انقلاب
آرام ایران:
مبارزه جامعه
مدنی در سایه
ژئوپلیتیک
به
خاطر عروسک های
تو، نه به
خاطر انسانهای
بزرگ
به یاد
ژینا، نیکا،
سارینا و کیان
آزاده
شکوهی
درطول
بهار عربی،
پدرم، که یک
سوسیالیست پر
تجربه بود،
خاطرنشان می
کرد که نمی
توان از طریق
فیس بوک
انقلاب کرد. وی
بر ضرورت
سازماندهی و ایجاد
نهادهای
مستقل مدنی
برای ترویج و
توسعه
دموکراسی پایدار
و عدالت
اجتماعی تاکید
داشت. تحولات
ایران و جنبش
«زن، زندگی،
آزادی» را
دنبال می کنم
و حرف های پدر
مدام در ذهنم
چرخ می زند.
دومین
سالگرد قتل
وحشیانه و سیاسی
مهسا- ژینا امینی
است. این قتل
باعث
اعتراضات
گسترده ای در
ایران شد که
از حمایت بین
المللی نیروهای
مترقی قابل
توجهی نیز
برخوردار گشت
و اولین
انقلاب فمینیستی
نامیده شد.
انتظارات زیادی
برای تغییر سریع
رژیم وجود
داشت، اما نتیجه
متفاوت بود.
توده ها قیام
نکردند، اکثریت
عظیم به خیابان
نیامد و
انقلاب فیسبوکی
هم محقق نشد.
برای درک چرایی
آن باید عوامل
پیچیده ای که
جامعه ایران
را شکل می
دهند بررسی کنیم.
این
مقاله به بررسی
علل اساسی
موانع حضور
اعتراضی اکثریت
عظیم میپردازد،
وضعیت موجود
و چشم انداز آینده
و سناریوهای
احتمالی تغییر
در ایران را
تحلیل می کند.
موانع
حضور اعتراضی
اکثریت عظیم
سرکوب
وحشیانه رژیم–
انقلاب با یک
سری قیام های
کوچک آغاز می
شود که می
تواند به طورغیرمنتظره
ای به جنبش های
بزرگتر تبدیل
شود. اگر این
شورش های کوچک
سرکوب نشوند،
شتاب بیشتری می
گیرند و گسترش
می یابند. این
پدیده شبیه
آتش سوزی است
که اگر کنترل
نشود، می
تواند به سرعت
از کنترل تلاش
های آتش نشانی
خارج شود. اما
تا زمانی که
اقدام قاطع و
امکانات قوی
برای توقف آتش
وجود داشته
باشد، نتیجه
مشهود است. رژیم
از دستگیری ها
و بازداشت های
گسترده برای
جلوگیری از
ادامه و
گسترده شدن
اعتراضات
استفاده کرد.
اول سر جنبش
را زدند، یعنی
کادرهای جنبش
دانشجویان
دانشگاه،
اساتید،
حقوقدانان،
فعالان مدنی و
فرهنگیان را
دستگیر و
زندانی کردند
و یا به قتل
رساندند. بر
اساس گزارش
عفو بینالملل
و سازمان ملل،
مجازات اعدام
در ایران در
سالهای ۲۰۲۳-۲۰۲۴
افزایش چشمگیری
داشته و تهدید
و وحشت برای
فعالان مدنی و
سیاسی به زندگی
روزمره تبدیل
شده است. ترسی
که رژیم القا
می کند می
تواند بر
احساس همبستگی
در میان مردم
تأثیر بگذارد.
اگرچه رژیم
خود دچار
تفرقه شده
است، اما در
سرکوب اعتراضات
جنبش «زن،
زندگی، آزادی»
متحدانه عمل
کرده و می کند.
در چنین شرایطی
اکثریت عظیم عقب
می نشیند و
خود را به خطر
نمی اندازد.
تجربه
تاریخی و احتیاط
– بسیاری از ایرانیان
عواقب انقلاب
بهمن ۵۷
را به یاد
دارند. آنها
نمی خواهند رژیم
اسلامی سقوط
کند و دیکتاتور
دیگری جایگزین
آن شود. این
همان اتفاقی
است که در سال ۵۷
رخ داد. ایرانی
ها معمولاً می
گویند “آن
زمان می دانستیم
چه نمی خواهیم
اما نمی دانستیم
چه می خواهیم”.
