Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴ برابر با  ۲۳ نوامبر ۲۰۱۵
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴  برابر با ۲۳ نوامبر ۲۰۱۵
آک پارتی از حضور در زمین محکم تا حرکت بر روی پوسته ای لرزان

آک پارتی از حضور در زمین محکم تا حرکت بر روی پوسته ای لرزان

(نگاهی تحلیلی به انتخابات اخیر ترکیه)

 

 

مهدی حمیدی شفیق

 

نقشه پراکندگی آراء در ترکیه را نگاه کنید تا متوجه شوید که چرا آک پارتی را می توان یک حزب واقعی خواند و سه حزب دیگر را نه؟! این جغرافیای پراکندگی آراء نشان می دهد که آک پارتی تقریبا در تمام خاک ترکیه پایگاه اجتماعی مستحکم و قابل توجه ی دارد به جز در چند استان کردنشین که به صورت طبیعی- به خاطر ماهیت این حزب که براساس مسئله کرد تشکیل شده است- رای خود را به H.D.P اختصاص داده اند و  مناطق ساحلی ترکیه که به صورت سنتی قلعه تسخیر ناپذیر C.H.P است- کناره های غربی ترکیه که سکولاریسم در آن نهادینه شده است- اردوغان چندین بار به کنایه و تمسخر در پاسخ به انتقادات کمال قیلچداراوغلو رهبر حزب C.H.P  از آک پارتی، این حزب را حزب ساحلی خوانده بود. در واقع آک پارتی تنها جریان سیاسی کنونی ترکیه است که سیمای حزبی واقعی و سراسری را دارد. برخلاف تصویرسازی های غیرواقعی از آک پارتی در رسانه های فارسی زبان، این حزب در میان مردم عادی از پایگاه بسیار خوبی برخوردار است؛ چرا که آک پارتی سیاستهایی را پی گرفته که اکثریت جامعه ترکیه خواهان آن است و در این زمینه بخصوص توسعه اقتصادی کارنامه این حزب نسبتا درخشان است.

آک پارتی در سال ۲۰۰۱ تاسیس شد و در اولین انتخابات پارلمانی در سال ۲۰۰۲ توانست پیروز شود و وارد مجلس شود. عنوان اصلی حزب Adalet ve Kalkınma Partisi  یا همان AKP است که در زبان فارسی به حزب عدالت و توسعه معروف است. نکته مهم و بامسما در نام اختصاری این حزب اشاره به واژه “آک” است که در زبان ترکی به معنای سفید، پاک و سالم است و بنیانگذاران حزب با تاکید بر این عنوان به طور غیرمستقیم بر ناپاکی و فساد دیگر احزاب سیاسی اشاره داشتند. آک پارتی نماینده بورژوازی نوظهور مسلمان ترکیه است که با نام ببرهای آناتولی شناخته می شوند، این بورژوازی نوظهور از دل سیاستهای نوسازی اقتصادی توروگوت اوزال بیرون آمده و حالا تبدیل به یکی از اصلی ترین حامیان آک پارتی شده است. تورگوت اوزال با پیاده سازی الگوی اقتصاد بازار زمینه ظهور این نیروی تاثیرگذار در عرصه اقتصادی ترکیه را فراهم آورد و بنابراین این سرمایه داران نوظهور مسلمان، محافظه کار، دارای تحصیلات عالیه و در زمینه تجارت و صنعت موفق، حامی سیاست های باز اقتصادی هستند و در رقابت با سرمایه داران سکولار و حامی کمالیسم در استانبول، بنیان های پیروزی آک پارتی را فرهم آوردند.

گفتمان این حزب از دل جنبش فتح الله گولن – معروف ترین چهره روشنفکری دینی ترکیه در دوران معاصر- بیرون آمده است. گولن بی شک از قدرتمندترین و تاثیرگذارترین مردان کنونی سپهر سیاسی ترکیه است که برای رسیدن به این جایگاه راه زیادی را پیموده است. آغاز فعالیتهای مذهبی گولن با نهضت نورچولار (نورچی ها) که جریانی اسلام گرا و ملهم از اندیشه های شیخ سعیدنورسی یکی از مهم ترین نواندیشان دینی ترکیه است؛ بود. اما در اوایل دهه ۷۰ از این نهضت جدا شد، تا براساس استراتژی جدید خود بنیانگذار نهضت جدیدی باشد. گولن در این زمان متوجه شده بود که نظام سیاسی حاکم در ترکیه که یک نظام سیاسی مبتی بر اصول لائیسیته بود تا چه اندازه نسبت به “سیاسی شدن” اسلام حساس است، سیاست را رها کرد تا پروژه بازسازی اندیشه دینی را در جامعه پی بگیرد. گولن برای سازماندهی مدل مطلوب خود از اسلام به دنبال نهادسازی رفت. وی با راه اندزی سرویس “خدمت عمومی و آموزشی به همه مردم” یا همان جنبش حیزمت- خدمت- که به عنوان جنبش گولن مطرح است، توانست موفقیت های زیادی را به دست بیاورد. گولن مدافع تبدیل اسلام به سرمایه ای برای تحولات اجتماعی است. مهم ترین ارکان جنبش گولن را موسسات آموزشی مدرن و جمعیت های اوقاف و خیریه تشکیل می دهند و در کنار آن وی مالک چندین کانال تلویزیونی، ایستگاه رادیویی، نشریه، مجله و روزنامه معتبر و پرتیراژ در ترکیه و حتی یک بانک است و طرفداران وی علاوه بر فعالیت های چشمگیر اجتماعی، اکنون در همه ارکان قدرت نفوذ زیادی دارند. مردان گولن علاوه بر کابینه دولت، در سازمان اطلاعاتی ترکیه (میت)، در پلیس و ارتش، محاکم قضایی، صنایع، شهرداری ها و حتی در ترکیب درین دوولت (دولت در سایه) از نفوذ زیادی برخوردارند.

گولن از سال ۱۹۹۸ در آمریکا ساکن است، اما وی علاوه براینکه یکی از تاثیرگذارترین افراد در سپهر سیاسی این کشور به شمار می آید، در کنار آن با توجه به احداث مدارس فراوان، مساجد، شرکت های تجاری، جمعیت های خیریه و اوقاف در ۵ قاره جهان به خصوص در آفریقا، آسیا- آسیای میانه-، اروپا و آمریکا، جنبش گولن به عنوان یکی از متنفذترین جریان های اسلامی در کل جهان شناخته می شود. در سال ۲۰۰۴ عبدالله گول وزیر امورخارچه ترکیه و یکی از کسانی که متهم به ارتباط نزدیک با فتح الله گولن است، طی بخشنامه ای به سفارت های ترکیه در اقصی نقاط جهان دستور داد تا در سطح دولتی با مدارس گولن همکاری و از آنها حمایت کنند. در این تاریخ گروه فتح الله گولن در ترکیه یک دانشگاه، ۱۱۲ دبیرستان، ۱۲۲ دبستان ، ۱۲ پیش دبستانی ، ۲۶۳آموزشکده ، ۶۳۹ خوابگاه دانشجویی و دانش آموزی را در اختیار داشت. جماعت فتح الله گولن همچنین یکصد وقف، ۷۳ انجمن و ۴۷۳ شرکت دراختیار دارد. هر سال نزدیک به ۱،۵ تا ۲ میلیون دانش آموز یعنی از هر ۴ دانش آموز یک نفر درمدارس فتح الله گولن آموزش می بینند. برخی از گمانه زنی جدی حاکی از آن است که فتح الله گولن بیش از ۱۰۰۰ مدرسه در بیش از ۱۳۰ کشور جهان داشته باشد و در ترکیه بیش از ۱۰ میلیون هوادار در داخل ترکیه داشته باشد که عمدتا از روزنامه نگاران، سیاستمدران، نظامیان، صاحبان صنایع، دانشجویان و افراد تحصیل کرده می باشند. با توجه به تاکید گولن بر کسب اندیشه های مدرن و فعالیت های اقتصادی، بر طبق برخی از آمار گفته می شود بیش از ۹۵ درصد اعضاء فدراسیون تجار و صنعت گرات ترکیه از حامیان گولن هستند. فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی جنبش گولن در ترکیه، در کشورهای عربی، آسیای میانه و شمال آفریقا و به یک معنا جهان اسلام، علاوه بر کسب وجهه مثبت برای ترکیه، زمینه سرمایه گذاری های تجاری و اقتصادی را هم برای این قدرت نوظهور فراهم آورده است.

