Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
يكشنبه ۵ آذر ۱۳۹۱ برابر با  ۲۵ نوامبر ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :يكشنبه ۵ آذر ۱۳۹۱  برابر با ۲۵ نوامبر ۲۰۱۲
16 آذر در پیش است

 

برگرفته از مطالب منشتره در فضای مجاری

 

۱۶ آذر در پیش است...

پرهام سينا پور

 

از سالیانِ دور، همواره تلاش صاحبان قدرت بر دو امرِ توامان هرچند متضاد استوار بود؛ یکان، فرم امروزی بخشیدن به ساختار تحت حکومتشان و دو دیگر، مهارو ممانعت از رشد طبیعی آن مولود برساخته. زیرا که هر کدام از فرزندان هم بستری خواست حاکمان و مدلهای فرا مرزی، پس از اندک زمان به تناسب ماهیتش، کارکردی نه آنچنان که قدرتمداران به انتظارش بودند، ارائه می نمود. و همین نتیجه ی معکوس، سببی می گشت تا به وجود آورندگان، به اندیشه ی مهار بی رحمانه ی آن ساختارها

می افتادند.از چنین فرزندان در سرزمین خویش می توان به دانشگاه اشاره کرد. مولودی که برآمده ی دستان «دیکتاتور»ی بود اما به تناسب ذات منافی قدرتش بر دیکتاتوری شورید. و به عکس جنبش های کارگری، معلمان، زنان و...، همچنان با پتانسیل بالای روشنگری اش تهدید نخست برای حاکمان شب چهر محسوب می گردد. دلیل مدعای یاد شده دو مطلب است؛ نخست وابستگی اندک اقتصادیِ دانشجو به قدرت و دوم، فضایی که دانشگاه به ماهیت تجمیع افراد در مکانی یکپارچه در اختیار کنشگرانش قرار می دهد. حال آنکه دلیل نخست مانع شکوفایی جریانهای کارگری و معلمان می گردد زیرا که قدرت به درستی می داند با اعمال سیاست های انقباضی اقتصادی می تواند هرگونه آکسیونی از این جریانات را به سادگی سرکوب کند.جریانهای فمنیستی نیز به علت عدم یکپارچگی و وجود فضایی برای اجتماعات مدنی اش، با عدم موفقیت به مثابه حضور آشکار در جامعه روبرست.

 

چرا حال امروز این آخرین سنگر آزادی، خوب نیست؟

 

در چند سال اخیر، حاکمیت یه درستی پی به اهم کارکرد ساختار دانشگاه برده است. بر اساس همین درک صحیح واکنشهای گاه بی رحمانه ای از خود نشان داده است که طلیعه ی آن واقعه ی کوی دانشگاه است. در اوان به قدرت رسیدن احمدی نژاد اراده ی حاکمیت به کنترل دانشگاه از درون دانشگاه بود. بر همین اساس برخوردهایی نظیر تعلیق های یک یا چند ترم از تحصیل، اخراج از دانشگاه، ممانعت از تحصیل در مقاطع بالاتر(موسوم به سه ستاره ها) و...، صورت گرفت .از دیگر سو با کلید خوردن پروژه ی انقلاب فرهنگی دوم، موج بازنشستگی اجباری(اخراج) اساتیدِ منسوب به گرایشات سکولاریستی بالا گرفت. بحث تفکیک جنسیتی و مقابله یِ بخشنامه ای با نحوه پوشش نیز در همین راستا بود تا شاید بتوانند بدین طریق ایدئولوژی اسلام را بر دانشگاه حاکم کنند.

باری «رویش ناگزیر جوانه ها» به واقع شعار نبود و همین عاملی شد تا برخوردها وارد فاز جدیدی گردد و اداره ی دانشگاه ها حتا در جزیی ترین موارد توسط نهادهای امنیتی صوت گیرد. بر همین اساس توبیخ های کمیته های انظباطی تبدیل گشت به احضار به اداره ی اطلاعات و تعلیق از تحصیل، مبدل به احضاریه ی رسمی دادگاه های انقلاب. و اینچنین زندانها پر شدند از دانشجو، از اندیشه، از کسانی که تنها جرمشان نقد بود و سلاحشان، قلم. نهادهای سرکوبگر در آخرین اقداماتشان سیاست بومی سازی را در دستور کار قرار دادند تا بدین طریق با استفاده ابزاری از نگرانی های خانواده ها و تهدید ایشان به تحدید فعالیت کنشگران نهاد دانشگاه بپردازند. و نیز با کاهش شرایط رفاهی و نیز امکان تحصیل رایگان از طریق کاهش سنوات، سعی در سنگین تر کردن هزینه های فعالیت در دانشگاه را دارند. تا شاید آن عدم وابستگی اقتصادی نیز بدین روش مضمحل گردد.

