اختلافات
جناح های
حکومتی به
روایت خودشان
قسمت
هشتم
صفارهرندی:
کسی نميتواند
با قهرکردن،
دکان جديدی
برای خود راه
بيندازد
سحام نيوز:
۱۳ اردیبهشت
۱۳۹۰
در ادامه
واکنشها به
قهر احمدی
نژاد، مشاور فرمانده
کل قوا سپاه
با تاکيد بر
لزوم اطاعت محض
از رهبری ادعا
کرد: اطاعت از
رهبر وسيلهای
برای شکست
نفاق و چنددستگی
است بنابراين
در چنين فضايی
کسی نميتواند
قهر کند و
برای خود دکان
جديدی راه
بيندازد.
به گزارش
جرس به نقل از
ايسنا، حسين
صفار هرندی در
شيراز گفت:
فرهنگ عمومی
بايد مبتنی بر
نگرش ولايت در
جامعه حاکم
شود بنابراين
هرکس بخواهد
حرفهای مندرآوردی
مطرح کند،
خودش را در
مکتب امامت و
ولايت تعريف
نکند.
«حسين
صفار هرندی»
مشاور
فرمانده کل
سپاه پاسداران
در مراسم
نکوداشت
شهدای
دانشجوی
استان فارس
ادعا کرد:
جامعه تشت و
متفرق طعمهای
برای نيش
دشمنان است؛
نبايد هرکس از
گوشهای علمی
بلند کرده و
جامعه مسلمين
را شقه شقه کند.
وی بار
ديگر به شبيه
سازی تاريخی
پرداخت و با اشاره
به تبعيت امام
حسين(ع) در
زمان امامت
امام حسن(ع)
اضافه کرد: ای
کاش بزرگانی
که وقتی
جماعتی را پشت
سر خود ميبينند،
يادشان باشد
که رابطه امام
حسين(ع) با
برادر و امام
خود چگونه بود!
صفار
هرندی اضافه
کرد: حضرت آقا
با وجود تمام ناملايماتی
که دل اهل ولا
را به درد ميآورد،
جامعه را به
سکوت فرا ميخوانند
و اجازه نميدهند
پيش روی چشمهای
نامحرم
حاکميت
دوگانه به
نمايش گذارده
شود.
وی ابراز
کرد: رهبری
انقلاب از
برخی نامرديها
آزرده دل است
اما شأن رهبری
ايجاب ميکند
که وحدت
اسلامی را
بالاتر از دلآزرده
خود بدانند.
صفار
هرندی با
اشاره به
مسايل دوران
بنی صدر مدعی
شده که آقای
خامنهای
تنها کسی بود
که هيچگاه
به بنيانگذار
جمهوری
اسلامی گلايه
نکرد.
وی بدون
پرداختن به
قهر احمدی
نژاد ادامه
داد: اطاعت از
رهبر وسيلهای
برای شکست
نفاق و چنددستگی
است بنابراين
در چنين فضايی
کسی نميتواند
قهر کند و
برای خود دکان
جديدی راه
بيندازد.
وزير سابق
فرهنگ و ارشاد
اسلامی با
بيان اينکه
بزرگان کشور
مراقب حاشيههای
خود باشند،
ادامه داد:
بزرگان بدانند
اگر کسی روزی
از آنان در
برابر و تقابل
با مرکزيت
نظام تعريف
کند، شيطان
مجسم است.
صفار
هرندی علامت و
رمز سلامت
ولايتپذيری
را در تبعيت
از نظرات
رهبری دانست و
افزود: کسانی
که خودشان را
به ولايت
منتسب ميکنند،
بايد در برابر
حرفهای رهبر
کوتاه بيايند.
تلاش
احمدینژاد
برای «حذف»
سعید جلیلی
۱۳
اردیبهشت
۱۳۹۰
سایت
امنیتی «بولتن
نیوز» گزارشها
درباره تلاش
تیم محمود
احمدینژاد
برای برکناری
سعید جلیلی از
شورای عالی امنیت
ملی و پرونده
هستهای
جمهوری
اسلامی را
تائید کرد.
هفته
گذشته یکی از
خبرنگاران
سایت «رجانیوز»
اعلام کرده
بود احمدینژاد
به دنبال
برکناری سعید
جلیلی بوده و
مخالف ادامه
کار حیدر
مصلحی در
وزارت
اطلاعات است.
روز سهشنبه
(۱۳ اردیبهشت)
سایت «بولتننیوز»
در گزارشی
همسو با این
خبر نوشت که
اقدامات اخیر
علیاکبر
صالحی در
رابطه با طرفهای
مذاکره کننده
باعث بروز
پارهای
ابهامات شده
است.
این
سایت نوشته که
تازهترین
پاسخ ایران به
کاترین اشتون
مسئول سیاست
خارجی
اتحادیه
اروپا از سوی
وزارت خارجه
تهیه و با
تائید محمود
احمدینژاد و
توسط جلیلی به
این مقام
اروپایی
ارائه شده
است.
این در
حالی است که
پیشتر نامههای
جمهوری
اسلامی به طرفهای
مذاکره کننده
در پرونده
هستهای از
سوی دبیر
شورای عالی
امنیت ملی
تهیه و ارسال
میشد و وزارت
خارجه دخالت
مستقیمی در
این نامهها
نداشت.
پرونده
هستهای
جمهوری
اسلامی سالهاست
در اختیار
شورای عالی
امنیت ملی
قرار دارد و
تصمیمات
نهایی درباره
این پرونده پس
از تائید علی
خامنهای به
اجرا گذاشته
میشود.
«بولتننیوز»
در عین حال
اعلام کرده که
طرفهای
اروپایی نیز
در ماههای
اخیر نامههای
مربوط به
پرونده هستهای
ایران را به
طور مستقیم
برای علیاکبر
صالحی ارسال
میکنند.
تا پيش
از اين، تمام
نامههائی که اشتون
در مورد موضوع
هستهای و
گروه ۱+۵ برای
ایران ارسال
میکرد
مستقیم به
آدرس جلیلی
ارسال میشد و
وی مخاطب نامههای
مذکور بود.
این
سایت در ادامه
بدون آنکه به
خواسته احمدینژاد
مبنی بر
برکناری سعید
جلیلی اشاره
کند٬ نوشته که
اروپائیها
تلاش میکنند
جلیلی را از
پرونده هستهای
ایران حذف
کنند.
«بولتننیوز»
در گزارش خود
سعی کرده
اروپائیها
را به تلاش
برای حذف سعید
جلیلی متهم
کند، این در
حالی است که
گزارشهایی
در دست است که
نشان میدهد
تغییر رویکرد
اروپا در نامهنگاریها
به خواست مقامهای
جمهوری
اسلامی صورت
گرفته است.
دیگربان
ـ سایتهای
«هفت صبح» و
«یکشنبه» از
ناپدید شدن
تعدادی از
کارمندان
سایتهای تیم
محمود احمدینژاد
خبر دادهاند.
این
سایتها روز
سهشنبه (۱۳
اردیبهشت) در
خبر کوتاهی
نوشتهاند که
«در روزهای
اخیر تعدادی
از کارکنان
سایتهای
حامی دولت
ناپدید شده و یا
به جای
نامعلومی
رفتهاند
(برده شدهاند؟).»
این
سایتها
اعلام کردهاند:
«سایتهای
حامی دولت یکی
پس از دیگر از
دسترس خارج میشوند.»
آنها
همچنین
افزودهاند
که سایت
«آیندهنیوز»
با فشارهای
عوامل
بانفوذ، برای
چندمینبار
فعالیت خود را
از سر گرفته
است.
«هفت
صبح» و «یکشنبه»
درباره
جزئیات
ناپدید شدن یا
بازداشت برخی
کارکنان سایتهای
تیم احمدینژاد
توضیحات
بیشتری ارائه
نکردهاند.
در
هفتههای
اخیر حدود ۱۰
سایت متعلق به
تیم محمود احمدینژاد
فیلتر و از
دسترس خارج
شدهاند.
برخوردهای
امنیتی و
قضائی با
نزدیکان
احمدینژاد
پس از آنکه وی
در اعتراض به
ابقای حیدر
مصلحی در
وزارت
اطلاعات از
سوی علی خامنهای،
۱۱ روز حاضر
نشد به نهاد
ریاست جمهوری
برود٬ آغاز
شده است.
نهادهای
تحت کنترل
آقای خامنهای
علاوه بر
فیلتر کردن
سایتهای
حامی دولت در
هفتههای
اخیر برخی
نزدیکان
احمدینژاد را
نیز بازداشت
کردهاند.
عباس
امیریفر
مسئول شورای
فرهنگی نهاد
ریاست جمهوری
نیز دو روز
پیش در خانه
خود از سوی
نیروهای
امنیتی
بازداشت شده
است.
عباس
غفاری و علیاصغر
سیجانی دو فرد
نزدیک به تیم
احمدینژاد
هستند که در
هفتههای
اخیر بازداشت
شدهاند.
تداوم
تحقیر و حمله
به احمدی
نژاد؛
ذوالنور :
یعنی چه که رابطه
ام با رهبری
رابطه پدر و
فرزندی است؟؛
این حرف ها
معنی ندارد؛
رابطه تو با
رهبری رابطه
امام و مأموم
است
می 3, 2011 —
«خبرآنلاین»
تذکرصریح
ذوالنور به
احمدی
نژاد:رابطه با
رهبرمعظم
انقلاب باید
رابطه امام و
مأموم باشد نه
پدر و
فرزندی.جانشین
نماینده ولی
فقیه در سپاه
انتقادات
صریحی را خطاب
به احمدی نژاد
و برخی از
اعضای تیم
همراه او وارد
کرد.
تداوم
تحقیر و حمله
به احمدی
نژاد؛
ذوالنور : یعنی
چه که رابطه
ام با رهبری
رابطه پدر و
فرزندی است؟؛
این حرف ها
معنی ندارد؛
رابطه تو با
رهبری رابطه
امام و مأموم
است
به
گزارش
«خبرآنلاین»
از قم، حجت
الاسلام مجتبی
ذالنور،
شامگاه
دوشنبه در
سلسله نشست
های سیاست
روحانی در
مدرسه علمیه
صدوقی قم، در
سخنانی که با
موضوع تبیین
شخصیتی مقام
رهبری مشخص
شده بود، پس
از بیان
سخنانی در
مورد شخصیت رهبری
انتقادات
صریحی را خطاب
به محمود
احمدی نژاد و
تیم همراه او
وارد کرد.
وی
افزود:
دوستانه خدمت
احمدی نژاد
عرض می کنم،
که ایشان در
عبارات شان هم
تجدید نظر
کنند؛ این که
می آیند و می
گویند من ثابت
می کنم رابطه
من و مقام
معظم رهبری،
رابطه پدر و
فرزندی است،
معتقدم این
سخن ولو این
که این طور هم
باشد، اشتباه
است؛ چرا که
در روایات و
احکام اسلامی
داریم که ممکن
است پدر یک
فرد، او را
امر به شرک
کند و به همین
دلیل نباید از
او تبعیت کرد.
ممکن است پدر
اشتباه کند و
طبق احکام
اسلام، باید
مخالف او حرکت
کرد؛ حال باید
پرسید این که
آقای احمدی
نژاد که می
گویند رابطه
من با مقام
رهبری رابطه
پدر و فرزندی
است، یعنی چه؟
وی
افزود: باید
گفت که رابطه
با رهبر
انقلاب باید
رابطه امام و
مأموم باشد؛
این رابطه،
رابطه مطیع و
مطاع، رابطه
مقلد و مقلد
است؛ این حرف
ها یعنی چه که
رابطه ام با
رهبری رابطه
پدر و فرزندی
است؟؛ این حرف
ها معنی ندارد.
این حرف، حرفی
انحرافی است.
ذالنور
افزود: توقع
داریم احمدی
نژاد موضع ش را
شفاف تر بیان
کند؛ رابطه
پدر و فرزندی
یعنی چه؟؛
مقام معظم
رهبری، ولی
حاکم است، او
نائب امام
زمان است و
بدون امر او،
نه رئیس جمهور
و نه هیچ کس
دیگر مشروعیت
ندارد.
وی گفت:
اگر اذن و
رضایت ولی
حاکم نباشد،
عمل آن فرد
حرام است، حتی
اگر عمل واجب
انجام دهد.
وی گفت:
حوادث بعد از
انتخابات
نشان داد که
اگر ما بازهم
به انتخابات
برگردیم، باز
هم به احمدی
نژاد رأی می
دهیم؛ البته
یعنی ما دیروز
نمی دانستیم که
آقای احمدی
نژاد این جور
می شود، ولی
با تمام این
احوال که امرو
این علم را
نسبت به او پیدا
کردیم، اگر
باز هم
برگردیم به
انتخابات به احمدی
نژاد رأی می
دهیم، چون
گزینه دیگری
وجود ندارد که
بخواهیم آن
کار را کنیم؛
مگر غیر از
این است؟؛ شما
می خواهید به
کروبی و موسوی
رأی دهید که
بهتر شود؟؛
تجربه نشان
داده است که
غیر از این
است؛
بنابراین هیچ
خلاف تکلیفی
اتفاق افتاده
و درست هم
بوده که شما
به احمدی نژاد
رأی دادید.
چرا که آن ها
صریحا مقابل
انقلاب و
ولایت فقیه
ایستادند.
ذوالنور
تصریح کرد:
احمدی نژاد
بعد از 2سال ممکن
است یک لغزشی
نشان دهد، اما
آن ها از همان
ابتدا، موضع
مخالفت با
ولایت فقیه
داشتند.
زر و
زنگار
(يادداشت روز)
کیهان
ـ ۱۳ اردیبهشت
۱۳۹۰
محمد
ايماني
جريان
اصيل سياسي را
چگونه مي توان
از جريان قلابي،
بدلي و
انحرافي
بازشناخت؟
گاه اين دو با
هم مو نمي
زنند همچنان كه
زرناب و فلز
بدلي زرنما.
هر دو
درخشانند بلكه
فلز بدلي
درخشان تر
است! دارنده
طلاي ناب از
سنگ محك نمي
گريزد اما آن
كه بدليجات مي
فروشد، ميانه
اي با محك
ندارد. زرناب
هرگز زنگار نمي
بندد و اگر هم
غباري بر آن
بنشيند، با
كنار زدن آن
غبار، تابناك
تر مي شود. اما
فلز قلابي
زرنما چرا،
زنگار مي گيرد
و به مرور از
تابندگي باز
مي ماند و از
سكه مي افتد.
جريان هاي
سياسي- فكري
انحرافي نيز
در برابر جريان
اسلام ناب و
اصولگرايي
مكتب علوي اين
گونه اند.
آنها شايد در
بادي امر
كاملا شبيه
يكديگر باشند
و نتوان
بازشناخت.
شايد روزي به
اقتضاي
زمانه، علي
عليه السلام و
عثمان و طلحه
و زبير و اشعث
و ابوموسي و
ابن كوّاء
(خوارج بعدي)
در يك اردوگاه
ديده شوند. و
شايد حتي آنجا
كه صحابي
سردمدار
اردوگاه جمل
روياروي اميرمؤمنان(ع)
مي ايستند، يا
مسلمانان
پيشاني پينه
بسته در
اردوگاه
نهروان صف در
برابر امام مي
آرايند،
تشخيص خط اصيل
از خط انحرافي
دشوار به نظر
آيد اما ملاك
هايي در ميان
است كه حقانيت
حق و بطلان
جبهه باطل را
عيان مي كند و
از آن جمله،
جاذبه ها و
دافعه هاي
آنان است.
هر چه
جاذبه و دافعه
هاي جبهه علوي
صريح و شفاف و
متقن و استوار
است، جاذبه و دافعه
جريان هاي
انحرافي
گوناگون
(ناكثين و قاسطين
و مارقين) به
غايت معوج،
متناقض، مبهم
و بي ثبات است.
و دقيقا به
دليل اين
تقابل است كه از
يك سو با وجود
انبوه تهمت
ها، گرد
اتهامي بر
دامان
اميرمؤمنان(ع)
نمي ماند و از
سوي ديگر،
انواع
زدوبندهاي
طنزآلود و
خلاف ادعا را
در اردوگاه
هاي مقابل مي
توان ديد. به عنوان
مثال كساني
نظير طلحه و
زبير ابتدا
عليه بي
عدالتي و
اشرافيگري و
فساد كساني
چون وليد بن
عقبه و مروان
بن حكم و ساير
امويان منافق
كه در دستگاه
خلافت رخنه
كرده اند،
شورش مي كنند
و با وجود
مخالفت امام،
خليفه را از
پاي درمي
آورند. سپس
سراغ علي(ع) مي
روند تا همان
اشرافيگري و
امتيازطلبي
مذموم و باطل
را براي آنان
به عنوان «حق»
به رسميت
بشناسد! ملاك
امام روشن
است. شراكتي
با كسي به هم
نزده است. پس به
جناب طلحه و
زبير و به
وليد و
ديگران- و هر
كس كه با شرط و
شروط ناحق دست
بيعت پيش مي
آورد- و نيز به
دوستان خوش
نيتي كه دعوت
مي كنند فعلا
با اينها
مدارا كند تا
دستگاه
حكومتش
برقرار شود مي
فرمايد «آيا
از من مي خواهد
پيروزي را با
ستم بر مردمي
كه اميد به من
بسته اند، به
دست آورم.
