Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
پنجشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ برابر با  ۱۶ می ۲۰۱۳
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :پنجشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۲  برابر با ۱۶ می ۲۰۱۳
نگاهی‌ به پیام آقای " مسعود رجوی " در باره کاندیداتوری " هاشمی رفسنجانی"

 

نگاهی‌ به پیام آقای " مسعود رجوی " در باره کاندیداتوری " هاشمی رفسنجانی"

سعید صارمی

 

"آقایان از جانب نسلی که در دهه‌ها در مصاف با طاغوت‌های زمان یکدم نیاسود آنچه شرط بلاغ است با شما می‌‌گویم خواه پند گیرید و خواه ملال. هدف هر چه کمتر شدن خون و خونریزی است".

با عبارت پردازی فوق ، پیام  آقای " مسعود رجوی به " سید علی‌ خامنه‌ای " و " رفسنجانی " آغاز می‌‌شود.  از فهوای کلام ، اینگونه به خواننده این پیام ،  القا می‌‌شود ، که هدف آقای مسعود رجوی در اینجا،  نصیحت کردن به رهبران رژیم جمهوری اسلامی ، جهت هر چه کمتر شدن خون و خونریزی باشد.

در بخش دیگری از همین پیام می‌‌خوانیم که :

" هر دو نفر به یاد دارید که روزگاری هوادار مجاهدین بودید و به آن فخر می‌‌کردید و به این خاطر از خلایق پول‌ها می‌‌گرفتید " . در عبارت فوق در حقیقت مسعود رجوی با یک تیر دو نشان می‌‌زند. نخست آن که این دو نفر را از سطح دو حمایت کننده به سطح دو هوادار ساده ، که گویا وظیفه‌شان جمع آوری کمک مالی‌ است تنزل می‌‌دهد. و در پایان همین عبارت تیر خلاص را می‌‌زند و می‌‌گوید که ؛ " به همین خاطر از خلایق پول‌ها می‌‌گرفتید"!

آقای رجوی در اینجا ، پرده‌ها را بالا می‌‌زند و بدینوسیله به آنها می‌‌گوید که ، پس پول‌های دریافتی را  چه کردید ؟ زیرا در غیر این صورت باید می‌‌گفت ، " بدین خاطر از خلایق برای مجاهدین کمک مالی‌ می‌‌گرفتید"! در عبارت فوق این شبهه بوجود می‌‌آید ، که گویا سید علی‌ و اکبر آقا از همان دوران هم ، پول‌هایی‌ می‌‌گرفتند و در جیب مبارکشان می‌‌گذشته اند! از قرار معلوم ، گویا " سید علی‌ " و " علی‌ اکبر " از همان ابتدا نیز با پرونده مالی‌ سر و کار داشته اند! و این هنر نمایی‌‌ها را از قدیم و قبل از کسب قدرت نیز می‌‌دانسته اند و در آن مورد تجربه داشته اند!

اما آن چه که این پیام را جالب می‌‌کند، قسمت پایانی پیام است ، که به باور نگارنده اصل قضیه است .

" اگر رفسنجانی که به قول خودش خامنه‌ای را به اینجا رسانده آنروز دست به کار می‌‌شد و منتظری را به جای خامنه‌ای می‌‌نشاند دچار مصیبت‌های بعدی نمی‌‌شد".

در ادامه می‌‌خوانیم که ؛ " وضعیت رفسنجانی‌ میزان الحراره و انعکاس وضعیت رژیم در تمامیت آن است. زیرا در زمان خمینی از ابتدا تا انتها نفر بعد از او بود".

به باور نگارنده ، در اینجا آقای " مسعود رجوی " ، روی سخنش بیشتر به " سید علی‌ " است تا " هاشمی "! نویسنده دارد به " سید علی‌ " اینگونه القا می‌‌کند ، که حواسش به " علی‌ اکبر " باشد. زیرا " اکبر" میزان الحراره رژیم است. در زمان خمینی هم این او بود که از تو بالاتر بود. در ضمن نویسنده قصد دارد حس حسادت " سید علی‌ " را هم بر انگیزد! به همین دلیل مدام توی سر او می‌‌زند.

