محمد رضا شالگونی:پایه های تعادلی که رژیم بر آن ایستاده بود تضعیف شده است

 

مصاحبه رادیو سپهر با محمد رضا شالگونی

13 شهريور ماه 1388 برابر با4 سپتامبر سال 2009 میلادی

"جمهوري اسلامي در وضعيتي است كه يكي از جناح هاي اصلي اش را كه جناح اصلاح طلب باشد دارد حذف ميكند...من بر خلاف اصلاح طلبان كه هي جمهوريت جمهوريت ميگويند معتقدم كه از اول هم اصلاً جمهوريتي در كار نبود. اگرانتخابات تماماً هم درست باشد راه به جائي نميبرد. چرا كه قدرت در جاي ديگري است. ...هيچ چيز رااز طريق نهاد هاي انتخابي (رئيس جمهور باشد يا مجلس يا شوراها) نميشود عوض كرد. حتي نظارت استصوابي هم نباشد، قضيه فرقي نخواهد كرد.

اگر کشاورزی ورشکسته است، اگر صنایع ورشکسته است، اگر بیکاری بالاست، اینها همه آبستن حرکتهای بزرگ مردمی می توانند باشند. جمهوریت استعاره ای هم که از بین رفت..... من به مردم میگویم که نريزيم جمهوری اسلامی را تقویت كنيم."

 

رحیمی: در برنامه امروز (جمعه 13 شهريور ماه 1388 برابر با4سپتامبر سال 2009 میلادی) طبق روال جمعه ها  به گفتگو می نشينيیم با آقای محمدرضا شالگونی از فعالین سياسي چپ اپوزیسیون خارج از کشور و از تحلیل گران برجسته مسائل سياسي ایران، منطقه و جهان. آقای شالگونی با درود و بهترين آرزوهاي نيك براي شما.

محمد رضا شالگونی : سلام عرض می کنم آقای رحیمی، تشکر می کنم از لطفتان. و سلام عرض می کنم خدمت شنوندگان عزيز رادیو سپهر. در خدمتتان هستم.

رحیمی: آقاي شالگوني همانطور كه مستحضر هستيد ما ايراني ها ضرب المثلي داريم كه ميگويد؛ خوشا خوني كه يك شب از ميان آن بگذرد. يا از اين ستون تا آن ستون فرج است. و ميبينبم كه پس از وقايع و رويداد هاي پس ازانتخابات سراسر تقلب رياست جمهوري در ايران و واكنش ميليوني مردم، اقتدارگرايان معتقد به ''خوشا خوني كه يك شب از ميان آن بگذرد''

سر انجام راي اعتماد وزرايشان را هم از مجلس گرفتند و ميروند تا با دولت هاي غربي  كه ادعا ميكردند در كنار ملت ايران قرار دارند بر سر ميز مذاكره هم بنشينند و نان بيار كباب ببر بازي كنند. در حالي كه ملتي داغدار جواناني است كه در اعتراض به همين دولت جان عزيز خودشان را از دست دادند. در اين شرايط اوضاع را چگونه ميبينيد؟

محمد رضا شالگونی : من فكر ميكنم كه اوضاع جمهوري اسلامي بيش از هر زمان ديگر بد است. بنظر من اين خيلي طبيعي بود از مجلسي كه اكثريت قاطعشان از همين طرفداران سپاه و جهاد و نهاد هستند و بعد به توصيه هاي خود خامنه اي – ميگويند كه نامه نوشت و توصيه كرد به وزراء اين آدم(احمدي نژاد) راي بدهند - آن خرده اختلاف هايي را كه داشتند كنار گذاشتند و راي [اعتماد] دادند. فكر نمي كنم كه نيروهاي طرفدار آزادي و برابري از مجلس جمهوري اسلامي (آنهم با اين تركيب مجلس) انتظار داشته باشند كه با احمدي نژاد مخالفتي بكند. البته بين گرگها اختلاف است و طبيعي است كه بين اصولگرايان و تماميت خواهان هم اختلافات جدي وجود دارد. منتها بزور توصيه هاي ولي فقيه فعلاً مسئله را درز گرفته اند. دركنار همه اين ماجرا ها توجه داشته باشيد كه جمهوري اسلامي در وضعيتي است كه يكي از جناح هاي اصلي اش را كه جناح اصلاح طلب باشد دارد حذف ميكند. تمام شواهد و قرائن اين را نشان ميدهد. اين اولين مسئله است. و اگر اينها را حذف....

رحيمي : ببخشيد آقاي شالگوني [آيا] اين حذف در جهت تضعيفش خواهد بود يا در جهت تقويت؟ چون مي بينيد كه دولت هايي كه به اينصورت ديكتاتور هستند (مثل ميانمار و مثل جاهاي ديگر) هر چقدر كه قدرت حاكمين بيشتربشود و زورشان بيشتر شود دوامشان بيشتر است.

محمد رضا شالگونی : از يك نظر درست است؛ اگر بطور كلي نگاه بكنيم. اما اگر بطور مشخص به وضعيت يك كشور نگاه بكنيم بنظر من به ضررشان است. اولين مسئله اي كه رژيم با حذف اصلاح طلبان از دست خواهد داد چه هست؟ اين است كه آن پرده اي كه در سي سال گذشته دور ولايت فقيه را پوشانده بود و آنرا قابل تحمل يا مردم را دچار توهم ميكرد كه گويا در اينجا انتخاباتي وجود دارد؛ از بين رفته است. اين يك حقيقت بزرگي است. بنظر من اين يك دستاوردي بزرگ است براي مردم ايران كه بدون كمك هيچ دولت غربي، هيچ ملت غربي و هيچ كمك هاي جهاني، خودشان آن را بدست آورده اند.  توجه داشته باشيد كه مخالفان جمهوري اسلامي كه ماها باشيم از اول معتقد بوديم كه اين انتخابات حقه بازي، دروغ و كلك  است. نه اينكه ضرورتا ً آرائي كه به صندوق ها ريخته ميشود عوض ميشود (اين يكطرف قضيه است) بلكه ماجرا اين است كه اگرانتخابات تماماً هم درست باشد راه به جائي نميبرد. چرا كه قدرت در جاي ديگري است. قدرت در دست ولي فقيه است وهيچ چيز رااز طريق نهاد هاي انتخابي (رئيس جمهور باشد يا مجلس يا شوراها) نميشود عوض كرد. اينها اصلاً كاره اي نيستند. ولي به اين نكته بايد توجه داشته باشيم كه لااقل در دو مورد اكثريت عظيمي از مردم ايران به آن چيزي كه ما  مي گفتيم نه تنها توجه نداشتند بلكه درست عكس آنرا هم انجام دادند . يكي در دوم خرداد 1376 بود و ديگري در 22 خرداد امسال كه مردم بطور وسيع در [انتخابات] شركت كردند. اين يك حقيقت است كه مردم بعنوان اعتراض در [انتخابات] شركت كردند و توهمي نداشتند. ولي از يك نظر به هر حال مردم فكر ميكردند كه از طريق انتخابات ميتوانند كارهايي بكنند. حالا گسست و شكافي كه ايجاد شده بود بين نسل جوان و آنهائي كه قبلاً چهره واقعي اين رژيم - كشتار ها و قتل عام ها - را تجربه كرده اند، بر طرف شده است. اين يك دستاورد است.

