Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
سه-شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۰ برابر با  ۰۷ فوريه ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :سه-شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۰  برابر با ۰۷ فوريه ۲۰۱۲
به سوی یک پلاتفرم سیاسیِ مارکسیستی- فمینیستی

 

 

به سوی یک پلاتفرم سیاسیِ مارکسیستی- فمینیستی

هاریت فرادHarriet Fraad

تلخیص و ترجمه آزاده ارفع

دکتر هاریت فراد به عنوان روانشناس در نیویورک کار می کند، در جنبش زنان فعال است و مدیر موسسه تاریخ روانشناسی ست.از جمله آثار او می توان به کتاب: ًهمه آن ها را به خانه بازگردانیم : طبقه، جنسیت و قدرت در خانواده مدرنً اشاره کرد که همراه ًریچارد ولفً و ً استفان رازنیکً نوشته شده و در سال 1994 در لندن به چاپ رسیده است. هًاریت فرادً در این مقاله به سوال  ًفریگا هاوگً فمینست- سوسیالست پرآوازه آلمانی درباره این که،مطالبات یک حزب چپ برای زنان شامل چه مواردی باید باشد، پاسخ داده است.

کار عاطفی عرصه ای از کار خانگی

حداقل در آمریکا اگر یک حزب چپ بخواهد موفق باشد باید به مسائل زنان بپردازد. طبق معمول  بحث ًزندگی خانوادگیً از  مباحث سیاسی چپ خارج می شود که البته این رویکرد هم برای زنان و هم برای نیروی چپ یک نقطه ضعف محسوب می شود. دو موضوعی که به آن ها بی توجهی می شود موضوعاتی است که به زندگی روزمره ما مربوط می شود.این ها دو جنبه ازکارخانگی میباشند: ًکارخانگی بدنیً و ًکار عاطفیً.

  ًکارخانگی بدنیً شامل نظافت، مرتب کردن خانه ، خرید، پخت و پز و نگه داری کودکان و.. می باشد کارهائی که زندگی خانوادگی را ممکن ساخته و از آن محافظت می کند. ًکار بدنی خانگیً که توسط زنان انجام می شود عرصه ای است که جنبش رهائی زنان تا حدودی آن را باز شناخته و مورد مطالعه و تحلیل قرار داده است.

اما ًکار عاطفیً وجهی از کار خانگی است که مورد بی توجهی قرار گرفته و بدین ترتیب مقوله ای است که ضرورت پرداختن به آن در تحلیل های چپ احساس می شود.

 ًکار عاطفیً کاری است که ما آن را می شناسیم، اماغیرقابل رویت است، آن را  انجام می دهیم بدون آنکه به دانیم چگونه آن را تعریف کنیم یا به آن به پردازیم.  ًکار عاطفیً اختصاص وقت، انرژی و احساس برای برطرف کردن مشکلات و نیازهای عاطفی دیگران، برای برطرف کردن مشکلات روحی و پاسخ دادن به نیازهای عاطفی است. نیازهای عاطفی انسان به عرصه دوست داشتن و دوست داشته شدن، مورد توجه قرارگرفتن و ارزش گذاری شدن مربوط می شود. برای انجام این عرصه از کار ابتدا باید مشکلات و نیازهای عاطفی را بازشناسیم و سپس راه و روشی برای پاسخ دادن به آن ها جستجو کنیم. دربسیاری از موارد کار عاطفی همراه و در هم آمیختگی با ًکار بدنی خانگیً انجام می شود و بنابراین غیرقابل تفکیک و رویت باقی می ماند.

برای مثال والدین برای بر طرف کردن نیاز عاطفی کودک و انتقال احساس امنیت و دوست داشتن  به کودکان شان ًکار عاطفیً انجام می دهند. وقتی که کودک گریه می کند آنها تلاش می کنند نیاز او که شاید گرسنگی، عوض کردن لباس و یا نیاز  به در آغوش گرفتن ، نوازش و احساس امنیت دادن باشد را، پاسخ دهند. این مبادله دوجانبه احساس، پدیده ای پیچیده و متقابل می باشد. اگر والدین نتوانند نیاز کودک را بر طرف کنند او همچنان به فریاد زدن ادامه  خواهد داد و والدین نیز درمانده شده و به آن ها احساس بیهودگی دست خواهد داد زیر قادر به حل مشکل فرزند شان نشده اند. "کار عاطفی" همان طور که گفته شد همراه و به موازات کار بدنی انجام می شود.تغذیه ، پوشاندن، شستشوو مراقبت از کودک وجهی است که با وجه دیگر یعنی درک کردن  نیازهای عاطفی و احساسی کودک رابطه متقابل دارد. برطرف کردن نیاز کودک توام  می شود با لذت بردن والدین از این پیروزی. فرزندان می توانند احساس والدین خود را خوب درک کنند و از آن سوء استفاده نمایند و یا از بی حوصلگی، بی تفاوتی و عصبانیت آنان رنج ببرند.

