Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
يكشنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ برابر با  ۲۴ آوريل ۲۰۱۶
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :يكشنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵  برابر با ۲۴ آوريل ۲۰۱۶
دانیل بن سعید : زندگی و آثارش‏

 

 

 

دانیل بن سعید : یادداشتی بر زندگی و آثارش

 

 

هوشنگ سپهر

 

 

 

دانیل بن سعید در 10 ژانویه 2010 پس از 15 سال مبارزه با بیماری درگذشت. در سال­های اخیر چند مقاله از دانیل بن سعید به فارسی برگردانیده شده است. اما نظریه­های سیاسی و چهره واقعی دانیل بن سعید هنوز نزد ایرانیان ناشناس باقی‌ مانده است. در محافل چپ ایرانی‌ دانیل بن سعید را عمدتاً به عنوان یک فیلسوف مارکسیست و استاد دانشگاهِ صاحب کتاب می­­شناسند. اما این فقط بخشی از شخصیت سیاسی اوست و به هیچ وجه حق مطلب را درباره اش ادا نمی­کند. زیرا که عمده­ترین بخش فعالیت­های بن سعید، یعنی نقش او در بازسازی نظری و تشکیلاتی چپ رادیکال را نه فقط در فرانسه، بلکه در سطح جهان، ناشناخته باقی می­گذارد. دانیل، نه تنها مبارزی وفادار و پی­گیر در عرصه­ی جنبش جهانی‌ طبقه کارگر – و کلیه جنبش های رهایی بخش و مترقی جهان – بود ،بلکه یکی‌ از با استعدادترین روشنفکران مارکسیست در طی‌ چند دهه­ی گذشته هم به شمار می­آمد. برای کسانی که از نزدیک او را می­شناختند، بن سعید کمونیستی انترناسیونالیست، مارکسیستی انقلابی، و مبارزی خستگی­ناپذیر بود. دانیل بن سعید، یک رهبر سیاسی، یک سازمانده­ی‌ تظاهرات، یک سخنور و مبلغ برجسته، یک مجادله­گر سیاسی، یک استاد فلسفه در دانشگاه، یک نویسنده پرکار و صاحب سبک بود. او در عین حال فردی فروتن، خوش برخورد، و به رغم بیماری جانگدازش، در همه جا با لبخند فراموش نشدنی­اش حضور می­یافت.

 

دانیل بن­سعید در سال 1946 در شهر تولوز در جنوب فرانسه و در یک خانواده یهودی بسیار تنگدست به دنیا آمد. پدرش حییم بن سعید از مدت­ها پیش از تولد دانیل، در قهوه­خانه­ای در شهر اوران واقع در الجزایر با شغل گارسونی امرار معاش می­کرد. مادرش یک فرانسوی از طبقه­­ی کارگر بود که در نوجوانی فرانسه را در هنگام اشغال نازی­های ضد یهود ترک گفته و به الجزایر کوچ کرده بود. او در 18 سالگی به یک عرب یهودی دل بست. این دختر جوان در دورانی که الجزایر مستعمره فرانسه بود، و کشور فرانسه نیز در اشغال آلمانی­های یهودستیز و حکومت دست­نشانده­ی ویشی قرار داشت، می­بایست یک تنه به جنگ همه­ی دشواری­های زندگی می­رفت. در همان دوران است که حییم بن سعید به همراه  دو برادر خود توسط حکومت ویشی - دست نشانده­ی هیتلر- به جرم یهودی­بودن دستگیر و به اردوگاه مرگ فرستاده شد. دختر جوان فرانسوی با تهیه­ی اوراق هویت جعلی در اثبات «یهودی­نبودن» همسر  عرب خود، موفق به آزادی او گردید اما دو برادر دیگر حییم اعدام شدند.  این زوج جوان به فرانسه نقل مکان می‌­کنند و در تولوز یکی‌ از شهرهای جنوبی فرانسه در نزدیکی مرز اسپانیا اقامت می­گزینند. دانیل بن سعید در کتاب زندگی نامه­اش31 به نقل این ماجرا پرداخته است. او اشاره می‌ کند که "... شگرف این که فاصله­ی زمانی بین این بربریت و رویدادهای سال 1968 کم­تر از 30 سال بود."

 

حییم در تولوز برای امرار معاش کافه­ای باز کرد به نام  "کافه دوستان". این کافه پاتوقی برای پناهندگان اسپانیولی ضدفرانکو، ایتالیایی­های ضد فاشیزم، اعضای سابق جنبش مقاومت فرانسه و کارگران مبارز با گرایش­های مختلف. جلسات حزب کمونیست محل هم در آن جا برگزار می­شد. مادر دانیل فرزند یک کمونارد بود و سرنترسی داشت. او جمهوریخواهی دوآتشه بود و به خاطر این که یکی‌ از اعضای خانواده اش در مخالفت با اعدام لوئی شانزدهم سخن گفته بود به مدت ده سال با او ترک رابطه کرد! درهمین ایام است که دانیل نوجوان شاهد انفجار خانه­ی پدر دوستش توسط اعضای یک گروه دست راستی- فاشیستی شد. واقعه­ای که به گفته خودش بر او تأثیر بسیار گذاشت. پدر دوستش پزشکی کمونست و خوش­نام بود. آن پزشک از اعضای جنبش مقاومت بود که در دوران اشغال فرانسه توسط آلمان هیتلری با نازی­ها می­جنگیدند.

 

در این که دانیل فرد بسیار با استعداد و تیزهوشی بود جای کم­ترین شکی نیست. اما، شرایط و رویدادهای اجتماعی و خانوادگی هم نقش بسیار مهمی در شکل­گیری شخصیت دانیل نوجوان ایفا کردند؛ اردوگاه مرگ نازی­ها، کافه دوستان، الجزایر مستعمره، بمب­گذاری فاشیست­ها و …

 

کشتار الجزایریان در متروی پاریس در سال 1962 توسط پلیس فرانسه، بر دانیل تأثیر زیادی گذاشت. او در همان سال، هنگامی که 16 سال داشت به عضویت سازمان جوانان حزب کمونیست فرانسه درآمد. دانیل بن سعید اما به سرعت از سیاست­های حزب کمونیست سرخورده شد. او به اتفاق افرادی نظیر آلن کریوین و هانری وبر دست به تشکیل جناح چپ  در آن سازمان زد. در آن دوره پیروزی انقلاب کوبا، تاثیر زیادی بر جوانان رادیکالی مانند دانیل بن سعید گذاشته بود.  او سرانجام به خاطر مخالفت با سیاست حزب کمونیست فرانسه، دررابطه با حمایت از نامزدی فرانسوآ میتران در انتخابات ریاست جمهوری در سال 1965، از حزب کمونیست اخراج شد. دانیل در همان سال موفق به ورود به مدرسه معتبر إکول نرمال سوپرییور شد و به پاریس نقل مکان کرد.

 

دانیل بن سعید يكى از پايه­گذاران تشكل "جوانان كمونيست انقلابى" (Jeunesse Communistes Révolutionnaires, JCR) در سال ۱۹۶۶ گردید و همچنین، يكى از گردانندگان اصلی یک تشکل دانشجویی به نام جنبش ۲۲ مارس شد. دانیل از چهره­های اصلی جنبش ماه مه 1968 در فرانسه بود و در زمره رهبران نادری ‌‌‌‌بود که تا آخرین روز زندگی به باورهای انقلابی خود پای­بند باقی‌ ماند و  مبارزه کرد.

