مصاحبه نصرالله قاضی
با
موشه
ماخاور
مارکسیست
اسرائیلی
در باره
روابط
اسرائیل با اعراب
و ایران
(
متن مصاحبه
رادیوئی زیر
در تاریخ ۱۷
نوامبر ۲۰۱۲ برابر
با ۲۷ آبان۱۳۹۱با
رفیق موشه
ماخاور صورت
گرفته یعنی در
حالی که ارتش
اسرائیل
حملات خود را
در نوار غزه
شروع کرده
بود. با وجود
گذشت نزدیک به
دو هفته از
این مصاحبه
رادیوئی،
نظرات رفیق
موشه و
اطلاعات سیاسی
وی حاوی مطالب
ارزشمندی است
که نظر شما را
بدان جلب
میکنم.-
نصرالله قاضی)
با سلام
به شنوندگان
عزیز
رادیو راه کارگر.
من
نصرالله قاضی
هستم
و شما به
برنامه بررسی مسائل بین المللی
این هفته ما
گوش میکنید.
ضمن خوش امد به
شنوندگان،
اجازه دهید تا
میهمان این
هفته برنامه
را به شما
معرفی کنم.
میهمان این
هفته من رفیق
موشه ماخاور
است. موشه رفیقی
است گرامی و
مارکسیستی
است انقلابی
که در اسرئیل
به دنیا آمده
و جوانی خود
را صرف سازماندهی
سوسیالیسم
انقلابی در
کشور زادگاهش
کرده است.تا
به دانجا که
محکوم به
تبعید در خارج
از کشورش
میشود. موشه
تقریبا۴۵ سال
ازعمرخود را
صرف پیشرفت
اصول
مارکسیسم نموده
و مسائل سیاسی
اسرائیل را
زیر نظر داشته
است. موشه
جمعبندی
مسائل
اسرائیل و
رابطه آن با
اعراب را
درپنج دهه
گذشته ( ۱۹۶۶- ۲۰۱۰ ) در کتابی
که در سال ۲۰۱۰ میلادی به
نام" مشکلات
اعراب و
اسرائیل و راه
حل های آن " به
زبان انگلیسی
چاپ و
منتشرکرده است.
موشه
بنیانگذار
حزب کمونیست
اسرایئل در درون
اسرایئل است.
این سازمان
امروزه نشریه
اینترنتی "
ماتزپن " را به
معنی : "پرگار"
با نگرشی
ضدسرمایه
داری و ضد صهیونیستی
به زبانهای
عبری، عربی و
انگلیسی منتشر
میکند. رفیق
موشه استاد
دانشگاه لندن
دررشته های
فلسفه و
ریاضیات بوده
است . ایشان عضو
هیئت مدیره
کارزار" دست
از سر مردم
ایران کوتاه"
میباشد و
همواره در
جلوگیری از جنگ
و دفاع از صلح
فعالیت شبانه
روزی داشته
است.
حال با
سلام به رفیق
موشه و تشکر
از وقتی که برای
این مصاحبه
به من اختصاص
دادند سئوال
اولم را چنین
طرح میکنم.
سئوال:
رفیق موشه
ارزیابی شما
از حمله اخیر
اسرایئل به
نوار غزه
چیست؟. اگر
اشتباه نکنم
امروز17
نوامبر، پنجمین
روزیست که
اسرایئل به
نوار غزه حمله
کرده است و
همچنان این
حمله در جریان
است. چرا پس از
یک دوره
ارامش، یا
ارامش ظاهری
الان اسرایئل
دست به این
حمله میزند.
فکر میکنید
این حمله به
کجا میانجامد:
موشه ماخاور:
اینکه چه
خواهد شد را
نمیدانم. درست
است که اسم من
موسی است اما
من پیامبر
نیستم و
نمیدانم چه خواهد
شد. اما
میتوانم
بگویم که الان
چه اتفاقی در
در حال رخ
دادن است و
ازکجا آب
میخورد. این حمله
کم و بیش
تکرار حمله
ایست که چهار
سال قبل انجام
شد. در دسامبر ۲۰۰۸
و ژانویه ۲۰۰۹ شرایط مثل
الان بود یعنی
درست پس از انتخابات
آمریکا و قبل
از انتخابات
در اسرایئل بود.
