Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۸ برابر با  ۰۷ فوريه ۲۰۲۰
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۸  برابر با ۰۷ فوريه ۲۰۲۰
‏ « خطابه ی صلح » *‏

« خطابه ی صلح » *

 

* از مجموعه ی ٌ خطبه های موزون یک دیکتاتور ٌ از محمود درویش .

ترجمه : حسن عزیزی

 

و أما آنان که برای دفاع از خاطرات

و آرمان هایشان برخاستند ،

گناه و ثواب شان با خدای شان ..

حرام شان ، حلال ..

و حلال شان ، حرام باد .

***

..و تو ای ملت ، ای سرور معجزات ..

می خواهم که تو را

پیش به سوی تمدن امروزین !

سکوت کنید  .. و گوش فرا دهید ،

تا صدای گام های مان را ،

برزمین بشنویم .

حاصل این عقب نشینی چه بوده ؟

سه جنگ .. در برابر اندکی زمین ..

پنجاه هزارشهید .. در برابر اندکی نان ..

و نادیده گرفتن خواست ملتی ،

که زندگی را دوست دارد ..

و اندکی رقص را ، نیز .

پس ، آیا ، می توان گامی به پیش برداشت ،

 - هرچند ناچیز ؟

و آیا صلح ، تنها راه حل نیست ؟

پس ، زنده باد صلح .

***

آن گاه که دشمن به جنگ روی می آورد ،

من به صلح روی می آورم .

وقتی که عقب نشینی می کند ،

من به غرب روی می آورم .

در پی صلح ام ، تا هرزمان ،

که دشمن در این سرزمین بماند ..

وهرچه هم دیوار و برج و بارو بسازد ..

***

جنگ است.. جنگ .. و جنگ ..

آیا هیچ سازمان و مرجعی نیست ،

تا مانع از آن شود ..

و از این همه کشته ، نیز؟

مگردرجنگل زندگی می کنیم ،

که همسایه مان را بدریم ..

 - کسانی که در این سرزمین

در پی جا و مکانی هستند ؟

جنگ چیزی نیست ، ای ملت  ،

مگر یکی از غرایز ابتدائی بشر..

کشماکش بیهوده برای قطعه ای زمین..

مشتی شن انباشته !

آیا خون شما ای ملت عزیز،

ارزان تر از مشتی شن ست؟

د ر جنگ به دنبال چه هستیم ،

ای ملت آزاده ی من؟

آقائی و سروری !؟

سروری این ست ،

که خود را منزوی کنیم ؟

و یا جنگ با دشمنی ،

که بیماری ٌ توسعه طلبی ٌ

و ٌ هراس افکنی ٌ دارد ؟

چه باک که این دشمن ،

کمی هم ٌ توسعه طلب ٌ باشد !

از چه باید ترسید ؟

دراین سرزمین برای همه

جای کافی هست ..

و برای خوشبختی همه ، نیز .

ما هم اینجا ایستاده ایم ،

پایدار و مقاوم .

سرزمینی با پنج هزار سال

شکوه و محبت و دوستی .

پس ، زنده باد صلح .

***

ای ملت ..ای ملت آزاده ی من .

تو میراث حکومتی بوده ای ،

که گمراه ات کرد ..

و با تمام پاکی و زیرکی ات ،

به جنگ مشتی غارتگرکشانید ..

به خانه ات ریختند ..

به زنان تجاوز کردند ..

و در بازار چیزی با قی نگذاشتند .

چه کسی به سراب ٌ عربیت ٌ

رهنمونت کرد ..

آرزو هایت را بر باد داد ..

تا با آنان متحد شوی ؟

اکنون زمان آن ست که

حقیقت آشکار شود ..

پس ، آگاهی را به آگاهی بسپار .

من خود نماد آگاهی و تدبیرم .

هیچ شخص آگاه در کنار من نیست ..

نه پیش از این بوده ..

و نه پس از این خواهد بود .

خود به تنهایی آموخنم ،

مسئولیت پذیری و ایستادگی ،

دربرابرمشکلات را .

آموختم استقلال از شرق و غرب را .

-  اگرچه همیشه در تردید بوده ام .

***

اکنون زمان آن ست ،

که تاریخ مان را از نو بسازیم ..

و درکردار و گفتار ،

به سطح مدنیت برسیم .

زمان آن ست که صلح را ،

به دشمنان بقبولانیم ..

تا که درسی باشد ،

به عنوان تنها راه حل .

تمام راه های گریز از صلح را

می بندم تا به آن تن دهند .

چه می خواهد این دشمن ؟

چه چیزی را ؟

نمامی خاک فلسطین را ؟

بفرما .. پیشکش  ..

صحرای سینا را ..

