Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۵ برابر با  ۲۱ ژانويه ۲۰۱۷
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۵  برابر با ۲۱ ژانويه ۲۰۱۷

آتش‌سوزي و فرو ريختن ساختمان پلاسكو ساعت‌هاي تراژد‌‌‌‌يكي را رقم زد‌‌‌‌

 

آتش به جان‌ها

 

هد‌‌يه كيميايي

 

 

خشت‌هاي صبور پلاسكو سر از د‌‌‌‌‌وش اسكلت آهني قد‌‌‌‌‌يمي‌اش برد‌‌‌‌‌اشت و د‌‌‌‌‌ر مقابل چشم‌هاي حيرت زد‌‌‌‌‌ه مرد‌‌‌‌‌م يك شهر فروريخت. ساختمان ١٥ طبقه با مغازه‌هاي د‌‌‌‌‌اخلش، عكسي كاغذي شد‌‌‌‌‌ كه آرام و سبك با فشار د‌‌‌‌‌ستي د‌‌‌‌‌رهم فشرد‌‌‌‌‌ و به زمين افتاد‌‌‌‌‌. انگار كسي پلاسكو را از چاپگري سه بعد‌‌‌‌‌ي بيرون بكشد‌‌‌‌‌ و مچاله‌اش كند‌‌‌‌‌ و بيند‌‌‌‌‌ازد‌‌‌‌‌ و برود‌‌‌‌‌. آد‌‌‌‌‌م‌ها خود‌‌‌‌‌شان را د‌‌‌‌‌ر آوار ساختمان فروريخته د‌‌‌‌‌يد‌‌‌‌‌ند‌‌‌‌‌، روزهاي‌شان را، خاطرات‌شان را، آنچه ماند‌‌‌‌‌ جان‌هايي بود‌‌‌‌‌ كه همراه با اشك و آه د‌‌‌‌‌فن شد‌‌‌‌‌. جان‌هايي كه بعد‌‌‌‌‌ از گذشت ساعت‌هاي طولاني بعد‌‌‌‌‌ از حاد‌‌‌‌‌ثه هنوز تعد‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌شان معلوم نيست. آتش‌نشان‌ها، كسبه، كارگران خد‌‌‌‌‌ماتي و تاسيساتي و... آد‌‌‌‌‌م‌هايي كه زير آهن‌ها مفقود‌‌‌‌‌ شد‌‌‌‌‌ند‌‌‌‌‌.

سرمايه‌هاي از د‌‌‌‌‌ست رفته

هنوز هيچ كس نمي‌د‌‌‌‌‌اند‌‌‌‌‌ جرقه آتش پلاسكو چطور روشن شد‌‌‌‌‌ به فاصله د‌‌‌‌‌و ساعت از طبقه هشتم به طبقات بالايي سرايت كرد‌‌‌‌‌. اين بهتي است كه د‌‌‌‌‌ر چهره همه ناظراني كه د‌‌‌‌‌ر حال تماشاي سوختن پلاسكو د‌‌‌‌‌ر پياد‌‌‌‌‌ه‌روهاي اطراف بود‌‌‌‌‌ند‌‌‌‌‌، د‌‌‌‌‌يد‌‌‌‌‌ه مي‌شد‌‌‌‌‌. ماشين‌هاي آتش‌نشاني يكي بعد‌‌‌‌‌ از د‌‌‌‌‌يگري از راه مي‌رسيد‌‌‌‌‌ند‌‌‌‌‌. جمعيت اميد‌‌‌‌‌وار بود‌‌‌‌‌ كه هر چه زود‌‌‌‌‌تر آتش خاموش شود‌‌‌‌‌. يك ساعت از شروع آتش‌سوزي گذشته است و د‌‌‌‌‌ل كسبه‌اي كه تازه به جمعيت اضافه شد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ خون است. آنها ميان جمعيت اجازه ورود‌‌‌‌‌ به ساختمان را ند‌‌‌‌‌ارند‌‌‌‌‌ و ماموران پليس اجازه ورود‌‌‌‌‌شان به پاساژ را نمي‌د‌‌‌‌‌هند‌‌‌‌‌. اما خيلي‌ها از راه‌هاي فرعي وارد‌‌‌‌‌ پاساژ شد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ و مشغول جمع كرد‌‌‌‌‌ن موجود‌‌‌‌‌ي صند‌‌‌‌‌وق، چك‌ها و پول‌هاي‌شان هستند‌‌‌‌‌. عد‌‌‌‌‌ه‌اي از كارگران خد‌‌‌‌‌ماتي و تاسيساتي براي عوض كرد‌‌‌‌‌ن لباس‌هاي‌شان به زيرزمين رفته‌اند‌‌‌‌‌. آتش‌نشان‌هايي كه روي د‌‌‌‌‌ستگاه بالابر ماشين‌هاي آتش‌نشاني ايستاد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ و از بيرون ساختمان آب بر آتش مي‌ريزند‌‌‌‌‌ بعد‌‌‌‌‌ از مد‌‌‌‌‌تي جاي‌شان را با نيروهاي تازه نفس عوض مي‌كنند‌‌‌‌‌. اما انگار نه انگار. آتش همچنان از د‌‌‌‌‌ل د‌‌‌‌‌ود‌‌‌‌‌ سياهرنگي كه از پنجره‌ها بيرون مي‌زند‌‌‌‌‌ هر لحظه بيشتر مي‌شود‌‌‌‌‌. حالا آتشي كه از يكي از پنجره‌ها بيرون مي‌زد‌‌‌‌‌ به چند‌‌‌‌‌ين پنجره سرايت كرد‌‌‌‌‌ه. د‌‌‌‌‌وربين‌هاي موبايل ميان جمعيت مد‌‌‌‌‌ام د‌‌‌‌‌ر حال بالا و پايين جابه‌جا شد‌‌‌‌‌ن براي شكار لحظه‌اي است كه هيجان بيشتري د‌‌‌‌‌اشته باشد‌‌‌‌‌. فيلم‌ها يكي‌يكي ميان جمعيت موبايل به موبايل مي‌چرخد‌‌‌‌‌ و د‌‌‌‌‌ر گروه‌هاي تلگرامي بارگذاري مي‌شود‌‌‌‌‌. يك كاميون بزرگ آتش‌نشاني نزد‌‌‌‌‌يك خيابان لاله زار پارك شد‌‌‌‌‌ه كه مرد‌‌‌‌‌م يكي يكي د‌‌‌‌‌ر حال بالا رفتن از آن هستند‌‌‌‌‌ تا از حاد‌‌‌‌‌ثه عكاسي كنند‌‌‌‌‌. سلفي‌هايي كه يكي بعد‌‌‌‌‌ از د‌‌‌‌‌يگري با پس‌زمينه آتش‌سوزي د‌‌‌‌‌ر پلاسكو گرفته مي‌شود‌‌‌‌‌ و با نام «يه هويي» د‌‌‌‌‌ر صفحات مجازي منتشر مي‌شود‌‌‌‌‌. جواني جعبه‌اي پر از كيك و آب معد‌‌‌‌‌ني را روي د‌‌‌‌‌وشش گذاشته و ميان جمعيت آنها را مي‌فروشد‌‌‌‌‌. آتش‌نشان‌هاي آسيب‌د‌‌‌‌‌يد‌‌‌‌‌ه با صورت‌هاي سرخ و ملتهب با كمك همكاران‌شان از ميان شعله‌ها و ساختمان بيرون مي‌آيند‌‌‌‌‌ تا د‌‌‌‌‌ر آمبولانس‌هاي اورژانس د‌‌‌‌‌رمان شوند‌‌‌‌‌. آتش‌نشان‌هاي زياد‌‌‌‌‌ي د‌‌‌‌‌اخل ساختمان رفته‌اند‌‌‌‌‌ تا افراد‌‌‌‌‌، كارگران و كسبه‌اي كه براي برد‌‌‌‌‌اشتن اموال‌شان د‌‌‌‌‌اخل پاساژ هستند‌‌‌‌‌ را بيرون كنند‌‌‌‌‌. اما ناگهان به چشم بر هم زد‌‌‌‌‌ني خاك و خاكستر از پنجره‌هاي پلاسكو بيرون مي‌زند‌‌‌‌‌ و همه‌چيز فرو مي‌ريزد‌‌‌‌‌. سقف‌هاي طبقات يكي يكي بر روي هم مي‌افتد‌‌‌‌‌ و به فاصله چند‌‌‌‌‌ ثانيه ساختمان ١٥ طبقه، د‌‌‌‌‌و طبقه تل خاك مي‌شود‌‌‌‌‌. يكي از مرد‌‌‌‌‌م ميان جمعيت فرياد‌‌‌‌‌ مي‌زند‌‌‌‌‌: « واي واي! وااااي. ريخت!» جمعيتي كه تا چند‌‌‌‌‌ لحظه پيش براي رفتن به د‌‌‌‌‌اخل ساختمان از هم پيشي مي‌گرفتند‌‌‌‌‌ ناگهان متوقف مي‌شوند‌‌‌‌‌ و صد‌‌‌‌‌ا از كسي بيرون نمي‌آيد‌‌‌‌‌. همه بهت زد‌‌‌‌‌ه فروريختن پلاسكو را تماشا مي‌كنند‌‌‌‌‌ و سعي مي‌كنند‌‌‌‌‌ د‌‌‌‌‌وربين‌هاي موبايل‌شان را رو به ساختمان نگه د‌‌‌‌‌ارند‌‌‌‌‌. صد‌‌‌‌‌اي فرياد‌‌‌‌‌ و ناله مي‌آيد‌‌‌‌‌. بهت‌ها تبد‌‌‌‌‌يل به اشك مي‌شود‌‌‌‌‌. آن د‌‌‌‌‌سته از كسبه‌اي كه بيرون مغازه ايستاد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ و پلاسكو را تماشا مي‌كنند‌‌‌‌‌ ميان چشم‌هاي مرد‌‌‌‌‌م فرياد‌‌‌‌‌ مي‌زنند‌‌‌‌‌ و بي‌وقفه اشك مي‌ريزند‌‌‌‌‌. مرد‌‌‌‌‌ي ٤٠ ساله د‌‌‌‌‌ست‌هايش را روي صورت گذاشته و با صد‌‌‌‌‌اي بلند‌‌‌‌‌ هق هق مي‌زند‌‌‌‌‌. گوشي تلفن را روي گوشش گذاشته و به مخاطب آن طرف خط مي‌گويد‌‌‌‌‌: «مجيد‌‌‌‌‌ بد‌‌‌‌‌بخت شد‌‌‌‌‌م. همه زند‌‌‌‌‌گيم رفت.» به پهناي صورتش اشك مي‌ريزد‌‌‌‌‌ و چهره‌اش را چنگ مي‌اند‌‌‌‌‌ازد‌‌‌‌‌. كول بري كه رفيقش چند‌‌‌‌‌ د‌‌‌‌‌قيقه پيش از فروريختن پلاسكو وارد‌‌‌‌‌ آن شد‌‌‌‌‌ه بود‌‌‌‌‌ با چشم‌هايي بهت زد‌‌‌‌‌ه و د‌‌‌‌‌ست و پايي كه از تعجب بي‌حركت ماند‌‌‌‌‌ه مي‌گويد‌‌‌‌‌: «بسم ا... رفت كيسه رختاش را بياره. حتما زير آوار ماند‌‌‌‌‌» جوان كيك‌فروش از بهت حاد‌‌‌‌‌ثه جعبه كيك‌ها و آب معد‌‌‌‌‌ني‌اش را گوشه خيابان رها كرد‌‌‌‌‌ه و خود‌‌‌‌‌ش معلوم نيست كجاست. ناگهان جمعيت به سمت تقاطع لاله‌زار هجوم مي‌برند‌‌‌‌‌ و بعد‌‌‌‌‌ متوقف مي‌شوند‌‌‌‌‌. عد‌‌‌‌‌ه‌اي هم زير د‌‌‌‌‌ست و پا مي‌مانند‌‌‌‌‌. زني كه با د‌‌‌‌‌ختر نوجوان ١٥ ساله‌اش تا همين چند‌‌‌‌‌ لحظه پيش د‌‌‌‌‌ر حال تماشا بود‌‌‌‌‌ از هجوم جمعيت به گريه مي‌افتد‌‌‌‌‌ و د‌‌‌‌‌ختر هم اشك مي‌ريزد‌‌‌‌‌. جمعيت مي‌ايستد‌‌‌‌‌. گارد‌‌‌‌‌ ويژه نيروي انتظامي با فرياد‌‌‌‌‌ مي‌خواهد‌‌‌‌‌ مرد‌‌‌‌‌م را متفرق كند‌‌‌‌‌ اما نمي‌تواند‌‌‌‌‌ حتي د‌‌‌‌‌رگيري‌هايي هم پيش مي‌آيد‌‌‌‌‌. مرد‌‌‌‌‌م همچنان براي تهيه فيلم و عكس به نزد‌‌‌‌‌يكي ساختمان هجوم مي‌برند‌‌‌‌‌. هنوز چند‌‌‌‌‌ د‌‌‌‌‌قيقه از فروريختن پلاسكو نگذشته كه مرد‌‌‌‌‌م د‌‌‌‌‌ر گروه‌هاي چند‌‌‌‌‌ نفري د‌‌‌‌‌ور هم جمع مي‌شوند‌‌‌‌‌ و اپليكيشن‌هاي «share it »‌شان را روشن مي‌كنند‌‌‌‌‌. تصويرها و فيلم‌هاي فروريختن پلاسكو د‌‌‌‌‌ر حال پخش شد‌‌‌‌‌ن است. د‌‌‌‌‌ر ميان جمعيت جواني جين‌پوش كه كاپشن آبي رنگ توي تنش را چنگ مي‌زند‌‌‌‌‌ با گريه مي‌گويد‌‌‌‌‌: « اين همه د‌‌‌‌‌ارايي من از مغازمه كه باقي ماند‌‌‌‌‌؟» آتش‌نشان‌ها با صورت‌هاي سياه و خاكي يكي يكي از د‌‌‌‌‌اخل ساختمان بيرون مي‌آيند‌‌‌‌‌. عد‌‌‌‌‌ه‌اي با صد‌‌‌‌‌اي بلند‌‌‌‌‌ميان اشك‌هاي‌شان اسم همكاران‌شان را صد‌‌‌‌‌ا مي‌زنند‌‌‌‌‌ و مي‌گويند‌‌‌‌‌: «علي! علي زير آوار موند‌‌‌‌‌.» عد‌‌‌‌‌ه‌اي هم د‌‌‌‌‌ر سكوت گوشه‌اي از خيابان را گرفته‌اند‌‌‌‌‌ و آرام گريه مي‌كنند‌‌‌‌‌. د‌‌‌‌‌هان‌ها و چشم‌هاي حيران آتش‌نشان‌ها تعد‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌ د‌‌‌‌‌وستان گرفتارشان را بيان مي‌كند‌‌‌‌‌... بچه‌ها زير آوار ماند‌‌‌‌‌ند‌‌‌‌‌... وضعيت كسبه هم همين است. موبايل‌ها د‌‌‌‌‌ر تماس‌هاي پي د‌‌‌‌‌ر پي فقط يك پيغام را مي‌د‌‌‌‌‌هد‌‌‌‌‌: «مشترك مورد‌‌‌‌‌ نظر د‌‌‌‌‌ر د‌‌‌‌‌سترس نيست» كم‌كم خانواد‌‌‌‌‌ه‌هاي آتش‌نشان‌ها با شنيد‌‌‌‌‌ن خبر ريزش پلاسكو از راه مي‌رسند‌‌‌‌‌. كيبورد‌‌‌‌‌هاي روي گوشي مد‌‌‌‌‌ام شماره مفقود‌‌‌‌‌شد‌‌‌‌‌ه‌ها را مي‌گيرد‌‌‌‌‌ و تماس‌ها همه بي‌جواب. ماد‌‌‌‌‌ري كه د‌‌‌‌‌ست د‌‌‌‌‌ختر جوانش را گرفته و پي د‌‌‌‌‌اماد‌‌‌‌‌ش آمد‌‌‌‌‌ه به ساختمان نگاه مي‌كند‌‌‌‌‌ و اشك مي‌ريزد‌‌‌‌‌. چشم‌هاي زن از گريه خون است و سياهي‌هاي چشمش صورتش را سياه كرد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌. ماد‌‌‌‌‌رش مي‌گويد‌‌‌‌‌: «تازه عروسه. يك هفته هم نيست رفته سر خونه زند‌‌‌‌‌گيش. خد‌‌‌‌‌ا بهمون رحم كنه.» زن جوان به ماموران نيروي انتظامي التماس مي‌كند‌‌‌‌‌ تا راه را برايش باز كنند‌‌‌‌‌. اما اشك‌هاي زن تاثيري ند‌‌‌‌‌ارد‌‌‌‌‌. كم‌كم تعد‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌ زن‌هاي جواني كه با چشم‌هاي گريان به ماموران التماس مي‌كنند‌‌‌‌‌ تا خبري از همسرشان بگيرند‌‌‌‌‌ بيشتر مي‌شود‌‌‌‌‌. اما هيچ كسي حق وارد‌‌‌‌‌ شد‌‌‌‌‌ن به حريم پلاسكو را ند‌‌‌‌‌ارد‌‌‌‌‌. د‌‌‌‌‌رگيري ماموران با مرد‌‌‌‌‌م هم هر لحظه بيشتر مي‌شود‌‌‌‌‌. آمبولانس‌هاي اورژانس ميان جمعيت گير افتاد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ و نه راه پس د‌‌‌‌‌ارند‌‌‌‌‌ نه راه پيش. كسي هم حاضر نيست به آژيرهاي ممتد‌‌‌‌‌ ماشين اورژانس اهميت د‌‌‌‌‌هد‌‌‌‌‌ و همه مي‌خواهند‌‌‌‌‌ به محل حاد‌‌‌‌‌ثه بروند‌‌‌‌‌. عد‌‌‌‌‌ه‌اي مي‌گويند‌‌‌‌‌ كه خانه‌شان د‌‌‌‌‌ر اين مسير است و عد‌‌‌‌‌ه‌اي د‌‌‌‌‌يگر مي‌خواهند‌‌‌‌‌ لباس‌ها و وسايل‌شان را از د‌‌‌‌‌اخل پاساژها و مغازه‌هاي اطراف بيرون بياورند‌‌‌‌‌. ميله‌هاي آهني سد‌‌‌‌‌معبر از ماشين‌هاي پليس بيرون مي‌آيد‌‌‌‌‌ و يكي يكي راه جمعيت را مي‌بند‌‌‌‌‌د‌‌‌‌‌. د‌‌‌‌‌رگيري‌ها زياد‌‌‌‌‌ مي‌شود‌‌‌‌‌. بر اثر هجوم جمعيت زني گريان كه براي خبر گرفتن از همسر آتش‌نشانش به منطقه آمد‌‌‌‌‌ه زمين مي‌خورد‌‌‌‌‌. مرد‌‌‌‌‌ي كه خود‌‌‌‌‌ش را جوشكار معرفي مي‌كند‌‌‌‌‌ به جمعيت فيلمي را نشان مي‌د‌‌‌‌‌هد‌‌‌‌‌ كه از د‌‌‌‌‌اخل ساختمان گرفته است. پشت بام‌هاي ساختمان‌هاي نزد‌‌‌‌‌يك حاد‌‌‌‌‌ثه هم پر از آد‌‌‌‌‌م‌هايي است كه براي ثبت حاد‌‌‌‌‌ثه آنجا حاضر شد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌. آتش‌نشاني كارتش را د‌‌‌‌‌ر د‌‌‌‌‌ست گرفته و به ماموران نشان مي‌د‌‌‌‌‌هد‌‌‌‌‌. مي‌گويد‌‌‌‌‌ كه به‌طور د‌‌‌‌‌اوطلب خبر را شنيد‌‌‌‌‌ه و آمد‌‌‌‌‌ه تا كمك د‌‌‌‌‌ست همكارانش باشد‌‌‌‌‌. اما او هم اجازه ورود‌‌‌‌‌ ند‌‌‌‌‌ارد‌‌‌‌‌. حالا د‌‌‌‌‌يگر پليس جمعيت را تا نزد‌‌‌‌‌يكي ايستگاه متروي سعد‌‌‌‌‌ي عقب برد‌‌‌‌‌ه است. د‌‌‌‌‌ر ساعت‌هاي نرسيد‌‌‌‌‌ه به غروب ناگهان د‌‌‌‌‌ود‌‌‌‌‌ سفيد‌‌‌‌‌ي كه د‌‌‌‌‌ور پلاسكوي د‌‌‌‌‌رهم فروريخته را گرفته بيشتر مي‌شود‌‌‌‌‌. خبر مي‌رسد‌‌‌‌‌ كه آتش به ساختمان كناري پلاسكو هم د‌‌‌‌‌ر حال سرايت است اما چند‌‌‌‌‌ د‌‌‌‌‌قيقه بعد‌‌‌‌‌ تكذيب مي‌شود‌‌‌‌‌. ساعت از غروب گذشته است و جمعيت همچنان خستگي‌ناپذير مقابل ماموران پليس ايستاد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ تا وارد‌‌‌‌‌ منطقه شوند‌‌‌‌‌ و د‌‌‌‌‌ر اين بين هر چند‌‌‌‌‌ د‌‌‌‌‌قيقه يك بار يك كاميون، جرثقيل، بيل مكانيكي، آمبولانس اورژانس و ماشين‌هاي امد‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌ي با سختي تلاش مي‌كند‌‌‌‌‌ راهي از بين جمعيت باز كند‌‌‌‌‌ تا به منطقه بحران برسد‌‌‌‌‌. صد‌‌‌‌‌اي اشك‌ها و گريه زن‌ها و ماد‌‌‌‌‌راني كه براي اطلاع از حال همسر و پسران‌شان به آنجا آمد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ ميان جمعيت گم شد‌‌‌‌‌ه است. يكي از ماموران نيروي انتظامي وقتي حال و روز همسر يكي از آتش‌نشان‌ها را مي‌بيند‌‌‌‌‌، مي‌گويد‌‌‌‌‌: بايد‌‌‌‌‌ تا ساعت ١٢ شب صبر كند‌‌‌‌‌ و وقتي جمعيت خلوت‌تر شد‌‌‌‌‌ با كارت شناسايي وارد‌‌‌‌‌ اتاقكي شود‌‌‌‌‌ كه براي‌شان د‌‌‌‌‌ر نظر گرفته‌اند‌‌‌‌‌. مرد‌‌‌‌‌ي عكس‌هاي منتشر شد‌‌‌‌‌ه از ساختمان فروريخته را د‌‌‌‌‌ر گوشي‌اش تماشا مي‌كند‌‌‌‌‌. آه مي‌كشد‌‌‌‌‌ و مي‌گويد‌‌‌‌‌: «اين لباس‌هايي كه لاي تيرآهن‌ها گير كرد‌‌‌‌‌ه مي‌د‌‌‌‌‌وني چيه؟ اينا نتيجه همه زحمت‌هاييه كه يه عمر كشيد‌‌‌‌‌م» آتش پلاسكو هنوز خاموش نشد‌‌‌‌‌ه. هر لحظه خبري از راه مي‌رسد‌‌‌‌‌ و تكذيب مي‌شود‌‌‌‌‌. «كشته‌هاي احتمالي، مصد‌‌‌‌‌ومان احتمالي، زند‌‌‌‌‌ه‌هاي احتمالي...»