مثال دیگر، شوهری که در محل کار با کارفرما یا همکارانش مشکل پیدا کرده و از عصبانیت جوش آورد با روحیه ای درهم شکسته به خانه بر می گردد. زن تلاش می کند مشکل روحی او را بر طرف نماید. برای رفع خستگی و تمدد اعصاب به او پیشنهاد می دهد که در بیرون از خانه با هم پیاده روی کنند. درجریان پیاده روی زن درباره مشکل  پیش آمده سر بحث را باز می کند  و یا بنا بر تشخیص خود، تلاش می کند به مسائل دیگر به پردازد به طوری که شوهرش مشکل پیش آمده را به گذشته بسپارد. این "کار عاطفی" معمولا نا خودآگاه و گاهی هم آگاهانه صورت می گیرد و اغلب هم درباره آن صحبت نمی شود.

بُعد طبقاتی کار عاطفی

"کار عاطفی" مانند اشکال دیگر کار، دارای بُعد طبقاتی است. بر اساس تحلیل مارکسیستی، این نوع از کار نیز از دو بخش کار لازم و کار اضافی تشکیل شده است. کارعاطفی لازم شامل آن بخش از کار عاطفی است که برای حفظ سلامت روحی و عاطفی  انسان لازم است وخود را در مراقبت عاطفی از خود، بازسازی ارج و اعتبار روانی و التیام عواطف جریحه دار شده  متجلی می سازد. کار عاطفی که از این سطح بالاتر می رود کار عاطفی اضافی محسوب می شود. این بخش از کار اضافی کاری است که در قبال افراد خانواده، دوستان، همکاران و دیگر کسان انجام می شود.

 سه قانون طبقاتی در مورد کار عاطفی - همچون مورد کار بدنی و فکری-  از اهمیت برخوردارند.

 اول، کسانی که کار عاطفی را انجام می دهند و یا به بیان دیگر، تولیدکنندگان کار عاطفی.

دوم، کسانی که در تولید کار عاطفی دخالت ندارند و اما شرایط عملی شدن کار عاطفی را ممکن می سازند که عبارتند از آن نیروی های ایدئولوژیکی که به نقش سنتی زن در کار خانه شکل می دهند به طوری که زن به مسئول تربیت فرزندان و انجام کار خانگی و عاطفی خانواده مبدل می شود. این ها نیروهای،  زمینه ساز کار عاطفی هستند.

سوم، کسانی که کار عاطفی انجام شده توسط دیگران را تصاحب می کنند، بدون آن که توسط کار عاطفی متقابل، آن چه را که دریافت کرده اند،  جبران کنند. این ها در همان مفهومی که مارکسیسم به طور کلاسیک در باره استثمار نیروی کار مطرح می کند کار دیگران را استثمار می کنند. آنها به این ترتیب استثمار کنندگان کار عاطفی هستند.

اگر ما محلی را که کار عاطفی در درجه اول در آن انجام می شود،  یعنی خانواده را،  مبنا قرار دهیم  می توانیم سوالات پایه ای تحلیل مارکسیستی را به قرار زیر مطرح کنیم:

اول، آیا در کارخانگی ارزش اضافی عاطفی ایجاد می شود؟ اگر پاسخ مثبت است چه کسی آن را انجام می دهد؟

دوم، آیا در کار خانگی استثمارکار عاطفی صورت می گیرد؟ اگر پاسخ مثبت باشد چه کسی کار خانگی عاطفی را استثمار می کند؟

سوم، چگونه استثمار کار عاطفی ممکن می شود ؟ چه نیروهائی استثمار کار عاطفی در خانواده را ممکن می سازند؟

