خیزش
دختران
انقلاب (که
نام همهی
ماست)
عاطفه
رنگریز
۷
دی ۱۳۹۶ دختری
در خیابان
انقلاب بر روی
جعبهتقسیم
برق، روسری
خود را به
نشانهی
اعتراض، به
چوب گره کرده
و تکان میدهد. فردای
آن روز در
مشهد، مردم به
خیابان میایند
و جرقهی
خیزشِ دیماه
۹۶ زده میشود.
در ۹ بهمن،
دختران دیگری
نیز به اعتراض
به حجاب به
خیابان
میایند و خیزش
دخترانِ
انقلاب رقم
میخورد؛ دو
موجِ
اعتراضاتِ
سراسری نان، کار،
آزادی.
ضرورت
بررسی دختران
خیابان
انقلاب در
کلیت و خاص
بودگی
با
توجه به اینکه
خیزش دخترانِ
انقلاب و خیزشی
که از مشهد شروع
شد، دو موجِ
اعتراضهای
سراسری تلقی
شده است و
بررسی رابطه
این دو حائز
اهمیت است، در
این متن سعی
میشود که هم
رخدادِ
دختران
انقلاب ذیل
اعتراضات
سراسری
بازخوانی شود
و هم خاص
بودگی آن مورد
کند و کاو
قرار گیرد.
در
واقع دختران
خیابان
انقلاب و قیام
فرودستان دو
روی یک سکهاند،
همانطور که
آزادی و
عدالت. تأکید
بر تافته جدا
بافته نبودن
دختران
خیابان
انقلاب از قیام
فرودستان،
اولاً به ریشه
مسئله حجابِ
اجباری در
وضعیت
ساختاری
برمیگردد و
دوماً به پیوند
اعتراض به
حجابِ اجباری
با اعتراض به
وضعیتِ
معیشتی.
همچنین
اگر بناست
تفسیر (خوانش)
به کارِ تغییر
جهان آید، باید
تفسیری از جنس
پس زدنِ
گفتمان رایج و
ایدئولوژی
حاکم
باشد؛ و رسالتِ
متن، عقب
نیفتادن از
واقعیتِ
جامعه
است. از
آنجایی که
خیزشِ
دخترانِ
خیابان
انقلاب توانست
زنگِ صدایِ
فرودستان را
به صدا درآورد
و جامعه را وادار
به شنیدن کند،
پس آن باید هم
در کلیت وضعیت
ساختاری
خوانده شود و
هم در منحصر
به فرد بودنش.
ایدئولوژی
حاکم و
سرکوب
صداهایِ فرودستان
ایدئولوژی
حاکم،
ایدئولوژی
است که هویتسازی
میکند و به
انقیاد در
میآورد. با
همین هویتسازی
ایدئولوژیک،
جنسِ دوگانه زن
و مرد رقم
میخورد و با
طرق مختلف ستم
جنسیتی اعمال
میشود؛ و در
نتیجه تبعیض
شکل میگیرد و مجموعهای
از قانونهای
نوشته و
نانوشته در
جامعه جاری
میشود. تبعیضی
که اساساً
خشونتآمیز
است و
عریانترین
این خشونت
ایدئولوژیک،
حجابِ اجباری
است.
از
طرفِ دیگر،
گفتمانِ تکصدایی-
که تنها صدای
مسلط را
میشنود و
اساساً صدای
مسلط را
میسازد،
گفتمانی که
صدای فرودستان
و اقلیتها را
به روشمندی
خودش سرکوب میکند
– سبب میشود که
صداهای
فرودستانی
چون زنان، نه
دیده و نه
خوانده شود.
در واقع
ایدئولوژی
حاکم که
برسازندهی
ستم جنسیتی
است با ابزار
فرهنگسازی،
با توجیه دینی
و … در تمامِ
جامعه خودش را
تسری میدهد:
از تولید محتوای
کتاب آموزشی
در مدارس تا
اعمال تبعیضهای
مختلف در حوزه
اشتغال. در
واقع نقطه
محوری
تظاهرات
سراسری،
اعتراض به
وضعیت
ساختاری و ایدئولوژیک
آن بود؛
ایدئولوژی که
پشتوانه
اعمالِ
سیاستهای
تبعیضآمیز
در ابعاد
اقتصادی،
فرهنگی و… است.