اگر بررسي كنيم  كه جمهوري اسلامي در سي سال گذشته چطوري تعادلش را حذف كرده است لا اقل به سه چيز بايد توجه بشود. اولين مسئله عبارت از اين است كه اين حكومت سعي ميكرده نشان بدهد كه يك '' جمهوري'' است كه نيست و از اول هم اصلا ً نبوده است. اين[حكومت] يك استبداد مطلقه است كه در خود ولي فقيه اين بيان ميشود و در قانون اساسي اش هم هست. در واقع موجوديت ولي فقيه و نهاد ولايت فقيه يك بي قانوني مطلق است كه از طريق '' قانوني'' به مردم ايران تحميل شده است. از طريق راي خود مردم كه ازشان گرفتند. در آن اوايل كه رفراندوم كردند و به قانون اساسي آري گفتند. حالا آنجا چقدر تقلب كردند يا نكردند آن بحث ديگري است. اين ''جمهوريت'' يك پرده ساتري بود كه مردم متوجه نمي شدند كه از طريق انتخابات چيزي عوض نمي شود. هر كاري بكني وهيچ تقلبي هم نشود و بهترين آدم ها هم انتخاب بشوند و حتي نظارت استصوابي هم نباشد، قضيه فرقي نخواهد كرد. چون قدرت در دست كسان ديگري است و اصلا ً ربطي به اينها ندارد و از طريق'' قانوني'' مي شود جلويش را گرفت. ولي جمهوري اسلامي ميتوانست از طريق اين مكانسيم هاي انتخاباتي در بعضي از نهادها جلوي آن چيز را بگيرد و اين مسئله را بپوشاند. و حتي آمده اند[مجلس] خبرگان درست كرده اند كه گويا ''رهبر'' خودش هم انتخابي است ولي انتخابش دو مرحله اي است. يعني اول مردم خبرگان را انتخاب ميكنند و آنها هم رهبر را انتخاب ميكنند. و مردم يواش يواش در مي يابند كه اصلاً اينطوري نيست. در واقع انتخاب رهبر از طريق خبرگان به انتخاب پاپ واتيكان از طريق شوراي كاردينال ها ميماند و از جهاتي از آن هم بدتراست. چرا كه در واقع خود آن كاردينال ها معمولا ًاز طرف پاپ  به اين سمت گمارده ميشوند.  توجه داشته باشيد  كه مثلا ًهمين پاپ بنديكت شانزدهم، در دوره پاپ قبلي اين آدم غالب كاردينال ها را در واقع خودش منصوب كرده بود و خود آنها (كاردينال ها ) هم او را انتخاب كردند. بنا بر اين اگر تماماً شوراي نگهبان و نظارت استصوابي اش را هم كنار بگذاريم باز هم چيزي اتفاق نمي افتد. منتها اينكه آيا مردم به اين متقاعد بودند يا نه، بنظر من[متقاعد] نبودند. يا لااقل نسل جوان متقاعد نبودند. ''مردم'' وقتي ميگويم در مقياس توده اي ميگويم. خيلي خوب است كه توجه داشته باشيد كه اين به معناي اين نيست كه مردم باصطلاح همه چيز را ميدانند چون از اين رژيم رنج ميبرند. نه،[مردم] فكر ميكردند كه [از طريق انتخابات ] ميشود يك كارهايي كرد.

نكته دومي كه وجود داشت عبارت از اين بود كه جمهوري اسلامي نه اينكه از انقلاب بر آمده بود هميشه از يك مسئله اي براي خنثي كردن پيشروي مخالفت هاي مردم عليه رژيم استفاده ميكرد. آن عبارت از اين بود كه خودش را مستضعف نواز نشان ميداد. از مسئله نان و از مسئله بدبختي مردم استفاده ميكرد تا نشان بدهد آنهائي كه در واقع آزادي هاي سياسي، مدني، سكولاريسم و انسان صاحب حق را ميخواهند اين ها چيز هاي بيگانه هستند و يا بنحوي آنها را منزوي ميكرد و اثراتش را از بين ميبرد. و نمي گذاشت كه اين دو تا بازوي مخالفت مردم( نان و آزادي)با هم متحد بشود. در چهار سال گذشته اي كه احمدي نژاد [رئيس جمهور]  بود ( البته در سي سال گذشته اين مسير ادامه پيدا كرد ) حوادثي اتفاق افتاد كه در ''مبارزات انتخاباتي'' ديديد كه به سوال هاي مهمي منتهي شد. و آن عبارت از اين بود كه: اين 300 ميليارد دلاري كه در چهار سال گذشته دريافت كرده ايد چه شده است؟ اين سوال بزرگي بود. اينكه تورم بنا به آمار بانك مركزي بالاي 25% است چطوري شده؟ و بعد، بيكاري، كه آماري كه ميدادند دروغ محض بود. اين فقر و فلاكتي كه مردم آنرا با تمام وجودشان لمس ميكنند و شكافي كه رژيم هميشه سعي ميكرده بين اين دو [نان وآزادي] بيندازد حالا از بين رفته است.