از شب تا طلوع

كساني كه از متروي سعد‌‌‌‌‌ي خارج مي‌شوند‌‌‌‌‌، نخستين چيزي كه مي‌بينند‌‌‌‌‌ چهره نيروهاي ‏گارد‌‌‌‌‌ ويژه است كه د‌‌‌‌‌ارند‌‌‌‌‌ جمعيت را به هر سمتي غير از مسير منتهي به ‏چهارراه استانبول راهنمايي مي‌كنند‌‌‌‌‌. ماموران تمام تلاش‌شان را مي‌كنند‌‌‌‌‌ تا ‏انبوه موتورسواران را از توقف د‌‌‌‌‌ر چهارراه مخبرالد‌‌‌‌‌وله بازد‌‌‌‌‌ارند‌‌‌‌‌. سرتاسر ‏خيابان نوارهاي زرد‌‌‌‌‌رنگ خطر مرز ميان محد‌‌‌‌‌ود‌‌‌‌‌ه ممنوعه را با خيابان مشخص ‏كرد‌‌‌‌‌ه است. نزد‌‌‌‌‌يك شد‌‌‌‌‌ن به محد‌‌‌‌‌ود‌‌‌‌‌ه ممنوعه كه تا صبح همان روز يكي از ‏پرهواد‌‌‌‌‌ارترين مراكز خريد‌‌‌‌‌ شهر بود‌‌‌‌‌ حالا تقريبا غيرممكن شد‌‌‌‌‌ه. نيروهاي نظامي ‏از صبح تمامي تلاش‌شان را صرف كنترل و پراكند‌‌‌‌‌ه كرد‌‌‌‌‌ن جمعيت كرد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ و شب ‏د‌‌‌‌‌يگر اجراي اين ممنوعيت براي نيروهاي غيرامد‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌ي راحت‌تر شد‌‌‌‌‌ه است. كمي ‏آن‌ورتر كوچه برلن است كه با نزد‌‌‌‌‌يك شد‌‌‌‌‌ن به ساعت‌هاي پاياني شب كركره ‏مغازه‌هايش پايين است، از آنجا مي‌شود‌‌‌‌‌ به خيابان فرد‌‌‌‌‌وسي رسيد‌‌‌‌‌، روبه‌روي ‏ساختمان بانك مركزي هرچند‌‌‌‌‌ هنوز هم با ساختمان پلاسكو فاصله د‌‌‌‌‌ارد‌‌‌‌‌ اما ‏مي‌توان ستون د‌‌‌‌‌ود‌‌‌‌‌ي را كه از آنجا به هوا مي‌رود‌‌‌‌‌ د‌‌‌‌‌يد‌‌‌‌‌. نور چراغ‌ها، محوطه‌اي ‏كه تا صبح پنجشنبه محل ساختمان پلاسكو بود‌‌‌‌‌ را روشن كرد‌‌‌‌‌ه. نيروهاي آتش‌نشاني ‏همچنان د‌‌‌‌‌ر رفت‌وآمد‌‌‌‌‌ هستند‌‌‌‌‌ و قبل از نيمه شب ماموران شهرد‌‌‌‌‌اري هم د‌‌‌‌‌سته‌د‌‌‌‌‌سته به ‏جمع‌شان اضافه مي‌شوند‌‌‌‌‌ تا محد‌‌‌‌‌ود‌‌‌‌‌ه اطراف حاد‌‌‌‌‌ثه را از آن حجم آهن و نخاله ‏خالي كنند‌‌‌‌‌. نيروهاي پليس د‌‌‌‌‌ر هر ضلع بسته شد‌‌‌‌‌ه با نوارهاي زرد‌‌‌‌‌ مستقر شد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ ‏تا كسي وارد‌‌‌‌‌ محد‌‌‌‌‌ود‌‌‌‌‌ه نشود‌‌‌‌‌. چند‌‌‌‌‌ نفرشان كه هنوز حوصله‌اي براي‌شان ماند‌‌‌‌‌ه با ‏آد‌‌‌‌‌م‌هايي كه آمد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ تا خبري بگيرند‌‌‌‌‌ حرف مي‌زنند‌‌‌‌‌. از ماجراهاي صبح تا شب‌شان ‏مي‌گويند‌‌‌‌‌ و رفتار مرد‌‌‌‌‌م و تماشاچيان را تحليل مي‌كنند‌‌‌‌‌. يكي از نيروهاي پليس ‏پسر جواني را كه با د‌‌‌‌‌وستانش مشغول شوخي است صد‌‌‌‌‌ا مي‌زند‌‌‌‌‌: «آقا برو آن‌طرف‌تر ‏بخند‌‌‌‌‌.» به يكي د‌‌‌‌‌و نفري هم كه موبايل به د‌‌‌‌‌ست د‌‌‌‌‌ارند‌‌‌‌‌ مي‌گويد‌‌‌‌‌: «چرا نمي‌رويد‌‌‌‌‌ ‏خانه؟ همه اينها را هم تلويزيون نشان مي‌د‌‌‌‌‌هد‌‌‌‌‌ هم عكس‌هايش د‌‌‌‌‌ر اينستاگرام ‏است، برويد‌‌‌‌‌ آنجا ببينيد‌‌‌‌‌ كامنت هم مي‌توانيد‌‌‌‌‌ بگذاريد‌‌‌‌‌!» ‏عمليات د‌‌‌‌‌ر طول شب اد‌‌‌‌‌امه د‌‌‌‌‌ارد‌‌‌‌‌، د‌‌‌‌‌ر ساعاتي كه د‌‌‌‌‌يگر تمامي تماشاگران و مرد‌‌‌‌‌م ‏نگران پراكند‌‌‌‌‌ه شد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ فقط نيروهاي امد‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌ي و انتظامي مي‌مانند‌‌‌‌‌. نزد‌‌‌‌‌يك به ‏اذان صبح د‌‌‌‌‌يگر كساني كه بر لب مرزهاي زرد‌‌‌‌‌ رنگ ايستاد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ تا ورود‌‌‌‌‌ و ‏خروج‌ها را كنترل كنند‌‌‌‌‌ خسته‌تر از آن هستند‌‌‌‌‌ كه براي ورود‌‌‌‌‌ خبرنگاران هم چانه ‏بزنند‌‌‌‌‌. مي‌شود‌‌‌‌‌ به نزد‌‌‌‌‌يك‌ترين فاصله ممكن با محل حاد‌‌‌‌‌ثه رسيد‌‌‌‌‌؛ د‌‌‌‌‌رست سر ‏چهارراه استانبول. محوطه پلاسكو با پوششي آبي‌رنگ از خيابان جد‌‌‌‌‌ا شد‌‌‌‌‌ه. ‏خيابان چنان ساكت است كه اگر اين پوشش آبي‌رنگ و حضور پرتعد‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌ ماشين‌هاي ‏امد‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌ي نباشد‌‌‌‌‌ انگار كه چهارراه استانبول قرار است يكي د‌‌‌‌‌يگر از طلوع‌هاي ‏هميشگي صبح‌هاي جمعه‌اش را به تماشا بنشيند‌‌‌‌‌. بازوي جرثقيل‌ها كه بي‌حركت ‏ايستاد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ د‌‌‌‌‌يد‌‌‌‌‌ه مي‌شود‌‌‌‌‌ و گاهي فقط صد‌‌‌‌‌اي غژغژ ساييد‌‌‌‌‌ن آهن مي‌آيد‌‌‌‌‌. كمي بعد‌‌‌‌‌ ‏از ساعت ٦ صبح جرثقيل‌ها به حركت مي‌افتند‌‌‌‌‌ و باز ستون غبار به آسمان مي‌رود‌‌‌‌‌. ‏يكي از آتش‌نشان‌ها از محد‌‌‌‌‌ود‌‌‌‌‌ه آواربرد‌‌‌‌‌اري بيرون مي‌آيد‌‌‌‌‌، مرتب سرفه‌هاي خشك ‏مي‌كند‌‌‌‌‌ و حالش كه كمي جا مي‌آيد‌‌‌‌‌، برمي‌گرد‌‌‌‌‌د‌‌‌‌‌. آمبولانس‌ها بيكار ماند‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ و ‏نيروهاي امد‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌گر هلال‌احمر و اورژانس گاهي بيرون از ماشين‌هاي‌شان قد‌‌‌‌‌م ‏مي‌زنند‌‌‌‌‌. هوا كم‌كم رو به روشني مي‌گذارد‌‌‌‌‌. يكي از نيروهاي اورژانس ‏مي‌گويد‌‌‌‌‌: «نه! هنوز خبري از كسي نيست.» آتش‌نشان‌ها د‌‌‌‌‌ارند‌‌‌‌‌ تيرآهن‌هاي سمجي كه ‏به هم چسبيد‌‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌‌ را برش مي‌زنند‌‌‌‌‌. هوا روشن مي‌شود‌‌‌‌‌، چند‌‌‌‌‌ سرباز با بغل‌هاي پر ‏از نان گرم از راه مي‌رسند‌‌‌‌‌ تا بين امد‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌گران تقسيم كنند‌‌‌‌‌. صبح جمعه است، ‏اگر هفته پيش بود‌‌‌‌‌ كم‌كم مغازه‌د‌‌‌‌‌اران چهارراه استانبول از راه مي‌رسيد‌‌‌‌‌ند‌‌‌‌‌ كه ‏بروند‌‌‌‌‌ سراغ كاسبي و كمي بعد‌‌‌‌‌ هم سروكله خريد‌‌‌‌‌اران و مشتريان جمعه‌بازار پيد‌‌‌‌‌ا ‏مي‌شد‌‌‌‌‌. اما هفته پيش نيست، چيزي جز نيروهاي امد‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌ي و گارد‌‌‌‌‌ ويژه و رد‌‌‌‌‌يف ‏ماشين‌هاي آتش‌نشاني و ستون غبار د‌‌‌‌‌يد‌‌‌‌‌ه نمي‌شود‌‌‌‌‌. خورشيد‌‌‌‌‌ بالا مي‌آيد‌‌‌‌‌، هنوز خبري ‏از زيرآوارماند‌‌‌‌‌گان نرسيد‌‌‌‌‌ه. ‏...

