تجمع زنان گامی شجاعانه با دو پيام روشن


کامران صفايی
*اين تصور را اين رژيم بايد به گور ببرد که گويا زنان ايران از مبارزه و تلاش برای احقاق حقوق خود دست برخواهند داشت و به نظام منحط آپارتايد جنسی و قوانين قرون وسطايی اين رژيم تسليم خواهند شد.

http://www.roshangari.net

تجمع مسالمت آميز و مدنی زنان در ميدان هفت تير در 22 خرداد گام شجاعانه ای بود از سوی زنان مخالف استبداد حاکم و حامل دو پيام روشن به رژيم سرکوبگر ولايت فقيه: اولا اين تصور را اين رژيم بايد به گور ببرد که گويا زنان ايران از مبارزه و تلاش برای احقاق حقوق خود دست برخواهند داشت و به نظام منحط آپارتايد جنسی و قوانين قرون وسطايی اين رژيم تسليم خواهند شد. ثانيا, رژيم با دستگيری و پرونده سازی و شکنجه و توهين و تحقير زنان و مخالفت با برگزاری تجمع مدنی مسالمت آميز زنان نيز نخواهد توانست زنان را به سکوت وادارد و هر قدر هم متمرکزتر شود و سرکوب را شدت دهد قادر نيست مانع اعتراض علنی زنان شود. حرکت 22 خرداد امسال در ادامه حرکت سال گذشته هم چنين گامی مهم در فرايند سنت سازی مبارزاتی جنبش زنان ايران می تواند به حساب آيد. و می تواند به روزی که سمبل و تجسم داد خواهی زنان و مطالبات آنان است تبديل شود. درست به همين دليل ضرورت دارد که قاطع تر و رساتر از هر زمان ضرب و شتم و دستگيری تجمع کنندگان در تظاهرات 22 خرداد را محکوم کرد و از هيچ تلاشی برای آزادی بی قيد و شرط همه دستگيرشدگان فروگذار نکرد.
بدون هيچ ترديدی بالا بردن هزينه دستگيری زنان معترض, می تواند در درهم شکستن توطئه رژيم برای به شکست کشاندن فرايند تبديل 22 خرداد به روز اعتراض علنی و گسترده زنان به نظام پوسيده مبتنی بر آپارتايد جنسی و بی حقی و فرودستی زنان نقش مهم و به سزايی داشته باشد.

در شرايط امروز کشور ما که پيوستگی و همبستگی و همسويی جنبش های مختلف اعتراضی عليه ارتجاع سرکوبگر حاکم يک ضرورت حياتی و انکارناپذير است تقويت جنبش زنان نقش بسيار مهم و ويژه ای در تقويت ساير جنبش های اعتراضی می تواند ايفا کند, هم به اين دليل که زنان به عنوان نيمی از جامعه ايران زمينه ساز پيوند جنبش های مطالباتی به شمار می روند و در جنبش های ديگر نظير دانشجويی, کارگری, ملی سهم و نقش دارند و هم از اين طريق که شيوه مبارزه آنها ارتباط نزديک تر و بلاواسطه تری با عميق ترين مطالبات اجتماعی نيمی از جامعه دارد.

جنبش های اعتراضی در ايران در رويارويی با دو خطر
احيای حقوق مدنی و حق شهروندی زنان تکيه گاه مادی مهمی برای رشد و گسترش جنبش زنان است. با اين حال جنبش زنان نيز مانند ساير جنبش های اعتراضی, مبارزه مدنی خود را اکنون در شرايط ويژه ای به پيش می برد: از يک سو رژيمی بی نهايت وحشی و سرکوبگر که اجازه طرح علنی ابتدايی ترين خواست های مدنی به شيوه مسالمت آميز را نمی دهد؛ در برخورد امنيتی و سرکوب و ايجاد اختلاف و پرونده سازی, در شکار فعالين و هدايت گران اصلی جنبش های اعتراضی و بی سر کردن جنبش ها و منحرف کردن مسير حرکت جنبش های سر بريده شده, در تعيين ميدان بازی از طريق زمينه سازی برای کشاندن معترضان به اعتراضات علنی پيش رس, در محاصره مکارانه و قطع ارتباط فعالين با لايه های گسترده ناراضيان و در کاربست همزمان ترکيبی از مجموعه اين ترفندها از مهارت بالايی برخوردار است, از سوی ديگر سازماندهی يک "انقلاب مخملی" در کنار "گزينه هايی" چون تجزيه ايران, تحريم اقتصادی ايران, و حمله نظامی به ايران يکی از "گزينه های" آمريکاست. آمريکا همزمان در زمينه همه اين "گزينه های" خود مشغول سازماندهی و برنامه ريزی است. سرقت جريان هدايت جنبش های اعتراضی از طريق چهره سازی برای اين جنبش ها و نشاندن "چهره ها" بر بالای جنبش ها به بهانه حمايت از آزادی و دموکراسی در ايران حلقه اصلی در سناريوی انقلاب مخملی هدايت شده است تا از اين طريق به شکلی حدالامکان نامشهود و ظاهرا "طبيعی" جنبش های سر بريده شده توسط ارتجاع حاکم را صاحب سرهای جديد کند.