 

در پی روی­دادهای ماه مه 1968، حکومت ژنرال دوگل رئیس جمهور وقت فرانسه، سازمان "جوانان کمونیست انقلابی" JCR را غیرقاونی اعلام کرد و رهبران آن سازمان را تحت تعقیب قرار داد. دانیل بن سعید به زندگی مخفی روی آورد و در خانه­ی مارگریت دوراس نویسنده سرشناس، پنهان شد. بن سعید در منزل مارگریت دوراس، مشترکاً با هانری  وبر  نخستین کتاب خود به نام "مه 68، تمرین کلی"1 را نوشت. این کتاب از رویداد‌های سال ۱۹۶۸ و حال و هوای دگرگون­کننده­ی آن دوره سخن می‌‌گوید. دانیل بن سعید در سال 1969 "اتحادیه کمونیست‌های انقلابی" (Ligue Communiste Révolutionnaire, LCR) را با کمک آلن کریوین و دیگر هم فکرانش تأسیس کرد. او تا آخرین روزهای حیاتش از رهبران آن محسوب می‌‌شد. اتحادیه کمونیست­های انقلابی یکی از بخش های اصلی بین­الملل چهارم بود. دانیل انترناسیونالیستی معتقد بود. او عالوه بر زبان فرانسوی به زبان­های اسپانیولی و پرتغالی مسلط بود و نقش مهمی در سامان­یابی سازمان‌های چپ رادیکال در آمریکای لاتین، اسپانیا و پرتغال داشت.

 

کشور فرانسه در سال ۱۹۸۹ به مناسبت دویستمین سالگرد انقلاب کبیر  جشن گرفت. اما این جشن زحمتکشان و پابرهنگان فرانسوی اواخر قرن بیستم نبود. بلکه جشن نوادگانِ غاصبانی بود که به یمن ترور و خفقان ناشی از ترمیدور*، میراث­خوار دروغین انقلاب کبیر فرانسه شده­ بودند. همان تاریخ­نویسان و نظریه­پردازان قلم به مزدی که هنوز در مضرات انقلاب، "قهر" و "خشونت" صدها کتاب و هزاران مقاله می­نوشتند. در چنین دوره­ای از تاریخ معاصر فرانسه بود که دانیل بن سعید دو کتاب "من، انقلاب"10 و " دویستمین سالگرد ترمیدور"11 را نوشت. دانیل نشان داد که این روبسپیر بود که دویست سال پیش برای نخستین­بار قانون لغو مجازات اعدام را به کنوانسیون ارائه داد. اما پیشنهاد روبسپیر انقلابی به واسطه­ی مخالفت جناح راست طبقه­ی بورژوا به تصویب نرسید. بن سعید در آثار خود به مسائلی نظیرِ "حقوق بشر، تروریزم، پیشرفت، پول، و ارزش‌های اخلاقی" پرداخت و از ریاکاری‌های سیاست­بازان بورژوا و تاریخ­نویسان تحریف­گر تاریخ پرده برداشت. آثار دانیل بن سعید، ترکیب و پیوندی است از ژاکوبنیزم انقلابی بابوف - بلانکی و کمونیزم رهائی­بخش کمون پاریس.

دانیل بن سعید چندی بعد دو کتاب درباره­ی والتر بنیامین12 و ژاندارک13 به رشته تحریر درآورد. در واقع، این دو اثر، محصول دوران محزون و خمودگی ناشی‌ از سال‌های بعد از ۱۹۸۹ است. دورانی که بیانگر یورش همه­جانبه علیه مارکسیزم، و مبلغ پیروزی سرمایه در نبرد علیه کار، و یکه­تازی نئولیبرالیزم، و رشد راست افراطی و ناسیونالیزم  ارتجاعی بود. بی­جهت نبود که در این دوره، بن سعید دست به نوشتن و انتشار  کتابِ "شرط­بندی محزون"16 زد.

سال­های پرتلاطم پس از 1990 تأثیر زیادی بر جنبش سوسیالیستی در عرصه­ی جهانی گذاشت؛ فروپاشی دیوار برلین، بلوک شرق و شوروی، جنگ اوّل عراق، جنگ‌های منطقه­ی بالکان در پی‌ فروپاشی یوگسلاوی سابق، جنگ داخلی در الجزایر و قتل عام حدود یک میلیون انسان در روآندا و... رویداد‌هایی‌ بودند که طی چند سال چهره جهان را کاملا دگرگون ساختند. سردرگمی ناشی‌ از این رویدادها - که هنوز هم ادامه دارد – نیاز به بازنگری جدی نظری، کندوکاو ژرف تاریخی، کنش و  واکنش سریع سیاسی، و سامان­یابی تشکیلاتی را برجسته ساخته بود.  دانیل بن سعید کوشش زیادی برای کنکاش و یافتن رهیافت مسائل این دوره­ی تاریخی انجام داد. اشاره به دو مقطع تاریخی کمابیش مشابه می­تواند در شناخت انکشاف اندیشه­ی سیاسی دانیل بن سعید مفید باشد. در دوره­ی پس از شکست انقلابات اروپا در سال 1848، مارکس نیز با اوضاع و احوال مشابه­ای مواجه شده بود. این دوره­ای است که مارکس پژوهش و شناخت علمی  نظام سرمایه­داری را در دستور کار خود قرار داد؛ پروژه ای که برای سال های طولانی عمده­ترین فعالیت او محسوب گردید. مورد مشابه دیگر، واکنش لنین به رویداد غیرمترقبه و فاجعه­انگیز رأی مثبت احزاب سوسیال دموکرات به بودجه­ی جنگی دولت­های جنگ­طلب خودی بود. دوره­ای که لنین به بازخوانی هگل و مارکس روی آورد.

نکته­ی دیگری که در چرخش فعالیت­های سال­های آتی دانیل بن سعید بی­تأثیر نبود، آگاهی از ابتلا به یک بیماری علاج­ناپذیر بود. پزشکان حداکثر یک سال به او فرصت زندگی داده بودند. خوشبختانه آنان در ارزیابی مقاومت انسانی اشتباه می­کردند. دانیل، از آن هنگام، با سرعت حیرت­انگیزی به نوشتن ‌‌پرداخت. انگار هرچه از قدرت جسمانی دانیل بیشتر کاسته می‌‌شد، برقدرت فکری‌ او بیشتر افزوده می­گشت. ‌‌بطوری که در طی ۱۵ سالی که با مرگ دست و پنجه نرم کرد، بیش از ۲۰ کتاب  و ۲۰۰ مقاله­ی مهم درباره­ی موضوعات گوناگون به نگارش درآورد. به نظر می­رسید که دانیل بن سعید با اندیشه و قلم خود می‌‌خواهد برمرگ فیزیکی غلبه کند.

از اواسط دهه­ی 1990، عمده­ترین آثار مهم دانیل بن سعید به مسائل کلیدی مارکسیزم اختصاص دارد: "سرمایه" مارکس، انقلاب اکتبر، محیط زیست، فمینیزم، مسأله یهود، فلسطین و تدارک یک طرح سیاسی نوین برای چپ رادیکال ضدسرمایه­داری. او در سال ۱۹۹۵ ابتدا کتاب "مارکس نابهنگام"14 و در پی آن کتاب "ناموزنی زمان­ها، جستاری درباره بحران­ها، طبقات و تاریخ"15 را نوشت. این دو کتاب که در واقع مکمل یکدیگرند، نه‌ تنها دفاعیه­ای برای مارکس جوان هستند -در دورانی که مارکس را مورد نقد قرار داده­اند -  بلکه بسیاری از ابهامات درباره­ی اندیشه­ی مارکس را برطرف ساخته­اند.

