Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۱ مهر ۱۳۹۲ برابر با  ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۳
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۱ مهر ۱۳۹۲  برابر با ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۳

 

پیام هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید

ارتش دانش، آگاهی و روشنائی،  نیروی قدرتمند مقاومت و پیشروی

 

سال تحصیلی ۱۳۹۲ـ۱۳۹۳ آغاز می شود. ۱۲ میلیون و ۳۰۰   هزار دانش آموز در۱۰۵ هزار واحد آموزشي با بيش از يك ميليون معلم  و  نزدیک به ۴ میلیون دانشجو در ۲ هزار و ۲۰۰  موسسه آموزش عالی بار دیگر بر سر کلاس های درس می روند تا چرخۀ علم و  دانش را به حرکت درآورند. این نیروی عظیم در کشوری بر سر کلاس های درس می روند که حاکمیت دینی برای تحمیل خرافات خود بر نیروی پیشبرندۀ آگاهی و روشنائی از تمامی ابزارهای خود استفاده می کند. در تمامی سال های حاکمیت استبداد دینی، آموزش و پرورش عرصۀ نبرد نیروهای طرفدار روشنائی ، دانش و مدرنیسم  با نیروهای پاسدار تاریک اندیشی و واپسگرائی بوده است. در میان نیروهای واپسگرا نیز گرایشات گوناگونی وجود دارند. هشت سال گذشته، مراکز آموزشی عرصه تاخت و تاز نیروهای طالبانی و مرتجع تر حاکمیت بود. گماردن رؤسای واپسگراتر و تقویت قدرت دستگاه حراست در محیط های آموزشی زمینۀ اخراج ، بازنشسته کردن و زندانی کردن  بخش وسیعی از معلمان فعال و استادن و دانشجویان را فراهم آورده بود. با انجام انتخابات ریاست جمهوری و با "نه" بزرگ مردم به دستگاه ولایت و تیم طالبانی اش، به نظر می رسد زمینه تغییر و تحولات در کادر هدایت آموزش و پرورش و علوم و آموزش عالی فراهم خواهد شد. البته تیم جدید نیز همچنان در اصول از حاکمیت دین، خرافات و تاریک اندیشی در برابر آگاهی ، دانش و روشنائی و از سلطه استبداد دینی بر آموزش دفاع می کند و علاوه بر آن خصوصی سازی و طبقاتی تر کردن نظام آموزشی که عامل تشدید محرومیت فرزندان طبقات زحمتکش در دسترسی به آموزش است  را راه مقابله با بحران آموزش و پرورش می داند، اما تردیدی وجود ندارد که کاهش غلظت تاریکی اندیشی و شل شدن بساط پیگردها در نظام آموزشی، در نتیجه ضعف دستگاه ولایت، رقابت های گروهبندی های قدرت و پیشروی های معلمان، جوانان و دانشجویان، می تواند فضای جدیدی را در محیط های آموزشی رقم زند. مقاومت مجلس شورای اسلامی در برابر وزرای پیشنهادی برای وزارت خانه های آموزش و پرورش، علوم و آموزش عالی و ورزش، که هر سه با مسائل دانش آموزان، معلمان، دانشجویان و جوانان مرتبط هستند، نشان داد که دیدگاه طالبانی نمی خواهد این عرصه عظیم نیروی انسانی جوان را به رقیب واگذارد.

 

