میز گرد رادیویی پیرامون مصوبات کنگره اخیر سازمان              قسمت سوم

 

 

یاور اعتماد – آقای پیران آزاد؛ در سند تحلیل اوضاع، اهداف استراتژیک سازمان شما طرح میشود.

در بند یک مطرح میشود که بخش های غیر رسمی نیروی کار بیش تر در کانون توجه شما خواهد بود. می خواهم ببینم جایگاه بخش های رسمی نیروی کار در کجاست؟

در بند دو، ایجاد جنبش های اجتماعی ضد لیبرالی برای آزادی - که همان جنبشِ جنبش هاست- مطرح شده.  همانطور که می دانیم در فوروم اجتماعی حتا طرفداران سرمایه داری که مخالف برنامه نئولیبرالی هستند هم می توانند حضور داشته باشند. می خواستم ببینم آیا در طرحی که شما بعنوان هدف خودتان در این طرح قرار داده اید چپ ها به زائده غیر سوسیالیست ها  تبدیل نمی شوند؟

در بند سه « حضور و مداخله گری و کمک به جنبش عمومی علیه استبداد» مطرح شده و مبناهائی را هم طرح کرده یکی رد هر نوع حکومت دینی و موروثی و ایدئولوژیک. می خواهم ببینم آیا این رجعت به همان طرح فوروم دموکراتیک نیست؟  حضور و مداخله گری و کمک به جنبش عمومی علیه استبداد بر این مبنا را چگونه توضیح می دهید؟

در بند چهار مطرح شده « همگرائی و متحد شدن هواداران سوسیالیسم؛ همراه شدن با همه کمونیست ها و سوسیالیست های دموکرات و فعالین جنبش کارگری در داخل و خارج کشور». سئوالم این است که آیا منظور شما سازمان های موجود چپ است که الان در خارج از کشور وجود دارند؟ در داخل که چنین سازمان هائی وجود ندارند و لی فعالان کارگری هستند.اینجا جایگاه سازمان ها کجاست و اگر بطور مشخص سازمانی مورد نظر شماست بطور مشخص طرح کنید.

 

پیران آزاد – اول می خواهم چند نکته را که در مباحث قبلی رفقای عزیز ما مطرح کردند نقطه نظرم را تأکید کنم بعد به این سئوال های شما پاسخ بدهم.

یکی در این مورد که شما گفتید با وجود این ضعف های نیروی کار چطور می شود دنبال آلترناتیو سوسیالیستی بود؟

 با آن مشخصه ای که ما برای خودحکومتی و رفتن به طرف آلترناتیو سوسیالیستی قائلیم، مسئله این نیست که فقط در ایران نیروی کار این ضعف ها را دارد؛ حتا در پیشرفته ترین کشورهای سرمایه داری هم نیروی کار الان دارای این توانائی نیست که در حال حاضر به دنبال چنین آلترناتیوی باشد. پس در این صورت آیا گروه بندی های سوسیالیستی در آلمان دست از مبارزه برای آلترناتیو سوسیالیستی برمی دارند؟ نه! ممکن است امروز ساخته نشود ولی در آلمان یا در فرانسه یا در آمریکا و انگلیس و دیگر کشورهای پیشرفته سرمایه داری هیچ سوسیالیستی نمی تواند به دلیل این که طبقه کارگر و مزد و بگیران بطور عملی و آگاهانه و بطور فعال دنبال چنین برنامه ای نیستند پس از آلترناتنیو غیر سوسیالیستی حرف بزند. مسأله بر سر این است که ساختن این آلترناتیو و گذر کردن از ناتوانی به توانائی پروسه ایست که ما به دنبال اش هستیم – چه در ایران و چه در کشورهای پیشرفته.