این جمله رایج
این روزهاست
“این بار باید
بدانیم چه می
خواهیم”. بسیاری
از ایرانیانی
که در انقلاب
بهمن ۵۷
شرکت کرده
بودند هنوز در
جامعه فعال
هستند. می گویند
هر نسلی فقط می
تواند یک
انقلاب را
تجربه کند.
کسانی که
انقلاب بهمن ۵۷
را تجربه کرده
اند، میدانند
که شادی پیروزی
بر ۲۵۰۰
سال دیکتاتورها
و پادشاهان
حوادث تلخی را
هم به دنبال
داشت. انقلاب
می تواند پیامدهای
بسیار مثبت و
منفی برای یک
جامعه داشته
باشد. به
عنوان مثال،
خطرات خشونت و
درگیری های
داخلی ممکن
است افزایش یابد.
میل به اجتناب
از حوادث آسیب
زا که می
تواند یکی از
نتایج یک
انقلاب باشد
اکثریت عظیم
را محتاط میکند.
آنها خواهان
تغییرکم هزینه
اما عمیق
هستند[۱]،
نه تغییر سریع
رژیم و آمدن دیکتاتوری
دیگر.
عدم
داشتن دیدگاه
واحد – مردم ایران
، همانند
مردمان در
سراسر جهان،
فاقد دیدگاه
واحد و فاقد
«اراده مشترک»
هستند. آنها
همه یک چیز نمی
خواهند و «همه
با هم» دیگر
اتفاق نخواهد
افتاد. تعلقات
متفاوت ایرانیان
(طبقه، قومیت،
مذهب، جنسیت،
جنسیت) تمایلات
و مطالبات متفاوتی
را به دنبال
دارد. برخی از
مطالبات،
مانند دولت
سکولار، می
تواند مورد
حمایت اکثریت
عظیم قرار گیرد۱.
با این
حال،
اختلافات
طبقاتی جنسیتی،
قومی و غیره
باعث اختلاف
نظر و مطالبه
می شود.
مسائل
طبقاتی و
نابرابری فزاینده
– در ایران
امروز خواسته
اساسی طبقه
کارگر و طبقه
متوسط رو به
پایین و یا به
تعبیری اکثریت
عظیم مزد و
حقوق بگیران،
مخالفت با
نئولیبرالیسم
و خصوصی سازی
است. سیاستی
که در طی بیست
سال گذشته
براقتصاد ایران
مسلط بوده
است. خصوصیسازی
شرکتهای
بزرگ مانند
بانکها،
شرکتهای حملونقل
و تلفن و همچنین
خصوصیسازی
بخشهای بزرگی
از سیستمهای
بهداشت و
آموزش و
پرورش، منجر
به نابرابریهای
عمیقی
درجامعه شده
است. بسیاری
از شهروندان
قادر به
پرداخت هزینه
های مراقبت های
بهداشتی،
اجاره یا خرید
مسکن یا شرکت
در فعالیت های
اوقات فراغت نیستند
[۲]. بیکاری،
کار کودکان،
فقر و نابرابری
همچنان در حال
افزایش است.
بر اساس آخرین
آمار، تعداد
فقرا برای اولین
بار در صد سال
گذشته دو
برابر شده
است[۳]. در
حالی که طبقه
کارگر و مزد و
حقوق بگیران
فقیرتر شده
اند، طبقه
مرفه که بسیاری
از آنها از سیاستمداران
قدرتمند بهره
می برند یا با
آنها مرتبط
هستند، شاهد
افزایش ثروت و
دارایی خود
بوده اند.
اعتراضات
جنبش «زن،
زندگی، آزادی»
عمدتا حول
مسائل
دموکراتیک و
فمینیستی بود
و نه در پیوند
با مسائل
طبقاتی. این
بدان معنا نیست
که کارگران و
مزدبگیران در
این جنبش حضور
نداشتند بلکه
بدان معنا است
که جنبش فاقد
سازماندهی
لازمه برای به
میدان کشیدن
اکثریت عظیم
بود.
