«آزادی
های یواشکی»،
جرقه
ای که از
آتشفشان جنبش
زنان ایران
خبر می دهد!
مجله
زنان رادیو
راه کارگر
نگاهی
به کمپین
"آزادیهای
یواشکی زنان
در ایران"
مسیح
علی نژاد
خبرنگاری که
با پیگیری
تمام مسائل
خانواده های
شهدا و
زندانیان
سیاسی ایران
را دنبال می
کند، در سوم
ماه می 2014 صفحه
ای را در
فیسبوک راه
اندازی کرد
بنام «آزادی
های یواشکی در
ایران». او خود
در باره این صفحه
می نویسد: «من خبرنگارم
و نمی توانم از
زنان دعوت کنم
که بیایند علنی
در خیابان انقلاب
کنند بلکه از خودم
شروع کردم و عکسی
از خودم منتشر
کردم که وقتی ایران
بودم علی رغم تمام
ممنوعیت ها، برای
خودم آزادی ِ
یواشکی خلق می
کردم و بعد از زنانی
که رسانه ای رسمی
در داخل ایران
ندارند پرسیدم
آیا شما هم چنین
تجربه هایی دارید
و آیا مایل هستید
عکسی هایی از این
آزدی های یواشکی
را منتشر کنید؟ آنها هم پاسخ
مثبت دادند و حالا
آین زنان ایران
هستند که آزادی
های یواشکی خودشان
را دارند با صدای
بلند علنی می کنند.
من هم فقط روایت
گرِ آنچه هستم
که بخش زیادی از
زنان به تصویر
می کشند»(پایان
نقل قول). این
صفحه از سوم
ماه می تا روز
دوازدهم ماه
می نزدیک به
یک صد و سی
هزار مشترک دارد.
مبتکر این
صفحه که خود
از حجم
استقبال از آن
از سوی
کاربران
فیسبوک و زنان
ایران شگفت
زده شده است
می نویسد:« هر دو
دقیقه یک عکس به
صفحه آزادی های
یواشکی زنان، به
دو پروفایل فیسبوک
خودم و به ایمیل
ام می رسد....من از
این همه حجمِ
یواشکی هایی که
می خواهند فریاد
شود شوک زده ام».
مسیح علی
نژاد انگیزه
خود از این
ابتکارش را این
گونه بیان می
کند:« سی سال
با روسری در ایران
زندگی کرده ام
و حتی در خانواده
سنتی مان پیش پدر
هم باید با روسری
می نشستم. این را
شاید بسیاری از
دختران و زنان
روستایی تجربه
کرده باشند و نه
همه آنها. اما بسیاری
از ما در روستاها
حتی در خانه خودمان
هم با روسری زندگی
کرده ایم. برای همین حداقل
برای خودم تغییر
و مبارزه برای
خود بودن از همین
آشپزخانه کوچک
خانه مان شروع
شد آن هم دور از
چشم پدر..
خبرنگار هم که
شدم ظاهر شدن بدون
روسری در مقابل
دوربین های تلویزیون
ها و محافل عمومی
برایم راحت نبود
و فکر می کردم وقتی
بدون روسری در
تلویزیون ظاهر
شوم این یعنی همه
اهالی روستای من
از «رمضون آمپول
زن» محل تا «عمو نوروز»
شورای محل ، «پورعلی
جان» معلم ده و «ممدلی
دکون دار» معازه
دار محل و همه دوستان
صمیمی آقاجانم
که پدر و مادرم
پیش شان به تعبیر
خودش آبرویی داشت
مرا می بینند و
من با این کار رخت
آبروی خانواده
ام را از دروازه
شهر آویزان می
کنم.
می دانم
برای خیلی ها این
استدلال مسخره
است اما برای من
و زنان دیگری که
می شناسم خیلی
وقت ها برداشتن
روسری از سر، با
همین دغدغه های
ساده همراه است.