هرگز چنين
نخواهم كرد».
اما
آيا در آن صف
نيز تكليف حاضران
روشن است؟ نه
طلحه و زبير
به خاطر مي آورند
كه به خاطر
همين وليد و
مروان، عليه
عثمان شورش
كرده و او را
از پا درآورده
اند و نه وليد و
مروان و جناب
عايشه، خون
خليفه را از
آن دو مطالبه
مي كنند!
ناگهان چشم
باز مي كني و
مي بيني هم
اردوگاه شده
اند مقابل
علي، به
خونخواهي كسي
كه امام با
همه
انتقادها، مخالف
تعرض به خانه
وي بود. (... يا
ناگهان چشم
باز مي كني و
مي بيني آن چپ
دوآتشه سابق و
اين راست كذايي
دست در دست هم
گذاشته اند در
مسابقه زراندوزي
و تجمل. يا
فلان مدعيان
اصلاح طلبي با
بهمان مدعيان
اصولگرايي
دست ائتلاف
داده اند براي
هم افزايي
توانايي ها و
چنگ انداختن
به طعمه قدرت!
يك روز مي
شنوي فلاني و فلاني
به عنوان
اصولگراي
منتقد دولت
خبر از ائتلاف
با «اصلاح
طلبان معتدل»
مي دهند كه در
بحبوحه آشوب و
فتنه، جز در
خدمت محاربين
نبودند و چند
صباح بعد دست
بر قضا،
دستيار چشم
اسفنديار
دولت را مي
يابي كه خاك
اصولگرايان
را- علي
الاطلاق و نه
با استثناء-
به توبره مي
كشد و ذره اي
خوش گماني
درباره كليت
اين جبهه به
خرج نمي دهد
اما همان جا-
در گفت وگو با
روزنامه شرق-
درز مي دهد كه
طيف متبوع وي
اولا براي
دوسوم مجلس
آتي نقشه
ريخته اند و
ثانيا «ممكن
است افرادي از
گروه هاي
اصلاح طلب در
ليست ما قرار
بگيرند»).
چشم
برهم مي گذاري
و دوباره باز
مي كني. آقاي معاويه
نامه پنهاني
فرستاده به دو
عالي جناب كه
«شما براي
خلافت از علي
سزاوارتريد،
روي من هم
حساب كنيد»! و
به خاطر مي
آوري كلام
امام حسن(ع) خطاب
به عمروعاص را
كه «چند نفر
درباره پدري تو
اختلاف كردند
و سرانجام پست
ترين آنها كه
درباره او «ان
شانئك
هوالابتر»
نازل شد، به
عنوان پدر تو
معرفي شد. تو
همان كسي هستي
كه آتشي براي
عثمان
افروختي و خود
گريختي. و
گفتي من عبداله
هستم پسر عاص
بن وائل كه
چون زخمي پيدا
كنم، آن قدر
مي خراشم كه
به خون افتد». معاويه
و عمروعاصي كه
كينه طلحه و
زبير را از بدر
و احد و خندق و
فتح مكه بر
جان دارند و
اصل اسلامشان
تقلبي است،
چگونه اين دو
صحابه را سزاوارتر
از علي به
خلافت
«مسلمين»
يافته اند؟!
اسلام
جملي، اسلام
اموي و جمع
ميان اسلام
عدالتخواه و
اسلام اشرافي
و تبعيض آلود!
«السنخيه عله
الانضمام»
سنخيت، دو جنس
ظاهرا متفاوت
را به هم
پيوند مي دهد
وگرنه صحابي رسول
خدا(ص) و
دارندگان
سوابق نيكو را
با فاسقان
متجاهر و
غارتگر و بي
نماز و بدمست
چه كار؟ همين
طلحه و زبير
اصرار كردند
كه وليد به
خاطر
شرابخواري
بايد حد بخورد
اما جز علي عليه
السلام كسي
جرئت نكرد
تازيانه را با
تن وليد آشنا
كند. اما همان
قدر كه دافعه
انحرافي پيدا
كني، جذب
ديگران مي شوي
يا برعكس. از
اينجا به بعد
ظاهر و باطن
نقيض هم مي
شود. دلت با زبانت
يكي نمي شود.
مجبوري مبهم و
دوپهلو سخن
بگويي اما
حاضر نمي شوي
از موضع اتهام
دور شوي. مي
شنوي هشدار
پيامبر و علي
عليهما السلام
را كه «از
فراست مؤمن
بپرهيزيد كه
او به نور
خداوندي مي
نگرد» و «از ظن
مؤمنان
بپرهيزيد كه
خداوند حق را
بر زبان آنان
جاري ساخته است»
اما گويا گير
كرده اي و آن
گير نمي گذارد
از موضع ابهام
و اتهام فاصله
بگيري. اگر
هنوز دلت با
حق گره خورده
باشد، خطا را
جبران مي كني
و برمي گردي
اما اگر دلت
گير غيرحق باشد-
از طمع و
وسوسه بگيريد
تا خشم و بغض و
تعصب باطل و
حسد و لجاجت و...-
تن مي دهي به
صحنه آرايي
«دشمن آشكار»ي
كه به تعبير
قرآني تو را
برهنه مي كند
تا عار و عور
تو را برملا
سازد. شل
گرفتن برخي
اصول و تقيدات
همان و برهنگي
حيثيتي و غارت
اعتبار و آبرو
همان.
همين!؟
نه، درباره
تناقض هاي
اسلام بدلي و
انحرافي مي
توان نه كتاب
كه دايره
المعارف
نوشت، دايره
المعارف
اسلام قلابي.
پيشاني پينه
بسته هاي صفين
و نهروان را
ببين كه هر چه
در قبال
اميرمؤمنان-
اين منصوب
الهي و نبوي-
بدگمان و
متصلب هستند،
نسبت به
معاويه و
عمروعاص و
اشعث بن قيس-
منافق
كافرزاده به
تعبير علي عليه
السلام- خوش
گمان و نرم و
عطوفند و گارد
كاملا بازي
دارند. درست
مانند ماجراي
خرما خوردن و
خون ريزي شان.
اگر از كنار
نخلستاني مي
گذرند و يكي
شان خرماي
بيرون
نخلستان افتاده
را بر دهان مي
گذارد، آن يكي
بلافاصله «متذكر»
مي شود كه
بايد از صاحب
نخلستان
حلاليت
بطلبيم اما
اندكي بعد،
چون به زن و
مردي مي رسند
كه محبت علي(ع)
در دلشان مي
جوشد، شكم زن
باردار را
بدون كمترين
آزردگي خاطر سفره
مي كنند! دريغ
از يك «متذكر»
در اين فرقه
منحرف و بيرون
شده از دين
خدا. نه فقط
بيرون شده از دين
خدا. مارقين.
از دين
گريختگان،
چونان تيري كه
از كمان پرتاب
شود. فرقه اي
با بدنه اي به
غايت احمق و
سراني چون
اشعث، پيشاپيش
با معاويه و
عمروعاص قرار
و مدار گذاشته.
همان قدر به
عمرو و
ابوموسي
اشعري- غايب
از جهاد در
برابر
محاربين-
اعتماد دارند
كه به اميرمؤمنان
و مالك اشتر و
ابن عباس
بدگمانند!
كدام
ملاك و محك
بالاتر از
گفتار و رفتار
علي؟! روحيه
خوارج و خارجي
گري را از كجا
بايد شناخت؟
«شما كساني
هستيد كه
شيطان با آنها
تير خويش را
به هدف مي زند...
به متن جمعيت
اسلامي
برگرديد كه
دست خداوند با
جماعت است. و
از جدايي و
تفرقه
بپرهيزيد كه
انسان جدا از
امت، از آن
شيطان است
همان گونه كه
برّه جدا از
گله نصيب گرگ
است» (خطبه 127 نهج
البلاغه).
اسلام
فرقه اي
خوارجي،
اسلام حجتيه،
اسلام اشرافي،
اسلام
كمونيستي و
كاپيتاليستي
و اسلام
سكولار هر چند
در ظاهر
متفاوت و
متضاد به نظر
بيايند اما نه
تنها ضد هم
نيستند بلكه
اغلب از يك
منشا واحد
التقاطي
سرچشمه مي
گيرند و در
پنهان، كم يا
بيش به هم مي
رسند. آن
سرچشمه
آلوده، دوري
از آداب و
مباني و مبادي
اسلامي و اخذ
دين از غيراهل
آن است. انواع
اسلام هاي
بدلي يا
انحرافي را
بايد از «ماخذ»
و «حجت» و «ملاك»
آنان شناخت.
مولاي متقيان
در مذمت اهل فتنه
فرمود «در
درياهاي فتنه
غوطه ور شدند
و به دور از
سنت ها، بدعت
ها را گرفتند.
مومنان
افسردند و
پژمردند و
گمراهان و
دروغزنان به
نطق درآمدند.
ماييم جامه
دين و ياران و
گنجوران و
درهاي آن. و به
خانه ها جز از درهاي
آن وارد نمي
شوند، پس هر
كس به خانه اي
از غير درهاي
آن درآمد، به
راهزني و دزدي
افسانه شد»
(خطبه 153 نهج
البلاغه). اين
كلام را بايد
كنار فرمايش
امام عصر-
ارواحنا له
الفداء-
قرارداد كه
فرمود «در
حوادث واقعه به
راويان حديث
(فقها) مراجعه
كنيد كه آنان
حجت من بر شما
و من حجت
خداوند بر
آنها هستم».
دور زدن اين
مسير روشن به
هر بهانه،
انحراف است از
سر ناداني و
خطا باشد يا
نقش آفريني در
پروژه مهندسي
شده شيطان
پرستان و
اصحاب اردوگاه
ابليس. آنها
كه به هر دليل
با ولايت فقيه
فاصله مي
اندازند، پيش
بروند يا پس
بيفتند، به
همان اندازه
كه فاصله و
زاويه
بگيرند، به
مسير انحرافي
رفته اند.
خداوند
بر علو درجات
استاد شهيد
آيت الله مطهري
بيفزايد كه در
كتاب شريف
«جاذبه و
دافعه علي
عليه السلام» از
جمله نوشت
«دسته ديگر [از
صحابه پيامبر
در ماجراي
سقيفه و تقابل
با امير
مومنان ] كه
اقليت بودند،
در همان هنگام
مي گفتند
شخصيت ها تا آن
وقت پيش ما
احترام دارند
كه به حقيقت
احترام
بگذارند. اما
آنجا كه مي
بينيم اصول
اسلامي به دست
همين سابقه
دارها پايمال
مي شود، ديگر
احترامي
ندارند. ما
طرفدار اصوليم
نه طرفدار
شخصيت ها.
تشيع با اين
روح به وجود آمده
است. ما وقتي
به سراغ سلمان
و ابوذر و مقداد
مي رويم و مي
خواهيم
ببينيم چه چيز
آنها را وادار
كرد دور علي
را بگيرند و
اكثريت را رها
كنند، مي
بينيم آنها
مردمي بودند
اصولي و اصول
شناس، هم
ديندار و هم
دين شناس...» (صفحات
134-133). همين اصول
گرايي و گرايش
به حق، محبت
اميرمومنان
را در جان
آنان انداخت
تا آنجا كه
امام فرمود
«اگر با
شمشيرم بر
بيني مومن زنم
كه مرا دشمن
بدارد، دشمن
نخواهد داشت و
اگر تمام
سرمايه هاي
زمين را در آغوش
منافق بريزم
كه مرا دوست
بدارد، دوست
نخواهد داشت
كه در قضاي
الهي آمد و بر
زبان پيامبر جاري
شد كه يا علي
مومن بغض تو
را به دل
نگيرد و منافق
تو را دوست
نشمارد». ما
كجا و آن شيعه
خطاكار علي
كجا كه چون
امام به خاطر
جرمي انگشتان
او را قطع كرد
و با همان دست
خون چكان به
«ابن كواء»
خارجي رسيد
-كه با لحني
طعنه آميز مي
پرسيد چه كسي
دست تو را قطع
كرد- گفت «قطع
يميني
سيدالوصيين و
قائد الغرّ
المحجّلين و
اولي الناس
بالمومنين
علي بن
ابيطالب امام الهدي
السابق الي
جنات النعيم
و...»!
با اين
نگاه،
انتخابات
مجلس و رياست
جمهوري و رقابت
هاي سياسي و
اخباري كه از
حواشي آن مي جوشد،
تنها بهانه اي
براي به محك
درآمدن اصالت و
عيار جريان ها
و رجال سياسي
است. وگرنه
ماجرا ابعاد
عميق تري دارد
همچنان كه در
دوره هاي سازندگي
و اصلاحات و
عدالتخواهي ديده
ايم. ما در
همين 2سال
اخير، آزمون 3
طيف «فتنه
سبز»،
«اصولگرايان
منتقد» و
«حاميان خاص
دولت» - تعابيري
كه خود آنها
قائلند- را در
كنار آزمون
قاطبه ملت و
نخبگان
اصولگرا
ديديم. از
خطاها كه
بگذريم، از خط
انحرافي چند
لايه نمي توان
گذشت. خطي با
اضلاع گونه
گون و ظاهرا
متضاد كه چند
اصل را دنبال
مي كند: 1-تفرقه
و اختلاف و
بدگماني در
جبهه
اصولگرايان
وفادار رهبري
2-ترغيب به
يارگيري و
ائتلاف با جريان
هاي آلوده در
حوزه رسانه اي
و سياسي و حزبي
و فرهنگي و
اقتصادي
3-حريم شكني
ولايت فقيه و قبح
زدايي از ورود
به حوزه حرمت
ها و محرمات
ديني يا به
عبارتي ترويج
اباحه گري در
جزء و كلان
4-حاشيه سازي
به قيمت غفلت
از مسائل مهم
منطقه 5-
وارونه سازي
جاذبه ها و
دافعه هاي
اسلامي-
انقلابي
(اسلام
التقاطي و
منافقانه با
تابلوهاي
راهنمايي كه 180
درجه معكوس
است) 6-بازي با
سرمايه و
اعتبار اجتماعي
و سياسي رجال
در هر يك از
جايگاه هاي
حاكميتي
7-مهندسي تضاد
و تقابل در
حاكميت و
القاي بن بست
حقوقي و سياسي
در نظام ولو
به قيمت قفل شدن
امور 8-برهم
زدن مرز جبهه
دوست و دشمن
با مواضع
دوپهلو يا هل
دادن شخصيت ها
به موضع اتهام
9-بزرگ نمايي
قدرت فرسوده
دشمن و در عين
حال القاي خوش
بيني نسبت به
جبهه استكبار
و ضدانقلاب.
بازگشت
به الفت و
اتحاد و ايثار
و جهاد بر مدار
رهبري باطل
السحر همه اين
پروژه هاست.
فرقه گرايي
حذفي (ولو به
نام تصفيه و
اخلاص) همان
قدر مذموم است
كه راه
انداختن شركت
سهامي بي در و
پيكر با
بدخواهان و
فسادانگيزان.
هم جذب
حداكثري و هم
دفع حداقلي هر
دو لازم است.
آنها كه جاذبه
و دافعه خود
را با مدل
«ولايت» و
برائت برآمده
از آن منطبق
نكنند، لاجرم
مضمحل و
پايكوب
نامحرمان و
ناهمدلاني
خواهند شد كه
به دوستي
گرفته شده
اند. در يك دل،
محبت دو مولا
نمي گنجد. ما
اين حقيقت را
به وفور در
3دهه
پرماجرايي كه
سپري شد،
تجربه كرده
ايم.
محمد
ايماني
واکنشها
به حضور
دوبارة احمدينژاد
در هيئت دولت
گروه
سياسي ابتکار-
سه شنبه ۱۳
اردیبهشت
۱۳۹۰
بازگشت
احمدينژاد
پس از سيزده
روز به هيئتدولت
در روز
يکشنبه،
واکنشهاي
رسانهها و چهرههاي
سياسي را به
دنبال داشت.
واکنشي که
اگرچه با
خوشحالي
همراه بود،
اما
هشدارهايي را
نيز در پي
داشت.
شبکه
ايران نوشت:
امروز و پس از
غيبت چندروزه دکتر
احمدينژاد
در هيئتدولت
که به ايجاد
فضاي دروغ و
شايعه عليه
دولت انتظار و
يأسآفريني
در جامعه از
سوي تماميتخواهان
ولايتگريز،
منجر گشته بود
سردار رشيد
اسلام و انقلاب،
به صحنه
بازگشت و آنطورکه
پيداست با
کولهباري از
پيروزيهاي
غريبالوقوع
عليه فقر و
فساد و تبعيض
که خواب و بيداري
منافقان و
بدخواهان را
آشفتهتر از
پيش خواهد
کرد، دلهاي
مؤمنان و
منتظران را
شاد کرد.