امروزه
طبقه نو-
ثروتمندی در ایران
وجود دارد که
قابل بررسی سیاسی
است. این طبقه
سکولار است و
با دولت ایدئولوژیک
اسلامی مخالف
است، اما با
اکراه از قوانین
و مقررات رژیم
برای منافع
خود تبعیت می
کند. فیلم هایی
از یک مهمانی
در تهران دیدم
که درابتدا نمی
توانستم باور
کنم مهمانی در
ایران است. این
مهمانی بر روی
سقف یک آسمان
خراش مجلل
برگزار شده
بود. زنان و
مردان در حالی
که آخرین مد
لباس را به تن
داشتند با قدحی
در دست در حال
رقص و پایکوبی
بودند. این
طبقه، جزایری
برای زندگی
مدرن و سکولار
خودش ایجاد
کرده و برایش
شرایط زندگی
سایرشهروندان
اهمیتی ندارد.
از رژیم و
قوانین بنیادگرا
واسلامی آن
متنفراست اما
در عین حال با
رژیم همکاری می
کند و تجارت
های بزرگ خود
را اداره می
کند. آنها
مخالف جنبش
«زن، زندگی،
آزادی» و تغییر
بوده و هستند.
این طبقه در
بهترین حالت می
خواهد از طریق
اصلاحات،
دولتی مانند
ترکیه
اردوغان یا
آذربایجان علی
اف بسازد . یک
دولت نئولیبرال
سکولار دیکتاتور،
آن چیزی است
که این نو-
ثروتمندان به
دنبال آن
هستند.
جنسیت و
ساختارپدرسالارانه–
ساختارهای
پدرسالار
جمهوری اسلامی
به نفع بسیاری
از مردان است
و تمایل آنها
را برای تغییر
کاهش می دهد. ۴۵
سال است که
حقوق زنان به
جهات مختلف
نادیده گرفته
شده است. از حق
انتخاب لباس
تا حضانت فرزندان
پس از طلاق
وحق ارث وبسیاری
موارد دیگر.
مردان از حقوق
محدود شده
زنان نفع می
برند. آنها می
توانند تمایلات
جنسی زنان را
کنترل کنند،
سرنوشت آنها
را رقم بزنند،
بر آنها مسلط
شوند و دو
برابر بیشتر
ارث ببرند. بسیاری
از مردان جوان
از نسل Z در
جریان جنبش
«زن، زندگی،
آزادی» نشان
دادند که از این
قوانین فاصله
می گیرند. اما
بخش بزرگی از
مردان ایرانی
هنوز
پدرسالارانه
فکر می کنند و
از قدرتی که
رژیم به آنها
میدهد تا بر
بدن و ذهن
زنان سلطه
داشته باشند،
لذت می برند.
طبیعی است که
آنها مخالف
جنبش «زن،
زندگی،- آزادی»
و تغییر
هستند.
مسائل ملیت
و قومیت های
ساکن ایران–
تنش های تاریخی
بین استان های
آسیب پذیر
مانند
کردستان،
بلوچستان و
خوزستان از یک
سو و قدرت در
پایتخت از سوی
دیگر همواره
وجود دارشته
است. این
استان ها با
حاشیه نشینی
اقتصادی، تبعیض
قومی و فقر
روبرو هستند.[۴]
اقلیت های
قومی غیرفارس
شامل آذربایجانی
ها، کردها،
عرب ها، ترکمن
ها و بلوچ ها بیش
از نیمی از
جمعیت ایران
را تشکیل می
دهند. هر دو رژیم
پهلوی و جمهوری
اسلامی حقوق
مربوط به زبان
مادری و
استقلال
فرهنگی آنها
را سلب کرده
اند. از دیرباز
در این
استانها
اراده سیاسی
برای مناطق
مستقل و تلاش
برای
خودمختاری یا
فدرالیسم
وجود داشته
است. اما بسیاری
ازایرانیان
وحتی بخشی
احزاب یا نیروهای
اپوزیسیون با
حق خود مختاری
و یا حق تعیین
سرنوشت برای این
استانها
مخالف هستند و
آن را به رسمیت
نمی شناسند.
مسائل
گرایشات جنسیتی–
مسائل مربوط
به گرایشات
جنسیتیLGBTQ+ بسیار
حساس و بحث
برانگیز است و
برای بسیاری
تابو. اما این
روزها و بویژه
در طول جنبش
«زن، زندگی،
آزادی» به لطف
فعالان LGBTQ+
بحث و گفتگو پیرامون
حقوق برابر و
انسانی گرایشات
جنسیتی
متفاوت جزو سر
بحثها شد.
