، به این خلاصه نمی‌شود. علی رغم این که قانون یک ساعت وقت نهار در نظر گرفته است و در مراکز کارگری متراکم، کارفرما موظف است که محل خاصی را برای نهار خوری در نظر بگیرد، اما هیچ کدام از این کارخانه‌های دوزندگی غذاخوری ندارند و زنان مجبورند تا درکنار ماشین‌های دوزندگی غذا بخورند. زمانی که برای نهار خوردن آنان اختصاص یافته است، به جای یک ساعت که طبق قانون پیش بینی شده است ، نیم ساعت است[۱۰]. زنان هم‌چنین از مرخصی زایمان نیز برخوردار نیستند، آن‌ها “داوطلبانه” و در نتیجه بدون حقوق در زمان زایمان برای دو هفته کار را ترک می‌کنند و پس از آن اگر کس دیگری جایگزین نشده باشد به محل کار بازمی‌گردند. زنان شاغل در کارگاه‌ها و کارخانه‌های دوزندگی اغلب در زاغه‌های حومه‌ی شهرها زندگی می‌کنند و رفت و آمد به محل کار چه از بعد امنیتی و چه از بعد اقتصادی از دغدغه‌های مهم آنان است. در چنین شرایطی آنان گرچه مجبورند تا دیروقت کار کنند اما امکانات حمل و نقل ویژه ای برایشان در نظر گرفته نشده است. علی‌رغم تصریح قانون برای وجود مهد کودک، چنین محلی در کارگاه‌ها وجود ندارد. حتی زنانی که کودکان خود را شیر می‌دهند نیز از تسهیلات شیرخوارگاه در محل کار برخوردار نیستند و آنها که به علت بیماری از پروسه تولید عقب می‌مانند از کار اخراج می‌شوند[۱۱].

 

ضعف یا فقدان دفاع متشکل از حقوق کاریکی دیگر از ویژگی‌های اشتغال زنان است. در بنگلادش اغلب زنان با اتحادیه‌های کارگری آشنا نیستند. در یک پژوهش در این مورد، زنان متاهل و سرپرست خانوار حتی از سخن گفتن از اتحادیه نیز می‌هراسیدند. به نظر می‌رسد این موضوع ناشی از سرکوب شدید اتحادیه‌های کارگری از یک سو و بی تجربه‌گی زنان در دفاع متشکل از حقوق کارگری خود و مهم‌تر از همه به علت بی توجهی اتحادیه‌های عمدتن مردانه کارگری به خواسته‌های ویژه‌ی زنان باشد. بنا بر این عجیب نیست که تنها سه درصد از زنان در اتحادیه‌های کارگری عضو هستند[۱۲].

 

یکی دیگر از ویژگی‌های اشتغال زنان، تجمع آنان در مشاغل کم مهارت است. این ویژگی در صنعت دوزندگی نیز دیده می‌شود. گفته می‌شود بیش از ۵۰ درصد مشاغل در صنعت دوزندگی نیازی به هیچ گونه مهارتی ندارند.

 

با نگاهی گذرا به وضعیت زنان در صنعت تولید لباس ارزان قیمت در بنگلادش به نظر می‌رسد که شرایط آنان را می‌توان ملغمه‌ای از کار سخت و طاقت فرسا برای ساعاتی طولانی  که حتی حق و حقوق نیم بند قانونی نیز در آن رعایت نمی‌شود دانست. ملغمه‌ای که در کنار فقدان دفاع متشکل از حقوق کار، حاصل آن برای کارفرمایان سودآوری بیش‌تر است.

 

شرایط زنان کارگر دوزنده در بنگلادش، فرجامی است که پذیرش سیاست‌های نولیبرالیستی جهانی سازی برای زنان کشورهای مختلف رقم زده است. و از این رو است که دیگر باید میدان اصلی مبارزه برای رفع فرودستی زنان بیش از پیش به محل کار منتقل شود. به عبارت دیگر جهانی سازی به خودی خود حضور بیش‌تر زنان در بازار کار را فراهم کرده است، حضوری که البته با بهره کشی بیش‌تر از زنان همراه است. شاید دیگر پس از این باید مبارزات فمینیستی بیش از این که میزان حضور زنان در بازار کار را هدف بگیرد به چگونگی این حضور- به مثابه عرصه‌ی اصلی تعامل مردسالاری و سرمایه‌داری در فرودست سازی زنان – معطوف شود. 

برگرفته از سایت «مهرگان»

[۱] Elson, D. (1999) ‘Labour markets as Gendered Institutions: Equality, Efficiency and Empowerment Issues’, in World Development, Vol. 27, No. 3: 611-627

 

[2] Khanna, Pragya(2011)’Making Labour Voice Heard During an Industrial Crisis: Worker’s struggles in Bangladesh Garment Industry’ in Labour, Capital and Society 44:2

 

[3] همان

 

[۴] همان

 

[۵] همان

 

[۶] همان

 

[۷] Wahra & Rahman(1996)’A right to live: Girl Workersin the Bangladesh Garment Industry’ in Gender and Development, Vol.3, No.2

 

[8] Tamaly &Wickramayanake(1996)’Women Workers in Garment Industryin Dhaka, Bangladesh ‘ in Development in Practice, vol.6, No.2

 

[9] همان

 

[۱۰] همان

 

[۱۱] همان

 

[۱۲] همان

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©