شباهتهای
خیلی مشخصی
بین این دو
واقعه هست.
نزدیک ترین
شباهت و دلیل
اینقدر واضح
است که شاید
لازم نباشد
برای
شنوندگان شما
بازگو کنم و
آن این است که
بهترین شرایط
برای دولتی که
میخواهد
مجددا انتخاب
شود این است
که با ایجاد
یک جنگ حمایت
مردم را جلب
کند و انها را
بدنبال خود
بکشد. این بهر
حال محاسبه
ایست در کوتاه
مدت. کلیه
روزنامه ها و
رسانه های دست
راستی غرب و
اسرائیل
تبلیغ کردند
که این حمله
در عکس العمل
به پرتاب موشک
توسط سازمان
فلسطینی حماس
شروع شده.
در
واقع این جنگ
بدنبال بارها
فتنه انگیزی
از سوی
اسرائیل صورت
گرفت. شما
میدانید که
نوار غزه
زندان بزرگی
است. نوار غزه
منطقه کوچکی
است با تمرکز
جمعییتی
بسیار زیاد که
همه آواره گان
سال ۱۹۴۸ به بعد
توسط اسرائیل
میباشند و
بوسیله اسرائیل
و دریا محاصره
شده اند. هر
مدت یکبار اسرائیل
حملات کوچکی
به آنها میکند
مثلا سربازان
اسرائیلی بچه
ای را که
نزدیک منطقه
جنگی فوتبال
بازی میکند را
میکشند، بیاد
دارید که بعد از
سال ۲۰۰۵ اسرائیل
ساکنین
اسرائیلی
نزدیک به نوار
غزه و سربازان
خود را از
انجا تخلیه
کرد و آن منطقه
خالی چند متری
را منطقه جنگی
نامید.
سئوال :
شما اشاره کردید که
این جنگ با
انتخابات
آینده اسرائیل در
ارتباط است.
فکر میکنید
با حوادثی که
اکنون در
سوریه و اردن
اتفاق افتاده
هم ارتباطی
دارد؟
موشه: نه
مستقیما ،نه
مستقیما ، ولی
میتوان گفت که
در رابطه با
شرایط کلی
منطقه و مسائل
ایران است که
بعد راجع به
آن صحبت
خواهیم کرد.
البته اسرائیل
بدش نمیاید که
انچه در سوریه
یا غزه میگذرد
به سایر مناطق
خاورمیانه
نیز سرایت کند
تا بتواند در
جهت اهداف
استرتژیک خود
از آن بهره برداری
کند.
سئوال :
واقعا فکر میکنید
که
این درگیریها
ممکن است به
همه خاور
میانه سرایت کند؟
موشه : که
میداند؟
مساله این است
که تمام
خاورمیانه در
چهار سال
گذشته عوض شده
است ، بخصوص
در دو سال
گذشته. الان
منطقه
خاورمیانه
بسیار مشتعل
شونده تر و بی
ثبات تر از دو
سال پیش است.
فقط یک پیغمبر
غیبگو
میتواند
بگوید فردا چه
خواهد شد اما
در سال ۲۰۰۸ میشد گفت
که درگیریها
منطقه ای باقی
خواهد ماند.
سئوال :
شما گفتید که
پیغمبر
نیستید
و مارکسیست
هستید بنابراین
تحلیلهای شما
بر اساس واقعیتها
و شواهد است،
نیست؟.
موشه :
درست است.
سئوال:
خب، پس
اجازه بدهید از
مناطق جنگی خارج
شویم و به
موضوع دیگری بپردازیم.
در رسانه های سرمایه
داری غربی
منابع زیادی به
لابی
اسرائیل با
دولت امریکا
اشاره میکنند
و ادمهائی مثل
جان
میرسهایمر و
استفن والت
معتقند که این
لابی آنقدر
قویست که
میتواند منافع
ملی آمریکا را
به خطر
بیاندازد.