حساسیت این
بحث آنجاست که
بپذیریم همه
انسانها
دگرجنسگرا نیستند
و گرایشات جنسیتی
مختلف حق زندگی
به میل و سلیقه
خود دارند.
امری که پذیرش
آن برای جامعه
پدرسالار سنگین
است. تخمین
زده می شود که
در ایران از
سال ۵۷
تاکنون
هزاران
همجنسگرا
اعدام شده
اند[۵]. اکثر
احزاب اپوزیسیون
یا از حقوق
افراد LGBTQ+
دفاع نمی کنند
ویا سیاست
سکوت برمیگزینند.
فقدان
آلترناتیو –
برای اینکه
سرنگونی رژیم
میسر شود، به یک
جنبش قوی
الترناتیو نیاز
است. امروزه هیچ
جنبش بدیل
دموکراتیکی
که بتواند به
عنوان
آلترناتیو
مطرح شود،
وجود ندارد.
در دو سال
گذشته تلاش هایی
از سوی برخی
ازایرانیان
خارج از ایران
صورت گرفت. به
عنوان مثال،
سلطنت طلبان
تعدادی سلبریتی
را جمع کردند
و سعی کردند
جبهه بسازند،
اما شکست
خوردند. سلطنت
طلبان می
خواستند با
کمک آمریکا و
پروژه « رژیم
چنج » رژیم عوض
کنند، اما
معلوم شد که
آنها مطلقاً هیچ
حمایت مردمی
چه در داخل و
چه در خارج از
ایران ندارند.
در این
دوران اصلاح
طلبانی که
خواهان تغییر
رژیم از طریق
رفراندوم
هستند و دیگر
به اصلاحات
باور ندارند،
بخش بزرگی از
اپوزیسیون را
تشکیل میدهند.
اینان اما پیرامون
مباحثی چون
مبارزه با
نئولیبرالیسم
و حق تعیین
سرنوشت و یا
خودمختاری
برای اقلیت های
قومی ساکن ایران
و یا حقوق
انسانی
برابر، افراد
با گرایشات
جنسیتی
گوناگون
نظرات دقیقی
ارائه نداده
اند. برخی ایرانیان
تبعیدی که
«جمهوری خواه»
هستند سعی در
ایجاد یک جبهه
دارند. آنها
برای سکولاریسم
و دموکراسی
تلاش می کنند،
اما در برابر
خواست حداقل
تامین اجتماعی
فراگیر یا
سکوت می کنند
و یا آشکارا
سخنی در مورد
نئولیبرالیسم
نمی گویند.
آنها با حق
اقلیت های قومی
برای داشتن
استان های
خودمختار و یا
حق تعیین
سرنوشت مخالف
هستند. جریانات
چپ افراطی
هنوز در زمان
استالین باقی
مانده اند و
دموکراسی و فمینیسم
را مسائل
بورژوایی می
دانند. چپ معقول
و رادیکال بسیار
پراکنده است و
ناتوان در
سازماندهی
خود، اما اخیرا
شاهد تلاشهایی
از سوی این طیف
هستیم. نمونه
آن همکاری های
مشترک سازمان
کارگران
انقلابی ایران
(راه کارگر) و
حزب کمونیست ایران
است. چپ معقول
رادیکال تنها
جریانی است که
علاوه بر تاکید
بر مبارزه برای
تامین اجتماعی
فراگیر و
عدالت و علیه
نئولیبرالیسم
در رابطه با
مباحث مربوط
به دموکراسی،
حقوق ملیتها و
اقلیت های قومی
ساکن ایران،
فمینیسم و
حقوق انسانی
برابر افراد
با گرایشات
جنسیتی
گوناگون
نظرات مدرن و
مترقی ارائه
داده است.
نیروهای
اصلاح طلب
درون نظام – نه
تنها جنبش
انقلابی در دو
سال اخیر در
عرصه های حضور
خیابانی عقب
نشینی کرده
است، بلکه رژیم
نیز زیر فشار
انقلاب آرام و
از پائین
مردم، در
مواردی دست به
عقب نشینی زده
است. بخش قابل
توجهی از مردم
هنوز به امکان
اصلاحات درون
نظام اعتقاد
دارند۱. رژیم
موفق شده است
رییس جمهور
«کاریزماتیک»
جدیدی را معرفی
کند که امید
به تغییر از
درون نظام را
القا می کند.
