جنایت
آفرینی نظام
ولائی در
زندان
قزلحصار
در عاشقی
گریز نباشد ز
سوز و ساز
استاده
ام چو شمع
مترسان ز آتشم
حافظ
گزمگان
رذل و جانی
خلیفهی
خونخوار نظام
ولائی در
یورشی سبعانه
به زندانیان
سیاسی زندان
قزلحصار در
روز شنبه ۴
مرداد جنایتی
دیگر رقم زدند.
شرح این شقاوت
شنیع و قساوت
بی حد و مرز را
نمیتوان در
قالب واژهها
و کلمات بیان
کرد. بر اساس
اخبار
منتشرشده در
فضای مجازی،
صبح روز شنبه ۴
مرداد ۱۴۰۴،
زندان
قزلحصار صحنهی
یکی از خشونتبارترین
حملات گارد
ویژه به
زندانیان
سیاسی بود. به
گفته منابع
خبری، بیش از ۱۰۰
نفر از
نیروهای مسلح
گارد ویژه، به
دستور مستقیم اللهکرم
عزیزی، رئیس
زندان
قزلحصار، و
معاون او، حسن
قبادی، با
همراهی
مأموران
وزارت
اطلاعات،
مسئولان
حفاظت و
پاسداران
بند، به واحد ۴
زندان ـ که
محل نگهداری
زندانیان
سیاسی است ـ
یورش بردند. در
جریان آن،
زندانیان با
شدت تمام مورد
ضرب و شتم،
شکنجه و
رفتارهای
غیرانسانی
قرار گرفتند. در
ادامه این
سرکوب خشونتبار،
مأموران
زندان
قزلحصار با
استفاده از دستبند،
پابند و کیسهکشی
روی سر
زندانیان،
آنان را بهشدت
مجروح کرده و
سپس تمامی
زندانیان
سیاسی را به
سلولهای
انفرادی منتقل
کردند. این
اقدامات
سبعانه با هدف
در هم شکستن
مقاومت
زندانیان
برای تبعید سعید
ماسوری* به
زندان زاهدان
و اجرای حکم
اعدام بهروز
احسانی
اسلاملو و مهدی
حسنی،
زندانیان
سیاسی محکوم
به اعدام،
صورت گرفت. فردای
این حمله
وحشیانه، در
سحرگاه شوم
یکشنبه ۵
مرداد، مهدی
حسنی و بهروز
احسانی را
بدون اطلاع
قبلی خانوادههایشان
و بدون حق
آخرین
ملاقات، در
قتلگاه قزلحصار
اعدام کردند.
در
واکنش به این
جنایت،
شامگاه ۵
مرداد
زندانیان
سیاسی زن در
زندان قرچک
مراسمی را به
منظور
بزرگداشت این
دو سربدار که
در سحرگاه همان
روز اعدام شده
بودند،
برگزار کردند.
مراسم ساعت ۹
شب در راهروی
قرنطینهی
زندان قرچک با
اجرای
سرودهایی چون «خون
ارغوانها» آغاز
شد و با
شعارهایی
نظیر «تا لغو
حکم اعدام
ایستادهایم،
تا پایان»، «مرگ
بر دیکتاتور»، و «حکومت
اعدامی نابود
باید گردد» ادامه
یافت. این
آزادگان در بند
با سر دادن
شعار «مرگ بر
دیکتاتور» به
داخل بند
بازگشتند و در
کنار یکدیگر
دربارهی
ضرورت لغو
احکام اعدام،
مقاومت در
برابر دیکتاتوری
و خشونت عریان
جمهوری
اسلامی، و همچنین
کارزار «سهشنبههای
نه به اعدام» به
گفتوگو
پرداختند. همچنین
مطلب
احمدیان** و خشایار
سفیدی، دو
زندانی سیاسی
محبوس در
زندان تهران
بزرگ، با
نگارش نامهای
اجرای احکام
اعدام بهروز و
مهدی را محکوم
کردند. در
بخشی از نامه
این دو زندانی
سیاسی آمده
است: «جمهوری
اسلامی که پس
از چهل و هفت
سال دچار بنبست
کامل در حوزههای
مختلف شده،
تلاش میکند
با صدور و
اجرای احکام
اعدام، پروژهی
سرکوب
مخالفین را
پیش ببرد و
سقوط حتمی خود
را به تأخیر
بیندازد. ما
ضمن اعتراض به
احکام اعدام،
نسبت به پیامدهای
آن از جمله
تعمیق گسلهای
اجتماعی و
گسترش خشونت
هشدار میدهیم.»
