گزیدههایی
درباره
دختران
انقلاب
انقلاب
بعدی ایران،
یک انقلاب
زنانه خواهد بود
گفتوگو
با یکی از
دختران
خیابان
انقلاب
امید
رضایی
«از
لحظهای که از
خانه بیرون
رفتم تا برسم
به سکویی که روی
آن رفتم، قلبم
انگار در
گلویم میزد.
نه این که فقط
ترس باشد.
البته که
ترسیده بودم.
چون معلوم
نبود چه
اتفاقی میافتد.
اما فقط ترس
نبود. هیجان
بود و یک سری
احساسات تا آن
لحظه شناختهنشده.
وقتی که رفتم
روی سکو
ایستادم،
روسریام را
به سر چوب زدم
و چوب را بالا
گرفتم، تپش قلبم
خیلی بیشتر
شد.»
اینها
را ستاره* میگوید،
یکی از دخترانی
که روز
دوشنبه، ۹
بهمن ماه،
حجاب اجباریاش
را پرچم کرد
تا – به همراه
چندین زن دیگر
که چنین
شجاعتی
داشتند – چهار
دهه اقتدار
نظام اسلامی
را به چالش
بکشد؛ یکی از
دختران
خیابان انقلاب.
ستاره ۲۵ سال
دارد و بهتازگی
از دانشگاه
فارغالتحصیل
شده است.
وقتی
از او میپرسم
چه چیزی به تو
چنین جسارتی
داد، میگوید:
«ویدا موحد که
این کار را
کرد، ما همه
فکر کردیم چه
کار خفنی! نه
تا حالا کسی
چنین کاری کرده،
نه کسی ازش
خواسته برود
چنین کاری
بکند، نه حتی
جریان
چهارشنبههای
سفید چنین
ایدهای داده
است. یک نفر
خیلی خیلی شجاع
بود، خیلی
جرات داشت و
رفت این کار
را کرد. بازاشت
شد، هزینهاش
را هم داد و
شاید میدهد.
ولی من معتقدم
کار نفر دوم
خیلی مهمتر
بود. او بود که
نگذاشت کنش
خیابان
انقلاب فقط یک
اتفاق باشد و
یک اسطوره
بماند، بلکه
اسطوره را
تبدیل به یک
جنبش مدنی
کرد. آن روز
وقتی دیدم کسی
رفته این کار
را تکرارکرده ،
فهمیدم قصه
تمام نشده و
ادامه دارد.
بعد هم که عکسهای
نفر سوم (دختر
میدان فردوسی)
آمد. به محض این
که نفر سوم را
دیدم، با خودم
فکر کردم که
برای منی که
همیشه مخالف
حجاب اجباری
بودهام، این
حرکتی است که
نیازی به
سازماندهی و
جمع کردن
افراد و گروهها
ندارد و جزو
معدود کنشهای
اعتراضی است
که تو میتوانی
به تنهایی
انجام دهی.
همین بود که
لباس پوشیدم،
تا جایی که
قرار بود بروم
روی سکو شالم
را نه دور
سرم، بلکه روی
شانههایم
انداختم و
ادامه ماجرا.»
ستاره
چیزی حدود نیم
ساعت روی سکو
میماند و با
واکنشهای
مختلفی روبهرو
میشود:
«واکنش اکثر
مردم همین بود
که میایستادند
و نگاه میکردند
و میرفتند.
عدهای از
مردها هم که
متلک میانداختند.
متلک جنسی هم
شنیدم. یک نفر
بغل دستم
ایستاده بود و
گوشه پالتویم
را میکشید و
میگفت بیا
پایین. یک نفر
دیگر آمد و او
را از من دور
کرد. یک نفر
دیگر آمده بود
و میگفت ‘من
خودم به جامعه
نقد دارم. ولی
این رفتارها
درست نیست. با
این چیزها
مشکلی حل نمیشود.’
من به کسی گوش
نمیدادم و
فقط روبهرو
را نگاه میکردم.
عدهای از
زنان و دختران
نگاههای
عجیب میکردند
و شروع میکردند
با هم پچپچ
کردن. برخی
هم، پسر و
دختر، علامت
پیروزی نشان
میدادند و
لبخند میزدند
که خیلی دلگرمی
میداد.
راننده تاکسیها
به وجد آمده
بودند و میگفتند
‘دمت گرم، چه
جیگری داری!’»
ستاره
وقتی میبیند
چند مامور از
کانکس پلیس در
نزدیکی سکویی
که روی آن
ایستاده بود
بیرون میآیند،
به سرعت از آن
محل دور میشود.
او در
مورد این که
به نظر خودش
چه خطراتی
ممکن است
تهدیدش کند،
میگوید: «نه
فقط من، بلکه
گمانم همه ما
میدانستیم
که اگر
بازداشت
شویم، ممکن
است چه اتفاقی
بیفتد. اگر
الان هم
بازداشت
نشویم، شاید بتوانند
بعدها از روی
عکس تشخیص
بدهند و
دستگیر کنند.
شاید وقتی
جنبش گستردهتر
و جدیتر بشود
و به همه
شهرها برسد و
شاید نزدیک ۸
مارس اتفاقی
بیفتد، قطعا
خطرات دیگری
هم هست. فکر میکنم
همه ما کسانی
که این کار را
کردهایم، از
هزینههای آن
اطلاع داریم.
ولی بههرحال برای
چیزی که میخواهی،
اگر به امکان
تغییر اعتقاد
داری، نمیتوانی
بنشینی و از
بقیه انتظار
داشته باشی که
تغییرات
مطلوب تو را
انجام بدهند.
باید خودت بروی.»
هرچند
روشن است که
به چالش کشیدن
حجاب اجباری،
دلیل اصلی این
فرم از
اعتراضات
است، اما از ستاره
در مورد انگیزه
شخصیاش میپرسم،
این که او
دقیقا به چه
چیزی معترض
است؟
«بحث
من فقط این
نیست که
بخواهم روسریام
را کنار
بگذارم. من به
شدت معتقدم
حکومتی که در
بدیهیترین و
اساسیترین
مسائل زندگی
دخالت میکند،
مثل همین نوع
پوشش، قطعا در
بقیه مسائل اجتماعی
و سیاسی هم یک
حکومت
دیکتاتور است.
بدترین شکل
دیکتاتوری این
است که در
بدیهیترین
چیزهای زندگیت
دخالت میکنند.
خیلیها
مخالف حجاب
اجباری بودهاند،
کمپین راه
افتاده و
مخالفتهایی
و فعالیتهایی
شده. ولی هیچ
یک به این شکل
گسترده نبوده.
درست است که
تعداد آدمهایی
که لچکی به
چوب بستهاند
و به اعتراض
روی سکو رفتهاند
فعلا خیلی کم
است، اما این
مدنیترین و
زیباترین شکل
اعتراض است.»
دوستان،
خانواده و
نزدیکان
ستاره نه تنها
از او حمایت
میکنند،
بلکه به کارش
افتخار هم میکنند.
ستاره اما میداند
که همه شانس
بهرهمندی از
چنین خانوادهای
را ندارند و
میگوید:
«بله،
دیکتاتور میتواند
در خانه هم
باشد. کسانی
که خانوادههای
غیرحمایتگر
دارند، چنین
کارهایی قطعا
برایشان سختتر
است.»
ستاره
از ویدئویی که
در آن مرد
جوانی روی
ایستگاه برق
خیابان
انقلاب رفته و
لباس سفیدش را
در هوا تکان
میدهد، و در
پاسخ به
رهگذرانی که
اسمش را میپرسند،
میگوید: «اسم
من اسم
شماست»، به
وجد آمده و در
مورد همبستگی
و حمایت مردان
و البته زنان
از دختران
خیابان
انقلاب میگوید:
«راستش
همبستگی و
حمایتی که من
انتظار دارم،
دارد اتفاق میافتد.
درست است که
این جنبش را
زنان آغاز
کرده اند (به
این دلیل ساده
که آنهایند
که مجبورند
لچک سرشان
کنند، نه
مردان)، ولی
بدون همراهی
مردان نمیتوان
این حرکت را
پیش برد.
قانون حجاب
اجباری همان
اندازه که زنستیز
است، توهین به
مردان هم است.
گذشته از آن،
زنان محجبه
که اعتقادی به
اجبار ندارند
هم نقش مهمی
در این جنبش
دارند، مثل آن
دختری که در
مشهد دیدیم.»
ستاره
معتقد است این
جنبش محدود به
جنسیت و اعتقاد
خاصی نیست و
اگر سرکوب
نشود، در
روزهای آینده
زنان و مردان
زیادی را
خواهیم دید با
هر اعتقادی در
اعتراض به
حجاب اجباری.
او
هرچند از
همبستگی و
حمایت از این
جنبش خوشحال
میشود، اما
هیچکس را
دعوت به انجام
این کار نمیکند:
«من شخصا هرگز
نخواستم کسی
را تحریک کنم
که چنین کاری
انجام دهد. بهخاطر
همین بدون این
که به کسی
بگویم، خودم
رفتم. به کسی
اطلاع ندادم
مبادا کسی تحت
تاثیر من این
کار را انجام
دهد، نه به خاطر
این که باور
دارد این کار
درست است.
اصلا درست
نیست که کسانی
را که این کار
را کردهاند
بکوبیم توی سر
زنانی که این
کار را نکردهاند.
ما در جامعهای
زندگی میکنیم
که هزینه چنین
چیزی میتواند
خیلی زیاد
باشد.»
در
نهایت وقتی از
ستاره میپرسم
تحلیل سیاسیاش
از ادامه این
جنبش و
پیامدهای
بلندمدت آن
چیست، با تامل
و مکث ابتدا
به روی منفی
قضیه اشاره میکند:
«فکر میکنم
امکانش هست که
موجی از خشونت
توسط آتشبهاختیارها
در جامعه راه
بیفتد. از کتک
زدن دخترها تا
چاقوکشی و
اسیدپاشی. این
چیزها از ذهن
ما میگذرد،
به زبان نمیآوریم،
ولی میدانیم
چه کارهایی که
از دست اینها
برنمیآید.
وقتی یک امام
جمعه در
اصفهان در
مورد بدحجابی
حرف میزند و
میگوید
خودمان باید
برخورد کنیم و
از فردایش روی
صورت دختران
اسید میپاشند،
چرا فکر نمیکنیم
بعد از این
جنبش هم این
اتفاق و خیلی
اتفاقهای
دیگر میتواند
بیفتد؟ وثیقههای
سنگین را که
همین حالا
شروع کردهاند،
قدم بعدیشان
هم میتواند
حکمهای
سنگین باشد.
اگر این حرکت
شکست بخورد و
ما عقبنشینی
کنیم، آنها
چند قدم دیگر
جلو خواهند
آمد. آخرش آن
بود که گفتم،
حداقلش هم میتواند
حضور وحشیتر
گشت ارشاد
باشد.»
ستاره
این روزها در
در جهانی از
بیم و امید زندگی
میکند. او از
دوشنبه تا
حالا دیگر
شالش را سر
نکرده و – به
قول خودش مثل
خیلیهای
دیگر – تصمیم
گرفته همیشه
شالش را روی
شانههایاش
بیندازد و به
خیابان برود.
در پس
لحن بیمناک و
مردد ستاره،
صدای امید را
هم میتواند
شنید: «کم
نشنیدهایم
که ‘انقلاب
بعدی ایران،
یک انقلاب
زنانه خواهد
بود’، حالا
دیگر میتوانیم
این موضوع را
باور کنیم.
حقیقت این است
که اگر این
جنبش سرکوب
شود، جنبش
دیگری از دل آن
زاییده خواهد
شد. روز جهانی
زن نزدیک است.
ممکن است آدمهای
زیادی – اعم از
زن و مرد – با
لچکی که روی
یک چوب زدهاند،
به خیابان
بیایند. شاید
چوب و پارچهای
در کار نباشد،
شکل جدیدی از
اعتراض باشد.
کسی خبر
ندارد.
سه-چهار روز
پیش کسی خبر
نداشت که ویدا
موحد تکثیر میشود.»
*نام
مستعار است.
۱۳
بهمن ۱۳۹۶
منبع
: https://www.radiozamaneh.com/379920
.......................................................................
نرگس
حسینی 'از
کردهاش
پشیمان نیست'
نسرین
ستوده، وکیل
نرگس حسینی گفته
است موکلش "با
علم و آگاهی
کامل نسبت به
عواقب عملش و
برای به چالش
کشیدن حجاب
اجباری زنان اعتراض
کرده و علیرغم
تفهیم اتهامت
نامعقول در
دادسرا نیز
گفته از عملش
به هیچ عنوان
پشیمان نیست."
نرگس
حسینی ۳۲
ساله، اهل
کاشان شهری در
مرکز ایران و
یکی از زنان
موسوم به
دختران
انقلاب یا
دختران خیابان
انقلاب است که
روز نهم دی
ماه در حرکتی
اعتراضی در
خیابان انقلاب
تهران روسری
خود را برداشت
و آن را به شکل
پرچمی بالا
برد.
این
دانشجوی فوق
لیسانس علوم
اجتماعی که در
یک ادارهای
دولتی نیز
شاغل است، پس
از شروع
اعتراض بازداشت
شد و پس از
صدور قرار
وثیقه پانصد
میلیون
تومانی به
زندان قرچک
ورامین منتقل
شد.
.....................................................................
اختصاصی
روزاروز
نرگس
حسینی میگوید
پیشمان نیستم
گفتوگو
با خانواده
دومین دختر خیابان
انقلاب
خانواده
نرگس حسینی،
دومین دختری
که در خیابان
انقلاب به دلیل
برداشتن
روسریاش
بازداشت شد و
همچنان در
زندان قرچک
است، در تماس
با روزآروز
با بیان اینکه
در روزهای
گذشته موفق به
ملاقات با
نرگس شدهاند،
گفتند: «نرگس
در این ملاقات
تاکید داشت بههیچعنوان
با فعالیتهای
مسیح علینژاد
ارتباطی
نداشته و به
همین دلیل هم
در روزی غیر
از چهارشنبه
اقدام به این
کار کرده.»
نسرین
ستوده وکیل
نرگس حسینی هم
پیش از این خبر
داده بود که
موکلش در
دادگاه گفته
که از کار خود
پشیمان نیست و
خانواده این
زندانی هم در
گفت و گو با
روزآروز
اعلام کردند
که نرگس در
دادگاه نیز
هرگونه
ارتباط و حتی
تاثیر پذیری
از فعالیتهای
علینژاد را
اکیدا رد
کرده.
به
گفته اعضای
خانواده
دومین دختر خیابان
انقلاب، او با
وجود حفظ
عقایدش
درباره موضوع حجاب،
در دو سال
گذشته هم نسبت
به اقدامات
مسیح علینژاد
نقد داشته.
