Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ برابر با  ۰۱ ژوئن ۲۰۱۱
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰  برابر با ۰۱ ژوئن ۲۰۱۱
بازنده اصلی بحران قدرت در حاکمیت اسلامی کیست؟

 

 

بازنده اصلی بحران  قدرت در حاکمیت اسلامی کیست؟

 

ارژنگ بامشاد

 

بحران حکومتی که بر سر اخراج و ابقای حیدر مصلحی آغاز شد، هنوز به پایان نرسیده است. دستگاه ولایت، مجلسیان و محافل سنت گرای نزدیک به  روحانیت ،  با برجسته شدن ابعاد و دامنه ی مقاومت باند احمدی نژاد ـ مشائی و برنامه های آن ها برای تثبیت قدرت خود در آینده، به این نتیجه رسیده اند که باید این جریان را مهار کرده و مانع رشد آن شوند.  اما علیرغم  تمامی حملات گسترده علیه این باند و افشای پرونده های فساد مالی و اخلاقی،  دروغ پردازی های سیاسی، عوامفریبی های مذهبی و استفاده از شیوه های فاشیستی برای حذف مخالفان، دستگاه ولایت بعنوان سکاندار قدرت در کشور، نتوانست دولت احمدی نژاد را برکنار کند و آنطور که محمدرضا باهنر از رهبر نقل کرده، قرار است دولت باند احمدی نژاد تا پایان دوره اش به کار خود ادامه دهد. چنین تصمیم سیاسی ای، بیش از هر چیز ناتوانی رهبری رِژیم در مقابله با یک باند سازمان یافته مافیائی را نشان می دهد.  باند سازمان یافته ای که دستگاه ولایت برای بیرون راندن مخالفان درونی رژیم، با آگاهی از افکار، عقاید و سوابقش دست به ائتلاف با آن زد و  به میدان فرستاد، پر و بالش داد و حتی به دولت  تدارک کننده ظهور امام زمان ملقبش کرد.

 

رشد و قدرت گیری باند فاشیستی احمدی نژاد ـ مشائی که با حمایت همه جانبه ی دستگاه رهبری رژیم و نهادهای اصلی قدرت صورت گرفت، خیلی زود بحران درونی حاکمیت اسلامی را بر ملاء ساخت. شعارهای عدالت جویانه ی آن تبدیل شد به پخش گسترده ی پول برای خرید رأی و سازماندهی نهادهای پایه برای یک جریان فاشیستی. در عرصه ی فرهنگی این جریان به راحتی بحران ذاتی حاکمیت اسلامی را عریان کرد و در مقابل برنامه های فرهنگی مصوب حاکمیت، کارشکنی را آغاز کرد تا شاید پایه اجتماعی خود را  به میان اقشار مدرن جامعه بکشاند و ناتوانی روحانیت در اداره حکومت را نشان دهد. همین سمت گیری بود که روحانیت سنت گرای حاکم را بشدت نگران کرد و فشار آن ها بر رهبر رژیم برای مهار این جریان بالا گرفت. در عرصه ی بین المللی این جریان، انزوای گسترده ی نظام اسلامی را مانع رشد و گسترش خود یافت  و برنامه های جدیدی را مورد نظر قرار داد که به تغییر و تحولات گسترده در دستگاه سیاست خارجی منجر گشت. اما علیرغم تمامی این اختلافات سیاسی و نظری، و به رغم خودسری های سیاسی احمدی نژاد، حاکمیت اسلامی توان کنار گذاشتن او را ندارد. جریانی که اکنون از سوی سرمقاله نویس "جوان آنلاین" وابسته به سپاه پاسداران، یکی از سه ضلع مثلث فتنه، در کنار اصلاح طلبان و خاندان هاشمی رفسنجانی بعنوان دو ضلع دیگر،قرار می گیرد، دستگاه اجرائی کشور را در دست دارد.

 

وقتی به این وضعیت به دقت نظر بیافکنیم بخوبی در می یابیم که بازنده اصلی بحران حکومتی کنونی، دستگاه ولایت و شخص رهبر رژیم به عنوان  ولی مطلقه ی فقیه است. شکست سیاست های او نه تنها در میان جریانات سیاسی آشکار شده، بلکه بحران فکری و ایدئولوژیک را در  میان هواداران و نان خورهای رژیم دامن زده است.   شکست، ناتوانی و بی آبروئی رهبر رژیم در این بحران آنچنان آشکار گشته که اکنون هاشمی رفسنجانی با افتخار از تذکرات گذشته ی خود سخن به میان می آورد. او با اتکا به  این که ارزیابی هایش در مورد این جریان و سرنوشت آن به حقیقت پیوسته است، موضع تهاجمی به خود می گیرد. ضعف رهبری و بی آبروئی آن به جائی رسیده است که اصلاح طلبان منتظر بازگشت، با پشت کردن به پایه های اجتماعی تاکنونی خود، حمایت آشکار از رهبر رژیم را پیشه ساخته و تلاش می کنند از وضعیت ضعیف حاکمیت و بویژه دستگاه ولایت برای بازگشت به قدرت استفاده کرده و راهی بجویند. بی جهت نیست که محمد خاتمی از بخشش و عفو دوجانبه و حلالیت طلبیدن از رهبری سخن به میان می آورد. مصطفی تاج زاده از خط خاتمی دفاع می کند. عطاالله مهاجرانی دامن رهبر را پاک می داند و در حمایت از او، گوی سبقت از رقیبان می رباید و علی شکوری راد از اصلاح طلبان می خواهد پشت سر هاشمی رفسنجانی به صف شوند تا با وساطت او راهی برای بازگشت به قدرت گشوده شود.