تمرکز بر آموزش در جمهوری اسلامی، تمرکزی ایدئولوژیک است. چنین نگاهی به آموزش، عملأ خلاقیت های علمی و فرهنگی را زیر فشار قرار داده و محیط های آموزشی را از یک سو به مراکز ترویج خرافات تبدیل می کند و از سوی دیگر کاهش سهم آموزش در تربیت نیروهای خبره و کارآمد برای شکل دهی به آینده و رشد و شکوفائی کشور را باعث می شود. از آنجا که دید آموزشی در جمهوری اسلامی نه نگاهی انسان محور و تربیت انسان هائی با مهارت های لازم برای رشد و تعالی جامعه بلکه نگاهی تاریک اندیش و سرکوبگرانه است، توجه به نیازهای آموزشی نیز از الویت و اهمیت ویژه برخوردار نیست. از این رو با آنکه نیروی شاغل در آموزش و پرورش ۶۰ درصد از کارکنان قوه مجریه را در خود جای داده است و با زندگی و آینده  ۱۶میلیون نفر سروکار دارد، تنها ۱۵ درصد بودجه جاری به آموزش و پرورش اختصاص دارد  در حالی که این رقم در بسیاری از کشورها  ۲۲ تا ۲۵ درصد می باشد. وزن اقتصاد آموزش و پرورش به کل اقتصاد کشور در حال حاضر۴. ۱ درصد است با آنکه استاندارد جهانی ۵. ۵ درصد و در کشورهای توسعه یافته ۶. ۶ درصد می باشد و این نشان می دهد که آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی نه عرصه ای برای تربیت و آموزش نیروهای ماهر و کارآمد، بلکه محلی برای ترویج دیدگاه هائی تاریک اندیشانه و قرون وسطائی است. از همین روست که میزان ترک تحصیل به مشکلی در کشور تبدیل شده است. هر چند نرخ باسوادی هم اکنون ۸۷ درصد است که این نرخ از بسیاری از کشورهای همسایه همچون ترکیه و آذربایجان و ارمنستان پائین تر است با این حال سطح بازماندگان از تحصیل از سن شروع مدرسه تا ۴۵ سالگی که افراد قابلیت یادگیری دارند هم اکنون به ۱۵ میلیون نفر افزایش یافته است. بر اساس آمار مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی  هم ‌اکنون سه ‌میلیون‌و ۲۰۰‌هزار کودک شش تا ۱۷ساله در کشور وجود دارند که یا اصلا به مدرسه نرفته‌اند یا به دلایل مختلف از تحصیل بازمانده‌اند. ۴۱ درصد از جمعيت بالاي ۱۵ سال کشور، تحصيلاتي در حد ابتدايي يا کمتر دارند. به بيان دقيق‌تر، براساس نتايج آخرين سرشماری کل کشور که از سوی مرکز آمار ايران اعلام شده، تقريبا ۱۶ درصد از جمعيت بالای ۱۵ سال کشور بی‌سواد، و تقريبا ۲۵ درصد دارای تحصيلاتي حداکثر تا پنجم ابتدايي هستند. حتی بنا به اعتراف سازمان نهضت سوادآموزی در زمستان ۹۱ ، هم‌ اکنون ۹‌میلیون ‌و ۷۱۹‌هزار ایرانی بالای شش سال توانایی خواندن و نوشتن ندارند. براساس آمارهای منتشرشده در گزارش توسعه انسانی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۰، حدود ۶۱ درصد از زنان ايرانی بالای ۲۵ سال، و حدود ۴۳ درصد از مردان ايرانی بالای ۲۵ سال، تحصيلاتی در حد راهنمايی يا کمتر دارند (اين نسبت ها برای کشور مالزی، به ترتيب ۳۴ درصد و ۲۸ درصد هستند).  تبعیض تحصیلی برای مهاجران افغان نیز مشکل دیگری است که نشان از نگاه نژادپرستانه و خارجی ستیزانۀ  دولت اسلامی دارد. بر طبق آمار دو سال پیش که اکنون گسترده تر نیز شده است، از ميان ۴۰۰‌ هزار کودک افغان ساکن ايران تنها ۲۸۵‌ هزار نفر به ‌شکل رسمی تحصيل می‌کنند و ۱۱۵ هزار کودک افغان ديگر از تحصيل در مراکز رسمی آموزشی ايران محروم هستند.  بر پایه این آمار می توان شکست و ناکارآمدی حاکمیت جمهوری اسلامی در امر آموزش را به خوبی مشاهده کرد 

 

نگاه واپسگرایانه و تاریک اندیشانه  به آموزش، سنگین ترین فشار را بر زنان جوان کشور وارد آورده است. اعمال سیاست تفکیک جنسیتی در انتخاب رشته، در انتخاب محل تحصیل و چه در انتخاب کار مورد علاقه پس از پایان تحصیلات، آیندۀ نیمی از جمعیت کشور را  تباه ساخته است. حاکمیت دین بر آموزش و نگاه زن ستیزانۀ دینی در این عرصه، سد راه پیشرفت زنان جوان کشور شده  است. این  نگاه آنچنان عرصه را بر کودکان دختر و زنان جوان تنگ کرده است که حتی سلامت جسمی آنها را با خطرات جدی روبرو ساخته است. بی توجهی مطلق به ورزش دختران، دغدغۀ پوشش آنها و تاکید بر اصل مشرفیت ( بالا کشیدن دیوار مراکز آموزشی برای دور نگهداشتن زنان از چشم نامحرم)  در مدارس  و مراکز آموزشی و تلاش برای جداسازی مراکز آموزشی باعث شده است تا دختران جوان با مشکلات جسمی و انواع و اقسام بیماری ها روبرو شوند.  نگاه زن ستیزانۀ حاکمان اسلامی در زمینه ورزش زنان آنچنان ریشه دار است که حتی موفقیت های زنان ورزشکار کشور که با همۀ سختی ها در میدان های ورزشی داخلی و جهانی به موفقیت های افتخارآفرینی دست می یابند،  مورد بی اعتنائی مقامات کشور و رسانه های حکومتی قرار می گیرد. این وضعیت سلامت نسل امروز و آیندۀ کشور را با خطرات جدی روبرو ساخته است. علیرغم تمامی برنامه ریزی های قرون وسطائی و زن ستیزانۀ تاریک اندیشان حکومتی،  تلاش ویژه دختران و زنان جوان برای پیشرفت در امر تحصیل تحسين برانگيز است، تا جائی که  ۶۰ درصد قبولی های ورودی به دانشگاه ها را زنان جوان تشکیل می دهند.

