Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
سه-شنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۱ برابر با  ۲۴ آوريل ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :سه-شنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۱  برابر با ۲۴ آوريل ۲۰۱۲
3حرکت تاریخ

 

 

به پیشواز اول ماه مه روز چپاول شدگان جهان برویم

حرکت تاریخ

و

نقش خرده بورژوازی در آن

بهنام چنگائی

 

بخش ۳

اینک به جائی رسیده ایم که می توان تا حدودی به نقش علنی و رنگین خرده بورژوازی در عرصه، ابعاد و اشکال مختلف اجتماعی و ُرل بازی های او در میادین متنوع سیاسی، به (جایگیرهای بیگانه با طبیعت خویش او) درهمکاری و همبستگی ِطبقاتی با هر کدام از طبقات(ستمگر یا ستمزده) به عنوان نیروی وسیع میانی تمرکز نمود؛ به سمتگیری هائی که سبب پاسخ های متفاوت عملی اش می شوند پرداخت و همچنین به چگونگی گرایش افکار و اعمال آتی، که او را هدایت و دچار مواضع گوناگون اش می کنند، نگاهی اجمالی انداخت؛ به کنش و واکنش های او که می توانند اغلب مغایر سلیقه خاستگاه و دایره ی عمل و تجربه ی گذشته و توان شناخت نظری او بویژه بیرون از پایگاه تاریخ زندگی سپری شده اش است باشند، دقت کرد.

 بنابر این: خرده بورژوازی استقلال ندارد مگر سرنوشت جانبدارانه به سوی تعلق طبقاتی ِیکی از طرف های اصلی نبرد تاریخی، که مبتنی ست بر تاثیر و تأثرات حاکمیت بر تمایلات ارادی آگاه و نیمه آگاه توده های مختلف این طبقه میانی و آن نیز طبعن وابسته است به:(رشد ساختار مناسبات تولیدی، فضای باز و یا بسته سیاسی، درصد آسیب پذیری فرهنگی ـ مذهبی ِهرکدام از بخش ها، سطح درآمد و تأمین و یا عدم تأمین مالی، فرصت بررسی و وسع شناخت از جایگاه طبقات و درک کافی و جامع از گذار تحول مادی نیروی پیش برنده تاریخ، کشف موانع رشد و باور به ابزار و اهرم سیاسی نیروی رهبری دهندهِ پویای خفه شده) مجموعه کم و بیش مهمی که در کانون نگرش، گرایش و پیدایش شخصیت عام خرده بورژوا میانی و توده های پائینی آن تعین کننده دارند.

شاید ترکیب تدارکات برای شکلیابی و شکلدهی نیروهای میانی چنین باشد که در آغاز تابع قواعد بلوغ و ایده آل های ماجراجویانه است و باشد و افراد و گروه های متفاوت هریک به نوعی دچار یکی از محرومیت های متداول اقتصادی و ناملایمات سیاسی و فرهنگی شده و تحت تضییقات ملی ـ منطقه ای مانند(کردستان و..) در نتیجه شدت سرکوب، ضریب هوشیاری و مبارزه توده ای و طبقاتی ِِِچنین مناطقی شدید وتند و یا در مناطق دیگر کندتر می شوند. و از همه مهمترطیف متوسط جامعه بیشترزیر نفوذ مراکز و منابع رسانه ای مسلط داخلی و جهانی ست و آنان بسیار دقیق نسل نو میانی را هدایت، تحریف، مسموم و به سوی مطامع خود جلب می کنند تا در محدوده های نظام سرمایه داری، عنصر مصرفگرای تجملی خوبی باقی بمانند. با این وجود، طیف های جوان میانی: کنجکاوانه به جوانب رنگین عموم ِ طبقات سرک کشیده و هر از چندگاه به سوئی جاری و بدنبال آن رسوباتی را در خود جذب و به مرور حامل وحائل (مرزی) می شود؛ که در همین تفنن های کوتاه و بلند است که سمتگیری سیاسی ـ طبقاتی و همچنین رد و یا حفظ نگاه ملی و فراملی، نفس میل آرمانگرائی های زندگی (فردی و یا مشترک) انسانی شان رقم می خورند.

اگرچنین باشد حالا او می بیند (کارگران کارمی کنند) ولی کمترین بهره و امکان زندگی کردن را دارند(60%) از آنهای صاحب کار در دایره شرمآور زیر فقرند چه رسد به بیکاران! در حالیکه (سرمایه داران کار نمیکند) لیکن بهترین منابع و منافع رفاهی و سیادت سیاسی و اجتماعی را یگجا دارایند. بدنبال چنین روندی نوبت انتخاب آگاه مرزهای جهانبینی، هدایت سبک زندگی و استعداد همکاری شکل می یابد، که این روند در 99% های آمریکا که عمومن جز بخش میانی معترض هستند نزج دارد.در فضای جامعه ما به عنوان نمونه دو راهکار پیشارو بیشتر نیست: باور به مقاوت در برابر استبداد دین و همزمان مبارزه بر علیه دیکتاتوری سرمایه برای زدودن نابرابری های بسیار گسترده و دردناک! و آن نیز تنها بر اساس شناخت درست از نیروهای دوست دشمن مشترک و در یک اقدام بزرگ توده ای متصوراست پیروز شود؛ و یا: با خودخواهی جاهطلبانه به دنباله روی و همکاری با جریان های راست و میانی ِمشابه و تلطیف شده حاکمین سیاسی و اقتصادی که همگی در خدمت سرمایه داخلی و جهانی هستند.