در مورد برخی از
زنان می شود گفت
یک سوییم و سوی
دیگر سدی به نام
خانواده، جامعه
سنتی و حکومتی
که زنِ بی حجاب
را اساسا به رسمیت
نمی شناسد.
با این همه زنان
زیادی را می شناسم
که در همان روستاها
برابری و آزادی
انتخاب پوشش را
از آشپزخانه و
حیاط و دشت و محله
خودشان تمرین می
کنند. آزادی هایی
که زنان یواشکی
دور از چشم پدر،
قانون و ماموران
خلق می کنند و سپس
جرات بیان آن را
در فضاهای عمومی
پیدا می کنند. آزادی
ساده ای که هیچ
آزاری هم به کسی
نمی رساند. آزادی
حق انتخاب پوشش».(پایان نقل
قول)
این
صفحه در دنیای
مجازی با
استقبال
گسترده ای
روبرو شده است. بسیارند
دختران
جوانی که تصاویر
نافرمانی های
مدنی خود را در این
صفحه به
اشتراک می
گذارند.
افزایش
نافرمانی ها
توجه رسانه
های دولتی را
نیز جلب کرده
است. خبرگزاری
فارس در
گزارشی از
افزایش تعداد
دخترانی خبر داد
که بدون روسری
در خودروهای
شخصی
در خیابانهای
پر تردد شهر
دیده می شوند. اما
از یاد نبریم
که این تنها
شیوه مبارزه
زنان ایران
نیست. زنان
ایران هر روزه
مارش
نافرمانی
مدنی را در
خیابان ها، در
مدارس ، در
دانشگاه ها و
در ادارات به
نمایش می
گذارند. زنان
ایران با نه
گفتن به نحوه
پوشش اجباری
حکومتی و با انتخاب
شیوه های
بسیار
خلاقانه در
پوشش و آرایش
و رفتار،
تمامی ارگان
های سرکوب
رژیم را به چالش
طلبیده و به
استیصال
کشانده اند.
تظاهرات حزب
اللهی ها علیه
به اصطلاح
بدحجابی در
جلو وزارت
کشور در هفتۀ
گذشته، بیان
آشکار این شکست
بود. نباید
تصور کرد که
مبارزه زنان
برای برابر
حقوقی با
مردان و
مبارزه برای
آزادی پوشش،
تنها مبارزه
ای است که
یواشکی صورت
می گیرد. با
این حال
استقبال
گسترده از این
صفحه مجازی و
ارسال عکس های
بدون روسری
خود برای
انتشار، نشان
از پتانسیل
اعتراضی گسترده
ای دارد که
جنبش زنان را
به آتشفشانی
زیر پای
جمهوری
اسلامی تبدیل
کرده است. و
تمامی تلاش
های حاکمیت
برای خانه
نشین کردن
زنان و تبدیل
آنها به نیروی
گسترش دهنده
جمعیت از همین
جا ناشی می
شود.
کمپین
آزادی های یواشکی
همچنین بازتاب سریع
و گسترده ای در
رسانه های سایر
کشورها نیز داشته
است اشپیگل آلمان،
لوموند و فیگارو
در فرانسه، رپوبلیکا
در ایتالیا، دیلی
تلگراف هلند، روزنامه
های اتریشی، اسپانیایی،
نیویورک تایمز
و بسیاری از رسانه
های معتبر دنیا
در مورد این صفحه
خبررسانی کردند.
رادیو فرانسه نیز
در گزارشی ضمن
خبررسانی در مورد
این صفحه اینطور
گفته:
صفحه«آزادی های
یواشکی» تا کنون
سه نتیجه داشت:
اول اینکه صدا
و رسانه ای برای
بخش بزرگی از زنان
ایرانی شده که
در رسانه های رسمی
حرفی از آنها زده
نمیشود.
دوم آنکه به زنان
شجاعت میدهد. این
دست از زنان شاید
به خاطر پروپاگاندای
جمهوری اسلامی
فکر کنند در انزوا
قرار دارند اما
در این صفحه همدیگر
را پیدا می کنند.