 

دستگاه ولایت، اکنون در انزوای شدید سیاسی گرفتار آمده است. اصلاح طلبان که تلاش می کنند پایه های اجتماعی خود را در چهارچوب نظام نگهدارند، از قدرت رانده شده اند. خاندان هاشمی دیگر چون گذشته در کنار رهبری قرار ندارد. باند احمدی نژاد ـ مشائی بجای یار شاطر، بارخاطر شده است و رهبر رژیم چاره ای ندیده که دو باره به دستگاه سنتی روحانیت روی آورد و به  نهادها و احزاب وابسته به سنتی ترین بخش حاکمیت مجددأ پرو بال دهد. روشن است که بازگشت به اتئلاف با این بخش از روحانیت سنت گرا، به معنای تن دادن به کاهش نقش و جایگاه ولی فقیه در ساختار روحانیت و پذیرش حق مراجع برای دخالت بیشتر درامور کشورداری است. امری که از زمان خمینی تاکنون به تنش همیشگی میان مراجع تقلید سنتی با دستگاه ولایت منجر شده بود. مقاومت دستگاه رهبری و دستگاه حاکمیت در مقابل هر نوع تغییر و تحولی در ساختار قدرت و نحوه برخورد با مردم، این نیرو را  به عنوان دژ اصلی ارتجاع، بیش از پیش در برابر موج نارضائی های توده ای قرار داده است. از این روست که در شرایط انزوای سیاسی درونی حاکمیت و انزوای بین المللی رژیم اسلامی،  و موج نارضائی های توده ای، تنها اهرم دفاع از قدرت، پناه بردن به سرکوب عریان است. از این جاست که بیدادگاه های اسلامی مدام احکام اعدام صادر کرده و به اجرا در می آورند. نیروی انتظامی به  بهانه مبارزه با بدحجابی به جان مردم افتاده است. دستگاه امنیت رژیم فشار بر فعالان مدنی، فرهنگی و سیاسی را بشدت بالا برده و سپاه پاسداران برای مقابله با شورش های توده ای مدام برنامه ریزی می کند.

 

انزوای شدید دستگاه ولایت، تنش های مدام درون حکومتی، نغمه های تسلیم طلبانه اصلاح طلبان و جان گرفتن خاندان هاشمی که در میان اپوزیسیون درون حکومتی جا پاهائی نیز دارد، سردرگمی های گسترده ای را نیز در جنبش توده ای دامن زده است. در شرایطی که جنبش توده ای و بویژه جنبش کارگری از سازماندهی کافی برای تاثیرگذاری بر حوادث سیاسی و اجتماعی برخوردار نیست و قطب قدرت مند توده ای شکل نگرفته که بتواند از این بحران های همه جانبه بر متن نارضایتی و خشم توده ای استفاده کند، دامنه ی سردرگمی های گسترده تر نیز می شود. برای این که بتوان از این شرایط بحران همه جانبه استفاده کرد، در گام اول باید روی سازماندهی کارگران و توده های زحمتکش متمرکز شد. واقعیت این است که توده های بی شکل و سازمان نیافته، تنها می توانند به عنوان سیاهی لشکر جریانات ضدمردمی عمل کنند. چه این جریانات ضد مردمی در حاکمیت باشند، یا به اپوزیسیون دورنی حاکمیت تعلق داشته باشند و چه به انواع نیروها و جریانات وابسته به اپوزیسیون بیرونی رژیم و سرنگونی طلب تعلق داشته باشند. همه ی این جریانات در دفاع از نظم سرمایه دارانه ی حاکم متحد بوده و در برابر توده های کار و زحمت قرار دارند. از این روست که در شرایط کنونی، ضمن شرکت فعال در اعتراضات کارگری و توده ای، باید روی سازماندهی مردمی متمرکز شد. راه دیگری برای برون رفت از این وضعیت بغرنج متصور نیست.

 

۱۱ خرداد ۱۳۹۰ـ ( اول ژوئن ۲۰۱۱)

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©