نظرتان نسبت
به این گفته
ها چیست؟ با
آن موافقید.
موشه : نه
، مسلما نه.
ببینید والت
و میرسهایمر
استاد علوم
سیاسی و به
اصطلاح
دانشمند
بورژوا هستند
و جدا از ظاهر
دانشمندانه
شان نمیگویند منافع
آمریکا چیست
یا کدام است.
منافع آمریکا منافع
مردم
آمریکاست یا
منافع رژیم
آمریکاست یا
چیز دیگریست.
من فکر میکنم
تئوری آنها چیزیست
شبیه اینکه
بگوئید سگ دم
خود را دنبال نمیکشد
بلکه دم سگ را
جلو میبرد.
تئوری آنها این
است که
اسرائیلی که
دم سگ است
دارد امریکای
سگ را اداره
میکند و اگر
نفوذ
اسرائیل بر
آمریکا نبود
آمریکا نسبت
به توده های
خاور میانه خیلی
مهربان بود و
خاورمیانه
امن بود و
مردم آن در
آرامش بسر
میبردند.
مسلما این حرفها
مزخزف است در
ضمن توجه کنید
که در بین روشنفکرات
آمریکائی نیز
چند دسته گی
وجود دارد و دسته
قویتر،
اسرائیل را یک
شریک
میشناسد، نه بشکل
دم سگ بلکه یک
همکارکوچکتر.
سئوال :
موشه، ولی این همکار کوچک
گاهی اوقات کارهائی میکند که
آمریکائی ها
را هم زاهبراه
میکند.
موشه :
ببینید، بیائید
همان مثال سگ
و دمش را دنبال کنیم.
اسرائیل سگ
دیده بان
آمریکا در
منطقه است.
وقتی که شما
سگ دارید و سگ
هم هار است
مسلما بعضی
وقتها از
کنترل شما
خارج میشود.
این بدان معنا
نیست که سگ به
صاحبش دستور
میدهد ، سگ
دارد کاری را
برای صاحبش
انجام میدهد
اما چون خیلی
هار است و مثل
سگ رفتار میکند
گاهی اوقات
فشار میاورد و
صاحب مجبور به
اعمال زور
برای کنترل سگ
است و این ذات
روابط آمریکا
و اسرائیل
است. مساله
این است که
اسرائیل متحد
لجام گسیخته
ترین جناح
راست رهبران
آمریکا و درون
دولت
آمریکاست که
مسلط هم
هستند. والت و
میرسهایمر
سخنگوی جمع
کوچکی از نخبه
گان آمریکا
هستند. باید
اشاره کنم که در
عین حال روابط
اسرائیل و
آمریکا برای
آمریکا هزینه
هم ببار
میآورد و
میبینیم که
اول خشم توده
های عرب در
منطقه را بر
میانگیزد و
بعد درخشم
مردم در را
کشورهای عربی
و بالاخره خشم
مردم در
کشورهای
مسلمان را.
اما متوجه باشید
این دشمنی
تودهای مردم
با سیاست
اسرائیل است و
تاکنون
دولتهای محلی
توانسته اند
عکس العملهای
توده ها را
خنثی و کنترل
کنند . برای
مثال مصر را
در نظر بگیرید
توده های مصری
و طبقه کارگر
مصر همواره با
اعمال اسرائیل
مخالفت
ورزیده است و
با خواستهای
فلسطینیها
همبستگی
داشته اند و
طبقه کارگر
مصر بزرگترین
متحد توده های
فلسطین است و
هر گاه
اسرائیل
حرکتی بر علیه
فلسطینیها
انجام میدهد
آنها دست به
تظاهرات
میزنند. اما
رژیم سادات
همیشه آنها را
کنترل میکرد
چونکه مصر هم
دستیار دیگر
آمریکا در
منطقه بود
البته
دستیاری که از
نظر سیاسی کم
اهمیت تر از
اسرائیل است
اما بهر حال
برای آمریکا
مهم است، و
دیدیم که
سادات با
آمریکا و
اسرائیل بر
علیه
فلسطینیان
همدست شد.