احمدينژاد
آمده است دستهاي
پنهان فساد و
ويژهخواري
که اين روزها
خود را مدافع
ولايت جا زدهاند،
رو کند. ويژهخواراني
که نهتنها
ثروتهاي
خدادادي ملت
ايران را از
آن خود ميدانند،
بلکه داعيهدار
سهمهاي
معنوي و قدرتطلبيهاي
بيحدوحصر
هستند.
رئيسجمهور
پيرو بيچون
و چراي رهبري
است
کيهان
در سرمقاله
خود با عنوان
«اين تير و آن کماندار!»
به قلم حسين
شريعتمداري
نوشت: آقاي دکتر
احمدينژاد
بعد از يک
غيبت يازدهروزه
که از ايشان
انتظار نميرفت
و تعجب همراه
با تأسف
دوستان واقعي
رئيسجمهور
محترم را در
پي داشت، به
دفتر کار خود
بازگشت و با
اين اقدام
خويش، هرچند
ديرهنگام،
خواب خوش
دشمنان
بيروني و دنبالههاي
داخلي آنها
را به کابوس
تبديل کرد. در
فاصله 11 روز
گذشته، آنچه
در ميان مردم
ديده ميشد،
نگراني توام
با دلخوري از
رئيسجمهوري
بود که با
اعتقاد به
پيروي بي چون
و چراي ايشان
از رهبر و
مقتداي خويش
انتخاب کرده
بودند و او
نيز در خدمت
به خلق خدا و
ايستادگي در
مقابل باجخواهي
نظام سلطه
جهاني، سنگ
تمام گذاشته
بود و اکنون
در پي ماجراي
اخير، دلشوره
داشتند که مبادا
در گزينش خود
به خطا رفته
باشند! شريعتمداري
ادامه داد: در
ديگر سوي اين
ميدان،
دشمنان
تابلودار
اسلام و انقلاب
و دنبالههاي
حقير و شکستخورده
آنها
ايستاده
بودند که با
توهم حاکميت
دوگانه، آرزوي
بيش از سه دهه
بر زمينمانده
خود را، دستکم
بهظاهر،
برآورده شده
تلقي ميکردند
و با ذوق
زدگي، يا
تظاهر به ذوقزدگي،
اين «آرزو» را
به «خبر» تبديل
کرده و به
شيپور فريب و
پرسروصداي
خود سپرده
بودند. و اما
در اين ميان،
گروه ديگري
نيز بودند که
ماجراي پلشت
اخير را خود
آفريده بودند
يا در پيدايش
آن نقش برجسته
و پررنگي
داشتند.وي در
پايان نوشت:
با توجه به وضعيت
حساس کنوني و
خيزشها و
انقلابهاي
اسلامي ملتهاي
مسلمان منطقه
که چشم و دل به
ايران اسلامي
دوختهاند،
آيا برادر
عزيز و
بزرگوارمان،
جناب آقاي
دکتر احمدينژاد،
احتمال نميدهند
ماجراي اخير،
توطئهاي،
اگرچه با چند
واسطه، تحميل
شده به ايشان
باشد؟! رئيسجمهور
محترم بارها
نشان داده و
همين ديروز
نيز با صراحت
بر اين باور
قلبي خود
تأکيد ورزيده
است که پيرو
بي چون و چراي
ولي فقيه است. بنابراين،
ماجراي پلشت
چند روز گذشته
را چه کساني
رقم زدهاند؟!
حساب
احمدينژاد
جداست
يک عضو
مجمع تشخيص
مصلحت نظام
گفت: «ائتلاف
جريان
انحرافي
اصولگرايان
با جريان
اصلاحطلب
آشکار است، بهطوريکه
در انتخابات
هيئترئيسه
اتاق
بازرگاني
تهران، اين
گروه با اصلاحطلبهاي
افراطي به
ائتلاف
رسيدند.»به
گزارش مهر، مرتضي
نبوي عصر
ديروز در جلسه
هفتگي انصار
حزبالله که
در دفتر مرکزي
اين تشکل
برگزار شد، درخصوص
شکلگيري
جريان
انحرافي اصولگرايان
گفت: «جريان
انحرافي که
امروز در
جامعه
مطبوعاتي و
حزبي کشور
معروف شده،
جرياني است که
از دل جريان
اصولگرايي
بيرون آمد و
آهستهآهسته
شاهد
تجديدنظرطلبيهايي
در اين گروه
بوديم.» وي
افزود: «در
ابتدا، اين
جريان طوري
خودش را نشان
داد که با
روحانيت مشکل
دارد و بعدها
نيز شاهد بياعتنايي
اين جريان به
مرجعيت و
ولايت فقيه بوديم.
همچنين در
گفتار برخي از
آنها آشکار
است و بارها
نيز اعلام
کردند که ما از
جريان
اصولگرايي
عبور کردهايم
که اين موضوع
به معني عبور
از همه مسائلي
است که
اصولگرايان
به آن پايبند
هستند.» نبوي
در پاسخ به
سؤالي درخصوص
وظيفه مردم در
برابر جريان
انحرافي و بيتفاوتنبودن
در مقابل آنها
گفت: «به نظرم
بحث بيتفاوتي
مطرح نيست؛
چراکه بيتفاوتي
با اينکه
چگونه بايد با
آنها برخورد
شود، بسيار
مهم است. مهمترين
موضوع اين است
که بايد حساب
احمدينژاد و
دولت را از
اين گروه
انحرافي جدا
کنيم و سعي
کنيم آنها از
ديدگاه مردم
منزوي شوند؛
چراکه اين موضوع
بسيار ضروري
است.»
بازگشت
بايد با قبول
اشتباهات
باشد
سايت
الف وابسته به
احمد توکلي،
که در چند روز
اخير
انتقادات
تندي را به
احمدينژاد
وارد کرده
بود، دراينباره
نوشت: از اين
بازگشت بايد
استقبال کرد؛
هرچند غيبت رئيسجمهور
محترم براي
کشور و انقلاب
و دوستداران و
طرفداران وي
بي هزينه
نبود. بازگشت
رئيسجمهور
پس از دو هفته
خانهنشيني،
دشمنان داخلي
و خارجي
انقلاب را
نااميد کرد.
کساني که خود
را طي اين دو
هفته مهياي جشن
و پايکوبي
کرده بودند،
نااميد شدند.
رئيسجمهور
بازگشت و جشن نگرفته
ضدانقلاب را
به عزا تبديل
کرد. گرچه اي
کاش اين اتفاق
دو هفته پيش
ميافتاد و
اساساً بهانهاي
بهدست
مخالفان نظام
داده نميشد.
اين روزها
براي نظام و
مردم بيهزينه
نبود. درايت
بيشتر
مسئولان در
آينده و
اهتمام بيشتر
آنها به حفظ
اصول و ارزشهاي
انقلاب ميتواند
مانع از تکرار
اين وقايع
دردناک شود.
الف در
ادمه نوشت:
برخي تلاش ميکنند
تاريخ را
تحريف کنند.
بدون شک اين
ماجرا فيصله
يافته و نبايد
بيشتر اين زخم
چرکين را دست
کاري کرد.
بازگشت رئيسجمهور
را بايد تبريک
گفت؛ اما اين
بازگشت بايد
با قبول
اشتباهات
باشد نه تحريف
حقايق. طي چند
روز گذشته،
برخي از
نزديکان رئيسجمهور
تلاش بيهودهاي
کردند که
ماجرا را
تحريف کنند و
اصل داستان را
پنهان و
وارونه جلوه
دهند. دراينباره
بهنظر ميرسد
همچنان سکوت
بهترين روش
براي خروج از
اين وضعيت
باشد؛ چراکه
بيصداقتي و
تحريف تاريخ
در شأن انقلاب
و مسئولان و
مديران ايران
اسلامي نيست و
اتفاقاً اثر معکوس
دارد. مردم ما
هوشيارند.
توبه و بازگشت
را ميپذيرند؛
اما توجيه و
دروغ را هرگز.
چرا
تاخير؟!
1390/02/13
رسالت
ـ محمد كاظم
انبارلويي
سرمقاله
چرا
تاخير؟!
سخنان
دكتر محمود
احمدينژاد
در جلسه ديروز
هيئت دولت
خواب دشمنان
انقلاب را به
كابوس تبديل
كرد و به
هياهوي 10روزه آنان
پايان داد.
رئيسجمهور
در اين جلسه
تاكيد كرد:
"دولت به طور
كامل پايبند
ولايت فقيه
است. دولت تا
آخر پاي پرچم
ولايت فقيه
ايستاده است.
من تا لحظه
آخر عمر در
مسير ولايت
عليه استكبار
و رژيم
صهيونيستي
خواهم بود."
وي
همچنين در
مورد دلايل
چند روز غيبت
خود در خدمت
به مردم گفت:
"دلايل خانهنشيني
چند روزه را
در دل خود نگه
ميدارم."
چند
نكته در مورد
اظهارات رئيسجمهور
از ديدگاه
افكار عمومي
قابل تامل
است.
1-
در اينكه دولت
نهم و دهم
وفادارترين
دولتهاي پس
از انقلاب به
ولايت فقيه و
ايستادن در پاي
پرچم ولايت
فقيه ميباشد
ترديدي نيست.
هيچ نشانهاي
از عدم
وفاداري در
عملكرد هيچ يك
از وزراي دولت
تاكنون ثبت
نشده است. كسي
هم به اين
موضوع
اعتراضي نداشته
و ندارد.
البته
تاكيد رئيس
دولت به اين
معنا از باب
تجديد ميثاق
دولت با نظام
و رهبري حرف
ارزشمندي است
اما سئوال اين
است كه چرا
براي اعلام آن
10 روز تاخير
وجود دارد؟
2-
رئيسجمهور
تاكيد
فرمودند؛ "من
تا لحظه آخر
عمر در مسير
ولايت عليه
استكبار و
رژيم صهيونيستي
خواهم بود."
اين مهم هم
محل ترديد
مردم و دوستداران
دولت و رئيسجمهور
نيست. همه ميدانند
احمدينژاد
به خاطر طرح
مسئله افسانه
هولوكاست مورد
كينه
سرسختانه
صهيونيستها
هست. همه ميدانند
اطاعت رئيسجمهور
از ولايت فقيه
در گوشت و
پوست و
استخوان رئيسجمهور
است و او يكي
از شروط
انتخاب وزراي
خود را تبعيت
از ولايت فقيه
قرار داده و
اين از
محورهاي اصلي
اعتقادي و
كاري دولت نهم
و دهم است. اما
طرح اين سخن
به دغدغه مردم
در مورد علت
تاخير
10
روزه بازگشت
به كار رئيسجمهور
پاسخ نميدهد.
3-
رئيسجمهور
البته در جلسه
ديروز هيئت
دولت به اين
دغدغه پاسخ
گذرا ميدهد و
ميفرمايد:
"دلايل خانهنشيني
چند روزه را
در دل خود نگه
ميدارم." خوب
اگر قرار است
اين دلايل در
دل ايشان
بماند
بنابراين
"خانه نشيني"
در تاخير اجراي
حكم رهبري بلا
موضوع ميشود.
اين نگهداري
راز آلود ميتوانست
10 روز پيش هم
صورت گيرد، تا
اين همه حاشيه
پديد نيايد.
4-
رئيسجمهور
محترم طي سالهاي
خدمت در دولت
نهم و دهم
بسياري از
وزرا و همكاران
خود را عزل
كرده است و
هيچ كس دلايل
عزل را از او
نپرسيده است.
صرفا به اين
دليل كه در قانون
اساسي چنين
حقي به اوداده
شده است، كسي معترض
نبوده است.
اما وي در نصب
معاون اول و
عزل وزير اطلاعات
با مخالفت
مقام معظم
رهبري روبهرو
شد. احمدينژاد
در اولي با يك
تاخير چند
روزه و در
دومي با يك
تاخير 10 روزه و
قهر و خانهنشيني
امتثال امر
كرد.
اين
ترديد يا تامل
براي چيست؟
مگر نه اين
است كليه
تصميمسازي و
تصميمگيريها
و عزل و نصبهاي
دولت به دليل
تنفيذ رهبري
مشروعيت
دارد؟ پس
تاخير در عمل
چه توجيهي
دارد؟
5-
ترديدي نيست
يك جريان در
نوع روابط
دولت با قوا،
رئيسجمهور
با ولي فقيه و
در نهايت
رابطه رئيسجمهور
با مردم اخلال
ميكند و اين
جريان توسط
دلسوزان رئيسجمهور
رصد شده و
خطاها و
اشكالات و نيز
نوع بيراههها
بارها در
جلسات خصوصي و
عمومي و
نقدهاي مشفقانه،
گاهي در رسانهها
مطرح شده است.
بياعتنايي
رئيسجمهور
به اين نقدها
و حمايت بيچون
و چرا از اين
جريان ممكن
است بار ديگر
او را در خدمت
به مردم دچار
مشكل كند. فراموش
نكنيم ما در
وسط نبرد نرم
دشمن و امواج
بيداري
اسلامي در
منطقه هستيم.
لذا در
پايبندي به
ولايت فقيه و
ايستادگي در
پاي پرچم
ولايت فقيه با
اين تاخيرها
در پذيرش ممكن
است دچار نكث
شويم.عقلانيت
ملتزم به وحي
حكم ميكند از
تكرار اين
رخدادها
پرهيز كنيم و
همه همت خود
را مصروف
پيشبرد
گفتمان
پيشرفت، خدمت
و عدالت در
سال "جهاد
اقتصادي"
كنيم.
محمد
كاظم
انبارلويي
مهندس
سيد مرتضي
نبوي در
گردهمايي
هفتگي جامعه
انجمنهاي
اسلامي اصناف
و بازار:
رئيسجمهور
از گروه
انحرافي تبري
جويد
رسالت
1390/02/13
بخش
خبر: عضو مجمع
تشخيص مصلحت
نظام از رئيسجمهور
به عنوان
شخصيتي
ولايتمدار
نام برد و گفت:
اميدوارم
آقاي احمدينژاد
از گروه
انحرافي كه در
دولت نفوذ
كرده است تبري
جويد.
مهندس
سيد مرتضي
نبوي كه ديروز
در گردهمايي هفتگي
جامعه انجمنهاي
اسلامي اصناف
و بازار در
مسجد حضرت
امام خميني(ره)
سخن ميگفت
اظهار داشت:
اميدواريم
ماجراي ابقاي
آقاي مصلحي در
وزارت
اطلاعات توسط
مقام معظم رهبري
هشداري باشد
براي رئيسجمهور
محترم كه از
گروه انحرافي
دوري كند.
وي
افزود: يكي از
اهداف گروه
انحرافي نفوذ
در دستگاههاي
حساس كشور
است. اين گروه
داراي
انحرافات عقيدتي
، سياسي و
اقتصادي
هستند و از
بيت المال سوءاستفاده
ميكنند و
متاسفانه
مورد توجه
آقاي احمدينژاد
قرا گرفتهاند.
مدير
مسئول
روزنامه
رسالت تصريح
كرد: كشور در حال
دستيابي به
آرامش بود كه
متاسفانه يك
گروه انحرافي
در دولت به
صورت قارچ
گونه رشد كرد و
مسائلي مانند
مكتب ايراني
را مطرح كرد و
يا به اجنه پناه
ميبرند.
وي
افزود: اينها
با ارائه يك
سري مسائل
عجيب و ماورايي
از جمله سي دي
"ظهور امام
زمان (عج) نزديك
است" سعي در به
دست آوردن
اقبال عمومي
داشتند ولي
هيچ گونه
پايگاه مردمي
ندارند. مهندس
نبوي ياد آور
شد: دليل
اقبال عمومي
مردم به آقاي
احمدينژاد
در انتخابات
رياست جمهوري
ولايت پذيري ايشان
و احياي
گفتمان حضرت
امام راحل بود
و اينكه امروز
رئيسجمهور
محترم از گروه
انحرافي تبري
جويد باعث عزت
بيش از پيش او
در بين مردم
خواهد شد.
وي گفت:
مهمترين
آزمايش ولايت
پذيري را مقام
معظم رهبري در
دوره دوم
رياست
جمهوريشان به
نمايش
گذاشتند،
ايشان در آن
زمان نميخواستند
آقاي موسوي را
نخست
وزير معرفي
كنند ولي وقتي
حضرت امام راحل
نظر دادند كه
مصلحت نيست در
زمان جنگ نخست
وزير عوض شود
تبعيت كردند.
عضو
مجمع تشخيص
مصلحت نظام
وجود يك مركز
فرماندهي و
داشتن يك نقشه
راه را براي
تحقق جهاد
اقتصادي
بسيار ضروري
دانست و
اقتصادي اظهار
داشت: انتظار
مردم اين است
كه اين
نامگذاري مهمترين
مسائل كشور را
پوشش داده و
براي كشور راهگشا
باشد، به مردم
و مسئولان جهت
بدهند و امكانات
و توان كشور
را در آن جهت
بسيج كنند.وي
مهمترين
وظيفه
مسئولان و
جامعه را جهاد
اقتصادي
عنوان كرد و
گفت: جامعه ما
در مقطعي است
كه عزم خود را
براي پيشرفت
كشور جزم كرده
است و تصميم
دارد عقبماندگيهايي
را كه شايد يك
قرن طول كشيده
است، جبران كند.عضو
مجمع تشخيص
مصلحت نظام با
اشاره به سند
چشمانداز
20
ساله كشور،
يكي از هدفهاي
مهم اين سند
را رسيدن به
جايگاه اول
اقتصادي در
منطقه بيان
كرد و افزود:
براي تحقق آن
بايد به رشد
8
درصد اقتصادي
برسيم.