چهارم، چرا "کار عاطفی" به مثابه عرصه ای از کار به رسمیت شناخته نمی شود؟

پنجم، استثمار عاطفی به چه نتایجی منجر می شود؟

کار عاطفی بر حسب معمول برای کسانی که از آن بهره مند می شوند غیرقابل رویت است درست به همان ترتیب که برای انجام دهندگان کار عاطفی نیز غیرقابل رویت باقی می ماند. غیرقابل رویت بودن کار عاطفی  بخشا" حاصل هنجارهای اجتماعی است که می خواهند کار عاطفی را پنهان و بی نام ونشان سازد. بدین ترتیب دریافت کنندگان کار عاطفی می توانند وجود آن را انکار کنند زیرا در آن چنان موقعیتی  نیستند که به نیازهای عاطفی خود اعتراف کنند. تولید کنندگان کار عاطفی نیز نمی خواهند دریافت کنندگان کار عاطفی، به خاطر آگاهی به نیازشان، دچار عذاب شده و   به نیازهای عاطفی سرکوب شده شان آگاه شوند. اما مسئله تنها به این جا ختم نمی شود. تولیدکنندگان کارعاطفی نیز به نوبه خود در بی رویت ماندن کار عاطفی سهیم هستند زیرا هم به سختی استثمار شده و هم استثمارشان انکار می شود پس اگربه این واقعیت آگاه شوند خود نیز دچار عذاب وجدان خواهند شد.

زنان علاوه بر آن که کار بدنی وعاطفی را برای خود و همسر و فرزندان شان انجام می دهند  معمولا" وظیفه انجام کار عاطفی  برای دوستان و فامیل و آشنایان را نیز به عهده دارند. برای مثال شوهر برای آخر هفته دوستان خود را برای تماشای بازی فوتبال دعوت می کند و بهمین خاطر زن ناچار به خرید و پخت و پز شده و بعد از مهمانی وظیفه جمع آوری نیز بعهده زن نهاده می شود. آوردن دوستان کودکان و فرزندان برای سرگرمی و بازی نیز وظیفه ای است که به عهده مادران قرار دارد. نگهداری مادر شوهر و پدر شوهر نیز از جمله خدمات بدنی و عاطفی  است که زن انجام می دهد. پس هم کار بدنی و هم کار عاطفی از طرف شوهر به زن سپرده شده است و وظیفه زن خانه است که همه امورات خانه و خانوادگی را حل و فصل نماید.

کار خانگی و عاطفی زنان درمفهوم کلاسیک مارکسیستی آن مورد استثمار قرار می گیرد زیرا آنها در مناسبات شخصی و در خانه ارزش مصرف و خدماتی تولید می کنند که توسط مردان تصاحب و توزیع می شود بدون آن که زن به خاطر کار انجام شده مورد عزت و احترام قرار گرفته و یا بابت آن دستمزدی دریافت کند.فرهنگ مسلط در جامعه، که یکی از شرایط بنیادی برای  تداوم استثمار است، زمینه ساز غیرقابل رویت بودن کار عاطفی می شود. بدین ترتیب روشن است که بر اساس سوال پنج گانه مطرح شده کار عاطفی عرصه ای از استثمار کار زنان در عرصه خانوادگی را تشکیل می دهد که به مفهوم کلاسیک مارکسیستی استثمار کاملا" در انطباق است.

کار بدنی خانگی و بُعد طبقاتی آن

یک زن در خانه نه فقط جای خواب خود بلکه جای خواب شوهر و فزندانش را نیز درست می کند. او نه  فقط برای خود بلکه برای شوهر و فرزندان و مهمانان نیز غذا درست می کند. برای درست کردن غذا او مواد خام اولیه را خریده و سپس آنها را به انواع غذاها تبدیل می کند. کار نظافت، تعمیرات و یا نظارت بر تعمیرات و بسیاری از کارهای دیگر در عرصه خانه توسط زن انجام می شود و به این ترتیب زن ارزش مصرف- ارزش اضافی در عرصه کار خانگی را متحقق می سازد.

اگر بخواهیم روند طبقاتی کار در عرصه خانه را مورد ملاحظه قرار دهیم باید به سه وجه و یا سه جنبه متمرکز شویم.

اول، چه کسی از طریق کار خود  کالا و خدمات را تولید می کند. در کار خانگی این زنان هستند که قاعدتا" بخش اصلی کار بدنی در زمینه خرید، پخت و پز، نظافت، نگهداری فرزندان و ... را برای رفاه و رضایت همسر و فرزندان شان انجام می دهند.