 

۲۲ بهمن ۱۳۸۸ و تاثیر آن اشتباه تاریخی بر دانشگاه؛

 

سال ۱۳۸۸ سالی بود که دانشگاه بیشتر اثر پذیر از فضای جامعه تا تاثیرگذار. و همین سببی می گشت تا به تاسی از فضای بیرون گاه آنارشیستی محض گردد، گاه منفعل و ایستا. نقطه ی انفعال دانشگاه، ۲۲ بهمن ۱۳۸۸ بود. آن روز که بنا بود تیر خلاصی باشد بر شقیقه جریان متقلب اما به علت خطای مدیران سبز آن روز اعتراضات در صف آرایی نیروهایشان، منتج گشت به استفاده ی تبلیغاتی اقتدارگرایان. عدم دارا بودن برنامه ای خاص آن مدیران برای سمپات هایشان سببی گشت تا آنان آن روز در محاصره ای گیج کننده اسیر گردند...

آن فرصت تاریخی برخلاف پیش بینی ها به نقطه ی عطفی برای جریان سرکوب تبدیل گردید تا با اتکا به آن کارناوال، با قدرتی چندین برابر به سرکوب همه کنشگران از جمله دانشگاه بپردازند. در این میان نباید از اشتباهات خودِ جریانهای دانشجویی نیز چشم پوشید در سالهای بعد از دوم خرداد که دگر بار جنبش دانشجویی جان تازه ای را بر کالبد رنجورش حس می کرد، قدرتی واحد اداره ی امور این جنبش را به دست گرفته بود. و آن دفتر تحکیم وحدتِ(حوزه و دانشگاه) بود که بر ساخته ی حکومت بود اما به تبع تحولات جامعه تغییرات فرمیک و محتوایی یافته بود. یکی از نقاط ضعف اساسی این جریان دانشجویی، عدم وابستگی به پلورالیسم توسط اعضای مصطلحا لیبرال مسلک آن بود. و بر همین اساس حذف های پیاپی نیروهای چپ و حتا لیبرال مستقل در دوره های متوالی صورت گرفت. همین انشعابات، فصل به فصل تحکیمی ها را توتالیتر تر گرداند و پیکرش را از وجود اندیشه های متفاوت، تهی تر. و دلیل آن انفعال اواخر ۱۳۸۸ و پس از آن تا به امروز، حضور نیروهایی شاید باشد که تنها دلیل بودنشان تعلقات ظاهری به نگرش غالب بر آن جریان است. نیروهایی که نحیف تر از آن بودند که در برابر طوفان بی رحم دستگاه های امنیتی تاب مقاومتشان باشد و این عدم توازن در فرجام، بدیهی است که به حذف نهال نازک نیروهای مستقل نیز منتج گردید.

 

فراخوان اعتصاب سراسری دانشگاه ها؛

 

در اواخر اردیبهشت سال ۱۳۹۰، فراخوانی از سوی ناشناسانی به صورت خیلی گسترده صادر شد که دعوت به اعتصاب سراسری دانشگاه ها می نمود. فارغ از آنکه مسئولیت صدور آن هیچگاه توسط هیچ گروهی پذیرفته نگشت اما نفس عمل، اقدامی بسیار مطلوب بود. زیرا که با اعتصابی سراسری می شد چرت غرور آمیز حاکمیت را پاره گرداند و به او فهماند که نهاد دانشگاه، اداره ی کلِ وزارت خانه های تحت امرش نیست که بتوان به زور چکمه و چماق آن را خفه گرداند. اما متاسفانه این فراخوان هیچگونه برنامه عملی را در خود نداشت و صرفا اطلاعیه ای سردرگم بود که قابلیت کاربردی نداشت. به طور مثال در آن توضیح داده نشده بود که اعتصاب به چه صورت؟ تنها کلاس نرفتن؟ تجمع؟ با کدام سرفصلهای اعتراضی؟ غذا نخوردن؟ در صورت مقاومت نهادهای امنیتی چه کار می بایست کرد؟ برای جذب دانشجویان غیر سیاسی چه برنامه هایی باید داشت؟ و هزار پرسش دیگر که شرط عملیاتی کردن هر طرح، برخورداری از پاسخ های درخور برای آن است. که متاسفانه از بدِ حادثه آن فراخوان فاقد چنین ویژگی ای بود.

 

۱۶ آذر در پیش است؛

 

۱۶ آذر همواره برای مستبدان خطر محسوب می گردیده است و تمام تلاششان بر این اصل استوار بوده است تا بتوانند مانع هرگونه آکسیونی از سوی فعالین دانشجویی گردند. سالهای بی شمار این روز و نوای «یار دبستانی» اش نوید پیروزی قلم بر چکمه بود اما متاسفانه در دو سال اخیر دستگاه سرکوب موفق به کنترل تمام قدِ این روز گردیده است. و امسال نیز خیز بلند برداشته تا همچنان دیوار خفقان را بلند نگه دارد اما می توان با استفاده ی درست از تجربه ی ناموفق آن اعتصاب، این بار دست به کنشی بی مانند زد و فریاد داد را بر گوش های بیدادگران طنین انداز کرد. و باز آغازگر سلسله اعتراضات به فضای قهقرایی جامعه بود. و باور داشت که می توان. زیرا آنان نیک می دانند با وجود همه یخبندان موجود، دانشگاه، آتشِ زیر خاکستر است. و بی پندار ققنوس جوان در نه چندان دور و دیر این شام تیره پرواز را بر آسمان تب زده تجربه خواهد کرد

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©