امروز اوضاع
در مصر خیلی
حساس تراز گذشته
است چون رئیس
جمهور جدید
مصر که در
انتخاباتی
آزاد برگزیده
شده بیشتراز
مبارک زیر فشار
است تا توده
ها را کنترل
کند .هر چند که
وی سعی اش را
میکند و مجبور
است برای
رضایت توده ها
با محاصره غزه
مخالفت کند
ویا خواستار
استفاده از
نوار بسیار
باریکی که در
صحرای سیناست
و به غزه راه
دارد به نفع
فلسطینیها بشود.
سئوال :
درست، حالا که
در مورد
همبستگی بین
طبقه کارگر
مصر و مردم
غزه صحبت
میکنید اجازه
بدهید کمی فرا
تر برویم.
میخواهم شما
را به جائی ببرم
که بهار عربی
نامیده میشود.
ارزیابی شما ازتاثیر
بهار عربی بر
طبقه حاکمه
اسرائیل
چیست؟
موشه: خب
این خیلی
سئوال جالبی است.
طبقه حاکمه اسرائیل و رژیم
اسرائیل متحد
مهمی را به اسم مبارک از
دست داده است.
حتی گفته
میشود که یکی
از دلائل حمله
فعلی اسرائیل
به غزه برای زیر
فشار گذاردن
رژیم جدید مصر
است. رژیم
جدید مصر هر
چند نشان
میدهد که ضد
امپریالیست
است اما شدیدا
با تارهای مختلفی
به سیستم
سرمایه داری
جهانی تنیده و
وابسته است و
عربستان
سعودی و قطر
کمبود هزینه
های وی را
میپردازند و
اسرائیل دارد
عکس العمل این
رژیم فعلی مصر
را آزمایش
میکند.
میخواهد ببیند
مصر تا چه
اندازه و تا
کجا میتواند همسوی
با فلسطینیان
پیش برود و
آیا میتواند به
همان نقطۀ
همکاری برسد
که با مبارک
رسیده بود یا
نه. چون از دست
دادن مبارک
ضرر بزرگی
بوده است
بنابراین شکی
نیست که واقعه
بهار عربی نگرانی
های بسیاری را
برای رهبران
اسرائیل ایجاد
کرده است.
سئوال:
بسیار خوب شما دارید به
جائی میرسید
که
سئوال بعدی
من است. با توجه
به وقایعی که
در تونس
و لیبی
و سایر کشورهای عربی
افتاد شما فکر نمیکنید که
رژیم اسرائیل را
به
فکر بیاندازد
تا از روشهای
میلیتاریستی خود دست بردارد
و فکر دیگری یا
استراتژی
دیگری را در
سرزمینهای
اشغالی به کار
گیرد علی
الخصوص با
توضیحی که شما
در مورد
همبستگی طبقه
کارگر مصر با
مردم فلسطین
دادید؟
موشه :
درست است .
اما باید
دقت داشت که
نخبه گان و رهبران
و سیاستمداران اسرائیل درست
مثل ارباب خود آمریکا
رفتار میکنند
. برای آنها
مهم نیست که
توده ها چه
میخواهند.
انها به حکام
محلی تکیه
میکنند به این
شکل که ایا
حکام محلی با
ما همکاری
میکنند یا نه.
بهمین دلیل
است که در
مقابل وقایع
تونس و علی
الخصوص مصر
،امریکائیها
تعجب کردند
ولی نگران
نبودند که آتش
دشمنی توده ها
گر بگیرد چون
انتظار
داشتند مبارک
توده ها را
کنترل کند
همین موضوع در
پاکستان
مشهود است
کاری که
آمریکائیها
در پاکستان
میکنند ایجاد
دشمنی در بین
توده هاست همین
کار را در
افغانستان
نیز انجام
میدهند یعنی
ایجاد تنش و
دشمنی بین
توده های وسیع
مردم ، اما
امریکا همیشه
روی حاکمان
محلی برای کنترل
توده ها حساب
میکتد. به
همین شکل اسرائیلیها
روی همکاری
مرسی برای
کنترل طبقه
کارگر مصر
حساب میکند.
