Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
جمعه ۱۸ فروردين ۱۳۹۱ برابر با  ۰۶ آوريل ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :جمعه ۱۸ فروردين ۱۳۹۱  برابر با ۰۶ آوريل ۲۰۱۲
شناخت اخلاقی کارل مارکس

به یاد کارل مارکس و فردریش انگلس

با گرامیداشت انسانیت!

« در گرانقدر روز جهانی کارگران »

 

نیاز به تلاش و جستجوی زیاد نیست تا که ما بتوانیم به کنه تفاوت مسائل مورد پسند و یا نا پسند انسانی راه جوئیم، به چگونگی پیدائی دوستی و دشمنی آشنا گردیم و به اسباب جنگ و خونریزی سازش ناپذیر بین طبقات ستمگر و ستمزده دست بیابیم؛ و آنگاه: برای چرائی پاسداشت خوبی ها وارزش ها، و یا بخاطر مبارزه بر علیه حق خوری ها و پستی ها، ناچار در قلب های کوچک مان، جای بزرگی از شیفتگی به انسانیت و یا بیزاری درخوری برای پلشتی، آگاهانه اختصاص دهیم. بی تردید می بایست که بر همه پدیده اجتماعی، یک قانونمندی صریح ِعام انسانی حاکم باشد تا مرز ها را نگهبانی کند و صره را از ناصره جدا! به باور من، این اصل هویت شناسی، وجود عینی داشته و دارد؛ همانگونه که همگی ما مادرهایمان را با تمام وجودمان دوست می داریم، یا آنسان که مهر پدرانه را! پس بی شک هر کداممان: دلایلی را برای دوست داشتن شان در پشت کله هایمان داریم، و آنها نیز آن جای محکم را به بهای مهر، در توی فکر و دلمان به جا گذاشته اند؛ زیرا انسان زیبائی شناسی دارد، و نیکی را ستوده و از یاد نمی برد و در وجود خود، شأن دوستی را پناه می دهد به همان نحوی که دشمنی را؛ و این وابستگی عاطفی و عقلی انسان ها به مهر و یا قهر، این چنین ساده و بی آلایش با عشق و دلبستگی ِآگاه پیوند خورده و یا با کینه و آزردگی آشتی ناپذیر طبقاتی آمیخته می شود و به مرور ریشه عمیق می دواند. پس مهر ما به مادرانمان: پاسخ به شکوه دست و دلبازی ِپاک و زیبای عاشقانه آنهاست! ومخالفت و ستیز طبیعی ما با روابط بیدادگرانه سرمایه نیز: در نتیجه اوج بهره کشی غیراخلاقی با پشتیبانی قوانین ستمگرانه بورژوازی ست که به تباهی مسلم زندگی نسل در نسل ما کارگران، زحمتبران و حقوق بگیران انجامیده است؛ ما ناگزیریم به این مبارزه مرگ و زندگی تن دردهیم؛ زیرا که با بقای این سیستم حیوانی، فرصت دستیابی به حق حیات و شکلگیری برابر و مسالمت آمیز، برای نیروی های کار، که در زنجیر بندگی سرمایه داران هستند، رویائی و خیالپردازانه بوده و رهائی از مصائب ساختار نظام سرمایه، فقر ومحرومیت ها متصور نیست....