دوم، اما در این جا باید نیرویئ وارد شود تا استثمار کار خانگی زنان را یک وظیفه طبیعی ًزن بودنً جلوه دهد.در این عرصه است که نیروهای ایدئولوژیک وارد می شوند برای آن که کار خانگی زن را یک وظیفه طبیعی ناشی از جنسیت زن جلوه داده و متقابلا" چنین وانمود سازند که مرد به خاطر جنسیت خود محق است که محصول کار خانگی زنان در عرصه های گوناگون را تصاحب کند. زن مادر و پاسدار خانه و خانواده و موظف به انجام کار خانگی و برآوردن همه خواسته های مرد خانواده  است و مرد نیزبه مثابه رئیس خانواده حق دارد محصول کار زن را در تصاحب خود در آورد.انتشارگسترده چنین تفکری از طریق رادیو، تلویزیون، کتاب داستان، کتاب کودکان، فیلم های کارتونی، فیلم های بزرگسالان، موسیقی ، اسباب بازی ها، وزرا و کشیشان، تبلیغات، پورنوگرافی و.. جامعه را اشباع می کند و استثمار خانگی زن را به یک هنجار اجتماعی مبدل می سازد.

سوم، و بالاخره سومین وجه روند طبقاتی کار خانگی، مردان  دریافت و توزیع کنندگان کار خانگی زنان می باشند که اغلب استثمار کننده کار زنان هستند. البته فرزندان نیز از جمله دریافت کنندگان کار خانگی زنان هستند اما آن ها قادر به توزیع مجدد این کار مانند مرد خانه نیستند. مرد خانه می تواند از طریق دعوت دوستان، مهمانی دادن و یا آوردن و ساکن کردن پدر و مادر پیر در خانه، کار خانگی زنان را بخشا" توزیع کند. به لحاظ بنیاد های فکری مارکسیستی مرد خانواده نقش استثمار کننده را دارد و از نیروی کار و ارزش اضافی که زن در خانه ایجاد می کند - کار بدنی و عاطفی-  بهره می برد.

نقش بازار کار در کار خانگی زنان

بازار کار آمریکا نقش" امکان ساز" یا زمینه ساز اقتصادی برای کار خانگی زنان را ایفاء میکند. زنان آمریکا فقط 75 درصد حقوقی را دریافت می کنند که،  به ازاء کار برابر، نصیب مردان می شود. به علت پائین بودن درآمد زنان از آنان انتظار می رود که کار خانه داری را نیز در کنار شغل خارج از خانه انجام دهند. زنان بیشتردر مشاغل پاره وقت استخدام می شوند و  زمانی نیز که توسط شرکت های شغل یابی برای کاردائم استخدام می شوند در مشاغل خدماتی مانند پرستاری، نگه داری از سالمندان ، کودکان و آموزش، تدریس در مدارس  ... سازمان می یابند مشاغلی که شبیه کار خانه داری باحقوق بسیار پائین- واغلب بدون بیمه پزشکی و بازنشستگی- می باشد. زنانی نیز که در سطوح عالی مانند مدیریت شاغل هستند مانند همکاران مرد خود قادر به شرکت در سمینارها، کنفراس ها و مسافرت های کاری و ... که موجب ارتقای رتبه کاری آنها می شود نیستند زیرا پس از پایان ساعت کارشان، شیفت بعدی کار، یا کار خانه داری در انتظارشان است.

زنانی که برای نگه داری فرزندان خود شغل خود را ترک کرده  و خانه دار می شوند پس از چند سال مهارت کاری خود را از دست داده و برای بازگشت به بازار کار مشکل پیدا می کنند. زنان آمریکائی که ازدواج نکرده اند درآمدشان از خواهران خود که ازدواج کرده اند، بیشتر بوده و سطح حقوق آن ها 98 درصد حقوقی است که به مردان، در برابر کار مساوی، پرداخت می شود. مقایسه این آمار با حقوق متوسط زنان ازدواج کرده( 75 درصد) نشان می دهد که پای بندی زن به کار خانگی چگونه موقعیت شغلی و اقتصادی او را تنزل می دهد.

مقولات مارکسیستی بدین ترتیب اجازه می دهند که تحلیل طبقاتی در قلمرو زندگی خصوصی از چهارچوب خانه و رابطه خصوصی فراتر رود.مانند هر جائی که ارزش اضافی تولید، تصاحب و توزیع می شود در عرصه کار خانگی نیز قوانین طبقاتی عمل می کنند اما آن ها تنها قوانین حاکم بر کار خانگی نیستند. بدین ترتیب اگر چه آن ها در توضیح کار خانگی بسیار موثر هستند اما نمی توانند تمامی آن چه را که در این عرصه به وقوع می پیوندد در بر گیرند.روندهای طبقاتی در کنار خود روندهای غیرطبقاتی را نیز شکل می دهند که بهره کشی زنان را تحت الشعاع خود قرار می دهند.