 

نگاه تاریک اندیشانه به آموزش و بی اعتنائی به رعایت ضرورت های رشد جامعه، باعث شده است که نیروهای تحصلکرده با آیندۀ  تاریکی روبرو باشند. برنامه ریزی برای ایجاد شغل و جذب نیروی تحصیلکرده حاضر به کار، اساسآ صورت نمی گیرد. از این روست که بی آیندگی گریبان افراد تحصیلکرده جامعه را نیز گرفته است.  بی جهت نیست که  ۷۵ درصد معتادان، دارای تحصیلات دیپلم و بالاتر هستند که از میان آنها  ۲۲ درصد معتادان در کشور دارای مدرک لیسانس، ۱۵ درصد دارای مدرک فوق دیپلم و ۳۸ درصد دارای مدرک دیپلم هستند. این آمار نشانۀ ناکارآمدی سیستم حکومت تاریک اندیش  اسلامی است که جامعه را به سمت تباهی می برد. بر این آمار باید آمار تحصیل کرده های  مهاجر و فرار مغزها را نیز افزود.  بنا به گزارش "صندوق بین المللی پول" ایران در زمینه فرار مغزها در میان کشورهای در حال توسعه مقام اول را دارد و سالانه حدود ۱۵۰ هزار ایرانی کشور را ترک می کنند و حدود ۲۵ در صد ایرانیان بالای دیپلم در خارج از کشور و غالباً در کشورهای توسعه یافته زندگی می کنند. تخمین زده می شود که کشور به خاطر فرار مغزها سالانه حدود ۴۰ میلیارد دلار از دست می دهد.

 

هر چند حاکمیت برای تسخیر مراکز آموزشی و اعمال نگاه واپسگرایانه اش از تمامی ابزارهای قدرت استفاده کرده ، اما در تحمیل این تاریک اندیشی بر نظام آموزش کشور با شکست های سختی روبرو شده است. مقاومت معلمان، استادان، دانش آموزان و دانشجویان آنچنان درخشان  بوده است که تعداد زیادی از کنشگران عرصه آموزش سختی های اخراج، ستاره دار شدن، محرومیت از کار و تحصیل و حتی شکنجه و زندان را به جان خریده اند تا پرچم مقاومت در برابر حاکمیت خرافات و تاریک اندیشی و دفاع از دانش، آگاهی  و روشنائی بر زمین نیافتد. اگر این مقاومت در شرایط سخت گذشته مقدور بود، اکنون که شرایط جدیدی در حال شکل گیری است می توان به این مقاومت شکل سازمانیافته تر، پیگیرانه تر و کارآمد تری داد. مبارزه برای آزادی معلمان و دانشجویان زندانی؛ تلاش برای بازگرداندن معلمان، استادان و دانشجویان اخراجی، اعتراض گسترده به شیوه های گوناگون تفکیک جنسیتی و تلاش برای لغو ممنوعیت انتخاب رشته توسط دختران دانشجو یا طرح هائی همچون بومی گرائی و تک جنسیتی کردن دانشگاه ها، تلاش برای ایجاد تشکل های مستقل معلمان، استادان و دانشجویان دانشگاه های گوناگون ، مبارزه برای اخراج نیروهای بسیج تحمیل شده بر مدارس و دانشگاه ها و از میان برداشتن حراست به عنوان نیروی سرکوب در محیط های آموزشی می تواند و باید در صدر فعالیت های کنشگران عرصه آموزش باشد.

 

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

اول مهرماه ۱۳۹۲

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©