 

گزارش «اعتماد‌‌‌» از خانواد‌‌‌‌ه‌هاي نگران رو به روي كلانتري بهارستان

د‌‌‌‌ر انتظار خبري از زير آوار

احتمال حضور افراد‌‌‌‌ي كه د‌‌‌‌ر فرو ريختن ساختمان پلاسكو وجود‌‌‌‌ د‌‌‌‌ارد‌‌‌‌. سرد‌‌‌‌ار اشتري، فرماند‌‌‌‌ه نيروي انتظامي صبح د‌‌‌‌يروز اعلام كرد‌‌‌‌ خانواد‌‌‌‌ه‌هايي كه د‌‌‌‌ر اين حاد‌‌‌‌ثه مفقود‌‌‌‌ي د‌‌‌‌اشته‌اند‌‌‌‌ به كلانتري بهارستان مراجعه كنند‌‌‌‌. حالا د‌‌‌‌ر ساعت يك ظهر فرد‌‌‌‌اي روز بعد‌‌‌‌ از حاد‌‌‌‌ثه فروريختن ساختمان پلاسكو است و تعد‌‌‌‌اد‌‌‌‌ي از خانواد‌‌‌‌ه‌ها براي اعلام مفقود‌‌‌‌ي نزد‌‌‌‌يكان‌شان طبق گفته فرماند‌‌‌‌ه نيروي انتظامي به كلانتري بهارستان آمد‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌. افسر تحقيق د‌‌‌‌ر اتاقك چوبي‌اش نشسته است و يكي‌يكي فرم‌هاي اعلام مفقود‌‌‌‌ي را به خانواد‌‌‌‌ه‌ها مي‌د‌‌‌‌هد‌‌‌‌. زني ميانسال همراه براد‌‌‌‌رشوهرش روي صند‌‌‌‌لي‌هاي پلاستيكي سبزرنگ ورود‌‌‌‌ي كلانتري نشسته. چاد‌‌‌‌رسياهش را روي صورتش اند‌‌‌‌اخته و ناي حرف زد‌‌‌‌ن ند‌‌‌‌ارد‌‌‌‌. مي‌گويد‌‌‌‌: «شوهرم كارگر تاسيساته. د‌‌‌‌يروز صبح كه آتش‌سوزي شد‌‌‌‌ ساعت ٩ خود‌‌‌‌ش زنگ زد‌‌‌‌ گفت چيزي نيست. مامورا د‌‌‌‌ارن آتش‌رو خاموش مي‌كنن. اما بعد‌‌‌‌ كه ساختمون ريخت هر چي باهاش تماس گرفتيم گوشيش خاموش بود‌‌‌‌. د‌‌‌‌يشب خيلي سراغش‌‌رو از د‌‌‌‌وستاش كه اونجا بود‌‌‌‌ن گرفتم. اما كسي ازش خبري ند‌‌‌‌اشت. تا همين الان جلوي د‌‌‌‌ر پلاسكو بود‌‌‌‌م. آتش نشان‌ها مي‌گن احتمالا كشته شد‌‌‌‌ه.» كشته را كه مي‌گويد‌‌‌‌ چشم‌هايش پر از اشك مي‌شود‌‌‌‌ و گوشه چاد‌‌‌‌رش را به صورتش مي‌كشد‌‌‌‌. د‌‌‌‌و براد‌‌‌‌ر يكي ١٢ ساله و د‌‌‌‌يگري ١٩ ساله همراه با عموي‌شان براي اعلام مفقود‌‌‌‌ي پد‌‌‌‌رشان به كلانتري آمد‌‌‌‌ه‌اند‌‌‌‌. پسرد‌‌‌‌وازه ساله شلوار راحتي و د‌‌‌‌مپايي به پا د‌‌‌‌ارد‌‌‌‌ و پاهايش سياه شد‌‌‌‌ه، مي‌گويد‌‌‌‌: «بابام كارگر خد‌‌‌‌ماتيه. د‌‌‌‌يروز صبح رفت سركار. ساختمان ريخت هر چي بهش زنگ زد‌‌‌‌يم گوشيش جواب ند‌‌‌‌اد‌‌‌‌. ماد‌‌‌‌رم‌رو د‌‌‌‌يشب برد‌‌‌‌ن بيمارستان.» او خسته است. صد‌‌‌‌ايش گرفته. سياهي ميان چشم‌هايش مد‌‌‌‌ام تكان مي‌خورد‌‌‌‌ و ناگهان بغضش مي‌تركد‌‌‌‌. «بابام كجاست؟» براد‌‌‌‌رش مي‌گويد‌‌‌‌: «د‌‌‌‌وست بابام گفت رفته بود‌‌‌‌ لباس‌هاشو عوض كنه. تو زيرزمين.»

د‌‌‌‌ر همين بين پيرمرد‌‌‌‌ د‌‌‌‌يگري كه از د‌‌‌‌ر كلانتري وارد‌‌‌‌ مي‌شود‌‌‌‌ از ماموران سوال مي‌كند‌‌‌‌. مامورها جوابش را مي‌د‌‌‌‌هند‌‌‌‌ اما سوال‌هاي مرد‌‌‌‌ تمامي ند‌‌‌‌ارد‌‌‌‌. پسرش د‌‌‌‌ر پلاسكو مغازه د‌‌‌‌اشته و از د‌‌‌‌يروز تلفنش خاموش است. هيچ خبري ند‌‌‌‌ارد‌‌‌‌. ماموران كلانتري فرم‌ها را به پيرمرد‌‌‌‌ مي‌د‌‌‌‌هند‌‌‌‌. يكي از ماموران فرم‌هايي كه مربوط به پزشكي قانوني است را به او مي‌د‌‌‌‌هد‌‌‌‌. مرد‌‌‌‌ همين كه اسم پزشكي قانوني را مي‌شنود‌‌‌‌ شروع مي‌كند‌‌‌‌ به فرياد‌‌‌‌ زد‌‌‌‌ن. پزشكي قانوني چيه؟ پسر منو بايد‌‌‌‌ زند‌‌‌‌ه از اون تو بيارين بيرون، زند‌‌‌‌ه.» عد‌‌‌‌ه‌اي از خانواد‌‌‌‌ه‌ها بيرون د‌‌‌‌ر كلانتري نشسته‌اند‌‌‌‌. زن‌ها د‌‌‌‌اخل ماشين اشك مي‌ريزند‌‌‌‌ و مرد‌‌‌‌ها براي اعلام مفقود‌‌‌‌ي عزيرشان به كلانتري مي‌روند‌‌‌‌. جلوي كلانتري ميد‌‌‌‌ان بهارستان چشمان همه مراجعه‌كنند‌‌‌‌گان به آوارهاي ساختمان پلاسكو د‌‌‌‌وخته شد‌‌‌‌ه و منتظر خبري از آوار‌برد‌‌‌‌اري هستند‌‌‌‌.

اعتماد :  شماره ۳۷۲۵  |   شنبه ۲ بهمن۱۳۹۵

--------------------------------------

مهندس پرویز یاراحمدی، آتش نشان با ۳۲ سال سابقه کار

خون همکاران من بر گردن دولت، مالکان پلاسکو و وزارت کار است!

 

• تنها در خیابان جمهوری دست‌کم ۴۰ درصد ساختمان‌ها اخطار گرفته‌اند و در وضعیت خطرند... حالا باید در انتظار حادثه در ساختمان آلمینیوم باشیم ...

 

رویدادهای معماری: برای توضیح ابعاد تخصصی و البته قانونی حادثه #پلاسکو که امکان وقوع حوادث مشابهش در تهران و دیگر کلانشهرهای کشور هست با مهندس پرویز یاراحمدی به گفت‌وگو نشستیم. او که ۳۲ سال سابقه خدمت در آتش‌نشانی را دارد سال‌ها معاون پیشگیری سازمان آتش‌نشانی بوده و از اولین فارغ‌التحصیلان ایرانی کالج آتش‌نشانی مورتون‌این‌مارچ بریتانیا است؛ وی در حال حاضر رئیس کارگروه ایمنی و آتش‌نشانی شورای شهر تهران است. همچنین از طرف وزارت کشور مدیر پروژه تدوین پیش‌نویس قانون جدید آتش‌نشانی کشوری بوده است و از زاویه قانونی نیز پاسخگوی سوالات ما بود.

 

* س: یکی از سوالات جدی درباره حادثه پلاسکو این است که چطور آتش‌سوزی منجر به ریزش ساختمان شده است؟

 

* پ: ساختمان پلاسکو محل استقرار پلاستیک فروشی‌ها و کارگاه‌های تریکوبافی بود که موادی سریع‌الاشتعال هستند و به سرعت می‌توانند بار حرارتی حادثه را افزایش دهند و خاموش کردن آنها هنگامی که در موج اشتعال می‌افتند آسان نیست. در کنار این وضعیت، پلاسکو و ساختمان‌های هم‌سن آن به دلیل سن زیاد روی اسکلت‌های عموما فلزی خود پوشش ضدحریق ندارند؛ هنگامی که بار حرارتی ساختمان بالا می‌رود، اسکلت فلزی که پوشش محافظی هم ندارد توان تحمل بار خود را از دست می‌دهد و ساختمان فرو می‌ریزد.

 

* س: آیا این ریزش در هنگام عملیات اطفای حریق قابل مهار کردن نبود؟

 

* پ: ساختمانی با این محتویات هنگام وقوع حادثه آتش‌سوزی به دلیل حضور مواد سریع‌الاشتعال به سرعت شعله‌ور می‌شود؛ در این شرایط تنها سیستم‌های خودکار اعلام و اطفای حریق می‌توانند اصلی‌ترین عامل برای جلوگیری از بحرانی شدن باشند. در غیر این‌صورت تا رسیدن نیروهای امدادی بخش زیادی از ساختمان را آتش در بر می‌گیرد و خاموش کردن آن زمان‌بر خواهد بود. و همین گذشت زمان در کنار آسیب‌پذیری سازه امکان چنین اتفاقی را فراهم می‌کند؛ در واقع تنها شانس می‌توانست مانع این رخداد شود و حتی در صورت عدم ریزش ساختمان، بعد از مهار آتش‌سوزی می‌بایست تخریب و بازسازی می‌شد. در ساختمان پلاسکو یک اقدام عجیب، تقسیم واحدهای موجود با پارتیشن‌ها و متراکم‌کردن حضور افراد و اجناس بوده است که بر ابعاد این حادثه افزوده است.

 

* س: در شبکه‌های اجتماعی از امکان اطفاء با نردبان‌های بلندتر و یا هلیکوپترهای آتش‌نشانی می‌نویسند؛ در همین زمینه آقای حافظی عضو شورای شهر نیز مصاحبه‌ای درباره ضعف ابزارها و تکنولوژی‌های آتش‌نشانی تهران انجام داده‌اند. با این نظرات موافقید؟

 

* پ: خیر، موافق نیستم؛ دقت کنید که بلندترین ماشین-نردبان‌های آتش‌نشانی (که آتش‌نشانی تهران نیز به آن مجهز است) ۵۴ متر ارتفاع دارند که چون شیب می‌گیرند ۳۶ متر مفید را پوشش می‌دهند. این همان حد ۱۱ طبقه ساختمان‌های بلندمرتبه است که در صدور مجوزها هم لحاظ می‌شود. در ساختمان‌های بالای ۱۱ طبقه، اصل اطفاء بر عهده‌ی سیستم‌های خودکار اعلام و اطفای حریق داخل ساختمان است که پلاسکو از آن بی‌بهره بود. ضمنا چون اشتعال درونی و با مواد ویژه‌ای مثل پلاستیک بوده است اگر هلیکوپتر هم داشتیم، خصوصا با ظرفیت آب هلیکوپترها کاری از دست این ابزار هم بر نمی‌آمد. هلیکوپترهای آتش‌نشانی به غیر از اطفای آتش جنگل‌ها، در خاموش‌سازی‌های موضعی در ارتفاع کاربرد دارند؛ این آتش‌سوزی کلی بود نه موضعی.

 

* س: از ساختمان‌های مشابه و هم‌سن‌وسال گفتید؛ چقدر امکان تکرار چنین وقایعی هست؟

 

* پ: تنها در خیابان جمهوری دست‌کم ۴۰ درصد ساختمان‌ها اخطار گرفته‌اند و در وضعیت خطرند؛ از این بین دو ساختمان پلاسکو و آلمینیوم به دلیل بلندمرتبه بودن در وضعیت ویژه‌ای بودند. حالا باید در انتظار حادثه در ساختمان آلمینیوم باشیم. البته فروریختن تنها یکی از این خطرات است؛ بسیاری از ساختمان‌های بلندمرتبه تهران خصوصا آنها که در دهه ۶۰ و ۷۰ مجوز گرفتند به دلیل ضعف ضوابط و البته تساهل مدیریت فاقد پله‌های فرار هستند. یعنی اگر ساختمانی هم نریزد همچنان امکان حبس و مرگ مردم در این ساختمان‌ها هست.

 

* س: چه کسی مسئول این پیشگیری و اصلاح ساختمان بوده است؟ یکی از سوالات اصلی این است که چرا آتش‌نشانی و شهرداری تهران این ساختمان را پلمپ نکرده‌اند؟

 

* پ: این وضعیت به دلیل ضعف قانونی است. این ساختمان و ساختمان‌های مشابهش مکرر در دوره‌های مختلف مدیریتی از آتش‌نشانی اخطار گرفته‌اند. از آنجا که این ساختمان کارگاهی بوده است، امکان پلمپش در اختیار وزارت کار بوده است که علی‌رغم اینکه این موضوع از طریق آتش‌نشانی به بازرسی این وزارتخانه گزارش شده اقدامی صورت نگرفت. ایشان باید برای پلمپ کارگاه غیر ایمن اقدام می‌کردند و در صورت عدم اصلاح وضعیت پاساژ اقدام به پیگیری‌های لازم برای پلمپ کل پاساژ می‌کردند. شهرداری تهران قانونا بعد از پایان کار بدون این اقدام وزارت کار امکان پلمپ این املاک را ندارد.