تظاهراتی
برای نان،
کار، آزادی.
به
زنگ در آمدنِ
صدای
فرودستان با
دختران انقلاب
ایدئولوژی
حاکم است که
نشنیدنِ حضور
و اعتراضِ
زنان را از
اسفند ۱۳۵۷ تا
۱۳۸۸
رقم میزند؛
و گفتمانِ
مردسالارانه و
تکصداییِ سنت
اندیشه نیز،
صدای زنان را
پس میزند و
باز تولیدگر
ستم جنسیتی
میشود. از همین
رو تاکنون
تاریخ به دستِ
قدرتمندان
ساخته شده
است؛ اما خیزش
دخترانِ
انقلاب نویدی
است برای
ساختِ تاریخی
از آنِ خود؛ و
به چشم آوردنِ
حکایتِ
دخترانِ
قوچان[۱] تا
دخترانِ خیابانِ
انقلاب.
در
واقع اعتراضِ
دختران
خیابانِ
انقلاب هم به
دلیلِ فرمِ
اعتراضی
متفاوت و هم
به دلیلِ آگاهیِ
زنان به ستمِ
موجود،
توانست منعکس
شود و
تکصدایی
موجود را درهم
شکند؛ زیرا که
فرم اعتراضی
آن توانست بر
مناسباتِ
جامعه نور بی
اندازد و
تبعیضِ
وضعیتِ کنونی
را عیان کند.
کنش دختر
انقلاب به
سانِ قهرمان
(دختر ِ لال)
«ننه دلاور و
فرزندان او»
برتولت برشت
با بر طبل
کوبیدن در پشتبام
خانه، صدای
فروخفتهاش
را به صورت
نمادین فریاد
زد و گوش کَر
جهانیان را
وادار به
شنیدن کرد.
فراروی
از کمپین
چهارشنبههای
سفید
گرچه
کنش دختر
خیابان
انقلاب به
چهارشنبههای
سفید و کمپین
آزادی یواشکی
منتسب شد، ولیکن
آنچه که مشهود
است فراروی
دخترانِ
خیابانِ
انقلاب از این
جریان است. با
وجود برحق
بودنِ مطالبه
این جریان،
باید اذعان
کرد که فرم این
کمپین برای
اعتراض، راه
به جایی
نخواهد برد و
تنها کارکردِ
این کمپین
تاکنون وجه طعنه
آمیزش
به نبودِ
آزادی بوده
است؛ زیرا که
آزادی اساساً
با یواشکی جمع
ناپذیر است و
تنها با وجودِ
حقِ برابر و
وجود عدالت
درونِ سیستم
سیاسی معنا
مییابد.
معنایی که با
وجودِ بنیاد
دوگانه
قانونِ
الهیاتی و
ساختارِ اقتصادی
نئولیبرال از
معنای خودش
تهی شده است.
از
اینرو آزادی
یواشکی،
طعنهوار
توانست پشتوانه
حجاب به
عنوانِ فرهنگ
و خواستِ
مردمی را به
چالش بکشد؛
اما به دلیلِ
یواشکی بودن و
فرمِ اعتراضش
نمیتوانست
موفق باشد؛
زیرا آزادی یواشکی
صرفاً در وجه
سلبی تعریف
شده است: طعنه
به نبودِ
آزادی و
همچنین در نظر
نگرفتن مفهوم
آزادی و نقش
کنش و عاملیت
برای خواستِ
آن. از همین رو
فرمِ
اعتراضیاش
محدود به
بازنمایی در
فضای مجازی و
قدم به قدم
میشود؛ اما
آنچه که دخترانِ
خیابانِ
انقلاب را
متمایز
میکند، خواستِ
برحق آزادی
است و نه
آزادی یواشکی.
