Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
شنبه ۷ آبان ۱۳۹۰ برابر با  ۲۹ اکتبر ۲۰۱۱
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :شنبه ۷ آبان ۱۳۹۰  برابر با ۲۹ اکتبر ۲۰۱۱
خطابی خیالین به شورای انقلابی لیبی: دیکتاتور را مخفی نکیند

خطابی خیالین به شورای انقلابی لیبی: دیکتاتور را مخفی نکیند!

 

محمد غزنويان

 

وقتی تلویزیون رومانی، لحظه اعدام چائوشکو و همسرش را پخش می کند، مردم در خانه ها و کافه ها فریاد شادی سر می دهند.احساسات مشابهی سالها بعد، و هنگامی که صندلی از زیر پای صدام کشیده شد غلیان کرد.گیرم که در بخارست هورا کشیدند کردند و در بغداد، الله اکبر گفتند.به هر حال مردم ظاهرا همواره از دیدن لاشه تکه و پاره دیکتاتورها شادی می کنند.این حق مردم است! اما گویا فقط همین حق آنهاست!

به زودی کاخها و خانه ها و حرمسراهای دیکتاتورها به موزه بدل می شود و فرودستان با دهان باز از ثروتهای افسانه ای دیکتاتورها عکس یادگاری می گیرند. به وان حمام طلایی آنها خیره می شوند و هوسرانی های دیکتاورگونه را در ذهن خود متصور می شوند. سیاستمداران تازه از راه رسیده خود را به تهی دستان منتسب می کنند و نام های جدیدی بر مکان های عمومی می گذارند. میراث دیکتاتور را ثروت ملی اعلام می کنند و برای تماشای گوشه و کنار قصرهای  آنها بلیط فروشی راه می اندازند.

خیابانها از خون انقلابی ها شسته می شوند. بوروکراتها و تکنوکراتها، آلترناتیو جهان دموکراتیک نو می شوند.آنها زبان الکن دیکتاتورها را کنار می گذارند و هر روز و هر ساعت در مدح حق بشر و آزادی خطابه خواهند کرد. مردم را پای صندوقهای رای می کشند و برای تکثرگرایی هورا می کشند. برای آزادی به جای زندان، مالیات وضع می کنند و برای پیاده روی در پارکهای بدون انتظامات ارزش افزوده در نظر می گیرند. در حالی که دستها را با کالاهای مصرفی استقراضی پر می کنند اذهان را تهی می کنند. لیبرالها به مردم درس بازتوزیع برابرانه می دهند و کمونیزم را در شکلی نوآئین تحقق می بخشند. برای زنان کار در منزل و کارگاه کارآفرینی برگزار می کنند، برای بینوایان وامهای بلاعوض و نهادهای خیریه تاسیس می کنند، به دانشجویان بورسهای متنوع می دهند و به روشنفکر ها کرسی هایی برای بیان آزاد.

اما طومار دیکتاتورها با تیر خلاص به پایان نمی رسد.اگر چنین بود دست کم با اعدام کرامول باید تاریخ مسیر تازه ای را آغاز می کرد.دیکتاتورها بازتولید می شوند. دیکتاتورها، بخشی انکارناپذیر از مدرنیته هستند. و هیچکس بهتر از سرمایه دارها قادر به این اعجاز نیست. هیچ کس مانند آنها به درک منطق دیالکتیک نائل نشده است.آنها به خوبی می دانند که هنوز باید روی سرهاشان راه بروند. زاد و ولد دیکتاتورها مسیر منطقی تجلی روح تاریخ است. همان روحی که رئیس جمهور ایلات متحده پس از مرگ معمر قذافی، از آن در قالب رهبری آمریکا یاد کرد. دیکتاتورها ملاط این ساختار هژمونیک هستند. حتی تحقیر و کشتن شان، مثل این است که آب روی سیمان بریزید تا خودش را بگیرد و مقاوم تر شود!