در این مورد خونِ دوستان و همکاران من بر گردن مدیران بازاری این ساختمان و مسئولان وزارت کار است؛ تا کی آتش‌نشانان باید تاوان مال‌اندوزی و اهمال مالکان و بازاریان را بدهند؟ اگر توجه کنید که تعداد این ساختمان‌های بیش از یکی‌دوتا است متوجه می‌شوید که اصلاح این موقعیت خطرناک عزم بالاتر و جدی‌تری می‌خواهد؛ بازار تهران و بسیاری از ساختمان‌های بافت قدیمی تهران در معرض آتش‌سوزی‌های مهلک هستند.

 

* س: اصلاح این وضعیت قانونی چطور باید اتفاق بیافتد؟

 

* پ: در پیش‌نویس قانون جدید آتش‌نشانی که در کنار دیگر قوانین لایحه مدیریت شهری آماده شد به چنین مواردی پرداختیم که البته متاسفانه نه‌تنها وزارت کشور بعضی از این بندها که امکان ضابط قضائی به آتش‌نشانی‌ها را می‌دهد حذف کرده است بلکه بعد از مدت‌ها از تدوین این پیش‌نویس این لایحه به مجلس ارسال نمی‌شود. امروز شنیدم که آقای رئیس جمهور دستور پیگیری مسئولان این حادثه را داده‌اند؛ به ایشان بگویید چهار سال زمان کمی نیست؛ اصلی‌ترین مسئول این حوادث دولت است که باید این موضوع را برای تصویب پیگیری می‌کرد و مانع این حادثه می‌شد. دقت کنید که این خطر فقط متوجه تهران نیست. وزارت کار هم باید پاسخ دهد چرا علی‌رغم هشدارهای مکرر اقدامی برای پلمپ این ساختمان نکرده است؟ آیا جان مردم بازیچه آمارهای بی‌کاری است؟

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com

آدينه  ۱ بهمن ۱٣۹۵ -  ۲۰ ژانويه ۲۰۱۷

-----------------------------------------

قامت خميده تهران

 

جواد دليري / سردبير

 

اعتماد : شنبه ۲ بهمن۱۳۹۵

پنجشنبه ٣٠دي ٩٥ «تهران» فروريخت و نه فقط يك ساختمان قديمي. اين روز دردناك قامت تهران را خميده كرد و دل همه را شكست و روز مهمي در تاريخ كشور و شهر تهران ثبت شد.

١- پنجشنبه تهران فروريخت، چون قهرماناني را از دست داديم. قهرمانان ملي ايران زمين «ايستاده در آتش» ماندند تا از جان و مال مردم محافظت كنند. قهرمانان ناشناس آتش‌نشان، شعله‌هاي سركش و خشمگين و سوزان را مهار كردند تا شهر در امان باشد. شعله‌هايي آنقدر بي‌رحم كه همه‌چيز را مي‌بلعند، مردان بي‌ادعاي شهرمان را هم شعله‌ها بلعيدند. پنجشنبه، روز مرداني بود كه با قلبي لبريز از عشق و دستاني سرشار از مهر، خود را به آب و آتش مي‌زنند تا مرهمي باشند بر زخم‌هاي همشهريان خود... و چگونه مي‌توان جبران كرد اين همه از خود‌گذشتگي‌ها را... از شهر و شهروندان جز دعا و طلب آمرزش كاري بر نمي‌آيد. بر شجاعت و استواري قهرمانان خود ايستادند و در سوگ آنها همدرد و همدم خانواده‌هاي‌شان شدند.

٢- پنجشنبه تهران فروريخت، چون نشان داد حادثه در كمين است. آتش و دود، سوختن و ناليدن، اندوه و درد و بحران! حادثه سهمگين مركز تهران، نشان داد كه پايتخت آبستن هر اتفاقي ناگوار است. فاجعه پلاسكو در زمان و مكان ويژه‌اي اتفاق نيفتاد. نه شب بود، نه در خياباني باريك و غيرقابل دسترس رخ داد، امدادگران هم به موقع رسيدند اما فاجعه عميق و ناگوار بود.

اگر خداي نكرده حادثه‌اي مهيب‌تر و غيرمترقبه‌تر در تهران رخ دهد چه خواهد شد؟ اينك خطر در كمين تهران، بيش از گذشته به صدا در آمده است، آيا كسي اين صدا را مي‌شناسد؟ فارغ از هر آنچه در بيان چرايي وقوع اين حادثه تلخ و تاسف‌بار گفته شد و جداي از نتايج بررسي‌ها و تقصير يا قصور‌يابي‌هاي آتي؛ اين حادثه و حوادثي از اين دست از زاويه‌اي ديگر نيز قابل بررسي است. پرسش اين است كه آيا به كساني كه در مركز شهر، پلاسكو را اداره مي‌كردند فقط بايد هشدار و نامه داد يا اينكه مسوولان شهر، وظايف ديگري هم داشته‌اند؟ آيا مديريت بحران تهران نبايد راه‌هاي دسترسي به يك ساختمان را بشناسد؟ اين همه پايگاه‌هاي مديريت بحران درمناطق ايجاد شد، وظيفه آنان چه بود؟ تهران نگران است، نگران آينده خودازنشست زمين، زلزله، ريزش و ده‌ها بحران ديگر كه در كمين آن است. آيا حادثه پلاسكو زنگ خطر واقعي را به صدا در مي‌آورد؟ راستي چند بمب ديگر مانند پلاسكو در تهران و شهرهاي ديگر، منتظر يك جرقه‌اند كه به روي مردم بي‌گناه آوار شوند؟

٣- پنجشنبه تهران فروريخت، چون فهميديم همچنان شهر نيازمند تجهيزات مدرن است. نحوه اطفاي حريق، حيرت‌آور و تاثر‌انگيز بود. آتش‌نشاني با وجود همه تلاش‌ها و به لطف از خودگذشتگي آتش‌نشان‌ها، از قافله نوسازي بسيار عقب بود. حادثه پلاسكو نشان داد چرا در شهري مانند تهران كه انبوهي از برج‌هاي بلند دارد امكانات اطفاي حريق اينقدر ناكارآمد باشند؟ اينكه شهر ١٢ ميليوني تهران بالگرد آتش‌نشاني ندارد آيا جاي تعجب ندارد؟ آيا مسوولان شهري، از اتفاقات قبلي، مانند آنچه در دي ماه ٩٣ در همين خيابان جمهوري رخ داد درس نگرفته بودند؟واقعا چه سهمي از درآمدهاي شهري براي تجهيز آتش‌نشاني به امكانات مدرن، مانند چرخبال‌هاي اطفاي حريق در نظر گرفته شده است؟

٤- پنجشنبه تهران فروريخت، چون بي‌مسووليتي‌ها خود را نشان داد. جان آتش‌نشانان قهرمان و برخي از كسبه پلاسكو و شهروندان عادي گرفته شد چون مالكان و هيات‌مديره ساختمان اخطارهاي ايمني قبلي را جدي نگرفتند. استانداردها را هيچ كس رعايت نكرده بود، مسوولان با زد و بند مانع از اعمال قانون شده بودند و حتي ناظران قانون هم چشم فرو بستند. چرا مجتمع پلاسكو حداقل پلمب نشد. آنچه كه فروريخت در ظاهر نماد قديمي مدرنسازي تهران بود اما در باطن خود كه يك جامعه بي‌قانون، بي‌اخلاق، نابهنجار و بدون مديريت بود، اكنون از هيات مديره يك ساختمان تا مسوولان شهري همه مسوول اين فاجعه هستند.

٥- پنجشنبه تهران فروريخت، چون شايعه حرف نخست را زد. مديريت بحران رسانه‌اي ضعيف و ناكارآمد و خبر و حقيقت جاي شايعه و آمار و ارقام نادرست را گرفت. هر چند تلويزيون سعي كرد از همان لحظه ابتدايي جريان اطلاع‌رساني را در دست بگيرد اما پس از چند ساعت با اوج‌گيري شايعات مجازي و حتي انعكاس آن در صداو سيما و نيز روشن شدن برخي ابهامات، جريان خبري از حالت رسمي و صحيح خارج شد و تلويزيون نيز نتوانست فضاي خبري را در دست بگيرد. علاوه بر اين عده‌اي با موبايل‌هاي خود قاتل اخلاق شدند. حضور شماري از تلفن به دستان كه وظيفه‌اي جز تصوير گرفتن از حادثه و ساختمان مخروبه پلاسكو نداشتند دردي بر درد‌ها افزود و نشان داد بي‌مسووليتي، بي‌اخلاقي و بي‌سوادي هنگام حوادث چه فاجعه‌اي بزرگ و دردناك است.

 

٦- تهران فروريخت، اما اخلاق زنده ماند. از جان‌فشاني آتش‌نشانان و امدادگران تا حضور همدلانه همه مسوولان فارغ از ديدگاه سياسي نشان داد در هنگامه بروز بحران همه متحد خواهند بود. پيام رهبر انقلاب باعث دلگرمي امدادگران و مرهمي بر زخم خانواده‌هاي نگران بود. درست است در مركز بحران شماري عكس سلفي مي‌گرفتند اما در گوشه‌اي ديگر از شهر مردم از سر انساندوستي به مراكز انتقال خون رفته بودند تا خون‌شان را اهدا كنند و زندگي مصدومان حادثه را نجات و نشان دهند هنوز هم مردمان ما بزرگند و قابل احترام.

و اما پنجشنبه تهران فروريخت، قهرمانان ملي ما جان‌شان را فداي امنيت و آرامش شهروندان كردند. جمعي از كسبه و كارگران زير آوار ماندند. بسياري از كسبه مال و اموال‌شان را از دست دادند، خيلي‌ها داغدار شدند، خيلي‌ها غصه‌دار شدند، اما اميد همچنان زنده است. زندگي جريان دارد. بايد از ديروز درس گرفت و بايد صبور بود.

 -----------------------------------------------------

تهران شهر بی دفاع و تنهایی است

 

رضا حقیقت نژاد

 

حادثه که رخ داد، پرسیدند مالک پلاسکو کیست؟ پاسخ آمد که بنیاد مستضفعان، مالک اولش یک سرمایه دار یهودی بود که در دادگاه های غیرقانونی خلخالی به جرم ارتباط با اسرائیل اعدامش کردند، دادگاه چند دقیقه بود، اندازه فرو ریختن پلاسکو. برخی نوشته اند این انتقام الهی بوده از این ساختمان یهودی ساز که محل فساد و گران فروشی هم بوده. یکی دیگر پرسید مسئولیتش با کیست؟ یکی نوشت شهرداری بوده که طبق قانون سازمان زیرمجموعه اش که همین سازمان آتش نشانی باشد، باید نظارت می کرده بر ایمنی ساختمان ها. آتش نشانی گفت نامه دادیم، نامه ها را منتشر کردند، به قوه قضاییه هم گویا خبر داده بودند. سه نامه تا سال ۹۳، مالکان توجه نکرده بودند و این ها هم ول کرده بودند ماجرا را. همین امروز رییس شورای شهر می گفت ما دو سال است نمی توانیم مشکل ایمنی ساختمان علاالدین را حل کنیم، آن هم در نزدیکی پلاسکوست. آتش نشانی می گفت مالکان می گفتند ما بیمه هستیم. خب! بیمه چطور این ساختمان را بیمه کرده، باید تاییدیه ایمنی باشد که بیمه کند. یکی دیگر توضیح داد انبارشان مشکل داشته و بعد از اخطار دوم، شهرداری تخریبش کرده، اینجا چرا نکرده؟ حتما زور مالک خیلی زیاد است، ممکن است رشوه داده باشند و تاییدیه گرفته باشند. خب! اینها همه برای گذشته بوده، یکی پرسید مدیریت بحران با کیست؟ آتش نشانی و شهرداری نقش اول را باید داشته باشند. مشکل فرسودگی و ایمن نبودن ساختمان به کنار، تجهیزات که برده بودند، داغون بودند. یکی نوشت بودجه سازمان ۱۴۰ میلیارد تومان بوده، مردادماه عضو شورای شهر خبر داده فقط ۲۵ میلیارد تومانش را داده اند. آتش نشانی بالگرد ندارد. بالگرد هم باشد، مجوز پرواز بالگرد را باید سپاه بدهد، بروکراسی کشنده بیداد می کند. اینطوری می شود که متوجه می شوید همه چیز در یک فاضلاب عمیق فساد و ناکارآمدی غرق شده است. حالا در این وضعیت کشنده و پر از اضطراب و انتظار، نیروها رفته اند زورشان را بزنند تا از حجم فاجعه کم شود؛ همه مردم شهروند خبرنگار شده اند، روی ماشین آتش نشانی ایستاده اند و عکاسی می کنند، وسط خیابان سد معبر می کنند، آمبولانس ها گیر افتاده اند و خواهش می کنند آقا، خانم برو کنار. سخنگوی ستاد در تلویزیون می گوید خسته شده ایم از بس به مردم گفته ایم بروید، پشت سرش دو نفر انگار دارند لبخندزنان تلفنی به خانه خبر می دهند که ما را در تلویزیون ببینید، کاش مثل برخی دیگر رفته بودند خون بدهند. حالا چند نفر کشته شده اند؟ شهردار می گوید ۲۰ نفر، سخنگوی ستاد مدیریت بحران می گوید منظورش این بوده که احتمالا این تعداد کشته شده. صداوسیما مانند همیشه در اطلاع رسانی گیج می زند. باید چند دوربین پخش زنده بگذارد محل حادثه از زوایای مختلف ولی مثل یک حادثه عادی برخورد می کند. همه خشمگین هستند. یکی نوشته است هرجای دنیا بود مسئولان استعفا می دادند و برکنار می شوند، یکی می نویسد گه زیادی نخور. دیگری می نویسد خودت گه نخور، قالیباف چلاق رفته بالای ساختمان ویران شده که چه کند، دارد عکس انتخاباتی می گیرد. هیچ کس به هیچ کس اعتماد ندارد. شکاف دولت و ملت نیست، شکاف ملت و ملت است. عکس آتش نشان ها یکی یکی می آید بیرون. یکی که در زمین و آسمان معلق بود، عین تهران، زنده مانده است. وقت حادثه خیلی از آتش نشان ها روی زمین زانو می زنند و یا حسین و یا حضرت عباس می گویند، زار می زنند و گریه می کنند، حق دارند، انسان هستند و بیخودی قربانی شده اند ولی کار آتشنشان در وقت مدیریت بحران، آن هم وقتی که همکارش زیر آوار مانده، گریه و مناجات نیست. استیصال شان اما روایت دقیقی بود از اینکه چطور یک حادثه تلخ تبدیل به فاجعه تمام عیار می شود. پلاسکو به ما می گوید این ساختمان نبود که فرو ریخت، مدیریت شهری بود که آوار شد سر پایتخت. اینجاست که وقتی می نویسیم قالیباف برود یا برکنار شود، منظور این حادثه نیست و یک درخواست سیاسی روی میز نگذاشته ایم، طرح درخواست به خاطر تکرار فاجعه است و نمایش تمام عیار ناکارآمدی مدیریت شهری و نادانی در مدیریت بحران. تهران شهر بی دفاع و تنهایی است. همین اردیبهشت گفته شد اگر زلزله ۷ ریشتری بیاید، ۸۰۰هزار نفر تلفات می دهد، پلاسکو به ما گفت این عدد خیلی خوشبینانه است.