انتخابات ریاست
جمهوری نشان
داد که هنوز
حدود ۲۰
درصد به رژیم
وفادارهستند.
بنابراین،
هنوزهم
طرفداران این
ایده که
اصلاحات در
داخل رژیم می
تواند وضعیت سیاسی
و اقتصادی را
بهبود بخشد بیش
از طرفداران
انقلاب و
سرنگونی است.
ناآرامی
های ژئوپلیتیک
– تنش ها و درگیری
های ژئوپلیتیکی
در منطقه بر
پویایی ها و
اولویت های
داخلی ایران
تأثیر می
گذارد. جنگ
غزه و ناآرامی
های عمومی در
خاورمیانه بر
اولویت های ایرانیان
تأثیر می
گذارد. تهدیدهای
اسرائیل و ایالات
متحده باعث می
شود که بسیاری
به جای انقلاب
بر بقا تمرکز
کنند.
وضعیت
موجود
ظهور
اعتراضات
سازماندهی
شده – علیرغم
عدم وجود
اعتراضات
گسترده،
سازماندهی
طبقاتی- صنفی
در حال انجام
است. این تحول
را می توان یک
«انقلاب آرام»
دانست که
جامعه ایران
را به آرامی
از درون تغییر
می دهد. کسانی
که به دنبال
تغییر
دموکراتیک
هستند شروع به
سازماندهی کرده
اند. اعتراضات
به طور منظم و
روزمره با
مطالبات روشن
علیه نئولیبرالیسم
و برای عدالت
و تامین
اجتماعی فراگیر
برگزار می
شود. گروه های
مختلفی در حال
سازماندهی
هستند:
معلمان،
پرستاران،
کارگران و
کشاورزان. در
دو سال گذشته یک
روز بدون
اعتراض و
تظاهرات
نگذشته است.
بازنشستگان
هرهفته برای
حقوق
بازنشستگی
بهتر ،
کشاورزان در
اعتراض به
کمبود آب و
امکانات
کشاورزی،
کارگران نفت و
گاز در جنوب ایران
برای
دستمزدها و
فرصت های شغلی
بهتر و علیه پیمانکاری
تظاهرات می
کنند. جنبش زیست
محیطی هر روز
در حال رشد
است. در هفتههای
اخیر، پرستاران
در سراسرایران
از جمله برای
شرایط کاری
بهتر، افزایش
دستمزد و اجرای
صحیح و کامل
قانون ارتقای
بهره وری دست
به اعتصاب و
تظاهرات زدهاند.
ایجاد و
توسعه سازمانهای
مستقل جامعه
مدنی –
استراتژیهای
بقای جامعه
مدنی در شرایط
سرکوب، همیشه
ایجاد شبکهها
و سازماندهی
در سراسر ایران،
استفاده از
فناوری برای
دور زدن
سانسور، ایجاد
تعادل بین
دستاوردهای
کوتاه مدت با
اهداف بلند
مدت و ایجاد
ارتباطات بینالمللی
بوده است.
فعالان مدنی
در ایران از
همه این
راهکارها برای
بقای خود
استفاده کرده
اند. امروزه
شاهد حضور فعال
سه اتحادیه
بزرگ مستقل
هستیم: شورای
هماهنگی تشکل
های صنفی
فرهنگیان ایران،
سندیکای شرکت
واحد اتوبوسرانی
تهران و حومه،
تشکل های
مختلف
بازنشستگان.
پرستاران نیز
در حال ایجاد
تشکل های
مستقل خود
هستند. انجمنهای
صنفی مستقل
دانشجویی و
استادان
دانشگاه و
همچنین انجمنهای
زنان که زیر
فشاروحشیانه
دستگیریها
قرار گرفته
اند امروزه
فعالیتهای
محدودی دارند
و عمدتاً زیرزمینی
هستند. آگاهی
نسبت به مسائل
زیست محیطی رو
به افزایش است
و جنبش محیط زیستی
اعضای فعال زیادی
در استان های
مختلف دارد.
سازمان هایی
مانند چیا در
کردستان
نمونه هایی از
ابتکارات
منطقه ای
هستند.
رژیم
آگاه است و
وحشیانه
مقابله می
کند. فعالان
در سراسر ایران
هر روز دستگیر
و زندانی می
شوند. در هفته
های اخیر، به
ویژه
پرستاران زیادی
در تظاهرات های
مختلف دستگیر
شده اند.
