Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
يكشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۰ برابر با  ۲۲ ژانويه ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :يكشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۰  برابر با ۲۲ ژانويه ۲۰۱۲
محرم و غلو دین به اخلاقمداری

  

غلو ادیان و دگم های آنان

تظاهر به اخلاق مداری

    بهنام چنگائی

                                                                                                       

بهانه ی این نوشته کوتاه به خاطر حمایت از حق انتخاب کاملن آزاد و مستقل خانم «گلشیفته فراهانی» در اِعمال اراده ی هنرمندانه ی او بر افکار، آمال و ادامه راه و تحقق هرچه بیشتر دنیای درون او و بروز آنها در عالم واقع است.

 

مبنای دگم: برتری، حق تملک، اراده گرائی، تنگ نظری(عمدتن الهی) و ناچیزشماری بیگانه است و آن نیز بی گمان بر پایه ی یکسویه خوانی، پریشروانی، خودبزرگی بینی، واماندگی، بی نرمشی، نابردباری، بیرون از مدار زمان بودن و در یک بیان ساده (نادانی) ِصرف است. تناقضی که مایه ی تضاد و در نتیجه: یکی ازعلل مهم نزاع هاست! چنین پدیده ای مزاحم در دوایر بسته ی خود، ناگزیر دچار دور و تسلسل شده و پس از مدتی به صورتی کاملن طبیعی، خود را در دل شرایط زمانی رو به پیش مسدود می بیند و از نظر دیگر سلایق هم، محکوم و مردود می شود و به تبع آن و قهرن عرصه برایش تنگ و عصر وجودی اش باطل، و سپری شدن دوران اش را با پیدائی و نفوذ عناصر تازه، لمس کرده و خود با اعمال اش آن را نمایش می دهد و در چشم انداز عمومی، ناتوانی و بی هودگی وجود خود را ثابت می کند.

 

دمگرائی: به عنوان مادر خود بینی و خود کامی، در روندی زنده، توسط پویائی، یعنی تحول عینی و بیرون از ذهن، در تقابل با نگرش های مخالف، تنبیه تاریخی می شود؛ و بروز هر نارسائی و ستیز: ناشی از تصادم این سلایق و نیاز به تغیر هر کدام از آنهاست و (تضاد دگم با واقعیت) همزمان زمینه حرکت، نطفه پیدایش وبستر شکوفائی عناصر تازه در این چنین نهادینه هائی هم بوده و می شوند.

 دگم به معنی ایستائی: نه نیات حکم مرتجع را تامین و آرامش می بخشد و نه دیگر سلایق را هم به تبع آن ستیز آشکار، آرام نگه می دارد، و در نتیجه پس از مدتی نمی تواند روابط مسالمت آمیز آنان را با روش کهنه کنترل، تامین و تغذیه کرد. و بدین ترتیب پدیده ی تازه نفس دگم را محدود و یا در صورت لزوم (فردی و یا اجتماعی) رد و یا منسوخ می کند و به همین دلیل، زمینه ی ناسازگاری دگم با واقعیت بیرون از ذهن (سوژه) مهیا و امکان نابودی اش فراهم می شود و در واقع چنین موجودی، به مرور و پوشیده و کند، خود را دشمن نابودی خویش می کند و برای تقلیل تصادمات، به تهدید روی آورد باید چنگ و دندان نشان می دهد، مدعی اخلاق باشد و تا هراندازه ای که  بتواند ظاهرسازانه عمل کرده و فریب دادن برنامه اش می شود!

 در این ساختار بیمار و کهنه، عناصر و افراد تندرو و دگمپرست، بیشتر تابع ساختار و جو حاکم در جامعه اند و نقش اصلی در این جوامع بیش از همه متوجه  دولت های ایدلوژیک می باشد که مبدا، منشا و مروج کلان ِالگوپردازی های مورد دلبخواه خویش اند و بنا بر تجربه های تلخ ما، بدون مبالغه (شیعه) یکی از نوادر عقب مانده و از بدترین های نمونه های عصر پیشامدرن دگم پروری می باشد.

 در ایران و حکومت اسلام و جهان بینی دگم ِافراطی آن، یک در هم ریختگی مرزها، اصالت ها و عیارهای ارزش انسانشمول، مفقود شده و این تمامیتگرایان به انکار وجود نگاه های دیگر به تحقیری حقیر، تاریخی و بلند همی پرداخته و بیگانه ستیزی بی پروایانه را در جامعه رنگین همی دامن زده و خود را بی مهابا علمدار بهترین ها همی شمارده اند؛ بخصوص تشدید این ضعف و ناتوانی فهم و تعامل آن نسبت به غیرخودی ها بعد از حاکمیت مطلق شیعه، این نگرش فرقه ای، فرصت ظهور خصایص زشت اش در اع7ماق ناخودآگاه توده ها بالا گرفت و دیدشان به صورت سیستماتیک رشد قارچی یافت به نحوی که منویات پوسیده ی آن بر همه ی امور (فرهنگی ،آرمانی، اخلاقی) مردم مستولی ترشد و برجسته گردید و چشم و دل اندیشه های متفاوت را با وحشیگری خود پیوسته همی دریده است.

 امری که طبیعی و مفید نبوده و اصولن بی ارزشی دید تنگ و محک ایده لوژیک تبعییض گرایانه ی خود را در تمام پهنه ها زیبائی شناسانه ثابت و در عرصه سلایق گسترده ی اجتماعی، نیروی برزگی را بر علیه مواضع ارتجاعی اش به مقابله برانگیخته است. ایا این تنبیه کور، خشن و دشمنی آشکارش را با خیل عظیم جوانان و هنرمندان آنان نیست که خانه ی سینمای اش را می بندند؟ محل تجمع علنی و تشکل صنفی 5000 هنرمند کشوررادر یک قلم به میل و اراده ی خود می بندند!  فقط به این دلیل که آنان با دگم حاکم همخوانی ندارند. آیا این در نتیجه دگم دولت دینی نیست که در همه ی حوزه های خصوصی و سلایق اجتماعی افراد و عقاید انان دخالت مستقیم می کند و شلاق برحضور استقلال دنیای خصوصی افراد، به نام خدا و اخلاق می کشد؟

 همین تصمیم و تعمیم یک نگاه بیمار، برتمامی نگرش هاست، که دنیای خصوصی افراد را به چهاردیواری ـ اختیاری حکومت اسلامی تبدیل کرده است که حتا امروز( گلشیفته ی فراهانی) را، باوجودیکه از کشور فراری دادند، هنوز هم در بیرون از مرزهای این ساختار، آسوده نمی گذارد! او محصولی اسلامی ست و هرکجا باشد، باید اسلامی عمل کند و از قیود و مرزهای مشروط، تنها به قیمت آبرو و...؟! از این تاسف برانگیزتر مواضع بخشی از کاسه لیسان و افراد هم بوی آنان، که هیچکدام دنیای کاملن مستقل گلشیفته را ندیده و نپذیرفته و نه قادر به درک تناقضات ساختار نابرابر جنسی در کشور می باشند. درد بزرگ ما این است که کشور در صدها معضل جاری عمومی ـ اجتماعی غوطه وراست و در این بزنگاه، (شیفتگی یک زن هنرمند، آزاده و مستقل تاب جامعه بریده و تب او را بالا برده) است و تاسف بر این دخالت نابجا دریغا از همه غفلت!؟

بهنام چنگائی

یک بهمن 1390       

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©