تاثیر سوم هم اینکه
این صفحه تصویری
دیگر از زن ایرانی
به جهان و رسانه
ها نشان میدهد.
تصویری که با تصویر
نشان داده شده
در رسانه های رسمی
متفاوت است، تصویری
که نشان میدهد
همه زن های ایرانی
از سر تا پا سیاه
پوشیده اند. این
تصویر جدید زنان
با لباس های خوش
رنگ و شاد است.
این
کمپین فیس
بوکی در بین
ایرانیان و
فعالان هم
طرفداران و
منتقدانی
دارد و بحثها
و ایده هایی
را دامن می
زند. نگاهی
داریم به این
بحثها و نظرات
مختلف در این
صفحه.
ژیلا
بنییعقوب،
روزنامهنگاری
که خود به
دلیل فعالیتهایش
به یک سال حبس
تعزیری و سی
سال محرومیت از
روزنامهنگاری
محکوم شد، مینویسد:«به
نظرم اینکه
حرفی را
یواشکی بزنیم
یا کاری را
انجام دهیم،
دیگر اسمش
آزادی نیست. فکر
میکنم اگر
قرار بود
دلمان را به
آزادیهای
یواشکی خوش
کنیم، هیچکس
به دنبال
آزادی نمیرفت.
اگر این چنین
بود این همه
انسان در طول
تاریخ برای
آزادی هزینه
نمیدادند،
میگفتند
بیاییم برویم
یک گوشهای و
یواشکی آزاد
باشیم.»
کاربر
دیگری مینویسد:«آن
روی سکه
"آزادی
یواشکی"،
"اسارت علنی"
است. هرچه این
آزادیهای
یواشکی
برایمان
دلچسبتر
باشد، یعنی
اسارت علنی در
هدایت کردن
نیروی ما به
خفیهها و
خالی کردن آن
در پستوها
موفقتر بوده
است.»
اما
موافقان این
کارزار
این
نافرمانی ها
را به ظاهر
کوچک ولی تاثیر
گذار می دانند
یکی از
کاربران
معتقد است "زنان
بسیاری با
باورها و
دغدغههای
متفاوت از در
خانه خارج
شدند، به فضای
عمومی رفتند و
برای چند
دقیقه دست به
کنش اعتراضی
زده و این
لحظه را ثبت
کردند. این
باارزش است، شروع
بلند شدن و
آغاز اعتراض
عملی است.
کاربر
دیگری با فرستادن
عکسی از خود از
احساسش میگه و
از تلاش برای ساختن
آینده دخترش:
پارسال تو یه روز
پاییزی در طرقدر(مشهد)،
عکسی از آزادیهای
یواشکیم رو برای
یادگاری گرفتم
و هیچ وقت حس قشنگ
اون روز و اون آزادی
یواشکی رو فراموش
نخواهم کرد چون
دخترم رو با واقعیتی
فراتر از رویای
آزادی آشنا کردم.
روزی که احساس
رهایی از قفس تنگ
نظری، محدودیت
و تعصب رو تجربه
کردم.
من آزاده ام و آزاد.
من فراتر از جسمم
و جان. من رویای
آینده دخترم هستم.
دخترعزیزم!
تلاش می کنم تا
شرایط حضور آزادانه
ات، آزادی بیانت،
آزادی انتخابهایت،
آزادی بروز استعدادهای
طبیعی ات را آماده
کنم که مانند من،
نسل سوخته ای نباشی
که در قفس عقاید
متعصبانه زورگویان
کشورت اسیر شوی
و حضور والا و زندگی
آزادانه ات رو
از دست بدی.
آرام باش دخترم
. آن روز نزدیک است.