يك عامل سومي هم وجود داشت و آن هم عبارت از اين بود كه[به ادعاي رژيم] هميشه يك خطر خارجي وجود دارد كه مي خواهد كشور را غارت بكند؛ ميخواهد [جمهوري اسلا مي] را بر اندازد و امريكا  در راس ماجرا است. واقعيت اين است كه در دوره بوش امريكا به چنين طرحي افتاده بود كه اگر ميتواند جمهوري اسلامي را براندازد و اگر نمي تواند بطرق ديگر از خارج بهم بريزد. و مردم وقتي مخصوصا ً در كنار گوششان در عراق و افغانستان مي ديدند كه چه اتفاقاتي مي افتد طبيعي بود كه وحشت مي كردند و حق هم داشتند كه و حشت بكنند. چون واقعيت اين بود كه ممكن بود موجوديت كشور از بين برود و مردم از اين  مي ترسيدند و حق هم داشتند بترسند. باز هم تاكيد ميكنم كه مردم حق داشتند بترسند كه موجوديت كشور ممكن است تهديد شود. ميدانيد كه امريكايي ها به بهانه كمك به مليت هاي زير ستم حتي از بعضي از حركت ها استفاده ميكردند و آشكارا ميخواستند كه ايران را بهم بزنند. اين طرح خيلي شناخته شده اي بود و حالا هم احتمالش هست. واقعيتي كه وجود دارد اين است كه با آمدن اوباما و تغييرات مهمي كه در طرح خاورميانه اي اش اتفاق افتاد، اين[عامل سوم] هم عوض شده است. در واقع مي بينيد كه الان امريكا رسما ً تغيير رژيم در دستور كارش نيست و اين را اعلام ميكند. اين دفعه خود جمهوري اسلامي است كه با سفاهت مي گويد كه شما داريد مداخله ميكنيد. و با جريان داد گاه ها و مسايل انتخابات هي مي خواهد بگويد كه امريكا و انگليس مي خواهند اين حكومت را بر اندازند. و تا حدود زيادي اين حنا بيرنگ شده. بنا براين، اين دستاورد مهمي است.

در اين جريانات سه تا عاملي كه به بقاء جمهوري اسلامي اين رژيم خبيثي كه از يك تعادل فلج استفاده ميكرد، يا از بين رفته اند يا ميشود گفت كه ضعيف شده اند. و از اين نظر بنظرم جمهوري اسلامي در وضعيت بسيار بدي قرار گرفته است. در سطح بين المللي يك رژيم بي آبرو است و در داخل كشور هم مردم ديگر باور ندارند به آن چيز هايي كه رژيم سعي ميكند خود را منتخب مردم نشان بدهد. خود شكست اين انتخابات و رسوايي كه به بار آوردند و بيداري مردم و واكنش توده اي ميليوني مردم در سراسر ايران نشان داد كه مردم ديگر[رژيم] را باور ندارند و اين همه كشتارها نمكي بود كه بر زخم مردم پاشيدند. بنا بر اين، اين يك مسئله جدي است.

درست است كه هر رژيمي بر زور حاكم است ولي حدي از تحمل كه ناشي از رضايت هم باشد، بايد وجود داشته باشد. از قديم الايام از دوره يونان باستان گرفته تا امروز اين را مطرح كرده اند كه فقط زور نمي تواند يك حكومت را نگه دارد. بنا بر اين جمهوريت نظام از بين رفته است. من بر خلاف اصلاح طلبان كه هي جمهوريت جمهوريت ميگويند معتقدم كه از اول هم اصلاً جمهوريتي در كار نبود. منتها ميتوانستند درحدي به بخشي از مردم بباورانند كه انتخابات مهم است. و معلوم شد كه انتخابات مهم نيست. تقلب ميكنند و بعد از اين هم تقلب خواهند كرد. مي بينيد كه محمد علي جعفري رئيس سپاه پاسداران مي آيد و ميگوئيد كه از اين ببعد خطر از طريق انتخابات ها خواهد بود. يعني بايد مواظب باشيم كه مردم از طريق انتخابات، بازي هاي ما را بهم نريزند. حرف[جعفري] عبارت از اينست كه حتي در حد آن بازي ها هم ديگر تحمل نخواهيم كرد. اين يك مسئله بزرگي است. يعني مي بينند كه وضعيت طوري است كه هر لحظه مردم ميتواند بازي اينها را بهم بريزند. حالا رژيم مستقيماً با مردم بصورت دو تا خصم آشكاري رو در رو شده است كه هر دو طرف ميدانند كه با هم دشمن هستند. اين چيز كمي نيست. بنا بر اين است كه من مي گويم كنار زدن اصلاح طلبان رژيم را تضعيف ميكند. چرا كه جمهوريت رااز بين ميبرد. در جمهوري اسلامي يك مكانيسمي وجود داشت. جمهوري اسلامي از اول يك حكومت چند مركزي و يك ديكتاتوري چند مركزي بوده و هنوز هم هست...

رحيمي : ببخشيد آقاي شالگوني فرموديد كه دارند جمهوريت رااز بين ميبرند. آيا اين نظام ميخواهد كه جمهوريت را از بين ببرد يا نمي خواهد؟ اگر ميخواهد، پس دارد بسوي خواسته خودش پيش ميرود.

محمد رضا شالگوني : واقعيت عبارت از اين است كه مجبور هستند كه جمهوريت را از بين ببرند و اين بضررشان است. اشتباهي نيست كه اين كار را مي كنند بلكه مجبور شده اند. چرا؟ بخاطر اينكه يك روزي جمهوري اسلامي از بطن يك انقلاب بيرون آمده بود هميشه يك آرائ ثابتي داشت كه در هر انتخاباتي ميتوانست از آن استفاده بكند و مردم را مدام به ميدان ميكشيد و راي ميدادند. ''آقا'' اينطور فرموده، فلانكس اينطوري فرموده، امريكا از آنجا مي آيد و مستضعفين در خطر هستند و غيره و مردم هم ''خام'' مي شدند و راي ميدادند....

رحيمي :آقاي شالگوني ما در مصر مي بينيم همين گونه است، در پاكستان مي بينيم همين گونه است، حتي در كشورهايي مثل [ونزوئلا] آقاي چاوز هم بدنبال اين جريان است كه در واقع جمهوريت را از بين ببرند و يك رئيس جمهور ويا يك رهبر دائمي داشته باشند؛ چه فرقي ميكند؟