تغییرات
آهسته اما عمیق-
تغییر نسل و
اثرات بالقوه
و بلندمدت آن
برای تغییرات
دموکراتیک در
ایران اهمیت زیادی
دارد. یکی از
همکاران
پژوهشگر من که
ساکن تهران
است (بدیهی
است که از
دانشگاه
اخراج شده
است) توضیح میداد
که در دو سال
اخیر تغییرات
عظیمی در
اعماق جامعه رخ
داده است. به
ارزش های مدرن
و مترقی فضای
بیشتری داده می
شود. این نسلهای
جوانتر، بهویژه
«نسلZ » هستند که
محرک تغییرات
هستند. میتوانید
تغییراتی را
بهعنوان
مثال در زمینه
نگاه به حقوق
زنان و اقلیتهای
قومی و مسائل LGBTQ+ در
طول جنبش «زن
زندگی آزادی»
تا به
امروزمشاهده
کنید.
چشم
انداز آینده و
سناریوهای
احتمالی تغییر
در ایران
تغییر
قدرت به شیوه
غیر دموکراتیک
– همچنان خطر
تغییر سریع رژیم
از طریق مثلاً
جنگ علیه ایران،
مرگ خامنهای یا
کودتا توسط
ارتش یا بخشهایی
از سپاه
پاسداران
وجود دارد.
نگرانی در
مورد تغییر
قدرت سیاسی به
شیوه غیر
دموکراتیک
واقعیتی است
که همیشه وجود
دارد و جنبش دموکراتیک
را تهدید می
کند. ایالات
متحده و اتحادیه
اروپا از یک
موج دموکراتیک
و ضد نئولیبرالی
در ایران بیم
دارند، موجی
که می تواند
به کل خاورمیانه
سرایت کند.
خاورمیانه
سکولار،
دموکراتیک و
برابری طلب
جزء برنامه های
غرب برای
منطقه نیست.
وقتی منافع
تجاری در مقابل
ملاحظات سیاسی
و حقوق بشری قرار
می گیرد، غرب
همیشه منافع
اقتصادی خود
را انتخاب می
کند. تشدید
تنش های ژئوپلیتیک
و همچنین
واکنش جامعه بین
المللی ممکن
است پیامدهای
نامطلوب
بلندمدتی برای
ایران و خاورمیانه
داشته باشد.
سناریوی
اصلاحات تدریجی
– نباید
راهبردهای
سازگاری و بقای
رژیم را
فراموش کنیم.
در حال حاضر،
نبردی بین نیروهای
تندرو و میانه
رو در داخل رژیم
ادامه دارد. آینده
رژیم بستگی زیادی
به نحوه
برخورد آنها
با تاثیرات
چالش های
اقتصادی و
اجتماعی دارد.
چالش های
اقتصادی نقش
بسزایی در تغییرات
آتی دارند.
افزایش فقر و
نابرابری می
تواند
تقاضاهایی
برای اصلاحات
اقتصادی را که
در چارچوب سیاست
های نئولیبرالی
رژیم غیرممکن
به نظر می
رسد، برانگیزاند.
توقف خصوصی
سازی، به ویژه
در عرصه
بهداشت و
درمان، آموزش
و پرورش و حمل
و نقل، جزو
اولین خواسته
سازمان های
مدنی و جنبش
مزد و حقوق بگیران
است. سؤال این
است که آیا «رئیسجمهور
کاریزماتیک» میتواند
اصلاحات
اقتصادی را که
در تضاد با
نئولیبرالیسم
است به پیش
ببرد.
سناریوی
انقلاب و نیاز
به یک جبهه
متحد دموکراتیک
اپوزیسیون – این
نیروهای مترقی
در جامعه
هستند که باید
شرایط اساسی یک
گذار دموکراتیک
را ایجاد
کنند. امروز بیش
از هر زمان دیگری
محرک های
بالقوه برای
اعتراضات
گسترده و حضور
اکثریت عظیم
در خیابان
وجود دارد .