دختر جوانی همراه
عکس بدون روسریی
خود می نویسد: فکر
می کنم این حجاب
رو خود ما زن ها
اجباری اش کردیم
و خودمون اگر بخوایم
هیچ کسی نمی تونه
مجبورمون کنه چی
بپوشیم و چطور
رفتار کنیم... این
ترس سی ساله رو
باید برای همیشه
کنار بذاریم و
منتظر حرکت بزرگی
نمونیم. تغییر
رو از خودمون شروع
کنیم
زن جوان دیگری
عکسی از
خود را در حالیکه
در صندلی چرخدار
است و موهایش را
بدست باد سپرده
است، در صفحه فیس
بوک گذاشته و اینطور
نوشته: من در یک
زمستان سرد اما
پر امید
مگر می توانم همپای
زنان سرزمینم این
مسیر طولانی را
نروم ؟ مگر می توانم
همصدا با آنها
نگویم که من هم
دلم برای خود بودن
تنگ است؟ این آزادی
های یواشکی که
در کوچه و خیابان
و پارک و فضای های
اجتماعی خلق می
کنیم، یعنی که
ما وجود داریم،
اگر یاری مان نمی
کنید انکارمان
نکنید. اگر همراه
نمی شوید سنگ راه
هم نشوید و بگذارید
همین دغدغه های
ساده مان را بنویسیم
و بگوییم...حق انتخاب
حق کوچکی نیست.
به امید هموار
شدن راه.
مرد
جوانی هم این
کمپین را
اینطور نقد می
کند: به نظرم
کمپین
آزادیهای
یواشکی
شایسته زنهای
ایرانی نیست و
ملت ما رو
خوار و ذلیل و
بیچاره زیر
چکمه های
حکومت نشون
میده که برای
لحظه ای ازادی
اینجوری جشن
می گیرند.
کاربری
به نام فاطمه در
پاسخ علاوه بر
فشارهای
حکومتی به
فشارهای فرهنگی
جامعه نیز
اشاره می کند
و می نویسد متاسفانه
موضوع
اينجاست كه ما
زنهاي ايراني واقعا
در همين حد
براي اجراي
همين خواسته
كوچك در جامعه
مشكل داريم..
چرا وقتي اين
مشكل هست بايد
نشون بديم كه
نيست؟؟ خطاب
به شمايي كه
اين نقد رو
نوشتي: من
دختر ايراني
از اين كه يك لحظه
بصورت يواشكي
روسري
نداشته باشم
شادي خاصي بهم
دست نميده ..
اما اين فقط
نشون دهنده اينه
كه من منتظر
جايي هستم كه
بتونم آرامش
داشته باشم با
لباسي كه راحت
هستم..
متاسفانه ما به
همين شدتي كه
ميبينيد زير
چكمه هاي
حكومت و از
اون مهمتر
جامعه هستيم.
مصطفی عزیزی
فیلم ساز
وهنرمند
ایرانی در صفحه
خودش پیرامون
این صفحه می
نویسد:« آزادییواشکی
۱۲۴ هزار پیامبر
را پشت سر گذاشت
و هنوز برخی به
امامزادهی خود
چسبیدهاند و ساز
مخالف میزنند.
روزنامههای معتبر
جهانی، شبکههای
بینالمللی از
یک سو و مردم کوچه
و بازار در ایران
از سوی دیگر دارند
در مورد این حرکت
صحبت میکنند اما
برخی از دوستان
در «ماورا» اعتقاد
دارند این کار
سازشکارانه است
و باید زنان به
جنگ تن به تن به
نیروی انتظامی
بپردازند و از
سوی دیگر بسیاری
در «مادون» میگویند
اساسا مسئلهی
حجاب مشکل زنان
ایرانی در حال
حاضر نیست و باید
بروند مشکلات بزرگتر
را حل کنند و این
کارها را تضعیف
دولت روحانی برمیشمارند!
گروه اول فرار
به جلو میکنند
و حاصلش بیعملی
ست و گروه دوم هم
که در عقب قافله
هستند. و البته
بگذریم از حسادتها
و فرقهبازیها
و گروههای ده
نفره ده نفره که
هر حرکت جمعی را
تخطئه میکنند
برای این که دکان
خودشان از رونق
نیفتد!