محمد رضا شالگوني : اينطور نيست كه بگوئيم هر وقت ديكتاتوري ''خالص'' شد حتما ًً ديكتاتوري سقوط ميكند. واقعيت اين است كه [ديكتاتوري] ميتواند دهه ها ادامه پيدا بكند.ديكتاتوري زمان شاه در كشور خودمان را در نظر بگيريد لااقل از سال 1332( حالا دهه 20 را ول بكنيم)تا سال 1357، بيست و پنج سال ادامه داشت. شما حسني مبارك يا برمه راميگوئيد. بله، منظور من اين نيست كه ديكتاتوري حتما ً بايد شكننده باشد. البته واقعيت اين است كه هر ديكتاتوري شكننده است. بمحض اينكه ديكتاتوري شل بكند مردم به خيابان ميريزند. حرف آلكسي دوتوکويل خيلي معروف است كه ميگويد: ''بدترين روز براي رژيم هاي استبدادي هنگامي است كه كمتر سركوب بكنند.'' چون فرصت ميدهد كه مردم به ميدان بريزد. منتها فرق جمهوري اسلامي چيست؟ اين سوال شما سوال بسيار مهمي است. بنظر من در پاسخش بايد به وضعيت مشخص جمهوري اسلامي توجه بشود. جمهوري اسلامي يك رژيم چند مركزي است. علت اين چند مركزي بودن هم دلبخواهي نيست. اين رژيم تناقضات عظيمي دارد كه به آساني نميتواند آنها را حل بكند. اولين تناقض كه خيلي خيلي مهم است عبارت از اين است كه جمهوري اسلامي رژيمي است كه وظيفه الهي خود ميداند كه زندگي عرفي را بطور سيستماتيك سركوب بكند. رژيم هاي ديگر اينطور نيستند. دولت [حسني] مبارك مجبور نيست اين كار را بكند. دولت چين به اصطلاح كمونيست - كمونيست را در گيومه ميگويم -  مجبور نيست كه زندگي عرفي را سركوب بكند و حتي از يك جهاتي خودش را مدافع باصطلاح زندگي مدرنيته ميداند. اينكه حجاب زنان چطور باشد، رفتارشان چطور باشد اصلاً چنين چيزهايي[مطرح] نيست. اما جمهوري اسلامي بطور منظم زندگي عرفي را سركوب ميكند و اين مسئله بسيار مهمي است. يعني يك رژيمي است كه علاوه بر سر كوب سياسي، سركوب مدني سيستماتيك و منظم بايد داشته باشد. اگر سركوب سياسي دامنه اش علي القاعده محدود ميشود به كساني كه عليه رژيم فعاليت سياسي ميكنند، سركوب مدني عليه كل جامعه مدني است. يعني ميليون ها نفر را در بر ميگيرد.  توجه داشته باشيد كه در سي سال گذشته جنبش اعتراض به سركوب مدني، جنبش فرهنگي بگوئيم يا هر چيزي كه بگوئيم مسئله حجاب ، بد حجابي و مد، هيچ وقت از ده ميليون[نفر] كمتر نبوده است. هميشه يك جنگ فرسايشي بين رژيم و مردم بوده است. نه اينكه جامعه از نظر سياسي ميخواسته رژيم را بيندازد و آنها سياسي بوده اند؛ نه! ميخواستند كه مثل يك انسان هر طور كه دلشان ميخواست زندگي كنند ولي رژيم نمي توانست اين را تحمل بكند. و بنا بر اين در جهت كوبيدن اين بوده و بسته به اوضاع و احوال، شل و سفت ميكرد ولي هيچ وقت سركوب جامعه مدني، جنبش مدني، حقوق مدني، يا هر اسمي كه رويش بگذاريد را كنار نگذاشته است. خوب، اين يك تناقض بسيار مهمي است. اين حكومتي است كه جدايي دين از دولت فقط مسئله نيست بلكه سر كوب جامعه مدني و زندگي عرفي اصلاً هدفش است. بنا بر اين، اين يك تناقض بزرگي است كه مدام تنش بوجود ميآورد.

مسئله دوم عبارت از اين است كه اين حكومت خودش را يك حكومت مذهبي روحانيت ميداند و حال آنكه روحانيت شيعه سيستم چند مركزي است. و در اينجا هميشه بين ولي فقيه( از زمان خميني محسوس بود) و ساير فقها تناقض وجود داشت و اين تناقض مدام خودش را نشان داده است. حالا ولي فقيه از طرق ديگر ( از طريق اسلحه و ماليه اي كه دارد) خود را قويتر ميكند تا اينكه وزن فقهاي ديگري را كه بنام كل آنها حكومتش را پيش ميبرد، كم كند و به حاشيه براند. اين تناقض هم تناقض كمي نيست. ممكن است در زندگي عادي مراجع تقليد در زندگي مردم خيلي اهميت نداشته باشند ولي در حكومتي كه مدام خودش را حكومت روحانيت ميداند، اين روحانيون اهميت پيدا مي كنند. چرا كه بايستي مدافع رژيم باشند و بمحض اينكه در مقابل رژيم بايستند و يا در مقابل كارهاي رژيم حتي سكوت بكنند و حمايت نكنند، رژيم زيرسوال ميرود. بنابراين، اين هم تناقض ديگري است.

بعلاوه، اين حكومت خود را بر آمده از انقلاب ميداند و بمحض اينكه آن نهاد هاي'' انقلابي'' كه ديگر معنايش را از دست داده اند و مردم برگشته اند و عليه آن بر خاسته اند، اين حكومت در مجموعه ساختارش اين تنا قض را بروز ميدهد.

بعد، اين حكومتي است كه با فضاي پيرامون، با فضاي بين المللي تناقض هاي جدي دارد. حالا اگر به آنها بپردازيم زمان زياد ميبرد ولي ميشود به علل اين تناقضات پرداخت. اين هم يك تناقض است و رژيم مدام از دور وبر زير فشار است.