مدارس و موسسات تحت حمایت جنبش گولن از کیفیت آموزشی بالایی برخوردارند و با اینکه سکولار هستند، اما معلمان این مدارس به عنوان الگو از رفتارهای غیرذهبی برحذر داشته می شوند. در همه این مدارس آموزش به زبان انگلیسی است و یکی از مشخصه های بارز فارغ التحصیلان این مدارس، تسلط آنها به زبان انگلیسی است. بررسی های جدید نشان می دهد هواداران این جنبش بین ۱۵ تا ۲۰ درصد از درآمدهای خود را در اختیار نهادهای وابسته به این جنبش قرار می دهند. در یکی از اسناد مهم که توسط ویکی لیکس فاش شد، جیمز جفری سفیر سابق آمریکا در ترکیه در سال ۲۰۰۹ طی گزارش محرمانه از قدرت یابی روز افروز گولن در ترکیه اظهار نگرانی می کند و رهبران حزب عدالت و توسعه را عروسک های خیمه شب بازی گولن می داند که سیاست های ضدآمریکایی و ضداسرائیلی دیکته شده توسط وی را به مرحله اجراء در می آورد. وی در این گزارش از تعداد بالای مدارس گولن در کشورهای مسلمان اظهار نگرانی می کند و گولن را به عنوان خطرناک ترین چهره اسلام گرا معرفی می کند که هواداران وی پس از پیروزی حزب عدالت و توسعه در همه ارکان قدرت و به خصوص در ساختار پلیس ترکیه از نفوذ زیادی برخوردار هستند و با توجه به فعالیت های تبلیغی گسترده در کشورهای مسلمان تبدیل به تاثیرگذارترین جنبش اسلام گرا در منطقه شده است، که در آینده نزدیک می تواند هژمونی آمریکا را در مورد تهدید قرار دهد. جیمز جفری تعداد مدارس شناخته شده گولن در آمریکا را هم ۱۴۰ مورد عنوان می کند و از سرمایه مالی ۲۵ میلیارد دلاری در حساب های بین المللی گولن پرده برمی دارد.

همچنین در سال ۲۰۰۹ مجله معروف نیوزویک گزارش داد که افراد جنبش، مدارس بسیاری را در نقاط مختلف دنیا اداره می‌کنند که بیش از ۲میلیون دانش آموز را تربیت کرده که بسیاری از آنها از بورس کامل تحصیلی از سوی بنیاد گولن برخوردار بودند. هفته نامه اکونومیست نیز در شماره۸ مارس ۲۰۰۸ خود با اعلام اینکه جنبش گولن از نگاه غرب یک جنبش مطبوع بوده و مورد حمایت است، به گولن هشدار داد که این تاییدها و تمجیدها به معنی آن نیست که تمامی دولت‌های غربی اتوماتیک وار ادعاهای او مبنی بر «میانه روی اسلامی» را می‌پذیرند. چنان که فعالیتهای فتح الله گولن (تاسیس مدارس و دانشگاه) در روسیه و ازبکستان ممنوع شده و هلند نیز با توجه به خطرات نهضت گولن، پرداخت کمک به مدارس گروه گولن را متوقف کرد، اما در میان این نگرانیهای عمیق، فتح الله گولن از حامیان زیادی در کشور آمریکا برخوردار است.

گراهام فولر مامور سازمان سیا یکی از این افراد است که در دهه ۸۰ م مسئول سازماندهی جهادی های اسلام گرا در عربستان، پاکستان و افغانستان و سایر کشورهای اسلامی و آموزشش چریکی آنها برای اعزام به افغانستان برای مقابله با اتحماد جماهیر شوروی بود و با توجه به سابقه حضور طولانی مدت در منطقه خاورمیانه شناخت خوبی از جوامع مسلمان دارد. وی پس از فروپاشی شوروی متوجه می شود که استراتزی آمریکا برای حمایت از دولت های اقتدارگرا و سکولار محکوم به شکست است و باعث تقویت بنیادگرایی دینی و به عاملی برای تهدید منافع جهان غرب بدل خواهد شد، بنابراین برای ارائه آلترناتیو مطمئن متوجه تفاسیر میانه رو و لیبرال از اسلام می شود که یکی از آنها اندیشه گولن است.

فولر که در ایران با کتاب “قبله عالم، ژئوپولتیک ایران” شناخته می شود، از معماران اصلی بازسازی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه است، که در آن حمایت از احزاب و جنبش های اسلام گرای میانه رو و تشکیل کشور کردستان مستقل از اصول اساسی آن به شمار می آید. وی در کتاب “جهانی بدون اسلام” برای حل مشکل رویارویی غرب و اسلام راهکارهایی را از جمله، عقب نشینی نظامی از همه کشورهای مسلمان، حل عادلانه مسئله فلسطین، پرهیز از نقض حاکمیت ملی کشورهای مسلمان به بهانه مبارزه با تروریسم و پذیرش حضور دموکراتیک اسلام گرایان در قدرت را پیشنهاد می کند و در این راستا وی عقیده دارد که باید دولت آمریکا از تمام امکانات خود برای حمایت از آک پارتی برای تبدیل ترکیه به یک جامعه مسلمان، مدرت و دموکراتیک استفاده کند، تا با موفقیت آن، این الگو مورد استفاده دیگر کشورهای مسلمان هم قرار بگیرد.

گراهام فولر درسال ۱۹۸۹گزارشی به پنتاگون ارائه کرد و در طرح اجرایی خود تاکید نمود که:” اگر مدل آزمایشی ترکیه موفق شود اسلامگرایان سیاسی بجای اعمال روش قدرت سخت برای کسب حاکمیت بصورت دمکراتیک به بخشی از حاکمیت دولت تبدیل و حکومت تشکیل می دهند، در آن صورت ترکیه درمنطقه به یک مدل نمونه وجایگزین مدل ایران تبدیل خواهد شد. درصورتی که این طرح شکست بخورد، بر سایر کشورهای اسلامی نظیر مصر که تلاش می کنند، نیروهای اسلامی میانه رو را از طریق انتخابات و مجالس وارد صحنه سیاسی کنند تاثیر منفی خواهد داشت. فولر در مورد جنبش گولن می نویسد: “نهضت نور سابقه ۷۰ ساله دارد و به فعالیت خود ادامه می دهد. درحال حاضر گسترده ترین تشکل دینی در ترکیه و همچنین یکی از ذی نفوذترین تشکل در جهان است . فتح الله گولن ، بخش بزرگی از توان نهضت خود را درراستای دیدگاه بین المللی خود و با تکیه بر آموزه های معنوی برای مدرنیزه کردن اسلام و تاسیس مدارس و سازماندهی گروهها و آموزش نیروها اختصاص داده است. موسسه آمریکایی رند (RAND) در گزارش سال ۲۰۰۷ خود درباره این مسلمانان میانه رو می نویسد: “این مسلمانان حامی دموکراسی، شایسته حمایت آمریکا هستند. حمایت از دموکراسی نیز به معنای مخالفت با مفهوم دولت اسلامی است. باید دید چه کسانی خواهان اجرای قانون شریعت هستند. تفاسیر محافظه کارانه از شریعت با دموکراسی و حقوق بشر پذیرفته شده از سوی جامعه بین المللی سازگاری ندارد. در نبرد ضداسلام رادیکال، مسلمانان میانه رو، لیبرال و سکولار با ارزش های منطبق با ارزش های جهانی که اساس تمامی جوامع لیبرال و مدرن هستند، شرکای بالقوه غرب خواهند بود.” آمریکا از سال ۱۹۸۹ م حمایت های خود را از جنبش گولن برای تبدیل نظام لائیک ترکیه به یک نظام سیاسی مبتنی بر اسلام میانه رو آغاز کرده است و برهمین اساس در سال ۲۰۰۸ هم FORIEIGN POLIEY ارگان انتشاراتی شورای روابط خارجی آمریکا (CFR) در لیست صد روشنفکر برتر جهان، نام فتح الله گولن را در ردیف اول قرار داد.