درست است که
صحبتهای مرسی با
حرفهای مبارک
فرق میکند ولی
اسرائیل در حال
آزمایش مرسی
است تا ببیند
درمقابل حمله
به فلسطینیان
مرسی در عمل
چکار میکند.
سئوال:
از توضیحاتی
که در مورد
روابط
اسرائیل و
سایر کشورهای
این منطقه
دادید متشکرم
اما اسرائیل
دشمن دیگری هم
در منطقه دارد
که ایران نام
دارد و
دولتهای هر دو
کشور بهم
دندان نشان
میدهند و
میگویند
میتوانیم
دیگری را
نابود کنیم و
با جلوی دیگری
را بگیریم.
موشه: نه
همیشه. اگر به
روابط عمیق
ایران و اسرائیل حتی پس
از انقلاب ۱۹۷۹ نگاه کنید
صحنه های
عجیبی را
میبینید برای
مثال در زمان
جنگ ایران و
عراق ، دولت
اسرائیل به
ایران سلاح
میفروخت.
سئوال :
آری ولی این
روابط
مخفیانه بود
نه عریان
موشه:
حتی در
زمان شاه روابط خوب بود تقریبا
یکدیگر را در
آغوش
گرفته بودند ولی شاه روابط نزدیک با
اسرائیل را
علنا اعلام
نمیکرد و خیلی
هوشیار بود که
این روابط را در
ملاء عام
تائید نکند.
در عین حال
اسرائیل از
نقش خود
بعنوان همکار
کوچک امریکا
در منطقه خوشحال
است و
نمیخواهد جای
خود را به
ایران بدهد.
اگر رهبران
ایران و
آمریکا
بتوانند به یک
سری تفاهماتی
برسند مسلما
اسرائیل دست
از تهدید
ایران
برخواهد داشت.
البته نه از
روی حسادت ولی
اسرائیل
نمیخواهد جای
خود را در
منطقه به
ایران بدهد
ولی این
احتمال را
نباید نادیده گرفت.
چون بهرحال
ایران و
امریکا به تفاهم
خواهند رسید.
بیاد داشته
باشیم که در
سال 2001 ایران
برای حمله
آمریکا به
افغانستان
کمکهای زیادی
به امریکا
کرد. درست است
که این کمکها
مخفیانه بود
ولی فکر میکنم
همه این کمکها
تائید شده اند
فکر میکنم
زمان ریاست
جمهوری خاتمی بود
که وی اطلاعات
پر قیمتی را
در مورد
مرزهای شمالی
افغانستان به
امریکا داد تا
انها بتوانند
به افغانستان
حمله کنند.
بنابراین
همیشه احتمال
وجود دارد که
ایران و امریکا
به نوعی تفاهم
برسند. در ضمن
این درست است
که ایران
نمیخواهد
برده امریکا
بشود ولی میخواهد
نقش یک همکار
کوچک محترم را
ایفاء کند. به
هر حال ایران
در منطقه کشور
بزرگی است و
خواهان شان و
مقامی است
مثلا در حد
ترکیه . ایران نمیخواهد
برده آمریکا
در خاورمیانه
باشد آنطوریکه
مثلا اردن هست
و یا قبلا مصر
و تونس بودند.
لذا چنانچه
ایندو به
تفاهم برسند
که احتمال
انهم البته
وجود دارد بعد
طبیعتا شرایط
فرق خواهد
کرد.
سئوال:
بلی همینطور که
گفتید دعوا
بین مردم
ایران و مردم
اسرائیل نیست
بلکه بین دو دولت
ایران و اسرائیل است اما
این که دولت اسرائیل
برای پروژه
هسته ای ایران
کلی سر و صدا
براه انداخته
است موضوع
جدیدی نیست.
نظر شما چیست
؟ آیا شما فکر
میکنید که
دولت ایران
قادر است به
موشکهای هسته
ای دست پیدا
کند؟
موشه :
ارزیابی من
و فکر میکنم ارزیابی همه کسانی که
موضوع را
بررسی کرده
اند این است که
برنامه رژیم
ایران و رهبران
رژیم ایران این
نیست که فعلا
سلاح اتمی
تولید کنند
ولی به احتمال
زیاد
میخواهند به
مرحله ای
برسند که به
آن توانائی
اتمی گفته
میشود.