نبوي
ادامه داد: ما
با خيل
جواناني روبهرو
هستيم كه از
تحصيلات خوبي
هم
برخوردارند و وارد
بازار كار ميشوند
و ايجاد
اشتغال براي
اين جوانان
نيازمند يك
جهاد اقتصادي
است.
وي
پيشرفتهاي
علم وفناوري و
رشد علمي كشور
را بسيار خوب
ارزيابي كرد و
ادامه داد: از
نظر فناوري
هستهاي نيز
به رغم تمامي
تهديدها و
مشكلات مقام
دوم منطقه را
دارا هستيم و
ميتوانيم با
برنامه اي كه
توسط نقشههاي
جامع علمي
كشور تدوين
شده به مقام
اول منطقه
تبديل شويم.مديرمسئول
روزنامه
رسالت در
ادامه افزود:
از آنجا كه
اقتصاد ما
متكي به نفت
است، نظام
اقتصادي ما
دچار مشكل
است، چراكه با
كوچكترين
نوسان در قيمت
نفت، اقتصاد
ما دچار بحران
و چالش ميشود.نبوي
با انتقاد از
اقتصاد دولتي
در كشور گفت:
تنها راه برون
رفت از چنين
وضعي اجراي
كامل اصل 44 قانون
اساسي است و
نبايد به اينصورت
باشد كه آنرا
نصفه و نيمه
اجرا كنند.
وي در
ادامه با
اشاره به
فرموده رهبر
معظم انقلاب
كه تأكيد
كردند جهاد
اقتصادي با
تلاش اقتصادي
متفاوت است،
خاطرنشان كرد:
در جهاد
اقتصادي ما در
حقيقت با يك
دشمن و موانع
بيروني و
دروني مواجه
هستيم و اينطور
نيست كه ما
صرفا بايد
تلاش كنيم،
بلكه در عين
حال چالشهايي
را هم پيش رو
داريم و
مقابله دشمن
با ما در كار
است.
عضو
مجمع تشخيص
مصلحت نظام با
يادآوري تلاشهاي
نظامي و جنگ
تحميلي،
انواع تحريم
و فشار
اقتصادي
خاطرنشان كرد:
دشمن همواره
به دنبال شكست
جمهوري
اسلامي ايران
بوده و هست.وي
تأكيد كرد: بايد
جهاد اقتصادي
كرد، دولت،
مجلس، قوه
قضائيه و مردم
دست به دست هم
دهند تا به
سرانجام مقصود
برسيم.نبوي
وجود يك مركز
فرماندهي و
داشتن يك نقشه
راه را براي
تحقق جهاد
اقتصادي
بسيار ضروري
دانست و افزود:
ضمن اينكه
بايد
استراتژي راه
مشخص شود، افسران
اين عرصه
نخبگان
اقتصادي
هستند.وي
ادامه داد:
مسئله ديگري
كه بايد به آن
توجه داشت
شرايط داخلي
كشوراست،
رهبري در اين
مدت چند بار
تأكيد كردند
كه مسئولان
نبايد حركتي كنند
كه موجب
پريشاني مردم
و شاد كردن
دشمنان شوند،
بايد روابط
مسئولان
آرامش بخش
براي مردم
باشد.
عضو
مجمع تشخيص
مصلحت نظام با
اشاره به برخي
چالشهاي
گذشته نظام از
جمله بنيصدر،
منافقين، به
گروه دوم
خرداد و اصلاحطلبان
اشاره كرد و
توضيح داد: در
دوران
اصلاحات
متأسفانه
چشممان را باز
كرديم و ديديم
كه افرادي كه
خود را يك فرد
سوپر انقلابي
ميدانستند،
ناگهان با پشت
كردن به
باورهايشان در
يك رويكرد
عجيب تجديد
نظركردند.نبوي
ادامه داد:
كساني كه در
تسخير لانه
جاسوسي
آمريكا از تندرو
ترين افراد
بودند، در
زمان اصلاحات
از موضع ضعف
دست ياري به
آمريكا دراز
كردند و كار
را به جايي
رساندن كه ميخواستند
در مجلس ششم
كلمه اسلامي
را از جمهوري
اسلامي حذف
كنند كه اين
مسئله با
هوشياري رهبري
معظم و مردم
ناكام ماند.
وي
درادامه
سخنان خود در
مورد شرايط
منطقه، ضمن
تأكيد بر
اينكه خيزهاي
اسلامي منطقه
با الگوگيري
از انقلاب اسلامي
ايران است،
اظهار داشت :
اين حركات
خواست غرب
نبوده و به هر
ترتيبي ميبينيم
كه مردم
انقلابي
مسلمان در
برابر آن مقاومت
ميكنند.
آئین
نیوز ـ دوشنبه
12 ارديبهشت 1390 - 15:58:31
بهداد:رهبري
و رئيس جمهور
مقابل مافياي
قدرت- ثروت
ايستادهاند
يك
باند پرنفوذ
سياسي-
اقتصادي كه
معتقد است ميتواند
«شرايط تصميمگيري»
را در كشور
براساس منافع
خود مديريت
كند، اكنون كه
پس از 6 سال به
علت همراهي و
همكاري دكتر
احمدينژاد
با رهبر معظم
انقلاب اسلامي
بارها و بارها
ناكام مانده،
با يك سناريوي
پيچيده
درصدد است كه
در گام اول،
اين سرباز
نظام را خانهنشين
كند و در گام
بعدي، حيله
بني ساعده را
تكرار و اجرا
كند
با يك
گام پاياني
دولت در سفر
به قم به
عنوان پايگاه
انقلاب
اسلامي، سه
دور مأموريت
دولت دكتر احمدينژاد
در زدودن غبار
محروميت از
نقاط دور و
نزديك اين
سرزمين به
پايان ميرسد.
در اين سفرها
بود كه احمدينژاد
به اعماق خاك
ايران سفر كرد
و در دورافتادهترين
نقاط كشور به
ديدار مردمي
رفت كه هرگز
با عاليترين
مقام رسمي
كشور پس از
رهبري معزز
انقلاب ديدار
نكرده بودند.
رئيس
دولتهاي نهم
و دهم با شعار
«ما ميتوانيم»
در برابر
زيادهخواهي
بيگانگان،
ايران اسلامي
را به جايگاهي
پرافتخار در
عرصه انرژي
هستهاي و
ساير علوم و
فنون مديريت
كرد. او اين
روزها در
كانون حمله
كساني است كه
در حاشيه و به
دور از ميدان
سخت خدمت شبانهروزي،
روزگار سپري
كردهاند. به
منظور بررسي
پشت پرده اين
جريانات با محمد
جعفر بهداد،
معاون سياسي
دفتر رئيس جمهوري
به گفتوگو
نشستهايم كه
از نظر
مخاطبان ميگذرد:
آقاي
بهداد! تحليل
شما از فضاي
سياسي امروز
كشور چيست؟
يك
باند پرنفوذ
سياسي-
اقتصادي كه
معتقد است ميتواند
«شرايط تصميمگيري»
را در كشور
براساس منافع
خود مديريت
كند، اكنون كه
پس از 6 سال به
علت همراهي و
همكاري دكتر
احمدينژاد
با رهبر معظم
انقلاب
اسلامي بارها
و بارها ناكام
مانده، با يك
سناريوي
پيچيده
درصدد است كه
در گام اول،
اين سرباز
نظام را خانهنشين
كند و در گام
بعدي، حيله
بني ساعده را
تكرار و اجرا
كند.
اين
روزها با چه
هدفي دايره
هجمه عليه
دولت گسترده تر
شده است؟
دكتر
احمدينژاد
در طول اين
مدت كه با
حمايتهاي
مردم و تشويقهاي
رهبري مشغول
مجاهدت شبانهروزي
بود، همزمان
با مزاحمتها،
كارشكنيها و
فحاشيهايي
روبهرو بود
كه به نام
دفاع از نظام
عليه ايشان و
دولت
خدمتگزار
صورت ميگرفت
و اين در حالي
بود كه
ناسزاگويان و
مانعتراشان
آزادانه
فعاليت ميكردند
و اخيراً
دامنه
اقدامات و
توطئههاي
خود را تا مرز
تكفير
رئيس جمهور و
يارانش نيز
گسترش دادند.
مافياي
قدرت- ثروت در
صدد است تا با
شكستن كامل مقاومتها،
منادي «ما ميتوانيم»
را به عنصري
مأيوس و بيخاصيت
تبديل كند و
به دست وي
شرايط كشور را
به وضعيت 6 سال
پيش
بازگرداند
اما احمدينژاد
نميپسندد كه
به عامل پسرفت
كشور تبديل
شود.
با
توجه به روحيه
و عملكرد عدالت
محور و ضد
رانت و تبعيض
رئيس جمهوري،
در چه حوزههايي
دولت نقش
مؤثرتري را
ايفا كرده
است؟
رهبر
معظم انقلاب و
دكتر احمدينژاد
در طول اين
مدت مقابل يك
مافياي قدرتطلب
كه با عناوين
و جايگاههاي
فريب دهنده در
ساخت قدرت
نفوذ كردهاند،
ميايستند و
آنها را در سالهاي
اخير عقب
راندهاند.
احمدينژاد
در 6سال گذشته
برخلاف
بسياري از
مدعيان ولايتمداري،
از استراحت،
سلامتي و
آبروي خود گذشت
و با تمام
وجود و عشق
براي آباداني
و اقتدار كشور
و رفاه و عزت
مردم و افزايش
كارآمدي نظام
كوشيد و
همزمان نيز با
باندهاي
مافيايي در حوزه
سياست و
اقتصاد
مبارزه و
مقابله كرد.
چرا
رئيس جمهوري
خود با مردم
در اين زمينه
سخن نميگويد؟
احمدينژاد
چون خادم نظام
ولايي و شيفته
خدمت به مردم
است، در وضعيت
كنوني سكوت
كرده تا همچون
قبل شرايط
ادامه
خدمتگزاري
براي وي فراهم
شود. او اگر
تشنه قدرت و
حفظ مقام بود،
بازي خوردن
مدعيان
اصولگرايي از
قدرتطلبان
چند چهره را
ناديده ميگرفت
و كارش را بر
اساس نسخههاي
آنها ادامه ميداد.
نظر
شما درباره
تحليلهايي
كه گاه از
تريبونهاي
رسمي و مهم
نظير مجلس
شوراي اسلامي
بازگو ميشود
چيست؟
رئيس
جمهور به علت
آنكه همواره نگاهش
به قلههاست،
هيچ گاه به
حفظ وضع موجود
راضي نبوده و نيست،
چه رسد به اين
كه بخواهد از
مسير پرافتخاري
كه آمده به
عقب بازگردد.
احمدينژاد
حق دارد بر
عهدي كه با
مردم و رهبري
داشته و بر
اساس چهار
شعار اصلي خود
پايبند بماند و
باندهاي
مافيايي را
ناكام بگذارد.
كساني كه از
تريبونهاي
مقدس، تلاشها
و تدابير 6سال
گذشته احمدينژاد
را ناديده ميگيرند
تا زمينه مرگ
اجرايي و
سياسي وي را
فراهم كنند،
بدانند مردم
ايران، آگاه و
قدرشناس
هستند و هيچ
گاه تصوير
زحمات و خاطره
خدمات اين
مردم مؤمن،
انقلابي و
دلسوز را از
صفحه ذهن و دل
خود پاك نميكنند.
كساني كه اين
روزها در حال
اثبات ضديت احمدينژاد
با نظام
هستند،
بگويند
خودشان چند
نفر را دلبسته
نظام و دين
كردهاند؟
برخي
افراد
معتقدند كه
دستاوردهاي
بزرگ علمي،
فني، سياسي و
اقتصادي كشور
در 6 سال اخير
بدون حضور
احمدينژاد
در صدر دستگاه
اجرايي كشور
به دست ميآمد.
چه پاسخي به
اين افراد
داريد؟
اين
تحليل ضمن آن
كه با
فرمايشات
رهبر معظم انقلاب
و قاعده
قدرشناسي از
بندگان خدا در
تضاد است، اين
پرسش را مطرح
ميكند كه اگر
چنين است پس
چرا همواره از
دوره 16 ساله
موسوم به
سازندگي و
اصلاحات به بدي
ياد ميكنيد؟
پس چرا در
همين نظام
مقدس،
تأسيسات هستهاي
را پلمپ كرده
بودند؟ آيا
غير از اين
است كه علي،
مالك اشتر ميخواهد؟
آيا تصميمات و
تدابير نظام
در شرايطي كه
مالكها
هستند با
شرايط فقدان
مالكها
يكسان است؟
در
پايان توصيهاي
به فعالان
سياسي داريد؟
دلسوزان
نظام مراقب
جريانهاي
منحرف كه با
ادعاي
خيرخواهي
براي نظام،مشغول
القائات
شيطاني و
ضدانقلابي
هستند باشند و
بدانند همه ما
سرباز نظام
هستيم و به اين
سربازي
افتخار ميكنيم.
یادداشت
شریعتمداری
درباره وقایع
اخیر؛
چه کسی
این ماجرای
پلشت را رقم زد بصيرت
ـ
سياسي ـ ۱۲
اردیبهشت
۱۳۹۰
بصیرت
:ديروز آقاي
دكتر احمدي
نژاد بعد از
يك غيبت 11 روزه
كه از ايشان
انتظار نمي
رفت و تعجب همراه
با تاسف
دوستان واقعي
رئيس جمهور
محترم را در
پي داشت، به
دفتر كار خود
بازگشت و با اين
اقدام- هرچند
ديرهنگام-
خويش، خواب
خوش دشمنان
بيروني و
دنباله هاي
داخلي آنها را
به كابوس
تبديل كرد. در
فاصله 11 روز
گذشته آنچه در
ميان مردم
ديده مي شد،
نگراني توام
با دلخوري از
رئيس جمهوري
بود كه با
اعتقاد به
پيروي بي چون
و چراي ايشان
از رهبر و
مقتداي خويش
انتخاب كرده
بودند و او
نيز در خدمت
به خلق خدا و
ايستادگي در
مقابل باج
خواهي نظام
سلطه جهاني،
سنگ تمام گذاشته
بود و اكنون
در پي ماجراي
اخير، دلشوره
داشتند كه
مبادا در
گزينش خود به
خطا رفته
باشند! در
ديگر سوي اين
ميدان،
دشمنان
تابلودار اسلام
و انقلاب و
دنباله هاي
حقير و شكست خورده
آنها ايستاده
بودند كه با
توهم حاكميت دوگانه،
آرزوي بيش از
سه دهه بر
زمين مانده خود
را - دستكم به
ظاهر- برآورده
شده تلقي مي
كردند و با
ذوق زدگي- يا
تظاهر به ذوق
زدگي- اين
«آرزو» را به
«خبر» تبديل
كرده و به
شيپور فريب و
پر سر و صداي
خود سپرده
بودند. و اما،
در اين ميان
گروه ديگري
نيز بودند كه
ماجراي پلشت
اخير را خود
آفريده بودند
و يا در پيدايش
آن نقش برجسته
و پررنگي
داشتند. اين
جماعت كه با
استناد به
مواضع و
عملكرد چند
ساله شان در
ميان مردم و
نزد
دوستداران
واقعي رئيس جمهور
محترم، «جريان
انحرافي» نام
گرفته اند، طي
11 روز گذشته،
به گواهي آنچه
بر زبان و قلم
آورده اند، نه
دغدغه نظام را
داشتند و نه سرنوشت
رئيس جمهوري
كه لاف دوستي
و نزديكي با او
را مي زدند
برايشان
اهميت داشت!
آنها فقط نگران
خود بودند. در
اين گزاره ها-
كه اندكي از
بسيارهاست-
همه روزه از
سوي گروه انحرافي
و به صورت
پيامك براي
اين و آن
ارسال مي شد،
دقت كنيد؛
«باند قدرت و
ثروت، آقاي
مشايي را هدف
حمله و هجوم
ناجوانمردانه
خود قرار داده
اند»! «مخالفان
ولايت فقيه به
احمدي نژاد و
آقاي مشايي
هجوم آورده
اند»!و... اعضاي
جريان انحرافي
توضيح نمي
دادند؛ كسي كه
18 پست حساس
دولتي و
هزاران
ميليارد
تومان پول بي
حساب و كتاب
را در اختيار
خود دارد و
بدون احساس
نياز به
پاسخگويي در
برابر قانون،
دست به هر
كاري كه مايل
باشد مي زند و
مبالغ نجومي از
بيت المال را
هرجا كه
بخواهد هزينه
مي كند و... صاحب
ثروت و قدرت
است، يا آن
بسيجي
پاكباخته و
تهي دست كه
تاراج بيت
المال و حضور
غريبه ها در
كانون هاي
حساس نظام را
برنمي تابد و
عليه گروه
منحرف خروش
برمي دارد؟!...