بن­سعید در دو کتاب نامبرده به مانند یک نقاش چیره­دست به مرمت شاهکار کاملاً رنگ و رو رفته و غبار گرفته استادِ بزرگ خود می‌‌پردازد. او به جنگ برداشت‌های ساده­انگارنه، بی­جان، مکانیکی، دگماتیک و مذهبی­شده­ی متداول از اندیشه­ی مارکس می‌‌رود و با خوانشی زنده، پویا و کارآ دروازه­ی دنیای تاکنون ناشناخته­ای از اندیشه­های مارکس را برای خوانندگان دو کتاب می­گشاید. البته نباید شگفت­زده شد که این خانه­تکانی مهم به مذاق آن دسته از "مارکسیست"‌های خشک مغز خوش نیاید؛ کسانی که نوعی "ماتریالیزم تاریخی" مکانیکی و دگماتیک را به مثابه قوانین خدشه­ناپذیر جامعه و طبیعت از اندیشه­ی مارکس استنتاج کرده­اند. دانیل بن سعید نخست به دفاع از مارکس در برابر حملات فیلسوفان معاصر می‌‌پردازد: کارل پوپر فیلسوف ضد کمونیست دوران جنگ سرد، و محفل اکادمیکی که تحت عنوان "مارکسیزم تحلیلی" پیرامون جون الستر گرد آمده بود و به مخالفت با نظریه­ی مارکس درباره­ی "ارزش" و "کار" پرداخته بودند. دانیل سپس به بررسی اندیشه­ی خود مارکس پرداخت. او  نشان داد که هم پوپر و هم الستر در حملاتشان به مارکس، نظراتی را به او نسبت می‌‌دهند که به هیچ­وجه ارتباطی با مارکس ندارند. برای مثال، پوپر مارکس را به "تاریخ­گرائی" متهم کرده بود. تاریخ­گرائی بدین معنا که با مطالعه­ی گذشته می‌‌توان آینده را پیش­بینی‌ کرد: با خواندن کتاب "سرمایه" می‌‌توان رسیدن به کمونیزم را  پیش­بینی‌ کرد. درست به مانند فرد دینداری که با خواندن نماز روزانه‌اش، ظهور ناگزیر امام دوازدهم را تصدیق می‌‌کند.

بن سعید در کتاب "ناموزنی زمان­ها، جستاری درباره بحران­ها، طبقات و تاریخ" که شاید مهم‌ترین اثر نظری وی محسوب شود، به خوآنشی نامتعارف از کتاب "سرمایه" مارکس پرداخت. او بی‌­­پایه بودنِ بسیاری از ایراداتی که به لحاظ نظری به کتاب "سرمایه" گرفته می­شد را اثبات کرد. این کتاب قدرت روشنگری و تحلیلی بن سعید را تثبیت می­‌کند. کتاب او  از سه بخش تشکیل شده است؛ بخش اوّل به بازخوانی کتاب "سرمایه" مارکس می‌‌پردازد. سامانه­ی اقتصادی- سیاسی و مقولاتی نظیر بحران، و چرخه‌های اقتصادی را مورد تحلیل قرار می‌‌دهد. بن سعید می­کوشد تا از این طریق  چشم­اندازی برای تحولات دوران کنونی بیابد. بخش دوّم اختصاص دارد به تضاد‌های طبقاتی، رابطه متقابل بین آن­ها: مناقشات اجتماعی، سلطه­ی سلسله­ مراتب و فشار ناشی‌ از سرکوب جنسی‌، منازعات قومی (بین ملیت­ها و پیروان ادیان مختلف در چارچوب جهانی­شدن سرمایه معاصر). آخرین بخش کتاب برپایه­ی کارهای ارنست بلوخ، والتر بنیامین و شارل پگی به ساختارشکنی فتیشیزم تاریخی‌ می‌‌پردازد. این کتاب ادای سهمی است در نقد مدرنیته کالائی و باورهای متداول. در این کتاب دانیل تلاش می‌‌کند تا نشان دهد که اندیشه­ی مارکس در طی صد سال گذشته شدیداً از سه تفسیر نادرست رنج ‌‌برده است؛ بدین معنا که مارکسیزم: (۱) تاریخ­گرا نیست، یعنی دارای یک‌ فلسفه­ی پایان تاریخ نیست؛ (۲) جامعه­شناسی منطقی‌آمپریک طبقات نیست؛ (۳) بررسی پوزتیویستی‌علمی‌ اقتصاد و تکامل تک­خطی جامعه که اجباراً به کمونیزم منتهی می‌‌شود هم نیست. دانیل بن­سعید نشان می‌‌دهد که مارکس، این متفکری که در قرن نوزدهم می‌‌زیست کماکان بهترین مفسر سرمایه­داریِ جهانی­شده در قرن بیست و یکم، و پاسخ­گو و گزینه­ی حل معضلات آن است. دانیل بن­سعید، به تعبیری، کارل مارکس  "پسا‌-پُست مدرن" را به ما می‌‌شناساند.

دانیل با یک بررسی جامع نشان می‌‌دهد که صرف­نظر از برخی نوشته‌های کم اهمیت ژورنالیستی مارکس، تقریباً در کلیه­ی آثار مهم او کم‌ترین نشانه­ای از این نظریه که کمونیزم پی­آمد گریزناپزیر سرمایه­داری است، دیده نمی­شود. بازخوانی مارکس بن سعید را متقاعد می‌‌سازد که سیر تاریخ خطی مستقیم نبوده و هم­چون درختی دارای شاخه‌ها و انشعاب­های فراوان است. بررسی نظریه­های مارکس توسط دانیل نشان می­دهد که روند تاریخ مجموعه‌ای از رویداد‌های محتملی است که پی­­آمد‌های غیرقابل پیش­بینی‌ خواهند داشت؛ البته پیکار طبقاتی جایگاه اصلی را دارد اما نقش تصادف و احتمالات را نیز نباید نادیده گرفت. پژوهش بن سعید تبیین کاملاً وارونه­ای از آثار مهم مارکس را برجسته می­کند که مبتنی بر غیر خطی بودن انکشاف تاریخ است. این "مارکسیست"‌ها بودند که یک چنین جامه تنگ مکانیکی­ای را بر تن‌ اندیشه و آثار مارکس کردند و قوانین حاکم بر طبیعت مرده را بر جامعه­ی انسانی‌ زنده و پر از جنب و جوش تحمیل کردند. دانیل مستدل می­سازد اگر این جهانشمولی را بپذیریم آنگاه الزاماً پیش­بینی‌­پذیر بودن آینده را هم باید  قبول کنیم. در این دیدگاه نقش انسان به مثابه "عامل آگاه" و "عنصر مؤثر" به حداقل کاهش داده می‌‌شود. این دقیقاً ایدئولوژی و خواست سرمایه­داری است. بوارون، دقیقاً در دوران شکست، عقب­نشینی و افول مبارزه طبقاتی است که بیش از هر زمان دیگری لازم است که سوسیالیست­های انقلابی بر ضرورت مبارزه طبقاتی و این که کمونیزم محصول خود به خودی جامعه­ی طبقاتی نیست، پافشاری کنند. این کتاب را شاید بتوان مهم‌ترین اثری دانست که چپ رادیکال در طی چند دهه­ی گذشته تولید کرده است.

اگر قرار باشد از میان دست­آوردهای با ارزش دانیل در بازشناسی و تکامل اندیشه مارکسیستی تنها یکی را در این جای برشمریم بی­ شک گسست ریشه­ای از پوزیتیویزم و دترمینیزم است که تار و پود مارکسیزم  "ارتدوکس" عمیقاً به آن آغشته بود. در این امر بی‌ شک بلانکی و بنیامین در او بی­تأثیر نبودند. در کتاب نامبرده  این جمله از بلانکی را می­‌یابیم: " ... چیزهای شگرف انسانی، چیزهایی که در هر لحظه قابل تغییر می‌‌توانند باشند، بندرت شبیه چیز‌های کهکشانی هستند که مقدرند و سرنوشتی گریزناپذیر دارند".  یا این جمله والتر بنیامین: "هر لحظه تاریخ در تنگی و باریکی است که در آستانه اش ناجی‌ای می‌‌تواند ظاهر شود، یعنی‌ انقلاب، این جهش ناگهانی رویداد محتملی است در واقعیت".