توانائی اتمی
به حالتی گفته
میشود که هر
وقت لازم شد
یک رژیم
میتواند در
مدت کوتاهی
سلاح اتمی
تولید کند.
هنوز و در حال
حاضر هیچ
شواهدی وجود
ندارد تا گفته
شود رژیم ایران
تصمیم دارد
سلاح اتمی
تولید کند.
سئوال:
پس چرا نیتین یاهو
و ایهود باراک وزیر
امور خارجه وی
مرتب
طبل جنگ را
میزنند
و میگویند ما
باید به
ایران حمله
کنیم
و تاسیسات اتمی
ایران را از
بین ببریم و یا
توانائی اتمی
ایران را
صدمه بزنیم؟
موشه :
این سئوال جالبی است.
من فکر نمیکنم
که دولت
اسرائیل
نگران
موشکهای اتمی ایران
است که به طرف
اسرائیل نشان
گرفته شده باشند
جالب است که
دستگاههای
امنییتی و
جاسوسی
اسرائیل به
وضوح میگویند
که حمله از
سوی ایران به
هیچ وجه خطری
واقعی نیست و
هر آدم منطقی میتواند
ببیند که حملۀ
اتمی دولت
ایران به اسرائیل
دیوانگی محض
است چون
اسرائیل ذخائر
اتمی عظیمی
دارد و
میتواند
ایران را
نابود کند
بنابراین
حملۀ اتمی
ایران نیست که
آنها را نگران
میکند بلکه
رتبه و مرتبت
اسرائیل در منطقه
است که توسط
ایران تهدید
میشود چون
اهمیت سیاسی
ایران با
توانائی اتمی
اش بالا خواهد
رفت و اسرائیل
نمیخواهد
ایران به آن
مرحله برسد.
ببینید الان
ایران نقش
رهبری ضد
اسرائیلی وضد
ارباب
امپریالیستش
یعنی آمریکا
را در منطقه
دارد چنانچه
به توانائی
اتمی هم دست یابد
آن وقت احترام
بیشتری در
منطقه پیدا
میکند. اجازه
دهید اینطور
بگویم که
اسرائیل از
نظر جنگ
فیزیکی با
ایران هراسی
ندارد ترسش از
دست دادن جاه
و مقامش در
منطقه است و
نمیخواهد این
جاه و مقام را
به ایران
ببازد. دو
دولت دریک
منطقه در حال
رقابت با
یکدیگر هستند.
در حال حاضر
اسرائیل قدرت
مسلط در منطقه
است. اگر هر
دولت دیگری در
منطقه به
توانائی اتمی
دست پیدا کند،
قدر قدرتی
اسرائیل زیر
سئوال خواهد
رفت و یکه
تازی اسرائیل
در بین کشورهای
عربی زیر
سئوال خواهد
رفت. درحال
حاضر فقط اسرائیل
است که تمام
کشورهای عرب
اطراف خود را
گروگان گرفته
و میگوید اگر
دست از پا خطا
کنید من با
سلاح اتمی
چنین و چنان
خواهم کرد.
مثلا تصور
کنید اگر مصر
تصمیم بگیرد
حمله ای همه
جانبه به
اسرائیل بکند
کافی است که
اسرائیل سد
اسوان را
منفجر کند .
میدانید اگر
سد اسوان
منفجر شود چه
اتفاقی در مصر
می افتد؟ برای
منفجر کردن سد
اسوان
اسرائیل به
سلاح های اتمی
زیادی احتیاج
ندارد. وقتیکه
سادات در اکتبر
۱۹۷۳
بطور غیر قابل
تصوری به
اسرائیل حمله
کرد رهبران
اسرائیل به
نحوی جدی به
عنوان آخرین
راه حل،
استفاده از
نیروی اتمی
راپذیرفته
بودند . البته
کار به انجا
نکشید و مصر نتوانست
پیشروی کند یا
بهتر است
بگوئیم اهداف
محدودی داشت.