خوشبختانه
رئيس جمهور
محترم،
همانگونه كه از
ايشان انتظار
مي رفت با
حضور ديروز
خود در رياست
جمهوري و شركت
در جلسه هفتگي
هيئت دولت، از
يكسو، به
دلشوره و
نگراني مردم
كه بي علت نبود،
پايان داد و
ان شاءالله در
ادامه مسير رگه
هاي باريك
احتمالي از
تكرار رخداد
پلشت ياد شده
را نيز محو
خواهد كرد و
از سوي ديگر،
خواب خوش
دشمنان
بيروني و
دنباله هاي
حقير و بارها
شكست خورده
داخلي آنها را
نه فقط آشفته،
كه به كابوس
تبديل كرد و
مي ماند جريان
انحرافي كه
اميد است رئيس
جمهور محترم و
مردمي، توصيه
دلسوزانه
دوستان واقعي
خويش را ناديده
نگيرد و از
كنار دغدغه
آنان كه نشان
داده اند، نه
سوداي سود
دارند و نه غم
بود و نبود، آسان
عبور
نفرمايند.
و اما،
در اين وجيزه،
سخن ديگري نيز
در ميان است
كه مي تواند و
بايد براي
همگان درس
آموز و عبرت
انگيز باشد و
آن، اين كه
تقريبا،
بلافاصله پس
از انتشار خبر
ابقاي وزير
اطلاعات از
سوي رهبر معظم
انقلاب كه با
استقبال
چنداني از سوي
آقاي رئيس جمهور
روبرو نشده
بود- و يا
اينگونه
تبليغ شده بود-
تمامي دشمنان
بيروني با
بهره گيري از
ماشين عظيم و
پردامنه
تبليغاتي و
رسانه اي خود
به تقدير و
تمجيد از آقاي
احمدي نژاد
پرداختند و در
حمايت و
قدرداني! از
ايشان كمترين
ترديدي به خود
راه ندادند.
چرا...؟! اين
حاميان تازه
به ميدان
آمده! دقيقا
همان قدرت هاي
استكباري و
دشمنان
تابلوداري
بودند كه تا
چند روز قبل
تمامي محافل
خبري، سياسي
خود را با
اختصاص هزينه
هاي كلان و
نجومي عليه
ايشان به كار
گرفته بودند و
از هيچ تهمت و
افتراء و بدگويي
و ناسزايي به
آقاي احمدي
نژاد دريغ نمي
كردند. آيا
غير از اين
است؟!
بنابراين،
پاي اين پرسش
منطقي در ميان
است كه چرخش
يكصد و هشتاد
درجه اي مورد
اشاره از كدام
نقطه آغاز شده
و در كجا ريشه
داشته است؟
پاسخ
اين سؤال نه
پيچيده است كه
براي فهم آن
به اذهان ژرف
انديش نيازي
باشد و نه
پنهان و
رازآلود است كه
بدون دسترسي
به اخبار و
گزارش هاي سري
و طبقه بندي
شده قابل درك
نباشد. اين
چرخش يكصد و هشتاد
درجه اي دقيقا
هنگامي آغاز
شد كه دشمن احساس
كرد- و يا در
اين توهم
افتاد- كه
آقاي احمدي
نژاد، حكم و
توصيه رهبر
معظم انقلاب
را ناديده
گرفته و از تن
دادن به آن
خودداري كرده
است! به بيان
ديگر، دشمن
احساس كرد آرزوي
ديرينه اش كه
سه دهه برزمين
مانده بود،
يعني «حاكميت
دوگانه» تحقق
يافته و يا
نشانه هاي آغاز
آن ديده مي
شود!
خب!
اكنون سؤال
ديگري در ميان
است كه پاسخش
اگرچه روشن و
بديهي ولي
بيان دوباره و
حتي چندباره
آن خالي از فايده
نيست و آن
سؤال اين كه،
چرا دشمنان
تابلودار
بيروني پس از
احساس- به زعم
خود- «حاكميت دوگانه»
بدون كمترين
ترديدي حمايت
از آقاي احمدي
نژاد و تقدير
و تمجيد از
ايشان را
برگزيدند و
حال آن كه مي
توانستند به
جاي آقاي
احمدي نژاد،
حمايت و تقدير
خود را نثار
رهبر معظم
انقلاب كنند؟!
مگر نه اين كه
به خيال خام آنان،
در حاكميت
نظام اسلامي
«ترك افتاده»! و
نشانه هاي
حاكميت
دوگانه پديد
آمده است؟!
بنابراين
آنچه براي
آنان در نگاه
اول، ضروري به
نظر مي رسد،
حمايت و تقدير
از يك سوي اين
به اصطلاح
حاكميت
دوگانه است،
چرا كه هدف نهايي
دشمن، دوسويه
شدن حاكميت
است و چه فرقي
مي كند كه
كدام سو در
مقابل سوي
ديگر مورد
حمايت قرار
گرفته و تقدير
و تمجيد شود؟!
بنابراين چرا
در اين ميان
حمايت از آقاي
احمدي نژاد را
برگزيدند و بي
درنگ به سوي
آن رفتند؟!
پاسخ
به اين سؤال
است كه درس
آموز و عبرت
انگيز است و
مي تواند يك
بار ديگر و
براي چندمين
بار در عمر
پربركت و مقدس
جمهوري
اسلامي
ايران، آويزه
گوش و دل
همگان باشد.
دقت كنيد!
دشمن مي داند
و كمترين
ترديدي ندارد
كه دشمن واقعي
نظام سلطه بين
الملل و سد
مستحكم در
مقابل باج
خواهي،
زورگويي و
غارتگري و
خونريزي
جهانخواران،
«ولي فقيه» است
و ديگران، از
جمله رئيس
جمهور و يا هر
مقام برجسته و
بلندپايه
ديگر، فقط در
حد و اندازه و
در نقش «بازوي
ولي فقيه» در
ميدان حضور
دارند كه توان
و قدرت خود را
از آن وجود
مبارك و
ملكوتي مي گيرند.
دشمن مي داند
كه
«گرچه
تيغ از كمان
همي گذرد... از
كمان دار بيند
اهل خرد».
به
بيان ديگر،
دشمنان
بيروني و نظام
سلطه جهاني،
اگر از نظام
اسلامي در
هراسند و
اقتدار آن را
سد راه خود مي
دانند، اين
هراس از
اقتدار ولي
فقيه است نه
رئيس جمهور
محترم و يا هر
مقام
بلندپايه و
محترم ديگر،
چرا كه مردم
براساس باورهاي
ديني عميق خود
گوش به فرمان
ولي امر خويشند
و همواره از
او به يك
اشاره بوده و
هست و از مردم
به سر دويدن.
رئيس جمهور،
رئيس قوه قضائيه،
رئيس قوه
مقننه و... تنها
هنگامي براي
دشمن خطرساز و
براي مردم
آرامش آفرين
هستند كه پيرو
بي چون و چراي
ولي فقيه،
يعني نايب
حضرت بقيه
الله الاعظم-
ارواحنا له
الفداء- باشند
و به هر
اندازه كه پاي
از اين حلقه
بيرون گذارند-
ولو به توهم
دشمن- هرچه
باشند و هركه
باشند يك
شهروند ساده و
معمولي مانند
ساير
شهروندان
خواهند بود.
بنابراين، اگر
سخنان توفنده
برادر
عزيزمان جناب
آقاي دكتر
احمدي نژاد در
اجلاس عمومي
سازمان ملل
متحد، لرزه بر
اندام نظام
سلطه مي
اندازد و خروش
ايشان عليه
رژيم
صهيونيستي،
سردمداران
اين رژيم جعلي
و كودك كش را
به وحشت فرو
مي برد و... تنها
به اين علت
است كه آنها،
زبان ولي فقيه
را در كام
ايشان مي
بينند وگرنه...
مگر همين دشمنان
تابلودار
بلافاصله پس
از آن كه به
خيال خود
احساس جدايي
احمدي نژاد از
ولي امر
مسلمين را
ديدند، به جاي
خروش عليه
ايشان، زبان و
قلم به حمايت
و تعريف و
تمجيد از وي نگشودند؟!
و
بالاخره، با
توجه به شرايط
حساس كنوني و
خيزش ها و
انقلاب هاي
اسلامي ملت
هاي مسلمان
منطقه كه چشم
و دل به ايران
اسلامي دوخته
اند، آيا برادر
عزيز و
بزرگوارمان
جناب آقاي
دكتر احمدي
نژاد، احتمال
نمي دهند
ماجراي اخير،
توطئه اي -
اگرچه با چند
واسطه- تحميل
شده به ايشان
باشد؟! رئيس
جمهور محترم
بارها نشان
داده و همين
ديروز نيز با
صراحت بر اين
باور قلبي
خود، تاكيد
ورزيده است كه
پيرو بي چون و
چراي ولي فقيه
است.
بنابراين،
ماجراي پلشت
چند روز گذشته
را چه كساني
رقم زده اند؟
حسين
شريعتمداري
افشاگری
«الف» درباره
مشایی
فراروـ
13
ارديبهشت 1390
ساعت 12:28
سایت
خبری «الف»
متعلق به احمد
توکلی
اصولگرای
منتقد دولت
دست به
افشاگری
درباره شرکت
خصوصي سمگا و
روابط آن با
رئیس دفتر
رئیس جمهور
زد.
«الف»
در این گزارش
آورده است:
شركت سرمايهگذاري
ميراث فرهنگي
و گردشگري
ايران مشهور
به سمگا كه در
هفتم تيرماه 1388
با سرمايه 20 ميليارد
تومان به ثبت
رسيده و تأسيس
شده است، ظرف
مدت كوتاهي
توانسته 6
شركت اقماري
بزرگ تأسيس
كند. يكي از
شركتهاي
مولود سمگا،
بانك
جديدالتأسيس
«گردشگري» است
كه در بدو
تولد، سرمايه
آن از 200
ميليارد به 600
ميليارد
تومان افزايش
پيدا كردهاست.
اسفنديار
رحيم مشايي و
حميد بقايي
جزو اولين سهامداران
شركت سمگا
بوده اند و
مدير عامل اين
شركت، مهدي
جهانگيري،
معاون سابق
مشايي در سازمان
ميراث فرهنگي
و گردشگري
است. جهانگيري
همان كسي است
كه در سال 87 پس
از ماجراي
مشهور حمل قرآن
با موسيقي و
دف، تحت فشار
علما و اقشار
متدين ناچار
به استعفا شد.
جهانگيري
پس از استعفا
از معاونت
سازمان ميراث
فرهنگي و
جهانگردي،
شركت خصوصي
سمگا را تأسيس
كرد و با
حمايت ويژه
دولت، همكاري
مالي حداقل 10
بانك، موسسه
مالي و شركت
سرمايه گذاري
را جلب كرده
است. اين شركت
ابتدا قرار
بود با عنوان
«صندوق سرمايه
گذاري ميراث
فرهنگي و
گردشگري»
فعاليت كند،
اما بعدا به
نام «شركت
سرمايه گذاري
ميراث فرهنگي
و گردشگري -
سمگا» تغيير
نام داد.
اسفنديار
رحيم مشايي نه
فقط تعدادي از
سهام اين شركت
خصوصي را
خريداري كرده
است، بلكه از
نزديك طرحهاي
آنرا پيگيري و
شخصأ به آنها
سركشي ميكند.
اسفنديار
رحيم مشايي،
حميد بقايي
(رئيس و معاون
وقت سازمان
ميراث فرهنگي
و گردشگري) و
مهدی
جهانگیری
(معاون مستعفی
مشایی) در
مراسم آغاز
پذيره نويسي
شركت خصوصي
سمگا، 19
ارديبهشت 1388
مشايي
و بقايي در اولين
روز عرضه سهام
شركت سمگا،
سهامدار آن مي
شوند، 19
ارديبهشت 1388.
خرید سهام
سمگا توسط
چهره های
متنفذ سیاسی،
سمبل و سیگنال
مناسبی برای حمایت
های آتی از
این شرکت
خصوصی بود.
همان روز 50 درصد
و طي 4 روز بعد،
100درصد سهام
عرضه شده شركت
سمگا توسط
بانكها،
موسسسات
سرمايه گذاري
و افراد مطلع،
خريداري شد و
پذيره نويسي
سمگا قبل از
موعد پيش بيني
شده به پايان
رسيد.
بازديد
اسفنديار
رحيم مشايي
(رئيس دفتر
رئيس جمهور)
از دفتر شركت
خصوصی سمگا 20
آبان 138
بازديد
اسفنديار
رحيم مشايي
(رئيس دفتر
رئيس جمهور)
از پروژه هاي
سمگا در
فرودگاه امام
خميني، اول
تير 1389
يكي از
رانتهاي
ويژه براي
سمگا،
واگذاري يك
ميليون و دويست
و پنجاه و هشت
هزار متر مربع
از زمينهاي
لويزان در
شمال شرقي
تهران به اين
شركت خصوصي
بوده است.
براي
اين واگذاري
نه تنها
مزايدهاي
برگزار نشده،
بلكه براساس
مصوبه شماره
99677/43084 مورخ 88.5.18 هيات
وزيران و
صورتجلسه
مورخه 88.12.23 كارگروه
ميزاث فرهنگي
استان تهران،
كل زمينهاي
فوق بايد
بصورت رايگان
به شركت خصوصي
سمگا واگذار
شود.
بر طبق
تصاویر
موجود،
اسفنديار
رحيم مشايي و مرتضي
تمدن
(استاندار
تهران)، ضمن
بازدید از دفتر
سمگا در جريان
طرحها و
برنامههاي
اين شركت
خصوصي قرار
گرفته اند.
اسفنديار
رحيم مشايي
ارديبهشت ماه
88 در رزمان
تصدي رياست
سازمان ميراث
فرهنگي و
گردشگري گفته
بود: « سازمان
ميراث فرهنگي
و گردشگري قرار
است در راستاي
عمل به اصل 44
قانون اساسي
آن بخش از
فعاليتها،
اموال و
داراييها،
هتلها و سهام
شرکتهاي
وابسته را وفق
مقررات به اين
شرکت - سمگا - واگذار
کند».
خوشبختانه
با پيگيريهاي
قانوني بعمل
آمده، ديوان
محاسبات
(بازوي نظارتي
قوه مقننه و
مسوول نظارت
مالي بر عملكرد
دستگاههاي
دولتي)، اين
موضوع را
بررسي كرد و در
تاريخ 89.10.25 از
واگذاري 1258800
متر مربع
از زمينهاي
لويزان به
شركت خصوصي
سمگا جلوگيري
و مصوبه هيات
دولت در اين
باره را به
دليل نقص قوانين
متعدد، لغو
كرد.
از
جمله مزاياي
دولتي ديگري
كه به سمگا
تعلق گرفته،
امتياز ساخت و
بهرهبرداري
از هتلهاي
بین المللی
فرودگاه امام
خميني(ره) به
اين شركت
خصوصي بوده
است. براساس
اين قرارداد،
شركت سمگا 31هزار
متر مربع زمين
رايگان در
محوطه
فرودگاه بين
المللي امام
خميني دريافت
و در آنها هتل
ميسازد و 25
سال پس از
بهرهبرداري،
هتلها را به
شركت فرودگاههاي
كشور واگذار
ميكند.
درباره
قرارداد
واگذاري زمين
به شركت سمگا
براي ساخت هتل
در فرودگاه
امام خميني،
مدير عامل اين
شركت اعلام
كرده است: « ...اين
شركت بابت دريافت
زمينهاي
موضوع اين
قرارداد،
پولي نمي
پردازد اما بابت
كارشناسي اين
زمينها،
حدود 3
ميليارد
تومان(!) بايد
بپردازد كه
اين امر بايد
اصلاح شود».
محمدرضا
اميرحسنخاني
رئيس هيات
مديره سمگا در
پاسخ به سوال
خبرنگار الف،
درباره نحوه
دستيابي اين
شركت به
قراردادهای
لویزان و فرودگاه
امام خمینی
گفت: «از
جزئيات موضوع
اطلاعي ندارم
و تا آنجايي
كه ميدانم
بصورت حق بهرهبرداري
بوده است».
آقای حسنخانی
در پاسخ به
این سوال که
چرا این حق،
الف) بدون
مزایده و
مناقصه ب) چرا
رایگان، و ج)
چرا به سمگا
داده شده است،
پاسخی نداد.
قابل ذكر است
كه دكتر
اميرحسنخاني
نماينده مجلس هفتم
از فردوس و
طبس بود.
مطابق
قانون، كليه
دستگاههاي
دولتي موظفند
مناقصههاي
خود را قبل از
انتخاب طرف
قرارداد، از
طريق درج در
روزنامههاي
رسمي و پايگاه
ملي مناقصهها
به عموم اعلام
كنند و
قرارداد را به
بهترين
پيشنهاد
دهنده واجد
شرايط واگذار
كنند. پيگيريخبرنگاران
الف نشان ميدهد
هيچ اثري از
مناقصه ساخت
هتل در
فرودگاه بينالمللي
امام خميني نه
در روزنامه
رسمي و نه در
پايگاه ملي
مناقصات و نه
در سايت شركت
فرودگاههاي
كشور وجود
ندارد. درباره
اين قرارداد،
خبرنگار الف
از شركت
فرودگاه هاي
كشور استعلام كرده
كه ان شا الله
توضيحات اين
شضركت به محض وصول
منتشر مي شود.
