Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
جمعه ۲۴ دی ۱۳۸۹ برابر با  ۱۴ ژانويه ۲۰۱۱
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :جمعه ۲۴ دی ۱۳۸۹  برابر با ۱۴ ژانويه ۲۰۱۱
اصلاح طلبان در منگنه

اصلاح طلبان در منگنه

محمدرضا شالگونی

داغ ترین مسأله سیاست داخلی جمهوری اسلامی در دو - سه هفته اخیر چگونگی برخورد با سران اصلاح طلب بوده است. فضای بحث در میان جریان های مختلف حکومتی در این چند هفته نشان می دهد که تقریباً همه جریان های اصول گرا مخالف تحمل اصلاح طلبان به عنوان یک جریان فعال قانونی هستند ، ولی در باره محاکمه سران اصلاح طلب ، یا ( دست کم ) محاکمه زود رس آنها ، اختلافات شدیدی میان آنها وجود دارد. این همرأیی و اختلاف همزمان در میان اصول گرایان ،  قبل از هر چیز یکی از شاخص های بحران همه جانبه جمهوری اسلامی است و نشان می دهد که اولاً جا به جایی های مهمی در ساختار قدرت صورت گرفته و تعادل هایی که حضور اصلاح طلبان را در میان حکومتیان امکان پذیر می ساخت ، از میان رفته است. ثانیاً تعادل کنونی نیروهای درونی نظام به شدت شکننده و ناپایدار است و جریان ( یا ائتلاف جریان های ) مسلط در تعادل کنونی با چالش های بزرگی در میان خودِ اصول گرایان روبروست. ثالثاً همه حکومتیان می دانند که تعادل کنونی قابل دوام نیست و نظام حکومتی  ، دوران گذار پرمخاطره ای را از سر می گذراند و بنابراین هر جریانی می کوشد یارگیری کند و با آمادگی بهتری با مرحله بعدی روبرو شود.

اما باند احمدی نژاد با تأکید بر ضرورت محاکمه و مجازات هر چه سریع تر "سران فتنه" چه هدفی را دنبال می کند؟ حقیقت این است که آنها از "خطر" بازگشت اصلاح طلبان نمی ترسند ، بلکه می خواهند با کوبیدن آخرین میخ بر تابوت اصلاح طلبان ، تعادل نیروهای درونی نظام را هرچه بیشتر به نفع خود تغییر بدهند ، کاری که بدون کنار گذاشتن "همه یاران هاشمی" به نتیجه نخواهد رسید. و این درست همان چیزی است که بقیه اصول گرایان از آن می ترسند. زیرا کنار گذاشتن هاشمی رفسنجانی آنها را در مقابل باند ماجراجویی که طرح های مرموز و ناشناخته ای را دنبال می کند ، بی دفاع خواهد کرد. و مهم این است که خامنه ای نیز یا به خاطر نگرانی از قدرتمند شدن بیش از حدِ باند احمدی نژاد ، یا برای جلوگیری از تشدید بحران در میان اصول گرایان ، فعلاً با محاکمه و مجازات رسمی "سران فتنه" موافقت نمی کند.

مجموعه واکنش های اصلاح طلبان در مقابل بحث ها و حملات تبلیغاتی هفته های اخیر نشان می دهد که آنها از تعادل کنونی نیروهای درون حکومتی ارزیابی واقع بینانه ای دارند و نمی خواهند کاری بکنند که اصول گرایان را در مقابل خود متحدتر سازند. تصادفی نیست که خاتمی ( در سخنان ۵ دی ) با طرح شرایطی برای شرکت اصلاح طلبان در انتخابات آینده ، یادآوری می کند که آنها همچنان به فعالیت در چوب نظام متعهدند و موسوی ( در مصاحبه ۲۱ دی ) ضمن طرح همان پیشنهادات ، هشدار می دهد که سرکوب بیشتر ، سطح مطالبات مردم را بالاتر خواهد برد و آنها را از برآورده شدن خواست های شان در چهارچوب قانون اساسی مأیوس خواهد ساخت. یا کروبی ( در نامه ای خطاب به مردم در ۱۳ دی ) با دعوت به شیوه حکم رانی در دوره خمینی ، همین تعهد به چهارچوب نظام را یادآوری می کند. به عبارت دیگر ، رهبران اصلاح طلب هر چند راه شرکت در انتخابات بعدی را به روی خود بسته می بینند ، ولی امیدوارند با حفظ وضع موجود و افزایش فشار مردم بر رژیم ، در میان مدت راه بازگشت به بازی انتخابات ، دوباره به روی شان گشوده شود. اما همین امید است که واقع بینی آنها در باره شکنندگی تعادل کنونی نیروهای درونی حکومت را با خیال بافی در باره محدود ماندن مطالبات مردم در چهار چوب نظام ، گره می زند.