آنها به
نبودِ حق و
برابر و عدالت
و نبودِ آزادی
اعتراض
میکنند:
اعتراض به
تبعیض. اعتراض
به توجیهاتِ
ایدئولوژیکی
قانونِ نوشته
و نانوشته با
فرهنگ و شرع و
بازار و…
از
همین روست که
به خیابان
آمدن، تعیین
کننده است؛
زیرا آزادی
معنا نمییابد
مگر در ساحت سیاسی
و علنی بودنش
و به چالش
کشیدن مجموعه
قوانین حاکم و
خیابانهایی
که به نفع
سیاستهای
طبقاتی،
جنسیت زده و
توسعه شهری و…
اشغال شده
است؛ خیابانی
ساماندهی
شده از کودکِ
کار و دستفروش
و معتادان و
نوعِ پوشش و
لباس…
از این
رو خیزش
دختران
انقلاب و خیزش
دی ۹۶ هر دو در
خیابان معنا
مییابد،
اعتراض
مردمانِ محروم
و طردشده برای
پس گرفتنِ
خیابانِ
اشغال شده،
اشغالی با
اعمالِ تبعیض
و سیاست توسعه
شهری و
پاکسازی و…
اعتراض
به حجاب:
اعتراض به
آپارتاید
(تبعیض) جنسی
«چیزی
برای از دست
دادن نداریم
مگر
زنجیرهایمان»
دخترانِ خیابانِ
انقلاب بر
اساس محتوای
همین گزاره به
خیابان
آمدند؛
اعتراض به
حجاب
اجباری/تبعیض.
در واقع از
زمانی که حجاب
از آموزهی
دینی به قلمرو
سیاسی وارد
شده است، به
مجموعهای از
تکنیکها
برای پیشبرد
اهداف خود
بوده است؛ حجاب:
پردهای که
حائل بین دو
چیز است و در
پرده کردن،
بازداشتن از
درآمدن و…
درواقع
اجباری شدن
قانونی حجابْ
سرآغاز تبعیض سیستماتیک
است… زیرا که
بهمنزلهی
پردهای بین
زن و مرد
کارکرد
مییابد و از
این رو
ایدئولوژی در
سطوح متفاوت
(تحصیل، رفاه،
اشتغال، …) دو جنس
متفاوت (زن و
مرد) را مدام
برمیسازد و
زنان بهعنوان
جنس دوم، هویت
مییابند.
همین اجبارِ
در پرده ماندن
به
معنی تفاوت و
تبعیض است و
نبودِ برابری
و حقِ برابر و
آزادی. در
پرده ماندنی
با توجیه
الهیات و با
اعمالِ
قوانینِ نوشته
و نانوشته. در
پرده افکندنی
که در تمامِ
حوزهها نمود
پیدا میکند
از پوشش تا ارزانسازی
نیروی کار
زنان و…
از
طرفی همین
پرده-حجاب در سطح
ساختارِ
سیاسی حاکم با
ساختارِ
سیاسی دیگر
است. شرق در
برابر غرب،
خودی و
ناخودی.
ساختاری که
دین و مدرنیته
با هم سازگار
میشوند برای
مدرنیزاسیون
و پیشبرد سیاستهای
نئولیبرالی
با تکیه بر
فرهنگِ دینی؛
و در نتیجهی
ساختار
اقتصادی و
اندیشه
الهیاتی و
تبعیضِ ایدئولوژیک
است که اعتراض
پا میگیرد؛
خیزشی برای
حقخواهی و
خواستِ عدالت
و آزادی.
آزادی
و عدالت دو
روی سکه: نان و
کار و آزادی
درکِ
خیزش، مستلزم
شناخت درست از
وضعیت
ساختاری
جامعه است؛
ساختارِ
اقتصادی
نئولیبرالی و
از طرفِ دیگر
ایدئولوژی
الهیاتی؛
اراده قدرت
حاکم. در واقع
شوریدن بر
ارادهی قدرت
حاکم و خواستِ
حق خویش،
پروژه آدم
سازی
(سوژه-منقاد)
ایدئولوژی را
متوقف میکند
و خود را در
خیابان خارج
از سیستم
انقیاد قرار
میدهد و این
بار اوست که
اعاده حقخواهی
و بر حق بودن
میکند. در
همین لحظه است
که سوژگی
متفاوتی رخ
میدهد، سوژگی
که با آگاهی به
خیابان میاید
و برون از فرم
سلطه و انقیاد
حاکم بر آن
اعتراض
میکند. در
واقع سوژگی
برای خواستِ
حق برابر و
فریاد زدن
نان، کار، آزادی.
و در
نقطهای که
خواستِ حق
برابر و آزادی
و عدالت به
میان میاید و
اعتراض به
تبعیض وضعیت
ساختاری موجود
با سوژگی رقم
میخورد و
کلیت سیستم
حاکم به سوال
کشیده میشود،
ارتباط میان
دختران خیابان
انقلاب و قیام
فرودستان
آشکار میشود.