 

"اگوست بلانکی، کمونیست مرتد" عنوان یکی از نوشته‌هایش است که مشترکاً با میشل لووی نوشته است. اندیشه و زندگی‌ بلانکی بر او تأثیر انکارناپذیری گذاشته بود. د انیل دفاع و وفاداری خستگی­ناپذیر از محرومان و پرهیز از هر گونه خشک مغزی و تعصب عقیدتی را از بلانکی آموخته بود.

 

در عصری که نظریه­ی "پایان جهان" فوکویاما به ظاهر یکه­تازی می‌‌کرد و نئولیبرالیزم سرمست از باده پیروزی بود، نوشتن  این دو کتاب به نظر "خروس بی­ محل" می­رسید. اما این دو کتاب هنوز از چاپخانه خارج نشده بودند که اعتصابات عظیم و طولانی کارگران فرانسه علیه تهاجمات همه­جانبه سیاست‌های نئولیبرال، دولت دست راستی‌ را ساقط کرد و باردیگر شبح مارکس از دور نمایان شد.

بخش عمده­ای از آثار دانیل به مسأله استراتژی، به ویژه استراتژی انقلابی در قرن بیست و یکم، اختصاص دارد. او در کتاب "شرط بندی محزون"16 به این مهم می‌‌پردازد و با توجه به رویداد‌های دو دهه گذشته و جو شدیداً بدبینانه ناشی‌ از شکست­ها و آرزوهای برباد رفته، قویاً به دفاع از "تعهد سیاسی و انقلابی" برمی­خیزد. او با نقد مفروضات، الگوها و دگم‌های از قبل تعیین شده و خدشه ناپذیر گذشته، به تعهد در قبال چشم انداز واقعی و استراتژی انقلابی تاکید می­کند. در این کتاب که به گفته میشل لووی زیباترین نوشته دانیل بن سعید است، با اتکاء بر جمله­ای از پاسکال می­گوید که "عمل رهائی بخش کاری است که پیآمدش از قبل تعیین نشده" است. میشل لووی که خود شاگرد و همکار لوسین گلدمن بوده بر این باور است که دانیل بن سعید با مطالعه کارهای گلدمن روش مارکس را در کار پاسکال می‌‌بیند. دانیل تعهد و درگیرشدن در سیاست انقلابی را هم چون یک شرط­بندی حساب شده بر روی یک "تحقق تاریخی" می­بیند که "خطر باختن همه چیز و یا خود باختن" را در بطن خود دارد. بدین ترتیب، انقلاب دیگر ناشی‌ از یک ضرورت تاریخی و از ملزمات قوانین آن و یا زائیده­ی تضادهای اقتصادی سرمایه نیست، بلکه یک استراتژی مفروض و محتمل، یک چشم انداز اخلاقی­ای است‌ که "بدون آن اراده پس می‌‌نشیند، روحیه مقاومت عقب می‌‌نشیند، تسلیم می‌‌شود، پیمان می‌‌شکند، اعتبار و حثیتش را برباد می‌‌دهد. "

در رابطه با فریب­­خوردنِ توده‌ها از حکومت حزب سوسیالیست فرانسه و برباد رفتن آرزوهایشان توسط سوسیال دموکراسی کتاب "چپ آنها و چپ ما "۱۸ را می‌‌نویسد و سراب آن نوع "سوسیالیزم" را برملا می‌‌سازد.

 

دانیل یک سال از فروپاشی شوروی، در زمانی که توپخانه­ی ارتش ایدئولوژیک ارتجاع جهانی یکه تازی می­کرد "کتاب سیاه کمونیزم" را نوشت. این کتاب به ظاهر یک کار تحقیقاتی‌علمی‌ جمعی‌ است و در بیش از هزار صفحه به افشای جنایاتی که تحت نام  "کمونیسم" انجام گرفته است، می­پردازد. "کتاب سیاه کمونیسم" سریعاً به اکثر زبان‌های مهم جهان ترجمه شد و زیور اکثر کتاب­خانه‌ها و کتاب فروشی‌ها در سراسر جهان گردید. دانیل بن سعید سپس با انتشار کتاب "چه کسی قاضی است؟"۱۹"، با تأکید بر بیان حقیقت، مبارزه با افتراء و تحریف تاریخ، انتقال خاطرات و گنجینه انقلابی به نقد تحریف­کنندگان تاریخ پرداخته و  خود تاریخ را به عنوان تنها داور واقعی به رسمیت می‌‌شناسد.

او کتاب "لبخند شبح، روح نوین کمونیزم"23 را به مناسبت صدوپنجاهمین سالگرد انتشار "مانیفست حزب کمونیست" نوشت و در آن فرآرسیدن مجدد "شبح کمونیست" را نوید می‌‌دهد.

 دانیل بن­سعید در کتاب "تحویل­ناپذیران. تزهای مقاومت مناسب زمانه"24 که در سال ۲۰۰۱ نوشت با بیانی زیبا با تزهای پنج­گانه‌اش به نبردی حماسی علیه منفی­بافی­های شوم و نغمه‌های بدبینانه و تسلیم طلبانه­ی پیاپی روشنفکران و هم­رزمان گذشته­ی خود می‌‌پردازد؛ او در سکوت خفقان­زای زمانه با نهیبی فرآرسیدن طوفانی خروشان را نوید می‌‌دهد: دستورالعمل­هائی برای مقاومت و تسلیم نشدن دربرابر فشارهای دوران نئولیبرالیزم، عصر انتقالی بین گذشته­ی مخروبه و آینده­ی نامعلوم.

کتاب "مقاومت، جستاری کلی درباره موش کور"26 که در تداوم همین موضوع می­نویسد، تلاشی است در جهت دست­یابی به یک "سیاست مقاومت". در تاریخ ادبیات از شکسپیر گرفته تا مارکس، موش کور همواره نمادِ سرسختی، مقاومت زیرزمینی و ظهور ناگهانی و غیر مترقبه در جائی است که انتظارش نمی­رود. موش کور حیوانی است که با انرژی خارق­العاده­ای در زیرزمین صبورانه به نقب­زدن می­پردازد و شبکه­ی زیرزمینی تودرتوئی ایجاد می­کند و به ناگهان در یک جائی از زمین سر در می­آورد که به هیچ­وجه انتظار آن نمی­رود. موش کور  نماد تسلیم­نشدن است، در برابر آن­چه که در ظاهر، عمرش بسر آمده است. بن سعید در این کتاب به بررسی نظریات فیلسوفانی می‌‌پردازد که در برابر طوفان­های مخرب دهه­های اخیرتسلیم نشدند. او نظریات آلتوسر، بادیو، دریدا و نگری را به زیر ذره­بین نقد می­برد و در جدالی رفیقانه با آنان به تدوین و تکامل استراتژی سیاست انقلابی نوین می‌‌پردازد.