الگوی فئودالی خانواده

نقش سنتی زن که کار بدنی و عاطفی در خانه انجام می دهد با چیزی که مارکس آن را روند طبقاتی فئودالی نامیده است، انطباق دارد.مارکس می گوید زنان نیز مانند رعایا( یا دهقانان وابسته به زمین) در قرون وسطی درعرصه کار خانگی ارزش مصرف به وجود می آوردند. همان گونه که رعیت ها  با مالکین زمین به همان شکل نیز زنان با مردان پیمان می بستند که در برابر هم متعهد و وفاداربوده و به وظائف متقابل عمل کنند. اما عملی ساختن این تعهدها  نه دو جانبه بلکه یک خیابان یک طرفه بود. مالکان زمین و مردان، صاحب قدرت اقتصادی و بدنی بوده و نظم و نسق امور را به دلخواه خود دیکته و تحمیل می کردند.

در آمریکا این وضعیت از سالیان1970به خاطر رشد آگاهی فمینیستی به طور پیوسته دچار دگرگونی شد.قوانینی در حمایت از زنان در امر طلاق، علیه خشونت خانوادگی و تجاوز وضع شد. البته علیرغم همه این تغییرات امتیاز فئودالی برای مردان همچنان باقی مانده است. زنان آمریکا در دوران حاملگی و پس از زایمان بسیار آسیب پذیر می باشند. قتل و اِعمال خشونت بر زنان حامله و تازه زا در آمریکا رده دوم قتل ها را تشکیل داده و بسیار شایع می باشد. حداقل هر یک زن از شش زن در آمریکا مورد تجاوز قرار می گیرد.البته این ارقام واقعی نیستند زیرا خیلی از زنان در باره تجاوز صورت گرفته سکوت می کنند. علیرغم آن که تعادل قوا در عرصه خانواده همچنان تغییر می کند و ایدئولوژی توجیه کننده بردگی زنان  دیگر قابل تحمل نمی باشد با این وصف نظام فئودالی در عرصه خانواده هم چنان برقرار است. سه چهارم زنان آمریکا در خارج از خانه شاغل می باشند با این حال  70 درصد کار خانه  و 82 درصد نگه داری فرزندان بعهده آنان میباشد. کارعاطفی نه به رسمیت شناخته شده و نه ارزش گذاری می شود.

 

 الگوی فردی ( باستانی) و کمونیستی خانواده

 

یک مناسبات طبقاتی دیگر درعرصه کارخانگی وجود دارد که با چیزی که مارکس درباره دهقانان خرده پا و مستقل رم باستان می گوید، مطابقت دارد. من آن را مناسبات طبقاتی عهد باستان و یا فردی درعرصه کار خانه می نامم.کار خانگی دراین مناسبات توسط همان فرد به تنهائی یا به همراه فرزندانی که با او زندگی می کنند، انجام می شود

روند طبقاتی دیگر در کار خانگی مناسبات کمونیستی می باشد که در آن کار بدنی و عاطفی خانگی با تقسیم کار بین زوجین مقدماتش چیده شده وانجام و توزیع می شود.این الگو از کارخانگی از آرمان  های فمینیستی می باشد که مشاوران خانواده نیز آن راتوصیه می نمایند. در این نوع از مناسبات بر اساس اصل کمونیستی ًاز هر کس به اندازه توانش و به هر کس به اندازه نیازشً کار خانه میان ذوجین تقسیم می شود

الگوی فاشیستی  -فئودالی خانواده

 

مناسبات نکبت بار جدیدی نیز در کار خانگی پدید آمده  که من آن را مناسبات "فاشیستی - فئودالی" می نامم. اصلاح "فاشیستی - فئودالی" به این علت با این الگو خوانائی دارد زیرا یاد آور روند طبقاتی فئودالی کارخانگی  در دوره هیتلر در آلمان است. زن در بیرون از خانه 8 ساعت کار کرده و پس از بازگشت از کار شغلی باید همه وظایف کار خانه را بر اساس اصول بنیادگرایانه کاتولیکی انجام می داد.