بنابه
آگهی شماره
شماره27433/ت32/88
روزنامه رسمی
(بهمن 88)، اعضای
هیات مدیره شرکت
سمگا به همراه
سوابق آنها،
افراد زیر
بوده اند:
•
آقای مهدی
جهانگیری
(نماینده نارپ
ایرانیان،
سهامی خاص)،
مدیرعامل –
معاون سابق
آقای اسفندیار
رحیم مشایی
•
آقای علياصغر
پرهيزکار
(نماینده
کانون
جهانگردي و
اتومبيلراني
جمهوري
اسلامي ايران)
- مدیرعامل
سابق صندوق
حفظ، احیا و
مرمت آثار
تاریخی، وی
چند ماهی است
با حکم بقایی
مدیر عامل
منطقه آزاد
اروند شده است
- عضو هیات
مدیره
•
آقای محمدرضا
حسنخانی
(نماینده شرکت
آساگستران
خراسان سهاميخاص)،
مدیرعامل
بانک جدیدالتاسیس
«ایران زمین»،
نماینده مجلس
هفتم - رییس
هیات مدیره
•
آقای سید
بهاءالدین
حسینی هاشمی
(نماینده سرمايهگذاري
و تجارت اميد
سهاميخاص)،
مدیرعامل
بانک تات
(مدیر عامل
سابق بانک
سرمایه و مدیر
عامل بانک های
اسبق بانک
صادرات) - عضو
هیات مدیره
•
آقای علی اکبر
امین تفرشی
(نماینده
سرمايهگذاري
پارس آريان
سهاميعام)،
نائب رئيس و
عضو هيات
مديره بانک
پاسارگاد -
عضو هیات
مدیره
•
آقای مهندس
رضا حمزه لو
(نماینده
سرمايهگذاري
هزاره سوم
سهاميعام)،
مدیرعامل
شرکت
بازرگانی
پتروشیمی، مديرعامل
شرکت سرمايه
گذاري ايران -
عضو هیات
مدیره
•
آقای مهندس
محمدرضا
کبوراني
(نماینده
سرمايهگذاري
توسعه و عمران
زاگرس
چهارمحال
بختياري )،
مدیرعامل
سابق شستا -
عضو هیات
مدیره
کمی
بیش از دو ماه
پیش، اعضاي
هيات مديره
سمگا در 25 بهمن
ماه 89 با
جایگزینی
احسان تابش به
جای پرهیزکار
به عنوان نماینده
کانون
جهانگردی و
اتومبیلرانی
در هیات مدیره
ابقا می شوند
(آگهی شماره
شماره39169/ت32/89
روزنامه
رسمی). اما هم
اکنون در
پایگاه اطلاع
رسانی سمگا،
اسامی آقایان
غلامرضا حاجی
زاده (مدیرعامل
بانک سرمایه)،
حامد واحدی
(مدیرعامل سرمایه
گذاری الوند
خاورمیانه) به
عنوان اعضای
هیات مدیره
دیده می شود و
اسامی آقایان
حمزه لو و
کبورانی حذف
شده است.
رشد
خيره كننده و
غيره عادي
شركت خصوصي
سمگا در
شرايطي اتفاق
افتاده است كه
سرمايهگذاران
و
توليدكنندگان
بخش خصوصي
واقعي كه به
بيتالمال و
قراردادهاي
بزرگ دولتي
دسترسي ندارند،
از محيط
نامساعد كسب و
كار در ايران
به شدت تحت فشار
هستند و در
ماههاي اخير
كمتر شركت
تازه تأسيسي
در ايران توانسته
به اين صورت
رشد كند و
صاحب
قراردادي بزرگ
با موسسات
دولتي شود.
وبسایت
اکبر اعلمی
۱۳
اردیبهشت
۱۳۹۰
ارزیابی
انتصاب مجدد
وزیر مستعفی
اطلاعات توسط
رهبری و
کالبدشکافی
شخصیت و
رفتارهای
متناقض احمدی
نژاد /1
...
قبول استعفای
وزیر اطلاعات
از سوی رئیس
دولت و انتصاب
مجدد وزیر
مستعفی در سمت
قبلی اش توسط
رهبری، قهر 11
روزه احمدی
نژاد را در پی
داشت. اردوگاه
اصولگرایان
که اینک
منتقدین و حتی
بعضی از
حامیان
افراطی قبلی
احمدی نژاد
نظیر الهام و
همسرش را هم
در بر می
گیرد، ضمن
دفاع از این
اقدام رهبری،
مصرانه از
احمدی نژاد
خواستند که
رسما حمایت
خود را نسبت
به تصمیم
رهبری اعلام
کند، اما
احمدی نژاد 11
روز را در
خانه عزلت
گزید با این
امید که قهر
او به عنوان
یک اهرم فشار،
رهبری را به
عقب نشینی
وادار کند.
اما پس از
آنکه متوجه
گردید سهم
بزرگی از
اقتدار ظاهری
و حیات سیاسی
او در گرو
پیروی و اطاعت
وی از رهبری است
و چنانچه قهر
و مخالفت او
بیش از حد
تداوم یابد
طومار سیاسی
وی و تیم
کوچکش برای
همیشه بسته
خواهد شد،
باچهره ای
برافروخته در
هیات دولت
حاضر شد و با
بیان اینکه
"دوركاري و
خانهنشيني
چند روزه
دلايلي دارد
كه اين دلايل
را در دل خود
نگه ميدارم"،
بدون اینکه به
نقش استکبار و
اسرائیل در
مسائل اخیر
اشاره ای بکند
قسمتی از
تقصیرات را
متوجه ایندو
کرد ...
قبول
استعفای وزیر
اطلاعات از
سوی رئیس دولت
و انتصاب مجدد
وزیر مستعفی
در سمت قبلی
اش توسط
رهبری، قهر 11
روزه احمدی
نژاد را در پی
داشت.
اردوگاه
اصولگرایان
که اینک
منتقدین و حتی
بعضی از
حامیان
افراطی قبلی
احمدی نژاد
نظیر الهام و
همسرش را هم
در بر می
گیرد، ضمن
دفاع از این
اقدام رهبری،
مصرانه از
احمدی نژاد
خواستند که
رسما حمایت
خود را نسبت
به تصمیم
رهبری اعلام
کند، اما
احمدی نژاد 11
روز را در
خانه عزلت
گزید با این
امید که قهر
او به عنوان
یک اهرم فشار،
رهبری را به
عقب نشینی
وادار کند.
اما پس
از آنکه متوجه
گردید سهم
بزرگی از اقتدار
ظاهری و حیات
سیاسی او در
گرو پیروی و
اطاعت وی از
رهبری است و
چنانچه قهر و
مخالفت او بیش
از حد تداوم
یابد طومار
سیاسی وی و
تیم کوچکش
برای همیشه
بسته خواهد
شد، باچهره ای
پریشان و
برافروخته در هیات
دولت حاضر شد
و با بیان
اینکه
"دوركاري و خانهنشيني
چند روزه
دلايلي دارد كه
اين دلايل را
در دل خود نگه
ميدارم"،
بدون اینکه به
نقش استکبار و
اسرائیل در
مسائل اخیر
اشاره ای بکند
قسمتی از
تقصیرات را
متوجه ایندو
کرده و ضمن
تاکید بر
اینکه "ما بهصورت
اعتقادي،
منطقي و علمي
با اساس
استكبار و
صهيونيسم
مخالف هستيم و
همه مطمئن
باشند كه احمدينژاد
تا نابودي
استكبار و
رژيم پليد
صهيونيستي با
آنها مقابله
خواهد كرد،
گفت: "اعتقاد و
باور من اين
است كه يك
رييسجمهور
قوي و مقتدر
موجب عزت
رهبري، كشور و
بهخصوص ملت
ميباشد. يك
رييسجمهور
قوي ميتواند
بايستد، سپر
باشد، دفاع
كند، امور كشور
را پيش برده و
موجب عزت كشور
شود. هر رهبر و
مدير جامعهاي
نيز نيازمند
بازوان
پرتوان است،
تجربه تاريخي
حاكي از آن
است كه حتي
زماني كه
بالاترين
شخصيتهاي
اعتقادي ما
فاقد بازوان
پرتوان
بودند، اراده
و منويات آنها
روي زمين باقي
ماند و جاري
نشد."![1]
رویداد
فوق با بازتاب
های گوناگونی
در نزد محافل
مختلف و
فعالان سیاسی
روبرو شد و
هریک از آنها
با گمانه زنی
های متناسب با
رویکرد خود به
ارزیابی
ماهیت و چرائی
این تصمیم
رهبری و دلایل
و انگیزه های
احمدی نژاد
برای قبول
استعفای(بخوانید
عزل) وزیر اطلاعات
و واکنش او در
برابر اقدام
رهبری پرداختند.
نظر به
اهمیت این
مساله راقم
نیز در این
رهگدر با طرح
چند پرسش و
پاسخ، بر آن
است تا ضمن
کالبدشکافی
شخصیت و
رفتارهای
متناقض دکتر
احمدی نژاد،
ارزیابی خود
را در مورد
اتفاقات اخیر
و مبانی و
چرائی آن
توضیح دهد:
1-
ایا انتصاب
مجدد "مصلحی"
وزیر مستعفی
اطلاعات در
سمت قبلی اش،
توسط مقام
رهبری با اصول
قانون اساسی
سازگار است؟
2-"مصلحت
مغفول" که
موجب دخالت
رهبری در
قلمرو وظایف و
اختیارات
قانونی رئیس
جمهور شده کدامند؟
3-
آیا احمدی
نژاد مجاز به
مقاومت در
برابر تصمیم
اخیر رهبری و
موارد مشابه و
عدم تمکین از
آنچه که حکم
حکومتی
خوانده می شود
هست یا خیر؟
4-ریشه
و انگیزه
مقاومت احمدی
نژاد در برابر
تصمیم اخیر
رهبری چیست و
تناقض میان
گفتار و رفتارهای
احمدی نژاد از
چه منطقی
پیروی می کند؟
یکم-ایا
انتصاب مجدد
وزیر مستعفی
در سمت قبلی اش
توسط مقام
رهبری، با
قانون اساسی
سازگار است؟
برای
یافتن پاسخ
این سوال باید
به قانون اساسی
رجوع کرد:
1-به
موجب اصل 60
قانون اساسی
اعمال قوه
مجريه جز در
اموري كه در
اين قانون
مستقيما" بر
عهده رهبري
گذارده شده ،
از طريق رئيس
جمهور و وزرا
است. اصل يكصد 113
نیز تصریح می
کند پس از
مقام رهبري
رييس جمهور
عاليترين
مقام رسمي
كشور است و
مسئوليت اجراي
قانون اساسي و
رياست قوه
مجريه را جز
در اموري كه
مستقيما" به
رهبري مربوط
مي شود، بر عهده
دارد.
2-طبق
اصل 133 همین
قانون وزرا
توسط رييس
جمهور تعيين و
براي گرفتن
راي اعتماد به
مجلس معرفي مي
شوند.
3-به
موجب اصل 135
قانون اساسی
وزرا تا زماني
كه عزل نشده
اند و يا بر
اثر استيضاح
يا در خواست
راي اعتماد،
مجلس به آنها
راي عدم
اعتماد نداده
است در سمت خودباقي
مي مانند.
استعفاي هيات
وزيران يا هر
يك از آنان به
رييس جمهور
تسليم مي شود.
4-طبق
اصل 136 قانون
مذکور، رييس
جمهور مي تواند
وزرا را عزل
كند و در اين
صورت بايد براي
وزير يا
وزيران جديد
از مجلس راي
اعتماد بگيرد.
5-اصل
110 قانون
اساسی، وظايف
و اختيارات
رهبری را در 11
بند جداگانه
به صورت حصری
بیان کرده است
که در هیچیک
از انها
اختیار
انتصاب وزرا
به ایشان داده
نشده است.
بند 6 این
اصل تنها نصب
و عزل و قبول
استعفای:
فقهاي شوراي
نگهبان،
عاليترين
مقام قوه
قضائيه، رييس
سازمان صدا و
سيماي جمهوري
اسلامي
ايران، رئيس
ستاد مشترك،
فرمانده كل
سپاه
پاسداران انقلاب
اسلامي و
فرماندهان
عالي نيروهاي
نظامي و
انتظامي را در
حوزه وظایف و
اختیارات رهبری
بر شمرده است.
و
البته عزل
رييس جمهور با
در نظر گرفتن
مصالح كشور پس
از حكم ديوان
عالي كشور به
تخلف وي از وظايف
قانوني، يا
راي مجلس
شوراي اسلامي
به عدم كفايت
وي بر اساس
اصل هشتاد و
نهم نیز در همین
قلمرو قرار می
گیرد.
وانگهی
باوجود اینکه
به موجب اصل 122 قانون
اساسی، رييس
جمهور در حدود
اختيارات و وظايفي
كه به موجب
قانون اساسي و
يا قوانين عادي
به عهده دارد
در برابر ملت
و رهبر و مجلس
شوراي اسلامي
مسئول است،
لیکن اصل 137
تاکید می کند که
هر يك از
وزيران مسئول
وظايف خاص
خويش در برابر
رييس جمهور و
مجلس است.
6-
قانون اساسی
تنها در یک
مورد آن هم در
اصل 164، این اختیار
را به رئیس
قوه قضائیه
داده است که
به اقتضاي
"مصلحت
جامعه"، قاضي
را به طور
موقت يا دائم
منفصل كرده و
يا بدون رضايت
او محل خدمت يا
سمتش را تغيير
دهد، در سایر
موارد با
استناد به
مصلحت نمی
توان مدیری را
بدون رعایت
سازوکارهای
قانونی عزل و
یا منصوب کرد.
باتوجه
به موارد شش
گانه فوق می
توان نتیجه گرفت
که:
یک،
عزل و نصب
وزرا (بجز
موارد
استیضاح توسط
مجلس)، بخشی
از اعمال قوه
مجريه است و
در هیچیک از
اصول قانون
اساسی هم چنین
اختیاری به
رهبري تفویض
نشده است و
این حق منحصرا
و بطور مشترک
جژء صلاحیت
های رئیس جمهور
و مجلس است.
دو،
عزل و قبول
استعفای هریک
از وزرا
منحصرا در
صلاحیت رئیس
جمهور است و
با پذیرش
استعفای هریک
از وزیران
توسط رئیس
جمهور، وی
معزول و انتصاب
مجدد او و یا
انتصاب دیگری
در این سمت تابع
سازوکار های
پیش بینی شده
در قوانین
موضوعه و طی
مراحل قانونی
از سوی رئیس
جمهور و تصویب
آن در مجلس
است.
بنابراین
از منظر قانون
اساسی، رئیس
جمهور قانونا
مجاز به عزل
وزرای خود از
جمله وزیر اطلاعات
می باشد و
دخالت رهبری
در این حوزه
فاقد وجاهت
قانونی است.
بنظر
می رسد که شخص
رهبری هم با
اطلاع از همین
واقعیت، در
توجیه اقدام اخیر
خود اینگونه
استدلال کرده
اند: "رهبری هیچگاه
بنای دخالت در
تصمیمها و
کارهای دولت
را ندارد، مگر
آنجایی که احساس
کند مصلحتی
مورد غفلت
قرار گرفته
است. در قضیه
اخیر هم که
چندان مهم
نیست، احساس
شد از مصلحت
بزرگی غفلت
شده است."[2]
با کمی
دقت در عبارت
فوق معلوم می
شود مقام رهبری
هم قبول دارند
که انتصاب
مجدد وزیر
مستعفی
اطلاعات در
سمت قبلی خود،
آنهم پس از
قبول استعفای
وی توسط رئیس
دولت، نوعی
دخالت در قلمرو
وظایف و
اختیارات
رئیس جمهور
محسوب می شود،
اما به گفته
ایشان، "مصلحت
مورد غفلت"،
رهبری را
وادار به
اتخاذ چنین
تصمیمی کرده
است.
اکنون
این پرسش مطرح
می شود که
مصلحت مغفول
مورد اشاره
رهبری چیست و
آیا مصلحت
مغفول دخالت رهبری
در حوزه وظایف
و اختیارات
رئیس جمهور را
توجیه می کند؟
بخش
بعدی این
نوشتار به این
سوال پاسخ می
دهد؛
دوم-"مصلحت
مغفول" که
موجب دخالت
رهبری در قلمرو
وظایف و
اختیارات
قانونی رئیس
جمهور شد کدامند؟
2.1-مصلحت
مغفول؟
نگارنده
هم بر این
عقیده است که
در فرایند مستعفی
کردن شتابزده
و پرحاشیه
آقای مصلحی
توسط احمدی
نژاد، مصلحت
بزرگی مغفول
واقع شده و جناب
احمدی نژاد و
تیم کوچکش
مصالح خود را
بر مصالح عالی
کشور ترجیح
داده اند.