دانیل بن­سعید در سال ۲۰۰۱ بار دیگر به مارکس بازمی­گردد و کتاب "کارل مارکس، هیروگلیف مدرنیته"27 را می‌‌نویسد. او بسط سرمایه داری در دوران مارکس را با پدیده گلوبالیزاسیون سال‌های اخیر مقایسه می‌‌کند و هردو را کم و بیش از یک قماش می‌‌بیند. دانیل برای بهتر فهمیدن کتاب "سرمایه" توصیه می‌‌کند که آن را به شیوه کتاب‌های پلیسی بخوانیم: "جنایتی به وقوع پیوسته و ارزش افزونه‌ای ربوده شده، و این ارزش به یغما رفته بین دست‌های مختلف ردّ و بدل می‌‌شود، سارقان هر یک به سهم خود بخشی از آن را می‌‌ربایند: سرمایه­دار، عمده­فروش، خرده فروش، رباخور، کلاهبردار و مردِ رند و ...  بطوری که در طی این روند منبع اولیه این ارزش  فراموش می‌‌شود... باید به شیوه شرلوک هلمز به کشف این جنایت پرداخت". بن­سعید در این کتاب، اندیشه­های مارکس را از دگم­های مذهبی می­زداید، شمای مقدس را از چهره­ی انسانی مارکس برمی­دارد، و او را دوباره زنده کرده و به پیشواز قرن بیست و یکم می­فرستد. او بیش از پانصد صفحه مطالب نو درباره­ی مارکس و مکاتبات مارکس با انگلس، مادر و نزدیکان را ارائه و مورد بررسی قرار می­دهد.

 

دانیل بن سعید سپس به درخواست انتشارات مجموعه "چه می دانم؟" کتاب "تروتسکیزم ها"28 را می نویسد. او در این کتاب به تروتسکی و تروتسکیزم می­پردازد که چرا تروتسکیزم گرایش­های مختلفی در درون خود دارد. این کتاب شرح مختصری از کسانی است که با شور و شوق زائدالوصف و در شرائط بسیار دشوار در جهت زنده نگاهداشتن کمونیزم انقلابی و انترناسیونالیزم ، تلاش کردند. او با تاکید بر نقش تروتسکی به عنوان یکی از رهبران انقلاب اکتبر، سازمانده ارتش سرخ  و نظریه پرداز مارکسیست، به مبارزه­ی آشتی­ناپذیر تروتسکی - و "اپوزیسیون چپ"  از اوایل دهه 1920- علیه جناح استالین و بوروکراسی در حال رشد درون نظام جدید شوروی، می­پردازد. او براین باور است که تروتسکی میراث عظیمی در جهت تداوم و تکامل مارکسیزم انقلابی و انترناسیونالیزم برجا گذاشته است.

 

بخش عمده‌ای از آثار دانیل به مسأله­ی استراتژی چپ در رویاروئی با تهاجمات سرمایه و نئولیبرالیزم در دهه­ی اخیر اختصاص دارد. او در این نوشتارهای خود توضیح می­دهد که در سده­ی نوزدهم میلادی جهانی­شدن سرمایه­ی انگلیسی در عهد ملکه ویکتوریا، تأسیس بین­الملل اول را به همراه آورد. او آن دوران را مشابه دوران گلوبالیزاسیون سرمایه­داری سال­های اخیر ارزیابی می­کند که با مقاومت در گستره­ی جهانی مواجه شده است: تظاهرات عظیم در پورتوالگر، در جنوآ، در سیاتل و یا در فلورانس؛ فوروم های مختلف در سطح منطقه­ای و در گستره­ی جهانی. دانیل براین باور است که در طی دو دهه­ی اخیر شاهد ظهور و گسترش یک نوع انترناسیونالیزم نوینی هستیم: کارگران؛ کشاورزان؛ هواداران محیط زیست؛ فمینیست ها؛ سازمان­های غیردولتی؛ جنبش­های فرهنگی و ... و نه صرفآ در سطح کشورهای پیشرفته پدیدار شده­اند بلکه در کل جهان شاهد ظهورشان هستیم.آآآ دانیل به طور کامل درگیر مباحثات چگونگی مبارزه با پدیده­ی "گلوبالیزاسیون" و چگونگی سازمان­دهی مبارزات علیه آن شد. او دو کتابِ "انترناسیونالیزم نوین"29 و "دنیائی برای تغییر"30 را در همین رابطه نوشت. مجادلات بن­سعید با تونی نگری و جان هالووی در کتاب "دنیائی برای تغییر"30 در بین چپ جهانی کاملاً شناخته شده­اند و حضور فعالش در فوروم‌های اجتماعی، سمینارها و کنگره‌های جهانی فراموش نشدنی است. او به این نکته اشاره می کند که سیاست­های اقتصادی نئولیبرال سال­های اخیر و بحران­ها وپی­آمدهای ناشی از آن نظیر نابرابری های اجتماعی و به حاشیه­ی جامعه پرتاب­شدن بخش مهمی از جامعه، فجایع محیط زیستی، عدم تضمین در برابر پی­آمدهای فناوری­های جدید هم بر روی محیط زیست و طبیعت هم برای آینده­ی بشر، موجب بیداری وجدان مردم دنیا شده است.

 

دانیل بن­سعید در سال ۲۰۰۳  کتاب "ناشکیبایی کُند"31 را می­نویسد. این کتاب روایت زندگی خود دانیل است. او در مقدمه­ی کتاب می­نوسد: "این کتاب هدفی ندارد جز کمک به فهم یک زندگی سیاسی، آن هم بعد از فاجعه استالینیزم، در عصر تعبُد کالا و در دورانی که پرده اسرار مدرنیته برزمین افتاده است". در این کتاب، زندگی سیاسی یک "فرد" با زبان  "جمع" هم روایت می­شود. راوی داستان به تناوب "من" و "ما" می­شود؛ خاطرات فردی و تجارب جمعی. بن سعید از اواسط دهه­ی 1960 تا زمان نگارش کتاب (2003)، چهار دهه­ی سرشار از رویدادهای گوناگون را بیان می­کند: کافه دوستان با مشتریان مهاجر خارجی­اش؛ تجربه­ی حزب کمونیست؛ سازمان جوانان کمونیست انقلابی (JCR)؛ مه 1968؛ سازمان کمونیست­های انقلابی (LCR)؛ رویدادهای دلخراش آرژانتین؛ سقوط دیکتاتوری­ها در اسپانیا و پرتقال؛ انقلاب ایران؛ فروپاشی شوروی و بلوک شرق؛ بازخوانی مارکس و ... همگی روایت­هایی هستند از یک طغیان سِرتِقِی که می­بایست گذشت زمان را بیاموزند: یک ناشکیبائی کُند را. دانیل بن­سعید با چنین پشوانه­ی پربار و باارزش با فروتنی خاصی می‌‌نویسد: "... قلمی حقیر و گواهی‌ ساده برای کمک به فهم آن چه انجام دادیم... در پاره‌ای موارد دچار اشتباهاتی شدیم، شاید هم تعداد این موارد اندک نباشند، اما در پیکارمان هرگز دچار اشتباه نشدیم و هیچ­گاه دشمن­مان را عوضی نگرفتیم".

 

او در کتاب "گفتمان­های یک خدا ناباور"32 توضیح می‌‌دهد که یک انقلابی کاملاً متفاوت از یک دین­دار است. در حالی که دین­دار از دریافت اجرش در آخرت کاملاً مطمئن است اما، یک انقلابی بر روی رویدادهایی که نتایج­شان از قبل تعیین نشده­اند شرط­بندی می‌‌کند و تمام هَمّ و غم و توان مطلق خود را در خدمت یک حقیقت نسبی قرار می‌‌دهد؛ در یک کلام انقلابی کسی‌ است که بطور خستگی­ناپذیر تلاش می‌‌کند تا این حکم والتر بنیامین - در آخرین نوشته­اش - با عنوان "تز‌هایی‌ در باره تاریخ" را در عمل متحقق سازد: "تاریخ را بگونه­ای گزنده باید کاوید."