 اما جالب این است که در آمریکا کار خانگی امروز صحنه یک انقلاب طبقاتی می باشد. کار خانگی زنان در آمریکا بر اساس همان الگوی فئودالی که در بالا اشاره کردیم انجام می شد.اما رویای آمریکایی افزایش مداوم دستمزدها در دهه 70 قرن بیستم به پایان رسید. زنان برای جبران کاهش دستمزد شوهرانشان در ابعاد توده ای خانه های خود را ترک کرده و شاغل شدند. این روند خانه و خانواده  را در مسیر یک دگرگونی اساسی قرار داد. بیش از نصف زوج های آمریکایی از هم طلاق گرفتند. اساسا" زنان متقاضی طلاق بودند زیرا دیگر حاضر نبودند هم در بیرون از خانه برای ادامه زندگی کار کنند و هم در خانه مناسبات فئودالی را، که وظایف خانه داری را به عهده آن ها واگذار می کرد، تحمل کنند. بدین ترتیب زنان در روند کار خانگی یک انقلاب طبقاتی تمام عیار را دامن زدند

دگرگونی سریع مناسبات طبقاتی کارخانگی زنان آمریکائی را الگوی فئودالی به الگوی باستانی یا الگوی آزاد فردی دگرگون کرد که در آن زنان یا به صورت تنها و یا با فرزندان خود زندگی می کنند، زندگی خانوادگی  خود و فرزندانشان را اداره می کنند و در عرصه کار خانگی ارزش اضافی را تولید و توزیع می کنند

مناسبات طبقاتی دیگر کارخانگی که اکنون در آمریکا بسیار رایج است  مناسبات کمونیستی می باشد که در آن زوجین کار خانگی بدنی و عاطفی را در بین خود تقسیم می کنند.ارائه آمار درستی از مناسبات کمونیستی در عرصه کار خانگی در آمریکا، به علت فقدان مطالعه آماری، ممکن نیست. اما بر اساس تحقیقاتی که صورت گرفته زندگی جنسی زوجین در این نظام از مناسبات بسیار انسانی تر و والاتر است

در مناسبات خانوادگی فئودالی در آمریکا متاسفانه الگوی ًفاشیستی - فئودالیً نقش مسلط را دارد.در این شکل از الگوی فئودالی خانوادگی، زنان، مانند آلمان دوره نازی ها، درخارج از خانه دارای مشاغل تمام وقت هستند.اما ایدئولوژی نازی نقش زن راً با آشپزخانه، نگه داری فرزندان و کلیسا- (Kinder, Küche, Kirche)- تعریف کرده و کار بیرون از خانه را در مقایسه با کار خانه موقتی و فرعی می دانست که حاصل آن دستمزد بسیار ناچیزی بود که به زنان در کار شغلی تعلق می گرفت. به این ترتیب کارخانگی زنان که شامل خدمات به شوهر و نگهداری کودکان بود وظیفه اصلی آن ها را تشکیل می داد.زنان در آلمان نازی در خارج از خانه حدود شصت ساعت در هفته کار می کردند اما دستمزدی بسیار پائین تر در مقایسه با مردان به آن ها تعلق می گرفت. توجیه ایدئولوژیک برای عدم برابری دستمزدها این بود که اصولا" زنان از نظر بیولوژیک از چنان ساختاری برخوردارند که باید برای مردان خدمات کار خانگی، عاطفی و جنسی ارائه کنند.بسیاری از کلیساهای بنیادگرا در امریکا صریحا" خود را طرفدار نظرگاه های باتیستی(1) درباره سروری مردان و کهتری زنان می دانند. همان گونه که کلیسای کاتولیک نیز همین درک از رابطه مرد و زن را در شمار اصول خود می داند. بر اساس این نظرگاه زن باید تابع مرد بوده و وظیفه اش کار در خانه و خدمت به شوهر باشد

ایالت های جنوبی و غرب میانه آمریکا مرکز تمرکز رای دهندگان بنیادگرای مذهبی می باشد که مدافع ساختارهای خانواده گی ًفئودالی فاشیستیً هستند.آنها درانتخابات سال 2008 از کاندیداتوری ً ًمک کین- پالین McCain/Palin(حمایت می کردند. این ایالت ها به ًایالت های سرخً " معروفند، بیشترین خانواده ها بر اساس مناسبات فئودالی  این ایالت ها زندگی می کنند، از نظر اعتقادات مذهبی طلاق را مردود می شمارند اما ریشخند تاریخ آن است که در همین ایالت ها  نرخ طلاق از هر جای دیگر آمریکا بیشتر است.

