Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
جمعه ۲۱ شهريور ۱۴۰۴ برابر با  ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۵
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :جمعه ۲۱ شهريور ۱۴۰۴  برابر با ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۵

سیستان و بلوچستان بسوی  از هم گسیختگی اجتماعی؟

 

هوشنگ نورائی (ایوب حسین بر)

 

" باید بدانیم، که هرگونه کاستی در اقتدار به معنای دعوت به خشونتگری است، کمترین دلیلش هم اینکه کسانیکه زمام قدرت را بدست می گیرند، خواه فرمانروایان و خواه فرمانبر داران، هنگامی که احساس کنند سر رشته از دستشان بیرون می رود، همواره دچار این وسوسه می شوند که خشونت را جایگزین قدرت کنند و خلاصی از این وسوسه همیشه برایشان دشوار بوده است."  (هانا آرنت خشونت ص ۱۲۸)

 از گزارشاتی که در مورد  سیستان و بلوچستان  می خوانیم  صحبت از  فروپاشی و یا عملکرد بشدت معیوب  خدمات عمومی مثل  آموزش مدارس، مراکز درمان و بهداشت،  خدمات عمومی شهرداری ها منجمله   جمع آوری زباله ها، بهم ریختگی  مواصلات زمینی مثل راهها و خطرات مرتبطـ با حمل و نقل و آمار گسترده  تصادفات و کشته شدگان  تصادفات رانندگی ،  مسائل مسکن وبی خانمانی، اعتیاد ، دزدی و سرقت و راهزنی، و گروگان گیری و باج خواهی،  خطرات  عبور و مرور در شهرها، آلودگی هوا،  مشکل آب و برق  دستگاه پلیس و بازداشتها ، تیراندازی های و کشتار های فراقانونی، است . همه اینها  بعلاوه شرایط اقتصادی بشدت ناگوار، شواهد روشنی از هم گسیختگی در این منطقه است.   هرچند این ناملایمات شاید بمقیاس کمتر خیره کننده ای در سراسر کشور وجود دارند

بر متن بحران های مزمن وشتاب گیرنده جمهوری اسلامی ایران تردیدی نیست که سیستان و بلوچستان به حساس ترین و آسیب پذیرترین منطقه کشور تبدیل شده است.  روزی نیست که در بلوچستان خبر از کشتن یا ربودن افراد منجمله بچه ها و جوانان بوسیله افراد مسلح باصطلاح نا شناخته و یا نیروهای انتظامی و اطلاعاتی بگوش نرسد. تکرار هر روزه این نوع جنایا ت آنقدر وسیع است که با سرعت بدنبال برشماری اتفاقات امروز، اتفاقات  چند ساعت بعد و یا فردای آنروز  یاد داشت امروز را کهنه می کنند.  اگر کشته و زخمی هایی که گزارش نمی شوند و یا در اثر تعقیب و گریزهای جاده ای در رابطه با سوختبران صورت می گیرد و یا در درگیری با گروهای مسلحی همچون جیش عدل جان خودرا ازدست می دهند، و یا در زندانها اعدام می شوند اضافه شوند می توان به شرایط بشدت ناگوار این منطقه پی برد.

ممکن است بعضی ایراد بگیرند که این نوع نوشته ها تکراری است شاید حق با آنها باشد ولی سوال اساسی این است که چگونه می توان مانع از عادی سازی این  مصایب شد.  فراموش کاری و نادیده گرفتن مصایب   وسیله اساسی این نوع عادی سازی است و عادی سازی هم   بزرگترین  مانع  کنشگری است .

البته از همان ابتدای بعد از انقلاب ۱۳۵۷ این منطقه به یکی از آسیب پذیرترین نا آرام ترین ترین مناطق ایران در آمد ولی این بی ثباتی طی سالهای بعداز آن بیشتر گسترش ـیافت ولی بعد از سرکوبهای بیرحمانه جمعه های خونین،  ۸ مهر  ۱۴۰۱ در زاهدان  و ۱۳ آبان ۱۴۰۱ در خاش،   وخامت اوضاع بمراتب بیشتر شده است.

در این منطقه سیاست های بشدت مخرب دلال سازی های امنیتی، نا امنی اقتصادی و روانی و نیز نگاه بشدت تبعیض آمیز قومی و مذهبی جمهوری اسلامی بهم تنیده اند. با وجود سوابق درخشان اعتراضات توده ای بعد از جمعه های خونین و وجود نارضایتی بسیار گسترده نسبت به سیاست های رژیم جمهوری اسلامی، و نیز علیرغم فساد ونا امنی گسترده ، بخش مهمی از جمعیت در حال حاضر  با خاطراتی فراموش نشدنی و خشمگینانه‌، سرخورده است. بخشا هم تحت تاثیر تبلیغات دینی تسلیم سرنوشت شده  است و بخشی هم به صرف محافظت از خود به عوامل نا امنی مسلحانه و غیرمسلحانه  در سطوح پایین تر پیوسته است. 

