Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۷ برابر با  ۲۶ می ۲۰۱۸
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۷  برابر با ۲۶ می ۲۰۱۸
کازرون: امتداد دی‌ماه در اردیبهشت

کازرون: امتداد دی‌ماه در اردیبهشت

 

سهراب نیک‌زاد

 

 

از همان آغاز، جمهوری اسلامی با مسئله‌‌ی تقسیمات کشوری درگیر بوده است: چه در سال‌های آغازین بعد از انقلاب و چه در دهه‌ی 70 با طرح جداشدن قزوین از زنجان؛ بعدتر برای طرح استان‌شدن بجنورد که این آخری موجب اعتراضات شدیدی در سبزه‌وار شد و سرکوب معترضانْ یک کشته و تعدادی زخمی به‌جا گذاشت و به همین ترتیب در مورد طرح تقسیم خراسان. در خود استان فارس نیز پیش‌تر در سال 89 درگیری‌هایی به‌هنگام تشکیل شهرستان گراش در جنوب استان به‌و‌جود آمده بود. در همین چند روزه، در شاهرود نیز تجمعی را در اعتراض به انتقال یکی از اداره‌های دولتی به سمنان شاهد بودیم. مردم شاهرود خواهان جدایی از سمنان هستند و این خواسته‌ی خود را به‌شکلی جدی‌تر در دوره‌ی احمدی‌نژاد مطرح کرده بودند.

 

در کازرون، در شهرستانی کوچک، زمزمه‌هایی از طرح تقسیم شهر  به دو شهرستان مجزا شنیده می‌شود. نماینده‌ی کازرون در مجلس دهم بنا به شعار انتخاباتی‌اش می‌خواهد طرح تقسیم این شهرستان را در مجلس مطرح کند. برای نخستین بار است که نماینده‌ی شهرستان، کازرونی نیست و ازقضا اهل قائمیه است که در طرح تقسیم، قرار است مرکز شهرستان جدید باشد. 8 مرداد 96 طرح تقسیم اعلام می‌شود، 9 روز بعد به مجلس فرستاده می‌شود،  در شورای تقسیمات کشوری تصویب می‌شود و در انتظار تصویب هیئت وزیران قرار می‌گیرد. مردم کازرون از همان ابتدا معترضند، چرا که واهمه دارند همین امکانات محدود کازرون هم از دست برود و بودجه‌ شهر کاهش یابد؛  به‌علاوه در تقسیم جدید، مکان‌های تاریخی و گردشگری کازرون نیز از آن جدا می‌شوند (البته منطقه‌ای که قرار است از کازرون جدا شود با این‌که نقطه‌ی اتصال استان‌های هم‌جوار است، امکانات درخوری ندارد و مردم این مناطق هم امید دارند که با مستقل شدنشان، امکانات و بودجه یک مرکز شهرستان را از آن خود کنند). 17 اسفند 96 مردم مقابل فرمانداری تجمع می‌کنند و غائله خاتمه می‌باید تا 28 فروردین 97. از این تاریخ است که اعتراضات رنگ‌وبوی دیگری می‌گیرد و به خیابان‌های اصلی شهر کشیده می‌شود؛ مغازه‌ها تعطیل می‌شوند و جمعیتی چندهزارنفری و چنان‌که از تصاویر پیداست با ترکیبی که زنان هم در آن حضور چشم‌گیری دارند شعار می‌دهند. این اعتراضات ادامه می‌یابد و شعارها هم تندوتیزتر می‌شود. کار به نمازجمعه می‌کشد و عجیب این‌که معترضان به حرف‌ها و وعده‌های امام‌جمعه‌ی هواخواهِ خود نیز اعتنایی نمی‌کنند و در مصلای شهر شعار «رو به میهن، پشت به دشمن» سر می‌دهند.  واکنش  مسئولان این است که مردم نگران نباشند و کازرون را «فرمانداری ویژه» می‌کنیم و غیره. اما اعتراضات ادامه پیدا می‌کند و شدیدتر می‌شود و نیرو‌های امنیتی و انتظامی نیز حضور بیشتری می‌یابند، تا در 26ام اردیبهشت که شدیدترین درگیری بین معترضان و نیروهای سرکوب رخ می‌دهد و در روزهای بعد ادامه می‌یابد؛ اتاقک‌های پلیس و ماشین‌های نیروهای سرکوب‌ آتش زده می‌شود و تعدادی دستگیر می‌شوند و با تیراندازی نیروی انتظامی تعدادی کشته و زخمی می‌شوند؛ بنا به آمارهای رسمیِ تقریباً همیشه کذب، 2 کشته و 48 زخمی و بنا به آمار نادقیق غیررسمی ده‌ها کشته و تعداد زیادی زخمی. به‌علاوه، یک پاسگاه پلیس و بانک نیز به آتش کشیده می‌شود. درنهایت با این‌که وزارت کشور اعلام می‌کند که هنوز تصمیمی درباره‌ی تقسیم کازرون گرفته نشده، اعتراضات ادامه می‌یابد.