گرچه
راقم برای
برای اثبات
درستی تحلیل
خود در مورد
مصداق مورد
اشاره رهبری
دلیل قابل استنادی
ندارد اما
شواهد موجود
کم و بیش
درستی این
تحلیل و حدس و
گمان راقم را
تائید می کند؛
عملکرد
گدشته دکتر
احمدی نژاد و
پاره ای از
موضعگیری ها و
رفتارهای جدید
او و تیم تازه
به دوران
رسیده اش و
همچنین زمینه
سازی هائی که
با سرمایه
گذاری های
هنگفت در شرف
انجام است و
در بخش های
بعدی به آن
اشاره خواهد
شد، حاکیست که
احمدی نژاد در
رویای حفظ و
تحکیم قدرت
خود را در سر
می پروراند.
او تصور می
کند که قدرت
موجود و
دلارهای نفتی
که در اختیار
اوست از یکسو
و امکان سوء
استفاده از
باورها و
اعتقادات
مذهبی توده
های نااگاه در
داخل و خارج
از کشور از
سوی دیگر، زمینه
بهره برداری
های تبلیغاتی
برای رسیدن به
این مقصد را
برای او فراهم
ساخته است. اما
پرواضح است که
قانون اساسی
اجازه حفظ پست
ریاست جمهوری
بیش از دو
دوره را به او
نمی دهد.
در
همین راستا
مشائی هم در
سایه امکانات
وسیعی که پدر
دامادش در
اختیار او
گذاشته است،
سودای ریاست
جمهوری پس از
احمدی نژاد را
در سر دارد و
به شدت در حال
سازماندهی و
بهره برداری
های تبلیغاتی
برای نزدیک
شدن به این آرزوی
خود می باشد.
اشخاص
و رسانه هائی
را هم اجیر و
بسیج کرده اند
تا با تعریف و
تمجید از
مشائی مردم را
به این باور
برسانند که
افکار او مدرن
و توسعه یافته
و متفاوت با
احمدی نژاد
است. بعضی از
رسانه های
داخلی و خارجی
وابسته به
مخالفین و
منتقدین
جمهوری
اسلامی که
وانمود می
کنند مفتون
رویکرد اصلاح
طلبانه او شده
اند و در واقع
می خواهند از
او به عنوان
یک ظرفیت
بالقوه جهت
دامن زدن به
اختلافات میان
اصولگرایان
استفاده
کنند، پیوسته
از شجاعت و
شهامت و
منورالفکر
بودن مشائی
گفته و تاکید
می کنند که
رئیس جمهور
آینده اوست و
همین امر هم
امید را برای
رسیدن به
ارزوها در دل مشائی
زنده نگه می
دارد.
در این
راستا احمدی
نژاد و مشائی
به این نتیجه
رسیده اند که
عملی شدن
رویاهای
ایندو بدون آنکه
تحقق یکی
مزاحم دیگری
باشد، در گرو
پیروی از مدل
"پوتین-مددوف"
است.
بنابراین
احمدی نژاد
برای رسیدن به
رویای خود و
حفظ و تحکیم
موقعیتش در
آینده و احراز
سومین دور
مقام ریاست
جمهوری
نیازمند عملی
شدن آرزوی
مشائی است که
فعلا با
دلربائی های
سیاسی خود دل
او را ربوده
است و لذا
سرنوشت خود را
به سرنوشت او
گره زده است، اما
دو مانع جدی
در پیش روی
انهاست.
رویکرد
منفی و
نارضایتی
گسترده
نخبگان و قشر متوسط
جامعه نسبت به
اندیشه های
متحجرانه و عملکرد
مخرّب احمدی
نژاد که نمی
تواند بدون تاثیر
پذیری از
اندیشه ها و
مشورت های
مشائی به عنوان
مشاور ارشد و
اصلی ترین
دستیار وی
باشد.
مشائی
و احمدی نژاد
بکمک تبلیغات
وسیع و پر
هزینه ای که
صورت گرفته و ادامه
دارد و اتخاذ مواضع
پوپولیستی و
مغایر با
رویکرد و
منویات درونی
خود، تلاش می
کنند که این
مانع را تاحدودی
از پیش روی
خود بردارند.
اما
اتخاذ این
رویه از سوی
تیم احمدی
نژاد و ظاهر
شدن نفر اول
تیم او با
نقاب جدید و
ظاهرا مدرنی
که با مشی و
مواضع قبلی
احمدی نژاد و تیم
کوچکش تاحدود
زیادی متفاوت
است، مانع
بسیار بزرگ دیگری
در پیش روی
ایندو قرار
داده است.
جریان
اصولگرا و در
راس ان شورای
نگهبان و سایر
تصمیم گیران
اصلی نظام
بخوبی واقفند
در این "بالماسکه
سیاسی" که
برگزار کننده
آن دفتر ریاست
جمهوری است،
این بار احمدی
نژاد بصورت
فرصت طلبانه
ای با نقاب و
لباس مبدل
مشائی وارد
میدان شده است
تا مجلس و
ریاست جمهوری
آینده را از آن
خود کنند.
این
واقعیت را
عباس امیریفر
امام جماعت و
رئیس شورای
فرهنگی نهاد
ریاست جمهوری
و از نزدیکان
تیم مشایی در
گفتگو با روزنامه
شرق اینگونه
بیان می کند:
"...از
اين ترس دارند
كه در آينده
آقاي ا حمدي
نژاد وقتي
دوره رياستجمهوري
خودش تمام شد
كسي را كه
داراي ويژگيهاي
خودش است
معرفي كند تا
راه او را با
قوت بيشتر
ادامه دهد."[3]
پرواضح
است که بخش
موثر و تصمیم
گیرنده
حکومت،
رویکرد جدید
این تیم کوچک
و فرصت طلب را
اقدامی
اپورتونیستی
و نوعی کودتا
علیه باورها و
عقائد رایج خود
تلقی می کند و
هرگز اجازه
قدرت گرفتن
چنین جریانی
را حتی
در رقابت های
آینده انتخابات
مجلس هم
نخواهند داد
تا چه رسد به
انتخابات
ریاست جمهوری!
سلطه
کامل بر مجلس
و وزارت کشور
و مهره چینی در
بخش های مختلف
خصوصا هیات
های اجرائی
تاحدود زیادی
می تواند راه
چیره شدن بر
موانع فوق را
هموار سازد.
گماشتن
مهره های
دلخواه در
استان ها و
شهرستان ها و
هیات های
اجرائی برای
رد رقبای
نمایندگی مجلس
و زمینه سازی
برای یکدست
کردن مجلس نهم
کم و بیش از
طریق وزارت
کشور میسر و
شدنی است اما عبور
از سد شورای
نگهبان و
وادارا کردن
هیات حاکمه به
تائید
نامزدهای
مورد نظر آنها
در انتخابات
مجلس و تائید
صلاحیت مشائی
در یازدهمین
دوره
انتخابات
ریاست جمهوری
و پس از ان
رقابت با سایر
نامزدهای
ریاست جمهوری
و جلب آرای
مردم بنفع خود
به عوامل و
اهرم های
مهمتری نیاز
دارد.(در بخش
های بعدی به
سازوکار جدید تیم
احمدی نژاد
برای جلب آرای
مردم
به نفع خود
اشاره خواهد
شد.)
پیشبرد
خواسته های
این تیم با
استفاده از
همان حربه
همیشگی یعنی
بهره برداری
از نقاط ضعف
طرف مقابل و
تهدید به
افشاگری، تیم
احمدی نژاد را
به این باور
رسانده است که
توسل دوباره
به چنین
ابزاری باز می
تواند کارساز
شود.
لذا
اگر بتوانند
بر وزارت
اطلاعات مسلط
شده و به
پرونده های
طبقه بندی شده
افراد از جمله
برخی اعضای
شورای نگهبان
و هیات های
نظارت و
منسوبین
آنها، و افراد
دیگری که
تصمیمات آنان
در رد و یا
تائید صلاحیت
افراد موثر
است و همچنین
مخالفین و
منتقدین و
رقبای
احتمالی خود
دست بیابند،
در این صورت
می توانند از
ان به عنوان
اهرم فشار
استفاده کرده
و به اهداف
خود نزدیکتر
شوند.
به نظر
راقم اصرار
تیم احمدی
نژاد بر
جابجائی بعضی
از عناصر در
وزارت
اطلاعات و
نهایتا عزل مصلحی
که زیاده
خواهی های
انان را تامین
نمی کند، با
همین هدف
تعقیب می شود
و به نظر می
رسد که مصلحت
مغفول آیت
الله خامنه ای
هم معطوف به همین
مساله است،
هرچند که
تغییر شتابزده
و غیر اصولی
دو وزیر
وزارتخانه
مهمی مانند
اطلاعات انهم
در فاصله
کوتاهی از
یکدیگر می
تواند، نافی
مصالح دیگری
هم باشد.
2.2-مصالح
مغفول مسبوق
به سابقه؟
واقعیت
این است که
مغفول واقع
شدن مصالح
کشور و رجحان
منافع شخصی و
جناحی تنها
خاص این مورد
نیست و
ریشه آنرا
باید در گذشته
جستجو کرد.
باوجود
اینکه دکتر
احمدی نژاد از
ویژگی های ممتازی
برخوردار
است، اما از
زمان عهده دار
شدن پست ریاست
جمهوری بارها
با رفتار و
گفتار نسنجیده
خود که حاکی
از فقر ویژگی
های یک رجل سیاسی
در اوست، نشان
داده است که
هنوز از
تدبیر،
کیاست، درایت،
دوراندیشی،
صبر و بردباری
و جامع نگری
لازم برای
تشخیص مصالح
عالیه یک کشور
و اداره ان که
ملازم با
خصایص یک رجل
سیاسی است
برخوردار نمی
باشد و چنانچه
به حال خود
رها شود ممکن
است با
اقدامات شگفتانگيز،
فراسيستمي،
غيركارشناسي
و خلقالساعه
خود کشور و
ملت ایران را
با مشکلات و
بحران جدی
مواجه سازد.
اگر
عزل وزرای
پرتعداد او در
زمان کوتاه در
دوره قبل و در
نتیجه بی
ثباتی در
مدیریت کشور و
تغییرات
ناگهانی رخ
داده در
وزارتخانه ها
را نادیده
بگیریم، زمان
و چگونگی عزل
وزرایی مانند
فرهنگ و ارشاد
اسلامی،
امورخارجه و
حتی وزرای
نسبتا پرتوان
وزارتخانه
های حساس کشور
و اطلاعات
مانند
پورمحمدی و
اژه ای و این
اواخر مصلحی،
هیچیک بیانگر
تدبیر و
دوراندیشی و
توجه یک رئیس
جمهور به
مصالح عالیه
کشور نیست.
وانگهی
اتلاف منابع و
ثروت ملی برای
جلب افکار
طبقاتی از
مردم به سوی
خود، استفاده
از تعابیر
زننده، تصغیر
و تحقیر
منتقدین و حتی
مدیران ارشد و
میانی نظام که
موجب وهن
شخصیت حقوقی
رئیس جمهور می
شود، طرح
ادعای دیدن
هاله نور در
سازمان ملل
،دستگیری و
آزادی
ملوانان انگلیسی،
نامه نگاری
های عبث و بی
پاسخ به سران
بعضی از
کشورها
،بحران
آفرینی از طریق
اظهار نظرهای
نسنجیده در
داخل و خارج
از کشور، نقض
مستمر حقوق
شهروندی و
حقوق اساسی
برخی از اقشار
و اصناف مردم،
انتصاب افراد
بسیار ناتوان
و بعضا مساله
دار در کابینه
و اصرار برای
حفظ انها،
بحران آفرینی
در اقلید،
ارائه آمارهای
نادرست به
مردم ،اتخاذ
تصمیمات مقطعی
و اقدامات
شتابزده و خلق
الساعه و
کارشناسی
نشده، التهاب
آفرینی های بی
اساس و نافی
آرامش و امنیت
اقتصادی
کشور، لجاجت
های کودکانه و
بی مورد در
برابر مجلس،
موضعگیری های
جنجال آفرین و
تحریک کننده،
بها دادن بیش
از حد به فروع
و اموری که
نوعا جنبه
تبلیغاتی دارد
و بازماندن از
اصول و وظایف
اصلی ، نادیده
گرفتن خدمات
گذشتگان و یا
کوچک شمردن آن
با هدف
بزرگنمایی
اقدامات خود،
طفره رفتن از
پذیرش ضعف و
مسئولیتهای
دولت در
نارسایی های
موجود و
فرافکنی و
متوجه کردن
تقصیرات به
سوی دیگران،
هم هیچیک نمی
تواند در شان
سیاستمداری
در حد ریاست
جمهوری و
نشانه ای از
تدبیر و توجه
او به مصالح
کلان ملی تلقی
شود و این
همان دغدغه ای
است که راقم و
جمعی از
همکاران را در
سال 1385 بر ان
داشت تا
مقدمات
فراخواندن
آقای رئیس جمهور
را به مجلس
فراهم سازیم
که در اثر
کارشکنی بعضی
از همین
اشخاصی که امروز
برای مهار
احمدی نژاد
شمشیر را از
رو بسته اند
ناکام ماند!(
اینجا،اینجا
و اینجا)
اکنون
این پرسش مطرح
می شود که آیا
آیا مصلحت مغفول
دخالت رهبری
در حوزه وظائف
و اختیارات رئیس
جمهور را
توجیه می کند؟
2.3-آیا
مصلحت مغفول
دخالت رهبری
در حوزه وظائف
و اختیارات رئیس
جمهور را با
حکم حکومتی
توجیه می کند؟
نظر
باینکه
بندهای 1 و 8 اصل
110 قانون
اساسی، تعيين
سياستهاي كلي
نظام و حل
معضلات نظام
را هم جزء
وظایف و
اختیارات
رهبری بیان
کرده ، از اینرو
ممکن است که
بعضی از
کارشناسان
مسائل سیاسی،
با استناد به
اصل 57 و بندهای 1
و 8 اصل یاد
شده، این
اقدام رهبری
را مصداق "حکم حکومتی"
تلقی و آنرا
بخشی از
اختیارات
قانونی رهبری
و منطبق بر
قانون اساسی
به شمار آورند.
گرچه
چنین رویدادی
در نظام سیاسی
ایران، در نوع
خود بی بدیل و
منحصر بفرد
است، اما
واقعیت این
است که دور
زدن قانون
اساسی با تکیه
بر حکم حکومتی
و توسیع دامنه
چنین حکمی، قدمتی
31 ساله دارد و
از زمان حیات
بنیانگذار
نظام جمهوری
اسلامی ایران
تاکنون بارها
رخ داده است.
در
واقع بجز
اشخاصی که با
استناد به
مطلقه بودن
ولایت(موضوع
اصل 57 قانون
اساسی)، قانون
اساسی را کف
اختیارات
رهبری تلقی و اختیارات
رهبری را
فراتر از
قانون اساسی
می دانند،
گروه های
دیگری هم
هستند که با
استناد به دو
بند 1 و 8 اصل 110
قانون اساسی
مقوله ای بنام
"حکم حکومتی
رهبری" را
وارد
ترمینولوژی
حقوق سیاسی
ایران کرده
اند تا به
موجب آن به
تصمیمات و
اقدامات
فراقانونی
رهبری مشروعیت
و مقبولیت
بخشیده و آنرا
لازم الاجراء
بدانند.
پیروان
این نظریه
تنها محدود به
افراد وابسته
به اردوگاه
اصولگرایان
نیست و چهره
های شاخص
سیاسی دیگری
در اردوگاه
رقیب را هم در
بر می گیرد که
با کمی اختلاف
نظر ضمن دفاع
از مشروعیت
حکم حکومتی در
عمل نیز از ان
تمکین کرده
اند که از این
میان می توان
به گفتار و عملکرد
آقایان: هاشمی
رفسنجانی،
خاتمی، کروبی
و موسوی(حداقل
در دوران نخست
وزیری اش)
اشاره کرد.
حتی با
فرض قبول
مشروعیت و
معتبر بودن
حکم حکومتی از
نگاه قانون
اساسی هم، از
نظر راقم مفاد
بندهای 1 و 8 اصل
سوم قانون اساسی،
نمی تواند
مستند قانونی
اقدام اخیر رهبری
واقع شود،
زیرا اولا عزل
و نصب یک وزیر
به هیچ روی در
محدوده
سياستهاي كلي
نظام و یا معضلاتی
كه از طرق
عادي غیرقابل
حل است، نمی
گنجد. ثانیا
با فرض اینکه
مصداق ایندو
هم باشد، باید
از طريق مجمع
تشخيص مصلحت
نظام و رعایت
سازوکارهای
تعیین شده
صورت گیرد.