در حقیقت ، باند احمدی نژاد و نیز شخص خامنه ای از خصلت انفجاری نارضایی مردم از نظام درکی روشن تر از اصلاح طلبان دارند. به همین دلیل است که آنها در مقابل مردم به شیوه های فاشیستی هر چه عریان تری روی می آورند ، در حالی که اینها امیدوارند سوار بر حمایت مردم دوباره به صحنه قدرت برگردند ، آن هم با شعار "اجرای بی تنازل قانون اساسی"! این درک اصلاح طلبان جز بی اعتنایی کامل به یکی از کلیدی ترین و شناخته شده ترین قانونمندی های حاکم بر دیکتاتوری ها معنای دیگری ندارد. رژیم های دیکتاتوری در هر شرایطی نمی توانند فشار بر مردم را کاهش بدهند. کاهش سرکوب در دوره های آرامش ( که از حرکت های اعتراضی گسترده خبری نیست ) تحت شرایطی می تواند موقعیت حکومت کنندگان را محکم تر کند ، در حالی که کاهش سرکوب در شرایط برآمدِ جنبش های توده ای ، دیکتاتوری ها را شکننده تر می سازد. بنابراین دیکتاتوری ها فقط با پنجه آهنین می توانند به اصلاحات دست بزنند ، یعنی در شرایطی که با جنبش های توده ای مهم و (بنابراین ) با "خطر" فزون طلبی مردم روبرو نباشند. تأملی در ویژگی های جمهوری اسلامی و بحران عمومی آن ، جایی برای تردید باقی نمی گذارد که این رژیم برای حفظ موجودیت خود در شرایط کنونی جز تشدید سرکوب راه دیگری ندارد. و این چیزی است که اصلاح طلبان جز از طریق اعتراف به ورشکستگی پروژه خود نمی توانند به آن توجه کنند.

فراموش نباید بکنیم که کودتای انتخاباتی سال گذشته ، درست درحالی که اصلاح طلبی را به عنوان یک پروژه سیاسی از صحنه قدرت بیرون می راند ، اصلاح طلبان را به پرچم اعتراضات ضد دیکتاتوری مردم تبدیل کرد. و این باعث شد که اصلاح طلبان و همچنین بعضی جریان های سیاسی دیگر ، در هیاهوی حرکت های اعتراضی پر طنین مردم ، متوجه مرگ پروژه اصلاح طلبی نشوند. اما تجربه حرکت های اعتراضی گسترده مردم به حد کافی گویا بود: آنها در هر فرصتی که برای بیان مستقیم و غیر مستقیم اعتراضات شان می یافتند ، کانون اصلی قدرت را هدف می گرفتند. در حقیقت ، اصلاح طلبی تنها از طرف دستگاه ولایت کنار زده نشده بود ، بلکه مردم نیز آن را کنار گذاشته بودند ، اما در مقابل شمشیر عریان سرکوب ناگزیر بودند اصلاح طلبان را به سپر جنبش اعتراضی خود تبدیل کنند. همه قرائن نشان می داد که اگر جنبش اعتراضی مردم بتواند دوام بیاورد ، سپر دفاعی خود را کنار خواهد گذاشت. اما جنبش نتوانست در زیر سرکوب خشن دوام بیاورد و همراه با متوقف شدن آن حرکت ها ، سپر دفاعی نیز بی وظیفه شد. و اکنون اصلاح طلبان امیدوارند که بار دیگر ، برآمدِ حرکت های اعتراضی مردم باد در بادبان شان بیندازد و دوباره آنها را به صحنه قدرت برگرداند و بر دستگاه ولایت تحمیل کند. اما این خیال پردازی محض است ، زیرا براین پندار متکی است که می شود پروژه اصلاح طلبی را از طریق یک جنبش توده ای ضد دیکتاتوری بر دیکتاتور تحمیل کرد. حال آن که اگر جنبش ضد دیکتاتوری بتواند چنان نیرومند گردد که دیکتاتوری را به پذیرش چیزی وادارد ، به دلیل همان نیرو و پویایی خود ، محدوده های نظام حاکم را درهم خواهد نوردید. دیکتاتوری ها نمی توانند با عقب نشینی در مقابل جنبش ضد دیکتاتوری مردم پابرجا بمانند ، زیرا خودِ عقب نشینی دیکتاتوری ، جنبش را جری تر و گسترده تر می سازد. این قانونمندی مخصوصاً در یک دیکتاتوری مذهبی که ناگزیر است ( و مشروعیت خود را در این می بیند که ) علاوه بر سرکوب سیاسی به سرکوب مدنی روزمره در مقیاس توده ای نیز بپردازد ، با شدت و شتاب بیشتری عمل می کند. مشکل جمهوری اسلامی این است که نه فقط ولایت فقیه با رأی مردم قابل جمع نیست ، بلکه خودِ دولت مذهبی نیز ( با ولایت فقیه یا بی ولایت فقیه ) با منطق زندگی امروزی مردم ، آن هم در یک جامعه عمدتاً شهری ناسازگار است. بنابراین یا مردم باید خفه شوند یا دولت مذهبی باید از میان برخیزد. حقیقت این است که دستگاه ولایت ، منطق این ناسازگاری را روشن تر و بهتر از اصلاح طلبان در یافته است. اصلاح طلبان هنوز در دوران "امام خمینی" سیر می کنند ، ولی احمدی نژاد  و امثال او می دانند که تعادل های سیاسی دهه اول موجودیت جمهوری اسلامی به دوران سپری شده ای تعلق دارند که دست کم در ایران ، دیگر امکان بازگشت شان از بین رفته است. حالا بهتر می شود دید که نه تنها اصلاح طلبی به عنوان یک پروژه در جمهوری اسلامی مرده است ، بلکه اصلاح طلبان نیز با رادیکالیزه شدن رویارویی های مردم و دیکتاتوری حاکم منگنه شده اند و فشار بر آنها مدام در حال افزایش است.

محمدرضا شالگونی - ۲۳ دی ۱۳۸۹ ( ۱۳ ژانویه ۲۰۱۱ )

  

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©