اما نکته این
است که تصمیم
استفاده از
نیروی اتمی
تصمیمی است که
مکتوب شده است
و نه فقط توسط
محققین چپ
بلکه توسط ارتش
آمریکا
تحقیقات
زیادی به عمل
آمده و گویای این
است که اگر
اسرائیلیها
در پائیز ۱۹۷۳ به تنگنا
کشیده میشدند
حتما از سلاح
اتمی استفاده
میکردند.
میخواهم
بگویم که برای
اسرائیل مهم
است که تنها
نیروی اتمی
منطقۀ خود باشد.
سئوال :
فقط ذخایر
سلاح اتمی
نیست که
اسرائیل را در
منطقه قوی
نشان میدهد
آنها حتی از
نظر سلاحهای
عادی و مهارت
افراد نظامی
برترند. فرودگاه
انتبه را بیاد
دارید؟
موشه : بلی.
عملیات
فرودگاه
انتبه که یک
حرکت کوماندوئی
بود. اسرائیل
با داشتن
موشکهای غیر
اتمی پیشرفته
و زیر دریائی
و نفرات، یکی
از قوی ترین ارتش
های جهان را
دارد. ارتشی
است جوان و
مدرن . در واقع
قوی ترین ارتش
منطقه را
داراست.
سئوال :
این پوشیده
نیست که
اسرائیل قبلا
هم به تاسیسات
به اصطلاح
اتمی عراق و
سوریه حمله کرده
و رسانه های
غربی آن را
بساده گی از سر
گذراندند
موشه:
رسانه های غربی
به آن
اشاره کردند ولی آن
را وارونه
تفسیر کردند.
شما به حملۀ
اسرائیل به
تاسیسات
اوزیراک و
نابود کردن آن
اشاره میکنید.
اطلاعاتی که
بعد بدست آمد
نشان داد که
اوزیراک کاری
به کار سلاح
اتمی نداشت.
اما چون اسرائیل
به آن حمله
کرده بود عراق
برای کسب
احترام بین
اعراب اعلام
کرد در
اوزیراک
مشغول برنامه
های هسته ای
بوده است
بگذریم از
اینکه صدام
حسین در دوره
ای از حکومت
اش برنامه
هسته ای داشت
که به دلایل
دیگری آنها را
رها کرد اما
در اوزیراک
هیچ برنامه هسته
ای در کار
نبود.
سئوال:
با این گفته
ها و شواهدی
که
شما میآورید هنوز
مردم دو کشورو
فعالین چپ
باید نگران
جنگ باشند؟
موشه:
فکر میکنم نگران نبودن غیر عاقلانه است.
نگرانی
همیشه هست.
مدتهاست که
اسرائیل دست به
حملاتی از نوع
دیگر زده است.
همه میدانند که
اسرائیل به
سایت مراکز
اتمی ایران
حمله کرد و
ویروس فرستاد
بعد دست به
ترور
دانشمندان
اتمی ایران زد
اگر اسرائیل
هم به تنهائی
این عملیات را
انجام نداده
باشد بالاخره
متحدان آمریکائی
در آن نقش
داشته اند و
این خود یک
جنگ روانی
است. خوب
میبینیم که
دشمنی در بالا
ترین حد آن در
جریان است.
اسرائیل
آنقدر قوی هست
که اگر بخواهد
میتواند به
تنهائی به
ایران حمله
کند ولی چراغ
سبز آمریکا را
احتیاج دارد و
اگر حمله کند
معلوم نیست که
بتواند
توانائی اتمی
ایران را بکلی
از بین ببرد
چون ایران
کشور پهناور و
بزرگی است.
سئوال:
رفیق موشه
اجازه بدهید در
پایان به جنبۀ
دیگری از
معادلات موجود بپردازیم.با
توجه به
احتمال درگیری
بین دو رژیم،
مردم داخل
اسرائیل چه
فکر میکنند؟
در سایتها و
وبلاگ هائی که
شما برایم فرستادید
مخالفتهای
جسته گریخته
ای دیده میشود.