یک موضوع دیگر این است که ضعفی که ما در اینجا بعنوان ضعف چپ عنوان کردیم، منظورمان ضعف گروه بندی های رسمی چپ  است، یعنی سازمان ها و احزابی که پرچم چپ دارند. ولی نیروی اجتماعی چپ بویژه الان در مقایسه با تمام دوره های گذشته در دنیا،اگر چه نه با یک پرچم و آگاهانه، ولی در عمل معین اش علیه نظامات سرمایه داری ایستاده و مبارزه می کند و نیروی اجتماعی قوی ئی هست. ضعف در گروه بندی های رسمی است. و ما چون نگاهمان فقط به گروهبندی های رسمی نیست و به جنبش ها و از پائین نظر داریم، این نقطه قوت را می گیریم و برایش کار می کنیم.

البته یک نکته بسیار مهم دیگر هم در این کنگره ما در مورد مسأله ملی بود و ما به این مسأله خیلی توجه داریم بخاطر آن که این را مسأله ای بسیار حاد و تند و پیشرونده در این دوره ارزیابی می کنیم ولی با وجود سئوالات زیادی که شما طرح کردید فرصت پرداختن به آن نیست.

و اما در مورد سئوالات شما. 

فرمول ما این نیست که به بخش غیر رسمی نیروی کار توجه می کنیم پس بخش رسمی کار فراموش می شود. ابدا چنین نیست. همانطور که گفتم بخش رسمی نیروی کار الان بعنوان یک نقطه عطف مبارزه خیلی پرتوانی را – هرچند با همه ضعف هایش – شروع کرده برای این که تشکل های رسمی مستقل خودش را بسازد و این مبارزه سیاسی خیلی مهمی است. ما به این توجه داریم. ولی بخش غیر رسمی نیروی کار همانطور که در همه کشورهای پیشرفته سرمایه داری هم تحت این برنامه نئولیبرالی دارد هر روز وسیع تر می شود – که در این کشورها خودشان به آن می گویند نیروی کار منعطف – و دیگر نمی تواند از اهرم تشکل های شناخته شده استفاده کند، باید به اشکال و شیوه های تازه ای توجه کنیم و روی آن ها کار کنیم که این نیروی کار منعطف یا نیروی کار بازار سیاه، زنان خانه دار و بیکاران چگونه و با چه شکل و شیوه ای می توانند خودشان را سازمان بدهند. توجه ما به نیروی کار غیر رسمی از این جهت است و نه بخاطر فراموش کردن نیروی کار رسمی.

در مورد فوروم های اجتماعی که نیروهای غیر سوسیالیستی هم در آن هستند و آیا سوسیالیست ها به زائده تبدیل می شوند یا نه، فکر می کنم رفیق من شالگونی الان توضیحات جامعی در این مورد داد. فوروم اجتماعی یک سیمای طبقاتی – اجتماعی دارد. امروزه  ما دیگر سرمایه داری غیر نئولیبرال در دنیا نداریم. درگیر شدن این نیروهای اجتماعی از پائین با این برنامه کنونی سرمایه دری حاکم بر جهان، یعنی همان پیشبرد برنامه نئولیبرالی، هیچ چیزی نیست جز یک برنامه رادیکال. حتا مانع شدن در برابر این برنامه، به معنی پیشرفت برنامه سوسیالیستی و چپ است اگر چه همانطور که شما به درستی گفتید، نیروهای غیر سوسیالیست، سوسیال دموکرات ها – البته سوسیال دموکرات های چپ بیش تر – در آن شرکت می کنند. ولی همین که جلو این برنامه سرمایه داری را بگیرند؛ ضربه ای بزنند و نگذارند جلو برود، زمینه ایجاد می شود برای حرکت گسترش یابنده و توان فزاینده برای پیشروی به طرف سوسیالیسم. پس می بینیم که سیمای طبقاتی فوروم اجتماعی درگیری با نظامات مسلط سرمایه داری کنونی است.