يك تناقض ديگرعبارت از اين است كه رژيم خودش را حكومت مستضعفان ميداند كه حتي در قانوني اساسي اش هم آمده است.[اما] وضعيت اكثريت قاطع مردم در اين سيستم مدام خرابتر شده است. يك عاملي كه رژيم را نجات داده، درآمد نفت بوده كه هميشه از آن استفاده ميكند. يعني اگر دولت نفتي، رانت نفتي را بر داريم ولايت فقيه معناي خود را از دست ميدهد. منتها اين مسئله [با درآمد نفتي] خنثي ميشود. با توجه به جمعيت، ايران ليبي يا كويت و عربستان سعودي نيست كه جمعيت كم و درآمد بالاست. درآمد ايران هرقدر هم بالا باشد نسبت به كل جمعيت ايران و نيازهاي جامعه پيچيده تر ايران نمي تواند پاسخ بدهد. از يك نظر درست است كه درآمد نفت در بودجه دولت جمهوري اسلامي نقش مهمي دارد ولي از طرف ديگر نياز هايي كه جامعه ايران پيدا كرده و ميكند و جمعيتي كه ايران دارد،[درآمد] نفت خنثي ميشود. و حالا توجه داشته باشيد كه با اين ميليتاريزاسيون، و با اين نهاد هاي مالي و با اين تبليغات و دولت پرخرجي كه ولايت فقيه براي خودش درست كرده، بخش بزرگي از درآمد نفت حيف و ميل ميشود. بي آنكه به بهبود شرايط مردم كمكي بكند و تازه بدتر هم ميكند. مثلاً ركود و تورم كنوني را مي بينيد . ركود و تورم توام هستند. حالا مي بينيد كه سيستم بانكي ايران 40 ميليارد دلار يعني 40 هزارميليارد تومان بدهكار است. بنا بر اين [بانك] ديگر نميتواند به هيچ كس حتي يك صنعتگري كه وام ميخواهد، وام بدهد. توجه داشته باشيد كه اين مسئله كمي نيست. آن بحراني كه سر مايه داري جهاني در جاهاي ديگر بوجود آورده، در ايران خود دولت از طريق سياست هايي كه اعمال كرد بوجود آورده است. يعني در واقع آن سياست ولي فقيه و احمدي نژاد در اين دوره باعث شد كه وضعيت زندگي مردم بدتر شود. از طريق افزايش تورم و ورشكسته شدن سيستم مالي، از طريق زمين بازي وغيره وغيره كه آن داستان ديگري است. پس بنا بر اين [ادعاي] مدافع كوخ نشينان بودن رژيم بي معناتر ميشود. و اگر همه اين تناقضات را در نظر بگيريم، [رژيم] ناگزير است مركزيت هاي مختلف، روابط مختلفي را بوجود بياورد. اين دو گانگي ها متلاشي كننده هستند. اگر همه اين تناقضات را در نظر بگيريم ( كه اگر همه آنها را بشماريم خيلي طولاني مي شود) خواهيم ديد كه اين حكومت وقتي استبدادي ميشود شكننده تر ميشود. استبدادي كه هست، استبداد تك مركزي اگر بخواهد بشود اوضاع را از دست ميدهد. مثل حكومت حسني مبارك نيست، مثل حكومت شاه نيست كه همه چيز در يك جا ختم بشود. هر چند كه ولي فقيه قدرت مطلقه را دارد ولي اين قدرت مطلقه از طريق اهرم هائي بايد اعمال بشود و آن اهرم ها هر كدام براي خودشان وزني دارند. و می بینید که حالا همین رئیس جمهوری که بایستی دست ''آقا'' را ببوسد بعضی جاها دارد برایش شاخ و شانه می کشد. می بینید که سپاه یک حرفهایی می زند که خامنه ای مثل اينكه اصلا ً آنها را نمی زند. یا بعضی را می گوید و بعضی را نمی گوید. حالا اینکه چقدر اینها حرفشان متفاوت است محل بحث جداگانه است. ولی واقعیت اینست که در داخل خود همين سیستمی که دستگاه ولایت درست کرده نا همخوانی های جدی وجود دارد. مثلا ً توجه داشته باشید که اینها بسیج درست کردند. یحیی رحیم صفوی یک بار گفت که در دوره فرماندهی او 5 میلیون بسیج درست کردند. خوب، ظاهرا ًاین بسیج بنظر میرسد که نیروی خیلی مهیبی است که هیچکس نمی تواند جلودارش شود. ولی واقعیت اینطور نیست. واقعیت عبارت از این است که بسیج در شرایط خیزشهای مردمی شکننده تراز نیروهایی است که در پادگانها زندگی می کنند و دیسیپلینه تر هستند. چرا که بسیجی ها عموما ً در بین مردم هستند و به وسیله مردم شناسایی میشوند،خانواده هاشان باید با مردم باشند بنابراین آسیب پذیرترند. این نکته خیلی مهمی است و باید به آن توجه کرد.

اینکه اینها آمده اند سپاه را از ارتش جدا کرده اند. در هیچ کجای دنیا چنین چیزی وجود ندارد. در واقع ما دو تا ارتش داریم. یکی ارتش ویژه مثل گارد شاهنشاهی قدیم یا گاردی که شاه عباس برای خودش ایجاد کرده بود که از قدرت شاه پاسداری کند و ديگري ارتش سنتي و معمولي كه داشتيم. این ظاهراً برای این است که امکانات را قویتر کند. ولی توجه داشته باشید وقتی که بادهای تند بوزد( منظورم وقتي حرکتهای بزرگ مردمی شروع شود) این شکاف این داربست را به لرزه درخواهد آورد. فکرش را بکنید که اختلاف و ناهمخوانی بین ارتش و سپاه بسرعت می تواند خود را نشان دهد. بنابراین اگر وضعیت خرابتر بشود وضع برای جمهوری اسلامی و ولی فقیه  بشدت خرابتر خواهد شد.

مثلا ً مسئله اقتصاد ایران و مسئله[قيمت] نفت و سقوطی که کرده بود (البته کمی بالا آمد هرچند در هفته آینده باز هم پایین می آید ولي حالا حدود 67-70 دلار است)را در نظر بگيريد. همین ماجرای تحريم بنزین (اگر مذاکره به جایی نرسد و ماجرای تحریم را جدی دنبال کنند) چقدر اغتشاش و بهم ریختگی در زندگی روزمره مردم ممکن است اتفاق بیفتد.اگر اينها را در نظر بگيريد رژیم بشدت شکننده است. و واقعیت اینست که ایران مثل برمه یا مثل کره شمالی نیست كه یک اقتصاد منزوی، یک اقتصاد خاص دارند که اصلا ًربطی به ما ندارد. در سیستمی که وجود دارد اقتصاد ايران يك اقتصاد بازار است که مجبور است ارتباط داشته باشد و اساسا ًبا تجارت زندگی میکند. مثلا ببینید حالا معضلی که وجود دارد و داد مردم  در آمده این است که گندم وارداتی آنقدر زیاد وارد کرده اند که گندم کشاورزان ایران روی دستشان مانده است. یا مثلا ً شکر مانده روی دستشان. اگر اینطوری است، اگر کشاورزی ورشکسته است، اگر صنایع ورشکسته است، اگر بیکاری بالاست، اینها همه آبستن حرکتهای بزرگ مردمی می توانند باشند. جمهوریت استعاره ای هم که از بین رفت. آن جمهوریتي که پرده ساتری درست کرده بوند که مردم را تحمیق کنند که بله ما انتخاب می کنیم و انتخابات آزاد است؛ همه چیز درست عکس شد. در چنین شرایطی با حذف اصلاح طلبان در داخل اين جریانهای مختلف جمهوری اسلامی،[تعادل رژيم] بهم میخورد.