نرگس
حسینی از
دوشنبه هفته
گذشته در
زندان قرچک به
سر میبرد و
برای آزادی او
وثیقه پانصد
میلیونی تعیین
شده. به گفته
نسرین ستوده
که وکالت او
را به عهده
دارد، سه
اتهام تشویق
به فساد،
رعایتنکردن
حجاب شرعی و
تظاهر به عمل
حرام به او تفهیم
شده و خانواده
نرگس حسینی هم
میگویند که
به هیچ وجه
امکان تعیین
چنین وثیقه
سنگینی را
ندارند.
...............................................................................
دختران
انقلاب، خوشا
دمی که حجابها
برافکنیم!
زارا
امجدیان
بیدارزنی:
این روزها در
ذهنم تصویر
ویدا موحد است
و بیرق اعتراضش
و همه زنانی
که در طی این
سالها با هم
برای برابری
مبارزه کردیم
تصویر
ویدا موحد است
و میدان هفتتیر
و کتکهایی که
خوردیم.
تصویر
ویدا موحد است
و راهروهای
دادگاه انقلاب
و مجلس و …
تصویر
ویدا موحد است
و برگه
امضاهایی که
برای تغییر
قوانین تبعیضآمیز
جمع شد و به
سرانجام
نرسید.
تصویر
ویدا موحد است
و اتاق
بازجویی و
اوین … انتظارهای
این طرف و آن
طرف درگاه
زندان اوین.
تصویر
ویدا موحد است
و زنان سنگسار
…
زنان
ترکمن که بیصدا
هستند و تلاشها
برای بلند
کردن صدایشان
به دیوار سخت
میخورد.
زنانی
از اقوام ترک،
کرد، بلوچ،
ترکمن، لر و…
که در کودکی
مادر شدند و
از رنجشان به
آتش پناه
بردند،
سوختند و صدایشان
حتی به تحجر
سنتهای قومی
رسوخ نکرد.
زنان
کرد و بندری و
بلوچ … که به
نام سنت «ختنه»
شدند و برای
همیشه ناقص
ماندند.
زنان
بلوچی که زیر
«برقع» اسیرند
و دیده نمیشوند.
هر چه «برقع»
بزرگتر و
پوشیدهتر
«نادیده شدن»
سهلتر.
زنانی
از شهر و
روستا که از
ترس آبرو
ماندند در
زندگیهایشان
و کتک خوردند
و تحقیر شدند
که جامعه و قوانین
نمیخواهند
زنان را
ببینند، نمیخواهند
زنان دیده
شوند!
اما
این بار تصویر
ویدا موحد است
و دختران انقلاب
بیهیچ صفتی
از نژاد،
قومیت، مذهب و
طبقه!
با
لباسی بی
تاریخ و بی
نشان قومیتی
در این سرزمین؛
بلوز و شلوار
ساده و شالی
سفیدرنگ، حتی نامش
را فعالان زن
شناخته شده هم
نمیدانستند.
آری،
این دختران
انقلاب هستند
که هویتی مستقل
از خود ساختند
و «روسری» نماد حجاب
و پردهای که
بر تن زنان
ایران کشیدهاند
را برافکندهاند.
مطالبات
زنان ایران به
گستردگی
جغرافیا و تاریخ
رنگارنگ
ایران است.
زنان هر نقطه
از ایران دو
قصه دارند یکی
قصهی سنتهای
قومیتی–مذهبی
و نظام قبیلهای
که زنان را
تحت سلطه و
انقیاد
مردسالاری میداند
و
آن یکی
قصهی «حکومت
مرکزی، قانون
اساسی کشور و
قوانین خانواده
و اشتغال و …» که
هرچند در
مواردی بسیار
نادر این
قوانین از سنتهای
اقوام پیشی
گرفتهاند
اما در اکثر
موارد متحجر
مانده است.
نسبت
این دو قصه
(خوانش) از
وضعیت زنان
بنا بر جغرافیای
این سرزمین
(بی در و پیکر)
بالا و پایین
میشود؛ جایی
قصه قومیتی
زنان در تبعیض
پررنگتر میشود
و جای دیگر
قصه حکومتی و
قانونی!
هر
مبارزه و
فعالیتی تا
تحلیلی از این
وضعیتها
ارائه ندهد
نمیتواند
بگوید: این
است «مسئله
زنان».
زنان
ایران
متفاوتند و
کمتر کسی است
که این را نداند
اما چه میشود
که این همه
سال مبارزه
زنان برای
احقاق حقوق
خود به نتیجه
رضایت بخشی
هنوز نرسیده
است؟؟
تقاطع
جنسیت،
قومیت، نژاد،
مذهب و طبقه
دیوار محکمی
است که به
آسانی روزنهای
در آن باز نمیشود.
دیواری با
لایههای
هزار تو و در
هم پیچیده! زن
کرد اهل تسنن
کارگر، زن ترک
اقلیت یارسان
خانهدار
روستایی، زن
بلوچ مرزنشین
اهل تسنن بیسواد،
زن ترکمن … زن
لر… زن عشایر …
زن بندری … زن … همه
این زنان
توانشان
کجاست؟ با
پردهای که
هرکدام از این
نظامهای
سلطه برای
«ندیده شدنش»
بر او کشیدهاند؟
صبوری
میخواهد… که
قابله میداند
که زایمان، بیدرد
نمیشود!
حرکت
ویدا موحد و
دختران
انقلاب نماد
تنهایی همه
زنانی است که
تلاش میکنند
رنجشان را به
فریاد بگویند
تا «دیده شوند».
زنان
پیشرو چه در
حرکتهای
فردی از قرهالعین
و هما دارابیها
و… تا کنون و چه
درحرکتهای
جمعی از اولین
تجمعات زنان
در اعتراض به
قرارداد رژی،
تحصن زنان در
بلوای نان
آذربایجان، و
… تا کمپین یکمیلیون
امضا و ائتلاف
زنان، کمپین
تغییر چهره
مردانه مجلس،
کارزار منع
خشونت از زنان
تلاش کردهاند
تا «حجاب» را
بردارند. چه
آن زمان که
سنتها به نام
«آبرو» و چه آن
هنگام که قوانین
شرع و سنت با
برقع و روسری
و چادر همه یک خاستگاه
و هدف داشتند
که «پرده و
حجابی» شوند برای
«دیده نشدن
زنان»!
ویدا
موحد و دختران
انقلاب هم
تلاشی هستند
برای «دیده
شدن» زنان در
جغرافیای
ایران! شاید
تنها مطالبه
اولویتدار
جنبش زنان در
عصر کنونی
«تلاش برای
دیده شدن»
باشد. «دیده
شدن» در تقاطعهای
جنسیت،
قومیت، مذهب،
طبقه!
همه
خوب میدانیم
زنان هر طبقه
یا قومیت یا
مذهبی به آزادی
دست یابند
گامی است برای
پیروزی دیگر
زنان، شاید
بهتر است همه
را به رسمیت
بشناسیم و
بدانیم که این
راه طولانی
است و هر گامی
قدمی است برای
رخنه در دیوار
نظامهای
سلطه!
دختران
انقلاب! در
آستانه ۸ مارس
خوش درخشیدید
در عرصه
مبارزه.
چه خوب
است رسانهها
سیاستها و
جهت داریشان
با دیده شدن
شما همراه
بوده!
اصلا
چه اهمیت دارد
که اخبار دیگر
زنان به اندازهی
شما دیده نمیشود؟؟؟!!!
چه
اهمیتی دارد
وقتی تو پارهی
تن جنبش زنان
هستی، بگذار
رسانه راه خود
برود …
راهمان
طولانی است و
حجابها بر تن
و روان ما
زنان بیشمار،
باید دست در
دست هم دهیم
تا حجابها
برافکنیم.
خوشا
دمی که حجابها
بر فکنیم.
منبع
: http://bidarzani.com/28306?utm_source=feedpress.me&utm_medium=feed&utm_campaign=Feed%3A+bidarzani
-------------------------------------------------------------
۴ بهمن
۱۳۹۶
آیا
جنبش دختران
خیابان
انقلاب اهمیت
دارد؟
گفتوگویی
با فعالین
حقوق زنان
نسیم
روشنایی
حکومت
ابتدا با بیاعتنایی
کوشید جنبش
دختران
خیابان
انقلاب را بیاهمیت
جلوه دهد
درحالی که از
همان آغاز
ویدا موحد،
پیشگام این
جنبش را
دستگیر کردند.
واکنشهایشان
ضدونقیض است.
بااینحال به
گفته پلیس
حدود سی نفر
از کنشگران
جنبش دختران
خیابان
انقلاب را به
بهانه همراهی
با کمپین
چهارشنبههای
سفید بازداشت
کردهاند. این
متن به واکنشهای
آنها اهمیتی
نمیدهد،
بلکه میکوشد
به نفس این
کنش بپردازد،
به اهمیت آن و
تاثیر آن. در
این رابطه
زمانه با دو
فعال حقوق زنان
در ایران،
سارا
صحرانورد فرد
و شهلا انتصاری
دراین زمینه
گفتوگویی
داشته است.
ساختن
“ما” یی بزرگ
جنبش
دختران
خیابان
انقلاب از کنش
ویدا موحد آغاز
شد و پس از او
زنان و مردان
دیگری نیز به
او پیوستند،
در سنین مختلف
و با عقاید
مذهبی مختلف.
تصویر زنی که
با چادر به
دختران
خیابان
انقلاب
پیوسته است
یکی از این
نمونههای
همبستگی است.
سارا
صحرانورد
فرد، اعتراض
دختران
انقلاب را
فارغ از اینکه
محرکی داشتهاند
یا نه، و فارغ
از اینکه در
اقلیت هستند
یا نیستند، با
اهمیت میداند.
او به زمانه
میگوید:
«دختر
شماره یک با
شجاعت و
دختران
دنبالهرو با
وفاداریشان
شناخته میشوند.
آنها را از
اتهام
نافرهیختگی و
خواست جلوهگری
بری میدانم.
آنها عروسک
فرنگی
نیستند؛ ساده
و بیآلایش به
نظر میرسند.
به نظرم حتی
جویای نام
نیستند (به ویژه
پس از همهگیر
شدن اعتراض)؛
چون زیرعنوان
دختران انقلاب
قرار میگیرند
و با هویتی
جمعی شناخته
میشوند.
شهلا
انتصاری،
اهمیت کنشگری
دختران
خیابان انقلاب
را در بالا
بردن اعتماد
به نفس و
روحیه زنانی
میداند که
اعتقادی به
حجاب اجباری
ندارند.
حقوق
فردی را نمیتوان
از مردم گرفت
حق
انتخاب پوشش
یکی از پایهایترین
حقوق فردی در
دنیای مدرن
است که با روی
کار آمدن
جمهوری
اسلامی این حق
از زنان گرفته
شد.
شهلا
انتصاری
معتقد است
کنشگری
دختران خیابان
انقلاب ازین
جهت اهمیت
دارد که این
دختران و زنان
جوان همان
نسلی هستند که
حاکمان ادعای تربیت
آنها را
داشتند ولی
وقتی خواستهای
درونی و جزو
حقوق اولیه
فرد باشد، تحت
هر فشار و
محدودیتی در
هر نسلی و
زمانی به هر
حال خودش را
بروز میدهد.
ناامیدی
از جریان رسمی
اصلاحات: به
دست گرفتن ابتکار
عمل
اعتراضات
دی ماه نشان
داد که بسیاری
از مردم دیگر
امیدی به
اصلاحات
ندارند. سارا
صحرانورد،
کنش دختران
خیابان
انقلاب را نیز
ناامیدی زنان
ایران از
جریان رسمی
اصلاحات میداند.
زنانی که با
وقوف برهزینههایی
احتمالی
کنشگریشان،
خود اینگونه
وارد فرایند
اصلاحات میشوند.
او
این کنش را
یکی از
موثرترین راههای
رسیدن به
آزادیهای
مدنی میداند.
به گفته او زنان
در بیان
مطالبات بهحاشیهرفتهشان
«بدون خشونت»،
در خیابان راه
جدیدی پیدا کردهاند
و این امر با
ایجاد فضای
سیال حق و
وظیفه مشارکت
مدنی، زنان را
به دستیابی به
جایگاه دلخواهشان
امیدوار میکند.
مبارزه
زنان با حجاب
اجباری از
انقلاب ۵۷ تاکنون
گروهی
از زنان از
آغاز انقلاب
۵۷ با حجاب
اجباری مخالف
بودند. به
خیابانها
ریختند و سکوت
نکردند. اما
در آن شرایط،
بسیاری از
گروههای
سیاسی مطالبه
آنان را بدون
اولویت دانستند
و از آنها
حمایت نکردند.
حکومت نیز با
ایدئولوژی
اسلامی با
خشونت زنان را
سرکوب کرد و
حجاب را تحمیل
کرد.
شهلا
انتصاری با
بیان اینکه
زنان قبل از
انقلاب حجاب
اختیاری
داشتند، به
زمانه میگوید:
«پس از انقلاب
اقلیت کوچک و
روحانیون حاکم
میخواستند
حجاب اجباری
را به زنان
تحمیل کنند، اتفاقا
بسیاری از
زنانی که
اعتقادی به
حجاب اجباری
نداشتند،
بدون داشتن
هیچ ادعای
سیاسی در
بسیاری از بخشهای
جامعه فعال
بودند. با
اینحال آنها
حجاب اجباری
را نپذیرفتند.
اما متاسفانه
نیروهای سیاسی
به بهانه و
توجیح اولویت
نداشتن
مطالبه حجاب
اختیاری نسبت
به سایر
مطالبات، با
سکوتشان به
تحمیل حجاب
اجباری
حاکمان کمک
کردند و از
مبارزات و
خواسته زنان
حمایت جدی
نکردند.»
آیا
مبارزه با
حجاب اجباری
اولویت دارد؟
ما
مسائل را در
ذهن خود به
صورت
سوبژکتیو
طبقهبندی میکنیم؛
به برخی اهمیت
بیشتر و به
برخی کمتر میدهیم.
اگرچه ما
مسائل را به
صورت ذهنی
طبقهبندی میکنیم
اما این طبقهبندی
کردنها
خودآگاه یا
ناخودآگاه در
زیست مادی ما
ریشه دارند.
درباره
پرداختن به
مطالبه حجاب
اجباری رویکردهای
متفاوت
درمیان
فعالان زنان و
فعالین سیاسی
وجود داشته
است. معمولا
فعالان زن
طبقه متوسط آن
را مطالبهای
بسیار مهم و
برخی دیگر از
فعالان زنان
آن را مهمترین
اولویت زنان
نمیدانند.
پرسش اینجاست
که آیا این
امکان دارد که
مطالبات زنان
را اولویت
بندی کنیم؟ به
برخی نپردازیم
و به آیندهای
نامعلوم
موکول کنیم؟
سارا
صحرانورد
مطالبه حجاب
اجباری را مهم
میداند
اگرچه او به
عنوان یک فعال
زن بیشتر بر ابعاد
دیگر تبعیض،
به ویژه
اشتغال، خشونت
و قوانین
مربوط به
خانواده
تمرکز داشته
است.