به
عنوان مثال،
۴۰ زنی که در
ایذه بازداشت
شدهاند، با
دختران
خیابان
انقلاب در
پیوند است، پیوندی
که در
سیاستهای
اقتصادی و
ایدئولوژی موجود
برقرار است،
از انقیاد
فرودستان تا
سیاستهای
توسعهای که
کشور را با
بحران محیطزیست
روبه رو کرده
است. از تفکیک
جنسیتی گرفته
تا نبودِ حق
تحصیل به دلیل
فقر ساختاری
در سیستان و
بلوچستان و…
از اینرو
انتقاداتی
نظیر حق
انتخاب حجاب
جدا از مسئله
نان و اقتصاد
است، کاملاً
بیمعناست؛
چون اینگونه
تحلیلها به
دام افتادن در
گفتمانِ مسلط
قدرتی است که
پیشفرض جدایی
عدالت و آزادی
را پیش
میکشد،
پیشاپیش
زنان را جنس
دوم تلقی میکند
و با دوگانه
انگاری حکم
میدهد. این
همان گفتمانی
است که
رابطهی بین
روسری و توسری
را نمیبیند؛
نمیبیند که
زنها با نماد
روسری، از عدالتی
که بهظاهر حق
همگان هست،
سالیان است که
محروم ماندهاند.
دختران
انقلاب تیغ
خود را بر
پاشنه آشیل کلیت
ساختاری حاکم
(بنیاد دوگانه
دین و بازار) میکشند؛
همان نقطه
دوگانگی
جنسیتی و از
طرفی توانمندسازی
زنان، هم حفظ
خانواده و هم
تأمین نیروی
کار ارزان با
زنان، هم حق
تحصیل و هم بیکاری
و بیگاری، هم
روسری و هم
توسری.
اما
سوژگی زنان
متولد شد،
زیرا که این
همان «یا
روسری یا
توسری» و
ماهیت این «یا»
ی دروغین فاش
شد.
رخداد
دختران
انقلاب/خلق
سوژگی
رخداد
اعتراضِ
دختران
خیابان
انقلاب هم به
دلیل فرم یکه
و تنها به
خیابان رفتن
و هم دست گذاشتن
بر پاشنه آشیل
این سیستم
تبعیض،
نتوانست
مصادره یا
نادیده گرفته
شود. چون
تصویر آنها
توانست پردهای
که مانع دیدن
میشد را بدرد
و ابهام
اجباری بودن
حجاب را در
قانون را
آشکار کند. در
مقابل این
قانون مبهم و
تبعیضگرا
طغیان کند و
همچنین
توانست خود را
تکثیر کند؛
زیرا که
گفتمان فعلی
قدرت،
نتوانست این
به صحنه آمدن
را دفرمه کند؛
و پردهی ساختگی
میان زن و مرد
به زمین فرو
افتاد و مرد و
زن به سانِ
دیگری
فروشکست و
سوژههای
انقلابی فارغ
از جنسیتِ
برساختهِ
ایدئولوژی (چه
مرد و چه زن)
یکی پس از
دیگری
به صحنه
آمدند و گوشهای
کر را
واداشتند که
بشنوند که ما
تنها نیستیم و
ما زنان
زحمتکش علیه
ارتجاع و ستم
متحد میشویم …
و در
نهایت به
خیابان آمدن
چه در اعتراض
به بیکاری
باشد و چه
بیگاری، چه
روسری و چه
توسری، چیزی
نیست جز
اعتراض به
وضعیت
ساختاری
سیاسی حاکم؛ و
بیگمان این
سوژگی متولد
شده است،
تولدی دیگر و
فارغ از جنسیت
و ایدئولوژی
حاکم. سوژگی
که با فریادِ
اسم من اسم
همهی شماست،
نویدِ امکانِ
نوین است.
.
[۱] . نگاه
کنید به حکایت
دختران
قوچان، افسانه
نجمآبادی.
-------------------
برگرفته
از«بیدار زنی»
http://bidarzani.com/28326?utm_source=feedpress.me&utm_medium=feed&utm_campaign=Feed%3A+bidarzani