همانطور
که اشاره شد
یکی از هدفهای
اراذل جانی
حکومت ولائی
در این یورش
وحشیانه به
زندانیان
سیاسی زندان
قزلحصار
تبعید سعید
ماسوری به
زندان زاهدان
بود. در معرفی
کوتاه سعید
خاطر نشان کنم
که او
آزاده مردی
سرفراز است که
اراده و
استواری اش،
پایمردی و
شهامتش
زبانزد همه
زندانیان است.
شوریده جانی
شریف که یک
ربع قرن در
زندان های
حکومت اسلامی
همزمان شاهد
شقاوت ها و
رذالت های
جانیان رذل
حکومتیان و
رشادت های جان
های شیفته و
آزادگان در
بند بوده است. البته
نه چون شاهد و
ناظری بیرون
گود بلکه خود
یکی از برجسته
ترین نقش
آفرینان
شکوهمندترین
رشادت ها و
پایداری ها در
میانه ی میدان
نبرد نابرابر
بوده است. سعید از
قدیمی ترین
زندانیان
سیاسی ایران
است که به
گفته خودش«اکنون حتی
در خواب و
رویا هم چیزی
به جز زندان نمی
بینم». به حق
میتوان از او
به عنوان یکی
از وارثان
شایسته ی حماسه
آفرینان
مقاومت و
پایداری
افسانه وار در
زندان ها و
شکنجه گاه های
دو استبداد
سیاه ولایی و
سلطنتی نام برد
که مقاومت را
زندگی کرده
است.
خواهر سعید
ماسوری در
صفحه شبکه
ایکس (توئیتر
سابق) نوشت:
«امروز،
سعید پس از ۲۵
سال زندان
بدون یک روز
مرخصی، بیاطلاع
و بیحکم به
زندان زاهدان
تبعید شد؛
جایی دور، با
شرایط دشوار. این
تبعید جان او
را تهدید میکند.»
چند روز
پیشتر نیز خواهران و
برادران سعید
نامه ای خطاب
به مای ساتو،
گزارشگر ویژه
سازمان ملل در
امور حقوق بشر
ایران، نوشته
بودند. در
بخشی از این
نامه آمده است:
«به نام
انسانیت
سرکار خانم
مای ساتو،
گزارشگر ویژه
سازمان ملل در
امور حقوق بشر
ایران
خانواده
سعید
ماسوری –
خواهران و
برادران او –
با احترام و
از ژرفای رنجی
۲۵ ساله،
این نامه را
به شما مینویسیم.
برادرمان،
سعید ماسوری،
اکنون بیش از ۲۵
سال است که
بدون حتی یک
روز مرخصی در
زندان بهسر
میبرد. شاید
نام او برای
بسیاری از یاد
رفته باشد،
اما برای ما،
برای مادری که
هنوز هر روز
با قاب عکس
پسرش سخن میگوید،
سعید همچنان
قلب تپندهی
این خانواده
است. برادر
ما، سعید
ماسوری،
بیش از ۲۵
سال است در
زندانهای
رژیم ایران
حبس میکشد. او
روزی به اعدام
محکوم شد و
بعدها به حبس
ابد. اما هیچ
دادگاهی، هیچ
قاضیای، حکم
به تبعید و
فراموشی او در
زاهدان یا زندان
دیگری نداد.
برادرمان
را بدون هیچ
حکم قضایی،
بدون هیچ توضیحی،
به زاهدان میخواهند
تبعید کنند؛
شهری دور از
خانواده، شهری
که گویی ساخته
شده تا
زندانیان را
برای همیشه
دفن کند، نه
در خاک، که در
تنهایی و
فراموشی.
آیا
این نه یک
شکنجه مضاعف
است؟ آیا
انتقالی بدون
حکم دادگاه،
آنهم بعد از ۲۵
سال حبس، چیزی
جز شکنجه
خاموش است؟
آیا این مجازات
مادری نیست که
در پیری چشم
به راه فرزندش
مانده و حالا
حتی تصویرش را
گم کرده است؟
ما
از شما نمیخواهیم
معجزه کنید. فقط
میخواهیم
صدای ما را
بشنوید. برادرمان
سزاوار این
همه رنج نبود. ما
سزاوار
فراموش شدن
نبودیم.»