او
میگوید
مطالبات
زنان،
مطالبات تمام
زنان نیست. به
این معنا که
زنان در طبقات
و اقشار مختلف
جامعه،
مطالبات
متفاوتی
دارند. به
گفته سارا صحرانورد
تنها مطالبه
تغییر قوانین
تبعیضآمیز
در بین فعالان
زن مطالبهای
همگانی است.
شهلا
انتصاری نیز
با مطالبه
حجاب اختیاری
موافق است و
آن را بسیار
مهم میداند.
زیرا به گفته
او این مطالبه
جزو اولین و بنیادیترین
مطالبات زنان
است و مغایرتی
با سایر مطالبات
زنان ندارد.
چرا
به حجاب
اجباری نه میگوییم؟
رضا
شاه در فرآیند
مدرن کردن ایران
با کشف حجاب
اجباری، حجاب
از سر زنان
برداشت؛
جمهوری
اسلامی برای
تثبیت اقتدار
خود حجاب را
به زنان تحمیل
کرد. اجباری
شدن حجاب به نمادی
برای جمهوری
اسلامی تبدیل
شد و برای پاسداری
از این سمبل،
از آغاز
تاکنون انرژی
و هزینه
بسیاری صرف
کردهاند.
سارا
صحرانورد
معتقد است
حجاب اجباری
ابزاری برای
کنترل زنان در
عرصههای
مختلف
اجتماعی است و
این کنترلگری
در حوزه عمومی
کنترلگری
مردان در حوزه
خصوصی و
خانوادگی را
بازتولید میکند.
به
گفته او حجاب
علاوه بر
اینکه بدیهیترین
و ابتداییترین
حق زنان را از
آنها میگیرد،
پیامدهای
چندوجهی
محدودکنندهای
را برای آنها
به دنبال
دارد؛ مثلا
زنان با پذیرش
حجاب در عرصه
ورزش و تحرکات
خاص اجتماعی
با محدودیت و
حتی محرومیت
مواجه میشوند.
«همچنین
زنان باید
دخالت
نیروهای
امنیتی ارشاد
را در حد و مرز
پوشش خود تحمل
کنند، که گاه
و بیگاه به خودشان
اجازه میدهند
وارد حریم
زنان شوند و
برای آنها
مزاحمت ایجاد
کنند (در
مدرسه، در
دانشگاه، در
خیابان، …).»
این
فعال حقوق
زنان معقتد
است حجاب در
سطح کلان، هم
هزینه دارد.
به گفته او
پولی که صرف
بهکارگیری
نیروهای گشت
ارشاد در
خیابانها و
ماموران
حراست در ادارات
میشود،
هزینه ایجابی
است. همچنین
حجاب زنان هزینههای
دیگری هم دارد
مثلا رکود
صنایعی چون
گردشگری. در
حوزه فرهنگی و
هنری نیز
محرومیت از حضور
زنان در عرصه
موسیقی،
سینما و غیره،
و بالتبع رکود
فرهنگی تماما
ضرر است.
منبع
: https://www.radiozamaneh.com/379848
--------------------------------------------------------
۱۲
بهمن ۱۳۹۶
مریم
خانم، لچکت را
از سر بردار!
رها
حنیفنژاد
(اسم مستعار،
ساکن ایران)
من
از یک خانواده
مجاهد میآیم
و در خانواده
من کسی هست که
روسری از سرش
برداشته و به
شکل علنی
برعلیه تحمیل
حجاب اعتراض
نموده است.
این
جانب، به
عنوان یک زن و
عضو یک
خانواده دارای
سابقه حمایت
از مجاهدین
خلق
متقاضی
همبستگی
“مسئول شورای
ملی مقاومت
ایران” و دیگر
زنان مجاهد
هستم.
«رهایی»،
این لغت صدها
بار تکرار شد وقتی
خانم مریم قجر
عضدانلوی
«ابریشمچی» از
شوهرش جدا شد
(رها شد؟) و به
عقد ازدواج
آقای مسعود
رجوی درآمد.
من آن موقع
نوجوان بودم
اما حس میکردم
که خانوادهام،
کران تا کران
طرفدار
مجاهدین خلق،
از موضوع
ارتقای
ایدئولوژیک
دچار چه حمله
قلبیای شدند.
چپیهای فامیل
ما را مسخره
میکردند.
دندان روی جگر
گذاشتیم و
تحمل کردیم. خیلی
چیزهای دیگر
را هم که برای
ما قابل قبول
نبود مثلا
همکاری با
صدام حسین را
تحمل کردیم. چپیهای
فامیل، وقتی
عکس مریم خانم
را در کنار
فاشیستیترین
عناصر
آمریکایی به
ما نشان
دادند، دوباره
ما را مسخره
کردند.
باز
هم «ما» را
مسخره میکنند،
اما … دیگر نمیگویم
«ما» به این
خاطر که من
دیگر از شما
نیستم با وجود
عشقم به
برادرم و دختر
عمویم که
مجاهد بودند و
اعدام شدند.
مجاهدین
را مسخره میکنند
با آن لچک
مسخرهشان. و
خانم مریم
خانم «رجوی» را.
خبر
دارم که مجاهدین
در دفاع از
موج جدید جنبش
مردم ایران فعال
شدهاند. خیلی
خوب است.
خوبتر میشود
اگر ایضاً از
جنبش لچکافکنی
حمایت
بفرمایند.
بنابر
این از خانم
مریم، «مسئول
شورای ملی
مقاومت ایران»
تقاضا میکنم
روسری خوشگلشان
را از سرشان
بردارند. از
خانمهای
مجاهد هم همین
تقاضا را
دارم.
خواهران
مجاهد! به
نشانه این که
با ایدئولوژی
ارتجاعی
آخوندی مخالف
هستید و از
“رهایی”
طرفداری میکنید
شما هم به
جنبش زنان
ایران
بپیوندید و آن
لچک را از سر
بردارید!
منبع
: https://www.radiozamaneh.com/379760
-------------------------------------------------------
۱۷ دی
۱۳۹۴
کشف
حجاب؛ عاملیت
فراموش شده
زنان
نعیمه
دوستدار
روایت
غالب حکومتی
در ایران از
ماجرای کشف حجاب
این است: در
نخستین
روزهای دی ماه
سال ۱۳۰۷ هجری
شمسی، قانون
لباسهای
متحدالشکل در
مجلس شورای
ملی تصویب شد.
از روز ۱۷ دی ۱۳۱۴،
مردان به
پوشیدن کت و
شلوار با
کراوات و کلاه
فرنگی ملزم
شدند و زنان
به برداشتن
حجاب از سر و
باز کردن صورت
از روبنده.
کشف حجاب
اما ۱۷ دی
روز آغاز کشف
حجاب زنان
ایرانی نیست.
پیش از آن،
طاهره قرهالعین
در سال ۱۲۶۳
یا ۶۴ هجری
قمری در
تهران،
اجتماعی بزرگ
از سران
برجسته بابی
تشکیل داد. در
این اجتماع در
روستای بهدشت
از توابع
شاهرود،
طاهره در نطقی
گفت: «ای
احباب، امروز
مرکز وحی و
الهام {سید
علی محمد باب}
در قلعه ماکو
محبوس است و دست
نیازمندی ما
از دامانش
کوتاه. از
الواح و آثاری
ایشان چنین
ظاهر است که
این روزگار از
ایام فترت
شمرده میشود
و تکالیف
شرعیه به
یکباره از همه
ساقط است. این
عادات سابقه
از قبیل
صوم(روزه) و
صلوه(نماز) و
دعا را باید
کنار گذاشت.
آنگاه که حضرت
باب اقالیم
سبعه(هفتگانه)
را فراگیرد و
ادیان پوسیده را
از بین
بردارد،
شریعتی تازه
آورد و تشکیل
امتی بدهد، آن
وقت هر تکلیفی
که بیاورد بر
تمامی خلق روی
زمین واجب
است. اینک اگر
ما و شما در اموال
شریک یکدیگر
شویم و در عرض
و ناموس سهیم باشیم،
عقاب و نکالی
نخواهد بود.»
نوشتهاند
که پس از
پایان این
خطابه، قرهالعین
برای اولین
بار نقاب از
چهره برداشت؛
اقدامی که بیش
از آنکه
فمینیستی
باشد، به قصد
اعلام لغو
قوانین اسلام
انجام شده
است.
روایتی
که عاملیت
زنان را حذف
میکند
فاطمه
صادقی،
دکترای علوم
سیاسی،
پژوهشگر و فعال
زنان، از
معدود کسانی
است که بر
روایت یکجانبه
حکومتها از
کشف حجاب نقد
دارد و در
کتاب «کشف
حجاب: بازخوانی
یک مداخله
مدرن»۱ روایت
نوینی از
وقایع مربوط
به کشف حجاب
ارائه میدهد.
به
اعتقاد او، در
بیشتر کتابهایی
که بعد از
انقلاب
اسلامی منتشر
شدهاند.
روایت یکسویهای
تکرار میشود،
بی آنکه به
ابعاد مختلف
این موضوع از
نظر تاریخی و
منطقی توجه
شود: «روایتی
که در اغلب
این کتابها
غالب است، این
است که
ممنوعیت حجاب
چیزی بود که
بر زنان آن
روز جامعه
ایران تحمیل
شد و تنها
متجددین و قشر
فرنگیمآب
جامعه خواهان
آن بودند، در
حالیکه
واقعیت اینگونه
نیست. زمینههای
کشف حجاب حتی
در دوران قبل
از رضاخان از
سوی زنان هم
وجود داشت.»
تاریخ
روایت میکند
که نخست دربار
قاجار، مهد
مطالبه آزادیهای
بیشتر برای
زنان و کشف
حجاب شده است.
ناصرالدین
شاه قاجار که
به اروپا سفر
میکرد، خود
به چشم پوشش
زنان اروپایی
را دیده بود.
پس از آن،
افکار تجددخواهانه
دوران مشروطه
به مرور در
محافل روشنفکری
و شاعران نفوذ
کرد و در
مطبوعات
منعکس شد.
از
ابتدای سال
۱۳۰۰، مدارس،
انجمنها و
مجلات زنان
پیدا شدند و
کم کم «مقالات
آتشین در
مجلات و
روزنامههای
فارسی زبان
داخل و خارج
ایران در دفاع
از حقوق
بانوان و محکوم
کردن شرایط
سخت حاکم بر
آنان منتشر
شد.» (آشنا،
حسام الدین
«پیشگفتار»
خشونت و
فرهنگ- اسناد کشف
حجاب، ۱۳۷۱:
ده)
فاطمه
صادقی، در گفتوگویی
با خبرگزاری
کتاب ایران،
به عکسها و
اسناد دوران
قبل از رضاشاه
اشاره میکند
که در آنها
تمایل برخی
زنان بر کشف
حجاب دیده میشود:
«به طور مثال
در عکسی که از
گروهی دختران
دبیرستانی در
سال ۱۳۱۱ هجری
شمسش گرفته
شده که در آن
دختران بدون
حجاب متعارفی
که در آن دوران
معمول بوده،
ظاهر شدهاند،
این خواسته به
وضوح دیده میشود
و این موضوع
نشاندهنده
این است که
پیش از کشف
حجاب، بسیاری
از خانوادههای
ایرانی از
متجدد گرفته
تا مذهبی،
برای اینکه
دسترسی
بیشتری به
اشتغال و
آموزش داشته
باشند، تمایل
به برداشتن
حجاب از صورتهای
خود بودهاند.
در ضمن مساله
عکاسی و نسبت
آن با کشف
حجاب خیلی مهم
است. در واقع
میشود گفت
کشف حجاب
پهلوی اول با
دوربین عکاسی
در هم تنیده
است.»
او
میگوید: «کشف
حجاب در اصل
به معنای
برداشتن پوشش از
صورت بوده
است. در تاریخ
ایران، زنان
بسیاری
خواهان
برداشته شدن
روبنده از
صورت خود بودهاند
و صحت این
موضوع را بر
اساس اسناد
بسیاری میتوان
تایید کرد.»
شعر
مشروطه، که در
جریان انقلاب
و پس از آن نقش
مهمی در تجدد
و آزادیخواهی
داشت، مضامین
نوین سیاسی و
اجتماعی
مانند حمایت
از انقلاب و
مجلس شورا،
مبارزه با
استبداد،
میهنپرستی،
تقبیح
خرافات،
تعصبات، دفاع
از آزادی و
قانون… در
اشعار این
دوره دیده میشد
و همزمان، نقش
سنتی زن در
شعر فارسی هم تغییر
میکرد.
معشوق، تبدیل
به انسانی شد
که حق و حقوقی دارد
و به دنبال
آن، انتقاد از
بیهنری
زنان، عزلتنشینی
و محبوس بودنشان
در خانه و
حجاب مطرح شد.
میرزاده
عشقی
(۱۲۷۲-۱۳۰۳)،
عارف قزوینی
(۱۲۸۵-۱۳۱۲)،
ایرج میرزا
(۱۲۵۰-۱۳۰۴)، و
محمد تقی بهار
(۱۲۶۶-۱۳۳۰) از
جمله شاعرانی
هستند که
اشعاری در
مذمت حجاب و
ضرورت
برداشتن چادر
و روبنده
سرودند.
عشقی،
منظومه «کفن
سیاه» را سرود
و این ترکیب چنان
مورد استقبال
قرار گرفت که
در اعلامیهها
و سخنرانیهای
مخالف حجاب،
بانوان را
«تشویق به ترک
کفن سیاه میکردند».
ایرج میرزا
که«عارف نامه»
را سروده بود،
مورد استقبال
گرم ادبا،
شعرا و مردم
عادی تهران
قرار گرفت؛
«بخصوص بانوان
به نام
سپاسگزاری از
شهامت فوق
العادهای که
شاعر در مسئله
رفع حجاب و
آزادی زنان به
خرج داده بود،
با شوق فراوان
به استقبالش
شتافتند و
گلدان گل و
قوطی سیگار
نقره و قطعه
شعری به وی
هدیه کردند.»
(آرین پور،
یحیی، از صبا
تا نیما، جلد
دوم، تهران،
۱۳۷۵: ۳۸۹)
نمایشنامههایی
با موضوع
آزادی زنان به
صحنه میرفت و
مجلات متفاوت
زنان از جمله
زبان زنان، عالم
نسوان، جهان
زنان منتشر میشدند
که از شعرهای
ضدحجاب
استقبال میکردند.۲
حتی
میرزا
ابوالقاسم
آزاد، انجمنی
مخفی با عنوان
«مجمع کشف
حجاب» تشکیل
داده بود که
جلسات آن با
حضور زنان و
مردان در منزل
او و دیگر
اعضای انجمن
تشکیل میشد.
۱۲ خرداد ماه
۱۳۰۶خورشیدی،
اعضای آن از
سوی قوای
انتظامی مورد
حمله قرار
گرفتند.
