Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
يكشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۲ برابر با  ۲۵ اگوست ۲۰۱۳
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :يكشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۲  برابر با ۲۵ اگوست ۲۰۱۳
اراده معطوف به قدرت یا معطوف به آزادی؟

اراده معطوف به قدرت یا معطوف به آزادی؟

سعید صارمی 

 

برای پاسخ دادن به این پرسش شاید بهتر این باشد که ابتدا به تعریفی از این دو مفهوم برسیم. " قدرت " ، در اینجا نه به مفهوم نیرو یا توان انجام کاری ، بلکه به مفهوم قدرت سیاسی مدّ نظر است.  رابطه قدرت نیز ، از رابطه سلطه منتج می‌‌شود. رابطه بین مسلط ، و تحت سلطه. حاکم و محکوم. زندانی و زندانبان. انحصار. در یک کلام رابطه بین مسلط ( هیات حاکمه ) ، و تحت سلطه ( مردم ) ، بر پایه حق انحصاری دولت در تولید و فروش نفت. امری که دولت را بی‌ نیاز از مردم می‌‌کند. مردم در بهترین حالت فقط نقش پیاده نظام رژیم را بازی می‌‌کنند. و این رابطه ، از زمان شاه تا کنون که دوران شیخ است ، بر همین منوال بوده است. وجود یک دولت متمرکز نفتی‌ ، با انباشتی عظیم از نقدینگی که حاصل تولید و فروش نفت است. این رابطه ، رابطه‌ای انحصاری است. از بالا به پایین است. بزرگ‌ترین سرمایه داران  در ایران همانا کسانی‌ هستند که در این دایره قدرت و در این مدار قدرت نقش ایفا کنند. ثروت از این رابطه انباشته می‌‌شود. دنیای انحصارات. دنیای باج‌های میلیاردی. دنیای شهرام جزایری. دنیای آقای هدایتی. در این رابطه ، مالکیت از قدرت منبعث می‌‌شود. بر همین اساس ، ثروتمند‌ترین افراد این جامعه ، و افراد با نفوذ در دستگاه قدرت در ارتباط هستند.

اما ، " آزادی " ، دقیقا ، در نقطه مقابل قرار دارد. آزادی یعنی نفی این رابطه. نفی سلطه. نفی انحصار. ملی‌ کردن نفت ( و نه دولتی کردن آن ) ، آزادی یعنی حفظ حرمت و کرامت انسانی‌. آزادی  یعنی همگانی کردن و انبساط دولت. آزادی یعنی سهیم بودن مردم در قدرت. آزادی یعنی نفی انحصار، نفی سلطه، و نفی مالکیت خصوصی. آزادی مفهومی‌ است بسیار بزرگ. بدون تحقق‌ عدالت اجتماعی ، آزادی نیز میسر نمی‌‌شود. آزادی به مفهوم نفی " از خود بیگانگی‌ " . آزادی یک نقطه نیست. آزادی یک مسیر است. نه آزادی مقدم است بر عدالت ، و نه عدالت بر آزادی. در حقیقت این دو عبارت یک مفهوم واحد  هستند. هر چقدر آزادی کسب کنی‌، به همان مقدار عدالت متحقق می‌‌شود.

تحقق‌ آزادی را نمی‌‌توان به آینده موکول کرد. این که تحت حاکمیت جمهوری اسلامی آزادی متحقق نخواهد شد امری است درست. اما این که بخواهیم آزادی و تحقق‌ عدالت را به حکومت آینده نیز واگذاریم، و به اصطلاح بخواهیم ، آزادی را از حاکمین بعدی بخواهیم ، امری است ساده لوحانه. جایگزینی حاکمین خوب ، به جای حاکمین بد، یعنی گردش در دنیای سلطه. گردش در مدار قدرت و نه آزادی. برای کسب آزادی نباید منتظر ماند. آزادی از همین مبارزات روز مرّه منبعث می‌‌شود. از پیشروی مردم. از سازمان یابی‌ آنان. از رشد مطالبات جنبش‌های اجتماعی. از رشد و ارتقا‌ مطالبات جنبش زنان. از رشد  و ارتقا‌  مطالبات جنبش‌های ملی‌. از رشد و ارتقا‌ مطالبات جنبش کارگری. هر قدر جنبش‌های اجتماعی رشد کنند ، و هر چقدر سطح مطالبات آنان رادیکال تر شود ، آلتر ناتیو بر آمده از سر نگونی جمهوری اسلامی رادیکال تر خواهد بود.

رابطه قدرت را به وضوح می‌‌توان در تحرکات هیات حاکمه جمهوری اسلامی درک کرد. بخش عمده  این به اصطلاح اصلاح طلبان حکومتی که از ایران خارج می‌‌شوند، یا راهی‌ پستوی شازده می‌‌شوند و یا به کاخ سفید دخیل می‌‌بندند. این‌ها همان کسانی‌ هستند که زمانی‌ هم که در ایران بودند ، تئوریشان این بود ؛ " فشار از پایین ، و چانه زنی‌ در بالا" ! حالا قبله عوض شده است. این با ر به جای " بیت رهبری " ، با کاخ سفید مشغول چانه زنی‌ هستند. زیرا قاعده بازی را خوب می‌‌دانند. برای کسب دو با ره‌ قدرت سراغ کسانی‌ رفته اند که صاحبان انحصار هستند. و مدام بین این مراکز بند بازی می‌‌کنند. از پستوی بیت رهبری ، به اندرونی قصر شازده و از آنجا به دالان کاخ سفید مدام در رفت و آمدند. وعده می‌‌دهند و وعده می‌‌شنوند. از این آنتن به آن آنتن ، از این رسانه به آن رسانه  ، از این بام ، به بامی دیگر وصل می‌‌شوند. کنفرانس پشت کنفرانس. همه با هم. از پهلوی چی‌ ، تا اصلاح طلب دو آتیشه، دور یک میز می‌‌نشینند.

چون اینجا نه اصلاحات کذایی مطرح است و نه سلطنت بچه شاه! در معادلات آنان، فقط کسب قدرت مطرح است، چه با شاه یا بی‌ شاه! آنها با شم قوی که از رابطه قدرت درک کرده اند ، بخوبی می‌‌دانند، شب جمعه قدرت را باید کجا جستجو کنند. رفته اند سراغ ارباب دنیا.

بیخود نیست که بیت رهبری نیز خودش را با کریه المنظری چون " حسن روحانی " بزک می‌‌کند. چون " آقا " هم این معادله و قاعده بازی را خوب درک کرده است. بیت رهبری ، رقاصه‌ای جدید به میدان فرستاده است ، تا بلکه از ارباب دنیا دلربایی کند.

بازی در این بساط ، اما کار آزدیخواهان نیست. جای آزدیخواهان در بین مردم است. کاخ سفید، بیت رهبری و پستوی شاهزاده ارزانی‌ تشنگان قدرت. میدان بازی آزادی خواهان ، جنبش‌های بالنده اجتماعی است. اراده آنان معطوف به آزادی است و نه قدرت! اراده‌شان معطوف به مردم است و نه صاحبان قدرت و انحصارت!

سعید صارمی  شنبه دوم شهریور ۱۳۹۲

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©