 

درخصوص خود کازرون، پیش‌تر قضیه‌ی انتقال منابع آبی شهرستان به بوشهر نیز تنش‌زا بوده است، به‌ویژه که در این شهرستان معیشت و اشتغال متکی به کشاورزی است و کازرون هم دچار بحران خشکسالی.

 

صورت‌بندی وقایع کازرون چندان دشوار نیست؛ نماینده‌ی یک شهر کوچک برای این‌که در منطقه‌ی خاصی جایگاه خود را محکم کند (هم برای تضمین آرا در انتخابات آتی در ازای چنین «خدمتی» و هم امکان جولان دادنِ اقتصادی در شهرستان جداشده) طرح تقسیم یک شهرستان به دو شهرستان را تا تصویب نهایی پیش می‌برد و بعد مردم دست به اعتراض می‌زنند و به شدیدترین شکل سرکوب می‌شوند و درنهایت پاسخی منطقی اما دیرهنگام از جانب حکومت اعلام می‌کند که این تصمیم اجرایی نشده و نخواهد شد، اما بازهم اعتراضات ادامه می‌یابد!

 

اما با تمام این اوصاف مسئله این است که طرحی که درظاهر فنّی و غیرسیاسی است، موجب تظاهرات اعتراضی خیابانی و بعد سرکوبی به‌غایت خشن می‌شود. در این اتفاق، همین ناباوارنه بودن کنش ‌‌و واکنش‌ها است که خاطرنشان می‌کند برای این واقعه باید منطقی دیگر را جست.

 

اعتراض مردم کازرون وجهی عینی دارد. مردم بیم دارند بودجه‌ی کازرون کاهش یابد و ادارات حکومتی (بخوانید مشاغل حکومتی) به شهرهای دیگر انتقال یابند و امکانات و تسهیلات محدود شهر نیز ازدست بروند. به‌علاوه مناطق گردشگری و تاریخی شهرستان از آن جدا شوند و به دنبال آن درآمد حاصل از این مناطق نیز قطع شود. اما پرسشی که باید مطرح کرد این است که چرا این اعتراضات چنین پرتنش و دامنه‌دار می‌شود؟ چرا حاکمیت چنین نامعقول واکنش نشان می‌دهد و چنین دیرهنگام خواسته‌ی مردم را می‌پذیرد؟ چرا حتی پذیرش حاکمیت هم وضعیت را آرام نمی‌کند؟

 

باید به‌تأکید خاطرنشان کرد که کازرون در اعتراضات دی‌ماه نیز حاضر بود. خیزش دی‌ماه نتیجه‌ی سرریز شدن انباشت نارضایتی اقتصادی و اعلام ناامیدی کامل از ساختار موجود برای حل بحران معیشتی بود. به‌علاوه، فروکاستن بحران جمهوری اسلامی به یک بحران صرفاً «اقتصادی»، نادیده‌گرفتن تمام نارضایتی‌های اجتماعی انباشت‌شده در حوزه‌های دیگر است که حاکمیت در چهل‌سال بقای خود ایجاد کرده است. بعد از دی‌ماه، گویی جام‌هایی که سال‌ها لبالب بوده‌اند یک‌به‌یک سرریز می‌شوند؛ دختران خیابان انقلاب و دراویش گنابادی گواهی بر این مدعا هستند. پاسخ حاکمیت در تمام این اتفاقات سرکوبی شدید و تمام‌عیار و البته ظاهراً بی‌نتیجه  بوده است؛ همان‌طور که حاکمیت ناتوان از پاسخ‌دادن به بحران اقتصادی است، به بحران‌های اجتماعیِ نیز نمی‌تواند پاسخ بدهد. این نپذیرفتن مطالبات اجتماعی (ازجمله اعتراض به حجاب اجباری) در وضعیتی که حاکمیت در مواجهه با بحران‌های اقتصادی داخلی و سیاست خارجی دروضعیت دشواری قرار دارد، به‌نظر غیرمنطقی می‌رسد. اما دقیقاً غیرمنطقی دیدن این رفتار حاکمیت به این معناست که فراموش کنیم  ساختار رژیم جمهوری اسلامی، کلیتی تجزیه‌ناپذیر است که در آن اصلاحاتِ معطوف به یک سرمایه‌داری مبتنی بر منطق اقتصادی صِرف، ناممکن است و هر عقب‌نیشنی به معنای واپسین لحظه‌ی فروپاشی است. دراین شرایط است که هر اعتراضی هرچند در ظاهر بی‌خطر  برای رژیم، بدل به بحرانی اساسی می‌شود. از این رو، تغییر این نظام با به میان آمدن گستره‌ی وسیعی از مطالبات اجتماعی نیز همراه خواهد بود و از این رو، افق بدیل‌های متصور برای آن نیز، باری دیگر، در نسبتی مشخص با شرایط خاص امروز ایران تکوین پیدا خواهد کرد. تلاش برای خلق بدیلی سوسیالیستی، لاجرم نیازمند درگیری و پاسخ‌گویی به گستره‌ی مطالباتی است که در شرایط فعلی توان بیان پیدا کرده‌اند. این تلاش، می‌بایست معطوف به مرتفع ساختن مطالبات گوناگون، از حجاب اجباری و ورود زنان به استادیوم گرفته، تا دراویش و حال اعتراضات به تقسیمات جغرافیایی باشد، بدین‌معنا که هریک از این مطالبات را در افقی فراتر از محدودیت‌های تک‌تک آنان منحل سازد.