 

دانیل بن سعید سپس کتاب "محرومان، کارل مارکس، چوب­دزدان و حق فقرا" را منتشر می­کند. مارکس در سال 1842 یک سلسله نوشتار منتشر کرده است  که عمدتآ در رابطه با مباحثی بودند که در پارلمان ایالت راین در مورد "سرقت چوب­های خشک جنگلی" مطرح شده بود. مباحث پارلمان راین سرانجام منجر به تصویب قوانینی شدند تا فقرائی که به جمع­آوری چوب­های خشک جنگلی می­پرداختند را مجازات کنند. مارکس توضیح می­دهد که چطور با گسترش سرمایه­داری مرز بین حق سنتی توده­ها (مثلأ حق جمع­آوری چوب­های خشک جنگلی) و حق مالکیت خصوصی (دراین مورد حق مالکیت خصوصی جنگل) دائمأ به ضرر محرومان جامعه و به نفع غاصبان اموال عمومی جا به جا می­شود و سلطه­ی حق مالکیت خصوصی بر همه چیز چنگ می­اندازد. ناگفته نباید گذاشت که دو سال پیش­تر، پرودن جزوه­ی معروف خود در باره­ی مالکیت را نوشته بود که در آن به دفاع لیبرالی از حق مالکیت خصوصی پرداخته بود.  نوشتارهای مارکس در واقع پاسخی بودند در رد نظریات پرودن. با گذشت بیش از 150 سال از آن زمان، بار دیگر حق مالکیت در مواردی چون تولیدات فکری، هنری و فرهنگی، حق داشتن سرپناه و مسکن به لحاظ نظری و حقوقی مسأله حاد جوامع امروزی می شود. دانیل کتاب "محرومان، کارل مارکس، چوب­دزدان و حق فقرا"36 را به این موضوع اختصاص می­دهد و با بازخوانی نظرات مارکس این بحث فلسفی و حقوقی را دوباره از نو مطرح می­کند. او می­نویسد که امروزه هم­چون 150 سال پیش، محرومان و خلع­یدشدگان، علیه خصوصی­کردن جهان، علیه به مالکیت خصوصی درآمدن جهان و علیه منطق خشک حسابگری­های خودخواهانه و فردی به پا خاسته­اند.

 

دو نوشته­ی دیگر بن سعید به سکولاریزم اختصاص می­یابد. سکولاریزم از ویژگی‌های رادیکالیزم فرانسوی است و دانیل مدافع سرسخت آن. او در کتاب "یک دین­شناس جدید: برنار هانری لِوی"37 - با به اصطلاح "فیلسوفان جدید"- را به نقد می­کشد. بن سعید، در این کتاب مبلغان ارتجاع نئولیبرالیزم، کسانی نظیر برنار هانری لِوی را به چالش می­طلبد. او اندیشه‌های جنگ­طلبانه­ی این کارگزاران نوین امپریالیزم و صیهونیزم جهانی که در پس پشت نقاب دفاع از دموکراسی مخفی شده-اند را افشا می­کند. دانیل در سال ۲۰۰8 کتاب "در ستایش سیاست الحادی"38 را می‌‌نویسد که عمداً به تحولات ناشی‌ از مدرنیته و مقولات آن پرداخته است. در این کتاب، پرداختن به مسأله­ی استراتژی در دوران تهاجمات نئولیبرال و نحوه­ی مقاومت با آن، بخش مهمی را در برمی­گیرد. در همان سال، او کتاب "کارل مارکس و فردریک انگلس، اندیشه ناشناخته"42 را منتشر کرد. این کتاب به بررسی نظریات مارکس و انگلس در مورد کمون پاریس می‌‌پردازد و از مارکس به عنوان یک "تحلیل­گر بی­نظیر" اوضاع و احوال سیاسی- اجتماعی یاد می‌‌کند. دانیل در این اثر تبیین می­کند که مارکس هرگز سیاست را به سطح یک بازتاب ساده­ی شرایط اقتصادی کاهش نداده است و جبرگرایی اقتصادی‌ای که دیگران به مارکس  نسبت می‌‌دهند را کاملاً بی‌ اساس و نادرست می‌‌داند.

زندگی‌‌ دانیل نبرد بی‌ پایانی بود برای کشف و رسیدن به حقیقت: او از کشتار الجزایریان در متروی پاریس در ۱۹۶۲ تا آخرین لحظات زندگی خود به خوبی فهمیده بود که کشف حقیقت نه‌ با دگماتیزم سازگار است و نه‌ با سکتاریزم. از منظر بن سعید برای شناخت حقیقت، نظریه به تنهائی کافی‌ نیست و بدون قطب­نمای نظری هم خطر گم­شدن در پیچ و خم‌های مسیر کنش­ورزی، وجود دارد. مهم‌ترین ویژگی دانیل این بود که رابطه­ی متقابل نظریه و کنش­ورزی را به خوبی درک کرده و بدان عمل می‌‌کرد. او در همان حالی که مسثولیت یک طرح تحقیقاتی ‌نظری را برعهده می­گرفت، مسئولیت انتظامات یک تظاهرات را هم می­پذیرفت. زندگی‌ دانیل بین جلسات حزبی و جلسات دانشگاهی، سازمان­دهی و شرکت در تظاهرات خیابانی، سازماندهی و آموزش در مدرسه­ی تابستانی حزبی تقسیم شده بود. او نماد پراکسیس مارکسی بود و رمز موفقیت و محبوبیت­اش در همین نکته نهفته است. کتاب "اندیشه- کنش"43 او به توضیح این امر اختصاص دارد. بن سعید در این اثر  ورشکستگی دوگانه­ای که در دهه های اخیر بشریت با آن ها مواجه بوده است را تشریح می­کند: هم ورشکستگی سرمایه­داری مخرب، و هم چپ پارلمانتاریستی مرتد و توهم­آفرین را. او بر این نکته تأکید می­گذارد حال که نظام سرمایه­داری وارد بحران­های ساختاری–تاریخی خود شده است، نه فقط تأمل عاجل برای دست­یابی به یک بدیل اجتماعی بلکه تحقق مبرم و فوری آن هم در دستور کار قرار دارد.

بن سعید در آستانه­ی تأسیس "حزب نوین ضد سرمایه-داری" مشترکاً با اولیویه بزآنسونو کتابی‌ نوشت با عنوان "پیش به سوی سوسیالیزم قرن بیست و یکم"44، با هدف مسلح­کردن فعالیت‌های روزمره­ی ضد سرمایه­داری آن حزب و با چشم­اندازی استراتژیک و دراز مدت. کمونیزم قرن بیست و یکم برای او چیزی نبود جز تداوم میراث مبارزات گذشته، از کمون پاریس گرفته تا انقلاب اکتبر، از ایده‌های مارکس، انگلس و لنین گرفته تا تروتسکی، رزا لوکزامبورگ و چه گوارا. اما دانیل همواره عامل زمان و شرایط روز را نیز در نظر داشت. او  در مواجهه با فاجعه­ی محیط زیستی‌ که امروزه بشریت به واسطه نظام سرمایه داری با آن روبرو شده است به نقد واژه "اکولوژی" پرداخت؛ واژه­ای که تبدیل به ابزاری در دست سیاستمداران بورژوا و عوام­فریب شده تا در جهت تأمین منافع سرمایه­داران به ادامه­ی تخریب هرچه بیشتر طبیعت و محیط زیست انسان بپردازند. بدیل انتخابی و پرمعنای دانیل بن سعید، ابداع واژه­ی "اکو‌کمونیزم" است.