به هر حال مهم
هزاران دختر و
مادر و مادربزرگ
و زن کارگر و دانشجو
و کارمند و خانهدار
و پیر و جوان هستند
که در ایران زندهگی
میکنند و به سر
شوق آمدهاند و
به تکاپو افتادهاند
تا با ابتکارات
مختلف در مکانهای
گوناگون عکس بیاندازند
و ایمیل کنند و
به جمع دوستانشان
بپیوندند. شما
هم اگر تاکنون
این صفحه را لایک
نکردید بشتابید
که غفلت موجب پیشمانی
ست!»
(پایان نقل
قول )
امروز
صفحه «آزادیهای
یواشکی زنان
در ایران» نه تنها محلی
برای انتشار
عکس های بدون
روسری زنان و
دختران جوان
ایران است که
محلی برای ابرازنظرهای
آنها در باره
فضائی است که
زندگی می
کنند. یک دختر
دانشجوی از
خرم آباد
لرستان ،
وضعیت زنان و
دختران در زیر
فضای سرکوب فرهنگ،
سنت و استبداد
دینی را
اینطور بیان
می کند:« باسلام
این جملات
واقعی است؛
...من این عکس
را در سرزمینی
گرفته ام که حتی
پوشش جلوی برادران
و پسران جوان هم
که از محارم باشند
الزامیست
از سرزمینی
سخن می گویم که
دختر ۱۲ ساله
ی اول راهنمایی
را به خاطر رنگ
زرد کفشش از مدرسه
بیرون کردند تا
برود و با مادرش
برگردد که چرا
حجاب را رعایت
نکرده است
از جایی
که زدن عینک آفتابی
توجه همه را جلب
می کند! و کوچک و
بزرگ تورا نگاه
می کنند و زنان
مسن تر آه و ناله
می کنند و با کراهت
برخورد می کنند
از سرزمینی
که نمی توانیم
حتی در بعضی محافل
نام آقایی را بدون
پسوند آقا صدا
کنیم یا حداقل
با پیشوند "جان"
صدا بزنیم چون
ممکن است اطرافیان
فکر بد کنند
از سرزمینی
که هم اکنون ( نه
چند سال پیش!) دختر
۱۴-۱۵ ساله با تصمیم
پدر به عقد کسی
در می آید و اصولا
چیزی از مفهوم
ازدواج و حتی مسایل
جنسی نمی داند
در قلب
من زن ایرانی،
یک ترس نهفته ای
خوابیده
که حرف
نزنیم
بلند
نشویم
صدا نکنیم
نخندیم
پشت سرمان
را نگاه نکنیم
........حتی محقق نباشیم
آنهایی
که اظهار می کنند
که آیا درد ما فقط
پوشش است و دردهای
دیگر نداریم؟ عرض
می کنم به نظر من
حجاب عاملی ست
برای کنترل و سلطه،
چراکه وقتی اذهان
مردم درگیر بیش
از حد با پوشش،
شکم سیرکردن، افزایش
بچه، گرانی ها
و.... شود و درصد بالایی
از وقت و انرژی
مردم و به خصوص
نسل جوان را بگیرد
خب دیگر توانی
برای کارهای دیگر
نیست
یعنی
این عوامل ما را
در یک سطح و سطوح
فکری قفل می کند
آزادی
پوشش، اولین آزادی
است
که آزادی
های دیگری در برخود
دارد
ما آزادی
بیان، اندیشه،
عقیده و آزادی
تحقیق می خواهیم
من به
عنوان یک دانشجو
حق ندارم استاد
جامعه شناسی خود
را سر بعضی موضوع
ها به چالش بکشم
نگاه
تحقیق گونه آزاد
نیست
در این
جامعه همه چی زوریست
ما نه
بی حجابی زوری
میخواهیم، نه حجاب
زوری
هرکس
حق انتخاب داشته
باشد. خرم آباد
لرستان