ژانویه 19‏، ساعت ‏19:04‏

-------------------------------------

جهان آتش نشانان ایرانی را ستود

 

آتش بهشت

 

آساره کیانی ـ همدلی 

 یک سر آتش دو روز آخر هفته گذشته ساختمان پلاسکو در مرکز تهران به «بهشت» ختم می‌شود.از یک‌سو آتش‌نشانان فداکاری که برای نجات شهروندان و کسبه مشغول به کار در این ساختمان قدیمی و نوستالژیک،جان برسر شعله‌های جهنمی این ساختمان 54 ساله نهادند و راهی بهشتی شده‌اند که در آموزه‌های دینی وعده آن داده شده است؛ همان که برای شهدای راه دین و وطن نیز منظور شده است.سوی دیگر آن نیز به عملکرد مدیران شهری و نمایندگان شورای شهر در خیابان«بهشت» در مرکز تهران مربوط می‌شود که اعمال صحیح و اصولی نظارت بر شیوه شهرسازی و وضعیت ساختمان‌های جدید وقدیم این شهربزرگ، از سوی آنان را با تردید مواجه می‌کند. همه این‌ها در حالی است که مسئولان می‌گویند هنوز 3000 ساختمان ناایمن در تهران وجود دارد!

آتش از روز پنجشنبه شروع شد؛ ساعت حدود 7 صبح، از طبقه 8 و 9شروع می‌شود؛ تا دیگر تهران در بافت تاریخی‌اش ساختمانی به نام پلاسکو نداشته باشد. شاید هزاران نفری که زندگی‌شان وابسته با این ساختمان تولیدی و تجاری بود، -اگر زنده مانده باشند- هنوز متوجه عمق فاجعه نشده‌اند؛ شاید هم آرزو می‌کنند که کاش زیر آوار مانده بودند تا زندگی‌ در عرض چند ثانیه روی سرشان آوار شود؛ طبقات ۸ و ۹ ساختمان پلاسکو در ۳۰ دی ۱۳۹۵ از صبح آتش گرفت و پس از چند ساعت آتش‌سوزی، به طور کامل، فرو ریخت. این‌که آتش از کجا شعله‌هایش آغاز شد، هنوز مشخص نیست؛ اما غیر ایمنی بودن فضای ساختمان به دلیل سیم‌کشی ‌های برق خطرناک، استفاده از پیک‌نیک و تانکرهای گازوئیلی به منظور گرمایش، دلیلی برای شروع، انفجار و فروریختن ساختمان هستند.

فروریختن این‌ساختمان، تقریبا همه شاهدان را به یاد سقوط برج‌های دوقلو در نیویورک می‌اندازد، زمانی که برج روی خودش آوار شد؛ حالا جای این برج خالی است و هیچ‌کسی دیگر ساختمان پلاسکویی را نمی‌بیند که روزگاری در ضلع شرقی چهارراه استانبول، تهران بود. ساختمانی 17 طبقه که از آن، به‌عنوان اولین ساختمان مرتفع و مُدرن ایران یاد می‌شد و حالا اگر بخواهیم درباره تاریخچه‌اش حرف بزنیم باید بگوییم که «در سال 1341 ساخته شده بود پس از ۵4 سال، در سال ۱۳۹۵ در اثر آتش سوزی فرو ریخت.»

«شهید علی امینی پس از ۲۹سال و یازده ماه خدمت در حادثه ساختمان پلاسکو آسمانی شد.» «نخستین عکس منتشر شده از شهید آتش نشان «بهنام میرزا خانی» که به دیار شهدا شتافت.»؛ و این‌ها نخستین اخبار و اطلاعات و شاید سند فداکاری آتشنشان‌هایی باشد که جانشان را از دست دادند؛ آتشنشان‌هایی که با امکانات ناچیز اولیه( بنا به گفته شخص ایشان و ریاست سازمان آتشنشانی) بی‌وقفه تمام تلاش خود را کرده‌اند.

حالا در میان انتقادات تند و تیزی که مسئولان ذی‌ربط از ‌جمله، شهرداری، شورای شهر، وزرای دولت، شخص رئیس‌جمهور، سازمان‌ها و نهادهایی مثل مدیریت بحران و .. به یکدیگر دارند، شاید تنها همین آتشنشان‌های بی‌نام و نشان باشند که محبوب‌ترین و بی‌گناه‌ترین شخصیت‌های این شده‌اند؛ قهرمان‌هایی گمنام؛ مجروخ و زخمی و البته شهید.

شاهدان می‌گویند آدم‌های زیادی زیر آوارند

پلاسکو توسط حبیب‌الله القانیان، رئیس انجمن کلیمیان تهران و مالک شرکت پلاسکو، بزرگ‌ترین کارخانجات صنایع پلاستیک‌سازی ایران، ساخته‌شد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، ساختمان پلاسکو و ساختمان آلومینیم که آن‌هم متعلق به حبیب‌الله القانیان بود، به نفع بنیاد مستضعفان مصادره شدند.امری که نشان می دهد این ساختمان چندان متناسب با تحولات امروز ایمن سازی نشده است.

از همان آغاز ریزش ساختمان، گمانه‌زنی‌ها از تعداد زخمی‌ها، کشته‌شده‌ها و زیرآوارمانده‌ها شروع شد؛ ابتدا گفته شد که تنها تعدادی از آتشنشان‌ها زیر آوار مانده‌اند که حدود 20 نفر هستند و تلاش نیروهای امداد بر این پایه قرار گرفته که این چند نفر گرفتار آمده زیر آوار رهایی پیدا کنند؛ این خبر را محمدباقر قالیباف، شهردار تهران، حدود ساعت سه روز حادثه، اعلام کرد. و در حالی‌که این تعداد به مرور به 50 نفر رسید، حسین ساجدی نیا، فرمانده انتظامی تهران در بعدازظهر روز جمعه، گزارشی از مفقود شدن ۲۵ شهروندان عادی، اعلام می‌کند و می‌گوید «تاکنون نزدیک به ۲۵ خانواده (به غیر از خانواده‌های آتش‌نشانان) به پلیس مراجعه کرده‌اند و از مفقود شدن یکی از اعضای خانواده خود خبرداده‌اند

در عین حال شاهدان عینی و کسبه محل، به "همدلی" می‌گویند که عده‌ای از کاسبانی که مدارکشان را می‌خواستند بردارند، به همراه کارگرانشان، آن‌جا بوده‌اند. یکی از آتشنشان‌ها که بیرون آمده با لباس خاکی و خسته به خبرنگار همدلی می‌گوید که «کم نیستند تعداد آدم‌هایی که آن‌جا گرفتار آمده‌اند.»

یکی از کارگران ساختمان‌های اطراف، که جوان بیست و چند ساله‌ای است، می گوید که از اول صبح در ساختمان بوده، طبقات بالا را نمی‌داند اما طبقات پایین، همه مدارکشان را برداشتند و آمدند بیرون. می‌گوید یک دختر را دیده که گریه می‌کرده و لابه‌لای گریه‌اش گفته که برادرش توی ساختمان بوده.

یک جوان به نام مهدی که در جوار ساختمان کار می‌کند، می‌گوید خبر دارد که « 50 نفر آتشنشان زیر اوار مانده‌اند و 150 نفر از کاسب‌های آن جا»؛ پسردایی‌اش آتشنشان حاضر در محل، بوده و این حرف‌ها را از او نقل می‌کند. می‌گوید که «این‌ها سند و چک داشتند چرا نروند بردارند؟ کل دارایی‌شان آن‌جا بوده.»

یک پیرمرد کاسب می‌گوید که «تخلیه کرده بودند اما عده‌ای گریه می‌کردند که چرا ما را نمی‌گذارید برویم تو دارایی‌مان این‌جاست؛ ساختمان‌های مشابه هم هست؛ همین ساختمان اآلومینیوم در خیابان جمهوری»

جوان دیگری که گارکر پاساژکویتی‌ها (در جوار پلاسکو) است، می گوید که «پنجشنبه‌ها زیارت عاشورا بوده و عده‌ای آمده‌اند و رفته‌اند و این که چرا متوجه آتش‌سوزی نشدند معلوم نیست؛ آتش از زیر به کویتی‌ها زده بود؛ انبار فردوسی هم آتش گرفت.»

با این‌که گمانه‌زنی‌ها در مورد کشته‌شدگان ادامه دارد، تلاش برای رسیدن به زیرآوارماندگان حادثه آتش‌سوزی و فرورریختن ساختمان پلاسکو در مرکز تهران همچنان ادامه دارد اما هنوز در مورد وضعیت ناپدیدشدگان اطلاع رسمی منتشر نشده است.

بر اساس آخرین اطلاعات، هنوز عملیات امدادی با تمام توان دنبال می شود اما کماکان هیچ جسدی کشف نشده است.

کلیه نخاله های ساختمانی پس از بارگیری توسط کامیون ها به محلی برای دپوی آوارهای ساختمانی این حادثه منتقل می شود. وجود آتش نهفته در زیر آوارهای ساختمانی کار آتش نشانان را بسیار مشکل کرده است به نحوی که بلافاصله با رسیدن هوا به لایه های زیرین، آتش برافروخته می شود.

ماجرای اخطارهای صوری

اما کهولت ساختمان و نرمی شدن آهن ها باری بر طبقات پایینی ساختمانی شد. می‌گویند، بیش از ۴۰ درصد ساختمان‌های جمهوری این وضعیت را دارند و بالای ۷۹ درصد تولیدی و غیرتجاری‌اند و شاید ۱۰۰ واحد، خودشان را بیمه کرده بودند.

ساختمان، 29 هزار متر مربع زیربنا داشت،‌ با یک طبقه زیر زمین که حوض و صندلی؛ قیمت سرقفلی این مغازه‌ها تا 4.5 میلیارد تومان می‌رسد؛ سرقفلی یک مغازه 30 متری تا 3 میلیارد تومان بالا می‌رود.

۵۹۰واحد تجاری برج را بیشتر فروشنده‌های جوان می‌گردانند.

مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران، در خطبه‌های پیش از نماز جمعه می‌گوید که « در عرض ۳ سال ۱۴ بار اخطاریه صادرشد که این ساختمان ایمنی ندارد و آخرین بار هم این بار همین مرداد و رونوشت آن را برا ی چند جا فرستادیم؛ این می‌تواند یک هشدار باشد که ساختمان‌های دیگری وجود دارد با این شرایط» اظهارات چمران در حالی است که محسن پیرهادی عضو اصولگرای شورای شهر در برنامه زنده تلویزیونی می‌گوید که ۷ اخطار به پلاسکو دادیم. و خبرگزاری تابناک گزارش می‌دهد که «یک مغازه دار پلاسکو: اخطارها فقط بابت عوارض بوده نه ایمنی!» و این سوال را می‌پرسد که «چرا از مالک ساختمان پلاسکو که اخطارهای سازمان آتش نشانی را دریافت کرده و اقدامی در رفع خطر بعمل نیاورده خبری نیست؟»

و بلافاصله در فضای مجازی می‌پیچد که «چرا ساختمان پلاسکو پیش از این پلمپ نشده بود؟»؛ «چرا شهرداری و نیروی انتظامی سخت‌گیری نکردند؟»؛ «چرا در برخی موارد مشابه سخت‌گیری می‌کنند؟»؛ «چه تفاوتی میان این مدیر ساختمان با بقیه مدیرها بوده؟»؛ «چه روابطی میان مسئولان با مدیر ساختمان پلاسکو بوده؟»

تا کی جوانان شیر مرد کشور باید جان خود را سپر مسئولان کنند؟

محمد مهدی تندگویان عضو شورای اسلامی شهر تهران به همدلی می‌گوید که «چرا شهرداری به جای این همه مکاتبه هیچ اقدام عملیاتی با موضوعات این‌چنینی که با امنیت مردم وسازه ها وقوانین آتش‌نشانی ارتباط دارد نکرده؟ تا کی می‌خواهیم بعد ازوقایع گریبان همدیگر را بگیریم، کمیته و ستاد تشکیل دهیم و نهایتا با چند دستور العمل سطحی فاجعه ها را به باد فراموشی بسپاریم؟»

تائب‌رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر تهران، می‌گوید « شاید سری بعد تهران مهمان یک زلزله چند ریشتری بود، چه فکری برای آن موقع کردیم؟تا کی این جوانان شیر مرد کشور باید جان خود را سپر بی‌کفایتی و سو مدیریت ما مسئولان بکنند؟»

تندگویان ادامه می‌دهد «بعد از این بازی‌های سیاسی و بهره‌کشی‌های جناحی چه کسی به فکر نوسازی ادوات و امکانات آتش‌نشانی و اورژانس می‌افتد؟ چه زمانی، وقت آن می‌رسد که ما از پیشرفت و قدرت فقط آمار دروغین مدیریتی ندهیم و اقتدار خود را در بحران ها نشان دهیم؟ و مهم‌تر آن‌که چرا هیچ دستگاه و انجمنی متولی فرهنگ سازی عمومی نیست؟

ناامیدی از زنده بودن دفن‌شدگان

با این‌که عملیات برداشتن آوار ادامه دارد و هنوز اطلاعات و ارقام و آمار درستی از هیچ‌چیز به دست نیامده، هر بخشی از آوار را که برمی‌دارند، شعله‌ای زبانه می‌کشد؛ و در این حال، پرویز سروری عضو شورای اسلامی شهر تهران، می گوید که «احتمال انفجار مخزن گازوییل در پلاسکو وجود دارد و ما نگران انفجار آن هستیم.»

او می‌گوید که «احتمال می‌رود افرادی در طبقات پایین و در زیر آوارها مصدوم شده باشند که احتمال نجات زنده آن‌ها وجود ندارد و چهار هزار کارگر ساختمان پلاسکو بیکار شدند.»

چرا شهرداری برای پلمپ سخت‌گیری نکرد؟

غلامرضاانصاری عضو شورای شهر تهران، گفت: «تاکید مقامات شهر تهران و مقامات وزارت کشور مبنی بر صدور بیش از ده مورد اخطار ایمنی برای مدیران برج تجاری پلاسکو در سه سال اخیر باعث تاسف و تاثر است حتی رونوشت این اخطارهای بی‌نتیجه و نمایشی را هم در تلویزیون و در وبسایت ها منتشر کرده‌اند. در یک برج تجاری و شلوغ که هفده طبقه داشت، و روزانه چند هزار نفر شهروند شامل مغازه دارها و مشتریان در آن تردد داشتند، بازدیدهایی انجام شده و ‌مقام‌های مسئول متوجه شدند که از گازوئیل و بشکه‌های غیرایمن و پیک‌نیک برای گرمایش استفاده می‌شود. برای این خطر جدی که جان ده‌ها هزار نفر را هر روز تهدید می‌کرد، فقط و فقط به صورت نمایشی به صدور اخطار بسنده کردند، نه پلمپ ساختمان و نه بازداشت مدیران ساختمان. در حالی‌که ارگان‌های حاکمیتی در موارد دیگر، یا اخطار نمی‌دهند و یا حداکثر یکبار اخطار می‌دهند. مثلا با دستفروش فقیر و بیچاره، بدون اخطار و در اکثر اوقات خشن برخورد می کنند. روزنامه نگاری را که یک خط قرمز را رد کند، ساعت ده صبح از دفتر روزنامه به زندان می برند. نماینده مجلس که در مجلس انتقاد جدی کند، شبانه برای بازداشت او اقدام می‌کنند.»

عضو شورای شهر تهران ادامه می‌دهد: «امیدوارم دیگر از این اخطارهای تکراری و بی خاصیت خبری نخوانیم، بلکه از این به بعد در خبرها بخوانیم که ارگان های مسئول یک بار اخطار دادند و سپس برخورد واقعی کردند و در خبرها بخوانیم شهردار تهران تمام وقت و همت خود را در راه پیشگیری از بروز چنین فاجعه های انسانی مصروف می نماید چرا که عکس گرفتن یادگاری شهردار و مدیران ستاد مدیریت بحران شهر تهران بر روی ویرانه های مجتمع پلاسکو مرهمی بر زخم مصیبت دیدگان و خانواده شهدا و مجروحین حادثه نخواهد بود

روایت غم‌انگیز حافظی

اما رحمت‌الله حافظی، عضوشورای شهر از پرداخت‌نشدن بودجه آتشنشانی توسط قالیباف خبر می‌دهد و می‌گوید که « سال گذشته از محل عوارض شهرداری باید ۱۴۰میلیارد در اختیار آتشنشانی قرار می‌گرفت که تنها ۲۵میلیارد پرداخت شد.»