ساختار فئودالی خانواده در آمریکا دچار دگرگونی طبقاتی انقلابی است. بیش از نیمی از زوجین در   روند جدایی یا مرحله پایانی طلاق در دادگاه ها قرار داشته و تعداد زیادی نیز به صورت غیررسمی از هم  جدا شده اند. امروزه دیگر تعداد کمی ازدواج می کنند. و بدین ترتیب مناسبات حاکم بر روابط خانوادگی به سوی مناسبات طبقاتی  فردی یا عهد باستان سوق پیدا می کند که خود به معنای دگرگونی طبقاتی قابل توجه در عرصه مناسبات خانوادگی در آمریکا می باشد.چند درخواست مهم مرز طرفداران الگوی خانوادگی فردی( باستانی) و کمونیستی را از الگوی فئودالی و  فئودالی- فاشیستی جدا می سازد که عبارتند از:

- حق سقط جنین

-  مهد کودک  با کیفیت با مربیان آموزش دیده و برنامه های سرگرمی بعداز ظهرها برای کودکان

- بیمه بهداشت و درمان فراگیر و مجانی

- به رسمیت شناختن حقوق همجنس گرایان

در هر چهار عرصه بالا مبارزه حاد طبقاتی و جنسیتی در جریان است. مخالفت نیروهای راست گرا و   مذهبی با سقط جنین، خدمات با کیفیت برای نگهداری کودکان و بیمه بهداشت فراگیر و مجانی از آن جا ناشی می شود که آن ها معتقدند سرشت بیولوژیک زن او را برای به دنیا آوردن فرزند، کارخانگی بدنی و عاطفی مجانی و پرستاری اعضای بیمار خانواده، آفریده است. مخالفت با همجنس گرائی نیز درست در همین اعتقاد ریشه دارد که خدا هر یک از دو موجود مرد و زن را بهر کاری آفریده است.

در آمریکا و در آلمان به ظاهر نظام فئودالی حاکم نیست اما مناسبات کارخانگی همچنان بازتاب مناسبات فئودالی است. در آمریکا سه چهارم زنان جذب بازار کار سرمایه داری شده اند با این وصف70 درصد کار خانگی و 82 درصد کار نگه داری فرزندان به عهده زنان می باشد. حاکمیت مناسبات فئودالی در عرصه خانواده در آمریکا و آلمان واقعیتی غیر قابل کتمان است.

کدام مطالبات برای جنبش زنان !

نیروهای چپ باید درخواست های مشخصی رابرای حل این مشکل ارائه دهند.

برخی از پیشنهادها ئی که  در زیر می آید شاید بتواند استثمار زنان در کار خانگی را کاهش دهند:

- راه اندازی های رستوران های ارزان قیمت خانوادگی( بسیاری عقیده دارند که خانواده ها از رستوان های کمونی- یا محلی- استقبال نخواهند کرد اما ًمک دونالدً با فروش شش بیلیون هامبرگر به ویژه برای خانواده ها جاذبه برانگیز است زیرا برای کودکان محل بازی مجانی تدارک دیده و غداهای ارزان و دوست داشتنی برای کودکان عرضه می کند) .

- ایجاد امکانات برای آن که غذای سالم با مواد غذایی مکفی را بتوان خرید و به خانه برد

- ارائه یارانه برای راه اندازی خدمات نظافت و شستشوی لباس.

- نگه داری فرزندان به سبک فرانسوی ( نگه داری مجانی کودکان با مربیان آموزش دیده از سه سالگی به بعد و تعلق گرفتن کمک دولتی برای نگه داری کودکان از بدو تولد) .

- راه اندازی مراکز مجانی و حرفه ای هنری، ورزشی ، آموزشی و تفریحی.

پیشنهاد های زیر می تواند فشار کار عاطفی زنان را کاهش دهد: 

- به رسمیت شناختن و برجسته ساختن  توانائی ها و زحماتی که لازمه پاسخ به نیازهای احساسی دیگران در عرصه کار عاطفی است،

- اختصاص دادن درآمد ویژه برای کارهائی که علاوه بر کار بدنی به کار عاطفی ملازم با آن نیاز  دارد.  بدین ترتیب خدمات عاطفی به طور قابل ملاحظه ای سهم خود را در درآمد افرادی که آن را انجام می دهند، ظاهر ساخته و شامل مشاغلی مانند خدمات اجتماعی، نگه داری و آموزش کودکان و کودکان بین پنج تا هشت سال، کارکنان رستوان ها و هتل ها ، سکرترها، پرستاران، بهیاران ... و همه کارهائی از این دست- که در آمریکا معمولا" توسط زنان انجام گرفته - و پائین ترین دستمزدها به آن ها تعلق می گیرد، خواهد شد.