روزنامه
دیلی تلگراف
در خبری با
عنوان «بانوان
عصر جدید
ایران؛
مبارزه برای
آزادی» نوشت:
«به درخواست
مکرر
نمایندگان
علماء و بنا
به قولی، روی
خواهش شوهران
غیور و حسود،
شب گذشته،
قوای انتظامی
به باشگاهی که
زنان بیحجاب
با لباسهای
شبانه آخرین
مد پاریس، با
مردها اجتماع
کرده، حمله
بردند.
مدیر
باشگاه که
علاقه زیادی
به آزادی زنان
و شرکت آنها
در مسائل
اجتماعی
دارد،
بازداشت و زندانی
شد و هنوز
معلوم نیست چه
جرمی علیه او
اعلام خواهد
شد. زنها
اجتماعاتی
تشکیل داده،
علیه نادانی و
عقبافتادگی
خود به اولیای
امور
اعتراضات
شدیدی نمودهاند.»
فعالیتهای
ابوالقاسم
خان آزاد
مراغهای
برای کشف حجاب
که با همسرش
شهناز رشدیه
(دختر میرزا
حسن رشدیه)
نشریه نام
«نامه بانوان»
منتشر میکرد،
چهار بار او
را راهی زندان
و تبعید کرد.
به
علاوه، بعضی
زنان طبقه
مرفه که اغلب
وابسته به
حاکمیت بودند
و به اروپا هم
سفر میکردند،
در روزنامهها
و نشریات
موضوع حجاب و
حقوق زن را
مطرح میکردند.
از جمله آنها
صدیقه دولت
آبادی بود که گزارش
شده در مهر
۱۳۰۶، بیحجاب
و با لباس و
کلاه اروپایی
در تهران رفت
و آمد میکرده
که البته از
سوی مخالفان
به سنگسار
تهدید شد و
مورد حمایت
پلیس قرار گرفت.
(صلاح، مهدی،
کشف حجاب؛
زمینهها،
پیامدها،
واکنشها،
تهران، موسسه
مطالعات و
پژوهشهای
سیاسی، ۱۳۸۴)
کشف
حجاب، برای
عقب نماندن از
قافله تمدن
در
کنار این تلاشهای
زنان و مردان
ترقیخواه و
به ویژه با
عاملیت زنان،
رضاشاه نیز برای
حفظ مشروعیت
خود، با موج
تحولات
اجتماعی
همراه شد.
ترویج دکلته و
منع چادر از
سوی ملکه،
حضور خانواده
سلطنتی در قم
در نوروز ۱۳۰۶
که به غائلهای
انجامید، سفر
امانالله
خان به همراه
همسرش ثریا به
ایران در خرداد
۱۳۰۷ و حضور
زنان افغان
هیات همراه که
حجاب را رعایت
نمیکردند،
تنها به کنار
هم چیدهشدن
قطعات پازلی
کمک کردند که
به فرمان ۱۷
دی انجامید.
حتی
پیش از آن، در
سال ۱۳۱۰ شمسی
مجلس شورای ملی
به هیأتی از
سوی «جامعه
ملل» که برای
جلوگیری از
آنچه که
«تجاوز به
حقوق زن در
شرق» خوانده میشد،
سفر میکردند
اجازه ورود
داد. همان سال
رضاخان دستور داد
که «زنان باید
در برداشتن
حجاب خود آزاد
باشند و اگر
فردی یا ملایی
متعرض آنان
شد، شهربانی
باید از زنان
بیحجاب
حمایت کند.»
یک سال بعد
در سال ۱۳۱۱،
«کنگره زنان
شرق» در تهران
تشکیل شد و
زنان بیحجاب
کشورهای دیگر
به تهران دعوت
شدند. ریاست این
کنگره را «شمس
پهلوی» به
عهده داشت و
در آن بیحجابی
مظهر تمدن
خوانده شد.
رضا
خان که به
دنبال تاسیس
مدارس
اروپایی بود،
در خرداد ۱۳۱۳
به ترکیه سفر
کرد و طاقتش
تمام شد: «ما
عقب هستیم و
فورا باید با
تمام قوا به پیشرفت
سریع مردم
خصوصا زنان
اقدام کنیم.»
او
دیگر نمیتوانست
زنهای چادری
را تحمل کند:
«از وقتی که به
ترکیه رفتم و
زنهای آنها
را دیدم که
پیچه و حجاب
را دور انداخته
و دوش به دوش
مردهایشان در
کارهای مملکت
به آنها کمک
میکنند،
دیگر از هر چه
زن چادری است
بدم آمده است.
اصلاً چادر و
چاقچور دشمن
ترقی و پیشرفت
مردم است.»
قانون
لباسهای
متحدالشکل که
تصویب شد، رضا
شاه به وزرا و
نمایندگان
مجلس اعلام
کرد که حذف
حجاب زنان را
آغاز کنند. ۱۷
دی ۱۳۱۴،
رضاشاه با
همسر و دخترانش،
در مراسم جشن
فارغالتحصیلی
دختران
دانشسرای
مقدماتی شرکت
کرد. زنان
خاندانش کشف
حجاب کرده
بودند.
همسران
همه مسئولان
کشوری که در
این جشن دعوت
شده بودند، بدون
حجاب در مراسم
شرکت کردند.
رضاشاه گفت:
«باید خیاطها
و کلاه دوزها
را تشویق کرد
که مدهای قشنگ
به بازار
بیاورند. ما
میلههای
زندان
راشکستیم.
حالا خود
زندانی آزاد
شده وظیفه
دارد که برای
خودش به جای
قفس، خانه قشنگی
بسازد.»
فاطمه
صادقی اما بر
مصادره خواست
زنان از سوی رضا
شاه و اجرای
آن با زور و
پلیس تاکید میکند
و میگوید در
نقطه مقابل،
کتابهایی که
قبل از انقلاب
نوشته شدهاند
این موضوع به
صورت معکوس و
این بار کاملا
ستایشانگیز
و یکسویه به
تصویر
درآوردهاند.
به عنوان مثال
در کتاب
«بدرالملوک
بامداد» و
آثار «صدیقه
دولت آبادی»
ممنوعیت حجاب
در دوره
رضاشاه، مورد
ستایش و تمجید
قرار گرفته
است. اگرچه
صدیقه دولت
آبادی در
اثرخود میانهروی
بیشتری داشته
و مداخله
دولتی را در
این امر
شایسته نمیداند
اما در نهایت
او به تایید
این موضوع
پرداخته و
موضع
جانبدارانه
او به روشنی
دیده میشود.
فاطمه
صادقی معتقد
است که در
واقعه کشف
حجاب، فاعلیت
زنان دیده
نشده است و
روایتی
پدرسالارانه،
جانبدارانه و
یکسویه از آن
صورت گرفته که
دولتها از آن
به نفع خود
سود بردهاند
و دولتهای
قبل و بعد از
انقلاب از این
جریان مصادره
به مطلوب کردهاند.
روایت
صادقی یک نکته
مهم دیگر هم
دارد: اینکه تلاشهای
رضاخان برای
کشف حجاب زیر
فشارهای بینالمللی
و به عبارتی
تلاش برای عقب
نماندن از قافله
بوده و اینکه
ایران کشوری
عقب افتاده جلوه
نکند، اما
پوشش مدرن اما
اجباری جدید،
به جای آنکه
زیبا جلوه
کند، تا مدتها
ابزار خنده
رسانههای
غربی شده است؛
رسانههایی
که عکس زنان
ایرانی را با
لباسها و
کلاههای روی
هم، به عنوان
اسباب تمسخر
منتشر میکردند.
۱.کشف
حجاب؛
بازخوانی یک
مداخله مدرن،
فاطمه صادقی،
نگاه معاصر،
۱۳۹۲
۲. زمینه
های فرهنگی و
ادبی کشف حجاب
در ایران؛ شعر
مخالفان و
موافقان،
نوشته
محمدرضا
جوادی یگان و
فاطمه عزیزی
منیع
: https://www.radiozamaneh.com/254776
----------------------------------------------------------
تاریخ
انتشار: ۱۳
بهمن ۱۳۹۶
مروری
بر اجباری شدن
حجاب ۱۳۵۷
تا۱۳۶۰
هاله
صفرزاده
برخورد
با زنان بی حجاب
از روزهای قبل
از انقلاب و
در همان تظاهرات
ضد رژیم پهلوی
شروع شده بود
و
خشونتبارترین
نمود آن
اسیدپاشی به
زنان بیحجاب
بود. این مساله
را می توان
از اولین نشانههای
رشد
بنیادگرایی
در ایران، در
راستای ایجاد
کمربند سبز
دانست. در
۱۲فروردین ۵۷
مطلبی با
عنوان” ساواک
جنگ سردی را
علیه مبارزان
آغاز کرده
است/ چه کسی بر
روی زنان اسید
می پاشد”
منتشر شد.۱ در
این مقاله
حمله به زنان
و دختران و
پاره کردن
لباس آنان،
ضرب و شتم و
اسیدپاشی به
بهانه پوشش
نامناسب به
ساواک منتسب
می شود و
نویسنده
معتقد است که
ساواک به این
طریق میخواهد
بین مردان و
زنان مبارز و
مبارزان چپ و
مذهبی تفرقه
ایجاد کند.
“ساواک
برای طبیعی
جلوه دادن
نمایش دسیسه
آمیز خود در
گوشه و کنار
شهر با حمله
به زنان، چاقو
کشیدن بر روی
آنها و
اسیدپاشی و
تهدید و عربده
جویی وحشت
عمومی را
برانگیخت و
آنگاه کوشید
خشم ناشی از
این وحشت را
به سوی
مبارزان مذهبی
سرازیر کند.
در شرایطی که
زنان ایران
دوش به دوش
مردان، پدران
و همسران خود
در کوچه و خیابان
به خاک و خون
میافتند و در
شکنجه گاه ها
و زندانها
سلاخی میشوند
و میپوسند و
بدترین و سخت
ترین تبعیض و
استثمار و ستم
و تحقیر و
محرومیت را
تحمل میکنند،
… در باغهای
چای و مزارع
شالی و مرکبات
و… عرق
میریزند، پشت
ماشین
کارخانه ها
قطره قطره
هستی ظریفشان
را وام میگذارند،
سخن گفتن از
فاصله زن و مرد
تقاضای
بازگشت زن به
کنج خانه،
بستن دانشگاه
به روی هزاران
استعداد
پربار زنانه و
محرومیت از
نیروی مادی و
معنوی نیمی از
پیکر خود صدایی
است که تنها
میتواند از
حلقوم ارتجاع
خارج شود و
ساواک هم این
را میداند.
ساواک با این
تیر زهرآلود
دو هدف را
نشانه رفته
است: از یک سو
میخواهد
بگوید که این
مدعیان آزادی
چه کسانی
هستند آنان
میخواهند چرخ
زمان را به عقب
برگردانند و
زنان را به
حرمسراها و
آشپزخانه های
عهد بوق پس
برانند و از
سوی دیگر با
این حیله که
به دست خود
پخته و
پرداخته نه
تنها خیل زنان
بلکه به زعم
خود مردان را
نیز نسبت به
عناصر مذهبی
بدبین کنند…”
ادامه
ی تعرض به
زنان بی حجاب
و بدون چادر و
تشدید
برخوردها با
آنان در
سالهای بعد
نشان از روندی
مشخص داشت. در
آیندگان ۲۶ دی
ماه ۵۷ بیانیه
“زنان مجاهد”
در مورد تهدید
زنان و دختران
بی چادر
منتشر شده
است. البته
روشن نیست این
“زنان مجاهد”
چه کسانی
هستند زیرا
دیگر خبری از
آنان در
مطبوعات به
چشم نمیخورد.
در بخشی از این
بیانیه چنین
آمده است:
“اخیرا در
برخی از
شهرهای میهن
ما مانند
تبریز،
همدان،
کرمان، و…
دیده شده که
گروهی ناآگاه زنان
و دختران بی
چادر را تهدید
به آتش زدن، چاقوکشی،
و اسیدپاشی
میکنند و حتا
تا آنجا از
جریان انقلاب
بزرگ ملت
ایران به دور
ماندهاند که
علت و ریشه ی
این انقلاب را
مساله آزادی
زنان و راه به
ثمر رسیدن آن
را در چادر به
سر کردن زنان
میدانند… در
شهر همدان
اعلامیه هایی
به دیوارها چسبانیده
اند که در آن
تاکید شده است
که از رفت و
آمد زنان بی
چادر جلوگیری
خواهد شد…”
در
کیهان مورخه
۲۷ دی ماه ۵۷
در خبر دیگری
میخوانیم که
“دانشگاهیان
دانشگاه آزاد”
تهدید زنان بی
چادر را محکوم
کردند:
“انتشار
بیانیه
افشاگرانه
زنان مجاهد در
رابطه با برخی
حرکات
ناآگاهانه
گروههای
پراکنده
همانند تهدید
زنان و دختران
بیچادر و آتش
زدن و چاقوکشی
و اسیدپاشی که
در حقیقت ناشی
از عدم آگاهی
آنها و تاثیر
تبلیغات
خائنانه
عناصر مزدور
میباشد زنگ
خطر تازه ای
را به صدا
درآورد.”
سپس
به نقش زنان
ایران در
مبارزات ملی
علیه استبداد
و استعمار از
آغاز مشروطه
تا کنون اشاره
کرده و چنین
ادامه یافته
است:
“جمع
بیشماری از
زنان ایران با
شکل و لباس و
دیدگاههای
متفاوت همگام
با برادران
خود در سالهای
سیاه اخیر
دلیرانه شهید
شده و یا رنج
زندان و شکنجه
را به جان
خریدند.
بنابراین سعی
در دور نگه
داشتن این
نیروی عظیم از
صحنه ی مبارزات
ملت ایران به
بهانه های
تعصب آمیز
قشری، عملی
نادرست و در
جهت منافع
استبداد و
استعمار است.
در ادامه نیز
ضمن تقبیح چنین
حرکات
ارتجاعی و
تایید بیانیه
ی زنان مجاهد از
تمام گروههای
مبارز ملی،
احزاب و
سازمانهای
مترقی به ویژه
روحانیون
آزادیخواه و
پیشرو و متعهد
انتظار دارد
با محکوم کردن
این گونه
انحرافات به ارشاد
عناصر ناآگاه
پرداخته و از
ایجاد هر گونه
تفرقه در صفوف
مبارزان
راستین ملت
جلوگیری نمایند.”
در
تظاهرات این
روزها از حضور
زنان چادری
گزارش هایی
منتشر شده است
که عینک سیاه
به چشم و دستکش
به دست داشتند
و از کیفشان
روسری در می آوردند
و به زنان بی حجاب
میدادند و
میگفتند:
“خواهر باحجاب
در تظاهرات
شرکت کن”.۲ در
روزنامه ی
آیندگان ۲۸ دی
ماه
۱۳۵۷اطلاعیه
“زنان پیشرو”
مبنی بر حضور
در راهپیمایی
اربعین منتشر
شده است. اما
مشخص نیست این
“زنان پیشرو”
چه کسانی بودند
و چه گرایشی
داشتند. در
این بیانیه
آمده است :
“… از کلیه
زنان مبارز و
خانه دار،
پزشک و مهندس
و دانشجو و
دانش آموز …
تقاضا میکنیم
که روز جمعه
به طرز شایسته
ای در این تظاهرات
شرکت کرده و
آزادانه در
راه تحقق کامل
انسانی و
ساختن ایرانی
آزاد و مستقل
نهضت باشکوه
آزادمردان و
آزادزنان را
تحکیم بخشند.”