تندیس ٌ ابوالهول ٌ

- این ترفند باز زمانه – را ..

یا ارتفاعا ت جولان را ؟

بفرما .. پیشکش ..

رود خانه های لبنان را می خواهد ..

یا تعدیل قرآن عثمان را ؟

تصرف بابل را ،

که تندیس ٌ بخت النصر ٌ را ،

به اسارت برد ؟

بفرما .. پیشکش .

هرچه بخواهد و نخواهد

به او می دهم ،

تا به صلح برسم .

صلح ، پایدارتراز زمین ست ..

و گرانبها تر از آن .

***

برای صلح ، سربازان را

از پادگان ها به پایتخت می آورم ..

و از آنان پلیس امنیتی را ،

در برابر اراذل و اوباش ،

سازمان می دهم ..

و برای رویارویی با گرسنگان ..

و جلوگیری از گسترش خطاکاران .

صلح با دشمن ، به معنی چشم پوشی

از مخالفین خشمگین داخلی نیست .

به هیچ گروه و سازمان چپ ،

اجازه ی فعالیت نمی دهم .

تکه تکه می کنم آنان را ..

ومحروم می کنم ، کینه توزان را ،

از روشنائی روز.

در زندان های من ،

جای کافی برای همه هست :

از شیرخواره تا پیر ..

از سندیکایی .. تا زنان خدمت کار .

صلح با دشمن ، چشم پوشی از آنان نیست .

این جا تنها اطاعت ست و پیروزی ..

تا استقرار صلح دائمی .

***

و اما آنان که از خاطرات

و آرمان های ما دفاع می کنند ،

گناه و ثواب شان با خدای شان .

گذشته ها ، گذشته ..

و آن که مرد ، مرده .

سرانجام ، برخاطرات پیروز می شویم .

مراسم روز شهدا را ملغی می کنم ..

تا حقد و کینه به فراموشی سپرده شود .

گورستان غمین شهدا را ویران می سازم ..

استخوان ها یشان را در آورده ،

هریک را در جایی دگر چال می کنم .

درنظام من حق گردهمایی ،

برای زنده یا مرده ، نخواهد بود ،

  که موجب ٌ فتنه ٌ شود .

نباید که مرگ ادامه یابد ..

وبه فراموشی مان آسیب رسد .

همه ی سنگرها را ویران می کنم ..

تا به لانه ی کبوتران بدل شود .

خاطره ی جنگ را محو خواهم کرد .

پس ، بخوابید .. چون همیشه .

بخوابید .. به امید فردایی ،

که نان و برکت به دست آرید .

فردا به بهشت من خواهید آمد .

آسوده با شید و بخسبید .

زنده باد صلح .. زنده باد نظام .

-------------------------------------------

* از مجموعه ی ٌ خطبه های موزون یک دیکتاتور ٌ از محمود درویش .

   این مجموعه – که شاعر، ان را در ردیف شعر ندانسته – ابتدا در 1968

و بعدها در 2011 در مجله ی فرهنکی ً الکرمل الجدید ٌ به چاپ رسید .

درویش باشیوه ی کمدی- انتقادی وطنزی نیشدار، دیکتاتور را به چالش کشیده .

از آن جا که با گذشت چند دهه هنوز به روز ست ، آن را – خلاصه و با ترجمه ی آزاد -

   مناسب چاپ ونشر دانستم . حسن عزیزی .

.........................

«از یک انسان »

                                                                                                                           

از محمود درویش                       

ترجمه ی آزاد از حسن عزیزی .                        

 

  دها نش را بستند..                                                                                    

دستان اش را به ٌصخره ی مرگ ٌ آویختند ..

و گفتند :

تو قاتلی !

غذا ، لباس و پرچم اش را گرفتند..   

و به سلول مرگش  انداختند ..

و گفتند :

 توسارقی !

از تمام بندرها بیرونش کردند ..

و محبوب کوچک اش را ربودند ..

و گفتند :

تو پناهنده ای !

ای چشمان و دستانِ آغشته به خون ..

شب ، گذرا ست ..

زندان ، نا ماندگار ..

و زنجیرها ، هم ، گسستنی  .

 ٌ نرون ٌ * مرد ،

 اما رم زنده است ،

و پای برجا ..

و با چشمان اش می رزمد .

 

دانه های سنبل می میرند..

 اما، دشت ها سراسر سنبل می شوند .

 

--------------------------------

        * - نرون کلاودیوس سزار رم ، معروف به امپراطور خونخوار- 54-68 .

          از مجموعه شعری ٌ اوراق الزیتون – برگ هایِ زیتون – ٌ ،

          ترجمه ی آزاد از حسن عزیزی .                       09.11.15

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©