تحت تاثیر فعالیت های اجتماعی و فرهنگی این جنبش، شبکه های اجتماعی گسترده مردمی در حمایت از آک پارتی به وجود آمد، که با حمایت ببرهای آناتولی منجر به پیروزی تاریخ ساز این حزب در انتخابات سال ۲۰۰۲ شد. البته به غیر از این موارد، بسیاری از کادرهای مجرب آک پارتی دست پرورده مدارس و موسسات آموزشی گولن هستند و تحت تاثیر افکار و بینش های سیاسی وی قرار دارند. اما بدون شک مهم ترین مولفه جنبش گولن در گفتمان سیاسی آک پارتی مفهوم حیزمت یا همان خدمت است که یکی از ارکان اصلی اندیشه سیاسی گولن را تشکیل می دهد؛ در واقع بدون این مفوم رمزگشایی از ماهیت آک پارتی غیرممکن است. البته مفهوم کلیدی خدمت- ارائه خدمات اجتماعی به نام اسلام- کلیدواژه فهم احزاب و جریانهای اسلام گرا در تاریخ معاصر ترکیه است که در گفتمان سیاسی آک پارتی به بهترین شکل ممکن نمود پیدا می کند. به باور اردوغان آک پارتی مدافع ایدئولوژی خاصی نیست و باید به جای دنباله روی از آرمان های بزرگ سیاسی به فکر خدمت و عمل باشد. این بینش سیاسی عمیقا محافظه کارانه که ریشه های اسلامی دارد، در قالب مفهوم خدمت پی ریزی می شود و به عنوان رسالت اصلی حزب شناخته می شود. این بینش سیاسی آک پارتی محصول نقش تاثیرگذار و مثبت جنبش گولن در سپهر اجتماعی ترکیه و تجربه سیاسی نسبتا موفق جنبش میللی گوروش و فلسفه شهرداریهای حزب رفاه به رهبری نجم الدین اربکان با عنوان “شهرداری اجتماعی” بود.

اما نقطه ورود جدی رهبر کنونی آک پارتی یعنی رجب طیب اردوغان به دنیای سیاست با نجم الدین اربکان رقم خورد، وی با جنبش میللی حرکت، میللی گوروش اولین تجربه خود را در دنیای سیاست کسب کرد و پس از آن با حزب رفاه برای اولین بار وارد قدرت شد که پایان آن برای اردوغان یک تراژدی تلخ و صدالبته آموزنده بود. حزب رفاه در سال ۱۹۹۵ پس از کسب پیروزی در انتخابات پارلمانی و کسب بیشترین آراء برای تشکیل دولت با تانسو چیللر به توافق رسید و اربکان نخست وزیر ترکیه شد. اما شکافهای داخلی حزب بین محافظه کاران که معتقد به اتخاذ خط مشی معتدل و آشتی جویانه و همکاری با حامیان سکولاریسم و تندروهایی که با اعمال و اقدامات خود بر آتش اختلافات می افزودند؛ روز به روز بیشتر می شد و در نهایت با افزایش فشار نظامیان به دولت و شکست برنامه های اقتصادی دولت، اربکان تسلیم طیف اسلام گرایان رادیکال داخل حزب شد تا اینگونه آخرین کودتای نظامی در ترکیه درسال ۱۹۹۷ رقم بخورد؛ پس از آن هم، حزب رفاه غیرقانونی اعلام شد و اردوغان از شهرداری استانبول مستقیما روانه زندان شد. بعد از تعطیلی حزب رفاه به دستور دادگاه قانون اساسی ترکیه به خاطر نقض اصول سکولاریسم در سال ۱۹۹۷ م، اربکان حزب فضیلت را تشکیل داد و در انتخابات مجلس در سال ۱۹۹ موفق شد که به مجلس هم راه پیدا کند. نطفه های شکل گیری آک پارتی که در رحم احزاب سیاسی تحت رهبری اربکان در حال رشد و نمو بود، در این حزب به زمان زایمان رسید. فراکسیون نسل جدید و مدرن اسلام گرایان در برابر نسل سنتی به صف آرایی جدی پرداختند، آنها منتقد افکار و رویه های سنتی اربکان بودند و در سال ۲۰۰۱ دو گروه انشعابی از حزب جدا شد که طیف نخبگان مدرن و اصلاح طلب به رهبری عبدالله گول آک پاری را تشکیل داد.

از نگاه این نخبگان نوظهور سیاسی یکی از دلایل شکست احزاب اسلام گرا به رهبری نجم الدین اربکان، تفسیر نادرست آنها از اسلام به عنوان برنامه ای سیاسی بود، بنابراین آنها ضمن پذیرش اصول کلی نظام حاکم ترکیه اسلام را نه به عنوان برنامه ای سیاسی که به عنوان یکی از ارکان اصلی هویت اجتماعی ترکیه مطرح کردند و با توجه به بیم و ترس همیشگی آنها از کودتا، همواره از اینکه به عنوان حزبی اسلام گرا معرفی شوند، طفره رفته اند. رهبران این حزب اگرچه خود را دمکرات محافظه کار می نامند، اما به تعبیر بهتر باید آنها را محافظه کار مسلمان خواند و اکنون پس از ۱۳ سال اقتدار کارنامه آنها در افزایش شاخص های توسعه، رفاه و امنیت در ترکیه قابل توجه است. همچنین در طول دوران اقتدار این حزب قدرت منطقه ای و جهانی ترکیه نیز افزایش یافته است. رشد چشمگیر اقتصادی ترکیه در سالهای زمامداری آک پارتی و افزایش هژمونی این کشور در میان کشورهای مسلمان و آسیای میانه که براساس تئوری داووداوغلو- نئوعثمانیسم- همگی در سایه برنامه های ریزهای دقیق سران این حزب به دست آمده است. البته آنها مسیر انگشت اشاره آتاترک را از غرب به سمت شرق عوض نکرده اند، بلکه در پی آن هستند که با افزایش قدرت اقتصادی و نفوذ خود در منطقه خاورمیانه و آسیای میانه وارد کلوب قدرتمندان جهان شوند. همه این برنامه ریزهای استراتژیک در جهت تحقق یک چشم انداز بلندپروازانه است تا ترکیه در سال ۲۰۲۳ وارد کلوب قدرتمندان جهان شود. اردوغان برای تحقق این آرزو اصلا دوست ندارد، کسی بر سر راه ترن سریع السیر توسعه ترکیه قرار بگیرد و همه موانع موجود را اقتداگرایانه از پیش رو برمی دارد.