 

یکی از آخرین کتاب­های بن سعید "کتاب راهنما برای مارکس"45 نام دارد. این اثر کتابی است خواندنی و جذاب برای کسانی که می‌‌خواهند با زندگی و ایده­های کارل مارکس آشنا شوند. هدف از نوشتن این کتاب، صرفاً آشناکردن خواننده با اندیشه­های مارکس نیست بلکه او می‌‌خواهد کاربرد اندیشه‌های مارکس را در رابطه با منطق سرمایه­داری، کمونیزم، تشکیلات سیاسی، انترناسیونالیزم، رابطه­ی انسان با طبیعت و مسائلی از این دست، دوباره زنده کند. این کتاب بن سعید مورد توجه بسیاری از جوانان قرار گرفته است.

 

دانیل بن سعید این اواخر کتاب ‌"مارکس وبحران ها"47 را درباره مواضع مارکس در مورد بحران نوشت. او در این کتاب به بررسی و مقایسه­ی نظرات مارکس و کینز می‌‌پردازد. دانیل نکات مشترک و نکات تفاوت آن دو را برمی­شمارد. او توضیح می‌‌دهد که بررسی نکات فرعیِ برنامه اقتصادی نه‌ تنها کافی‌ نیستند بلکه اصولاَ فریب دهنده هستند. بن سعید براین باور است که یک برنامه را می­بایست در کلیتّش مورد ارزیابی قرار داد و سرانجام نتیجه می‌‌گیرد که اصولاً کلیه­ی برنامه و  پیشنهادهای اقتصادی کینز در جهت نجات سرمایه­داری و جلوگیری از سقوط و خلاصی از شر زیاده­روی‌های مخرب آن نظام است. در واقع، طرح و برنامه­ی کینز  مرهمی است بر زخم چرکین سرمایه­داری، در حالی‌ که برنامه­ی مارکس سرنگونی سرمایه­داری است.

 

نظرات و مبارزات دانیل تا حدودی نقش رابط و پل ارتباطی بین دو دوران نسبتاً متفاوت را دارا هستند. هر دورانی به ناگزیر مراجع و منابع خود را داراست. در تاریخ سیاسی مدرن، آغاز "قرن نوزدهم طولانی" را کمون پاریس، و پایان آن را جنگ جهانی اوّل می­دانند. همچنین، نقطه­ی آغاز "قرن بیستم کوتاه" را انقلاب اکتبر تعیین می‌‌کنند، و پایان آن را فروپاشی شوروی می­نامند. اگر به‌ همین منوال، شروع قرن بیست و یکم را آغاز حملات نئو لیبرالیزم بدانیم، آن­گاه نظرات و مداخلات دانیل بن سعید را می‌‌توان پل ارتباطی میان پایان قرن بیستم کوتاه و آغاز قرن بیست و یکم دانست.

 

دانیل به لحاظ اخلاقی‌، نظری و سیاسی جایگاه ویژه­ای در بین چپ رادیکال در سطح جهانی داشت. او تنها یک سال بعد از تأسیس "حزب نوین ضد سرمایه­داری" از میان ما رفت. حزبی که نظر افراد و احزاب چپ رادیکال در سطح جهانی را به خود جلب کرده است و او از پایه گذارانش بود. او خود در توصیف این حزب می‌‌نویسد: "یک حزب نوین وفادار به محرومان جامعه و انسان‌های زیرسلطه نه از بیان صریح ضد سرمایه داری بودن خود ابا دارد و نه از گفتن این که خواهان تغییر جهان است".

در چند سال اخیر با آن که بیماری به شدت از قدرت فیزیکی‌‌ دانیل کاسته بود اما او در همه جا حاضر بود؛ توگویی او با ولع خاصی می‌‌خواست در این اندک فرصت که برایش باقی‌ مانده، تمام اندوخته‌های نظری و تجربه­های پراتیک‌ خود را به نسل جوان منتقل کند: در جلسات حزبی، در جلسات دانشگاهی، در مؤسسه­ی تحقیقات بین­المللی آمستردام، در انجمن مارکس، در مجلات تئوریک "نقد کمونستی" و "خلاف جریان"، در مجادلات سیاسی در سطح جهانی، در مدرسه­ی­ تابستانی "حزب نوین ضدسرمایه­داری"، و در پایه گذاری انجمن "لوئیز میشل". در سی‌ سال اخیر، سال های یکه تازی سرمایه داری در سطح جهانی و سنگر مبارزه خالی‌ کردن ِ اکثر هم رزمان پیشین، دانیل پرچم مارکسیزم انقلابی را برافراشته نگاهداشت. او کوشید تا با شفاف­سازی پراتیک روزمره و نظریه­های خود به پیشواز قرن بیست و یکم برود. او در یکی از مصاحبه‌های خود در سال ۲۰۰۹ می‌‌گوید: "۲۵ سال پیش در دنیای لیبرال‌ها، مارکس سگِ‌ مرده­ی متعفنی بود، اما امروزه شبح خندانش دوباره ظاهر شده است. در واقع امر {مارکس} فعلییت امروزی خود را مدیون وجود سرمایه­ی جهانی  است".

آخرین باری که او را دیدم در مدرسه­ی تابستانی "حزب نوین ضدسرمایه­داری" بود. دانیل از این که نمی­توانست در بحث کارگاه ایران شرکت کند- صرفاً به دلیل هم زمانی آن با بحث کارگاه خودش- چندان خشنود نبود. او در مورد رویداد‌های اخیر در ایران در پی‌ "انتخابات" پرسش‌های بسیاری داشت، بن سعید از وضعیت چپ در ایران ‌پرسید و کمی هم درباره­ی کنگره آتی بین­الملل چهارم گپ زدیم. او با بی­تکلفی­اش، با خوشروئی­اش، با دست­ودل بازی­اش، با طنز و با قدرت تخیل بالایش نمونه­ی نادری در بین روشنفکران مبارز و انقلابی بود. با رفتن دانیل بن سعید ضربه‌ای سخت بر چپ رادیکال، بر کارگرن جهان، و تمامی مبارزان در عرصه جهانی وارد شد. جای خالی او برای ما و تمام کسانی که برای تغییر جهان و بر پایی‌ دنیائی بهتر تلاش می‌‌کنند، کاملاً محسوس است.

مارس 2010

__________________________________________________________________________

*ترمیدور Thermidor نام ماه یازدهم از تقویم جدیدی بود که پس از انقلاب کبیر فرانسه مورد استفاده قرار گرفت. در نهم ترمیدور (مطابق با 27 ژوئیه) سال 1794 روبسپیر برکنار شد و با این واژگونی حرکت به سمت راست حکومت جمهوری اول آغاز شد و راه را برای روی کار آمدن ناپلئون بناپارت (در هژدهم ماه برومر، مطابق با 9 نوامبر 1799) باز کرد.

 

مقالات

دانیل مقالات بسیاری به زبان های فرانسوی، انگلیسی، اسپانیولی و پرتقالی نوشته است. سایت اینرنتی

Le site Internet d’Europe solidaire sans frontières (ESSF)

 تاکنون 285 مقاله اش به زبان های فرانسوی و انگلیسی  را گردآورده است. آدرس آن :

http://www.europe-solidaire.org/spip.php?page=auteur&id_auteur=101

† مقالاتی که از وی تاکنون به فارسی ترجمه شده اند (تا آن جائی من از آن ها اطلاع دارم).