شرکت
زنان در
تظاهرات
اربعین با
تظاهرات پیش از
آن بسیار
متفاوت بود.
به طور مشخص
حضور زنان با
چادر به نحو
چشمگیری
افزایش یافته
بود و در
بسیاری از
شهرها به صفوف
زنان بی حجاب
و گروههای چپ
حمله شد. در
خبری که در
کیهان ۳۰ دی
ماه منتشر شد
، چنین آمده
است:
” … برخی
افراد مشکوک
در دسته های
کوچک سعی کردند
تظاهرات را به
آشوب بکشانند.
این افراد در
ونک عکس دکتر
مصدق را پایین
کشیدند و در
مقابل دانشگاه
درگیری
خطرناکی
ایجاد کردند …
وقتی متوجه صف
آموزگاران
شدند که با در
دست داشتن
عکسهای آیت
اله خمینی،
شریعتمداری،
صمد بهرنگی و
خسرو گلسروخی
و خسرو روزبه
حرکت میکردند،
کوشیدند صف
آنها را متفرق
کنند. گروههای
کوچکی که در
پناه شعار
“حزب فقط حزب
اله / رهبر فقط
روح اله” حرکت
میکردند به صف
معلمان حمله
کردند. در
نتیجه چند نفر
مجروح شدند … افراد
مشکوک به زنان
بی چادر رنگ
پاشیدند و سعی
کردند با
وانت، صف
معلمان را زیر
بگیرند. چند زن
و مرد … که خطر
را متوجه
گروهی از
هموطنان دیدند،
جلوی وانت
دراز کشیدند…. ”
در
این روزها
مساله زنان و
موقعیت آنان
در حکومت
آینده یکی از
مسایلی بود که
خبرنگاران
خارجی در
مصاحبه با
روحانیون و
مسوولان مطرح
می کردند.
آیتاله
منتظری در این
مورد به
خبرنگار فرانسوی
گفته بود:
” اصولا
حجاب اسلامی
به معنی
پوشیده شدن در
چادر نیست و
هدف آن است که
زن در جامعه
لخت نباشد که
وسیله شهوت رانی
قرار گیرد و
گرنه با
مراعات حجاب
اسلامی و عدم
اختلاط دختر و
پسر از نظر
اسلامی
آزادیهای
مورد نیاز
زنان و دختران
تامین میشود و
آنها از تمام
مزایا و حقوق
اجتماعی
مشروع بهره
مند هستند.” ۳
در
اول بهمن ماه،
در روزنامه
آیندگان
مصاحبه آیتاله
خمینی با
روزنامه ی
السفیر منتشر
شد. در این
مصاحبه گفته
شده بود:
“زن مسلمان
چادر سر کردن
را انتخاب
کرده است و این
به علت آموزش
اسلامی است که
دیده است. در آینده
زنان آزاد
خواهند بود که
در این باره
تصمیم بگیرند
ما تنها
پوشیدن
لباسهای خلاف
عفت را ممنوع
خواهیم کرد.”
در
بهمن ۵۷
آیتاله خمینی
در پاسخ به
سوال نوشابه
امیری که پرسید:”فکر
میکنید آیا
زنان ما حتما
باید حجاب
داشته باشند و
مثلا روسری رو
سر داشته
باشند؟” چنین
گفت:
“ترقی به
کمالات
انسانی و با
اثر بودن یک
زن در مملکت
است نه به این
که سینما
برویم که
“دانس” برویم و
اینها
ترقیاتی است
که محمدرضا
برای شما درست
کرد که شما را به
عقب رانده که
ما باید بعدها
جبران کنیم.۴
دیگر
سران آینده ی
حکومت اسلامی
نیز در مصاحبه
هایی به
مسایل زنان
پرداخته اند
و در این
مصاحبه ها
به بیانهای
متفاوت گفته
شده بود که در
اسلام زن و
مرد برابر
هستند اما
اسلام جلوی هر
نوع فسادی را
خواهد گرفت و
قوانین اسلام
از جمله ارث
دو برابر
مردان و… اجرا
خواهد شد.۵
آقای
ابراهیم یزدی
در گفت و گو با
حمیده امیری،
خبرنگار
کیهان، اعلام
کرد:
” آنچه در
نظام اسلامی
باید رعایت
شود عفت و عصمت
است. ولو
اینکه کسی
معتقد به حجاب
نباشد باید یک
اصولی را
رعایت کند این
مختص به زنان
نیست. ۶
آیتاله
ربانی شیرازی
اعلام کرد که
زنان در انتخاب
چادر یا پوشش
اسلامی
آزادند.
شریعتمداری
در مورد تساوی
زن و مرد چنین
گفت:
“اسلام با
تحصیل زن و
دختر مخالفتی
ندارد. منتهی
امتزاج زن و
مرد و مدارس
مختلط و
بیعفتی و این
کار البته از
نظر اسلام
درست نیست.
اسلام درس و
معلم
میخواهد،
مدرسهای که
مجلس معاشقه
باشد را تجویز
نمیکند. داشتن
علیحده، ازدواج
علیحده،
اسلام زن را
از نظر حفاظتی
و شهوتی نگاه
نمیکند بلکه
برای زن ارزش
قائل است،
احترام قائل
است. برنامه
هایی دارد
چنانچه روی آن
برنامه ها کار
کند، تحصیل هم
میکنند به
مقامات عالی
هم برسند. ولی
خوب مطابق قوانینی
که در اسلام
است عفت و
شخصیت او و
احترام و مقام
خود را باید
حفظ کنند که
اگر یک حکومت اسلامی
باشد هیچ کدام
از اینها ترسی
ندارد.”
پس
از ۲۲ بهمن
مساله حجاب
زنان جدی تر
شد. نمونهی
مشهود این
محدودیت، حذف
زنان بی حجاب
از تلویزیون و
اخراج کسانی
بود که تن به
این حجاب
اجباری
ندادند. روز
۱۶ اسفند
آیتاله خمینی
در نطقی در
جمع طلاب قم
ضمن انتقاد از
دولت بازرگان
اعلام کرد:
” شنیده ام
وزارتخانهها
همان است که
در زمان طاغوت
بود …
وزارتخانه
های فعلی
غیراسلامی
است… در وزارتخانه
های اسلامی
نباید زنهای
لخت بیایند …
زن ها بروند
اما باحجاب
باشند. مانعی
ندارد بروند
کار بکنند
لیکن با حجاب
شرعی باشد …”
انتشار
این مطلب، عکس
العملهای
بسیاری را به
دنبال داشت،
هم از جانب
موافقان و هم
مخالفان حجاب
اجباری. لحن
این گفته و
تشدید برخوردهای
وحشیانه
مرتجعان به
زنان، به گونه
ای حساسیت
ایجاد کرد که
در ۱۷ اسفند
حجتالاسلام
اشراقی،
داماد آیتاله
خمینی، طی
مصاحبه ای در
مورد حجاب این
گونه صحبت
کرد:
“سوال:
امروز پیرو
پیام امام که
فرموده بودند که
از فردا باید
بانوان با
حجاب اسلامی
در وزارتخانهها
حاضر شوند،
متاسفانه عده
ای تندرو با
شدت عمل از
بانوان بی حجاب
و اقلیتهای
مذهبی خواسته
اند که از
فردا حتما
باید چادر
سرشان کنند
والا با شدت
عمل مردم
مواجه می شوند.
خواهشمند است
بفرمایید نظر
امام به این شدیدی
بوده و یا
اینکه اصولا
ایشان نظر
دیگری داشتند.
جواب:
من امیدوارم
که این حرف
درست نباشد که
با شدت عمل،
مردم بخواهند
نهی از منکر
کنند. اما
آنچه خواست
امام است، این
است: خلاصه
باید حجاب
اسلامی رواج
پیدا کند.
البته در سطح
مقداری از
وزارت خانه
ها، ادارات،
حتا
دانشگاهها و مدارس
و
دبیرستانها،
بایستی توجیه
بشود که
خانمها رعایت
حجاب اسلامی
را بکنند و
معنای حجاب
اسلامی هم
چادر نیست … چه
بهتر که مردم حتا
المقدور سعی
کنند که رعایت
موازین اسلامی
را بکنند و
خانمها را
نصیحت کنند و
تشویق کنند و
تذکر دهند به
حجاب اسلامی و
از طرف دیگر خانمها
هم باید این
حکم اسلامی را
خودشان اجرا
کنند…
انشاء
ا… حجاب
اسلامی در سطح
مملکت پیاده
شود و این
شرافت
خانمهاست،
کرامت
خانمهاست. در
مورد
اقلیتهای
مذهبی هم
البته آنها هم
اگر رعایت
حجاب اسلامی
را بکنند،
برای اینکه
معلوم نیست که
این خانم
مسلمان است یا
غیرمسلمان،
البته بهتر
است. بنابر
این خواست
امام خمینی
این است که
حجاب اسلامی
باید در مملکت
رعایت شود و … ”
این
خبر،
اعتراضات
بسیار و
همچنین تشدید
حملات به زنان
بیحجاب را به
دنبال داشت.
واکنشهای
مقامات و
مصاحبه های
آنان و
اطلاعیه ی
دادستانی
نشان میدهد که
این گونه
حملات مساله
ساز بوده است.
زنان نیز با
تمام قوا در
مقابل حجاب
اجباری
مقاومت کرده و
بارها و بارها
به اشکال
مختلف مورد
تعدی و آزار
قرار گرفتند.
اولین
بزرگداشت روز
جهانی زن، ۱۷
اسفند ۵۷ همزمان
شد با اعتراض
هماهنگ، وسیع
و خودانگیخته
زنان علیه
حجاب اجباری
گو اینکه
برگزارکنندگان
این مراسم
فراخوانی
برای این
اعتراضات
نداده بودند و
حتا در برخی
از این مراسم
به شرکت
کنندگان در
تظاهرات مجال
سخنرانی داده
نشد اما برخی
دیگر از برگزارکنندگان،
برای پیوستن
به تظاهرات
مراسم را
زودتر از موعد
مقرر به پایان
رساندند.
این
اعتراضات
خودانگیخته
بود و بسیاری
از زنان کارمند،
پرستار،
معلم، دختران
دانش آموز و
دانشجو در آن
شرکت فعال
داشتند. بخشی
از زنان طبقات
مرفه نیز در
تظاهرات شرکت
داشتند. حضور
آنان بهانهای
شد تا به
تظاهرکنندگان
انگ
“ضدانقلاب”
زده شود. این
اعتراضات که
چهار روز طول
کشید، در
روزنامه
آیندگان
انعکاس بیشتری
یافت. در
نشریات رسمی
مانند کیهان و
اطلاعات از
این اعتراضات
خبر کمتری
منتشر شد و
صدا و سیما
نیز آن را
سانسور کرد.
زنان در روز
۲۱ اسفند در
اعتراض به
عملکرد صدا و
سیما در پوشش
دادن این
اخبار جلوی
این سازمان
تجمع کردند.
برخی
از سازمانهای
سیاسی این
تظاهرات را
اعتراضی
خودانگیخته
علیه اولین
تهاجم به آزادیهای
فردی به شمار
نیاوردند و
حضور “زنان بورژوا”
را نشانهای از
اقدامات
امپریالیسم
برای به
انحراف
کشاندن
مبارزات
ضدامپریالیستی
مردم ایران
دانستند. آنان
معتقد بودند
که هواداران
بختیار از این
گونه
اعتراضات
بیشترین بهرهبرداری
را خواهند
کرد، در نتیجه
به شکل سازمانی
و مشخص از این
اعتراضات
حمایت نکردند.
هر چند بسیاری
از این
سازمانها
علیه حجاب
اجباری
بیانیه دادند
و آزادی
انتخاب پوشش
را حق زنان
دانستند و
تعداد زیادی
از اعضای این
سازمانها به
طور فردی در
این اعتراضات
شرکت کردند.
اما
حکومت تازه
تاسیس، این
اعتراضات را
به درستی
تحلیل کرد.
آنها قدرت
اعتراضات
زنان را دریافته
بودند و به
روشنی
پیشبینی
میکردند که اگر
این اعتراضات
مهار نشود، چه
نیروی اجتماعی
را به دنبال
خود خواهد
کشاند و این که
نمی توان
شتابزده
محدودیتهایی
برای زنان
ایجاد کرد. به
این دلیل به
سرعت عقب
نشستند و سعی
کردند به شیوه
های
گوناگون
اعتراضات
زنان را کنترل
کرده و کاهش
دهند. هر چند
اندکی هم از
موضع خود
کوتاه نیامدند،
اما با احتیاط
بیشتر و گام
به گام جلو
آمدند.
شخصیتهای
محبوبِ مذهبی
در این میان
دست به کار
شدند و با
ادبیات دیگری
مساله را
توجیه کردند.
آیتالله
طالقانی در
مصاحبهای،
نظر خود را در
مورد حجاب این
گونه بیان
کرد:
”حجاب به
معنای عامش و
نه مخصوص به
چادر و وضع خاص،
یعنی حفظ عفاف
و حفظ وقار و
شخصیت زن …
اشتباه
میکنند
خانمهای ما،
که (می
پندارند) اگر
یک روسری روی
سرشان
بگذارند این
از حیثیت آنها
کم خواهد شد و
از شخصیت شان
کاسته خواهد
شد… این حجاب
ساخته من و
فقیه و اینها
نیست، نص صریح
قرآن است… آیا
این مانع از
آن است که کار
اداری داشته
باشند؟ نه.
مانع از این
است که کار
فرهنگی داشته
باشند؟ نه. به شرطی
که در راه خدمت
باشد. ما،
اسلام، قرآن و
مراجع دینی
میخواهند
زنان ما
شخصیتشان حفظ
شود و اصل
مساله این است
که هیچ اجباری
در کار نیست و
مساله چادر هم
نیست.“
در
بخش دیگری از
صحبت چنین
ادامه دادند:
“هو و جنجال
راه
نیاندازند و
همانطور که
بارها گفتیم
همه حقوق حقه
زنان در اسلام
و در محیط
جمهوری
اسلامی محفوظ
خواهد ماند و
از آنها خواهش
میکنیم که با
لباس ساده با
وقار، روسری
هم روی سرشان
بیاندازد به
جائی بر نمیخورد.
آنهائی هم که
میخواهند
مویشان خراب نشود
اگر روی
مویشان روسری
بیاندازند
بهتر است و
بیشتر محفوظ
میماند… چه
جنگها، چه قتلها
چه فجایع که
تا یک سال قبل
دائما هر روز
یک قسمت از
اخبار
روزنامهها
همین فجایع
بود. منشا
اینها کی بود؟
منشا اینها از
کجا بود؟ غیر
از همین
تحریکات بیجا
بود؟ واقعا یک
عده زنها این
جوانها را
اذیت میکردند.