آک پارتی منادی توسعه گرایی است و از مدل توسعه اقتدارگرایانه تبعیت می کند. البته ماهیت و قدرت نیروهای مخالف اردوغان هم در گرایش آک پارتی به سمت اقتدارگرایی بی تاثیر نبوده است. ارتش، دادگاه قانون اساسی و مردان در سایه اما بانفوذ و پرقدرت دولت موازی (درین دوولت) از اصلی ترین موانع سرراه آک پارتی بودند که اردوغان برای مقابله با آنها نمی توانست تنها به راه های دمکراتیک بسنده کند. کاهش قدرت نظامیان در ترکیه ای که ۴ بار کودتای نظامی را تجربه کرده است؛ شاید به مذاق سکولاریست های دوآتیشه و کمالیست های کهنه کار خوش نیاید، اما نباید از این نکته غافل بود که این کاهش اقتدار ارتش در تحلیل نهایی به نفع تحکیم دموکراسی در ترکیه خواهد بود. آک پارتی همچنان که در سیاست داخلی اقتدارگرایانه عمل می کند، در سیاست خارجی تابع اصول رئالیسم است و عملگرایانه ظاهر می شود، آنها در مورد اقتصاد به بازار آزاد اعتقاد دارند و در جامعه مروج ارزش های محافظه کارانه هستند و از هویت مسلمان و مدرن ترکیه دفاع می کنند. آک پارتی دیگر چندان مثل سالهای ابتدایی تاسیس خود “آک” نیست و پرونده های فساد مالی برای اعضاء ارشد این حزب هم گشوده شده است. این حزب در سالهای اخیر اشتباهات زیادی را هم در حوزه سیاست داخلی و هم در حوزه سیاست خارجی، مرتکب شده که از خوش بینیهای فزاینده به آن کاسته است، اما در هر حال آک پارتی آغازگر عصری نوین در تاریخ ترکیه مدرن است. اردوغانیسم فصل پایان کمالیسم است؛ اردوغان جا پای آتاتورک گذاشته است، او توسعه گرا و اقتدارگراست، فقط اینکه نه به سکولاریسم اعتقاد دارد و نه مدافع آن نوع از ملی گرایی است که آتاتورک مبلغ آن بود و اعتقاد دارد که برای توسعه ترکیه باید دو عنصر مذهب و قومیت هم در هویت ترکیه مدرن ملحوظ شود.

البته این را هم باید گفت که این حزب، خاطره نه چندان خوش دوره های بی ثباتی سیاسی ترکیه، تشکیل دولت های ائتلافی ضعیف و ناکارآمد، تورم و رکودهای اقتصادی سرسام آور، فسادهای گسترده مالی و ضعف در دیپلوماسی بین المللی را پشت سرگذاشته است، شاید برای طیف قیلی از روشنفکران که با عینکهای مخصوص خود جامعه ترکیه را تجزیه و تحلیل می کند، این مسایل چندان حائز اهمیت نباشد، اما برای بیشتر مردم عادی ثبات سیاسی، امنیت و رفاه مهم ترین مولفه در تصمیم گیری های سیاسی اشان است. در این میان، نباید از نظر دور داشت که آک پارتی در طی چند سال اخیر روند نزولی داشته و از میزان موفقیت های اقتصادی و سیاسی دولت به میزان زیادی کاسته شده است. دولت در برخورد با مخالفین و منتقدین سیاست های آک پارتی اغماض به خرج نمی دهد و بسیار خشن عمل می کند و رفتار انحصارگرایانه و تمامیت خواهانه آن حتی باعث شده تا بسیاری همراهان و حامیان اصلی اردوغان در کسوت مخالفین وی دربیایند، که مهم ترین آنها بی شک فتح الله گولن است. از زمانی که این دو همراه و متحد سابق در مقابل هم قرار گرفته اند، گولن تلاش زیادی انجام داده تا زمینه های شکست اردوغان را در صحنه سیاسی ترکیه رقم بزند و به عقیده اردوغان در پشت سر بسیاری از بحران های سیاسی یک سال اخیر ردپای گولن به وضوح دیده می شود، و این درگیری ها به جایی رسیده است که دولت مجبور به دستگیری و تصفیه بسیاری از طرفداران گولن شده است. در داخل حزب هم، سرانجام زوج اردوغان- گول به جدایی رسیده است، البته اردوغان که حتی در داخل حزب هم از اتوریته بالایی برخوردار است از چندسال پیش زمینه های حذف عبدالله گول را رقم زده بود. در این میان، برخی دیگر از اعضاء ارشد آک پارتی نظیر بولنت آرینج همصدا با گول در اعتراض به مشی اقتداگرایانه اردوغان در اوج تبلیغات انتخباتی اختلاف نظر با وی را علنی کردند و از لزوم تاسیس یک حزب جدید که از اتوریته اردوغان در امان باشد، سخن به میان آورد. این نارضایتی در چند انتخابات اخیر به صورت کاهش آراء آک پارتی خود را نشان داد تا اینکه در انتخابات قبلی علیرغم تبلیغات وسیع دولت برای کسب آراء لازم برای رفراندم قانون اساسی و افزایش اختیارات ریاست جمهوری، آک پارتی برای اولین بار پس از سال ۲۰۰۲ حتی نتوانست اکثریت آراء را برای تشکیل دولت کسب کند. این مسئله باعث ایجاد بحرانهای عمیق سیاسی در ترکیه شد و پس از طی یک دوره طولانی ثبات سیاسی و برقراری امنیت، سایه سیاه سالهای ترور و وحشت را تداعی کرد.

در فاصله برگزاری دو انتخابات اردوغان با استفاده از فضای ملتهب و آغاز دور جدید درگیری های نظامی، خشونت های خیابانی، بمب گذاری و ترور، اشتباهات سیاسی صلاح الدین دمیرتاش و ضعف های عمده دو حزب M.H.P و C.H.P با ادبیاتی هشداردهنده نسبت به تکرار تجربه دوران بی ثباتی سیاسی و ناامنی در صورت عدم پیروزی قاطع آک پارتی، آراء لازم را برای تشکیل دولت کسب کردند. این پراکندگی جغرافیایی آراء، مجادله های انتخاباتی احزاب، درگیری های نظامی، خشونت های قومی و خیابانی و عدم تمایل هیچ کدام از احزاب برای حضور در دولت ائتلافی و همیچنین حضور چشمگیر مردم در انتخابات- نزدیک به ۹۰ درصد- در کنار علایم مثبت نشان از قطبی شدن جامعه ای است که هنوز در پله های ابتدایی دموکراسی قرار دارد و دارای شکافهای اجتماعی بسیار فعال و ناهمگون است و کار اردوغان برای هدایت آن به سمت توسعه ای پایدار در این وضعیت شکننده بسیار سخت است، اگرچه این به معنای رد کامل راهبرد آک پارتی نیست. با این اوصاف آک پارتی، باید به فکر اصلاح برخی از سیاستهای داخلی و خارجی خود و همچنین باسازی ساختار حزبی در حال انشعاب و آکنده از اختلاف باشد. در این دوره از انتخابات، لشکری از مخالفین از همه سلایق در برابر اردوغان صف آرایی کردند، از دوستان سابق تا دشمنان همیشگی مجدانه و مصرانه به دنبال این بودند تا ترمز قطار سریع السیر اردوغان را بکشند، هرچند که در نهایت روانشناسی ترس به کمک اردوغان امد و او این بار هم برنده شد. اما خود او بهتر از هرکس می داند که این پیروزی انتخاباتی یک پیروزی شکننده است که از دل بحران بیرون آمده است و نباید زیاد به آن دلخوش کند. اردوغان به عنوان سیاستمداری باهوش و کارکشته متوجه شده که دیگر بر روی زمین سفت و محکم نایستاده و بر روی پوسته ای نازک در حال حرکت است که با هر اشتباه کوچک امکان سقوط وجود دارد. با این حال اردوغان خود را در حکم رهبر عصر جدید ترکیه می بیند؛ در قامت دیکتاتوری مصلح که رسالت پیشرفت و توسعه جامعه ترکیه را بر دوش گرفته است. وی بی شک مقتدرترین شخصیت تاریخ سیاسی ترکیه پس از آتاتورک است و در این مسیر سنگلاخ و ناهموار با سختی های فراوانی روبروست، هرچند خاورمیانه همیشه مستعد ظهور چنین رهبرانی است، آن هم در زمانه کنونی خون و گلوله که بیشتر مردم حاضرند که آزادیشان را قربانی ثبات و امنیت کنند.

