زمینههای
شورش نان در
ایران
بهروز
نظری
با
وجود تهدیدات
گسترده
مقامات دولتی
در جلوگیری از
افزایش قیمت
ها و راه
اندازی گشت
های کنترل و
بازرسی
اصناف، قیمت
ها همچنان رو
به افزایش است.
هفته گذشته
وزارت
بازرگانی و
ستاد مرکزی
کنترل قیمتها
ظاهرا در
واکنش به افزایش
جهشی نرخ کالاهای
اساسی به ۱۰۶
واحد تولیدی
هشدار دادند
که قیمت کالاهای
خود را کاهش
داده و با
قیمتهای
قبلی به
بازار عرضه
کنند. در این
هشدار آمده
بود که واحدهای
تولیدی اجازه
افزایش قیمت ۲۲
کالای ضروری
از جمله نان،
گوشت، قند و
شکر، روغن و
لبنیات را ندارند.
مقایسه گزارش
آماری بانک
مرکزی از قیمت
خرده فروشی
کالاهای
مصرفی نشان می
دهد که قیمت
گوشت قرمز،
گوشت مرغ،
روغن نباتی،
قندوشکر،
سبزیهای تازه
و چای در هفته
منتهی به هفتم
آبان ماه نسبت
به مدت مشابه
در سال قبل به
ترتیب ۲۲٫۶
درصد، ۲۳٫۸
درصد، ۲۹
درصد، ۳۹٫۴ درصد،
۳۹٫۹ درصد و ۱۳
درصد افزایش
یافته است.
مقامات
رژیم همچنین
اعتراف کرده
اند که با یکسان
شدن قیمت آرد
به بهانه "هدفمند
کردن یارانه
ها" قیمت نان
بزودی ۵ تا ۶
برابر افزایش
پیدا خواهد
کرد. حذف
یارانه گندم
در کنار حذف
یارانههای
سوختی به جهش
عظیمی در نرخ
نان که اصلیترین
غذای اکثریت
مردم ایران
است منجر
خواهد شد. فریب
کاریهای
دستگاه حاکمه
و مخفی کاری
های دولت در
باره جزییات
حذف یارانهها
از یک طرف، و
سیر صعود ی
قیمت اقلام
اساسی در
ایران از طرف
دیگر، سند
دیگری از بی
کفایتی
دستگاه دولتی
است. تنها
پاسخ رژیم به
سوالات
بیشمار مردم
در باره این
بزرگترین قصابی
اقتصادی در
ایران تهدید و
بسیج نیروهای
نظامی و
انتظامی خود
برای مقابله
با شورشهای
مردمی است. اگر
قانون حذف
یارانهها
واقعا قانونی
برای بهبود
سطح زندگی
مردم است، اگر
آنگونه که
مقامات رژیم
ادعا میکنند
کالاهای
اساسی به
وفور موجود
است و ذخیره
شده اند، دیگر
چه نیازی به
این همه مخفی
کاری، تهدید،
و بسیج
نیروهای
انتظامی به
محلات زحمتکش
نشین ایران
تحت عنوان "محله
محور" است؟ چه
رابطه ای بین
حذف یارانهها
و امنیتی تلقی
کردن این
قانون وجود
دارد، و چه
چیزی این چنین
دستگاه حاکمه
را به وحشت
انداخته که
آنها مخالفان
حذف یارانهها
را "فتنه گران
اقتصادی" مینامند؟
حقیقت
این است که
سوبسید اقلام
اساسی و
بویژه نان در
کشورهایی
نظیر ایران که
مشارکت مردم
در حوزه سیاسی
بشدت محدود
است و یا اصلا
وجود ندارد،
نشانه روشنی
از یک قرارداد
اجتماعی بین
جمعیت این
کشورها و
دولتها است. سوبسید
نان و اقلام
اساسی در
چنین
کشورهایی مکمل
سرکوب و فقدان
دمکراسی است. چنین
دولتهایی
تلاش میکنند
تا از طریق
سوبسیدها برای
خود مشروعیت
کسب کنند. بهمین
خاطر یارانه
ها، و بویژه
یارانههای
نان، اهرمی برای
حفظ
ثبات سیاسی
تلقی شده و
حذف آنها و
افزایش جهشی
قیمتها خطری
برای موجودیت
دولت به حساب
میآیند.
یارانههای
غذائی در عین
حال در
جلوگیری از
گرسنگی و سؤ
تغذیه و کاهش
مرگ و میر
کودکان نقش
قابل توجهی
ایفا میکنند. حذف
یارانه نان و
دیگر اقلام
میتواند نه
تنها به شورش
گرسنگان بلکه
اکثریت عظیم
جمعیت منجر
شود. در این
میان نه تنها
تهیدستان
شهری، بلکه
کارگران، دانشجویان
و خرده فروشان
میتوانند دست
به اعتصاب
بزنند، و بخش
خصوصی به
بیرون کشیدن
نقدینه و
سرمایه خود از
بانکها و
کشور دست بزند.
در کشورهایی
که یارانهها
عمومی است و
در اختیار همه
قرار میگیرد،
حذف یارانه ها
میتواند همه
جمعیت کشور را
در مقابل دولت
قرار دهد. چنین
صف آرایی
عظیمی در
مقابل دولت،
حتی اگر شورشها
تنها علیه
افزایش نان و
یا سوخت
باشند، میتواند
بلافاصله و با
وارد شدن
نارضایتیهای
دیگر، به جنبش
بزرگی برای
سرنگونی
تبدیل شود. تجربه
اندونزی و
سقوط
دیکتاتوری
سوهارتو بدنبال
افزایش قیمت
ها، و یا سقوط
دولت نیمیری
در سودان
بدنبال
افزایش قیمت
نان، روغن و
گازوئیل، از
این لحاظ گویا
هستند.