انتخابات علاوه بر اینکه بایستی مردم را متقاعد میکرد که در ایران حکومت بر مبنای انتخاب آنها عمل میکند یک کارکرد دیگر هم در داخل خود حکومتیها داشت و روابط جناحهای مختلف را تنظیم میکرد که کی بیشتر رای می آورد وچه کسی کمتر رای می آورد، وزن چه کسی بالا می رود و کجا شریک میشود. اینها مسائل مهمی بودند. وقتی اصلاح طلبان را به هم بریزند، این تعادل بهم ریخته است. وقتی سپاه کارگردان همه ماجراها باشد طبیعی است كه اوضاع بر این منوال نمی تواند بماند. بنابراین آنهای دیگر هم می ترسند. روحانیت می ترسد، خود جناحهای اصولگرا و حتی  حبيب الله عسگر اولادی هم می ترسد. توجه داشته باشید یک عده ای آشکارا از احمدی نژاد و سپاه انتقاد می کنند بی آنکه به هیچوجه ربطی به اصلاح طلبان داشته باشد. مثلاً علی مطهری پسر مطهری كه جزو به اصطلاح اصولگرایان و تماميت خواهان است مخالفتش با احمدی نژاد بر سر چه هست؟ یا مثلا ً حبيب الله عسگر اولادی از موتلفه، اختلافش  با احمدی نژاد چه است؟ یا مثلاً رفیق دوست چه اختلافی با احمدی نژاد دارد؟ اختلافش از کجاست؟ اینها را باید توضیح داد. اینها از این جهت نگرانی دارند که اگر قضیه به این سمت برود، ممکن است که اوضاع به ضرر اینها تمام شود. بنابراین احمد توکلی که اصلاح طلب نیست وقتی می گوید؛ حذف اصلاح طلبان اشتباه بزرگی است؛ بايد ديد كه نگران وضعيت بعدی است. اگر این چنین است بنظر من رژیم در داخل دچار اختلالات جدی خواهد شد و حتماً میشود. و این را از همين الان هم میشود دید. یکبار میشود بخاطر خامنه ای مجلس کاری را بکند، دفعه دوم بخاطر ریش کس دیگری، ولی از حد معینی جلوتر بروید قضیه قابل حل نیست.

بنابراین [جمهوري اسلامي] با برمه، مبارک و زمان شاه و استبدادهای دیگر فرق دارد. هر استبدادی را بایستی در داخل خودش، مختصات خودش و با شرايط زمانی و مکانی خودش ارزیابی کرد. بنظر من حذف اصلاح طلبان، که ناگزیرند حذف کنند و دلبخواهی نیست،( ممکن است اصلاح طلبان را بگذارند که بمانند و دکور نگه دارند ولي عملاً از حیض انتفاع ساقط کنند و در واقع فایده سیاسی شان را از بین ببرند) اگر اینطور شود، رژیم شکننده تر ميشود. با توجه به این من ميگويم كه رژیم نسبت به مواقع دیگر حالا شکننده تر است. مخصوصا ً این نکته را در پايان اين قسمت میخواهم یادآوری کنم که عدم مداخله دولتهای خارجی در امور ایران بنظر من به ضرر ما نیست بلکه به نفع ماست. برای اینکه امکان میدهد که مردم مستقماً و بی دغدغه با رژیم روبرو شوند. از نظر من کار اوباما سنجیده بود. البته قبل از اوباما هم کسان دیگری این را مطرح کردند و کتابهایی هم نوشتند که مداخله نکنید. این بهترین حالت است. جمهوری اسلامی به این مسئله(مداخله) نیاز دارد. مجله اکونومیست لندن یک چیزی را نوشت - به  فارسي هم ترجمه کرده اند - كه اگر این مسئله تحریم بنزین عملی شود، از یک نظر به نفع سپاه است. سپاه اين (تحريم) را ميخواهد چون از آن طريق می تواند خيلی کارها را راست و ريس بکند.

بنظر من اين به نفع ماست که  مردم خود [با رژيم] رو در رو بشوند. واقعيت اين است كه مبارزه چیزی نیست که با یک سوت زدن، مردم همراه شوند و با یک صلوات قضیه حل شود.مبارزه کش دار است و قدم به قدم پیش خواهد رفت و افت و خیز دارد. ولی واقعیت این است که رژیم شکننده تر است؛ چون مردم بیدار شده اند، چون مردم به صحنه آمده اند. البته مردم بیدار شده بودند ولی حالا دامنه توده ای کسانی که علیه رژیم برانگیخته شده اند، پرونده جنایات رژیم و تشت رسوائی شان که از بام افتاده و همه عالم شنیده اند؛ خیلی وسیع است و قابل مقایسه با گذشته نیست. همین مسئله تجاوز به دختران و پسران که حالا در تمام دنیا بر سر زبانها افتاده است و در ایران همه ميدانند. يك زمانی ما داد میزدیم که به دختران باکره در شب اعدام تجاوز میکردند، کسی گوشش بدهکار نبود. چقدر صدای ما رسا بود؟ ولی حالا در مقیاس وسیع چنین چیزی پخش میشود. به نظر من اينها در مردم اثرات وسیعی گذاشته و این چیز کمی نیست. رژیم ضعیف تر شده و ضعیف تر هم میشود.

رحیمی: آقاي شالگوني با توجه به فرمایشات شما حذف اصلاح طلبان به نفع مردمي است  كه در مقابل اين نظام ايستاده اند یا به ضررشان؟

محمد رضا شالگوني: من فکر نمی کنم که به نفع شان باشد. منتها می خواهم آن تناقض مکانیسمي را بگویم. شما آن تناقض مکانیسم را رویش انگشت میگذارید. اگر ما بخواهیم بگوئیم که بنفع مردم است، چون مردم برانگیخته میشوند، بیاد آن حرف انقلابیون عامي قدیمی بايد بيفتيم که ميگفتند؛ مردم را گرسنه نگهدارید تا انقلاب بكنند. واقعیت اینست که نه، اینطوری نیست. با گرسنه نگهداشتن ضرورتا ً انقلاب نمیشود.انقلاب يك كمي پيچده تر از اين ماجراها است. یعنی آن وقت اینطور می شد که هرچه وضع مردم بدتر شود، بهتر است. ولی اینطور نیست. واقعیت اینست که بودن اصلاح طلبان و در شکاف در داخل حکومت از یک جهاتی به مردم کمک میکند که یک سلسله اعتراضات و روابطشان را تنظیم کنند و پیش ببرند ...