آک پارتی از دل شکافی اجتماعی بیرون آمده است که آتاتورک با تمام قوا در پی آن بود که بر روی آن سرپوش بگذارد و با جراحی این غده سرطانی را برای همیشه از دل جامعه ترکیه بیرون بکشد. حالا نه تنها این مهندسی اجتماعی جواب نداده که قدرتمندترین نیروی سیاسی یک دهه اخیر ترکیه از دل این شکاف بیرون آمده و خط بطلانی کشیده است بر تمام الگوهای تحمیلی و اجباری از سکولاریزم در دوران هژمونی کمالیسم. آک پارتی اکنون مهم ترین ضلع از اضلاع چهارگانه قدرت در ترکیه است که با همه فراز و نشیب هایی که داشته هنوز با فاصله زیادی از دیگر احزاب بر مسند اقتدار نشسته است. اگر در زمان آتاتورک انگشت اشاره وی به سمت غرب نشانه رفته بود و به غربی شدن تاکید داشت و حالا در رویاهای اردوغان برای ترکیه غربی شدن محلی از اعراب ندارد و به جای آن تاکید بر مدرنیته بومی و حفظ هویت اسلامی است. آک پارتی به دنبال تحقق جامعه ای مدرن، دموکراتیک، توسعه یافته و در عین حال مسلمان است، که اگر این مهم محقق شود، می تواند به الگویی مناسب برای کشورهای مسلمان منطقه تبدیل شود که یا از این سمت بام افتاده اند و در دام غربی سازی افراطی- مدرنیزاسیون اجباری- افتاده اند و یا از آن سوی بام افتاده اند و تن به رژیم های اقتدارگرا و مستبد داده اند و یا سر از بیراهه بنیادگرایی اسلامی در آورده اند.

آک پارتی راهی را برای اصلاح فرآیند تجدد اخته دوران آتاتورک آغاز کرده است، همچنان که رهبران این حزب در دل سنت روشنفکری دینی ترکیه راهی را برای سازش مدرنیته با اسلام پیدا کرده اند یا حداقل چنین ادعایی دارند و به اعتبار آمار و ارقام می توان این حزب را موفق ترین حزب مسلمان در سال های اخیر خواند و همه اینها در کنار توسعه و پیشرفت روزافزون ترکیه به خصوص در عرصه اقتصادی از جمله دلایلی است که باعث اقبال و توجه ویژه احزاب کشورهای اسلامی به گفتمان این حزب شده است. در مصر قدیمی ترین حزب جهان اسلام یعنی اخوان المسلیمن که پس از سرنگونی حسنی مبارک در انتخابات مجلس رای اول را آورد، با تشکیل حزب “آزادی و عدالت” بر تصمیم خود در جهت اجرای الگوی آک پارتی تاکید کرد. در تونس راشد الغنوشی رهبر حزب النهضه که پس از سرنگونی بن علی در انتخابات رای اول را کسب کرد و کتابی را هم در مورد آیت الله خمینی نوشته، طی مصاحبه ای گفت که مدل مدنظر ما برای حکومت حزب عدالت و توسعه ترکیه است. در ایران هم این مدل مورد توجه برخی از چهره های شاخص و تاثیرگذار اصلاح طلبان مانند تاج زاده و حجاریان قرار گرفته است و به نظر می رسد دولت روحانی هم که اتفاقا نام حزب متبوع آن “اعتدال و توسعه” است، در بسیاری از مبانی سیاسی خود از جمله اعتقاد به اولویت توسعه اقتصادی بر دموکراسی، محافظه کاری و پراگماتیسم در سیاست خارجه با آک پارتی اشتراک نظر داشته باشند. با این اوصاف باید گفت؛ شکست مدل آک پارتی تنها به تاثیرات داخلی آن در ترکیه محدود نخواهد شد و دومینووار کشورهای مسلمان منطقه را فراخواهد گرفت و آخرین کورسوهای امید را برای حل مسئله توسعه، مدرنیته و دموکراسی درچهارچوب گفتمان اسلامی و در جوامع مسلمان، را خاموش خواهد کرد.

در این انتخابات سرنوشت ساز و مهم آک پارتی توانست حدنصاب لازم را برای تشکیل دولت به دست بیاورد و این مهم علیرغم افزایش نارضایتی ها و اشتباهات متعدد و تاثیرگذاری سیاسی رهبران آک پارتی تنها در سایه روانشناسی ترس مردم و برای فرار از سایه هولناک گذشته ای ناامن و بی ثبات حاصل آمد. بیشترین کاهش آراء را M.H.P داشت که بیشتر این آراء هم به سبد رای آک پارتی اضافه شد به یک دلیل واضح چون آک پارتی با حمله نظامی گسترده به مواضع پ.ک.ک و تحمیل تلفات سنگین به این گروه چریکی معارض دولت که حداقل در تاریخ معاصر ترکیه بی سابقه بود، اصلی ترین برگ برنده دولت باهچه لی را که هماره با شعار حذف و انهدام غده سرطانی پ.ک.ک وارد انتخابات می شود را از دست وی قاپید. در حالی که در طی چندسال گذشته دولت باهچه لی رهبر M.H.P سران آک پارتی را به خیانت به کشور و مسامحه و صلح و سازش با تروریست ها متهم می کرد، با بمب گذاری در سوروچ و ترور مامورین دولتی ترکیه و عکس العمل قاطع دولت به یک باره ورق برگشت. این انتقال اراء از M.H.P به اک پارتی بسیار محتمل به نظر می رسید، چرا که آک پارتی توانست بر موج احساسات ملی گرایانه تهییج شده مردم ترکیه سوار شود و آنها را به نفع خود در انتخابات بسیج کند. در دوره های قبلی معمولا بیشتر این آراء به نفع M.H.P به صندوق ریخته می شد، اما در این دوره با قدرت نمایی آک پارتی در عرصه نظامی و شدت عمل آن، سر باهچه لی بی کلاه ماند. از آن سو اندکی هم از آراء H.D.P کاسته شد که می توان آن را به نارضایتی موجود در مناطق کردنشین و مناطق دیگر به خاطر سیاست های دوپهلوی این حزب  در برابر خشونت های سازمان یافته گروه های چریکی کرد و مسلح چپ رادیکال و آغاز درگیری های مسلحانه نسبت داد.