بر این اساس و با این دریافت عاطفی، عقلی و تجربه تاریخی می توان روابط سالم و بهتری را بنا کرد و یا بسیاری از پدیده های مزاحم  زندگی و مشکلات آفرین را، که آنها مرام و آرمان شریف ما انسان های زحمتکش و دست خالی را آرام نمی گذارند، کنارشان نهاده و تغیرشان دهیم؛ این اهم وظیفه ی هر نسلی ست.(ما مردمان کار و زحمت) و دیگر همدردمان در سراسر جهان، از روابط ظالمانه سرمایه داری خون می خوریم. این ساختار متعفن و سرمایه داران پلید توانسته اند نسل در نسل ما را غارت کرده و بچاپند، همچونان که پدرانمان را چاپیده بودند و ما بر سفره خالی شان نشستیم! آیا غیر از این است که فردا هم نوبت فرزندان ماست تا کوله بار نداری ما را آنها خوار و ناتوان بر کول خود بگردانند؟! نه براستی سزاوار نیست! باید کاری کرد.(آخر تا کی باید فقیر همیشه فقیر ماند و دارا همیشه دارا، گناه فرزندان فقرا چیست؟ آخر شرافت انسان بیدار کجاست؟) من نمی توانم باور کنم هنوز ممکن است که کسانی در جائی از این زمین باشند و ندانند برای چه فقیر، بیکار و بی آینده شده اند؟ شاید باشند! اما یقین دارم که بسیاری می دانند چرا باید آدم مسکین و ندار از دارائی کار و زحمت اش، که مدام به جیب ثروتمندان رفته و می رود، بیزار باشد و از آن مهمتر: چرا از بی بهرگی زندگی دردناک خود خسته و شاکی نبوده، و سربه شورش برنداشته باشند! چراکه نه؟) در این دنیا و قاموس آن قانون جنگل حاکم است؟! نه کافی ست، باید کاری کرد، همچنانکه 99% ها در آمریکا، اروپا واغلب مناطق جهان، نافرمانی مدنی کردند! روز به روز لایه های میانی مرفه به سمت پائین جامعه سائیده شده و همسان اکثریت کارگران و زحمتکشان و مستخدمان معترض جهان، امید کمتری به زندگی و آینده خود و فرزندانشان دارند. چاره ای نمانده، مگر> با قیام جهانی و منطقه ای و مبارزه سازمانداده شده طبقاتی، دست اتحادمان را بلند برآفرازیم به طغیان، خشمناکی و همبستگی عصیانی با هم، بر علیه دشمن مشترک!؟   

با این نگاه ساده و همگانی به انسانیت و مصائب او، و با آنچنان پیش فرض های یقینی از دلایل مهرورزی اجتماعی و دشمنی روزآفزون طبقاتی، آنهم در دوایر هرچه گسترده تر روابط نا سالم موجود جامعه بورژوائی حاکم! من در این لحظه قامت انسانی کارل مارکس و فریدریش انگلس را سرفراز پیش چشمانم می بینم و مهر نوعدوستی جهانی آنها را در قلبم لمس می کنم و مانیفست مبارزه طبقاتی شان را برای نجات بشریت از بلای انگل سرمایه، در فکر و دل خونینم ورق می زنم! آری: می توان علل تضاد و سازش ناپذیری (انسان کار و زحمت با سرمایه دار مفتخور انگل) را به آسانی دریافت!

 به رابطه مهر مادر و فرزند بنگریم که تابع خودخواهی فردی و سود مادی نبوده و بیرون از ساختار کالائی سرمایه است؛ ناگزیر طبیعت ذاتی او، سالم و بسیار پسندیده پا برجا مانده است و تا زمانیکه این داد و ستد انسانی در رابطه کالائی و یا سود مادی یکسویه قرار نگیرند، بیگانگی آن دو بیرون از دایره جاهطلبیست و وابستگی آنان به هم همچنان مهرآگین خواهد ماند.

ولی در شکل دوم: روابط انسانی در محیط کار، کالائی شده وآن نیز تابع سود هرچه بیشتر به نفع حیات فردی سرمایه دار و خودخواهی بیرحمانه او کشانده شده است. این رابطه قطعن بیمار، یکطرفه و بسیار دشمنانه است؛ ساختار فاسدی که هدف اش در هر رابطه ای، تنها تأمین سود و تولید کالای بازاری ست. در حالت اول روابط، معنی والای انسانی، نوعدوستی و تعاون دارند. و در حالت دوم: مناسبات بسیار سودجویانه، نفرت زا و هراس انگیز و متناسب ساختار فرهنگ سرمایه داریست، که به شدت یابی تضاد و تناقض بین انسان ها می آفزاید؛ این دستگاه مدرن با دنیای انسان ِدست و پا بسته ی فقر، بیکاری مزمن و با این حقوق ناچیز بخور و نمیر تناسخ داشته و فاصله بلندی دارد و هرچه بیشتر نیروکار را مأیوس و از آینده موهوم، او را پیگیر می ترساندش؛ او(انسان کار) از خود، محیط کار و تولیدش بیگانه است، و رشد و سرعت ابزار کار و تولید نیز هنوز به کمک زندگی بهتراو نیآنجامیده است.