در مورد کمک به جنبش های ضد استبدادی که شما گفتید همان معیارهائی است که در فوروم دموکراتیک آمده، بله ما همان معیارها را دقیقا قبول داریم. اما در اینجا باید توضیحی بدهم.

من شخصا ائتلاف با هیچ نیروی غیر سوسیالیست را اصلا قبول ندارم چون من هم اکنون در کشور سرمایه داری که استبداد سیاه دینی هم درش حاکم است زندگی می کنم، با نظام سرمایه داری درگیرم. بهیچوجه نقطه اشتراک زیادی با نیروی غیر سوسیالیست ندارم که با او وارد ائتلاف بشوم. ائتلاف مقوله ایست از همکاری رسمی و قرارداد. ما با نیروهای غیر سوسیالیست آنچنان اشتراکاتی نداریم که بتوانیم با آن ها به یک قراراداد رسمی برسیم. ما یک چشم انداز متوسط المدت و حتا کوتاه مدت با همدیگر نمی بینیم. اما در یک مسأله معین در برابر استبداد، ما همگامیم – چه بخواهیم، چه نخواهیم. در یک مقطع. ما همگام بودن را نمی توانیم با ائتلاف و با قراردادهای رسمی تأمین کنیم. بنابر این آن روشی که ما در مورد فوروم دموکراتیک طرح می کردیم اتفاقا می تواند کارآئی داشته باشد برای همین همگامی، بدون این که هیچ نوع ائتلاف رسمی یا همکاری با قرارداد بکنیم. ولی همان نقاطی را که همانجا برشمرده شده یعنی جدائی دین از دولت، جلوگیری کردن از مداخله قدرت های بزرگ در تعیین سرنوشت مردم کشور، و مبانی دموکراسی سیاسی چیزهائی هستند که ما با نیروهای غیر سوسیالیست در نقاطی تماس پیدا می کنیم، همگام می شویم. ما از این وحشتی نداریم. ما در جنبش ضد استبدادی پیشتازیم، در آن هستیم و در این جنبش با هر کسی که در این مسیر باشد همگام می شویم؛ ولی با همان روشی که توضیح داده شده و بر این مبا نی و این نقاط، تکیه می کنیم. این ها مسائل ما هستند، مسأله آن ها نیستند. نیروهای غیر سوسیالیست از نظر ما خود غرضانه یعنی با یک نگاه کوتاه بین و فقط برای  تأمین منافع طبقاتی و گروه اجتماعی خودشان وارد این عرصه می شوند. ما با دیدی عمیق تر و گسترده تر است که آزادی های سیاسی را می خواهیم و در نقاط تماس هم با آن ها همگام می شویم و این هیچ مسأله ای نیست.

اما در مورد این که آیا همگامی با سوسیالیست ها و کمونیست ها منظور با گروهبندی های سیاسی رسمی هست یا نه؛ ما دوازده سال پیش دنبال پروژه ای بودیم و هنوز هم هستیم و می خواهیم هم دنبالش باشیم و این پروژه تحقق پیدا کند و آن پروژه « اتحاد بزرگ هواداران سوسیالیسم » است. ولی کدام سوسیالیستها؟ سوسیالیست هائی که فقط به مسائل مطالبات اقتصادی توجه می کنند و بعد می خواهند بر فراز سر مردم و به نیابت از طرف مردم روش ها و پروژه های قبلی را اجرا کنند و از آزادی و دموکراسی به دور اند؟ نه ما با آن ها تفاهم نداریم و این پروژه را نمی توانیم با آن ها به پیش ببریم. اینجا در سند وقتی می گوئیم کمونیست ها و سوسیالیست های دموکرات یعنی این که به معنی واقعی برای رهائی سیاسی اقتصادی و لغو بهره کشی و ساختن آن سوسیالیسمی که مجموعه زندگی انسانی است کار می کنند. ما دستمان بسوی تمام این ها درازاست. از دوازده سال پیش به دنبالش بودیم و حالا هم هستیم و سند به آن اشاره دارد. این که این گروهبندی های سیاسی کدام شامل شان می شود بسته به موادی است که در سند آمده و توضیح داده ایم که با همه این سوسیالیست ها برای تبلیغ، ترویج روشن کردن مسائل دموکراسی مشارکتی، آزادی بی قید و شرط سیاسی، حق رأی مردم و همراه شدن برای کمک به سازمان یابی نیروهای کار حاضریم همراهی و همکاری کنیم. یعنی هدف های معینی را هم برای این همکاری طرح کرده ایم.