البته از این بگذریم که آقای " مسعود رجوی " در اینجا به مقدار قابل ملاحظه‌ای در مورد حد و اندازه قدرت " اکبر" در آن زمان خاص ،  غلو می‌‌کند. واقعیت این است که " اکبر آقا " بعد از " آغاسی شدن " ، دیگر وزن و اعتبار سابق را نداشت. و در آن دوران بعید به نظر می‌‌رسد که قدرت و توانایی‌ برکناری خامنه‌ای و جایگزینی او با منتظری را می‌‌داشت. 

پیام را ادامه میدهیم.

۱- خامنه‌ای باید راه ریاست جمهوری رفسنجانی را هموار کند و به تقسیم قدرت با او تن‌ دهد.

به باور نگارنده اینجا هم روی سخن  آقای " مسعود رجوی "  بیشتر با  خامنه‌ای است تا هاشمی‌ . در اینجا دارد به سید علی‌ می‌‌گوید که ، اگر " رفسنجانی  "  رئیس جمهور شود ، با او در قدرت سهیم خواهد شد. به اصطلاح دارد او را می‌‌ترساند! به اصطلاح دارد به او می‌‌گوید که ؛ ریاست جمهوری رفسنجانی برایت پیامد دارد. باید نصف قدرت را به او بدهی‌! به اصطلاح هم به " خامنه‌ای " هشدار می‌‌دهد که از " هاشمی " حساب ببرد و هم در عین حال  " به هاشمی‌ " وعده کسب نصف قدرت را!

۲- رفسنجانی باید پیرانه سر ترس را کمی‌ کنار بگذارد و بلا درنگ برای انتخابات ریاست جمهوری رژیم ثبت نام کند.

اینجا آقای " مسعود رجوی " در حقیقت به " هاشمی " می‌‌گوید که ، سر پیری " دیگر ترس معنا ندارد. به زبانی‌ دیگر به رفسنجانی می‌‌گوید که ، از " سید علی‌ " هم نترس، برو جلو! نصف قدرت مال توست!

۳- خامنه‌ای همچنان که در ۸ سال گذشته با احمدی نژاد بساط رفسنجانی را جمع کرد ، حالا باید به شیوه مرسوم دیو و دد باند احمدی نژاد و رحیم مشائی را با رفسنجانی از دور خارج کند.

۴- خامنه‌ای باید هر طور شده رفسنجانی را " در اتاق تجمیع آرا " بیرون بکشد و در قدم‌های بعدی به شیوه خمینی ، با او جام زهر بنوشد. 

بند ۳ و ۴ نمیتواند خطاب به این ۲ " جانور خونخوار " باشد. این ۲ بند ، خطاب به دیگرانی است که پیام را می‌‌خوانند.

در پایان این پیام ، آقای " مسعود رجوی " با مطرح کردن نام " ارتش آزادیبخش ملی‌ " این گونه به مخاطبینش القا می‌‌کند که گویا نیروهای مجاهدین  همان نیرویی هستند که قرار است رژیم را بعد از خوردن جام زهر سرنگون کنند. که البته در این پیام مشخص نمی‌شود که مکانیسم تحقق آن چگونه خواهد بود؟ 

حال برگردیم به بحث انتصابات ریاست جمهوری در ایران و پیام آقای مسعود رجوی را از زاویه دیگری مورد نقد قرار دهیم. نخست به این پارامتر دقت کنیم که این پیام ، پیامی درونی‌ نبوده، زیرا انتشار بیرونی یافته است. البته به همین دلیل، مخاطبین این پیام ، هم " سید علی‌ " و " هاشمی‌ " هستند، و هم مردم و گرایشات دیگر سیاسی.