پیچیدگی مرموزانه در روابط کار و سرمایه پایانی ندارند، بیگانگی انسان از خود همچنانکه سرخوردگی او از چپاول ارزش افزوده کار و تلاش اش ادامه دارد، تداوم بهره کشی ایکه توسط سرمایه داران و مالکان ابزار تولیدی، خدماتی و بانکی، مثل همیشه، هر یک به میل خود محصول کار و رنج انسان ها را به سادگی و طبق قانون زور سرمایه تاراج می کنند!

 در حالیکه از دست دادن کار برای کارگر، مانند شمشیر به بالای سر بسیاری آویزان است و بسیاری را تهدید می کند؛ همانگونه که در سراسر جهان می بینیم سال به سال در هر گوشه ای از جهان نابسامان ما، سرمایه داری فلج به دامنه ی بیکاری میلیونی آفزوده و زندگانی بسیاری، بیش از گذشته پریشان تر شده است. قرن ها زندگی توده ها همین سان سپری شده است و سرنوشت تلخ و طاقت فرسای هستی ابتدائی (کارگران و رنجبران)پی در پی تکرار شده و پایانی بر این همه جنایات بیشرمانه که ثروت اندوزان بورژوازی داخلی و جهانی، بیش از 600 سال است آنان این عصر بربریت پوسیده و روابط توحش جنگلی را در اقصا نقاط  دور و نزدیک جهان به نوع بشر تحمیل کرده و هنوز می کنند.

هیچ مرض مهلکی در طول تاریخ، هم چون روابط و مناسبات نظام بیمار و وحشیانه (سرمایه داری) انسان را این چنین در چنگال اشکال مرگ اسیر نکرده و او را از فقر و فحشا و افیون به این گستردگی که می بینیم آسیب نرسانیده و تا این اندازه ابعاد و اعماق جنایات، انحرافات و ضایعات اجتماعی، هرگز بر زندگی او مستولی نبوده و انگیزه های منفی خودخواهانه اش، بدین سان او را به سوی نفاق، ستیز، نفرت و کشت و کشتار میلیونی انسان توسط انسان تحریک و مسخ نکرده  و وجدان او از این همه ناملایمات زشت و پست امروزین رنج و ملامت نداده و او را محکوم به دلریشی و روانپریشی رنجور نگردانیده است.

برای بشریت مسئول، نیک رای و نوعدوست، که تمایلات بشردوستانه آگاه و تاریخی دارد و خود نیز در این میانه جبر دین دولتی اسیر جهل دینمداران و در جنگل گرگان آنها، بارها، طعم دندان تیز درندگان سرمایه را لمس کرده است، یک راه اخلاقی و آرمانی بیشتر وجود ندارد و آن همبستگی مبارزاتی و طبقاتی با کارگران و توده های میلیونی ست، تا از شرارت دزدان انسانیت برای همیشه رهائی یابد. قدرت سیاسی باید در دست اکثریت یا همان کارگران و زحمتکشان باشد، تا بشود و بتواند منویات، آمال و اراده همگان را در یک هستی مشترک با ظروف به هم پیوسته زنده سیاسی و اجتماعی و اقتصادی سازمان داده و آینده را برابر و شرافتمندانه تقسیم و به سود عمومی هدایت و با رهبری تاریخی خود به پیش برد.

 پیشا پیش عید فرخنده و روز سازندگان جهان را به صاحبان اصلی آن و همه دوستداران کارگران با تمام وجودم تبریک میگویم.

 

بهنام چنگائی ـ هقدهم فروردین 1391

 

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©