 بساط رانتخوار ِمرموز و بسیار پیچیده نظام اسلامی، توسط بخش اکثریت نیروهای خرده بورژوای (بالائی و میانی) تثبیت و تحکیم شده و به کمک آنها از(ملا تا مکلا)در اعماق جامعه راه برده شده و توده های میلیونی کار و زحمت را که فرصت فراغت، امکان لازم فراگیری و شناخت کافی از تحولات و واقعیاتو حتا فرصت اعتراض را ندارند فریب داده و یا به خدمت دستگاه دین تبلیغ و به اشکال مختلف سرگرم و مورد بهره برداری سیاسی قرارمی گیرند. و اما طیف بسیار گسترده پائینی خرده بورژوازی هم به دلیل محرومیت های مالی و ابزارهای نا کافی اطلاعاتی و آموزشی مشابه ندارها، عمدتن در حاشیه مانده و جزء همان نیروهای خانه خراب و آسیب پذیر اجتماعی می باشند! به هر رو که برای خرده بورژوا باشد، هر کدام از این دو نقش(مبارزه و یا همکاری) نقاط ضعف و قدرت آحاد طبقه میانی را ناگزیر به هدفگیری، چالش و کرده و هرکدام را فردی و گروهی به شنای شناخت در جریان جاری تلاطمات و اصطکاکات رسمن موجود بین احزاب و سازمانه های رنگین برعلیه و یا موافق حاکمیت تشویق و ترغیب کرده و صف دوست و دشمن طبقاتی  خود را تضعیف و یا تحکیم می کنند.

تردیدی ندارد که در این میانه و مانند همیشه، یافتن نردبان ترقی و چرخ سرعتِ عبور به روابط موفق در ساختار سرمایه داری، رویائی زیبا بوده و مسابقه ی مهیجی ست که عمومن توسط حاکمان برای جذب نیروهای مستعد و خام تبلیع می شود و می تواند جوانان پرشور میانی اجتماع را اغوا کند و آنها(پیوند آینده خویش با چشم انداز دولت های) سرمایه را برایشان دست رس تر، گیراتر و مطمئن تر به نظر بیآرایند؛ این (فراروی ذهنی) کاملن طبیعی ست ولی: تخیلگرائی جوانان را بی اساس تشویق کرده و بسیاری از نیروهای متوسط جامعه خوشبین جویای (نام  و آزادی) را به جای( نان و آزادی) هردو با هم، دچار دام ها و چاه های بی پایان احزاب و سازمان های عملن راست، راست ِ لیبرال، لیبرال سکولار، اصلاحطلب های دینی و ملی مذهبی ها که(مدافع مناسبات بورژوائی)اند و عملن عارضه ی مسلط بر فرهنگ جامعه خرده بورژوا می باشند، دچار کند.

 زیرا:(کارگر رویاپردازی بورژوائی ندارد و سرمایه دار هم در حال چاپیدن!) پس این جو برنامه ریزی شده دولت های سرمایه داری معطوف به طیف میانی ست و تنها می تواند ( بخش خبره) را در بورکراسی ادارات جذب و تحت تاثیر تعلیم خوشباورانه قرارداده و دیگرلایه ها را توسط همین گروه با فرجام تلخ روابط بی رحم سرمایه روبرو گرداند. همانطوریکه سمتگیری طیفی از(جریانات میانی رفرمیست و اصلاحجو را تاکنون متوهم تشعشات فریبناک ولایت فقیه و نظام سرمایه داری اسلامی) کرده است؛ و این در حالی ست که عکس آن نیز صادق است، یعنی بخشی از همین نیروهای طیف میانی که باورمند به مبارزات طبقات و مسلح به آگاهی طبقاتی شده، معطوف به دانش تکامل می با شند و منافع حیاتی خود و همگان را در همبستگی با کارگران و قدرت سیاسی آنان می یابند، احزاب و سازمان ها و نیروهای چپ و کمونیست، اغلب برآمده از این پایگاه طبقاتی هستند.