یک عده ای
شکایت داشتند
جوانهای ما را
اذیت میکنند.
یک جوانی که
وسیله زن
گرفتن ندارد،
وسیله کار ندارد،
زندگی با سر و
سامان ندارد،
وقتی این زن را
با این صورت
میبیند که
گاهی یک پیرزن
پنجاه شصت
ساله خودش را
مثل یک دختر
۱۴ ساله نمایش
میدهد توی
خیابان یا سر
کوچه، این
بیچاره اذیتش
میکند.
ناراحتاش
میکند و این
یک جور آزار
جوانها است و
امیدواریم که
بعد از این جوانهای
ما هم سر و
سامان پیدا
کنند … اجباری
حتی برای
زنهای مسلمان
هم نیست. چه
اجباری؟ حضرت
آیت الله
خمینی نصیحتی
کردند مانند
پدری که به
فرزندش نصیحت
میکند
راهنمائیش
میکند که شما
این جور باشید
به این سبک
باشید.” ۷
در
صحبت دیگری
آیت اله
طالقانی چنین
گفت:
“در اسلام
به قدری حق به
زنان داده شده
که مردها باید
قیام کنند.” ۸
“معاون
نخست وزیرو
سخنگوی دولت
طی مصاحبه ای
نظر دولت را
در باره حجاب
اعلام کرد. وی
گفت بدیهی است
نخست وزیر و
خانواده اش از
قدیم طرفدار و
مشوق و معتقد
به حجاب در حد
معقول و عملی
و صحیح اسلامی
آن بودهاند
ولی ایشان و
همه آقایان
وزرا معتقد و
عامل به آیه
کریمه
“لااکراه فی
الدین”
میباشند و دستور
اجبار حجاب
برای خانمها
صادر نمینمایند.
اعلام صریح دو
روز قبل
آیتالله
العظمی خمینی
که احدی حق
تعرض و مزاحمت
خانمها را
ندارد مؤید
عمل دولت بر
عدم الزام
خانمهای کارمند
و مراجعین به
ادارات
میباشد،
البته نمایشگری
و عریانی و
جلفی مسأله
دیگری است که
مسلما در
ایران بعد از
انقلاب
اسلامی و در
دولتهای
اسلامی
نمیتواند
جواز و پذیرش
داشته باشد.”۹
طرح
این مساله
نشان از آن
داشت که جایی
برای مماشات
در این زمینه
وجود ندارد و
افراطیون
بیکار
نخواهند نشست.
آنان که قبل
از پیروزی ۲۲
بهمن دست به
کار شده بودند
اقدامات خود را
ادامه دادند.
دیگر ساواکی
هم در کار
نبود که این
برخوردها را
بتوان به آن
نسبت داد.
حمله به زنان
بی حجاب،
آنقدر گسترده
و وحشیانه
صورت میگرفت
که دادستانی
تهران مجبور شد
اطلاعیه ای در
این مورد بدهد
و اعلام کند:
”هرکس به هر
عنوان و
بهانه، اعم از
نحوه لباس پوشیدن
و غیر آن،
متعرض یا
مزاحم بانوان
شود یا با
الفاظ و حرکات
مخالف شئون،
به حیثیت آنان
توهین کنند،
طبق قانون
مصوب ۱۳۳۶
تعقیب و
مجازات
میشود“.
اطلاعیهای
نیز از جانب
دفتر آیت ا…
خمینی صادر
شد:
”بر اساس
خبرهای
رسیده، گروهی
جنایتکار و
خیانت پیشه،
تحت عنوان
کمیته، مزاحم
بانوان محترم
شده و به
ایشان توهین
میکنند.
ماموران کمیته
های انقلاب
موظفند با
کمال دقت،
مراقب باشند
چنین اعمالی
را با نهایت
شدت جلوگیری
کنند.“
مختصری
از اعتراضات
زنان علیه
حجاب اجباری در
روزهای ۱۷ تا
۲۱ اسفند ۵۷
به
نقل از نشریات
آیندگان،
کیهان و
اطلاعات
پنج
شنبه ۱۷
اسفند۱۳۵۷
بسیاری
از زنان
کارمند در محل
کار خود حاضر
نشدند و به
صورت گروهی یا
انفرادی به
سوی دانشگاه
تهران حرکت
کردند. دختران
دانش آموز
مدارس را تعطیل
کرده و از
دبیرستان ها
به سمت
دانشگاه به
راه افتادند.
دانشگاه در آن
روزها به
میعادگاه
معترضان
تبدیل شده
بود. برخی از
زنان کارمند
ِبدون حجاب هم
که با دربسته
ی محلهای کار
خود مواجه شده
بودند، به سوی
دانشگاه تهران
روان شدند.
نماینده
کارکنان زن
هواپیمایی ملی
ایران به
خبرنگار
اطلاعات می گوید:
“عدهای ما را
متهم کردهاند
که نیمه لخت به
سر کار میرویم
در حالی که
یونیفورم ما
کاملا پوشیده
است.” کارکنان
بیمارستان به آورد
اعلام کردند
اگر در این
مورد تصمیم
قاطعی اتخاذ
نشود،
نمیتوانند
سرکار بروند…
شعارهای زنان
در این روز
عبارت بودند
از: “حجاب ما
صداقت و پاکی
ما”، “زن آزاده
حجاب فطری
داره”،”نه
روسری نه توسری”،”استقلال
آزادی”، “می جنگیم
می جنگیم
برای آزادی”،
“مرگ بر
استبداد،
درود بر آزادی”…
در
صف مقابل
مردانی بودند
که شعار
میدادند: “حزب
فقط حزب اله”
در برخی خبرها
آمده که برخی
از آنان عورت
خود را نشان
زنان میدادند
و فریاد
میزدند:”
شماها چادر
نمی خواهید
این را می خواهید”.
یورش به زنان
راهپیما،
پاره کردن چترهایشان،
پرتاب گلوله های
برفی که درون
آن سنگ بود از
جمله برخوردهای
طرفداران
حجاب با زنان
بود؛ اما این
توهین و
آزارها از شدت
و میزان
اعتراضات
نکاست. زنان
معترض
توانستند
اینان را از
میدان انقلاب
تا دانشگاه
تهران عقب
برانند و خود
را به صحن دانشگاه
برسانند. در
جای دیگر وقتی
حزب الهی ها راه
را بر گروهی
از زنان و
دختران بستند،
دختر دانش
آموزی از صف
بیرون آمد و
شعار داد:” در
بهار آزادی
جای آزادی
خالی”. این
مساله سبب
ایجاد درگیری
شد.
جمعیت
زیادی در
دانشگاه به هم
رسیدند. بحث و
گفت و گو در
مورد حجاب فضا
را ملتهب کرده
بود. در دانشکده
هنرهای زیبا
برنامه ی ۸
مارس اتحادیه
انقلابی زنان
مبارز به
پایان رسید و
صدها تن به
جمع زنان معترض
پیوستند.
اتحادیه
بیداری زنان
طی یک تصمیم
گیری برنامه
را ناتمام
گذاشته و به
راهپیمایی
پیوست. جمعیت
به سمت کاخ
نخست وزیری
حرکت کرد.
هیاتی از سوی
زنان به داخل
نخست وزیری رفت
تا با
امیرانتظام
صحبت کنند.
گروهی از زنان
با حجاب کامل
نیز وارد شده
و خواستار حجاب
شده بودند. هر
چند ایشان هیچ
گروهی را نپذیرفتند.
۱۸ اسفند
۱۳۵۷
باز
هم زنان به
دانشگاه
تهران میروند.
تعدادی سخنرانی
انجام می شود.
یکی از زنان
عضو اتحادیه
انقلابی زنان
مبارز
پیشنهاد تحصن
در دانشگاه را
میدهد که
پذیرفته
نمیشود. رای
بر راهپیمایی
است. شعارهای
این روز:
“استبداد را
در هر لباسی
محکوم می کنیم”،
“مرگ بر
ارتجاع”، “در
طلوع آزادی
جای حق خالیست”…
این روز هم
زنان از حمله
حزب الهی ها
در امان
نبودند. در
خیابان شاه یک
اتومبیل پژو
که شماره ی آن
نیز منتشر شد،
قصد داشت به
میان جمعیت
براند که مردم
جلوی آن را
گرفتند. کمیته
هیچ اقدامی
برای محافظت
از زنان
نمیکند. صدا و
سیما هم از
این
راهپیمایی و چوب
و چماقها هیچ
نمیگوید.
۱۹
اسفند۱۳۵۷
عده
ی زیادی که
اکثریت آنان
را زنان تشکیل
میدادند، به
منظور اعلام
نظر خود در
مورد حجاب در
محوطه
دادگستری
اجتماع کردند.
این گروهها
عبارت بودند
از:
تعدادی
از زنان وکیل،
جمعیت
حقوقدانان،
کارمندان
شرکت
هواپیمایی
ایران، دانش جویان،
دانشآموزان،
هنرجویان
موسیقی، کارکنان
وزارت
دادگستری،
عده ای از
دبیران دبیرستان
های تهران و
گروه های
دیگر. عدهای
از دانش
آموزانی که
قصد پیوستن به
این گروه را
داشتند، در
خیابان تخت
جمشید
(طالقانی) روبروی
شرکت نفت،
توسط گروهی از
مخالفان متفرق
شدند. تعدادی
از دانش
آموزان در
مدارس شان
متحصن شدند.
شعارهایی که
توسط جمعیت
داده میشد:
”حجاب باید
در فطرت زن
باشد“، ”می جنگیم
می جنگیم/
بر ضد
استبداد“،
”استقلال،
مساوات، آزادی“،
”زن و مرد کشته
شدند/ هر دو
باید آزاد
باشند“.”وقتی
جنگ حجاب میان
من و توست/
پیروزی
نخواهد بود”،
“برابری
برادری / نه
چادر نه
روسری”، “ما را به
گلوله بستند /
مردم قضاوت
کنید”، “گلوله
راه حل شاه
بود”،” توپ
تانک،
استبداد /
دیگر اثر
نداره”
در
این تظاهرات
دستهای از
پسران جوان
دور زنان
معترض زنجیر
درست کردند و
مانع از حمله
به آنان شدند.
گزارش
دیگری حاکی
است که گروهی
از میهمان داران
زن و کادر زن
هواپیمایی
ملی ایران
نیز، آن روز
صبح به سوی
دانشگاه
تهران حرکت
نموده و در
آنجا به عنوان
اعلام
همبستگی با سایر
گروههای
تظاهرکننده
زنان، تجمع
کردند و
خواستار
رسیدگی به
خواسته های
خود شدند.
همچنین جمعی
از کارمندان
زن رادیو و
تلویزیون، در
محل سازمان
واقع در
خیابان جام
جم، گرد آمدند
تا به سوی کاخ
دادگستری حرکت
کنند.
در
تجمع
دادگستری،
قطعنامه ای
خوانده شد و
زنان تجمع کننده،
خواسته های
خود را به شرح
زیر اعلام کردند:
۱- پوشش
متعارف زنان،
باید با توجه
به عرف و عادت
و اقتضای
محیط، به
تشخیص خود
آنان واگذار شود.
۲- حق
برخورداری از
حقوق مساوی با
مردان، از حقوق
مدنی برای
زنان کشور
شناخته شده و
هرگونه
تبعیضی در این
قانون و
قوانین مربوط
به حقوق
خانواده، از
میان برداشته
شود.
۳- حقوق
سیاسی و
اجتماعی و
اقتصادی
زنان، بدون
هیچ تبعیضی
حفظ و تامین
گردد.
۴- امنیت
کامل زنان در
استفاده از
حقوق و آزادیهای
قانونی تضمین
شود.
۵-
برخورداری
واقعی از
آزادیهای
سیاسی، آزادی
قلم و بیان و
عقیده و آزادی
شغل و
اجتماعات،
برای زنان و
مردان کشور
تضمین گردد.
۶- هر نوع
نابرابری بین
زن و مرد در
قوانین موضوعه،
مرتفع شود.
۲۰ اسفند
۱۳۵۷
روزنامه
ی آیندگان ،
خبرهایی از
زنان منتشر کرد
که در تظاهرات
زخمی شده
بودند. چهار
زن در تظاهرات
روز قبل چاقو
خورده بودند.
۲۱ اسفند
۱۳۵۷
از
صبح آن روز،
گروههای
مختلف زنان که
مخالف تحمیل
حجاب بودند،
به منظور
راهپیمایی در
دانشگاه
تهران اجتماع
کردند.
اطلاعیه
دادستانی و
نظر مهندس
بازرگان مبنی
بر عدم تحمیل
حجاب منتشر
شده بود. بر
خلاف آنچه
گفته میشود،
مردان هم در
این اعتراضات
علیه حجاب
اجباری به
حمایت از زنان
شرکت
داشتند.۱۰
زنان
به خیابان
میآیند. بر
خلاف روزهای
قبل به زنان
یورش
نمیآورند
بلکه میکوشند
از حرکت آنان
جلوگیری کنند.
کمی بعد حزب
اله با مشت و
لگد به جان
مردانی
میافتد که
حفاظت از زنان
را بر عهده
گرفته اند:
” بچه کو..ها،
ساواکیها،
نوکرهای
امپریالیست، عامل
سیا و…”
مردان
خم به ابرو
نمی آورند صف
زنان به پیش
میرود هفت
کیلومتر
درازا دارد.
در مقابل
بیمارستانها
و مدارس می
ایستند …
پرشمارتر
میشوند، مردان
زیادی نیز به
آنان پیوسته
اند… ۱۵ تا ۲۰
هزار نفر، در
پس
راهپیمایان
حدود ۶۰۰ حزب
الهی روانند و
پیشاپیش هم ۵۰
زن چادری که
شعار میدهند:
“ساواکی منافق
پیوندتان
ننگین باد”،
“بی حجاب
کمونیست
/طرفدار کارگر
نمیشه” و زنان
پاسخ میدادند
“آزادی، فرهنگ
ما/ خاموش
بودن، ننگ ما”…
۱۱
میدان
آزادی محاصره
شده است. حزب
اله و ماموران
“ژ.ث” ۱۲به دست
به تظاهرکنندگان
حمله می کنند.
تظاهرکنندگان
و
ضدتظاهرکنندگان
در هم می
آمیزند. آتش و
دود، دو هزار
زن به میدان
میرسند اما به
آنان اجازه
داده نمی شود
قطعنامه ی خود
را بخوانند.
راهبندان
ایجاد میشود
در صفوف زنان
شکاف میافتد و
صفوف زنان نمی
توانند
منسجم باقی
بمانند. ساعت
۵ بعد از ظهر تعدادی
از این زنان
خود را به
تلویزیون می رسانند.
در حالی که
شعار میدادند”
مرگ بر سانسورچی”،
“آزادی زنانه
حق مسلم
ماست”،”ای زن
آزاده از حقت
دفاع
کن”،”اتحاد
برابری
پیروزی”، “مساله
حجاب نیست.