 

    یاور اعتماد -  آقای شهاب برهان، در سند اوضاع سیاسی و وظائف ما، " هموار کردن راه همگرائی و متحد شدن هواداران سوسیالیسم؛ همراه شدن با دیگر کمونیست ها و سوسیالیست های دموکرات و فعالین جنبش کارگری " جزو هدف های سازمان شما  در جهت استراتژی مبارزه از امروز برای سوسیالیسم مطرح  شده است.

برای این همگرائی و همراهی و اتحاد اصولا چه باید کرد و سازمان شما چه برنامه ای دارد؟

 

شهاب برهان - توضیح د اده شد که قوام یافتن مبارزات کارگران و زحمتکشان و پیشروی در راستای یک چشم انداز سوسیالیستی، مستلزم غلبه بر بی سازمانی و تفرقه در جنبش کارگری است. اما فقط این نیست. همچنین لازم است که طرفداران سوسیالیسم هم بتوانند بر تشتت و نفاق در صفوف خودشان پایان بدهند. ایهم مسأله ایست که برای ما اهمیت فوق العاده زیادی دارد و به همین دلیل است که سال هاست روی این مسأله حساسیت داریم؛ فکر می کنیم؛ کار می کنیم؛ آزمون و خطا کرده ایم. این مسأله نه فقط برای ما بلکه برای خیلی های دیگر هم مطرح است.

 برای این همکاری ها و همراهی ها که بتوانند بستر همگرائی ها و احیانا در برخی موارد وحدت ها بشوند، زمینه های بسیار زیادی وجود دارد.

در درجه اول این همکاری ها و وحدت ها میان گرایشات گوناگون پیشروان کارگری در داخل ایران ضرورت حیاتی دارد. وحدت صفوف کارگران حیاتی ترین نیاز در مقطع حاضر است. این وحدت تنها از طریق همکاری و همراهی گرایشات گوناگون می تواند عملی شود. در هر زمینه ای وجود گرایشات مختلف در درون جنبش کارگری و در میان پیشروان کارگری طبیعی و اجتناب ناپذیر است. اما وجود این تعدد گرایشات و به رسمیت شناختن آن نباید با تثبیت و دامن زدن به تشتت و پراکندگی در صفوف کارگران عوضی گرفته بشود. شکاف و چند دستگی ئی که امروزه بر سر چگونگی ایجاد تشکل های مستقل کارگری در میان پیشروان کارگری در ایران به وجود آمده است، قطعا جز به زیان وحدت صفوف کارگران در برابر حکومت و سرمایه داران عمل نخواهد کرد. ایجاد تفرقه در میان کارگران با ایجاد مرزهای ایدئولوژیک در میان آنان یا تضعیف همدلی و همکاری در میان طرفداران طرح های گوناگون اجرائی، خطر بزرگی است که جنبش تازه نفس کارگری را در همین گام های اولیه اش که دارد به سمت کسب اعتماد به نفس و استحکام حرکت می کند، مورد تهدید قرار می دهد. این نوع مرز کشی های ایدئولوژیک و تبلیغ فرقه گرائی در داخل جنبش کارگری یک خطر جدی است. هشیاری و احساس مسئولیت پیشروان کارگری در برابر این خطر و تلاش برای تقویت وحدت صفوف کارگران یکی از مهم ترین وظائفی است که برای این همگامی و همکاری می توان توصیه کرد.