 رحیمی: خب همين حالا آقاي شالگوني یکی از استدلالات این است که اگر آقاي موسوی را کنار نميزدند و این تقلب در انتخابات نمی شد عمر رژیم اینقدر کوتاه نمی شد، اینقدر دستش باز[رو] نمی شد. يعني اگر آقای موسوی رئیس جمهور بود و دولت تشکیل میداد این عمق فاجعه ای که درون نظام جمهوری اسلامی و جزو خواصش است رو نمی شد.

محمد رضا شالگونی: دقیقاً درست است. من هم بر چنین اعتقادی هستم. اگر موسوی می آمد چه گلی به سر مردم می زد؟ هیچ چیزی اتفاق نمی افتاد. این رسوایی که اتفاق افتاد این قیام مردم که اتفاق افتاد اصلا ً خیلی چیزها را رو کرد. از این نظرميشود گفت كه شکست موسوی بیشتر به نفع مردم شد. چرا که مردم را[بارژيم] روبرو کرد. ولی طرف دیگر مسئله، واقعیت این است که آن تفكر دیا لکتیک اينست که اگر یک چیزی از يك جنبه خوب است معنی اش این نيست که بطور کلی همه جا و همیشه خوب است. از طرف دیگر آن هم یک فوائدی دارد. مسلم است که ما هیچوقت طرفدار حذف اصلاح طلبان نباید باشیم یا دلمان نخواهد که اختلافات درون رژیم کم  شود و یکپارچه شوند. نه، اینطوری ساده لوحانه است. چون آنوقت مردم بیشتر تحریک میشوند. مثل استدلال آن انقلابیون عامي كه می گفتند مردم را گرسنه نگهدارید تا انقلاب کنند. این ساده لوحانه است. از یک نظر تردیدی نیست که چیزهایی پیش آمده و رژیم ناگزیر شده این کارها را بکند. واقعیت اینست که[این کارها] رژیم را تضعیف کرده است. از طرف دیگر با این کارها محدودیت هایی خواه ناخواه برای مردم ایجاد خواهد شد. در این تردیدی نیست. مثلا ًهمین الان در آن دادگاهها مطرح کردند از زبان حجاریان بيچاره که زده بودندش و نامه اي نوشته بود که ؛ بله، دانشگاهها در واقع تفکر غیرمذهبی را تبلیغ میکنند. خامنه ای هم که هدایت کننده این ماجراهاست خودش ظاهراً جداگانه گفت كه؛ بله، دانشگاه ها اينطور هستند . حالا افتاده اند که دوباره يك ''انقلاب فرهنگی'' را تدارک ببینند و علوم انسانی را تغییر بدهند. این کارها را كردن آيا بضرر رژيم است يا بنفع رژيم است؟ معلوم است که این کارها از یک سو به ضرر رژیم است ولی به ضرر مردم هم هست. این تفکر که گويا هرچيزي كه به ضرر رژیم است به نفع مردم است، تفکر ساده لوحانه ای است. شاید با یک مثال این تناقض را که تناقضی در روند نظام استبدادی ایران است،  در واقع دینامیسم نظام های استبدادی است را بتوانم توضیح دهم. جمهوری اسلامی که روی کار آمد خیلی چیزها را برای زنان غیر مجاز ميدانست و خیلی چیزها را هم حتي برای مردان مجاز ميدانست. بعد مجبور شد عقب نشینی هایی بکند. [آيا] این عقب نشینی ها خوب بود یا بد بود؟ واقعيت اين است که خوب بودند. مثلا قرار گذاشته بودند که زنان در بعضی از رشته هاي علمي تحصیل نکنند. مثلاً  می گفتند مهندسی راه و ساختمان و مهندسی مکانیک کار زنان نیست. بعد مجبور شدند عقب نشینی کنند. حالا یک دفعه میزان دختران نسبت به پسران در دانشگاهها بالا رفته. حالا چه شده، حالا در واقع آمده اند سهمیه گذاشته اند. خوب این سهمیه به ضرر مردم است. ما نباید طرفدار سهمیه باشیم. اين خیلی عالی است که دخترها [سطح] بالا هستند. ما باید مخالف این باشیم که دولت مداخله هاي سیاسی در سیستم آموزشی بکند. ولی واقعیتي که وجود دارد از یک طرف خود تحصیل دخترها و باز شدن حوزه ها و پیشروی مردم در حوزه هایی، رژیم را از یک لحاظی برای مردم قابل تحمل تر کرد. گفتند؛ نه، آنطوری هم نیست که در ایران زن اصلا ً نتواند هیچ کاری بکند. زنها خیلی کارها را می توانند بکنند. خود رژیم هم آن را جشن مي گرفت و نشان میداد که ببینید و مقایسه کنید با بعضی کشورها مثلا ً عربستان سعودی. خوب، آيا این به ضرر مردم بود یا به نفع مردم بود؟ به نظر من از یک جهت به ضرر مردم بود. چرا که فکر می کردند که رژیم درست شده است. واقعیت این بود که رژیم درست نشده بود بلکه عقب نشینی هایی کرده بود تا در لحظه های مساعد کاري بكند كه كرد و ديديم. ولی از یک نظر به نفع مردم بود. این دستاوردها که دختران ما تحصیل مي کنند خيلي عالي است و به نفع مردم بوده است. آن حرف معروف احمدی نژاد که با خنده و مسخره می گفت؛ مگر مسئله ایران این است که دخترها به استادیوم به تماشای فوتبال بروند یا نروند. حالا ما چه باید بکنیم. تردیدی نیست که برداشت مانع که زنها بتوانند به استادیم بروند به نفع مردم است. چرا که خیلی از این محرمات برچیده میشود. حتی ما خواهان این هستیم که دختران ایرانی در مسابقات قهرمانی دو و میدانی جهانی(كه الان هست )بروند. اصلاً یک زن ایرانی آنجا نیست. آدم دلش خون میشود. اين را چطوري ميشود توضيح داد؟ ما د لمان میخواهد که زنهای ایرانی با قامت افراشته [به مسابقات جهاني] بروند وبا تن زیبا و صورت زیبایشان،[توانائي هاي] خودشان را در آنجا نشان بدهند. این بنفع مردم است. اگر رژیم در این مورد عقب نشینی بکند بنفع ماست. ولی وقتی عقب نشینی کند و همچنان حکومت اسلامی بجا بماند، مردم احساس خواهند کرد که رژیم قابل تحمل تر شده است. دیالکتیک یعنی همین. یعنی  اینکه تناقضاتی در سیستم وجود دارد كه از یک طرف ضررهایی دارد درعین حال منافعی دارد. بایستی این را در هر قدم ببینیم که کدامش به نفع ماست و کدام به ضرر ماست. و اینکه در مجموع رژیم چقدر تضعیف میشود و چقدر تقویت میشود. در حال حاضر ما همچنان بايستي ...