حقوق مساوی
است”. “آزادی
باید نباید
نداره” و…
در
آیندگان
اخبار این روز
این گونه
گزارش شده است:
«در پی
تظاهرات چند
روزه اخیر
زنان کشور،
گروههای
دیگری از زنان
در تظاهرات و
راه پیماییهایی
شرکت کردند.
تظاهرات زنان
در محوطه
دانشگاه
تهران، تا
حدود ظهر
ادامه داشت و
طی آن، سخنانی
در باره نقش
اجتماعی
زنان، مسایل و
مشکلاتی که در
آن روزها با
آن درگیر
بودند و نیز
مساله حجاب،
از سوی
نمایندگان
گروههای مختلف
زنان ایراد
شد.
در
آن گردهمایی،
عده بسیاری از
مردان موافق و
مخالف با
حجاب، حضور
داشتند که عده
ای از آنها
شعار میدادند:
”مساله حجاب
نیست/ توطئه
امریکاست“.
“جمعیت
زنان” و
“اتحادیه
انقلابی زنان
مبارز”، که در
جهت هماهنگی
این دو سازمان
و تاکید بر از
بین رفتن
استثمار
طبقاتی
میکوشیدند،
در دانشگاه
صنعتی، هم
زمان با
تظاهرات
بانوان، با انتشار
پرسش نامه
هایی، به
عضوگیری
پرداختند. هم
چنین صبح آن
روز، هزاران
نفر از زنان،
به سوی میدان
آزادی
راهپیمایی
کردند که تا
ساعت ۴ بعد از
ظهر ادامه
داشت. آنها در
حالی که توسط
حلقه ای از
مردان محافظت
میشدند، شعار
میدادند: ”آزادی
فرهنگ/ خاموش
بودن ننگ“،
”مرگ بر
ساواکی“، ”مرگ
بر سانسورچی“.
زنان
در میدان آزادی،
به علت تهاجم
این عده
نتوانستند
سخنرانی
کنند، از این
رو به سوی
میدان ۲۴
اسفند (انقلاب)
به راه
افتادند و به
تدریج
پراکنده شدند.
همچنین عدهای
از زنان
تظاهرکننده،
پس از خارج
شدن از
دانشگاه، به
سوی ساختمان
تلویزیون در
جام جم حرکت
کردند. این
عده ۵۰ نفری،
در حالی که
کفشهایشان را
به عنوان
اعتراض در آورده
بودند،۱۳در
مقابل
ساختمان
تلویزیون، با
محافظین
تلویزیون
روبرو شدند و
بر زمین نشستند،
در حالی که
شعار میدادند:
”آزادی،
استقلال،
جمهوری
مردمی“، ”مرگ
بر سانسور“،
”اتحاد، برابری،
پیروزی“، ”مرگ
بر سانسورچی”
خبر نیز
مبنی بر شلیک
گلوله به قطب
زاده از طرف
یکی از زنان
تظاهرکننده
در کیهان
منتشر شد. در
روزنامه
اطلاعات ۲۱
اسفند خبری با
این عنوان به
چاپ رسید:
“راهپیمایی
زنان منتفی
شد” در متن خبر
آمده که از
صبح امروز
گروههای زنان
مخالف تحمیل
حجاب به
دانشگاه رفته
بودند به منظور
راهپیمایی،
اما پس از چند
سخنرانی
اعلام شد که
چون به نکات
مورد نظر خود
در مورد لغو
تحمیل حجاب
دست یافته ایم
دلیلی برای
راهپیمایی
وجود ندارد.”
همان
گونه که
میبینیم
تفاوت
خبررسانی
روزنامه
کیهان و
اطلاعات با
روزنامه ی
آیندگان از زمین
تا آسمان است.
بیدلیل نیست
که در ۲۱
اسفند گروهی
از حزب اله از
صبح زود در
برابر دفتر
این روزنامه
تظاهرات برپا
کرده بودند با
شعار:
“آیندگان
آیندگان
روزنامه ی
بیگانگان”،
بنا به شنیده
ها دو هزار
نفر در این
تحصن شرکت
داشتند. آنان
قطعنامه ی هشت
ماده ای به
مدیریت
روزنامه
میدهند که در
ماده ی اول آن
چنین است:”
روزنامه ی
آیندگان موضع
و خط مشی کلی
سیاسی خود را
تعیین کند.” در
روز ۲۲ اسفند
آیندگان در
سرمقاله اش
خشونت و مشت و
تفنگ را نشانه
ی توطئه
میداند.
این
اعتراضات فقط
در تهران نبود
بلکه شهرستانها
را هم در بر
گرفت. از جمله
در تبریز نیز دختران
دانش آموز،
دانشجو و زنان
شاغل در ادارات
و کارخانجات،
به منظور
اعتراض به
حجاب اجباری،
در مقابل
ساختمان
دبیرستان
پروین تبریز
اجتماع کرده
بودند و قصد
راه پیمایی
داشتند که عده
ای از راه پیمایی
آنان جلوگیری
کرده و چند
تیر هوایی هم شلیک
شد. در بندر عباس
نیز، گروه
کثیری از
بانوان شاغل،
در مخالفت با
حجاب اجباری،
در خیابانهای
این شهر راهپیمایی
و تظاهرات
کردند. در
شهرهای
خرمشهر و آبادان
نیز افراد بی
حجاب مورد
حمله و آزار
قرار گرفتند و
فریاد “یا
حجاب یا
تیزاب” را
شنیدند. در
اصفهان و
سنندج نیز
اعتراضاتی
علیه حجاب
اجباری صورت
گرفت. زنان در
سنندج شعار میدادند:
“نه روسری نه
توسری، مرگ بر
این دیکتاتوری”
این اعتراض در
بیستم اسفند
برگزار شد. در
این برنامه
اقشار مختلف
زنان مانند
دانشآموزان،
کارمندان،
آموزگاران،کارگران
و پرستاران در
آن شرکت
داشتند. ۲۱
اسفند دختران
دانش آموز
مهاباد علیه
حجاب اجباری
اعتراض کردند.
در حالی که
چریکهای
فدایی خلق
مهاباد از آنان
محافظت
میکردند.۱۴ در
کرمانشاه نیز
۵ هزار تن از
زنان و دختران
در دبستان
شاهدخت سابق تجمع
کردند و حمایت
خود را از
زنان تهران
اعلام کردند.
۱۵
این
اعتراضات در
صدر خبر رسانه
های خارجی
قرار گرفت و
تظاهراتی از
سوی فمینیستهای
امریکایی در
واشنگتن
برگزار شد. بر
مبنای خبر
آسوشیتدپرس،
حدود هزار نفر
در این اعتراض
مقابل
کنسولگری
ایران شرکت
داشتند از جمله
بتی فریدمن و
گلوریا
استیمن. در
همین زمان در
پاریس نیز
کمیته
بینالمللی
حمایت از حقوق
زن در ایران
با حضور یک صد
زن برجسته از پانزده
کشور دنیا
تشکیل شده
بود. «کیت میلت»
عضو کمیته ی
بین المللی
زنان آمریکا
نیز که به
دعوت کمیته ی
دفاع از حقوق
زن به ایران
آمده بود در
اعتراضات
زنان در تهران
شرکت داشت. ۲۶
اسفند خبر اخراج
وی از ایران توسط
دولت موقت
اعلام شد.
گزارشهایی که
کیت میلت از
این اعتراضات
تهیه کرده بود
در نشریات خارج
منتشر شد.۱۶
همزمان
با این
اعتراضات،
زنان طرفدار
حکومت نیز به
حمایت از حجاب
تظاهرات و
راهپیمایی داشتند.
” عصر روز ۱۸
اسفند گروهی
در محوطه
روزنامه
آیندگان به
طرفداری از
حجاب جمع شده
و شعار
دادند:”ما
پیرو قرآنیم، بی
حجاب
نمیخواهیم”
“مرگ بر این
ارثیه پهلوی“،
“رهبر ما
خمینی، حجاب
ما زینبی“ و…”۱۷
۲۳ اسفند
زنان طرفدار
حجاب اسلامی
طی اطلاعیه ای،
زنان مسلمان
تهران را به
شرکت در یک
گردهمایی در
روز جمعه دعوت
کردند. متن
این اطلاعیه
به این شرح
است:
«هم وطن
متعهد و
مسلمان؛ به
منظور دفاع از
حجاب اسلامی و
همچنین به
خاطر تایید و
تقدیر از تلاش
های خستگی
ناپذیر آقای
صادق قطب زاده
منتخب امام در
برابر عناصر
ناآگاه و عوامل
ضد انقلاب در
روز جمعه ۲۵
اسفند از ساعت
دو بعد از ظهر
در خیابان جام
جم با شرکت
خود در این
گردهمایی رشد
اخلاقی،
مذهبی و تداوم
روحیه ی
انقلابی خود
را نشان می دهیم.
زنان مسلمان
تهران»
صادق
قطب زاده
سرپرست رادیو
تلویزیون روز
۲۵ اسفند ۱۳۵۷
در اجتماع
بزرگی حضور
یافت و پس از
سخنرانی خانم
گوهرالشریعه
دستغیب در
تحسین از حجاب
به طرح این
مساله که
انقلاب ایران
۱۶۰ هزار کشته
و مجروح
داشته،
ضدانقلاب و
ضدحجاب را
محکوم کرد. در
این تجمع
قطعنامه صادر
شد که در بند
۱۲ آن چنین
آمده بود:
” خواهران
مسلمان ما
حجاب را به
مثابه سنگر پیکار
و حصار تقوی،
به تمامی زنان
مبارز و انقلابی
ابلاغ و
پیشنهاد
مینمایند.”
مواضع
و اقدامات
مسوولان جدید
و عقب نشینی
ظاهری و موقت
آنان، عدم
همراهی و
حمایت مشخص و
علنی
سازمانهای
سیاسی چپ و
اختلاف
نظرهای موجود
از جمله
عواملی بود که
سبب شد مساله
زنان مساله ای
فرعی در نظر
گرفته شود و
جنبش اعتراضی
زنان پس از ۴
روز آرام
بگیرد. شاید
بتوان گفت
برخی از
سازمان های
سیاسی چپ در
آن روزها درکی
از این مساله
نداشتند که
این اولین گام
در راستای از
بین بردن تمام
آزادی های
دموکراتیکی
است که پس از
سرنگونی
دیکتاتوری
شاهنشاهی به
بار نشسته
بود. مهدی
بازرگان،
نخست وزیر
ایران در پیامی
تلویزیونی
گفت:
«می روند
دایما پشت گوش
آقا می خوانند
که این ها
در ظروف طلا و
نقره غذا می خورند،
در وزارتخانه ها
زن های لخت
هستند و در
کاخ های
فرعونی زندگی
می کنند.
این گرفتاری
همیشه بوده،
در این گیرودار
گرفتاری ها
و مسائل و
مصائب، چه موضوعات
فرعی را پیش
می کشند.»
گروه
های زنان از
جمله جمعیت
زنان مبارز به
این نتیجه
رسیدند که
تظاهرات در
لحظه کنونی
بسیار مخاطره آمیز
شده و بهتر
است برای مدتی
از تظاهرات
صرف نظر شود
تا امکان و
توان
سازماندهی
بهتری ایجاد
شود و این
گونه بود که
این اعتراض بزرگ
و خودانگیخته
به خاموشی
گرایید.
همزمان با این
رویدادها و پس
از آن
شخصیتها،
سازمانها و
گروههای
سیاسی موضع
خود را نسبت
به مساله حجاب
علنی و ابراز
کردند.
سازمان
ملی
دانشگاهیان
انتخاب نوع
پوشش را ابتدایی
ترین حقوق هر
فرد دانست و
به مناسبت ۱۷
اسفند بیانیه
ای صادر کرد.
در این بیانیه
آمده بود که:
”… زنان باید
موضوع هیچ
گونه تبعیضی
قرار نگیرند و
از آزادی
واقعی و حقوق
اجتماعی و
امکان رشد و
شکوفایی همهی
استعدادهای
خود برخوردار شوند.
انتخاب نوع
پوشاک، از
ابتداییترین
حقوق فرد است
و هم چنان که
شیوهی تحمیلی
کشف حجاب،
نتایج
زیانباری به
همراه داشت،
تحمیل حجاب نیز
در جهت نفی
آزادیهای
فردی و تهدیدی
بر ایمنی
اجتماعی است.“.
زنان
حقوقدان از
آیات عظام و
مهندس
بازرگان سپاس گزاری
کردند و مسأله
اجبار حجاب را
پایان یافته
تلقی کرد.
(کیهان ۲۱
اسفند۵۷). از
سوی قضات و وکلای
زن دادگستری،
بیانیهای در
مورد حجاب
زنان و لزوم
پرداختن به
سایر مسایل
مملکتی
انتشار یافت.
در این بیانیه
گفته شده بود:
”زنان
حقوقدان در
کنار کلیه
خواهران
هموطن، که در
گردهمایی روز
شنبه ۱۹ اسفند
۱۳۵۷در وزارت
دادگستری،
صدای حق
طلبانه خود را
بلند نمودند و
طی قطعنامه صادره،
خواسته های
خود را اعلام
داشته اند، از
حضرات آیات
عظام و دولت
موقت جناب
آقای بازرگان،
که با درایت
سیاسی و
انقلابی خود،
عدم اجباری
بودن حجاب را
اعلام
نمودند، سپاس گذاری
مینماید.
همگان
امیدواریم در
سایه ی انقلاب
شکوهمند ملت،
(کمبودهای
ناشی از)
نابرابریهای
مدنی،
اجتماعی،
سیاسی و
اقتصادی زنان
ایران، به
بهترین نحو
ممکن تامین
شود.”
نویسندگان
اساتید
دانشگاه و…
نسبت به این
مساله موضع
گرفتند. دکتر
علی اصغر حاج
سید جوادی در
مقاله ای با
عنوان «نه
استالین، نه
سلطان سعید بن
تیمور» در
روزنامه ی
اطلاعات نوشت:
«این دستور
که زن ها
باید حجاب
اسلامی
بپوشند [به]
نتیجه ای جز
افزایش
نارضایتی و
سرخوردگی از
انقلاب از طرف
مردم و افزایش
درگیری بین
مردم و مأموران
کمیته ها
نمی رسد…این
که اصول و
فروع دین
اسلام را کسی
جز روحانیون و
عالمان دین
نمی تواند و
نباید بفهمد و
تفسیر کند و
با شرایط زمان
و مکان محیط
زندگی خود
توجیه نماید
هیچ گونه پایه
ی عقلی و
منطقی ندارد و
هدف اساسی آن
چیزی جز تمرکز
قدرت مذهبی در
دست گروهی خاص
و ایجاد فاصله
های مصنوعی
بین مردم و
مذهب و قرار
گرفتن بین مردم
و مذهب به
عنوان واسطه
نیست… اگر منظور
از حجاب
اجتناب و
پرهیز زن ها
از افراط در
خودآرایی و
برهنگی و جلفی
است در این
صورت لازمه ی
حضور زن در یک
فضای انقلاب
اجتماعی حفظ
حرمت و حیثیت
خود از طریق
مراعات در
ایجاد تعادل اساسی
در شکل و وضع و
حرکت خود می باشد.