مردمی که به خروش می آیند، بورژواها با ظاهری کمی پریشان و یقه ای باز و بدون کراوات ،سوار این امواج خروشان می شوند و مانند زالو به گوشه و کنار جان و تن انقلاب ها می چسبند. آنها خشم عینی مردم را به نوعی نمادگرایی حقوقی تقلیل می دهند. طوری که مردمی که می دانند چرا به پا خواسته اند به زودی از هم می پرسند: چه شد؟و کسی نخواهد پرسید این زالوهای بزک شده، تا پیش از این کجا بودند؟ فکر می کنید کسی چنین سوالی را از برلوسکونی خواهد پرسید؟ او در مجلس آدامس می جود و رای اعتماد می گیرد؟

قذافی مُرد! ناگوار و رقت انگیز هم مُرد! او بهر حال می مُرد. چه با دادگاه چه در کنار لوله‌ی فاضلاب.مهم این بود که او هرگز قادر به گفتن نمی شد. او به زودی از مرور خاطرات بده بستانهایش با جی هشت دِق می‌کرد. ای کاش واقعا می شد گفت مشکل غیر انسانی شدن جهان ما، دیکتاتورها هستند. برای آنها باید دل سوزاند. دیکتاتورها اصولاً بدبخت تر و کوچکتر از چیزی هستند که هر کسی تصور می کند. اگر آنها نبودند بورژوازی با نمایش چه تناقضی باید شهروندانش را به قدر عافیت دانستن ترغیب کند. اگر آنها نبودند با انباشت تسلیحات نظامی چه می شد کرد؟ اگر آنها نبودند لیبرالیسم چگونه به روز می شد؟ اگر آنها نبودند چه کسی نقش اهریمن را باید ایفا میکرد؟

با این حال، هرگز به اصالت انقلابهای خاورمیانه تردید نخواهم کرد. اگر چه، ناگزیرم به فردای انقلاب تردید کنم. انقلابها از آن ِ مردم اند اما دولتهای انقلابی خیر. البته قدرت های بزرگ دیگر خود را آنقدر وقیح  نشان نمی دهند که قبل از احوال پرسی، آدرس مناطق نفت خیز را بپرسند. اول حال خانواده قربانیان انقلاب را می پرسند و بعد می گویند حالا باید برای آنها کاری کرد؟ آنها به کار نیاز دارند؟ آنها به تفریح نیاز دارند؟

همیشه به این اعتقاد داشته‌ام که مزیت دیکتاتورها در باورشان است به آنچه در نظر ما چیزی جز بلاهت نیست. دیکتاتور، محل انباشت اطلاعات تاریخی سرمایه‌داری است. آنها موهایشان را رنگ می کنند تا همه باور کنند که آنها پیر نمی شوند، اما پیش از آنکه به راستی بمیرند، میرانده می شوند تا آلودگی شان گریبان سرمایه داران را نگیرد. تقلیل دادن شناخت شناشی و گونه شناسی دیکتاتورها به خاستگاه نظامی یا قبیله ای یا مذهبی شان از جامعه شناس و انقلابی تنها یک شجره نامه نویس می سازد. دیکتاتور تا زنده است باید مورد مداقه قرار گیرد و گرنه شناخت و کالبد شکافی او پس از مرگ همانقدر برای مردم ستم کشیده اهمیت دارد که شناخت گونه های تنومند دایناسورها برای ریشه یابی علل انقراض گونه های کوچکتر.

اجازه بدهید مردم دست کم بدانند به جز قذافی چه کسان دیگری شایسته مشت و لگد هستند. نگذارید مرگ دیکتاتور تنها یک جذابیت بصری باشد، برای ارضای نوعی سادیسم طبقاتی. اگر جنازه دیکتاتور را در جایی محرمانه دفن می کنید، لااقل با شناساندن مناسبات نهانی او شور طبقاتی مردم را آگاهی طبقاتی ارتقا دهید. آنها را کنار هم نگاه دارید. بگذارید جنبش آنها استمرار یابد. اجازه ندهید بهار عربی، سرآغاز خزان تازه ای بر دلهای مان باشد. تاریخ در دمشق و منامه و طرابلس خودنمایی می کند. عصاره فرودستان و رنج کشیدگان جهان در خاورمیانه شما را صدا می زنند. باور کنید که نگاه معترضین وال استریت و کلیسای سنت پل هم به شماست. آنها نیاز دارند که همه بدانند مردان لیبرال دموکراتشان چه انبانه ای از کثافت را زیر جامه فاخر نظم نوین جهانی پنهان کرده اند.

بگذارید مردم به احترام حماقت دیکتاتورها، کلاه از سر بردارند.

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©