متن بند ۱۴ ماده ۵۵ قانون شهرداری ها می‌گوید: « اتخاذ تدابیرموثر و اقدام لازم برای حفظ شهر از خطر و حریق و همچنین رفع خطر از بناها و دیوارهای شکسته و خطرناک واقع در معابر عمومی و کوچه ها واماکن عمومی ودالان‌های عمومی و خصوصی و پر کردن و پوشاندن چاه ها و چاله های واقع در معابر و جلوگیری از گذاشتن هر نوع اشیاء در بالکن ها و ایوان های مشرف و مجاور به معابر عمومی که افتادن آنها موجب خطر برای عابرین است و جلوگیری از ناودانها و دودکشهای ساختمان که باعث زحمت و خسارات ساکنین شهرها باشد

تبصره:در کلیه موارد مربوط به رفع خطر از بنا ها و غیره و رفع مزاحمت های مندرج در ماده فوق شهرداری پس از کسب نظر مامور فنی خود به مالکین یا صاحبان اماکن یا صاحبان ادوات منصوب ابلغ مهلت دار مناسبی صادر مینماید و اگر دستور شهرداری در مهلت معین به موفع اجرا گذاشته نشود شهرداری راسا با مراقبت مامورین خود اقدام به رفع خطر یا مزاحمت خواهد نمود و هزینه مصروف را به اضافه صدی پانزده خسارت از طرف دریافت خواهد کرد.»

بحران ادامه دارد

اما آخرین آمار از وضعیت مصدومان خبر از مجروح‌شدن 111 نفر داشت و این‌که «37 مورد انتقال به مراکز درمانی منتقل شدند» به نظر می‌رسد با برداشتن آوار، موج جدیدی از تخریب و هزینه‌های در راه است و بحرانی که در تهران رخ داده، همچنان ادامه‌ دارد. روابط عمومی اورژانس تهران با اعلام آمار مجروحان، گفت که « پنج نفر از مصدومان انتقالی در حال حاضر بستری و 31 نفر ترخیص شده‌اند. بهنام میرزاخانی، آتش نشان 35 ساله نیز صبح روز جمعه با سوختگی 65 درصد در بیمارستان مطهری به شهادت رسید.»

در این دو روز، سازمان‌های امدادرسانی از حضور جمعیت انبوه مشاهده‌کنندگان در محل حادثه خبر دادند و گفتند که ازدحام جمعیت عملیات امدادرسان‌ها را با دشواری مواجه کرده است. حضور این افراد با انتقاد شدید کاربران شبکه‌های اجتماعی مواجه شد و وزیر کشور گفته به پلیس دستور داده است از حضور و رفت و آمد اشخاص به استثنای اعضای گروه‌های عملیاتی در شعاع خاصی از این محل جلوگیری شود. به گفته او، «خانواده ناپدیدشدگان به محل خاصی هدایت شده‌اند و به طور مستمر در جریان آخرین اطلاعات قرار می‌گیرند.»

از صبح جمعه، محدودیت رفت و آمد در حوالی محل حادثه برقرار شده و تصاویری از کامیون‌هایی که برای حمل آوار به محل اعزام شده‌اند انتشار یافته است.

با توجه به نگرانی صاحبان واحدهای مستقر در ساختمان پلاسکو در مورد اموال و اسناد بهاداری که در مکان کسب و کارشان موجود بوده، مقامات انتظامی تهران تاکید کرده‌اند که ماموران انتظامی به منظور حفاظت از این اموال در محل حضور دارند و در این مورد نباید نگرانی وجود داشته باشد.

برخی از کارشناسان با اشاره به تعداد واحدهای فعال در ساختمان پلاسکو و سهم آن‌ها در ایجاد اشتغال، نسبت به وضعیت کارگران و کارکنان این واحدها ابراز نگرانی کرده‌اند. به خصوص اینکه با نزدیک شدن سال نو، معمولا واحدهای پوشاک بر فعالیت خود می‌افزایند که نتیجه آن، افزایش فرصت شغلی و دادن اضافه کار به کارگران و کارکنان بود که چنین امکاناتی امسال از دست‌رفته است.

همدلی  2بهمن 1395  |  جامعه  |  کد خبر: 256330

-------------------------------------------------

 

که از منجنیق جهل ما بارید هر سو شعله‌ها

 

دکتر یداله مهرعلی‌زاده/ استاد دانشگاه

 

 حاثه تلخ ساختمان پلاسکو بار دیگر برگی از سبک مدیریت ایرانی را به نمایش گذاشت. در بررسی حادثه‌های مختلف کشوری و به‌ویژه حادثه پلاسکو علت اصلی مشکل چیست؟ شهردار، کارشناسان استاندارد و ایمنی و مهندس ناظر ساختمان، شورای شهر، مجموعه دستگاه‌های نظارتی، دولت، مجلس، قوه قضاییه، یا فرهنگ عمومی مردم؟طی سال‌های گذشته بارها و بارها ما در کشور شاهد حوادث ناگوار جاده‌ای، خودرویی، هواپیمایی، راه‌آهن، برق گرفتگی، گازگرفتگی، ریزش آوار و ساختمان و... بوده‌ایم. نگرانی بابت زلزله و وضعیت ساخت و سازهای غیراستاندار کشور در خصوص نظام ایمنی ساختمان‌ها و سازه‌های عمرانی کشور به طور مکرر توسط کارشناسان، صاحب‌نظران و متولیان تذکرات لازم داده شده است. اما گوش شنوایی نبوده و نیست تا مگر چنین حوادث ناگواری رخ دهد و شوکی بر کشور وارد شود. آنگاه همه به فکر تدبیر باشند که آن هم بعد از مدتی به تدریج فراموش خواهد شد و باز هم رویداد تلخ دیگری.شهرهای کشور هر روز شاهد سر به آسمان کشیدن برج‌های غیر استانداری است که در آن هزاران شهروند تردد می‌کنند و بدون شک با چنین مخاطراتی و نظم فنی و مهندسی غیراستانداردی مواجه هستند. سوال هر شهروندی آن است که علیرغم آگاهی از غیر استاندارد بودن چنین ساختمانی چرا اجازه فعالیت به آن داده شده است؟ متاسفانه هم اکنون در فضای رسانه‌ای عده‌ای با بهره‌گیری از تریبون‌های شخصی و با غوغاسالاری و جنجال، به‌دنبال منحرف کردن افکار عمومی و جلوگیری از اطلاع‌رسانی شفاف به شهروندان در خصوص چرایی رخ دادن چنین حوادث تلخی در کشور هستند! آیا مدیریت کنونی کشور نباید در مقابل این حادثه و حادثه‌های ناگوار گذشته و حادثه‌های مهیب دیگری که در گوشه‌ها و کنار کشور در شرف رخداد است از لاک دفاعی بیرون آید و به جای طرح شعارهای کاذب «ما می‌توانیم» به فکر استقرار قانون و مقررات جهانی و الزام‌آور ملی در کشور باشند؟ همین تفکر ما می‌توانیم باعث شده سدهای غیر استاندارد به‌ویژه در منطقه گتوند خوزستان، تونل‌ها و پل‌های و جاده‌های غیر استاندارد در کشور، تولید ماشین‌های غیر استاندارد و آسیب‌زای زیست‌محیطی، پتروشیمی‌های غیر استاندارد که به صورت خاموش در حال کشتار انسان‌ها و تخریب محیط زیست‌اند، ساختوسازهای غیر مجاز شهری و تخریب چهره زیبای شهری، تخریب جنگل‌ها و محیط زیست با آیارتمان‌سازی نهادها حکومتی، و ....

آیا زمان آن نرسیده است که قبول کنیم توسعه ناپایدار کنونی در کشور که توسط مدیران در سطوح مختلف کشور طراحی، اجرا و نظارت شده، نیازمند بازنگری اساسی است؟آیا زمان آن نرسیده بیندیشیم که نسل کنونی مدیران اداره کننده کشور باید در خصوص توانایی‌های خود تجدید نظر کنند و اجازه بدهند افراد کاردان مدیریت کشور را به‌دست گیرند؟ آیا زمان آن نرسیده دست از انحصارگرایی در برچسب زدن به مدیران «خودی و غیر خودی» برداریم و به دنیال شایسته‌گزینی باشیم؟

به نظر نگارنده کمیته حقیقت‌یابی با حضور نمایندگانی از دولت و سازمان‌های مردم‌نهاد تشکیل و به بررسی سهم عوامل زیر در ایجاد چنین حادثه‌ای بپردازند. شاید از این رهگذر بتوانیم تحلیل و قضاوت صحیح‌تری از دلایل چنین حادثه تلخی در کشور به‌دست آوریم و از اشاره انگشت اتهام به سوی عوامل فرعی خودداری کنیم:

1- بررسی سهم مدیریت ساختمان در عدم رعایت مسایل فنی و ایمنی و عدم اقدام اساسی در این زمینه

2- بررسی سهم شهرداری و معاونت شهرسازی آن به واسطه عدم اقدام موثر در اجرای قوانین و مقررات مدیریت فنی شهری و عدم نظارت و تامین تجهیزات مدرن و بالگرد برای سازمان آتش نشانی

3- بررسی سهم سازمان آتش نشانی در مواجهه با چنین بحران‌های شهری

4- بررسی سهم شورای شهر از بعد مدیریت و نظارت خدمات فنی و شهرسازی شهری

5- بررسی سهم نظام مهندسی کشور در چنین حادثه‌ای؟

6-بررسی سهم دستگاه‌های نظارتی که از وجود چنین ساختمان غیر استانداری آگاهی داشته اما عملا اقدام قانونی برای جلوگیری از فعالیت آن یا اجبار به ایمن‌سازی انجام نداده‌اند؟

7- بررسی سهم مجلس شورای اسلامی که دارای دستگاه نظارتی برای پیگیری مصوبات فنی ساختمان و ایمنی آن است.

8- بررسی سهم قوه قضاییه برای جلوگیری از وقع چنین حوادثی با وجود بازوهای نظارتی بر عملکرد دستگاه‌های اجرایی و نهادهای تاثیرگذار بر امنیت روانی و فیزیکی و سرمایه‌های مردم

9- بررسی و سهم مدیریت کنونی شهری کشور در ایجاد توسعه پایدار

10- بررسی سهم فرهنگ عمومی کسبه ساختمان که بدون توجه به مسایل ایمنی آن به فعالیت پرداخته‌اند؟

به نظر می‌رسد تشکیل چنین کمیته حقیقت‌یابی در شناسایی و ارائه راهکارهای لازم برای جلوگیری از وقوع چنین حوادثی در آینده برای کشور می‌تواند کمک شایانی کند.

02 بهمن 1395  |  سیاست  |  کد خبر: 255970

------------------------------------------------------

شرق ـ شماره ۲۷۸۲ -  شنبه ۲ بهمن۱۳۹۵

   

بررسي «شرق» از عملكرد آتش‌نشاني و شهرداري و دولت در حادثه پلاسكو

 

نجات‌دهنده زير آوار

 

معصومه اصغری

 پلاسکو، اولین ساختمان بلند دوره تجدد دهه‌های اخیر، با بیشترین صدا و خسارت و گرفتن جان چندین نفر درون خودش، فرو‌ریخت و به خواب ابدی رفت. هنوز خبرها در حال تکمیل‌شدن است، اما دیگر امیدی به زنده‌بودن فرشتگان نجات نیست. ممکن است افراد دیگری هم زیر آوار باشند، اما نقش اول این داستان تلخ و باورنکردنی آتش‌نشانانی هستند که برای جان و مال همشهریانشان به آتش زدند و در آتش ماندند و هنوز هم مردم نگران آنها و خانواده‌هایشان هستند.

حادثه یکباره و بهت‌آور، یک شهر را تکان می‌دهد؛ ساختمانی که همه می‌شناسند و با آن خاطره دارند، ساعت‌ها در حال سوختن بوده و به همین دلیل میلیون‌ها چشم و دوربین و موبایل لحظه انتحارش را که با خودش جان‌هایی را به کام مرگ می‌برد، دیده و ثبت کرده‌اند. وقتی پلاسکو ریخت، دود سیاه آتش خوابید و دود سفید مرگ، موقتا بلند شد؛ احتمال‌ها برای نجات کم بود و راه‌های دسترسی کمتر و کمتر و خیلی زود با شروع آواربرداری، آتش قبل از اطلاع از جان محبوس‌شدگان، دوبار جان گرفت و تا لحظه تنظيم اين گزارش ادامه داشت. داستان پلاسکو و مالکان و ساکنانش را بیشتر مردم می‌دانند، اما اگر هم نمی‌دانستند در همین چند روز خوانده‌اند. ساختمانی قدیمی و خسته که حتما طاقت چند ساعت سوختن و انفجارهای کوچک و بار سنگین چند‌صد‌هزار‌کیلویی پارچه‌های در حال آماده‌سازی برای لباس‌های شب عید را نداشت و این، شاید، کمترین احتمالی است که فرمانده عملیات آتش‌نشانی و مدیریت بحران باید پس از چند ساعت سوختن بی‌وقفه ساختمان بررسی می‌کرد. پلاسکو که ریخت، با خود مدیریت شهری، مدیریت بحران، اصول و قواعد اعلام شرایط بحرانی و خطر و به‌خصوص اصول انسانی و اخلاقی و فرهنگی را هم به چالشي بزرگ كشيد تا از خودمان بپرسیم از هر یک از این حوادث، چقدر درس عبرت می‌گیریم و چقدر از این درس‌ها را عملی می‌کنیم؟ «شرق» همین چند روز قبل در سالگرد حادثه خیابان جمهوری و مرگ دلخراش آن دو زن، فرصت مرور این حادثه را داشت. حادثه‌ای که به طور کامل مشخص نشد بر اثر غفلت و سهل‌انگاری یا کمبود امکانات آتش‌نشانی بود یا عجله و ترس آن دو زن یا هر دو؟ برای آن حادثه، از رئیس‌جمهور تا شهردار تهران، دستورات ویژه‌ای دادند تا شاهد تکرار چنین حوادثی نباشیم؛ اما نه‌تنها گزارش‌های تهیه‌شده گزارش‌هایی شفاف، کامل و قانع‌کننده برای افکار عمومی نبودند، بلکه اقدامی به منظور اصلاح شرایط برای حداقل همان خیابان؛ یعنی خیابان جمهوری، نکردند و این‌گونه بود که چند صد متر آن‌طرف‌تر، این‌بار برج نوستالژیک پلاسکو با ١٧ طبقه و حدود ٦٠٠ واحد صنفی فشرده‌شده به هم، به کام آتش رفت و به جای دو نفر، تا به حال جان حداقل ٢٠ آتش‌نشان را گرفته و متأسفانه باید منتظر افزایش این آمار باشیم.