 

اگرهریک از این مطالبات را بیانی از وضعیت تاریخاً مشخص مناسبات سرمایه‌داری در ابعاد و سطوح مختلف، سیاسی، فرهنگی و در یک کلام ایدئولوژیک بدانیم، باید میانجی‌های هریک از این مطالبات، که آن‌ها را به همان مناسبات طبقاتی مشخص پیوند می‌زند، را تبیین کنیم. در این‌صورت می‌توانیم افقی را فراهم آوریم که درعین ایضاحِ استراتژی‌های منفرد و مجزای گروه و طبقات مختلف در واکنش به وضعیت، بتواند این استراتژی‌ها را در جهت براندازی مناسبات طبقاتی مبتنی بر استثمار راهبر شود.

 

 در وضعیتی که انباشت نارضایتی در حوزه‌هایی بی‌شمار به سرحدات خود رسیده است، هر اعتراض به‌ظاهر غیرسیاسی‌ای ناگزیر حاکمیت را نشانه می‌گیرد و مجرایی می‌یابد برای فریاد زدن سیاسی‌ترین خواسته‌های خود. در وضعیت بحران است که کنش‌های غیر منطقی حاکمیت نه نامعقول که ناگزیر می‌شود. دقیقاً در همین شرایط بحران است که نیازمند پیوند برقرار کردن بین تمامی این خواست‌های سیاسی‌شده و مطالبه‌ی دگرگونی ریشه‌ای این شرایط هستیم. تنها از این رهگذر است که می‌توانیم مطالباتی مجزا و به‌ظاهر غیرطبقاتی را به الگوی مبارزه‌ی طبقاتی پیوند بزنیم، الگویی که در آن اعتراضات به حجاب اجباری، تقسیمات کشوری، حقوق اقلیت‌ها و … همان اندازه خواسته‌ای روا و معتبر است که خواست تشکل‌های کارگری. دست‌یابی به این افقِ هم‌گون‌ساز به همان اندازه که می‌تواند آغازگاه یک حرکت سیاسی سوسیالیستی باشد امکان بدل شدن به استراتژی فرصت‌طلبانه‌ی سرنگون‌طلبان را نیز دارد. به بیان دیگر، درصورتی که از دست‌یابی به این افق سوسیالیستی باز بمانیم، این افق به‌شکلی کاذب در دستور کار اپوزیسیونِ رنگارنگ و تابه‌امروز نامتشکلی قرار می‌گیرد که هرآن امکان ربودن این افق را با دست‌یازی به ایدئولوژی‌های ارتجاعی برای خود متصور است.

 

 به این اعتبار، کازرون از سویی، تداوم خیزش دی‌ماه است و ناشی از جسارت اجتماعیِ برخاسته از آن، برای به خیابان آمدن و عصیان علیه حاکمیت و از سوی دیگر، نماد تمامی نارسایی‌های آن: از خواست‌ها و مطالبات محلی گرفته تا عدم پیوند یافتنِ این مطالبات به مطالبه‌ای فراگیرتر از سطح براندازی «نظام فاسد، ایدئولوژیک، ماجراجو و متحجر».

 

لینک کوتاه شده: https://wp.me/p9vUft-jf

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©