 تمام این مقالات در آرشیو اینترنتی دانیل بن سعید گردآوری شده اند:

  ‏•‏ آلن بدیو و معجزه ی رخداد‏ ‏

  ‏•‏ رسوایی دایمی‏ ‏

  ‏ •‏ سماجت انقلاب: موش کور و لوکوموتیو‏ ‏

  ‏•‏ درباره بازگشت مسئله سیاسی-استراتژیکی ‏

  ‏•‏ هژمونی و جبهه‌ی متحد

  ‏•‏ مصاحبه با آلن باديو نويسندهء «فرضيۀ كمونيسم» ‏و پاسخ دانيل بن سعيد به برخى از انتقادات او

  ‏•‏ پاسخ دانیل بن سعید به برخی انتقادات آلن بادیو‏ ‏ ‏

  ‏•‏ پیرامون تغییر جهان بدون تصرف قدرت جان ‏هالووی ‏

  ‏•‏ فریادها و تف ها‎ ‎

  ‏•‏ دريدا و مارکسيسم‏ ‏

  ‏•‏ لنین و سیاست : جهش! جهش! جهش!‏ ‏

  ‏•‏ استراتژی و حزب ‏

  ‏•‏ پرسش هاى اكتبر، آيا انقلاب اكتبر كودتا بوده؟ وآيا ‏از ابتدا‎ ‎محكوم بوده است و زودرس؟ ‏

  ‏•‏ تداوم منطقى ايده ها ‏

  ‏•‏ ما يهوديان ‏

  ‏•‏ آرى ما يهوديان

  ‏•‏ نگاهى به جنبش كارگرى و اجتماعى فرانسه‏‎ ‎

  ‏•‏ ماركس رهيده از قفس خويش ‏

 


 

کتاب ها

فهرست زیر در برگیرنده اسامی ومشخصات کتاب های دانیل بن سعید است. برخی از آن ها را با همکاری  دیگران نوشته است. این لیست کامل نیست. کتاب هائی که به زبان انگلیسی هستند با علامت *** مشخص شده اند.

1- Mai 68, une répétition générale (en collaboration avec Henri Weber), Maspero, Paris, 1968.

2- Contre Althusser (ouvrage collectif), 10/18 UGE, Paris, 1974.

3- Portugal, une révolution en marche (en collaboration avec Charles-André Udry et Michael Löwy), 10/18, Paris, 1975.

4-
La Révolution et le pouvoir, Stock, Paris 1976.

5- L’Anti-Rocard ou les haillons de l’utopie,
La Brèche, Paris, 1980.

6- Marx ou pas
? (ouvrage collectif), EDI, Paris, 1986.

7- Stratégies et Partis,
La Brèche, coll. Racines, Paris, 1987.

8- Mai si
! 1968-1988, rebelles et repentis (avec Alain Krivine), La Brèche, Paris 1988.

9- « Que faire (1903) et la création de
la Ligue communiste (1969) » (avec Antoine Artous), Retours sur Mai, La Brèche, Paris 1988.

10- Moi,
la Révolution. Remembrances d’un bicentenaire indigne, Gallimard, coll. Au vif du sujet, Paris, 1989.
***I, The Revolution.

11- « Un Bicentenaire thermidorien », in Collectif, Permanences de la Révolution, La Brèche, Paris 1989.

12- Walter Benjamin, sentinelle messianique, Plon, Paris, 1990.

13- Jeanne de guerre lasse, Gallimard, collection Au vif du sujet, Paris, 1991.

14- Marx l’intempestif. Grandeurs et misères d’une aventure critique (xix-xx siècles), Fayard, Paris, 1995.
*** Marx for our times: adventures and misadventures of a critique, Verso, London, 2002.

15- La Discordance des temps. Essais sur les crises, les classes, l’histoire, les Éditions de la Passion, Paris 1995.

16- Le Pari mélancolique, Fayard, Paris, 1997.
*** The Meloncholy Wager, Verso, London, 2002


17- Le Retour de la question sociale (en collaboration avec Christophe Aguiton), Editions Page 2, Lausanne 1997.

18- Leur gauche et la nôtre. Lionel, qu’as-tu fait de notre victoire
? Un an après... Albin Michel, Paris, 1998

19- Qui est le juge
? Pour en finir avec le tribunal de l’histoire. Fayard, Paris 1999.

20- Éloge de la résistance à l’air du temps, entretien avec Philippe Petit, Textuel, Conversations pour demain, Paris, 1999.

21- Contes et légendes de la guerre éthique, Textuel,
La Discorde, Paris, 1999.

22- Le Canard et le lapin
: le journalisme et ses critiques, Edwy Plenel et Daniel Bensaïd, 31 décembre 1999.

23- Le Sourire du spectre. Nouvel esprit du communisme, Michalon, Paris, 2000.

24- Les Irréductibles. Théorèmes de la résistance à l’air du temps, Textuel,
La Discorde, Paris, 2001.
 
25- Le Retour de la critique sociale in Marx et les nouvelles sociologies, Textuel 9, 2001.

26- Résistances. Essai de taupologie générale (illustré par Wiaz), Fayard, Paris, 2001.

27- Karl Marx
: Les hiéroglyphes de la modernité, Textuel, Passion, Paris 2001.

28- Les Trotskysmes, PUF, Que sais-je
?, Paris, 2002

29- Le Nouvel Internationalisme. Contre les guerres impériales et la privatisation du monde, Textuel, Paris, 2003.

30- Un Monde à changer. Mouvements et stratégies, Textuel,
La Discorde, Paris, 2003.

31- Une lente impatience, Stock , Paris, 2004.

32- Fragments mécréants. Sur les mythes identitaires et la république imaginaire,  Lignes, Paris, 2005.

33- Présentation et commentaires
: Édition critique de « Sur la Question juive» de Marx, La Fabrique, Paris, 2006.

34- «
John Holloway, révolution sans la révolution» in La planète altermondialiste (coordonné par Chiara Bongfiglioni & Sébasten Budgen), La Discorde, Textuel, Paris, 2006.

35- «
Trente ans après : Introduction à l’Introduction au marxisme », préface à : Ernest Mandel, Introduction au marxisme, Ed. Formation Léon Lesoil, Bruxelles 2007.

36- Les Dépossédés. Karl Marx, les voleurs de bois et le droit des pauvres,
La Fabrique, Paris, 2007.

37- Un nouveau théologien, Bernard-Henri Lévy, Lignes, Paris, 2007.

38- Éloge de la politique profane, Bibliothèque Idées, Albin Michel, Paris, 2008.

39- 1968, fins et suites avec Alain Krivine, Lignes, Paris, 2008.

40- «
Préface » in Elie Kagan, Mai 68 d’un photographe, avec une étude d’Alexandra Gottely et Laure Lacroix (Album). 

41- «
 Société du spectacle », in La France des années 68 (ouvrage collectif coordonné par Antoine Artous, Didier Epsztajn et Patrick Silberstein), Syllepse, Paris, 2008.

42- «
Politique de Marx », in Karl Marx & Friedrich Engels, Inventer l’inconnu. Textes et correspondance autour de la Commune, La Fabrique, Paris, 2008.

43- Penser Agir, pour une gauche anticapitaliste, Lignes, Paris, 2008.

44- Prenons parti - Pour un socialisme du xxie siècle avec Olivier Besancenot,  Mille et une Nuits, Paris, 2009.

45- Marx, mode d’emploi, texte de Daniel Bensaïd, dessins de Charb,  Zones (
La Découverte), Paris, 2009.

46- «
Le scandale permanent » in Démocratie, dans quel état?, ouvrage collectif, La Fabrique, Paris, 2009.

47- «
 Marx et les crises » in Les crises du capitalisme (Texte inédit), édition établie et traduite par Laurent Hebenstreit, Démopolis , Paris, 2009.

48- Postcapitalisme, Imaginer l’après, ouvrage collectif. Au diable vauvert, novembre 2009.

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©