Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
چهارشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۰ برابر با  ۱۸ می ۲۰۱۱
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۰  برابر با ۱۸ می ۲۰۱۱
حکایت ما و کار و تحقیرشدن

توضیح سایت راه کارگر

نوشته ی زیر که برایمان ای میل شده است تلاش دارد تا فضای حاکم بر محیط های کار را نشان دهد. با این حال در تیتر و نتیجه گیری نوشته، شورش بردگان به رهبری اسپارتاکوس را افسانه دانسته است. روشن است که شورش بردگان به رهبری اسپارتاکوس نه افسانه که واقعیتی است تاریخی. و این شورش امروز هم چنان الهام بخش بردگان سرمایه و ستم دیدگان و لگدمال شده گان است. شورش های شورانگیز جهان عرب، نشان تازه ی آن است. متاسفیم که نویسنده که حقارت در محیط کار را تقبیح می کند شورش بردگان را افسانه می نامد و به این ترتیب روحیه رزم جویانه ی توده های کار و زحمت  تضعیف می کند

 

 

حکایت ما و کار و تحقیرشدن

 

 

احمد زاهدی لنگرودی

افسوس که اسپارتاکوس افسانه‌ای بیش نبود

 

از همان زمان که کسی (جوانی) در ایران این‌روزها  بین ستون‌های روزنامه و آگهی‌ها دنبال کار می‌گردد؛ از همان زمان که دائم به این آن تلفن می‌کند و دنبال کار می‌گردد؛ از همان زمان که هرجا فرم استخدام پر می‌کند و منتظر کار می‌ماند، تحقیر آدمی آغاز شده‌است.

 

کم نیستند دوستان و هم‌سالان من که بارها و بارها بی‌کار شده‌اند. دیگر نه سرویس رفت و آمد معنا دارد و نه غذا و نه بیمه. همه به‌سادگی پذیرفته‌ایم که باید بخش زیادی از درآمدمان را صرف رفتن به محل کارمان کنیم. همه به سادگی پذیرفته‌ایم که باید خودمان محل کارمان را و گاهی اتاق رئیس‌مان را و حتا گاهی بخش‌هایی از اعضا و جوارح رئیسمان را هم تمیز کنیم. و این تازه آغاز فاجعه است. کم‌کم عادت می‌کنیم و این تحقیر را می‌پذیریم و کم‌کم کار به جایی می‌رسد که بیش از حد توان باید کار کنیم و می‌پذیریم و صاحب‌کار بی‌شرف هم به روی خودش نمی‌آورد و هی کار و هی کار بیشتر می‌خواهد و اگر گله‌ای داشته باشیم به پشت در اشاره می‌کند و صف متقاضیان همین کار کریه‌مان. دیگر کاری نمی‌شود کرد جز این‌که مثل برده سرت را پائین بیاندازی و صاحب‌کارت را راضی کنی. از وعده‌های غذائی‌ات می‌زنی تا شاید پول بیشتری ته کیسه بماند. به مرور یادت می‌رود که آدمی؛ آرزوهایی داری، درس خوانده‌ای، حقوقی داری، باید رشد کنی.

 

دیگر وقت ورق زدن هیچ کتاب که هیچ، روزنامه‌هم نداری و باید کار کنی و کار کنی و کار؛ تا سود بیشتری نصیب صاحب‌کارت شود. و تحقیر بیشتری می‌شوی؛ وزن کم می‌کنی. کار می‌کنی. وزن کم می‌کنی. کار می‌کنی. اما نمی‌میری، هربار تحقیر می‌شوی. و اگر اعتراض کنی، اخراج و این دور کثیف و غیر انسانی را باید باز از نو طی کنی. و طی می‌کنی و طی می‌کنیم و که کرده‌ایم بارها. منت هر رذل خودخواهی را کشیده‌ایم و برای هر سرمایه‌دار کوتوله‌ای کار کرده‌ایم. کارمان به جایی رسیده که از صاحبان کار خواهش می‌کنیم بیایند و استثمارمان کنند؛ اگر ناراحت باشی، نمی‌بینندت؛ اگر آرزده باشی، اصلاً مهم نیست. فقط اگر مُردی و سر کارت نیامدی، زودتر باید خبرشان کنی تا سریعاً جایگزینی برایت بیابند، چرا که تو به عنوان یک انسان دارای هیچ ارزش و حقوقی برای کارفرمایت در این‌جا نیستی.

 

دنیای این روزهای کار در ایران چنین است و تجربه‌ای مشترک احتمالاً برای همه‌ی آن‌ها که درجست‌جوی کار هستند. بماند که فشارهای جنسیتی نیز علی‌الخصوص روی زنان در جستجوی کار هست و همواره می‌پذیریم که کارفرما حق دارد بیشترین ساعت کار را با بهترین کیفیت کار بخواهد و کمترین حقوق ممکن را بدون هیچ مزایایی پرداخت کند. افسوس که اسپارتاکوس افسانه‌ای بیش نبود، افسوس.

 

احمد زاهدی لنگرودی

 

اردی‌دوزخ 1390ـ تهران

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©