در خارج از کشور هم زمینه های بسیار وسیعی برای همراهی و همگرائی میان طرفداران سوسیالیسم وجود دارد. جنبش حی و حاضر کارگری در ایران هم الان بشدت نیازمند هر کمکی است که از دست طرفداران سوسیالیسم در خارج از کشور بر بیاید. این کمک ها در این مرحله از جنبش کارگری بسیار لازم و حیاتی اند. همین کارزار اخیر برای جلب همبستگی بین المللی با کارگران ایران موسوم به " کارگران ایران تنها نیستند "، قدم خوب و ارزنده ای بود و از این نوع کارها زیاد هست که بشود کرد. اما قرار نیست که از کارگر ها فقط حمایت کنیم؛ سوسیالیست ها فقط حامی کارگرها نیستند بلکه آن ها باید اساسا مداخله گر جنبش کارگری باشند، به سازمان یابی و رشد آگاهی طبقاتی کارگران در مبارزات روزمره شان کمک کند؛ به هم آمدن شکاف میان مبارزه برای نان و مبارزه برای آزادی – که الآن صحبت شد – کمک کنند؛ به سیاسی شدن مطالبات اقتصادی و صنفی شان کمک کنند. این ها وظائف تعطیل ناپذیر طرفداران سوسیالیسم  است در هر جای دنیا که باشند. اما تفرقه و پراکندگی مانع از این می شود که بتوانند بطور مؤثر مداخله کنند و تأثیر گذار باشند. 

شاهدیم که جریانات گوناگون بورژوائی با چه شتابی دارند خودشان را جمع و جور می کنند؛ یارگیری می کنند؛ خط و خطوط سیاسی شان را صیقل می دهند. اما نیروهای طرفدار سوسیالیسم متاسفانه چنین شتابی از خود نشان نمی دهند. ما انبوهی از مسائل نظری و سیاسی در برابر خود داریم که باید از طریق جستجوی مشترک و همفکری و همکاری برای آن ها پاسخ پیدا کنیم. ما احتیاج به جمع آوری همه نیروی انسانی، همه توان ها و ابتکارات، همه امکانات مادی و مالی مان برای مداخله گری نیرومند و مؤثر در جنبش کارگری و در جنبش های اجتماعی موجود در ایران داریم. اگر ما نتوانیم این کار را با هم بکنیم، طبیعی است که بورژوازی با اینهمه امکانات اش و با این همه تلاشی که می کند فضا را در دست خواهد گرفت و او تأثیر گذار خواهد بود.

برای یافتن راه های همکاری و همگرائی در این زمینه ها هم احتیاج به همفکری و تلاش مشترک است. اینطور نیست که یک بحرالعلومی پیدا بشود و از طریق کشف و شهود یک راهی عرضه بکند و همه هم آن را قبول کنند. ما فضا را می شناسیم. تقابل ها هست، تجربه های تلخ هست. ولی به هر صورت، جز از طریق همفکری و همراهی و تلاش مشترک نمی شود حتا برای این همگرائی ها راه موثر پیدا کرد. تجربه های مختلفی هر یک با موفقیت ها و ناکامی های نسبی در رابطه با شیوه های گردهم  آمدن نیروهای چپ کارگری و طرفداران سوسیالیسم  در پشت سرماست. این تجربه ها باید بررسی شوند و از آن ها درس های لازم گرفته شود.