جنبش های اعتراضی ايران که همزمان در معرض خطر سرکوب از درون و سرقت از بيرون از سوی دو دشمن اصلی آزادی و عدالت اجتماعی قرار دارند, با سمت گيری به سوی اعماق و تکيه بر سازماندهی قشرهای محروم تر مردم, با حرکت بر مدار مطالبات پايه ای و بی واسطه خود و با ترجيح شيوه های هدايت جمعی بر رهبری فردی تا هر جا که واقعا ممکن است, با تاکيد بر تنوع خواست ها و مطالبات و استقلال عمل خود, می توانند در برابر اين دو دشمن و طرح های آنها از موجوديت و شرايط رشد طبيعی خود دفاع کنند.
البته بايد آشکارا گفت و نوشت که هيچ معجون ويژه ای که با سرکشيدن آن بتوان جنبش های اعتراضی را از خطر افتادن به دام توطئه های دائمی دو دشمن ياد شده مردم ايران برای هميشه مصون داشت وجود ندارد و اين واقعيت را فعالين اين جنبش ها و دمکرات ها و آزاديخواهانی که زير ضرب ارتجاع در شرايط سرکوب و خفقان و توطئه های دايم دو طرف در شرايطی طاقت فرسا مبارزه می کنند, بهتر از همه می دانند. به همين جهت است که آنها هميشه به طور مشخص خود را ناگزير می بينند که قبل از شروع هر حرکت اعتراضی نخست به نيروهای شرکت کننده در آن, ترکيب نيروها و بويژه "چهره ها"ی شرکت کننده, پيشينه آنها, جايگاه هدايتی و حمايتی هر يک از نيروهای مورد نظر و بويژه "چهرها", شبکه حاميان اصلی و فرعی آنها در داخل و خارج, قدرت بسيج نيروی آنها, آتشبار تبليغاتی آن ها, نوع و نحوه طرح شعارها و خواست ها و مهم تر از همه نقشه ای که برای تداوم حرکت مورد نظر کشيده اند, به دقت توجه کنند و بر بستر توجه به اين مجموعه تعيين کنند که مثلا در حرکت اعتراضی معينی بدون پيش شرط شرکت کنند يا مستقلا شرکت کنند يا ضمن افشای طرح ها و شيوه های بخش ديگری از معترضان شرکت کنند و يا اصلا شرکت نکنند. اين فعالين از اين طريق, تلاش می کنند که حمايت و حضور موثرشان در هر جنبش اعتراضی عليه نظم سرکوبگرانه و فاشيستی موجود به وسيله ای برای افتادن آنها به دام طراحان يک نظم سرکوبگرانه جديد تبديل نشود و در مبارزه با نيروهای سياه موجود, بدون تضعيف اين مبارزه به نيروهای سياه ديگر امکان موج سواری ندهند.
البته نبايد بدبين بود, جنبش های اعتراضی ايران با پيش زمينه تجربه تلخ سرقت انقلاب بهمن توسط خمينی شياد و دستگاه روحانيت او حرکت می کنند و پديده زايش ارتجاع از زهدان انقلابهای سياسی پاره وار و ناکام را می شناسند. اين آگاهی تاريخی عامل مهمی است که هم ادامه, گسترش و تقويت اعتراض عليه ارتجاع مذهبی حاکم و هم پرش از دامچاله "مخملی ها" را می تواند مقدور و ميسر سازد.