خود
سعید دراواخر
تیر ماه که
سناریو
انتقال وی به
مکان
نامعلومی با
هشیاری و
مقاومت زندانیان
سیاسی شکست
خورده بود با
انتشار نامهای
با عنوان «جنایتی
در حال وقوع
است» نوشته
بود:
«از
صبح با هزار و
یک ترفند
تهدید و تطمیع
و قسم های
آنچنانی تلاش
در انتقال این
جانب داشتند. قدر
مسلم اینکه،
این شیوه کار (آدم
ربایی در
زندان به اسم
انتقال) به
هیچ وجه تنها
معطوف به
اینجانب نبود
و نیست و
اساساً برای
کنترل، منزوی
سازی و بی صدا
کردن زندانیان
صورت میگیرد.
و انتقال
یا عدم انتقال
هم مطلقا
موضوع منازعه
نیست بلکه
تنها برای
سرکوب ، سرکوب
و باز هم سرکوب
بیشتر است و
اصرار بر
کشتار و
اعدامهای بیشتر!!
درست همانطور
که در سال ۶۷ واقع شد و
امروز هم بیم
آن میرود که
همان مسیر با
زبان و شیوه
دیگر تکرار
شود، آن زمان
نامش کمیته
مرگ بود و
امروز «آتش به
اختیار» ولی
این سرکوب
گسترده و
تشدید
اعدامها نه
نشانه اقتدار
که اعترافی به
درماندگی
حاکمیت در برابر
حقیقت و اراده
مردم است و بر
همین سیاق آن «آتش
به اختیار» هم
جز تلاش برای
پوشاندن، عمق
نفوذ،
پوسیدگی و فروپاشی
ساختاری
حاکمیت نیست! که
می خواهند با
تقاص گرفتن از
مردم ایران و
زندانیان
آنها، جبرانش
کنند.
خودداری
اینجانب از
پذیرش
“انتقال” از
تبعیدگاه
قزلحصار به
تبعیدگاه
دیگر نه از سر
ترس از جابجایی
و انتقال است
و نه توهم
اینکه ما چند زندانی
میتوانیم
جلوی این اعمال
غیر قانونی را
بگیریم بلکه
تنها و تنها
از آن جهت است
که مثل سال ۶۷
قتل عام در
سکوت و بی
خبری صورت
نگیرد و به
تمامی در
برابر چشمان
تاریخ و
وجدانهای
بیدار باشد!»
پس از یورش
وحشیانه به
بند زندانیان
سیاسی قتلگاه
قزلحصار و
اعدام
جنایتکارانه مهدی حسنی
و بهروز احسانی،
زندانیان
سیاسی اعضای
کارزار «سهشنبههای
نه به اعدام» به
مکانی
نامعلوم
منتقل شده و
گفته میشود سعید
ماسوری به
زندان زاهدان
تبعید شده است.
اما هیچ یک از
آنان تا کنون
تماسی با
خانواده خود
نداشتهاند. زندانیانی
که از سرنوشت
آنان هیچ خبری
در دست نیست و
جانشان در خطر
جدی است
عبارتند از: سپهر امام
جمعه، اسدالله
هادی، آرشام
رضایی، محمد شافعی، صلاح
الدین ضیایی،
اکبر
باقری، مصطفی
رمضانی، رضا محمد
حسینی، لقمان
امین پور، میثم
دهبان زاده،
علی معزی،
ابوالحسن
منتظر، خسرو
رهنما، رضا سلمان
زاده، زرتشت
احمدی راغب،
احمدرضا
حائری و حمزه
سواری***.
صدای این
آزادگان در
بند و خانوادههایشان
باشیم!
یاشار
جاوید
دوشنبه ۶
مرداد۱۴۰۴ / ۲۸
جولای ۲۰۲۵
….........................................................
پانویس
* در مورد
سعید ماسوری
به لینک زیر
مراجعه شود
سايت
سازمان
کارگران
انقلابی
ايران (راه
کارگر)
** در مورد
مطلب احمدیان
به لینک زیر
مراجعه شود
سايت
سازمان
کارگران
انقلابی
ايران (راه
کارگر)
*** در مورد
حمزه سواری به
لینک زیر
مراجعه شود
سايت
سازمان
کارگران
انقلابی
ايران (راه
کارگر)