نفس
باد صبا مشک
فشان خواهد شد
عالم پیر
دگرباره جوان
خواهدشد
ارغوان جام
عقیقی به سمن
خواهد داد
چشم نرگس به
شقایق نگران
خواهدشد
در
واپسین ساعات
سال 1389 به
استقبال
نوروز می
رویم. بهار بر
درمی کوبد با
پیام رویش و
نوشدن،
تازگی، طراوت
و زایش. بهار
که می رسد جامه
جهان رخت سرما
و ظلمت از تن
بدر می کند،
شادی با رنگین
کمانی
درآمیخته با
طغیانی که
شفیره حیات
است در رگبرگ
های زندگی
جاری می شود؛
سربرمی کشد
جوانه های
تازه از دل
خاک و چهچه عاشقانه
بلبلان با
قامت ترد نرگس
و لاله در دشت و
دمن درمی
آمیزد. بهار،
سرمستی زندگی
است و پیام
مرگ سرما و
ظلمت؛
بازتاکیدی
تاریخی بر این
حقیقت که ظلمت
و سیاهی
پایدار
نخواهد ماند و
لشکر زندگی
دیر یا زود
بساطش را
برخواهد چید.
سالی که گذشت
سال اعدام و
کشتار و سرکوب
بود؛ سالی که
ظلمت پرستان
حاکم با کنده
و ساطور در هر
کوی و برزن کوشیدند
تا عشق و
آزادی و رهایی
را گردن زنند
و دروغ و
نیرنگ را بر
تخت طاووس نشانند؛
سال ضجه های
مادران
داغدار، جان
باختن جوانان،
سال حسرت نان
در حاشیه های
متورم از درد
و مصبیت؛ سال تاخت و
تاز دریغ در
بستر هزار بازوی
فقر؛ سال
بیکاری و افق
های تباه. سالی
که گذشت اما
سال رزم و
پیکار و
استقامت مردم
نیز بود؛ سالی
که غریو
فریادهای آزادی
بارگاه ظلم را
لرزاند و رعشه
بر اندام
فرتوت شان
انداخت؛ سالی
که امید به
آزادی و طغیان
علیه
نابرابری به
اعماق پا نهاد
و در خانه دل
های اندوه زده
رنج زاده گان
این سرا جرقه
های سرخ آتشی
افروخته شده
که شعله گر بر
کشد به سال نو
می تواند
کاشانه ظلم را
بسوزاند. پس
با الهام از
بهار و نوروز
جامه غم از تن
بدر کنیم؛ به
اشک باران و
نرمی تن لاله
های سرخ
کوهساران، به
فروغ سوزان
نگاه مادران؛
و به دست های
پینه بسته
زحمتکشان
سوگند که این
ظلمتکده را
چند نهیبی بیش
به ویرانی
نمانده است.
پس به پیشواز
بهار رویم آن
گونه که حافظ
می سراید: زلف
آشفته و خوی
کرده و خندان
لب و مست، پیرهن چاک و
غزلخوان و
صراحی در دست!
رادیو
راه کارگر فرا
رسیدن سال نو
را به همه شنوندگان
عزیز از صمیم
قلب شادباش می
گوید و سالی
سرشار از خوشی
و شادکامی
برای همگان
آرزومند است.