M.H.P اصلی ترین بازنده این انتخابات بود، اگر در انتخابات قبلی بر تعداد آرای M.H.P افزوده شد، صرفا به خاطر گفتمان رادیکال چپ حزب H.D.P و طرح مسئله کرد در قالب این گفتمان بود که با اتهاماتی که از طرف M.H.P به اک پارتی در مورد مسامحه با تروریست های کرد و ون فروشی به آنها وارد می شد، این حزب توانست بیشتر آراء ملی گرایان را به خود اختصاص دهد و حتی در زادگاه باهچه لی یعنی عثمانلی رای اول را به دست آورد، ولی قابل پیش بینی بود که این رای سیال است و جز آراء ثابت M.H.P نیست و با تغییر وضعیت در بین دو انتخابات این رای به سبد رای آک پارتی اضافه شد تا تراز واقعی M.H.P مشخص شود. این حزب دست راستی افراطی و ملی گرا که در دوران اوج جنگ سرد با تشکیل گروه های شبه نظامی در سرکوب جریانهای سیاسی چپ رادیکال و گروه های سیاسی کرد به کودتاگران یاری رسانده، اکنون سالهای سال است که روی اقتدار را ندیده است. اگرچه ملی گرایی در جامعه ترکیه از سابقه و عمق تاریخی زیادی برخوردار است، اما تفسیر این جریان افراطی از ملی گرایی براساس نژاد، زبان، خون یا خاک با تغییر مناسبات سیاسی و اجتماعی در ترکیه محلی از اعراب نخواهد داشت، چرا که در نظام سیاسی ترکیه این آمادگی به وجود آمده است که هویت مردم کرد در چهارچوب ترکیه به رسمیت شناخته شود و در کسب این آمادگی و انعطاف آک پارتی نقشی حیاتی بازی کرده است. اگرچه آک پارتی اولین جریان سیاسی ترکیه است که برای مسئله کرد یک راه حل سیاسی و دموکراتیک تعریف کرده است، اما در طرز نگرش سران حزب اسلام به عنوان عنصر قوام بخش و انسجام بخش جامعه در نظر گرفته می شود، نه ریشه های نژادی یا زبانی و بنابراین نباید در مورد حل این مسئله در کوتاه مدت زیاده از حد خوشبین بود. حل این مسئله در گرو تغییر قانون اساسی  ترکیه و پذیرش حقوق زبانی و فرهنگی مردم کرد است که آک پارتی گام های ابتدایی را در این زمینه برداشته، اما راه حل دمکراتیک این مسئله نیازمند تحول بنیادی سیستم دولت-ملت در ترکیه براساس الگوی یک دولت، یک ملت، یک زبان به سیستم دولت-کشور مبتنی بر حقوق شهروندی و قبول فدرالیسم است که نظام سیاسی ترکیه هنوز راه زیادی برای رسیدن به این نقطه دارد.

 با این تفاسیر باید فاتحه M.H.P را خواند، چرا که موجودیت سیاسی M.H.P در گرو بحرانی ماندن مسئله کرد و بالاخص وابسته به حیات پ.ک.ک است. زمانی که برای مسئله کرد یک راه حل سیاسی و دمکراتیک پیداشود و بالتبع موجودیت پ.ک.ک به عنوان یک گروه مسلح چریکی هم زیر سئوال برود، نفس های M.H.P هم به شماره می افتد. اگر تاکنون M.H.P با تیکه بر ملی گرایی افراطی بر حفظ هویت ملی ترکی پافشاری می کرد و با انکار و نفی کرد حاضر به پذیرش هویت آنها نبود، با آغاز مجلس ناچار است با آنها در زیر یک سقف برای کشور ترکیه تصمیم گیری کند. این خبر بد، وقتی تکمیل می شود که با حضور H.D.P در مجلس علاوه بر عنصر کرد راه برای چپ گرایان رادیکال هم هموار شده است که به لحاظ تاریخی دشمن خونی M.H.P  محسوب می شوند. موجودیت M.H.P و P.K.K درهم تنیده است و وجود یکی از آنها به وجود جریان دیگر مشروعیت می بخشد؛ نفی و انکار هویت کرد توسط ملی گرایان افراطی  M.H.Pدر ترکیه به وجود جریان های رادیکال و مسلحانه کرد منجر شد و از آن سو عملیاتهای چریکی و نظامی پ.ک.ک به تقویت و تهییج افکار ملی گرایانه و بسیج احساسات عمومی در جامعه ترکیه منجر میشد که آک پارتی با یک استراتژی حساب شده گوی و میدان را از دست این دو جریان خارج کرد و ابتکار عمل را به دست گرفت. با این ترفند، از یک سو، طرف کرد وارد میدان رسمی سیاست شد و این یعنی گام ابتدایی برای مشارکت در قدرت و مهم تر از آن پذیرش قوانین بازی و از دیگر سو M.H.P هم با با پیشبرد مسئله کرد در یک چهارچوب دموکراتیک و سیاسی برای همیشه آچمز می شود. شیشه عمر M.H.P در دستان آک پارتی است و با روند کنونی هیچ جایگاهی را برای این حزب در آینده سیاسی ترکیه نمی توان متصور شد و حضور دوباره این حزب با ادامه روند فعلی در اقتدار بیشتر به ظهور یک معجزه وابسته است تا حضور مردم در پای صندوق رای!

و اما در مورد C.H.P که کمترین تفاوت آراء با نتخابات قبلی داشت؛ باسابقه ترین حزب سیاسی ترکیه که برند آتاتورک را بر سینه دارد و میراث دار اصوال کمالیسم است. اما وقتی در ترکیه نام این حزب برده می شود، پرونده قطوری از فسادهای مالی، لیست بلندبالایی از دولت های ائتلافی ضعیف و ناکام و دوره هایی پر از بی ثباتی سیاسی و افزایش رکود و تورم در اثر سیاست های نادرست اقتصادی به ذهن متبادر می شود. آخرین و موجه ترین چهره سیاسی حزب جمهوری خلق بلنت اجویت است که اخلاف ناخلف وی در حزب موفقیت های اقتصادی اک پارتی را به نام وی سند می زنند و ادعا دارند که آک پارتی دروچین محصولات بلنت اجویت است، هرچند طرح این ادعا در مورد تورگوت اوزال بیشتر می تواند صادق باشد تا بلنت اجویت و آخرین بازمانده نسل طلایی از رهبران چپ میانه و سکولار ترکیه بود که قدرت را به عبدالله گول واگذار کرد. اگرچه حزب جمهوری خلق جدی ترین رقیب سیاسی آک پارتی است، اما این دو فاصله زیادی از یکدیگر دارند و نکته مهم اینکه C.H.P هیچ طرح، استراتژی و برنامه جدیدی برای آینده ترکیه ندارد و حزبی است خالی از سیاستمدار به معنای واقعی کلمه همچو .M.H.P.  آخرین شوالیه درخشان این لشکر شکست خورده که می شد بر روی او حساب باز کرد، دنیز بایکال بود که به خاطر رسوایی اخلاقی مجبور به کناره گیری از رهبری حزب شد. آک پارتی هم دو بال اصلی این حزب سکولار یعنی ارتش و دادگاه قانون اساسی را قیچی کرد تا دیگر هیچوقت نگران خطر کودتا نباشد. حالا هم چندین سال است که مهم ترین کار این حزب انتقادهای گاه بیگاهی است که از آک پارتی می کند و بالاترین افتخاری که دارد اینکه مثلا در چند انتخابات با آرای نزدیک به آک پارتی باخته است و با این همه به دنبال احیاء و بازسازی گفتمان و ساختار حزب خود نیستند. این حزب اکنون محدود به نواحی ساحلی و غربی ترکیه است که سکولاریسم را بیشتر از جاهای دیگر ترکیه پذیرفته اند. حکایت عجیبی است که شکاف اجتماعی سنت و مدرنیته در ترکیه با جغرافیای منحصربفرد و استثنائی این کشور که یک پا در غرب دارد و یک پا در شرق  متناظر است و نه می شود آن را شرقی خواند و نه غربی گویا جغرافیا هم در این سرزمین سر ناسازگاری با مردمان آن داشته است و آنها را به حالت بلاتکیلف و معلق نگه داشته است. C.H.P از چند انتخابات قبل استانبول را هم به آک پارتی واگذار کرد و از یک حزب سراسری تبدیل به یک حزب محلی و ساحلی شده است که حتی آراء چپ و سکولار آن هم با حضور H.D.P با احتمال ریزش مواجه است.