در شرایط ضعف جامعه مدنی و سیاسی در این منطقه فروپاشی احتماعی از  هر زمانی بیشتر شده است. علیرغم ادعاهای دروغین رژیم از کنترل و اقتدار حاکمیت و علیرغم ادعاهای بعضی از ناسیونالیست های قومی و گروههای مسلح دینی در آنجا باند ها وافراد مسلح تبهکار چه بصورت مستقل و چه در ارتباط  و بعنوان سپر نیروهای امنیتی فضا را پر کرده اند و یا با سرعت رشد می کنند. این وضع  گوشه ای از شرایط بسیار اسفناک زندگی مردم عادی در این استان را نشان می دهد.

جمهوی اسلامی اقتدار و مشروعیت خود را از دست داده است و بخشی از قدرت خود را که مانده است  همراه با ایجاد نرس و ارعاب ،  بصورت ابزارخشونت و سرکوب  در آورد است.  از اینجاست که نه تنها جائی برای حمایت از رژیم نمانده  بلکه  اکنون تمایل  به اطاعت  هم  از میان رفته و یا  بصورت  بسیار پراکنده،  جزئی و شکننده عمل می کند. از اینرو بعد از بحران گسترده تر جنگ دوازده روزه بین ایران و اسرائیل و آمریکا ، از ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ تا ۳ تیر ۱۴۰۴، جمهوری اسلامی تا جائی که توانسته است بر حملات کور، دستگیری و اعدام های خود در منطقه هم افزوده است.

برای مقابله با چنین شرایطی،  راه حل ساده ای در هیچ زمان و هیچ مکانی وجود ندارد ولی راه حل از پایین هم در تنگ نظری هائی نیست که به این دید دامن می زنند که گویا مسائل با منجمد سازی مرز های دینی وقومی خود ( سیاست هویتی قومـی ودینی) و تصفیه ارزش های خیالی خود از نا خالصی ها، قابل حل می شوند. تکیه چنین دیدگاههائی،  بصورت فردی و یا جمعی، به روایات تاریخی مبتذل و ذات گرایانه و فاقد ارزش علمی- تحقیقی نه تنها کمکی به فهم ابعاد پیچیده تبعیض و نابرابری نمیکنند بلکه با ترویج دیدگاههای تنگ و فاقد محتوای انتقادی دامن می زنند. حاملان چنین دیدگاه هائی  سعی می کنند، ابتذال و نادانی را به عنوان فضیلت جا بیندازند. و با چنین نگاهی، آنها راهها را بیشتر بسوی پاکسازی های خونین، جنگ های داخلی و و نه رهائی و بر خورداری از یک زندگی انسانی، دموکراتیک و فاقد تبعیض سوق می دهند.

نمی توان و نباید انکار کرد که سیاست های خشمگینانه اغلب گروههای سیاسی قومی و دینی موجود پاسخی علیه رژیم ستم و تبعیض حاکم اند و از این جهت خصلتی بشدت دولت گرا (تنها دولت را می بینند) دارند. این گروهها که اغلب  نا آگاه و فاقد دانش لازم برای تحلیل از اوضاع و شناخت حتی جامعه خویشند، درک نمی کنند که فهم قومی - دینی  آنها از رهائی از ابتدا حامل عناصر تبعیض، نژادپرستی، طرد سازی خصمانه باصطلاح غیر خودی ها و نقض حقوق انسانی است.

در همین جا لازم است به چند نکته در مورد نقش رسانه های اجتماعی اشاره کرد.  با آنکه پیدایش و دسترسی به رسانه های اجتماعی یک انقلاب تکنولوژیک بزرگ بوده است که  انحصار خبری را شکسته و از دست قدرت های توتالیتری خارج کرده است و می تواند نقش اساسی در خبر رسانی از پایین و بسیج مردمی ایفا کند ولی از سوی دیگر امکان پخش گسترده، سازمان یافته و یا غیر سازمان یافته، اخبار نا موثق، سطحی و دروغین را هم بشدت دامن زده است. به جرات می توان گفت که درصد بسیار بالائی یعنی بیش از ۸۰ درصد ـ هرچند  نمی توان بطور دقیق ارزیابی کرد (بر یک ارزیابی جهانی به گاردین ۷ نوامبر ۲۰۲۳ مراجعه شود)  از این مطالب که در رسانه های اجتماعی پخش میشود بشدت مبتذل و فاقد اعتبار، ناموثق و ساختگی است. این شیوه ای معکوس ولی  مشابه آن چیزی است که در ایران  رسانه های عمده  رسمی جمهوری اسلامی، البته با امکانات ومنابع بسیار گسترده دولتی، ترویج می کنند  .