در
ایران زیر
چکمههای
نظام ولایی
حذف سوبسیدها
و برنامه دولت
برای جرّاحی
اقتصادی بی
سابقه ای که
تحت عنوان "هدفمند"
کردن یارانه
ها اجرا میشود
به مراتب
انفجاری تر
است. در یک
کلام هراس
رژیم و امنیتی
تلقی کردن
قانون حذف
یارانهها بی
دلیل نیست.
اولا،
تجربه رفرمهای
نئولیبرالی
در کشورهای
دیگر نشان
میدهد که میزان
موفقیت دولتها
در پیشبرد حذف
یارانه ها، به
تعهد و توافق دستگاه
حاکمه در
پیشبرد چنین
قوانینی
بستگی دارد. بعلاوه
و در کنار
تعهد دولت ها،
تقاضای مردم و
یا دست کم
پذیرش دلایل
دولت برای
اصلاحات
اقتصادی از
سوی
مردم در
فراهم کردن زمینههای
پیشبرد طرح
حذف یارانهها
نقش بزرگی
ایفا میکند. بی
دلیل نیست که
چنین قوانینی
در بسیاری از
کشورها از
جمله در
جاماییکا،
سری لانکا و
زیمبابوه
بدنبال
انتخابات و
تغییر دولت، و
یا در ترکیه
بدنبال
انتقال از
دولت نظامی به
دولت غیر
نظامی در
دستور قرار
گرفتند. در
ایران اما،
حذف یارانهها
نه تنها با
توافق و
درخواست مردم
به اجرا در
نمیآید،
بلکه یکی از
محورهای
اصلی اختلاف
بین جناحهای
دستگاه حاکمه
است. جناحهایی
از دستگاه
ولایی اگر با
این قصابی
اقتصادی و حمله
به سفره خالی
اکثریت مردم
ایران مخالف
نباشند، با
زمان و نحوه
اجرای آن
مخالفت جدی دارند.
اهمیت این
شکاف در
دستگاه حاکمه
و نقش احتمالی
آن در شکست
قانون حذف
یارانهها را
نمیتوان
نادیده گرفت.
ثانیا،
تصور مردم از
این قانون و
واکنش آنان به
حذف یارانهها
و افزایش جهشی
قیمتها در
پیروزی و شکست
این طرح نقش
کلیدی بازی میکند.
تجربه
کشورهای دیگر
نشان میدهد که
حمایت مردم از
چنین اصلاحات
اقتصادی برای
دولتها
حیاتی است. مردم
میخواهند
بدانند که
دلایل اجرای
حذف یارانهها
چیست و مهم تر
از همه بدنبال
این هستند که
اجرای این
قانون چه گونه
به بهبود سطح
زندگی آنان
منجر خواهد شد.
بسیج انتظامی
امنیتی
دستگاه ولایی
کاملا نشان
میدهد که رژیم
نه تنها قادر
به اقناع مردم
ایران نبوده،
بلکه از هم
اکنون از
واکنش آنان به
قانون حذف
یارانهها
وحشت دارد. شورشهای
توده ای در
بسیاری از
کشورهای
دیگر به دنبال
حذف یارانه
ها، از جمله
در مصر،
مراکش، تونس،
اردن و
زامبیا،
دقیقا در واکنش
به غیر
عادلانه بودن
حذف یارانهها
و کاهش محسوس
قدرت خرید و
سطح زندگی
اکثریت جمعیت
در این کشورها
صورت گرفته
اند.
ثالثا،
علیرغم وعدههای
دولت اکنون
کاملا روشن
است که یارانههای
جبرانی نه
تنها فوق
العاده ناچیز
است، بلکه به
احتمال زیاد
پس از مدت
کوتاهی قطع
خواهد شد. ظاهرا
علت "هدفمند" نامیدن
این قانون این
بود که یارانه
ها، و بشکل
نقدی،
تنها به فقیرترین
لایههای
مردم ایران
داده شود. حذف
یارانهها از
یکطرف و
ناتوانی
دولت در جبران
عواقب این
قانون برای
تهیدستان و
زحمتکشان از
طرف دیگر،
اکثریت عظیم
جمعیت ایران
را در مقابل
دولت قرار
میدهد. دولت
احمدی نژاد با
حذف یارانهها
نه تنها خشم
لایههایی
از جمعیت را
که دستشان به
دهانشان میرسد
برانگیخته،
بلکه با فراهم
کردن زمینه
برای
نپرداختن
یارانههای
جبرانی به
تهیدستان،
لشکر عظیمی را
در مقابل خود
قرار داده است.
در خاتمه
نباید فراموش
کرد که شعلههای
جنبش ضدّ
استبدادی در
ایران همچنان
میسوزد. ادامه
اعتراضات
سیاسی و رشد
مبارزات
مطالباتی
کارگران و
زحمتکشان از
دیگر دلایلی
هستند که رژیم
را وادار کرده
تا طرح
اقتصادی حذف
یارانهها را
به یک طرح
نظامی - امنیتی
تبدیل کند. نظامی
که سران آن
بارها از
وحشت خود از
آنچه که آنان
بیشرمانه "فتنه
سیاسی" مینامند
سخن گفته اند،
به خوبی آگاه
اند که زمینههای
شورش نان در
ایران مهیّا
است.