همبستگی و
همکاری بین
گروههای
اپوزیسیون
دموکراتیک
مترقی، گروههای
زنان، اتحادیههای
کارگری و
فعالان محیط زیست
(در داخل یا
خارج از ایران)
برای ایجاد یک
آلترناتیو و
گذار دموکراتیک
مورد نیاز است
. فقدان
آلترناتیوهای
مختلف سیاسی
که بتوانند
مطالبات گروه
های مختلف را
نمایندگی
کند، به جنبش
«زن، زندگی،
آزادی» آسیب می
رساند. مردم ایران
نمی توانند در
یک حزب یا یک
مجمع سیاسی
متحد شوند. در
عوض، تریبون
ها یا احزاب
مختلف می
توانند
خواسته های
اقشارگوناگون
مردم را نمایندگی
کنند و سپس
همگامی هایی
برای مبارزه
با جمهوری
اسلامی ایجاد
کنند.
به آرامی
اما پیوسته،
همکاری بین
جنبش های
مستقل مزد و
حقوق بگیران
در حال توسعه
است. ما برای
اولین بار پس
از ۱۰۰
سال شاهد
توسعه جنبش های
مستقل کارگری
و سازمانیابی
آنها از پائین
هستیم. مبارزه
در بخشهای
مختلف جامعه
با تمرکز بر
آزادی، عدالت
و برابری عمیقتر
میشود. اساس
انقلاب
مبارزه برای
عدالت و برابری
است. این
مبارزه اکنون
توسط طبقه
کارگر و مزد و
حقوق بگیران
در ایران هدایت
می شود. زنان،
به ویژه از
طبقه کارگر و
مزد و حقوق بگیر،
برای تغییر
فشار می
آورند.
شهروندان دیگری
که برای تغییر
تلاش می کنند
فعالان LGBTQ+،
فعالان محیط زیست
و زحمتکشان
استان های آسیب
پذیر هستند.
زنان جوانی که
با حضور بدون
حجاب در انظار
عمومی به
مبارزه با رژیم
ادامه می
دهند، نقش مهمی
در یک سناریوی
انقلابی
دارند .
نتیجه
گیری
آینده ایران
با تعامل پیچیده
بین جنبش های
اجتماعی داخلی،
چالش های
اقتصادی و
روابط بین
المللی شکل می
گیرد. علیرغم
عدم رخ دادن یک”انقلاب
فیس بوکی”، تغییرات
قابل توجه،
هرچند آهسته،
به دلیل
مشارکت مداوم
جامعه مدنی در
حال پیشروی
است.
سناریوهای
آینده از
اصلاحات تدریجی
تا تغییرات
چشمگیرتر
متفاوت است و
هر مسیر خطرات
و فرصت های
خاص خود را به
همراه دارد.
بعد بین المللی
همچنان نقش
مهمی ایفا می
کند، جایی که
تعادل بین
فشار خارجی و
تعامل می
تواند بر پویایی
مبارزات داخل
کشور تأثیر
بگذارد. آینده
نامشخص است،
اما یک چیز
مسلم است: در ایران،
به ویژه زنان،
جوانان،
کارگران و مزد
و حقوق بگیران
و گروه های به
حاشیه رانده
شده، به
مبارزه برای آینده
ای عادلانه تر
و دموکراتیک
تر ادامه می
دهند. سرسختی
و خلاقیت آنها
در مقاومت در
برابر ظلم این
امید را القا
می کند که تغییر
ممکن است.
[۱]گزارش
هم میهن ۱۸
شهریور۱۴۰۳–
کد مطلب ۲۰۲۳۶–
حدود ۶۰
درصد خواستار
تغییر با
اصلاحات هستند.
البته از انجا
که متد نظرسنجی
ناروشن است باید
نتایج را با
قدری تامل
بررسی کرد.
[۲]َAkhavan S.
Iranian Healthcare System and Raising Wave of Privatization: A Literature
Review. Health Scope, 2021, № 3.https://doi.org/10.5812/jhealthscope.111545
[۳]https://iranfocus.com/economy/49979-کاهش-ضریب-جینی-ایران-درباره-اقتصاد-چه-می
گوید/
[۴]https://www.ohchr.org/fa/press-releases/2024/08/minorities-iran-have-been-disproportionately-impacted-ongoing-crackdown#:~:text=Ethnic%20and%20religious%20minorities%20were
[۵]-گزارش
دیده بان حقوق
بشر درباره
وضعیت
همجنسگرایان
در ایران – رادیو
فردا ۲۵
آذر ۱۳۸۹