مدتی است هم بعضی به صورت مقلدان چشم و گوش بسته و نا آشنا به مفاهیم و حوزه دانش،   تنها با تکیه به هوش مصنوعی و یا اطلاعات بهم ربخته و گاه ناموثق ویکیپدیا و یا شنیده ها و نوشته های نا معتبر (بدون ذکر منبع)  با اندکی دستکاری بطور مضحکی مدعی می شوند که  کار تحقیقی کرده اند تا  به این صورت بسیاری از  مردم را گمراه کنند.

البته  هوش مصنوعی بصورت کنترل شده  و دید انتقادی می تواند کمک های بزرگی ارائه کند.  ولی در همان حال می تواند بصورت یک مکانیزم کنترل در نو آوری و خلاقیت و حتی گمراه سازی در ارزیابی از اصالت مطالب و اسناد تاریخی در آید و با منجمد کردن یک دروغ تکرار شده و باصطلاح منطقی  و "واقعیت "عادی شده که دستگاههای قدرتمند حاکم بر مدیا با بصورت عمدی برنامه ریزی می کنند، نقشی مخرب بازی کند. صرف نظر از نقش مخربی که می تواند در بازار کار ایجاد کند به کندی و تنبلی در اندشیدن دامن بزند و راه را برای ماشینی کردن فکر و مغز همواره کرده و چه بسا سر انجام به رکود دانش و نو آوری بینجامد.

استفاده غیر انتقادی از این منابع  و سپس تصویر و روایت سازی بر این اساس تنها نوعی آدمک  مطیع  می سازد و نه انسان خلاق. آینده جامعه ای که با چنین مبتذلات و دروغ هائی تغذیه کند چه خواهد شد؟ تسلیم بی چون وچرا به یک حقیقت دروغین و یا همان "وزارت حقیقت" (بگفته جورج اورول) راه را برای یک  یک دیکتاتوری هولناک و فاسد آماده می کند.  لازم است هوشیار بود که در بسیاری از گروه های واتساپی و یا تلگرامی و غیره با ایجا یک محیط بسته عده ای شارلاتان خود را به قهرمان تبدیل می کنند و به فحش و توهین و ترور شخصیت دیگران موقعیت خود را تحکیم می کنند. سیستم آموزشی جمهوری اسلامی و همینطور نهادهای گسترده آموزش های دینی در خود بلوچستان، به تربیت  یک قشر متحجر کمک کرده اند که بیش ار هرچیزی به  پیچ و مهره ماشین  ایدئولوژیک رایج  تبدیل شده اند.  اینها هم حامل دیدگاه های بسته ای هستند که یک جامعه را چنان با غل و زنجیر می بندند که حاصل اش همان چیزی باشد که اکنون  وجود دارد.

پخش  مطالب بی ارزش، جعل شده و بنجل به اعتبار این که تاریخی و اصیل اند به صرف اینکه کاربر آنها را برای ساختن نوعی هویت می پسندد وسیعا تولید و پخش می شوند. آنگاه بعنوان فکت حول آنها روایات بشدت غلط و بی ارزش ساخته می شود.  با سیل خروشان اطلاعات و تحلیل های غلط، در این دوران بشدت بحرانی، ناتوان سازی توده مردم از داشتن دید انتقادی و شک کردن در صحت و سقم گزارشات می توان راه را برای همان چیزی هموار کند که اریک فروم در تحلیل شرایط بروز فاشیسم تسلیم و "گریز از آزادی" نام گذاشته بود. توصیه این است که باید شک کرد، جستجو کرد و کتاب و مقاله معتبر خواند. بویژه کتابها  و مقالاتی که آگاهانه و با اصول معتبر آکادمیک  و انتقادی تهیه شده اند.

در رابطه با شرایطی  که ما گاه  با  سهل انگاری از واژه "سومالیزه شدن" برای توصیف وضع موجود در بلوچستان می پردازیم لازم است به بار نژادپرستانه  و یا کلیشه وار آن واژه  از آفریقا و رنگین پوستان نیز آگاه باشیم. در این شرایط بحرانی  نیاز به شجاعت و خود گذشتگی و نوعی  همبستگی و سازماندهی های جمعی محله ای، فارغ از هر نوع تقسیم بندی های قومی، دینی، جنسی، جنسیتی و قبیله ای از پایین هست. این  همبستگی  وهمکاری با همدیگر امکان این را فراهم می کند که بطور مسولانه  تبهکاریها  و اعمال فساد و رشوه خواری، که بصورت یک بیماری حتی اقشار بسیار حرفه ای را هم فرا گرفته ، را شناسائی و با شیوه های مناسب و معقول جمعی  با آنها  مقابله  و خطر تعدیات و حملات باندها  را کاهش داد  و به فرهنگ سازی از ارزش های اخلاقی و انسانی کمک کرد.  زنان بنظرم با موقعیتی که در محله ها دارند می توانند نقش مهمی در این رابطه  بازی کنند.

لندن ۶ سپتامبر ۲۰۲۵

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2025 ©