 یادمان نرود که طبقه خرده بورژوا در طول تاریخ و بویژه امروز و همزمان اینک در ایران و در سطح جهان حامل هوشیاری و بیداری ست و با همین استعداد های نقش پذیری خاص خود، عامل این چندگونگی های موجود اجتماعی و زمینه تشکیل هرچه گسترده تر مبارزات طبقاتی ست؛ زیرا قریب به اتفاق آنها هم اینک بیکار و سوده ی طمع مناسبات ناعادلانه قرارداشته و به دامن فقر پرتاب شده و در آینده بیشتر به اعماق کشیده می شوند، که به هر رو: هویت پایدار و طبقاتی فردای (اشکال نوعی) او را در آینده نه چندان دور در برابر دیگر همنوع تکوین داده و برای احیاء و یا امحاء (کار و سرمایه) مهیا می سازد و او به آن سمتی کشیده می شود که محصول دانش ِداشت و یا نداشت های تاریخ فرهنگی، اقتصادی و سیاسی گذشته ایست که خرده بورژوا می خواهد خود را با آن زمینه های گسترده ی ملی و جهانی پیوند محکم داده و یا با مردود شمردن آن پیش داوری ها (نقش عملی خود) را به رغبت له و یا علیه هرکدام همرای، همگام و همراه سازد.

در این تبادلاتِ اجتماعی و تلفیق ها نکات و تناقضاتی هستند که می توانند ما را در بررسی این پدیده نسبتن پیچیده یاری داده و یا به گمراهی جدی در کشف چگونگی تغیرش به تغافل کشند؛ که نتوانیم به درک درستی از (بی هویت ترین نهاد امروزی) که استعداد دگرگونی های بالا، پیش بینی نشده و بسیار متفاوت دارد را بازشناسانیم؛ نیروی ِنرمش پذیری که در هر سمت و سوی نو اجتماعی قرار گیرد: به سرعت خود را با روابط آن محیط همآهنگ نموده، به آسانی تاثیر پذیرفته و یا با توان ِمتقابل مشروط، بر سوژه اثر می گذارد و بسا: در صورت تأمین نظر و کسب هویت مطلوب کم خطر در جایگاه اخیر، بازتاب های اش نیز بیشتر از آن میحط مقطعی رنگ بگیرد و یا در دراز مدت، شخصیت اش عمدتن متاثر از آن داد و ستدهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، کاملن منقلب شده، و به نسبت محکمی آن دست آویزهای جدید، بخواهد بخاطر حفظ منافع آتی خود: اصول، افکار و مرزهای زندگی پیشین اش را کنار گذارده و یا آنها را در میحط دلخواه به گردش درآورده و وابستگی طبقاتی له و یا علیه این و یا آن(البته آگاهانه و یاناآگاهانه) بیابد و به پیش برد و ناگزیر به مرور روش زندگی خود را در آن (ویژگی) که تازه یافته است باز تعریف کرده و آرامش یابد. اما چگونه؟ سوالی ست که می شود در موردش گپ زد.

آیا می پذیریم که سرمایه داران کوچک و بزرگ دریک خصلت ذاتی که(تلاش برای سود و استثمار بیشتر)باشد  مشترک هستند؟ وآیا ممکن است کسانی معتقد باشند که ساختار بورژوازی مستقیمن متاثر از ایده و توان سرمایه دار می باشد؟ در آن صورت باید گفت که چنین نیست، زیرا که سرمایه در پروسه تراکم و تحول تاریخی خود متاثر از ماحصل ِکار جمعی ست که بر روی آن نقش بسته است؛ همانطوریکه توسعه ابزار تولید و به تبع آن تولید بیشتر و سود هنگفت تر را میسر ساخته! و آنها (همگی همانا محصول کار کارگر) است و نه نبوغ کادر آموزش و رهبری صنعتی و تکنیکی سرمایه دار! (نه خرده بورژوازی و نه ساختار بورژوائی، هیچکدام استعداد کار سازنده کارگر را ندارند). اما (تلفیق مسئولانه دانش طبقاتی تنها توسط بخش آگاه خرده بورژوازی میسر است همگانی شود)تا بشود دانش و ثروت و قدرت سیاسی را به بانک سرمایه دار بیش از این واریز نکرد.

به گمان من تنها دو جریان سیاسی و عملن حیاتی وجود دارند، (کار و سرمایه)! باقی مانده وابسته به یکی از این دویند؛ جریانی که به قدرت سیاسی کارگران برای تعدیل امکان حق زندگی و انکشاف گسترده نبوغ نوع انسان در سطح جهان باور دارد و برای احیاء آن ساختار انسانی به سازماندهی اراده مستقل رهبری کارگران همت گمارده، و برای امحاء هرگونه بهره کشی تا رسیدن به یک جامعه برابر، که در آن فرصت شکوفائی، عادلانه تقسیم شود، آینده خود و بشریت را در اهداف با آنان یکی می داند و به دنبال مبارزه مشترک با اکثریت همدردان طبقات محروم است. و دیگری ساختار موجود و یکه تاز جهان که در اعماق برآبروئی و کثافات دست و پا می زند!؟

 تمامی احزاب و جریان های موجود از چپ تا راست نماینده پایگاه خرده بورژوائی ِ وابسته به منافع بورژوائی هستند؛ این تنها اتحاد، سمتگیری و مواضع صریح هر کدام نسبت به همبستگی، باور به توان رهبری و درنتیجه تعهد به سازمانیابی برای کسب قدرت سیاسی کارگران است که مرز آنها را با دیگر جریانات راست و مدافع سرمایه روشن می کند.

 پایان

 

بهنام چنگائی ـ چهارم اردیبهشت 1391

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©