اما اگر منظور
از حجاب اجبار
در پوشیدن
چادر و
استعمال
روسری است در
این صورت به
افراد غیر
مسئول و یا
کسانی که
اکنون خود را
در شهرهای
ایران مسئول
تأمین نظم می دانند
اجازه می دهد
که به بهانه ی
این دستور دست
به اعمال
خشونت نسبت به
زن ها
بزنند.»
هما
ناطق، استاد
دانشگاه نیز
بیانیه ی سازمان
ملی
دانشگاهیان
را خواند که
در آن آمده بود:
«ما مخالف
حجاب نیستیم،
بلکه مخالف
تحمیل آن هستیم…
زنان بیحجاب
هرگز به زنان
باحجاب توهین نکردهاند،
بنابراین ما
خواستار
احترام متقابل
هستیم.»
وی
در در مقاله ای
در کیهان
نوشت:
«من عضو هیچ
یک از گروه های
جمعیت های
زنان نیستم…
من فرد مستقلی
هستم… مبارزه
زن و مرد نمی شناسد…
به ما گفتند:
ما نیروهای
ضدانقلابی… ضد
حجاب…
طرفداران
قانون اساسی…
تفرقهانداز
هستیم. ما هیچ
یک از این ها
نیستیم…
انتخاب نوع
پوشاک از
ابتدایی ترین
حقوق هر فرد
است. تحمیل
نوع پوشاک در
جهت نفی آزادی
و در تحریف
ایمنی
اجتماعی است.
در دوران
پهلوی کدام
مرد از آزادی
برخوردار بود که
زن از آزادی
برخوردار شده
باشد… عنوان
کردن مسئله ی
زن، در این
برهه از
مبارزه و در
این مرحله از جنبش
یک مسئله ی
انحرافی است.
ما نباید در
این شرایط
مسئله ای به
نام مسئله ی
زن داشته
باشیم… خطر
انحصارطلبی و
تبدیل شدن به
گروه فشار در
تک تک ما
نهفته و باید
هشیار باشیم.»
قدسی
قاضی نور چنین
عنوان کردند:
«برای زنان
عروسکی که
تمام فکرشان،
خواسته شان
و وقتشان صرف
زیباتر شدن
بوده، روسری
کار نهایی
است؟… با بستن
یک روسری فکر
نکنیم که زنان
و دختران ما
از حالت
عروسکی به در
می شوند،
نه… آیا وجود
ندارند زنانی
که با زنانه ترین
و بدن نماترین
لباس ها یک
روسری روی سر
دارند؟…
بیایید کاری
کنیم که مسئله
ای به نام
زن وجود
نداشته باشد.»
سیمین
دانشور هم در
مقاله ای با
عنوان «بیایید
ایران ویران
را آباد کنیم.»
نوشت:
«رضاخان به
زور و خشم
حجاب را از سر
زنان برداشت و
پسرش قانون
حمایت
خانواده را
پیش آورد. هیچ
کدام اساس
درستی نداشت…
من به انقلاب
مردم ایران
عشق می ورزم.
در انقلاب
اسلامی ایران
با ابعاد وسیع
و حیرت
انگیزش، زنان
همگام مردان
بودند… من
حضرت خمینی
رهبر انقلاب
مردم ایران را
کلمه الحق می دانم…
چنین مردی
بارها و بارها
گفته است که
مسئول نسل
آینده است و
آرزویش نظام
حکومتی است اسلامی
و ایرانی که
حافظ استقلال
و دموکراسی باشد…
متأسفانه
دستهای مرئی و
نامرئی در کار
و در راه است و
می داند که
آسان ترین
راه مخدوش
کردن چهره ی
پاک انقلاب
مردم ایران،
تفرقه اندازی…
است… خوشبختانه
هوشیاری حضرت
خمینی و دل
آگاهیش به این
بحث خاتمه داد
و حق زن را در
اسلام حتی برتر
از مرد شمرد.
اینک مسئله ی
حجاب مطرح شده
است، به وسیله
ی تلفن و از
طریق رادیو و
آن هم نه به
زبان حق خود
حضرت خمینی…
خیال همه را
راحت کنم که
حجاب به صورت
چادر یک مسئله
ی اسلامی
نیست، یک
مسئله ی
سنتی است…
سرانداز و
چادر بیش تر
پوشش خاص زنان
دربارهای
یغمامنش و
عیلام… بوده
است. اما چه
مسئله ی
چادر و چه
حجاب شرعی
اسلامی… از مسائل
فرعی و فقهی و
ظاهری است در
حالی که فعلا
کوهی از
مشکلات در
برابر ما برپا
ایستاده است…
درد زن ها
را می دانم.
مسئله بر سر
این نیست که
حجاب به سر
بکنند یا
نکنند. مسئله
در ترس از لچک
به سر شدن است.
مسئله بر سر
ترس از دور
ماندن از
مسوولیت عظیم است.»
پس
از آن دیگر
اعتراضاتی به
این گستردگی
علیه حجاب
صورت نگرفت.
سیر حوادث
آنقدر سریع
بود که مساله
حجاب در میان
آنها گم شد،
هر چند تحمیل حجاب
روند خود را
طی می کرد و
تنها در
روزنامه های
رسمی گاه و
بیگاه
مقالاتی در
مورد مساله حجاب
و فشارهای
وارده بر زنان
منتشر میشد.
از جمله،
منصوره
کفایی، ۱۸
اردیبهشت ۵۸
نامه ای به
آیندگان نوشت
با عنوان
“مساله زنان و
آنان که کاسه ی
گرمتر از آش
هستند” و به
فشارهایی
اشاره کرد که
برای تحمیل
حجاب به زنان
وارد میشد. در
بخشی از این
نامه چنین
آمده است :
“با وجودی
که قبلا نوید
داده میشد
حقوق اجتماعی
زنان در دوران
جمهوری اسلامی
به مراتب
بیشتر از
دوران
آریامهری
خواهد بود،
حالیه که به
لطف الهی،
حکومت مردم بر
مردم جایگزین
حکومت فرد بر
مردم شده،
عملا گروهی از
مردان مبارز،
چنان جبهه ی
خود را از
جامعه نسوان
مبارز جدا
نموده اند
که پنداری زنان
ایرانی در
کوران
مبارزات، نه
دست به اعتصاب
زده، نه راه پیمایی
کرده و نه
اینکه
دوشادوش
مردان، شهید داده
اند و نه در
زندانهای
مخوف رژیم
گذشته، مورد
وقیحانه ترین
شکنجه ها قرار
گرفته اند.
صرف
نظر از هیاهوی
حجاب، که
مسلما دلیل
نجابت یک زن،
پارچه اضافی
نمیتواند
باشد، این
روزها ما زنان
اداری، که شغل
خارج از
چارچوب منزل
را، صرفا به
خاطر مدد معاش
انتخاب کرده ایم،
شاهد عکس
العمل های
نوظهوری
هستیم که کم
کم جنبهی
مخالف خوانی
و جبهه گیری
را از دست
داده و صورت
توهین به خود
گرفته است …”
پس
از ماجراهای
اسفند ۵۷،
مساله تحمیل
حجاب به تدریج
جدیتر شد اما دیگر
از آن
اعتراضات
گسترده خبری
نبود. برخورد
با زنان بی
حجاب تا
سالهای دهه ی
شصت همچنان با
شدت ادامه
یافت. کتک زدن
زنان در انظار
عمومی، تیغ
کشیدن به صورت
و لب های
زنان به جرم
داشتن آرایش،
اسید پاشیدن
به روی آنها،
شلاق زدن،
اخراج از کار،
از جمله
برخوردهایی
بود که با
زنان به
اصطلاح
بدحجاب میشد.
از جمله دیگر
برخوردها می
توان به موارد
زیر اشاره
کرد:
“زنانی که
به جرم بی
حجابی دستگیر
میشدند وادار
میشدند که
ورقه ای را
امضا کنند که
روی آن نوشته
شده است:” قول
می دهم که
دیگر دست به
عمل منافی عفت
نزنم”. و یا
روسری او را
باز می کنند
و روسری دیگری
به سرش
میبندند که
روی آن نوشته
شده:”من یک زن
فاحشه هستم” و
او را وادار می
کنند با
همین روسری به
خانه برود.
زنانی به جرم
دیده شدن
قسمتی از مو
یا گردنشان از
زیر روسری
دستگیر و
روانه زندان
میشوند. موهای
سر آنان را به
شکل توهین
آمیز و
زنندهای
میتراشند و می
گویند: “تا
زمانی که
موهای سرت
بلند شود
مجبور میشود
روسری سرکنی و
آن وقت به
حجاب عادت
خواهی کرد”. سر
زنان متهم را
به داخل
کیسهای پر از
حشره و موش می کنند
که سبب بیماری
روانی این
زنان میشد…
عظمت غفاری
پرستار قائم شهر
و یک زن ارمنی
به علت تجاوز
هنگام
دستگیری به
بهانه نداشتن
حجاب، خودکشی
کردند.۱۸
در
تیر ۵۹ از سوی
آیتاله خمینی
“انقلاب
اداری” اعلام
شد. پس از آن
مسوولین
وزارتخانه ها
و ادارات یکی
پس از دیگری
زنان کارمند
را به رعایت
پوشش اسلامی
ملزم کردند.
در ۱۶ تیر ماه
۵۹ شورای
انقلاب ورود
زنان بدون
پوشش اسلامی
را به ادارات
ممنوع کرد.
آیتاله قدوسی
دادستان کل انقلاب
با صدور
اطلاعیهای به
تمام
وزارتخانه ها
و موسسات و
ادارات هشدار
داد که از
ساعت ۸ صبح ۱۷
تیر ماه حقوق
و مزایای زنان
کارمندی که
بدون پوشش
اسلامی در محل
کار حاضر شوند
قطع خواهد شد.
شورای خلیفه
گری ارامنه
نیز اعلام کرد
که زنان ارمنی
با پوشش
اسلامی در
ادارات حضور
مییابند.
این
بار نیز زنان
به خیابان
آمدند تا علیه
حجاب اجباری
در ادارات
اعتراض کنند.
هر چند این اعتراضات
به شدت اعتراضات
اسفند ۵۷ نبود
اما با
دستگیری و
سرکوب شدید
روبرو شد. در
حرکتی
اعتراضی،
برخی از زنان با
لباس سیاه در
خیابان و محل
کار حاضر شدند
که این مساله
به دستگیری
برخی از آنها
منجر شد. موج
پاکسازیها و
اخراجها شدت
گرفت.
(اطلاعات ۹تیر)،
در روزنامه
اطلاعات
۱۸تیر خبر دستگیری۵
زن و ۳ مرد
آمده است. در
۲۳ تیر روزنامه
اطلاعات خبر
اخراج ۱۳۹ زن
سیاهپوش از
ارتش و سازمان
صنایع دفاع
ملی اعلام شد.
برخی از این
اخراج ها به
صورت دسته
جمعی بود. در
روزنامه
کیهان ۱۹ تیر
ماه ۵۹ خبری
منتشر شد به
شرح زیر:
“بنا به
فرمان امام و
طبق بخشنامه
صادره از سوی
مقامات مسوول
ملی نفت منطقه
مسجد سلمیان
مبنی بر پوشش
اسلامی
بانوان از روز
دوشنبه
۱۴/۵/۵۹ نظر به
این که ۴۳ تن
از پرستاران
بیمارستان
مسجد سلیمان
از این دستور
سرپیچی نموده
و از گرفتن
روسریهای
مخصوص امتناع
ورزیدند و با
توجه به این
که در جلسات
ارشادی قانع
نشدند به
دستور
دادستان
انقلاب اسلامی
مسجد سلیمان
از کار برکنار
شدند.”
جای
این زنان در
ادارات خالی
نماند و زنانی
که موافق
دیدگاه های
حکومت جدید
بودند و حجاب
را با جان و دل
پذیرفته
بودند، جای
آنان را پر
کردند. این
قشر از زنان
که به دلیل
حکومت اسلامی،
احساس امنیت
می کردند،
پا به عرصه
فعالیت های
اجتماعی
گذاشتند.
در
آن دوران در
ادارات
اطلاعیه هایی
با عناوینی
چون زنان
مسلمان و…
مرتب بر در و
دیوار و تابلوهای
اعلانات
ادارات نصب و
چسبانده میشد
که در آن زنان
بی حجاب را
فاحشه
مینامیدند.
منابع
۱- نشریه نوید
۲- خیزش ص
۱۴۳ به نقل
از محبوبه
امیری
۳- کیهان ۲۶
دی ۵۷ شهرک
نوفل لوشاتو
درحومه پاریس
” ما فقط
لباسهای جلف
را ممنوع
خواهیم
کرد.”(کیهان
اول بهمن ۵۷
شماره ۱۰۶۱۸
صفحه ۳) (به نقل
از مصاحبه
السفیر با
آقای خمینی)
۴- کیهان
سوم بهمن ۱۳۵۷
۵- کیهان ۲،
۵ و ۱۷ بهمن
۶- کیهان ۵
بهمن ۵۷ شماره
۱۰۶۲۲ صفحه ۱
۷- کیهان ۲۰
اسفند ۵۷
شماره۱۰۶۵۸
۸- پیغام
امروز۱۷/۱۲/۵۷
۹- کیهان
۲۰اسفند
۱۳۵۷ص۲
۱۰- خیزش
زنان، به نقل
ازکیت میلت ص
۱۹۴ و ۱۹۵
۱۱-
آیندگان،
دیلی تلگراف،
واشنگتن پست،
کیت میل، لوس
آنجلس تایمز،
لوموند
۱۲- نوعی
اسلحه
۱۳- صادق
قطب زاده،
رییس سازمان
صدا وسیما
بود، اعلام
کرده بود که
مدافع
پابرهنه هاست.
درحالی که کت
وشلوارها و
لباسهای
بسیار شیک
خارجی میپوشید
و این مساله
به موضوعی
برای
طنزپردازان
تبدیل شده
بود.
۱۴-
آیندگان ۲۲
اسفند
۱۵-
اطلاعات ۲۱
اسفند ۵۷
۱۶- کیهان
۲۳ اسفند ۵۷
۱۷- کیهان
۱۸ اسفند ۱۳۵۷
۱۸- نشریه
زنان، سازمان
چریکهای
فدایی خلق اکثریت
سال ۶۳٫
سازمان
فدائیان خلق
شاخه اکثریت
تا قبل از سال
۶۲ از حکومت
اسلام دفاع
میکرد و شعار
“پاسداران را
به سلاحهای
سنگین مجهز کنید”
از معروف ترین
شعارهای آنان
بود.
منبع
: http://www.kanoonm.com/2929
----------------------------------------------------------------