در مورد H.D.P اگرچه این حزب با پیروزی خفیف و میلیمتری در لحظات آخر توانست بر نگرانی هایی که با احتمال عدم عبور این حزب از سد ۱۰ درصد و آغاز دور جدید ناآرامی های خیابانی، خشونتهای قومی و قطبی شدن هر چه بیشتر جامعه ترکیه وجود داشت، خط بطلانی بکشد، اما دمیرتاش باید متوجه باشد که یکی از دلایل اصلی این کاهش ملموس آراء H.D.P موضع گیری احساساتی و هیجان زده وی در طی چندماه گذشته است. دمیرتاش به عنوان یک رهبر کاریزماتیک و فرهمند بسیار الهام بخش و هیجان آفرین بر روی صحنه ظاهر می شود، اما او به عنوان یک سیاستمدار حداقل در این چند ماه ناامیدکننده ظاهر شد. دمیرتاش از آن تیپ رهبرای است که برانگیزاننده و امیدبخش هستند نه تصمیم ساز و مدیر که لازمه ورود به دنیای سیاست است. او در مواقع بحرانی بسیار احساسی و ناپخته در صحنه ظاهر می شد و جملاتی را به زبان می آورد که بعد برعلیه او مورد استفاده قرار می گرفت، بیشتر مواقع به نظر می رسید که او خود را در قامت رهبر یک شورش همگانی برعلیه دولت ترکیه می دید، تا رهبر حزبی قانونی و رسمی. البته این موارد خیلی بیش از آنکه به روانشناسی شخصیت دمیرتاش ارتباط داشته باشد، ناشی از ماهیت پیچیده و متناقض H.D.P است. با مطالعه مانیفست H.D.P در وهله اول با گفتمان چپ، رادیکال، دموکراتیک و مردم گرا مواجه می شویم که بی اندازه جذاب و هیجان آفرین است و فصل مشترک آن دفاع از حقوق رانده شدگان و حاشیه نشینان دنیای مدرن است.

نقطه دوم این حزب تازه تاسیس و موفق از ائتلاف حزب کرد B.D.P با چند حزب کوچک اما رادیکال چپ به وجود آمده است و در انتخابات قبلی توانسته تا برای اولین بار سد ۱۰ درصد را رد کند و موفقیت بزرگی به دست بیاورد که بیشترین آراء این حزب هم از مناطق کردنشین ترکیه است که به خاطر محوریت اساسی مسئله کرد در ماهیت وجودی حزب به ان رای داده اند، هرچند همه رای دهندگان به حزب کرد نیستند، که اگر بودند این حزب نمی توانست، سد ۱۰ درصد را رد کند. اما با مراجعه دوباره به ماهیت حزب متوجه تعارض بنیادی این حزب در ماهیت آن خواهیم شد، چرا که این حزب دو مسئله از دو سطح متفاوت را در یک تقاطع ناهمگن می خواهد به هم جوش بزند. مسئله کرد به عنوان یک مسئله قومی که از اصلی ترین و مهم ترین مسایل پیش رو در برابر آینده دموکراسی و توسعه ترکیه است و ایده هایی برای دفاع از حقوق کارگران، زنان، همجنس گرایان، دانشجویان و غیره که طرح برخی از این ایده های مترقی به نظر می رسد، برای جامعه در حال توسعه و دموکراسی نیم بند ترکیه خیلی زود باشد. حزبی که قسمت عمده آراء خود را از پایگاه قومی مجزا و متخص به خود به دست می اورد و جای خالی اش را با آراء خاموش روشنفکران، دانشجویان، زنان، کارگران، همجنس گرایان، لیبرال های نگران آزادی بیان، روزنامه نگاران، هنرمندان و چپ های رادیکال پر می کند. معجونی که از آگاهی قومی و ساختار اجتماعی- سیاسی پیشامدرن مناطق کرد، آغاز می شود و در امتداد آن به برخی از محله های متوسط شهرهای بزرگ ترکیه، کافه های دانشجویی، محافل روشنفکری و کلوب های ویژه و مخصوص همجنس گرایان منتهی می شود که در آن، مخاطبان گفتمان حزب، رهایی از چنبره قالبهای پیش ساخته مدرن را در ذهن می پرورانند. این نقطه شروع تناقض های بنیادی در این حزب محلی است که با این ماهیت و گفتمان شانس اینکه تبدیل به یک حزب سراسری شود، را هم ندارد.

علاوه بر آش شله قلم کار ترکیب آگاهی قومی و آگاهی فرامدرن در ترکیب آرای H.D.P نکته دوم که به تناقضات و پیچیدگی های موجود در این حزب می افزاید، نوع رابطه و موضع آن در قبال پ.ک.ک است. پ.ک.ک مهم ترین سازمان چریکی در تاریخ معاصر ترکیه است که بیداری مردم کرد و مبارزات آنها با نام این سازمان پیوند خورده است. رهبر این سازمان عبدالله اوجالان سال های سال است که در زندان ایمرلی بسر می برد و چندین سال است که دولت ترکیه روند مذ کرات صلح و سازش با پ.ک.ک را برای حل مسئله کرد آغاز کرده است. از آغاز درگیری های نظامی دولت و پ.ک.ک در فاصله میان دو انتخابات دمیرتاش تلاش زیادی انجام داد تا از موضع گیری صریح وشفاف برعلیه عملیات های نظامی و خشونت های سازمان یافته پ.ک.ک پرهیز کند و در مقابل خشونت های نیروهای نظامی و پلیس را با تظاهرکنندگان و مخالفان برجسته کند. برخی اوقات هم با سیاست های دوپهلو و یکی به نعل، یکی به میخ به استقبال اتفاقات ناگوار داخلی رفت، تا اینکه با افزایش فشار افکار عمومی مجبور شد تا چندبار هم پ.ک.ک را به صراحت به انجام خشونت و جلوگیری از روند صلح متهم کند و از آنها بخواهد که سلاح خود را بر زمین بگذارند. هنوز هم بسیاری از ناظران سیاسی آگاه به مسایل ترکیه به H.D.P به چشم بازوی سیاسی پ.ک.ک نگاه می کنند، اما خیلی از طرفداران دوآتیشه H.D.P ماهیت و خط مشی این حزب را متفاوت از پ.ک.ک و حتی مترقی تر و رهایی بخش تر از آن می دانند.

در این میان نکته مهم این است که دمیرتاش و H.D.P  حتی با فرض وجود عدم رابطه ارگانیک بین دو این هم نمی توانند به انکار و نفی پ.ک.ک بپردازند، چرا که یک: این سازمان انقلابی و مسلحانه بهترین اهرم فشار آنها برای انجام مذاکرات سیاسی و تحمیل شرایط و کسب امتیازات سیاسی است دو: با نفی و انکار پ.ک.ک و با توجه به مشروعیت این سازمان در مناطق کردنشین، پایگاه اجتماعی رای خود را از دست می دهند، که در این صورت H.D.P محلی از اعراب نخواهد داشت. با این توضیح باید گفت H.D.P حزبی دوزیست است که این تناقض را در ذات خود حمل می کند و ناتوان از حل آن است-حداقل در مقطع کنونی-. اگر عملیاتهای مسلحانه و نظامی پ.ک.ک را مثل دیگر سیاستمداران سطح اول ترکیه، نه تنها محکوم نکند، بلکه به توجیه آن بپردازد، این باعث افزایش بی اعتمادی نظام سیاسی به این حزب خواهد شد و اگر این عملیات های نظامی و مسلحانه را محکوم کند، به منزله پایان اعتبار و مشروعیت آن در میان مردم کرد ترکیه است و این معمایی حل نشدنی در پیش روی دمیرتاش است که موضع گیری های سیاسی را برای او سخت تر از هرکسی می کند، چرا که دمیرتاش هنوز هم در جایگاه یک سیاستمدار واقعی قرار نگرفته است و این ناشی از فلسفه وجودی و ماهیت جریانی است که محکوم است برعلیه اقتدار باشد. البته همه آراء H.D.P از مناطق کردنشین به دست نمی آید، اما رای های اقلیت های خاموش جامعه ترکیه در نظام اکثریتی انتخاباتی این کشور به چشم نمی آید، هرچند با احتساب خوش بینانه این آراء به جرات میتوان گفت که H.D.P هم با تعداد آراء ثابت، حزبی محلی است تا سراسری.