به
همین دلیل عده
ای از سیاسیون
در توجیه اقدام
اخیر رهبری به
"عرف سیاسی" و
دخالت های
مکرر بنیانگذار
نظام و مقام
رهبری در
قلمرو وظایف و
اختیارات
روسای جمهور
پیشین استناد
می کنند که از
نظر راقم چنین
استدلالی هم
پذیرفته نیست،
زیرا عرف نمی
تواند در
برابر نص
قانون اساسی
خودنمائی
کرده و بر
اصول این
قانون فائق
اید.
لذا
اگر رهبری و
مجلس به این
نتیجه رسیده
اند که عملکرد
رئیس دولت
مغایر با
مصالح کشور می
باشد، تنها
راه قانونی
فائق امدن بر
چنین معضلی و
تامین مصالح
کشور در گرو
استفاده مجلس
از اختیارات
مذکور در اصل 89
قانون اساسی
است.
مضافا
بر اینکه
رهبری هم با
استناد به بند
10 اختیارات
خود و رعایت
سازوکار پیش
بینی شده در این
بند با در نظر
گرفتن مصالح
كشور و پس از
حكم ديوان
عالي كشور به
تخلف وي از
وظايف
قانوني، يا
راي مجلس
شوراي اسلامي
به عدم كفايت
وي، می توانند
اقدامات
بازدارنده
خود را عملی
سازند.
در
پایان این بخش
از نوشتار
ممکن است این
پرسش مطرح
شود، اگر
دخالت رهبری
در حوزه وظایف
رئیس جمهور
فاقد وجاهت
قانونی است،
آیا احمدی نژاد
مجاز به
مقاومت در
برابر تصمیم
اخیر رهبری و
موارد مشابه و
عدم تمکین از
آنچه که حکم
حکومتی
خوانده می شود
هست یا خیر؟
سوم-
آیا احمدی
نژاد مجاز به
مقاومت در
برابر تصمیم
اخیر رهبری و
موارد مشابه و
یا عدم تمکین
از آنچه که
حکم حکومتی
خوانده می شود
هست یا خیر؟
پاسخ
به این پرسش
به رویکرد و
گفتمان هر
رئیس جمهوری
نسبت به شرع،
مذهب و قانون
اساسی و سوگند
که ایراد کرده
است بستگی
دارد از اینرو
پرسش مدکور در
رابطه با دو
شخصیت مختلف
می تواند دو
پاسخ کاملا
متفاوت آری و
خیر داشته
باشد!
زیرا
هر رئیس
جمهوری به
موجب اصل 121
قانون اساسی
سوگند نامه ای
را ایراد
امضاء می کند
که در آن قید
شده است: "من
به عنوان رييس
جمهور در پيشگاه
قرآن كريم و
در برابر ملت
ايران به
خداوند قادر
متعال سوگند
ياد مي كنم كه
پاسدار مذهب رسمي
و نظام جمهوري
اسلامي و
قانون اساسي
كشور باشم و
همه استعداد و
صلاحيت خويش
را در راه ايفاي
مسئوليتهايي
كه بر عهده
گرفته ام بكار
گيرم..."
قهرا
نحوه پاسداری
از مذهب رسمي،
نظام جمهوري
اسلامي و
قانون اساسي
كشور و
پایبندی به
مفاد سوگند
ایراد شده، با
نوع معرفت و
رویکرد و اعتقادات
اظهار شده
نامزد ریاست
جمهوری و ایراد
کننده سوگند
نسبت به مذهب
و قانون اساسی
ارتباط
تنگاتنگی
دارد.
به عنوان
مثال شخصیتی
که با رویکرد
متفاوتی نسبت
به ولایت فقیه
و ارتباط این
مقوله با مذهب
وارد رقابت
های
انتخاباتی می
شود و از آن به
عنوان یک
نظریه فقهی
یاد می کند که
در اثر ورود به
قانون اساسی و
ابتناء نظام
سیاسی مستقر
بر پایه آن
التزام آور
شده است و
لاجرم دامنه
اختیارات ولی
فقیه و نحوه
تعامل خود با
رهبری را بر
پایه
اختیارات
محصور در اصل 110
قانون اساسی
اعلام می کند،
در صورتی که
چنین فردی رئیس
جمهور شود و
از تصمیمات
فراقانونی
رهبری تمکین
نکند، قابل
شماتت نیست و
هرگز نمی توان
او را به
سوگند شکنی و
عدول از قانون
اساسی و یا در
شکل افراطی آن
که مبتنی بر
گفتمان امثال
آیت الله
مصباح یزدی
است به شرک و
ارتداد متهم
کرد!(
اینحا،اینجا
و اینجا)
اما
اگر همین
رفتار را
شخصیت دیگری
مرتکب شود که
ولایت فقیه را
جزئی از مذهب
تلقی و اظهار
و وانمود کند
که مذهب او بر
پایه اطاعت از
اوامر رهبری و
حکم حکومتی او
استوار می
باشد و اتفاقا
با همین
رویکرد هم
کرسی ریاست
جمهوری را
اشغال و
پیوسته مشمول
عنایات و
حمایت های بی
دریغ رهبری و
نهادهائی
نظیر شورای
نگهبان و بسیج
و سپاه
پاسداران
انقلاب
اسلامی قرار
گرفته و حتی
در مقاطع
حساسی قانون
اساسی را زیر
پا گذاشته و
برای پیشبرد
منویات خود به
حکم حکومتی
متوسل شده
باشد، چنین
فردی مجاز به
عدم تمکین از
دستورات و
تصمیمات
فراقانونی رهبری
نیست و در
صورت مخالفت
مستحق شماتت و
چه بسا مشمول
شرک و ارتداد
مورد ادعای
آقای مصباح یزدی
نیز خواهد شد!
این
قسمت از
اظهارات آقای
احمدی نژاد که
در 11بهمن ماه 88
در نشست سراسری
مشاوران جوان
ایراد شده،
تاحدودی نظر
اخیر راقم را
تائید می کند:
"كسي كه به
نظام ولايت و
امامت متصل
نباشد، فهم او
از مسائل به
گونه ديگري
خواهد بود اين
كه بدخواهان
از نظام ولايت
فقيه هراس
دارند و با آن
دشمني ميورزند.
بخاطر اين است
كه آن را سد
راه خواستههاي
خود ميداند".
اکنون
برای داوری
درست و
منصفانه در
مورد اینکه
آقای احمدی
نژاد مصداق
کدامیک از دو
شخصیت مورد
اشاره می باشد
و آیا ایشان
مجاز به مقاومت
در برابر
تصمیم اخیر
رهبری و موارد
مشابه و عدم
تمکین از آنچه
که حکم حکومتی
خوانده می شود
هست یا خیر؟
لازم است
رویکرد و
گفتمان احمدی
نژاد در مورد
قانون اساسی،
حکومت دینی و
جایگاه ولایت
فقیه در آن را
مرور کنیم:
دکتر
احمدی نژاد
حدود 4 ماه قبل
از آنکه به
عنوان ششمین
رئیس جمهور
ایران
برگزیده شود،
در 12 فروردین 1384
دولت آینده
خود را نخستین
دولت اسلامی
پس از انقلاب
خوانده و
اظهار داشت:
"دو
مرحله از
انقلاب
اسلامی سپری
شده است. ایجاد
انقلاب
اسلامی و شکل
گیری نظام
اسلامی در کشور.
اکنون وقت آن
رسیده که دولت
اسلامی نیز در
ایران تشکیل
شود. باید
محتوای
اجرایی و قضایی
کشور به سمت
فرامین
اسلامی سوق
داده شود.
اسلام برای
همه رحمت است
و باید
دستورات و
تصمیمات کشور
بر اساس آن
شکل گیرند."
و چندی
بعد(2/2/84) در
توصیف رویکرد
دولت اسلامی
گفت: "این جمله
را حفظ کنید، ...
دولت اسلامی
باید وامدار
مردم و متکی
به مکتب و خط
ولایت باشد."
احمدی
نژاد در 14
اردیبهشت
همان سال در
جمع نخبگان ایلامی
موضوع حاکمیت
ولایت فقیه را
جزء "مطالبات
تاریخی ملت
ایران"
خوانده و
اینگونه اظهار
داشت:
"موضوع
حاکمیت ولایت
فقیه جزو
مطالبات تاریخی
ملت ما به
شمار می رود.
آرزوی تحقق
حکومتی از جنس
حکومت علوی از
همان زمانی که
ملت ایران،
اسلام را
پذیرفت، وجود
داشت و هرگاه
ملت ایران
فرصتی پیدا
کرد بلافاصله
این خواسته
خود را فریاد
زد".
وی با
همین رویکرد
تبلیغات خود
را پی گرفت تا اینکه
در دومین
مرحله نهمین
دوره
انتخابات ریاست
جمهوری یعنی 3
تیر 84 به
سمت رئیس جمهور
ایران برگزیده
شد.
احمدی
نژاد اندکی پس
از صعود در
نهمین دوره انتخابات
ریاست
جمهوری
در 6 ابان ماه 1384
هم با تاکید
بر اینکه "راه
درست، اطاعت
از رهبری است"،
گفت: "تردیدی
نیست که راهی
که با هدایت و ولایت
فقیه جامع
الشرایط طی میشود،
راه درستی
است".
و در 27
دیماه سال
نخست پیروزی
خود گفت: "این
دولت با
افتخار و با
فریاد بلند
اعلام میکند
که ... عشق امروز
مردم ایران به
ولایت فقیه و رهبری
در ادامه خط
اتصال به وجود
حضرت ولی عصر
(عج) است".
علاوه
بر این در 29
دیماه 1384، هم
تداوم غدیر و
ولایت در عصر
حاضر را در
گرو اطاعت از
ولایت فقیه
اعلام و اظهار
داشت: "تداوم
غدیر و ولایت
در عصر حاضر
توجه به
خورشید ولایت
و امام عصر(عج)
و اطاعت از
ولایت فقیه در
عصر غیبت است".
وی حتی
در بند دوم
میثاق نامه ای
که در آغاز دولت
نهم تنظیم و
آنرا به امضای
همه اعضای
کابینه
رسانید، قید
کرده بود:
"از
ارزشها و
فرهنگ اسلامی
از جمله
آرمانها و
اصول رهبر
کبیر حضرت
امام خمینی
(ره)، رهبری
گرانقدر انقلاب
اسلامی...در
عمل ...دفاع نموده و
در راه ترویج
آن بکوشم."[4]
این
منوال همچنان
ادامه یافت و
او بارها دولت
خود را دولت
زمینه ساز
ظهور امام
زمان خوانده و
بر تبعیت از ولایت
مطلقه فقیه
تاکید کرد و
در 17 مرداد 88 هم
طی پیامی که
برای جشنواره
بینالمللی
انتظار کرمان
فرستاد نوشت:
"دولت زمینهساز
ظهور امام
عصر(عج) باید
مبانی، اهداف
و سیاستهای
خود را بر
پایه ساختن
جامعه مهدوی و
در نتیجه
نزدیکتر
کردن ظهور
استوار سازد و
در این بین
آشنایی با
معارف مهدوی و
آثار تربیتی
آن، که به
اجرای احکام
نورانی
اسلام، تبعیت
از ولایت
مطلقه فقیه و
انجام وظایف
شرعی و
اجتماعی میانجامد،
میتواند
جامعه را در
طریق کرامت
انسانی و
زمینهسازی
برای استیلای
حکومت
عادلانه سوق
دهد."
طرفه
آنکه دکتر
احمدی نژاد از
آغاز ایام
تبلیغات
انتخاباتی
خود تا اواخر
سال گذشته
پیوسته به
تبیین موقعیت
و جایگاه ولی
فقیه و ولایت
فقیه در اسلام
و نظام
پرداخته و در
تجلیل از آن
از عناوین و تعابیری
مانند: "لطف
ويژه از
ناحيه خداوند
متعال به ملت
ايران و بشريت
امروز"،
"منصوب غير
مستقيم امام
معصوم" ،
"عامل وحدت"،
"شعبه ای از ولایت
پیامبر و ائمه
اطهار"،
"حلقه اتصال و
تمرين زندگي
در نظام
امامت"، "رکن
انقلاب"، "پرچمدار
عزت و صلابت"،
"خنثی کننده
همه فتنه ها،
تهدیدات،
توطئه ها و
تهاجمات
دشمن"، "فریاد
خداپرستی و
عدالت طلبی
همه ملت های
دنیا"، "ضامن
سربلندی و
عظمت ملت"،
"ضامن همدلی و
پیروزی ملت"،
"خنثی کننده
فشارهای
سیاسی و اقتصادی"،
"جرقه،
راهنما،
نورافكن و
راهی مطمئن
برای آشنایی
مردم با مفهوم
انسان کامل"
استفاده کرد و
حتی در 26
شهریور سال 88
مدعی شد که "75 ميليون
نفر ملت ايران
طرفدار ولايت
فقيه هستند."!
تعریف،
توصیف و
تمجیدهای
احمدی نژاد در
مورد ولایت
فقیه بقدری
زیاد است که
اشاره به همه
آنها مثنوی
هفتاد من می
شود و از
حوصله این
مقال خارج
است، لیکن
علاقمندان
برای آگاهی از
مبانی و
مستندات این
نوشتار می
توانند به
لینک ""مواضع
دکتر احمدی
نژاد در مورد
نقش و جایگاه
ولایت فقیه،
از ایام تبلیغات
ریاست جمهوری
تا به امروز
در همین
تارنما مراجعه
کنند.
دکتر
احمدی نژاد تا
اواخر سال 1388
دستکم 11 بار با همین
رویکرد بر
لزوم تبعیت
کامل خود و
دولتش از
ولایت مطلقه
فقیه تاکید
ورزیده
است.(علاقمندان
می توانند
جزئیات مواضع
احمدی نژاد
را در
لینک: "قسمتی از
مواضع دکتر
احمدی نژاد در
مورد نقش و
جایگاه ولایت
فقیه، از ایام
تبلیغات
ریاست جمهوری
تا به امروز"
در همین
تارنما
مطالعه
بفرمایند.)
بنابراین
با توجه به
رویکرد و
گفتمانی که به
نمونه هائی از
آن اشاره شد،
آقای احمدی
نژاد از آغاز
تبلیغات
انتخاباتی
خود در نهمین
دوره
انتخابات
ریاست جمهوری
تا اواخر سال
گذشته وانمود
کرده است که
ولایت فقیه
جزء تفکیک ناپذیر
باورها و
اعتقادات
مذهبی اوست و
تبعیت کامل از
ولی فقیه برای
او یک
وظیفه شرعی و قانونی
محسوب می شود.
روز
گذشته هم
احمدی نژاد در
هیات دولت
اظهار داشت:
"بنيانگذار
جمهوري
اسلامي ايران
بر مبناي اصل
ولايت فقيه در
مقابل نظام
سرمايهداري
و ماركسيسم،
روش جديدي از
زمامداري را مطرح
نمود و اين
روش برآمده از
اعماق
اعتقادات ما و
حلقه اتصال ما
به همه انديشههاي
الهي است كه
پيامبران
الهي به بشريت
هديه نمودند.
اگر بخواهم
اين مسأله را
در يك جمله
بيان كنم،
بايد بگويم كه
ولايت فقيه
راه امام
زمان(عج) است.
رهبر معظم
انقلاب در طول
دوره رياست
جمهوري بنده،
همواره با
روشنبيني،
هوشمندي و دقت
هرچه تمامتر
كمك، مديريت و
هدايت ميكنند."!((اینجا
به این
اعتبار اگر
احمدی نژاد
نسبت به آنچه
که تاکنون در
مورد ولایت
فقیه و خیرات
و برکات ناشی
از تبعیت از
ولی فقیه مدعی
شده و در
اعتقاد خود به
جایگاه ولی
فقیه در دین و
دنیای مردم و
نظام جمهوری
اسلامی صادق
باشد، در این
صورت عدم تمکین
و تبعیت کامل
وی از
رهنمودها و
تصمیمات به
تعبیر وی
هوشمندانه و
پیامبرگونه
مقام رهبری و
قهر 11 روزه اش،
به منزله
سوگندشکنی و زیر
پاگذاشتن
بخشی از مفاد
سوگندنامه
مندرج در اصل 121
قانون اساسی و
نفی همه
توصیفاتی است
که تا پیش از
این در مورد
ولایت فقیه و
جایگاه آن
بیان کرده است
و چه بسا
مصداق شرک و
ارتداد مورد
ادعای آقای
مصباح یزدی
نیز قرار
بگیرد! (
اینحا،اینجا
و اینجا)
اکنون
زمان پاسخ به
این سوال فرا
رسیده است که
ریشه و انگیزه
مقاومت احمدی
نژاد در برابر
تصمیم اخیر
رهبری چیست؟
تناقض میان
گفتار و رفتارهای
احمدی نژاد از
چه منطقی
پیروی می کند
؟(ادامه دارد)
زیرنویس
ها:
[1]خبرگزاری
جمهوری
اسلامی ایران
کدخبر: 30366186
(1762021)- 11/02/1390 - ((اینجا
[2]خبرگزاری
ایسنا، 3/2/1390،
كدخبر: 9002-
(اینجا)01303
[3]
شرق شماره 1234،
شنبه 10
اردیبهشت(اینجا)
[4]جهان
نیوز/ یکشنبه
۸ شهريور
۱۳۸۸(اینجا)