نکته بسیار با اهمیت، وجود لشکر عظیمی از طرفداران سوسیالیسم است که به هر دلیل در سازمان های سیاسی نیستند و منفرد یا مستقل اند. همگرائی و تشکل و همکاری این نیروی عظیم، بسیار لازم و کار ساز است. این یک سرمایه بزرگ برای جنبش کارگری ایران است. بسیار از اینان افراد بسیار آگاه و با تجربه و سابقه هستند. این سرمایه باید در خدمت جنبش کارگری به خدمت گرفته بشود. منتها راه ها و اشکال همگرائی و همکاری این نیرو باید جستجو بشود و با شرکت خودش باید جستجو شود. در این زمینه ابتکارات گوناگونی می توان به کار گرفت. منتها این ابتکارات باید با شرائط و گرایشات و تجربات و مقتضیات و هر کشور و هر شهر تناسب داشته باشد و به همین دلیل این گونه قدم های اولیه می تواند از همکاری های محلی و به ابتکارات نیروهای همان محل صورت بگیرد. برای مثال تجربه « همبستگی سوسیالیستی با کارگران ایران » در فرانسه یک نمونه است. این ها کسانی هستند چه عضو تشکیلات های دیگر و چه منفرد که تصمیم گرفته اند با یکدیگر همکاری کنند. بعنوان شروع و حد اقل، جلب همبستگی بین المللی با طبقه کارگر ایران را وظیفه خود تعیین کرده اند. سقفی هم برای ظرفیت این همکاری تعیین نکرده اند و آن را باز گذاشته اند که هر چه جلوتر می روند ببینند زمینه همکاری شان را چقدر می توانند توسعه بدهند. در همان قدم های اولیه هم کارهای امید بخشی کرده اند. شنیده ام که در جا های دیگر هم چیز های مشابهی درست شده است. در هر کشوری می شود از این نوع قدم ها برداشت و به تدریج گسترش داد. منتها برای برداشتن قدم های بزرگ تر بعدی و برای گسترده تر کردن شعاع این همگرائی ها و همکاری ها باید طرح هائی داشت. من فکر می کنم که طرح حاضر و آماده ای در جیب کسی نیست ولی ایجاد فضا و امکاناتی برای این که همین طرح ها اگر احیانا موجود اند ارائه بشوند؛ یا طرح های جدیدی تهیه بشوند؛ برای این که گرایشات و دیدگاه های گوناگون در رابطه با همگرائی و همکاری طرفداران سوسیالیسم – اعم از متشکل و منفرد - شناسائی و معرفی بشوند، می تواند از گام های اولیه باشد. خلاصه می خواهم بگویم که یافتن  پاسخ های واقعی  به ا ین سئوال که برای همگرائی و همکاری چه باید کرد، خودش نیازمند همفکری و همکاری  و یک کار تدارکاتی مشترک میان کسانی است که به این نیاز توجه دارند چه تشکیلاتی و چه منفرد.

سازمان ما هم که ضرورت این همگرائی و همکاری میان طرفداران سوسیالیسم را در اسناد اش مورد تإکید قرار داده است، در این زمینه به سهم خودش تلاش کرده است و خواهد کرد.

 

یاور اعتماد –  آقای شالگونی؛ مطرح شده است که اتخاذ این سیاست ها در کنگره دهم راه کارگر، سازمان شما را منزوی می کند. می خواستم ببینم آیا واقعا این سیاست سازمان شما را منزوی می کند و بین چه جریان هائی؟

همینطور مطرح شده است که بحث های سازمان شما علنی نبوده و تفاوت گرایش ها علنیت پیدا نکرده است. شما چه پاسخی به این ایراد دارید؟

 

محمد رضا شالگونی –  در باره سئوال اول تان بگویم که انزوا بسته به این است که از کی جدا بشوید؛ از کی ها فاصله داشته باشید؛ در کدام جمع ها پذیرفته نشوید. معلوم است از دید خیلی از گروه هائی که بصورت مستقیم یا غیر مستقیم طرفدار سرمایه داری هستند ما گروهی هستیم که نامعقول به نظر می رسیم؛ جریانی هستیم که نه از امروز، از قبل هم خیلی ها ما را خیالاتی می دانسته اند. من فکر می کنم خیلی از آن هائی که حالا راه کارگر را خیالپرداز می دانند، در دوره انقلاب سال 57 هم می گفتند : " رفقای راه کارگر از آن کابین هایتان بیرون بیائید و دنیا را نگاه کنید". مثلا در جریان تسخیر سفارت می گفتند " امواج عظیم توده مردم در حرکت است". همان ها هستند که الان هم به ما می گویند که شما خیالپرداز هستید؛ منزوی هستید.