اگرچه نباید به انتظار وقوع این تغییر و تحول در کوتاه مدت امید بست، اما مدعیان صلح و دمکراسی در ترکیه برای اینکه این روند آغاز شود هزینه های زیادی را متحمل شده اند. در دو طرف نیروهایی زیادی وجود دارند که به این نتیجه رسیده اند که باید به جنگ و خونریزی بی سرانجام، پایان داد و راه حل این مسئله را نباید در کوهستانهای قندیل که باید در راهروهای مجلس ترکیه جست. در این میان آک پارتی با رهبر زندانی پ.ک.ک عبدالله اوجالان به مذاکره نشسته است تا رونده پیچیده مذاکرات صلح و سازش را مستقیم با وی پی بگیرد و اگرچه طبق توافق دولت و پ.ک.ک قرار بود، نیروهای پ.ک.ک سلاح را زمین بگذارند و از خاک ترکیه خارج شوند و بعد طبق توافقات اولیه امتیازاتی به مردم کرد داده شود، اما به نظر می رسد با مخالفت نیروهایی از دو طرف درگیر، به خصوص با اوج گیری بحران نظامی سوریه، این روند کاملا حالت معکوس به خود گرفت و در فاصله بین دو انتخابات به شدیدترین درگیری های نظامی میان دولت و نیروهای پ.ک.ک در چندسال اخیر انجامید. برای آک پارتی حیاتی است که پیش از آغاز روند سیاسی حل و فصل مسئله کرد، پ.ک.ک سلاح خود را بر زمین بگذارد، تا با این کار هم دهان مخالفین خود را ببندد و هم راه برای تحولات آتی هموار کند. اما گویا هم در داخل پ.ک.ک و هم در میان بخشهایی از نظام سیاسی ترکیه به خصوص در میت(سازمان اطلاعاتی ترکیه) و ارتش این خواست به چشم نمی خورد و هم برخی از دولتهای منطقه ای که با پ.ک.ک همکاری دارند و از آن در جهت رقابت های منطقه ای اشان بهره برداری می کنند، نمی خواهند این پروژه صلح و سازش به سرانجام برسد. در این میان با توجه به اینکه پ.ک.ک دیگر از اوجالان فرمان نمی برد، آزادی اوجالان می تواند آخرین برگ برنده آک پارتی در مورد مسئله کرد باشد.

H.D.P  و دمیرتاش هم با این اوصاف همیشه مجبور خواهند بود، در میان این دو تناقض آشتنی ناپذیر یعنی حضور در عرصه سیاست رسمی و لزوم موضع گیری مسئولانه در قبال اوضاع کشور و حفظ خاستگاه اجتماعی خود با تایید ضمنی عملیاتهای مسلحانه پ.ک.ک به عنوان تشکیلاتی انقلابی و معارض و همچنین تناقض حل نشدنی پایگاه قومی رای در ساختار اجتماعی- سیاسی در حال گذار مناطق کرد و پایگاه رای اقلیت های کوچک در ساختار اجتماعی- سیاسی پسامدرن آشتی برقرار کند که چون عملا ممکن نیست، حضور آنها در سیاست تنها به مخالفت و انتقاد از نظام حاکم خلاصه خواهد شد. این حزب در هر حال حزبی در اقلیت و محلی باقی خواهد ماند و کسانی که امیدوارانه به حضور موثر این حزب در روند حل سیاسی مسئله کرد امید بسته اند، باید بدانند که نباید چندان به آینده این حزب خوش بین بود. بیشتر دموکراسی خواهان در این انتخابات دو دغدغه اساسی داشتند؛ یکی اینکه آک پارتی نتواند اکثریت آراء را به دست بیاورد و به تنهایی بر مسند اقتدار بشیند و دیگری اینکه H.D.P حتما از سد ۱۰ درصد رد شود تا مبادا دوباره جامعه ترکیه دچار ناامنی، درگیری و قطبی شدن شود. از این دو یکی محقق شد و H.D.P این بار نه با قاطعیت و صلابت دفعه پیش که به زحمت از سد رای لازم گذشت، تا بار دیگر ترکیه برنده واقعی شود.

حضور H.D.P در قدرت هرچند ضعیف، اما بسیار مهم است، چرا که با حضور H.D.P یکی دیگر از دو اصل مهم کمالیسم یعنی ملی گرایی ترکی هم به صورت رسمی در هم شکسته می شود، همچنان که با حضور آک پارتی ان اصل دیگر یعنی سکولاریسم در هم شکسته شد. نکته جالب اینکه اگرچه این دو حزب در حال حاضر بعیدترین فاصله ممکن را از هم دارند و در ایام انتخابات بیشترین حجم تخریب را روانه یکدیگر کردند، اما به اعتباری این دو نمایندگاه آغاز عصر جدید سیاسی در ترکیه هستند. آک پارتی نماینده جامعه مدرن و در عین حال مسلمان ترکیه است، که متعقد به بازتعریف هویت تحمیلی این جامعه برمبنای اسلام است، که در دوران آتاتورک برای حذف ان تلاش زیادی صورت گرفته بود. آک پارتی با قیچی کردن بال و پر نهادهای حامی سکولاریسم و ملی گرایی ترکی در ارتش و دادگاه قانون اساسی و ضربات سهمگین به پیکره مردان پشت پرده دولت موازی راه را برای حضور این وجه دیگر محذوف جامعه ترکیه یعنی قومیت فراهم کرد. اکنون اک پارتی اسلام گرا و H.D.P چپ گرا و کردگرا بازیگران اصلی و تاثیر گذار انتخابات دوره قبل و این انتخابات زودرس بودند و در آن سو M.H.P و C.H.P که نشانه هایی هرچند ضعیف از دوران کمالیسم به شمار می آیند، در روشنایی این ایده های جدید و متنوع و تاکنون کمتر دیده شده، شاهد به حاشیه رفتن تفاسیر غیرمدرن از ایده هایی نظیر ملی گرایی ترکی و سکولاریزم و اسلام گرای ارتجاعی در این میدان نابرابر هستند. حال باید به انتظار نشست و دید که آیا اردوغان به اصلاح اشتباهات خود خواهد پرداخت و با مسئولیت پذیری یک سیاستمدار کارکشته دوباره ترن توسعه ترکیه را در ریل صحیح جای خواهد داد و یا با غرور تکبر قبلی در پوسته ای لرزانی که در حال حرکت است، سقوط خواهد کرد؟!

منابع:

۱-یاووز، م. هاکان، سکولاریسم و دموکراسی اسلامی در ترکیه، ترجمه احمد عزیزی، تهران: نشر نی، ۱۳۸۹٫

۲-داراب زاده، عاطفه، ببرهای آناتولی، بازار و دموکراسی در ترکیه، تهران: نشر راشدین، ۱۳۹۳٫

توضیح : این مقاله پیشتر در روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رسیده است

ـــــــــــــــــــــــــ

برگرفته از: اویان نیوز

یکشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۴

http://oyannews.com/

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©