‌آتش‌نشانی چه داشت؟ چه کرد؟ چه باید می‌کرد؟

قسمت سوم این سؤال، قسمت مهمی است که در این شرایط باید فعلا کنار گذاشت تا گزارش‌ها و آمارهایش بیشتر و کامل‌تر و در آرامش بررسی شود. اینکه آتش‌نشانی تهران تجربه زیادی در حریق‌های بزرگ دارد، بر کسی پوشیده نیست، اما در هر بحران و حادثه‌ای شرایطی پیش‌بینی‌نشده وجود دارد که دقیقا به دلیل عدم ملاحظه در موقعیت، خودشان را به بدترین شکل ممکن نشان می‌دهند و قطعا در این حادثه دلخراش چنین شرایطی وجود داشته است. بنابر اعلام سخنگوی سازمان آتش‌نشانی، در ساعت ٧:٥٩ آتش‌سوزی ثبت و حدود ٢٠٠ آتش‌نشان به محل اعزام می‌‌شوند. در مجموع ۱۰ ایستگاه آتش‌نشانی به همراه ۱۵ تانکر آب و سه دستگاه بالابر همراه با بیش از ۲۰۰ آتش‌نشان، عملیات اطفای حریق در ساختمان پلاسکو را آغاز کرده و علاوه بر آن، تعدادی از ایستگاه‌های آتش‌نشانی نیز در اطراف این ساختمان به حالت آماده‌باش درآمدند. ملکی با این عبارت خبر می‌دهد که «به صورت چشمی حریق از طبقات هشتم و نهم این ساختمان آغاز شده و عمدتا در ضلع غربی و شمالی ساختمان نمایان بود، تعدادی از کارگاه‌ها و فضاهای داخلی ساختمان پلاسکو کاملا شعله‌ور شده و شعله‌های آتش به طبقات فوقانی نیز سرایت کرده بود که آتش‌نشانان از چند جهت عملیات برای اطفای حریق را آغاز کرده و با اقدامات انجام‌شده خوشبختانه درحال‌حاضر شعله‌های آتش مهار شده و بیش از ۹۰ درصد حریق به طور کامل اطفا شده است». ملکی این خبر را در ساعت ٩:٤٠ به ایسنا داده و تکمیل کرده است که گروهی دیگر از آتش‌نشانان با مراجعه به طبقات عملیات نجات را آغاز کردند، با توجه به اینکه برخی از کارگاه‌های تولیدی در این ساختمان شیفت شبانه نیز داشته‌اند، آتش‌نشانان چندین نفر را از داخل کارگاه‌ها نجات داده و به محل امن انتقال دادند». او در نهایت اعلام می‌کند: «درحال‌حاضر همه چیز تحت کنترل بوده و آتش‌نشانان در حال انجام عملیات لکه‌گیری و تخلیه دود هستند». کولیوند، رئیس اورژانس هم اعلام می‌کند که در اثر این آتش‌سوزی حدود ٤٠ نفر مصدوم شده و به بیمارستان منتقل شده‌اند. در فاصله این خبر تا ساعت حدود ١١:٣٠ اتفاق‌ها طور دیگری رقم می‌خورد؛ بعد هم بنا بر آنچه در تصاویر و ویدئوهای منتشرشده مشخص است، با انفجارهایی که در طبقات هشتم به بالا رخ می‌دهد، پلاسکو یکباره در خودش فرو می‌ریزد. سخنگوی آتش‌نشانی از همان لحظات اولیه، در‌حالی‌که بغض و بهت حادثه ازدست‌دادن همکاران خود را دارد، به خبرنگاران و تلويزیون اعلام می‌کند علاوه بر همکاران خود، تعداد دیگری از کسبه ممکن است در ساختمان بوده باشند؛ چراکه بارها به آنها تذکر داده‌اند، اما به دنبال اموال و اسناد خود به ساختمان بازگشته‌اند. این اظهار نظر، یعنی اینکه راه تردد باز بوده و ممانعتی حداقل آن‌طور که باید وجود نداشته و احتمالی هم برای انفجار يا آتش گرفتن مواد اشتعال‌زا یا ریزش ساختمان وجود نداشته است.

‌پلاسکو در حد یک اخطار با نیوجرسی هم نبود!؟

پس از حادثه، همانند همه اتفاق‌هایی که در آنها به‌دنبال مقصر می‌گردیم، جمعی به دنبال مقصر گشتند. آتش‌نشانی هم اعلام کرد که ساختمان پلاسکو در موارد بسیاری تذکرها و اخطارهایي جدی برای اصلاح و تخلیه داشته، اما وقعی ننهاده‌اند! اما چه کسی یا کسانی؟ درباره تعداد اخطارها، محل ارجاع اخطارها و اقدام پس‌ از اخطارها روایت‌های مختلفی داده شد. مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران که دیروز در پیش‌خطبه نماز جمعه صحبت می‌کرد، اعلام کرد که در سه سال اخیر ١٤ اخطار بابت ناایمن‌بودن ساختمان پلاسکو داده شده بود که این محل امنیت لازم را ندارد و آخرین اخطارها که برگ رونوشت آن به فرمانداری،‌ قوه قضائیه، استانداری و سایر نهادهای ذی‌ربط ارسال شده، مربوط به مردادماه امسال بوده است. البته محسن پیرهادی، عضو هیئت‌رئیسه شورای شهر تهران، هم در توضیحی اعلام کرده بود که تعداد اخطارها هفت مورد بوده که به آنها توجهی نشده است. یکی از اعضای شورای شهر به نقل از معاون شهردار تهران در محل حادثه به «شرق» گفت: گویا نامه اخطار را برای دادستان تهران هم ارسال کرده بودند. به‌هرروی اگرچه شهرداری و آتش‌نشانی تهران دراین‌باره هشدار شفاهی و کتبی داشته‌اند، اما اقدام عملي نداشتند و دود آن در نهایت به چشم کارکنان خودشان که همشهریان ما هم بودند رفت.

پس از حادثه پلاسکو، بسیاری از شهروندان در فضای شبکه‌های اجتماعی و بسیاری از مسئولان این استدلال را مطرح می‌کردند که اگر در مورد پلاسکو هم شهرداري تهران همانند سایر ساختمان‌های متخلف برخورد قهری می‌کرد، امروز این حادثه با این ابعاد روح و جان خانواده آتش‌نشانان و مردم یک شهر ١٥ میلیونی را خنج نمی‌کشید. رحمت‌الله حافظی، عضو شورای شهر تهران، با بیان اینکه فعلا موضوع دلایل و مقصران این حادثه مطرح نیست و باید برای نجات جان محبوس‌شدگان و آرامش روحی خانواده قربانیان کاری کنیم، به «شرق» گفت: قاعدتا شهرداری تهران که از عمق فاجعه نبود ایمنی در پلاسکو بیش از هر نهاد دیگری آشنایی داشته است به چند تذکر کتبی بسنده نمی‌کرد؛ اگر در شهر یک ساختمان با کاربری تجاری یا مسکونی شرایط ناایمن یا تغییر کاربری را داشته باشد، مأموران شهرداری بدون فوت وقت اقدام ضربتی و قلع‌وقمعی دارند و برخورد جدی می‌کنند و حداقل یک نیوجرسی (بلوک سیمانی بزرگ) در مقابل ورودی‌ها می‌گذارند، اما درباره این ساختمان در طول دوره‌ای متوالی اقدامی جدی صورت نگرفته و به نظر می‌رسد در جاهایی که منافع حکم نمی‌کند از این قوه قهريه استفاده نکرده‌اند.

جمهوری؛ آبستن آتش

آتش‌سوزی خیابان جمهوری در سال ٩٢ را تهرانی‌ها یادشان مانده و حالا آتش‌سوزی و سرنوشت تلخ پلاسکو را هم یادشان می‌ماند، اما به نظر می‌رسد قرار نیست این اتفاق‌ها تمام شوند چون همین خیابان جمهوری با فاصله‌ای اندک از نقاطی که حادثه دیده، بمب‌هایی بالقوه درون خود دارد که هرروز... حتی امروز ممکن است منفجر شوند؛ بمب‌هایی مثل ساختمان تجاری علاءالدین که کلنگی و قدیمی نیست، اما از هر ساختمان قدیمی مخروبه‌اي ناایمن‌تر است و ساختمان‌هایی نوساز و جدید همچون مرکز تجارت جهانی فردوسی که از همان ابتدا درباره ناایمن‌بودن سازه‌اش هشدار داده شد، اما در نهایت با ترفندهای مختلف کارش را پیش برد و چراغش روشن شد. معصومه آباد، رئیس کمیته ایمنی شورای شهر تهران که خودش از شاهدان حادثه سقوط دو زن در خیابان جمهوری بود و در این سال‌ها امورات آتش‌نشانان را به‌جد پیگیری کرده است، اعلام کرده که سه‌هزار ساختمان در تهران، وضعیت مشابه پلاسکو دارند و محسن پیرهادی، عضو هيئت‌رئیسه شورای شهر تهران، گفته است که ۴۰درصد ساختمان‌های تجاری و تولیدی خیابان جمهوری وضعیت مشابه پلاسکو را دارند؛ یعنی از سوی آتش‌نشانی اخطار دریافت کرده‌اند. کمی پایین‌تر از خیابان جمهوری با یک محدوده پرخطر و پرآسیب، یعنی بازار تهران مواجه هستیم که اتفاقا آتش‌نشانان هر هفته یکی، دو عملیات گسترده در آنجا دارند. بازار تهران سال‌هاست که تنها به ‌خاطر شرایط ناامنی که در مورد تأسیسات شهری نظیر کابل‌های برق وجود دارد، باید یک رنسانس ایمنی داشته باشد، اما به دلایل و ملاحظات زیادی که اصلا نمی‌توان وارد بسیاری آنها شد، تاکنون در همین وضعیت باقی مانده است؛ محدوده‌ای تاریخی و قدیمی و فرسوده با دسترسی‌هایی محدود و معابری تنگ که به قول معروف اگر اتفاقی درونش رخ دهد، حتی دسترسی برای نجات هم ندارد و به نظر می‌‌رسد خوب است کابوس اتفاق پلاسکو را ساکنان بازار هرروز ببینند تا اندکی نگران شوند و حساسیت و واکنش و اقدام عملی داشته باشند.

آتش‌نشانی وسط دعوای دولت و شهرداری

از همان ابتدای حادثه ريزش ساختمان پلاسکو، بسیاری از مسئولان در مدیریت شهری عامل این خسارات را کم‌کاری دولت و در ادامه، نداشتن تجهیزات لازم برای آتش‌نشانان اعلام می‌کردند. این موضوع البته در عین طعنه به دولت، قبول عینی و صریح این واقعیت است که تجهیزات آتش‌نشانان در این حادثه نقص داشته است. مرتضی طلایی، نایب‌رئیس شورای شهر تهران، در تويیتر خود نوشت: «آتش‌نشانان فریاد زدند: پول بدهید دستگاه بخریم، فریادش را به جان خریدم، او راست می‌گفت اما درد ما را نمی‌دانست». او در ادامه هشتگ «دولت_حرف»، را گذاشته و در تويیتی دیگر نوشته بود که «عده‌ای در این شرایط به دنبال منافع خودشان هستند». البته این عبارات را سایر اعضای شورای شهر که در این دو روز در محل حادثه یا در تلويزیون صحبت می‌کردند، تکرار کرده و بخشی از تقصیر را به گردن دولت انداخته بودند. اما علی نوذرپور، معاون سابق شهرداری‌های سازمان شهرداری‌ها و دهیاری‌های سراسر کشور که تا همین چندوقت پیش در جریان روند کمک‌های دولت به شهرداری‌های سراسر کشور بود و برکنار شد، دراین‌‌باره به «شرق» توضیح داد و گفت: واقعیت این است که از سال ٧٩ – ٨٠ که ١٦ دستگاه ماشین‌آلات کره‌ای برای آتش‌نشانی‌های کلان‌شهرها از جمله تهران خریداری کردیم، تا امروز تجهیزات سنگین دیگری از سوی دولت‌ها خریداری نشده است. در دولت‌های قبل تا دولت یازدهم حتی برای تسهیل در شرایط تأمین نیازهای آتش‌نشانی‌ها و کاهش خسارات هم کاری نشده بود.

وی افزود: در سال ٩٣ و چند ماه پس از حادثه خیابان جمهوری و فوت دو زن در آن، سند آسیب‌شناسی آتش‌نشانی و ضرورت‌های ایمنی در تهران تهیه و به دولت ارسال شد. در یکی از بندهای آن تأکید کردیم که با توجه به محدودبودن تعداد ناظران و مأموران ادارات کار برای بازرسی کارگاه‌های تولیدی، ادارات کار، گزارش سازمان‌های آتش‌نشانی درباره ناایمن‌بودن واحدها را قبول و به منزله گزارش خودشان تلقی و درباره آن اقدام کنند اما آنها نپذیرفتند. در نهایت هم قرار بر این شد که گزارش آتش‌نشانی را در اولویت بررسی خود قرار دهند و به این ترتیب نزدیک به ٢٠٠ هزار کارگاه تولیدی شبیه آنچه در خیابان جمهوری حادثه ایجاد کرد، تعطیل شد. درباره این ساختمان هم قطعا اخطارهای زیادی وجود داشته که به آنها توجهی نشده و مسئولان ادارات کار و سایر مسئولان در مدیریت شهری باید در این مورد پاسخ‌گو باشند.

نوذرپور افزود: در دولت‌های قبل درباره تأمین تجهیرات آتش‌نشانی کمکی نشده بود تا اینکه ما در سال‌های ٩٣ تا ٩٥ در ماده ١٢ قانون تشکیل سازمان مدیریت بحران اعتباری بالغ بر ٢٠٠ میلیارد تومان را برای خرید تجهیزات آتش‌نشانی قرار دادیم اما هر بار در دولت مصوب می‌شد و در مرحله مبادله موافقت‌نامه با سازمان مدیریت بحران به دلیل نبود منابع متوقف می‌ماند.

در این میان البته روایت‌های دیگری هم وجود دارد؛ چه سه سال قبل و در جریان فوت دو زن در آتش‌سوزی خیابان جمهوری و چه در این حادثه، مدیریت شهری بارها درباره کمبودهای آتش‌نشانی صحبت کرده‌ است و این کمبودها بر کسی پوشیده نیست اما باید پرسید این کمبودها از کجا ناشی می‌شود؟ خوشزاد، رئیس سازمان آتش‌نشانی، در گزارش خود به شورای شهر تهران در این حادثه گفت: در حادثه آتش‌سوزی خیابان جمهوری تزلزل روحی در میان نیروهای آتش‌نشانی، کاهش اعتماد مردم و کاهش ریسک‌پذیری نیروها در تحویل تجهیزات سنگین سازمان، از مشکلاتی بود که در این حادثه به وجود آمد. در همان جلسه احمد دنیامالی، رئیس کمیسیون حمل‌ونقل و ترافیک شورای شهر تهران، گفت: «‌این دو عزیز جان خود را از دست دادند که نباید این‌طور می‌شد و دوستانمان در شهرداری باید در بحث تجهیزات خود در سازمان آتش‌نشانی بازنگری داشته باشند. اگر نقص فنی نردبان و بازنشدن آن را بپذیریم، چگونه می‌توان شلنگ‌هایی که آب می‌دادند را توجیه کرد. در این حادثه آقای قناعتی در محل بودند و شلنگ‌هایی که از همه جای آنها آب نشت می‌کرد را مشاهده کردند، آیا در این مورد هم شرکت سازنده مشکل داشته است که شلنگ‌ها آب می‌دادند؟» پس از این جلسه شوراي شهر جلسات و مصوبات دیگری در این چند سال برای سازمان آتش‌نشانی و خود آتش‌نشانان داشته است اما گویا این پروسه اهمیت‌دادن به نیاز آتش‌نشانی چندان هم فعال و به‌موقع و کامل نبوده است. زيرا رحمت‌الله حافظی، رئیس کمیسیون سلامت، محیط زیست و خدمات شهری شورای شهر تهران مردادماه در توضیحی در کانال تلگرامی خود گفته بود: «از ١٤٠ میلیارد بودجه ارتقای تجهیزات آتش‌نشانی، فقط ٢٥ میلیارد آن به آتش‌نشانی پرداخت شده است». این یعنی نقص که بالاخره جایی خودش را نشان می‌دهد و در حوادثی این‌گونه خشک و تر را با هم می‌سوزاند و چاره‌ای و فرصتی برای توضیح نمی‌گذارد.