معلوم است که ما نه تنها اصلا نمی خواهیم در آن جمع ها باشیم، و واقعیت این است که از اول هم نمی خواستیم باشیم؛ مخالفت آن ها را به فال نیک می گیریم. خیلی عالیست. بگذار خط ها و حدود روشن باشند. اگر منظور انزوا دربین آن چیزهائیست که اکثریت مردم ایران برایشان مطرح است، من فکر می کنم سازمان راه کارگر منزوی نیست. اگر منظور این است که در بین طرفداران سوسیالیسم و در بین طرفداران جدی دموکراسی و حتا طرفداران دموکراسی لیبرالی که نمی خواهند از طریق کرامات جورج بوش و تونی بلر و لشکر کشی های دیگران یا حمایت مالی دیگران در ایران دموکراسی ایجاد کنند و واقعا می خواهند به مردم تکیه بکنند – هر چند هم با ما اختلاف دارند - من فکر نمی کنم که ما در بین آن ها منزوی هستیم و آن ها ما را یک جریان پرتی می دانند.

دوست ندارم رجز خوانی کنم ولی علی القاعده آن هائی که پائی در رکاب مبارزه دارند می دانند که راه کارگر سازمانی جدی بوده؛ کار را '#1607;میشه جدی ڥرفته، همیشه به تحلیل &"1607;ای خودش بصورت جدی نگ؝ه کرده، سعی کرده از اغراق و کوتاهی و نادیده گرفتن حقایق پرهیز بکند؛ مسأله را آنطوری که هست ببیند. ضمنا یک سازمانی بوده که به شدت با تعصب – کلمه تعصب در این مورد خیلی عالی است – به سوسیالیسم، به طبقه کارگر، به پایه زحمتکش در این جامعه بزرگ اعتقاد داشته و خودش را متعلق به آن می دانسته. رفیق من قبلا گفت، ما اصلا " آن ها و ما " نمی کنیم. ما از آن ها هستیم.ما هوادار آن ها هستیم نه این که آن ها هوادار ما باشند. راه کارگر خودش را هوادار طبقه کارگر می داند. بنا بر این اگر منظور این است که در بین این ها منزوی هستیم، بگذارید گز کنند و ببینند که کی منزوی است.

حرکت های کارگری شروع می شود آن آقایان و خانم هائی که خودشان را طرفدار دموکراسی می دانستند و می دانند حتا حاضر نیستند از هزاران کارگری که با اسم و رسم در داخل ایران سینه سپر کرده اند و خواهان تشکل مستقل هستند، یک حمایت رسمی بکنند؛ یک بار هم برای  این ها امضا جمع بکنند. خوب این معنا داشته. اگر منظور، انزوا در بین طرفداران سرمایه داریست، ما از اول هم منزوی بوده ایم و چه بهتر که منزوی تر باشیم. در تمام دنیا چپی که طرفدار سوسیالیسم است اساسا بایستی به یاد داشته باشد که علی القاعده خلاف جریان آب شنا می کند؛ منظورم از علی القاعده این است که معمولا پذیرفتن نظم و نظام های مسلط هنری نمی خواهد. طبیعی است که طرفداران سوسیالیسم با جریانات رایج و مسلط و آلامُد خیلی خوانائی ندارند. آن ها همیشه تحت عنوان های مختلف این ها را می کوبیده اند. کارل مارکس که صد و پنجاه و چند سال است که مانیفست اش را منتشر کرده بیش ترین ردیه ها و توهین ها در باره اش نوشته شده و می دانید که علی رغم این که هر روز می کُشند اش، هنوز زنده است و فکر می کنم که از بیش تر پیغمبران باصطلاح اولوالعزم طرفداران بیش تر ی داشته و در تاریخ مؤثر تر بوده. مثلا توجه داشته باشید که در هزاره جدید یعنی از سال 2000 مؤسسه BBC یک نظر خواهی می کرد در باره متفکرانی که در هزاره دوم در دنیا بیش از همه اثر گذاشته اند – حالا مثبت یا منفی فرقی نمی کند. مارکس رأی آورد.