بر اساس تز‌ آقای " مسعود رجوی " ، ریاست جمهوری " هاشمی‌ " به معنی خوردن جام زهر از سوی رژیم است. پس برای این که رژیم جام زهر بخورد، قاعدتا " رفسنجانی " باید رئیس جمهور شود! حالا پرسش این است که برای این که " هاشمی‌ " رئیس جمهور شود و رژیم جام زهر بنوشد چه باید کرد؟ غیر از این است که باید از او حمایت کنیم؟!! چون بر اساس این تز‌، کلید سرنگونی و خوردن جام زهر ، باید حمایت از " هاشمی " باشد! وقتی‌ که به زعم آقای " مسعود رجوی " ، ریاست جمهوری " هاشمی‌ " را نوشیدن جام زهر به کلیت رژیم تعریف کنیم، قاعدتا باید فکری هم برای خوراندن این جام زهر به رژیم هم بکنیم. الوعده و وفا!  و از همین فردا خیابان‌ها را قرق کنیم و فریاد بر آوریم که : " هاشمی‌ زنده با د ، هاشمی‌ پاینده با د"! یا نه شعار دهیم ، " سید علی‌ سرنگون است، هاشمی‌ جام زهر است"!

بر خلاف نظر آقای مسعود رجوی ، نگارنده بر این اعتقاد نیست که ریاست جمهوری " هاشمی‌ " حتما بتواند، مانند جام زهری برای رژیم باشد. شاید  ریاست جمهوری هاشمی‌ ، خوشایند خامنه‌ای نباشد که نیست. اما این رژیم مساوی با " خامنه‌ای قاتل "   نیست. همانطور که رژیم ، مساوی با " خمینی جلّاد " هم نبود. " خمینی " رفت اما رژیم ماند. خامنه‌ای در نهایت چند سالی‌ زنده بماند یا نماند. این رژیم ، رژیمی‌ است مافیایی ، که حتی چند پادوی درجه سومی‌ همچون احمدی نژاد هم  در آن این جرات را دارند که یقه رهبر را بگیرند . 

حال فرض کنیم که  رژیم، " جام زهر " را مانند " جام زهر آتش بس " بخورد و سر پا بماند. هاشمی بیاید و بحران‌های اجتماعی و سیاسی رژیم را با شیوه خاص خودش ( مانند سرکوب خونین قیام مردم اسلامشهر، قتل‌های زنجیره‌‌ای ، کشتار میکونوس و و و ) که چندان دور از ذهن نیست حل کند. مگر همین ۳ قلم جنس که در اینجا یاد آور شدیم، بخشی از کارنامه هاشمی نیست؟ براستی آنوقت نخواهیم گفت که این جام زهر، نه شوکرانی برای خامنه‌ای ، بلکه جام زهری بر جسم  و روح مردم شد ؟ آیا آنوقت آقای " مسعود رجوی " ، در جواب  به پرسش‌های مردمی که بنا بر توصیه ایشان و  برای خوراندن این جام زهر ( اکبر آقا )، به رژیم ، به پای صندوق‌های رأی رفتند،  چه پاسخی خواهد داشت؟ مگر رژیم بعد از خوردن جام زهر قبلی‌ سرنگون شد؟

بر خلاف نظر آقای مسعود رجوی بر این اعتقاد هستم که رأی آوردن رفسنجانی و استقبال مردم از این انتخابات تحت هر عنوانی که باشد ، ( حتی اگر از آن تحت عنوان خوراندن جام زهر به رژیم هم که تعبیر کنیم )، مشروعیتی دروغین برای کلیت رژیم به بار خواهد آورد ! مشروعیتی دروغین که دست رژیم را برای سرکوب هر چه بیشتر جنبش‌های مردمی باز خواهد گذاشت. ما می‌‌بایستی‌ انتخابات دروغین رژیم ضد مردمی را،  با تمام امکاناتمان  تحریم کنیم.

با احترام سعید صارمی پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۲

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©