- ایجاد انگیزه مادی برای شاغلان در بخش خدمات به طوری که به هر بخش از کار آن ها،  به ویژه کار عاطفی انجام شده برای مشتریان،  دستمزد لازم تعلق گیرد. شاغلانی که کار عاطفی انجام می دهند برای کارشان دستمزد اضافی دریافت خواهند کرد که متناسب با کارعاطفی انجام شده توسط آن ها خواهد بود.   

- ایجاد مراکز مشاوره مجانی برای زوج ها و خانواده هایی که در آن درک نیازهای احساسی دیگران  و ارزش گذاری کار عاطفی برای پاسخ دادن به این نیازها، آموزش داده می شود.  

- گسترش همه انواع خودیاری ها  مانند برنامه هائی که برای کمک و خودیاری معتادین به الکل،   قمار، قربانیان تجاوز و... وجود دارد... باید درباره علل وجود سرکوب و عادات خودکامگی و آن دسته از صنایعی که از این عادات بهره بردای می کنند، روشنگری لازم را انجام داد.

- به رسمیت شناخته شدن صدمات عاطفی ناشی از مناسبات خانواده گی خودکامه که برمبنای استثمار سرمایه دارانه و فئودالی کار خانگی بنا شده اند.

بخش دیگری از برنامه حزبی چپ می تواند شامل موارد زیر باشد:

- پایان دادن به تبعیض جنسی در همه عرصه های کار- اعم از کار شغلی و کارِ خانه.

- برابری دستمزد میان زنان و مردان.

- پایان دادن به تبعیض شغلی برای همه زنان بویژه برای مادران در بازار کار.

- حمایت مادران تنها و کمک برای آموزش و برنامه های تفریحی و مسافرت دسته جمعی کودکان آنان.

- شناخت حقوق کامل برای همجنس گرایان.

-  آموزش کنترل خانواده بویژه از سالیان اولیه دبستان .نمونه کشورهای اسکاندیناوی در این خصوص بسیار جالب است که در آن ها برنامه ًکنترل خانواده به صورت همه جانبه و فراگیرً از همان سالیان اول دبستان شروع شده و به صورت مرحله ای تا پایان دبیرستان آموزش داده می شود.   

- ایجاد امکانات آموزشی مجانی برای همه سنین  و برای تمام طول عمر. فرزندان و بزرگسالان در می یابند که چگونه بحران مناسباتی رابا احترام و مراعات همدیگر حل و فصل کرده و راه هایی برای ایجاد یک مناسبات متقابل عاطفی، میان خود اعم از کودک و بزرگ سال، ایجاد کنند. این نوع تدبیرات اجازه خواهد داد تا بنیادها و استراتژی های همه جانبه ای برای ایجاد مناسبات عاطفی برابر و کمونیستی پایه ریزی شود.

کوتاه سخن: چپ باید بلادرنگ گفتمان و ارزش گذاری کار خانگی بدنی و عاطفی زنان را تکامل بخشد. روشنگری برای آگاهی عموم از جایگاه کار زنان می تواند گام مهمی برای بهبود موقعیت زنان در خانه و محل کار شود. تحلیل طبقاتی ارائه شده در این نوشته می تواند به شکل گیری گفتمان و ارزش گذاری کار زنان، که به طور سنتی غیرقابل رویت باقی مانده است، یاری رساند.

___________________________________________________________________

این مقاله از مجموع مقالات کتاب ًنامه هائی از دور : ًدرخواست های یک پروژه فمینیستی در دوره حاضرً   انتخاب شده است. ویراستار این کتاب ًفریگا هاوگً فمینست- سوسیالست سرشناس آلمانی است.

Frigga Haug (Hg.):Briefe aus der Ferne

 Anforderungen an ein feministisches Projekt heute

زیرنویس!

(1)- "کنواسیون بابتیست جنوبی" Southern Baptist Convention (SBC)1- بزرگترین تشکل پرتستان ها در آمریکا با شانزده میلیون عضو می باشد که پس از کلیسای کاتولیک پرطرفدار ترین کلیسای آمریکا می باشد.

 

******************************************************

مطالب ترجمه شده دیگر درباره فمینیسم سوسیالیستی

 1- فمینیسم سوسیالیستی چیست، نوشته:  باربارا اهرن رایک، ترجمه آزاده ارفع

http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1028&Id=69&pgn=48

2- پروژه سوسیال فمینیستی، نوشته :  نانسی هولمستروم، ترجمه آزاده ارفع

http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1037&Id=17&pgn=3

3- برای گنجاندن دستور کار فمینیستی در برنامه های چپ، نوشته: سینتیا کوک بورن، ترجمه آزاده ارفع

http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1059&Id=292&pgn=

 

 

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©