مسأله این نیست که دیگران حمله می کنند یا نه. تصادفا این حمله کردن ها برای موجودیت یک جریان کمونیستی، جریان سوسیالیستی طرفدار طبقه کارگر، طبقه محروم ، لازم است. مسلم است که دیگران باید با ما مخالفت کنند!

اما در باره بحث های علنی. واقعیت این است که سازمان راه کارگر همیشه حرف هایش را خیلی سرراست، روشن گفته و به این خاطر هم همیشه مسخره شده. سازمانی که در چپ بیش از همه از خودش انتقاد کرده سازمان راه کارگر است. بعضی ها انتقاد از خود را مساوی سردرگمی می دانند و از این جهت در مورد راه کارگر جوک ها درست کرده اند. راه کارگر چیزی را درست بداند سر راست می گوید درست؛ و غلط بداند می گوید غلط.

و اما در این مورد که در داخل  ما آزادی ها نیست و دموکراسی نیست و غیره و غیره. فکر می کنم راه کارگر از خیلی از آن هائی که معتقد هستند که سازمان های خیلی دمکرات منشی در دراخل خوشان هستند، دموکرات منش تر است. من نمی خواهم بگویم که راه کارگر همیشه اینطور بوده ولی ما نقد کرده ایم، حرکت کرده ایم، از موجودیت خودمان مایه گذاشته ایم که همیشه یک سازمانی باشیم که در داخل خودمان جریانات فکری مختلف بتوانند توان خودشان را نشان بدهند، معنا داشته باشند و معنا دارند.

ضمنا این را هم بگویم که علنیت معنایش این نیست که هر بحثی را که می خواهید بکنید، آن را رو بکنید. حالا علنیت یک معنائی پیدا کرده که من شخصا شدیدا مخالف اش هستم و آن عبارت از این است که گویا اصلا سازمان مخفی معنا ندارد! نه اینطور نیست؛ خیلی کارها را اگر مخفی نکنید نمی توانید بکنید. بنابراین در راه کارگر این بحث هائی که در این کنگره بوده، بحث های خیلی آزاد و دموکرات منشانه ای بوده و همه نظرات شان را گفته اند و نظر داده اند؛ موافق و مخالفی بوده ولی قطعنامه هائی که  امروز در باره شان صحبت می کردیم با اکثریت خیلی محکمی رأی آوردند در عین حال که بعضی ها هم رأی ندادند، بعضی ها هم مخالف بودند و این طبیعی است.

این که چرا این ها نظرات شان را مطرح نکرده اند؟ از خود آن هائی که می بایستی مطرح می کردند باید پرسید. نخواسته اند مطرح کنند؛ نه این که از لحاظ سازمانی و اساسنامه و آئین نامه های سازمانی منعی وجود داشته. نه اینطوری نیست. ما در هر جائی می توانیم نظرات مان را مطرح کنیم، موافقت و مخالفت مان را با نکاتی در بین خودمان بگوئیم؛ حتا علنی هم بگوئیم. این ها مسأله ای نیست. بنا بر این فکر می کنم که این ها خیالپردازی هائیست که مخالفان ما، آن هائی که از تأکید ما بر سوسیالیسم عصبانی هستند می کنند و حق شان هم هست! من گله ای از این ماجرا ندارم.

 

                                            پایان میز گرد