‌فقدان برآورد  ریزش

در ساعات گذشته از حادثه بسیاری از کارشناسان HSE و آتش‌نشانانی که تجربه مشابه داشته‌اند، اقدام آتش‌نشانان در این حادثه را بررسی کرده‌اند و یکی از مهم‌ترین مسائلی که گفته می‌شود، فقدان احتمال ریزش ساختمان است. علی نوذرپور، معاون سابق سازمان شهرداری‌ها با اشاره به سازه ساختمان پلاسکو به خبرنگار «شرق» گفت: اگر از موضوع فرسودگی ساختمان بگذریم، باید به اسکلت فلزی این سازه که پوشش ضد حریق نداشته، اشاره کرد و پس از چند ساعت اشتعال مداوم احتمال پیچش و چرخش داشته است. در کنار همه این موارد، به مخازن گازوئیل در ساختمان هم باید اشاره کرد که همه اینها باید از سوی فرمانده عملیات محاسبه و ارزیابی می‌شد و در نهایت گزینه احتمال ریزش را جدی می‌کرد. نوذرپور افزود: از سوی دیگر آتش‌نشانان با آن روحیه فداکارانه علاوه بر نجات جان افراد برای تکمیل کار خود و نجات اموال مردم، در حال ادامه کار بوده‌اند و نمی‌توان گفت چرا آنها آن زمان آنجا حضور داشته‌اند چراکه نزدیک به چند صد میلیارد اموال مردم در آنجا بوده است. رحمت‌الله حافظی هم به «شرق» گفت: هنوز برای برآورد دلایل حادثه زود است اما در برخی از موارد نظیر احتمال ریزش ساختمان و محل‌های قابل اشتعال مجدد برآوردها دقیق نبوده است. اسکلت ساختمان پس از چند ساعت سوختن قطعا دچار تغییر شده است.

-------------------------------------------------------

شرق : شماره ۲۷۸۲ -  شنبه ۲ بهمن۱۳۹۵

   

چرا حادثه پلاسکو این اندازه توجه و همدردی عمومی را جلب کرد؟

 

حبیب‌الله معظمی . پژوهشگر و مدرس

 

حادثه آتش‌سوزی و ریزش ساختمان پلاسکو ذهن جامعه را به‌شدت درگیر و به خود مشغول کرده است. این حادثه و این رویداد اجتماعی چرا چنین کم‌نظیر توجه عمومی را جلب کرد؟ این نوشته برای پاسخ به این پرسش است.

 

١- پلاسکو سوژه ملی: ساختمان پلاسکو یکی از کانون‌های اصلی و متمرکز استقرار کسب‌وکار و دفاتر تولیدکنندگان پوشاک در ایران بود. این کانونی دیرپاست و مربوط به چند سال اخیر نمی‌شود. بسیاری از فروشندگان خرده‌پای پوشاک در شهرستان‌های ایران هر روز در رفت‌وآمد به این محل برای سفارش و خرید و تحویل کالا بودند. علاوه‌براین استقرار نزدیک به ٦٠٠ مغازه عمده‌فروش یا خرده‌فروش اصلی در آنکه هرکدام دست‌کم پنج نفر را به طور مستقیم در خود مشغول کرده بود و به همین تعداد واحد کسب‌وکار و تولید‌کننده عمده در اطراف آن، در پاساژها و مغازه‌های اطراف، ده‌ها هزار نفر را به طور مستقیم به این حادثه حساس و مربوط کرده است. پلاسکو نماد تجارت نوین ایران با آغاز دهه ٤٠ است که سرآغاز مدرنیته در آن سال‌هاست. پلاسکو نخستین و قدیمی‌ترین برج تجاری و مرتفع‌ترین برج تجاری قدیمی ایران بود. ساخت آن در مجاورت چهارراهی (چهارراه استانبول) که یک سویش به گذر مشهور فرهنگ و تاریخ (گذر نادری) در دهه‌های٢٠ و ٣٠ می‌رسد و ایجاد همسایگی و تلاقی بین فرهنگ و تاریخ و تجارت در ایران جدید آن سال‌ها، بسیار بامعناست. 

٢- آتش‌نشانی به‌مثابه کنش مطلوب ایرانیان: شاید هیچ حادثه‌ای (حادثه بماهو حادثه) اجتماعی تاکنون به اندازه حادثه پلاسکو آتش‌نشانان را در ایران در کانون توجه افکار عمومی قرار نداده است. حادثه پلاسکو برای آتش‌نشانان دو وجه نزد افکار ساخت: آگاهی افکار عمومی نسبت به وجود و عمق خطر چنین حرفه‌ای و نیز همدردی ایرانیان با این کنشگران حرفه‌ای و سازمانی. در حادثه پلاسکو مردم آتش‌نشانان را به‌مثابه مجاهدان و حارسانی یافتند که به جان مردم توجه می‌کنند. آنها خود را به خطر می‌اندازند تا جان دیگری را نجات دهند. چنین فداکاری‌ای در تاریخ و فرهنگ ایرانی ریشه دارد و بسیار مورد احترام ایرانیان بوده است. به‌ویژه اگر با مظلومیت همراه باشد. مظلومیت همراه با گمنامی و حبس در بین جنگل سیمان و آهن (آوارها). عنصر آتش‌نشانی و آتش‌نشانان، اصلی‌ترین عامل کشش و فراگیری و پیگیری و همدردی و بازتاب نزد افکار عمومی است. به نظر مردم این حرفه‌مندان کسانی‌اند که همیشه با حادثه ظاهر می‌شوند، فریاد را رسیدگی می‌کنند و فریادرس می‌شوند. آتش‌نشانان و آتش‌نشانی آنها، بخش اصلی هیجان پرکشش بافت دراماتیک و داستانی این حادثه است. 

٣-کمک تلویزیون : سازمان صداوسیما در موارد نادر اقدامات خود، به این حادثه توجه خاص نشان داد و آن را پخش مستقیم تلویزیونی کرد که در عمومی‌سازی آن مؤثر بود. تلویزیون ما در فضاهایی که ماهیت سیاسی ندارد؛ مثل ورزش، حوادث و حوزه‌های اجتماعی به قدر توانش به معیارهای حرفه‌ای نزدیک می‌شود و ای کاش با همین معیارها به حوزه سیاست وارد می‌شد و انصاف را برای بینندگان و بی‌طرفی سیاسی را متجلی مي‌كرد. تلویزیون ما به مقوله‌های غیرسیاسی برای افزایش اعتبار و اعتماد به خود و نیز جلب مشتری توجه بیشتری نشان می‌دهد و البته به آن نیاز دارد؛ اما پخش زنده این حادثه از تلویزیون به فراگیری و درگیرشدن افکار عمومی با آن کمک بسیاری کرد.

٤- بافت دراماتیک و داستانی حادثه: حادثه آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو حدود ساعت ٧:٣٠ تا ٧:٤٥ صبح پنجشنبه آغاز می‌شود. استمداد از آتش‌نشانی برای اطفای حریق ساعت ٧:٥٩ صبح ثبت می‌شود. با گسیل آتش‌نشانان و عملیات هیجانی آنها که مدام خبرهای آن منتشر می‌شد، آتش ظاهرا مهار می‌شود و مانند داستان، گره شکل می‌گیرد؛ اما بار دیگر نزدیک به ساعت ١١، حدود سه ساعت بعد از آغاز فعاليت آتش‌نشانی، مجددا حریق اوج می‌گیرد؛ مانند اوج داستان که پیامدش فروریختن ساختمان و نیستی پلاسکو و پایان این فراز داستان است. چنین فراز و فرودی در ذات خود، بافت دراماتیک طبیعی را از حادثه پلاسکو ساخت که به کشش و هیجان پیگیری حادثه کمک بسیاری کرد. در دیگر حوادث اجتماعی مثل تصادف اخیر قطار دامغان یا زلزله و مانند آنها این همه فراز و فرود رویداد را شاهد نیستیم. 

٥- دردسترس‌بودن حادثه: در پایتخت‌ بودن و در قلب پایتخت‌ بودن محل حادثه به جلب توجه و بازتاب عمومی آن کمک شایانی کرد. محل حادثه به ‌دلیل تقاطع ارتباطی برای مردمی است که روزانه از این مسیر آمدوشد دارند؛ به غیر از بسیار کسانی که روزانه به‌ویژه روز پایانی هفته برای کسب و خرید به این محل رفت‌وآمد دارند، برای دسترسی ذهنی و عینی کافی بوده است. این محل به‌راحتی در دسترس رسانه‌ها قرار داشت. مقایسه شود با حادثه قطار دامغان که بیرون ایستگاه رخ داد و دسترسی به آن محل تنها از مسیر راه‌آهن با ظرفیت محدود قطارهای محلی امکان داشت؛ بااین‌حال به‌ صرف واقع‌شدن یک حادثه در تهران ذاتا به آن بازتاب ملی و جهانی می‌دهد که امید است برای تهران پرخطر چنین حوادثی دیگر رخ ندهد که بازتاب آن و راحتی آن معلوم نیست چه می‌شود و به کجا می‌انجامد. 

--------------------------------------------------------

تهران پلاسكو است!

 

دكتر سيدعلي ميرباقري

شهردار اسبق مناطق تهران

 

روز پنجشنبه گذشته، آنچه در تهران فرو ريخت، ساختمان پلاسكو نبود، بلكه فرو ريختن مديريت مكانيكى كلانشهر تهران بود که نشانى از سوء مديريت و سوء تدبير اداره شهرى است كه سال هاست به دست سياسيون جزم انديشى اداره مى شود كه به‌جاى انجام ماموريت‌های شهرى و شهرسازى و فراهم كردن فضا و امكانات زيستي سالم براى شهروندان، به دنبال كفش و كلاه سياسى براى خود و گروه‌هاى وابسته به‌خود هستند! فرو ريختن بناى بلند پلاسكو، ظاهر كردن نماد عريض و طويل مديريت غلطى است كه متاسفانه، اداره كردن‌شهر را در كسب درآمد شهرى يافته‌اند. هر روز و هر شب، با رشد قارچ گونه تراكم و نامتوازن ساخت وساز براى كسب درآمد، شهردارى را به بنگاه اقتصادى تبديل كرده‌اند، نه خدماتى و خدمت رسانى! بنگاهى كه فاقد هرگونه مبناى نظرى و تئوريك پيش‌بينى شده‌اى براى زندگى سالم شهرى و حفظ اصول استاندارهاى معمولى است. تهران در تصرف ماشین‌ها و ساختمان‌ها و بتن‌های ضخیم عمودی و افقی و آسفالت است و چنین ابر شهری در گستره وسیع جغرافیایی از رودهن تا نظرآباد، از لواسانات تا حسن‌آباد قم و از شریف‌آباد تا اشتهارد، تقریبا یک سوم جمعیت کشور را در خود جای خواهد داد و امپراطوری ماشین‌ها و ساختمان‌ها و خیابان‌ها، آن‌چنان عرصه را بر بیش از بیست و پنج میلیون نفر ایرانی تنگ خواهد کرد که دیگر نمی‌توان به این نوع زیستن، زندگی گفت!

متاسفانه دردهه‌هاى اخير، با اجرای سیاست‌های غلط توسعه فيزيكى و مكانيكى شهرى و بدون رعايت استانداردهاى همزيستى، زندگی و فرهنگ و زیستن را نه در تعاملات فرهنگی و اجتماعی و انسانی بلکه در ابعاد فیزیکی و خیابان و جاده و ساختمان و بتن تعریف کرده اند و با تفکر غیرسیستمی و عدم داشتن نگاه کالبدی و جامعه شناختی از شهر و روستا، فضاهایی را خلق کرده‌اند که فارغ از خشک و بی‌روح بودن، مجموعه‌هایی را شکل داده‌اند که فقط خوابگاه‌هایی انسانی با دسترسی‌های خیابانی است و نه چیز دیگری! در صورتی‌که انسان موجودی است که به‌شدت نیازمند تعامل و پیوستگی اجتماعی و پیوند فرهنگی است و هویت او در جمع و در تعامل انسانی در یک فضای مناسب زيستى شکل می‌گیرد. این در حالی است که امروزه، میدان ها، فضاهای عمومی، فضاهای سبز و باغات، مزارع کشاورزی، خانه‌های ویلایی و فضاهای بزرگی که قابلیت با هم بودن را بیشتر می‌کند، به‌سرعت به خیابان‌های سواره رو، تونل، بزرگراه و آپارتمان‌های خوابگاهی به شیوه انبوه تبدیل شده‌اند و تعاملات اجتماعی که موجب کنترل‌های اجتماعی می‌شد، کاملا محو و از بین رفته است. خانه‌های قدیمی تخریب شده‌اند و با فروش پدیده شومی به‌نام تراکم فروشی و با افزایش تراکم و ساخت طبقات متعدد درکوچه‌های چند متری که به‌سختی دو ماشین از کنار هم رد می‌شوند، آسایش و آرامش اجتماعی را بر هم زده‌اند. امروزه در تهران، مردم نه در شب آرامش دارند و نه در روز؛ نه در محیط شهری می‌توانند زندگی کنند و نه در منزل و محل کار، معنی و مفهوم با هم بودن را لمس می‌کنند! تفکر حاکم بر شهرداری‌ها و شوراهای شهری به‌خصوص در دهه‌های اخیر به‌نوعی است که با روح زندگی و زنده بودن محیط شهری تطابق ندارد و در واقع تهران به‌عنوان یک محل زندگی کاملا سرد و بی‌روح، عملا مفهوم و فضایی به‌نام واقعی شهر ندارد. در این خوابگاه عظیم انسانی، زندگی به‌شکلی شده است که شما به محض اینکه از آپارتمان خود خارج می‌شوید نه می‌توانید با کسی ارتباط بگیرید و نه در همسایگی و کوچه و محله، کسی را می‌شناسید که با او پیوند روحی برقرار کنید و حتی اگر هم بشناسید توان و امکان این ارتباط را ندارید. نوع تعاملات مردم در تهران، در واقع برخورد و جنگ و نزاع فرهنگی است. ترافیک، تصادف، عدم امکان تردد در کوچه‌ها، عدم امکان پارک ماشین در هر نقطه از شهر تهران، عدم امکان توقف و عدم توازن شهری، عدم سهولت در دسترسی‌ها، قفل شدن انسان‌ها در میان ماشین و دود و آلودگی، پیچیده‌شدن در درون صدها مشکل و معضل اجتماعی و اقتصادی برای زنده ماندن و ... همگی، تهران را به سمتی برده است که متاسفانه تهران، دیگر تهران نیست و در واقع مصداق ساختمان پلاسكو است! خداى ناكرده كوچك‌ترين اتفاق طبيعى مثل سيل و يا زلزله بزرگ‌ترين تراژدى قرن تاريخ بشريت را رقم خواهد زد! و جالب اینکه هیچ مقام و مسئولی ‌اعم از شهرداري تهران، شورای شهر، وزارت کشور، دولت و ... هیچ برنامه‌ای برای توقف این وضعیت ندارند. وضعیت آینده تهران به گونه‌ای است که به‌زودی کلاف سر درگمی در همه حوزه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، انتظامی و امنیتی ایجاد خواهد شد که هیچ دولتی را توان حل و فصل آن نیست. بدیهــی است اگر، برنامه‌ریزان کلان ملی با قید فوریت، فکری برای آن نکنند و مدیران شهری را متقاعد به توقف هوا فروشی و سلامت فروشی مردم نکنند و راهكارى منطقى و علمى براى اداره درست شهر تهران ترسيم نكنند معلوم نیست در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد، اتفاقی که قطعا مثل اتفاق ساختمان پلاسكو، فلج كننده و نابودكننده است!

آرمان ـ  شنبه ۲ بهمن۱۳۹۵

------------------------------------------------------

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©