 رحیمی: [آيا] این فرمایش شما کمی همخوانی ندارد با آن چیزی که [سازمان]اکثریت میگوید؟ اکثریت هم می گفت اگر اصلاح طلبان بر سر کار بیایند و فضای سیاسی ايران قدري بازتر شود و ما حمایت کنیم از آقای خاتمی و اصلا ً دلیل حمایتشان از خاتمی این بود که بالاخره اینها بهتر از آن عقب مانده های اصولگرا هستند.

محمد رضا شالگونی: من به نظرم از این برهان خلف نمیشود استفاده کرد كه چون اكثريت اين را گفته پس حرف بدي است. من به نظرم اگر قرار باشد آدم بگويد كه …

رحيمي: من نميگويم كه حرف بدي است اقاي شالگوني. ميخواهم بگويم كه اين هم يك ديدگاه بود.

محمد رضا شالگونی:... این هم یک دیدگاه بود. منتها اکثریت یک اختلافی با من دارد. بگذاريد بجاي اكثريت من داريوش همايون را بگذارم. مي دانید که داریوش همایون هم مخالف رژیم است. داریوش همایون هم تقريبا ً شبيه همین را می گوید. من بجاي آنكه به اکثریت نزديك تر باشم ميخواهم بگويم كه به داریوش همایون ميتوانم نزدیکتر باشم. چرا که ما در عین حال که در دو قطب مخالف هستیم (او سلطنت طلب و من کمونیست) ولی او هم طرفدار براندازی نظام است و من هم. او هم به این مسئله که چقدر حرکت مردم نیرو و شتاب پیدا میکند دقت میکند و من هم به این مسئله توجه میکنم. ولي مشكل [سازمان] اکثریت اين نيست كه فرق بین خاتمی و احمدي نژاد را می بیند، مشکلش این است که در چهارچوب جمهوری اسلامی می خواهد مسئله را حل و فصل کند. اكثريت اصلا ً مخالف این است که جمهوری اسلامی برداشته شود، مخالف براندازی است. اشکال در این است. اشکال در این نیست که این تمایز[ اصلاح طلبان و تماميت خواهان] را می بيیند. تردیدی نیست که تمایز وجود دارد. من بخاطر این تمایز نمی گویم. من به مردم میگویم که نريزيم جمهوری اسلامی را تقویت كنيم. چرا که به آن جنبه دیگر تناقض توجه دارم. به آن تضادهای دیگر توجه دارم و می گویم که نباید کاری کرد که رژيم تقویت بشود. ضمن اینکه از تمام ضعفهايش استفاده می کنیم ولی نباید موجب تقویتش بشویم. اکثریت خودش را اصلاح طلب میداند و می گوید؛ نه، اصلا ً جمهوری اسلامی خوبه و با آن كنار مي آيد. ولی داریوش همایون اینطوری نمی گوید. انصافا ً داریوش همایون هرقدر هم که شما باهاش مخالف باشید و به هر حال من مخالفش هستم، اين را نمي گويد .او ضمن اينكه طرفدار براندازی است ميگويد كه باید به این جنبه(تمايزات جناح ها) توجه کرد. به این خاطر من فکر میکنم از این لحاظ بین من و اکثریت اختلافی نیست ولی از جهات دیگر که مهم تر هستند، در باره نظام و کلیت نظام درست در نقطه مقابل هم هستیم.

 رحیمی: با توجه به حضور یک زن آن هم زني با مشخصات خانم دستجردی و اعتقادات و عملکرد او آیا این یک نوع پیروزی برای زنان برای حضور در سطوح عالی مدیریت کشور تلقی میشود؟

محمد رضا شالگونی: [با خنده]این دقیقا ً از آن تناقض ها است که آیا به نفع مردم است یا به ضرر مردم؟ واقعیت این است که ضد انقلاب وقتی حرکت مردم را می شکند برای اینکه خود را تثبیت کند، یکسری از خواستهاي آنها را ناگزیر[بجا] می آورد. میگویند؛ اجرای خواستهای انقلاب بدست ضد انقلاب، اجرای خواستهای مردم به دست دشمن مردم. واقعیت این است که مسئله وزیر شدن زنان هر چند كه یک چیز سمبلیک است فی النفسه هیچ ارزشی ندارد. بنگلادش مدتهاست که رئیس جمهور زن دارد. آیا در بنگلادش وضع زنها بهتر است؟ نه، اصلاً اينطور نيست. انصافا ً زنان در ایران ( نه در سطح حکومتی ) در سطح اجتماعی بسیار پیشرفته تر از آنها هستند. ولی با آن (وزير شدن زن) مشکل حل نمی شود. به یک نکته باید توجه داشته باشیم که این در واقع ضربه ای بود که رژیم می خواهد که به یک نحوی از مردم دلجویی کند. از این نظر، یک سدی شکسته شد. و هدف بعدی باید این باشد که آیا [زن] رئیس جمهور می تواند بشود یا نه. یکی از تابوهای رژیم شکسته شده است. این یکی از آن تناقضات است که توجه داشته باشيد براي خام كردن ماست. اگر باور کنیم، به ضرر ماست. اگر باور کنیم که احمدی نژاد طرفدار زن است، جمهوری اسلامی و مجلس رژيم طرفدار زن است، به ضرر ماست. باید قبول کنیم که[رژيم] خواست ما را از ترس پذیرفته. هرچند که به صورت کاملا ً نمادین که هیچ ارزش و ما به ازای واقعی در زندگی مردم ندارد.

 رحیمی:بسيار سپاسگزارم آقاي شالگوني از شركتتان در برنامه اين هفته و با اميد گفتگو در هفته آينده.

محمد رضا شالگونی: زنده باشيد. تشكر ميكنم و خداحافظي ميكنم از شنوندگان عزيز راديو سپهر.