معمولا تعداد
تظاهر
کنندگان ضد
جنگ هم زیاد
نیست. شما
میتوانید
بیشتر توضیح
دهید؟
موشه :
تظاهرات کوچکی که
اینجا و آنجا
در درون اسرائیل صورت
میگیرد توسط
چپهای رادیکال و کلا چپهاست.
تعداد آنها
کم
است و تظاهراتشان
کوچک است.
اما نظر عمومی توده
اسرائیل این است که
حمله به ایران
بدون موافقت
آمریکا خطر
ناک است و
ممکن است
پیامدهای
ناگواری برای
آنها داشته
باشد. وقتی از
مردم اسرائیل
صحبت میکنم منظورم
۸۰
در صد جمعیت
یهودی
اسرائیل است
که به زبان عبری
حرف میزنند،
آنها موافق
حمله با چراغ
سبز آمریکا
هستند نه بدون
آن. خوب آن ۲۰ در صد
دیگرکه عرب
زبان هستند
فکر میکنند با
آمریکا یا
بدون آمریکا،
نفعی از جنگ
نمیبرند.
سئوال:
شما گفتید که
اقلیت کوچکی در
اسرائیل هست که
گاهی
تظاهرات ضد
جنگ میکنند.
در ایران هم
بسیار هستند
که ضد جنگ
هستند ولی
آنها حتی
اجازۀ
تظاهرات ضد
جنگ هم
ندارند.
موشه :
درست
است و این فرق بین دو
رژیم است.
رژیم ایران هر
نوع تظاهراتی
را سرکوب
میکند ولی رژیم
اسرائیل تا
حدی این اجازه
را میدهد مثلا
اگر اسرائیلی
های جوان عبری
زبان
تظاهراتی اعتراضی
انجام دهند تا
حدی که در
کنترل دولت باشد
، آن را تحمل
میکند اما در
مقابل به
جوانان عرب
زبان اصلا
اجازه
تظاهرات
نمیدهد و وقتی
به مناطق
اشغالی
میرسیم
میبینیم که چه
رژیم هار و
سبعی از آب در
میاید. وقتی
درساحل غربی و
غزه تظاهراتی
صورت میگیرد
دیده اید که
نیروهای
امنییتی
اسرائیل چه
وحشیگری هائی
میکنند.
سئوال:
من میدانم که
شما یکی از
همکاران جدی
"کارزار دست
از سر مردم
ایران کوتاه"
هستید. در این
رابطه فکر
میکنید که چپ
رادیکال
ایران و آن
بخش رادیکال
مردم داخل
اسرائیل چگونه
میتوانند به
رژیمهای خود
بفهمانند دست از
جنگ طلبی
بردارید.
موشه : قبل
از هر چیز من
فکر میکنم که
این دو باید
دست دوستی
بسوی یکدیگر
دراز کنند و
با هم ارتباط
بر قرار کنند
.چون اگر جنگی
در بگیرد آنها
هم مثل مردم معمولی
ضرر خواهند
کرد. بعد باید
سعی کنند جلوی
آمریکا به
ایستند و
نگذارند
آمریکا از
موقعیت خود
سوء استفاده
کند. روشن تر
بگویم آن بخشی
که در داخل
ایران منتظر
است تا آمریکا
رژیم ایران را
عوض کند
اشتباه بزرگی
میکنند. ما
این تعویض
رژیم را در
لیبی دیدیم و
اکنون در
سوریه در حال
انجام است.
چنین حالتی
برای طبقۀ
کارگر ایران
برای زنان
ایران و برای
همۀ توده های
ایران مصیبت
خواهد بود. ما
در حالی که از
رژیم سرکوبگر
مردم ایران
حمایت
نمیکنیم در
همان حال دست
کمک بسوی
کشورهای
امپریالیستی
برای نجات
نمیبریم.
امپریالیستها
همیشه تحت
لوای کمک به
مردم پیش
میآیند تا نیت
های شوم خود
را عملی کنند.
کمک خواستن از
امپریالیسم
مثل خوردن زهر
است.
پایان.